شنبه ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۳
۰۹:۰۰ - ۰۵ شهریور ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۰۶۰۰۹۲۹
چهره ها در سینما و تلویزیون

منوچهر والی‌زاده: بیشتر به دوبلور لوک خوش‌شانس معروفم تا تام کروز!

منوچهر والی‌زاده و لوک خوش شانس,اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران
او را بیشتر با صدای خاصش می‌شناسند؛ صدای منعطفی که می‌تواند به جای یک پسر ۱۸ ساله یا پیرمرد ۷۰ ساله صحبت کند. جوانی در ظاهرش جلوه‌گری می‌کند و خودش می‌گوید ۷۰+۷ سال سن دارم. عشق به دوبله از کودکی در وجودش ریشه کرده و هر کاری انجام داده در نهایت به دوبله رسیده است.

منوچهر والی‌زاده از آن دسته دوبلورهای قدیمی است که هنوز فعالیتش در این عرصه را همراه با کار در رادیو و تئاتر و البته حوزه تصویر، به جد ادامه می‌دهد. وقتی برای انجام مصاحبه خواستیم به استودیوی محل کارش برویم، اول پذیرفت، اما در نهایت این نکته را مطرح کرد که هنگام کار نمی‌تواند مصاحبه انجام دهد، بنابراین ترجیح می‌دهد خودش به ایسنا بیاید.  

 

او از روزهای کاری خود و اینکه کار دوبله نیاز به انضباط و شادابی دارد، می‌گوید؛ «روزهای سه‌شنبه رادیو پیام هستم برای اینکه شنونده، حرف‌هایم را با علاقه گوش دهد باید با صدای رسا و شاداب صحبت کنم. اگر با بی‌حالی صحبت کنم مخاطب هم خوابش می‌گیرد. من چهار صبح از خواب بلند می‌شوم و نرمش می‌کنم، پنجاه سال است که بدون نرمش از خانه بیرون نمی‌روم. صبحانه را می‌خورم و ساعت ۵:۱۵ در سازمان هستم و ساعت ۶ برنامه‌ام شروع می‌شود. زمانی که پای میکروفون می‌روم و بسم‌الله الرحمن الرحیم می‌گویم، اثری از خواب‌آلودگی در صدایم شنیده نمی‌شود. فردی به من تلفن زد و گفت آقای والی‌زاده ما با بسم الله الرحمن الرحیم شما از خواب بلند می‌شویم و به سرکار می‌رویم. »

 

منوچهر والی‌زاده چهارم تیر ماه سال ۱۳۱۹ در کوچه بوشهری ـ بین خیابان لاله زار و سعدی ـ به دنیا آمد. خودش را اینگونه معرفی می‌کند: «ما خانواده فقیری بودیم. پدرم انباردار شرکت تلفن در سعدی جنوبی بود و ته انبار حیاط کوچکی با دو اتاق وجود داشت که ما در آن زندگی می‌کردیم. من تا سال دوم دبستان به مدرسه «ادیب» می‌رفتم اما از کلاس دوم به دبستان «برزویه» در محله عرب‌های خیابان ناصرخسرو رفتم و تا کلاس ششم در آنجا تحصیل کردم. یکی از افتخارات من در آن دوره این بود که شاگرد مرحوم آقای نیرزاده نوری بودم؛ او اولین کسی بود که اوایل انقلاب در تلویزیون حروف الفبا را با ریتم به بچه‌ها آموزش می‌داد.»

 

والی‌زاده سپس از برادرش که هنرپیشه تئاتر و سردبیر خبرگزاری پارس (ایرنا) بود و در یک ماموریت کاری فوت شد، می‌گوید؛ «دوره دبیرستان به مدرسه قریب در خیابان سعدی رفتم. همان زمان برادر من در تئاتر «گیتی» در لاله زار هنرپیشه بود و اجرا داشت، او سخنران خوبی بود، صدای خوبی داشت و ادبیات می‌دانست. همچنین دبیرچند انجمن ادبی و سردبیرخبرگزاری پارس بود. تئاتر «گیتی» مانند دانشگاه هنر بود زیرا هنرمندان بزرگی آن‌جا کار می‌کردند که برخی از آن‌ها هنوز در قید حیات هستند. صاحب تئاتر، آقای صادق‌پور بود که دو پسر به نام منوچهر و ایرج داشت. ایرج صادق‌پور از بهترین فیلمبردارهای زمان خودش بود که در انقلاب سکته و فوت کرد اما فکر می‌کنم منوچهر صادق‌پور در قید حیات است او در آن دوره پخش فیلم داشت.»

 

منوچهر والی‌زاده و لوک خوش شانس,اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران

 

دوبله را ریشه‌ای شروع کردم

به گفته خودش از سن ۹ سالگی به تئاتر علاقه‌مند شد و این راه در نهایت به دوبله منتهی شد؛ «هنرپیشه‌ها در تئاتر گیتی علاوه بر بازی، کارهای دیگری مانند دکور ‌بستن، بلیط فروشی، کنترل سالن انجام می‌دادند و آخر شب، برای بازی روی صحنه می‌رفتند. آقای صادق‌پور هم که صاحب تئاتر بود نقش بازی می‌کرد. من به دلیل اینکه برادرم در تئاتر گیتی بود، پیش او می‌رفتم و از سن ۸ یا ۹ سالگی به کار تئاتر علاقه‌مند شدم .

