محمدباقر قاليباف كه چندي قبل مباحثي را تحت عنوان «نواصولگرايي» مطرح كرده بود، در فراخواني از جوانان اصولگرا خواست كه براي تشكيل مجلسي انقلابي بر اساس گفتمان اصولگرايي وارد ميدان شده و اعلام كانديداتوري كنند. نظرتان در اين باره چيست؟
اينكه گفتمان جوانگرايي و پوستاندازي در جريانات سياسي ما به گفتمان غالب تبديل شده و همزمان به مطالبه سياسيون بدل شود، اتفاق مباركي است كه ما نيز آن را به فال نيك ميگيريم. اين يك اصل است. اما اينكه چه كساني از اين گفتمان صحبت ميكنند، چه كساني توانايي اين را دارند كه در طرح اين گفتمان صادق باشند و مطالبهگران باورپذير باشند، بحثي ديگر است كه بايد مورد تامل قرار گيرد. البته اصولگرايان بايد پاسخ بدهند كه اساسا آقاي قاليباف ميتواند مدعي جريان نواصولگرايي با تمركز بر جوانگرايي باشد يا خير.
با اين همه بنده از موضع يك تحليلگر سياسي، بدون ورود به امر قضاوت و داوري اين رويكرد اصولگرايان و صرفا در مقام توصيف مباحثي كه مطرح شده، بايد بگويم به نظر ميرسد آقاي قاليباف توانسته است با ميدانداري به نام جوانگرايي اصولگرايي و نواصولگرايي چند هدف را تامين كند. هدف نخست اين است كه خود را به عنوان صاحب و پيشگام اين گفتمان مطرح كرده است. هدف دوم اين است كه برخي مدعيان انتخابات ۱۴۰۰ را از هم اكنون از گردونه خارج كند. هدف يا به بيان دقيقتر نكته سوم اين است كه خود قاليباف هم ميداند دالان منتهي به پاستور ۱۴۰۰، بهارستان اسفند۹۸ است و بنابراين در اين مرحله به دنبال آن است كه راه خود را از اين دالان باز كرده و از آن عبور كند.
البته اين شعار «نواصولگرايي» و «جوانگرايي» اساسا شعاري اصلاحطلبانه است و چنانكه پيش از اين نيز در موارد ديگر گفتهام، خوشحاليم كه شعارهاي اصلاحطلبانه امروز پس از ۲ دهه از حيات جريان اصلاحات به ميزاني از پختگي و تاثيرگذاري رسيده كه حتي از لسان اصولگرايان و جريان رقيب پژواك پيدا ميكند و با وجود اينكه گفته ميشود مردم از اصلاحطلبان عبور كردهاند، همين تكرار شعارهاي اصلاحطلبانه از زبان اصولگرايان نشان ميدهد كه تنها شعارهاي ماندگار و مردمپسند و مشاركتجويانه، شعارهاي اصلاحطلبانه است و اين جريان به موفقيت رسيده است. ولو اينكه آنها با مباني اصلاحات مشكل داشته باشند، با طرح و بازگويي اين شعارها بر مشروعيت اين شعارها صحه ميگذارند.
اخيرا آقاي آشنا، مشاور فرهنگي رييسجمهور پس از توييتي طعنهآميز درباره «نواصولگرايي» و همين فراخوان انتخاباتي قاليباف، اقدام به جعل اين اصطلاح درباره اصلاحطلبان كرد و در توييتي ديگر از «نواصلاحطلبي» صحبت كرد و بيتوجه به ائتلاف انتخاباتي ۹۲، ۹۴ و ۹۶ جريان دولت و اصلاحطلبان، سيدمحمد خاتمي را نيز بازنشسته سياسي خواند. تحليلتان از اين رويكرد آشنا چيست؟
اين ديگر از طنزهاي روزگار بود (با خنده) باور كنيد كار آقاي آشنا از طنزهاي تاريخ ما به حساب ميآيد، چراكه از هر منظر كه به آن نگاه كنيم، ميبينيم كه بيان اين حرف به آقاي آشنا نميآيد. آقاي آشنا نميتواند مدعي «جوانگرايي» باشد، چراكه كارنامه دولت منتسب به آقاي آشنا در ارتباط با بحث «جوانگرايي»، كارنامه قابل قبولي نيست. همچنين ايشان نميتواند از منظر اصلاحطلبان و به عنوان يك چهره اصلاحطلب براي ديگر اصلاحطلبان و فعالان اين جريان نسخه بپيچد و توصيهاي تجويز كند، چراكه بزرگترين جفا به اصلاحطلبان همين درهمآميختگي دولت برآمده از راي «اصلاحات» به نام «اعتدال» است.
مهمتر از اين دو، آقاي آشنا اساسا امروز نميتواند مدعي باشد، چراكه در حال حاضر در جايگاه پاسخگويي است. اگر مردم به هر دليلي از اصلاحطلبان دلزده و دلگير هستند يا گلايه دارند، ناشي از عدم كفايت گفتمان اصلاحات نيست، بلكه حتما به دليل همين درهمآميختگي و كارنامه دولت برآمده از راي اصلاحطلبان است. بنابراين آقاي آشنا حتما بايد در جايگاه پاسخگو باشد، نه در جايگاه مدعي. نكته بسيار مهم ديگر نيز بحث اخلاقي است. بهزعم بنده به لحاظ ادب و اخلاق سياسي، اين بدترين رويكردي است كه يك سياستمدار ميتواند اتخاذ كند.
اينكه كسي نمك بخورد و نمكدان بشكند و بيحرمتي كند. آن هم كسي كه همه هويت و آشنايياش محصول كلام خاتمي و تكرار ايشان است. اين درست نيست كه اين فرد بگويد صاحب آن كلام بايد بازنشسته شود و ميدان را به جوانها واگذار كند. آقاي آشنا بايد پاسخ دهد آن جواناني كه بايد در پرتو اين دولت اعتماد به نفس پيدا كرده و به نام اين گفتمان براي اسفند ۹۸ و ۱۴۰۰ ميدانداري ميكردند، كجا هستند؟! كدام ميدان براي اعتماد به نفس، كدام فرصت براي خودباوري؟ آيا فضاي دانشگاهها، شاهد تغييراتي بود كه انتظار ميرفت؟! كه اينطور نشد! آيا فضاي سياسي حاكم بر مطبوعات تغيير كرد؟ كه نكرد! ما همه در حسرت برخي نوستالژيهاي دوران احمدينژاد هستيم و با اين اوصاف، كلام آقاي آشنا بيشتر به طنزي شبيه است كه طنزپردازان ميتوانند سالها به آن بپردازند.
- 9
- 2