
«حجاب» یکی از مقولات اعتقادی و ارزشی دین اسلام است که با پیروزی انقلاب در سال ۵۷ در بستر یک گفتمان ایدئولوژیک ترویج یافت؛ مقولهای که در سالهای نخستین انقلاب به عنوان یکی از شاخصهای نمادین و تعیینکننده هویت انقلابی، مطرح و تخطی از آن انحراف محسوب میشد. حجاب ابتدا در دوایر دولتی و اندکی بعد در خارج از خانه به طور مطلق اجباری و الزامی شد و پس از آن حتی امکان بحث و گفتگوهای علمی و طرح مباحث نظری (حتی از سوی عالمان و روشنفکران مسلمان نیز) عملا» ممنوع و ناممکن شد و در این سالیان کم و بیش دراز تقریبا» در محافل عمومی سخن کارشناسانه و دینی و حتی فقهی نیز سخن روشنی در این باب گفته نشده و نمیشود.
در دوران اصلاحات، با اجرای سیاستهای جدید در جهت ایجاد فضای باز مدنی از اهمیت گفتمان «حجاب» کاسته شد، اما تا به امروز، همواره مواجهه با «گفتمان حجاب» محل چالشهای اساسی جامعه دینی ایران بوده است. در واقع وقتی که «حجاب» از مسالهای اعتقادی به مسالهای گفتمانی تبدیل شد، موضعگیریهای سیاسی پیرامونش شکل گرفت. در جریان کلگرایی اینگونه گفته میشود که همه ایرانیها دینی و باحجاب هستند. این در حالی است که ایران هیچ وقت جامعه یکدستی نبوده است و هر کسی تابع قومیت خودش، شکل خاصی از حجاب داشته است. به همین دلیل هم برای همه ایران نمیتوانیم یک نسخه ثابت داشته باشیم. از این رو وقتی ما حجاب را گفتمانی میکنیم در واقع فضای همدلی و مدارا را از بین میبریم.
صاحبنظران علوم اجتماعی بر این باورند که: «بعد از انقلاب اسلامی ، مساله حجاب، مساله سیاست، دولت و حکومت شده است. بنابراین در حال حاضر ما در جمهوری اسلامی ایران هم حجاب سیاسی داریم و هم بدحجابی سیاسی و چنین موضوعی معلول گفتمانی شدن مساله حجاب است. تقلیلگرایی در گفتمانی شدن حجاب یعنی اینکه تمام وجوه حقیقت را به وجهی از آن فرو بکاهیم. امروزه هم در ناحیه دین و هم در ناحیه هویت دچار تقلیلگرایی شدهایم و قضاوتهایمان را بر آن اساس میکنیم. به بیان دیگر مرز داوری و قضاوتهایمان بر اساس حجاب شده است.»
از سویی شواهد میدانی نشان میدهد که در شرایط کنونی در متن جامعه ایرانی، مدرن و امروزی بودن در تقابل با گفتمان حجاب معرفی شده است و در نتیجه اینکه هر چه یک زن دورتر از سنت و لوازم آن باشد، روشنفکرتر و امروزیتر نمایانده و شناخته میشود؛ واقعیتی که از سوی جمعیت قابل توجهی از زنان نیز پذیرفته شده است. البته نوع مواجهه کنونی زنان با گفتمان حجاب تا حد زیادی طبیعی است چراکه هویت فردی و زنانه مقبول برای دختران و زنان جوان در جامعه امروز ما تحت تآثیر عوامل فرهنگی، اجتماعی و سیاسی شکل گرفته است که ساختارهای جامعه برای او تعیین نموده است. اگر چه به لحاظ ایدئولوژی و اندیشه انقلاب اسلامی سال ۵۷، نوید جامعه دینی آرمانی را به همراه آورد، اما به لحاظ عملیاتیکردن اهداف، سیاستهای کلان فرهنگی، جمهوریاسلامی درتمام این سالها به طور ناخواسته، بخشی از جامعه را به سمتی غیر از ارزشها و آرمانهای انقلاب سوق داده است؛ در این میان، یکی از ظاهریترین نشانههای این انحراف فرهنگی و ارزشی از ارزشهای اولیه انقلاب، مساله بدحجابی و بیحجابی بوده است.
