
اکثریت تماشاگران فوتبال ما افرادی فهیم هستند و سکوها را به آشوب نمیکشند اما داریم تماشاچیهایی را هم که سطح دانش و دیدشان اندک است. برخی میآیند تا روی سطحیترین نکات هم قمار و معامله کنند. رقابت آنها تا آنجا نازل است که مثلاً روی اینکه کدام دو تیم ابتدا یکی از بازیکنانش برای بستن مجدد بندکفشهایش اقدام میکند، شرط میبندند یا کدام یک اولین کرنر را میزند و کدام بازیکن ابتدا اخطار میگیرد.از چنین تماشاگرانی فقط میتوان انتظارهایی محدود داشت و از آنها نمیتوان خواست که کاملاً قانونمند باشند، آرامش پیشهکنند و از هیچ معبر خطرناکی نگذرند. برای آنها فوتبال محلی برای خالی کردن احساسات انباشته شده درونیشان و جستوجوی چیزهایی است که در زندگی عادی قرابتی با آن ندارند.
این چنین است که آنها حاضرند از کوچکترین مسألهها نیز وسیلهای برای تنشزایی بسازند و بهخاطر یک پیراهن قیصریه را به آتش بکشند و کاری کنند که تو گویی به تگزاس پا گذاشتهاید. آنجا که در غرب وحشی کابویها چه خوب و چه بد جز هفتتیرکشی و کشتن این و آن و تأمین اهداف شخصی خویش هدفی نداشتند و زندگی در آرامش برایشان پدیدهای غیر قابل فهم بود.
حتی به قیمت تعطیلی لیگ
تماشاگران ناآرام فقط به قماش فوق ختم نمیشوند و چند سالی است که برخی گرایشهای قومی یا افراط در برخوردهای اجتماعی سکوهای ورزشگاههای ما را شعلهور و باب شدن الفاظ بد را به فرآیندی عادی تبدیل کردهاند. رقابتهای حاد و قدیمی باشگاهی هم مزید برعلت شده است و سابقه طولانی پیکارهای سرخابیها و جدلهای تند سالهای اخیر پرسپولیس- سپاهان و استقلال- سپاهان و البته برخی زیادهرویها طی بازیهای تیم تراکتور ورزشگاههای فوتبال ما را به محلی برای عرضه احساساتی تبدیل کرده که سنخیت چندانی با فوتبال و بهواقع هیچ ورزشی ندارد. این احساسات چون مهار و مدیریت نشدهاند، در سالهای اخیر و بهویژه در لیگهای دهه ۱۳۹۰ بلواها و اتفاقات تأسفباری را موجب شدهاند که به سختی میتوان توصیفشان کرد.
برخوردهای تند کلامی و فیزیکی که به سنگپرانیهای مهلک کشیده شده، کتککاری جناحهای مختلف و هواداران تیمهای متعدد و در نهایت قشونکشی روی سکوهایی که باید فقط محل جاری شدن احساسات ناب ورزشی و رویکردهای صرف هواداری باشد چنان اوضاع را خطرناک کرده که فدراسیون فوتبال در پایان فصل پیش و در ایام «پیشفصل» لیگ نوزدهم به صراحت گفت حاضر است حتی تن به تعطیلی لیگ بدهد اما بلواهایی از آن دست را شاهد نباشدکه صدای سیاسیون مملکت را هم در آورد و مهدی تاج را در رفت و آمد دائمی به مجلس قرار داد.
کوک شدن سازهای بدنوا
تأخیر سه هفتهای در شروع لیگ نوزدهم ظاهراً محصول اتخاذ و اجرای تدابیری بود که برای مصون نگه داشتن این مسابقات و منزهسازی نسبی سکوها مقرر شده بود. لیگ نوزدهم با همین ساز وکارهای البته ناقص قدری آرامتر از لیگ هجدهم به چرخش درآمد اما به آرامی هیولای ناآرامی مجدداً چهره نشان داد. در دیدار اخیر پرسپولیس با تراکتور فضا مانند همان فضاهایی بود که در لیگهای قبلی اسباب تأسف و نگرانی عمیق شده بود و فضای محتمل هر دیدار بعدی بین سرخابیها و سپاهان چیزی از همان دست است و اگر قدری غفلت شود سازهای بدنوای قبلی دوباره کوک خواهد شد. این در حالی است که فدراسیون فوتبال تصریح کرده بود هر یک از تیمهای لیگ باید ضمانت تأمین امنیت در استادیومهای خود را بدهند و از وسایل و امکاناتی مثل دوربین مداربسته بینصیب نمانند و سکوها صندلیدار و به وضوح از یکدیگر تفکیک شوند تا بتوان چهرههای دردسرساز را به آسانی شناسایی و راه ورودشان به استادیومها را مسدود کرد.
با چنین فدراسیونی خوشبخت نمیشویم
مشخص نیست که باشگاههای طرف درخواست تا چه حد این شروط را برآورده کردهاند اما بازگشت قدم به قدم و تدریجی خشونت به ورزشگاههای فوتبال نشانه ناقص ماندن چرخه فوق است و بدتر از همه اینکه چون به یک سوم پایانی لیگ نوزدهم نزدیک شدهایم و در این مقطع زمانی سرنوشت نهایی لیگ و تیمهای بالانشین و سقوطکنندهها مشخص خواهد شد، حساسیتها به اوج خود خواهد رسید.
از این طریق این توجیه غیر قابل قبول مطرح میشود که میتوان (و باید) برای رسیدن به هدف به هر چیزی چنگ زد و اگر در جنگ بقا برخی بیاخلاقیها و مشاجرات و درگیریها هم روی داد، جای نگرانی ندارد و این رویداد بدیهی و قابل فهم است. بهواقع ۱۱ هفته پایانی لیگ امسال که از پنجشنبه این هفته و با دربی معمولاً بدخیم تهران شروع میشود، میتواند مقدمهای بر بدتر شدن اوضاع ورزشگاهها و جاری شدن احتمالی امواج خشونتهای تازه باشد. چیزی که فقط یک فدراسیون مقتدر قادر به جمعکردن فضای آن و جلوگیری از تسری آن است و با شناختی که از فدراسیون فعلی و ضعف تمامی اعضای آن در دوره پس از مهدی تاج داریم، چنین امری غیر قابل وصول خواهد بود.
وصال روحانی
- 18
- 2