با استناد به شواهد و قرائن موجود در جامعه میتوان این دیدگاه را مطرح کرد که در شرایط امروز جامعه ایران، گفتمانی شدن مقوله حجاب و غلبه وجه سیاسی این گفتمان بر وجه اعتقادی و فرهنگی آن، نوعی تعصب گفتمانی از سوی موافقان و به تبع آن، تقابل از سوی مخالفان را به همراه داشته است. در واقع جامعه در مساله حجاب در وضعیتی پاندول مانند به سمت باحجاب و بیحجاب میرود؛ دو قطبی که برای جامعه خطرناک است؛ زیرا عدهای در مقابل عدهای دیگر قرار میگیرند. به عبارتی جامعه ما با دو راهی حجاب مواجه است که مسالهای حلناشدنی است چراکه انتظار کاملا" بیحجاب یا باحجاب شدن جامعه غیرممکن است. در این میان، گاهی کنشگران اجتماعی موافق با گفتمان سیاسی حجاب به خاطر نوعی احساس خطر از سوی مخالفین، به دنبال اثبات برحق بودن خوانش خود از مفهوم حجاب و تحمیل گفتمان سیاسیشان بر مخالفان و نیز سایر افراد جامعه هستند.
اما سوال اساسی مطرح در ارتباط با اکثریت این طیف از کنشگران این است که اساسا» خود آنها به عنوان عضوی از جامعه دینی در قبال ترویج حجاب و ایجاد فرهنگ پیشرو اسلامی چه سهم موثری داشتهاند؟ آیا آن دسته از دینداران و مذهبیهایی که در طول دوران طولانی پس از پیروزی انقلاب از موقعیتهای مختلف تاثیرگذار در نهادهای دینی، فرهنگی و سیاسی نظام برخوردار بودهاند، به اندازه کافی به ترویج و نهادینه کردن فرهنگ حجاب و الگوسازی برای آن اهتمام داشتهاند؟ و اساسا» آیا برای دستیابی به چنین هدفی، روشهای درستی را اتخاذ نمودهاند؟ واقعیت جامعه نشان میدهد که اکثریت این طیف از مدعیان انقلابیگری و دینداری نه تنها نتوانستهاند تبیینگر عقلانیت در مبانی روشن و مترقی احکام اسلام باشند بلکه در بیشتر مواقع با عملکرد حساب نشده، ناکارآمد و غالبا» تهاجمی خود در جامعه، نسبت به «دیگری» مقابل گفتمان سیاسیشان -با عنوان و در سایه دین- ناخواسته، مروج دینگریزی و ایجاد دلزدگی نسبت به مذهب و مظاهر مختلف آن از جمله «حجاب» بودهاند؛ دلزدگی که بیش از همه متوجه نسل جوان بوده است. آنچه امروز پیش روی ماست، مواجهه مکرر با دختران بدحجاب نوجوان و جوانی است که مادرانی چادری و محجبه دارند. سوال این است که این دختران در ظاهر چه نشانی از مادران و فرهنگ ایرانی و دینی خود دارند، این مادران چرا نتوانستهاند ارثیه مادرانه خود را به فرزندانشان منتقل کنند؟ این مساله اساسی است که با آن روبروهستیم؟ قطعا»برای یافتن پاسخ آن، نیازمند تجدید نظر و باز اندیشی در مورد راه و روشی هستیم که تا کنون در پیش گرفتهایم. از آنجا که گریز از هنجارها در یک جامعه ناشی از عوامل مشخص زمینهای هستند، لذا ضرورت دارد که در اولین قدم این عوامل به صورت علمی و روشمند، مورد شناسایی و واکاوی قرارگیرند.
از سوی دیگر به لحاظ فرهنگسازی نیز، کاستیهای فراوانی مشاهده میشود، چنانکه در ارتباط با بحثهای نظری و مفهومسازی باید گفت، بعد از انتشار کتاب «مساله حجاب» شهید مطهری، اثر عمیق و قابل اعتنایی در مورد حجاب منتشر نشد و هر آنچه که در دهههای نخستین انقلاب به بازار نشر راه مییافت غالبا» تکرار همان مباحثی بود که قبلا» توسط شهید مطهری طرح شده بود و یا صرفا» شامل آثاری با رویکرد کاملا» فقاهتی و اجتهادی بود. در سال ۱۳۹۰کتابی با عنوان «حجاب شرعی در عصر پیامبر» به قلم امیرحسین ترکاشوند در رسانه های مجازی انتشار یافت. این کتاب که رویکردی تفسیری و انتقادی داشت، خیلی زود مورد توجه استقبال پژوهشگران قرار گرفت و بیش و پیش از هر چیز در حوزه های علمیه جدی گرفته شده و خوانده شد و به وسیله عالمان و فقیها مورد نقد و بررسی قرار گرفت و البته واکنش های مثبت و منفی زیادی هم به دنبال داشت.
ترکاشوند بر خلاف سنت رایج در میان مجتهدان که با استناد به آیات قرآن و احادیث در هر باب و یا مسئله فقهی دست به استنباط میزنند و فتوا صادر میکنند، نقبی به تاریخ و زمان رخدادهای مرتبط با مسائل مختلف به زنان حول محور اصلی تحقیق یعنی پوشش زده است و سعی نموده از طریق بررسیهای نقادانه متون و منابع موجود اسلامی در قلمرو حدیث و تفسیر و فقه راه تازهای به سوی بازسازی موضوع پر مناقشه حجاب شرعی بازکند تا بتواند در نهایت به نتایج اجتهادی کاملا» بدیع در روزگار ما برسد؛ رویکردی که پیش از وی اتخاذ نشده بود.همچنین در بررسی آثاری که سالهای اخیر پیرامون مسئله حجاب منتشر شده است، میتوان به اثر «حجاب بیحجاب» و «حجاب باحجاب» حجت الاسلام محمد رضا زائری اشاره نمود که در فاصله سالهای ۹۳-۹۰ منتشر و با استقبال فراوان روبرو شد. محمدرضا زائری در کتاب «حجاب بیحجاب» با هشت مقاله به بررسی جنبههای اجتماعی و فرهنگی حجاب پرداخته است و در بخشهای پایانی، نویسنده با بررسی حجاب اسلامی با توجه به مد روز، ضمن انتشار تصاویری به معرفی یکی از موسسات موفق در طراحی و تولید حجاب اسلامی برای دختران نوجوان در بیروت میپردازد.
وی در بخشی از پیشگفتار با تاکید بر اهمیت حجاب در اسلام، به جایگاه سیاسی و فرهنگی آن در کشورهای مختلف اشاره کرده و یادآور میشود: «حجاب، یک التزام فردی و شخصی نیست که بتوان مثل نماز در خلوت و خفا خواند و یا مثل روزه بینشان و پنهان بدان پرداخت؛ بلکه انتخابی علنی و جدی و آشکار است که معنا و مفهومی گسترده دارد و آثار و تبعات گستردهای نیز بر آن مترتب میشود. حساسیت و اهمیت حجاب از جهات مختلف، اقتضا میکند که با نگاهی جامع بدان پرداخته شود و چه در مقام پژوهش و چه در مقام آسیبشناسی و سیاستگذاری برای ترویج و تبلیغ از زاویه حیثیت اجتماعی و فرهنگی خاص آن مورد مطالعه و بررسی قرار گیرد».
نویسنده مخاطب اصلی کتاب را نه تنها بانوان، که فعالان فرهنگی خوانده و با اظهار تاسف از عدم پرداختن محققان و اندیشمندان به این حکم مهم اسلامی، کتاب «مساله حجاب» شهید مطهری را تنها سرمایه و پشتوانه نظری موضوع حجاب در طول سالهای اخیر میداند و بر این باور است که همه سرمایه فکری و پشتوانه نظری موضوع حجاب در طول سالها کتاب «مساله حجاب» شهید مطهری بوده است و کسی بدین نیندیشیده که چنینی موضوعاتی نیز به تازهسازی و نوآوری مستمر و مداوم و تولید مجدد در قالبهای گوناگون دارند.
زائری در کتاب دوم خود با عنوان"حجاب بیحجاب" کوشیده است از ضرورت پرداختن بیپرده به موضوع حجاب سخن بگوید و به عبارتی "بیحجاب" به حجاب بپردازد. وی می گوید: «در کتاب دوم از این واقعیت تلخ سخن گفتهایم که رفتار و عملکرد نادرست برخی اشخاص حقیقی و حقوقی، به مثابه حجابی روی زیبا و دلپذیر مفهوم متعالی و آرمانی و ارزشمند «حجاب» پوشانده شده است. اگر برخی رفتارها و کردارهای نادرست و ناشیانه و گاه تخریبی و فاجعهبار نبود، شاید ابعاد گوناگون اجتماعی و فرهنگی این حکم الهی و فریضه شرعی به راحتی تبیین میشد و پذیرش آن برای مخاطبان بسیار گواراتر و آسانتر بود. اما باید به صراحت اعتراف کنیم آنچه امروز باعث شده تا وضعیت حجاب در جامعه ما چنان باشد که میدانیم و میینیم قبل از هر چیز همین حجاب و پرده رفتارها و گفتارهای ناپسند برخی از خودمان است».
محمدرضا زائری در توصیف وضعیت کنونی حجاب در جامعه با تعبیری استعاری میگوید: «زمانی که روسری اقتصاد کمی کنار رفت و مانتوی سیاست کمی تنگ و کوتاه شد و نظام اداری چکمه پوشید و سیستم قضایی گردن و بازویش را برهنه کرد، به طور طبیعی این واقعیت های تلخ در تصویر زنان کوچه و خیابان خودشان را نشان میدهند. قضیه همین قدر ساده است. باور کنید!»
درکنار انتشار این معدود آثار فرهنگی پیرامون مساله حجاب، در سالهای اخیر همچنین شاهد اظهارنظرهای گاه به گاهی برخی از علما و اساتید حوزه در تبیین مساله حجاب و بیان حدود شرعی آن نیز بودهایم. به طور مثال در سال ۱۳۹۷ در جریان اعتراض عدهای از زنان به حجاب اجباری و رسانهای شدن آن تحت عنوان ماجرای «دختران خیابان انقلاب»، برخی از افراد من جمله حجتالاسلام سید محمدعلی ایازی، استاد و قرآنپژوه حوزه علمیهی قم و حجتالاسلام، محسن غرویان از مدرسان فلسفه اسلامی حوزه علمیه قم، حجتالاسلام محمد سروش محلاتی استاد حوزه علمیه و پژوهشگر مسائل فقهی، حجت الاسلام سیدعباس قائممقامی از اساتید حوزه، به موضوع واکنش نشان دادند و ضمن نقد به سیاست حجاب اجباری و پیامدهای اجتماعی آن، با ارائه ادله فقهی و مستنداتی در جهت تبیین و اثبات ادعای خود برآمدند.
علاوه بر این، در فضای آکادمیک و دانشگاهی نیز به ویژه از سوی اساتید و پژوهشگران علوم اجتماعی نیز واکنشهایی درقالب انتشار مقاله و یادداشتهای پراکنده نسبت به موضوع صورت گرفت. این واکنشها که از اواخر سال ۹۷ آغاز شده است، هر بار پس از انتشار اخبار جدید مربوط به درگیریها و نزاعهای خیابانی پیرامون مسئله بیحجابی، در شبکههای اجتماعی ابعاد تازهای از مساله را مطرح و به چالش کشانده است. این فضا زمینه طرح دیدگاههای مختلف پیرامون موضوع حجاب را فراهم نموده است؛ به عنوان مثال محسن حسام مظاهری، پژوهشگر علوم اجتماعی به تازگی در کانال تلگرامیاش یادداشت مفصلی منتشر نموده است که علاوه بر تحلیل پیرامون مساله حجاب، راهحلهایی را برای برونرفت از وضعیت دوقطبی ایجاد شده و پایان دادن به تنازع میان طیف طرفدار حجاب و مخالف حجاب پیشنهاد نموده است.
مظاهری براین باور است که حجاب در شرایط کنونی به یک بحران تبدیل شده است. وی این بحران را ناشی از پافشاری حاکمیت بر سیاستهای ناکارآمد گذشته مبنی بر تقویت دلالت های سیاسی حجاب میداند. سیاستی که در آن دلالتهای فرهنگی مذهبی حجاب به عنوان عوامل بسیار موثر در پذیرش حجاب کاملا" مغفول ماند. مظاهری معتقد است برای رسیدن به راهکارهای عملی و مطابق واقع برای خارج ساختن مقوله حجاب از وضعیت بحرانی فعلی، نیاز به ایجاد بستر مساعد برای آغاز یک گفتوگوی ملی است. زمینهای که به تدریج از تصدیگری حکومت بر وضعیت حجاب کاسته و در مقابل امکان مشارکت عامه مردم درجهت برقراری حجاب در سطح جامعه -متناسب با فرهنگ، اعتقادات و عرف خودشان- را فراهم خواهد ساخت.
نسیم کاهیرده
- 15
- 7
کاربر مهمان
۱۳۹۸/۳/۲۱ - ۲۱:۳۴
Permalink