 

دوره دبیرستان که بودم، یک خانه جوانان تاسیس شد از همان سن به آن جا رفتم و زیر دست کارگردانی به نام پرویز غنیمی فرد کار تئاتر آماتور کردم. من و دوستان صمیمی‌ام بهروز وثوق و محمود قنبری به استادیو اسکار فیلم که زیر سینما «اسکار» در میدان رشدیه بود، رفتیم و امتحان دوبله دادیم و کار دوبله من از آن جا شروع شد. ما ریشه‌ای شروع کردیم و در استادیو «اسکار فیلم» به جای گویندگی افکت می‌دادیم؛ به این معنی که صدای باز شدن در، سیلی زدن و ... را باید تولید می‌کردیم؛ البته باید یگویم که کار افکت سخت‌تر از سینک گفتن است.»

 

چگونه به دوبله دعوت شدم؟

والی‌زاده از زمانی که دوبله حرفه‌ای را شروع کرد، می‌گوید؛ «پرویز بهادر از گوینده‌های توانای رادیو بود که دعوت کرد تا فیلم ایتالیایی «نرون و مسالینا» را در حد یک خط گویندگی کنم. بعد از آن باز هم به کار تئاتر کشیده شدم. می‌دانید که تئاتر مادر هنرهای نمایشی است. سر لاله‌زار تئاتری به نام «تهران» بود که سالن تابستانی و زمستانی داشت و من آن جا کار کردم. منصور متین که از هنرپیشه‌های توانمند لاله‌زار بود و همسرش خانم مورین که کارگردانی می‌کرد، در آن جا حضور داشتند.

 

من در این تئاتر نقش گدا را  بازی ‌کردم که در حد یک جمله حرف می‌زد و صدایم در صحنه پخش شد. منصور متین که از اولین دوبلورها و مدیر دوبلاژان بود، صدای من را شنید و گفت دوبله کار می‌کنی؟ من هم که با این کار آشنایی داشتم قبول کردم. سال ۱۳۳۸ بود که در خدمت آقای متین در استودیو «شاهین فیلم» خیابان بهار فعلی نقش‌های کوچک را صداپیشگی کردم. متین من را به استاد و پدر دوبلاژ ایران ـ علی کسمایی ـ معرفی کرد که کنار ایشان چند سالی کار کردم و دوبلور حرفه‌ای شدم.»

 

هر کاری انجام می‌دادم باز هم به دوبله می‌رسیدم

می‌گوید شناخته شدنش در دوبله، باعث شد که بازی در فیلم به او پیشنهاد شود؛ «پدرم از شرکت تلفن بازنشسته شد و من همزمان با کار دوبله، به مدت سه سال کارمند دفتری شرکت تلفن هم بودم. کار دوبله من زیاد شد، ساعت هفت که به اداره شرکت تلفن وارد می‌شدم، ساعت ۹ کسمایی زنگ می‌زد و می‌گفت بیا استودیو «ایران فیلم» کار داریم و من در آنجا با گوینده‌هایی مانند پرویز بهرام، جلال مقامی، منوچهر اسماعیلی و چنگیز جلیلوند همکار بودم. استاد ما در کار دوبله آقای کسمایی بود، او سختگیر نبود و چند باری که با او کار کردم از صدای من خوشش آمد.

 

«النا و مردان» سومین فیلمی بود که برای او حرف زدم و نقش اصلی را برای دوبله به من داد. دو، سه سالی بود که کار دوبله انجام می‌دادم و شناخته شده بودم که در سال ۱۳۴۰ به من پیشنهاد بازی در یک فیلم شد. من اولین فیلم خودم به نام «خداداد» را با ویدا قهرمانی و تاجیه احمدی بازی کردم. باید بگویم که حرفه اصلی من دوبله است و از همان اول تصمیم گرفتم که دوبلور و گوینده شوم به دلیل اینکه از سنین دبستان به گویندگی علاقه داشتم و هر کاری انجام می‌دادم در نهایت به دوبله می‌رسیدم.»

 

دوبله یک نوع بازیگری بسته است

او معتقد است دوبلوری و بازیگری با هم در ارتباطند و می‌گوید؛ «ما ریشه‌ای و از سن پایین وارد کار شدیم و اگر دوام آوردیم به دلیل عشق، علاقه و  نوع صحبت کردنمان بوده است. این حرف‌ها که دوبلور نباید جلوی دوربین ظاهر شود از نظر من حرفی پیش پا افتاده است. به نظرم دوبله یک نوع بازیگری بسته است، گوینده‌هایی مانند پرویز بهرام و جلال مقامی هم از تئاتر شروع کردند و به دوبله رسیدند.

 

پرویز بهرام صدای خاصی داشت که نقشی در اتللو دوبله کرد و هم نقش اتللو را در تئاتر بازی کرد. هوشنگ لطیف‌پور که مدیر دوبلاژ و همچنین مرحومه فهیمه راستکار از تئاتر شروع کردند. می‌توانم بگویم افرادی که از تئاتر به دوبله آمدند، موفق‌ترند. دوبله و بازیگری با هم ارتباط دارند. به نظرم دوبلوری کلاس و دانشگاهی برای بازیگری است به دلیل اینکه دوبلور جای افراد و نقش‌های مختلف حرف می‌زند. حال عده‌ای معتقدند که دوبلور نباید هنرپیشه شود یا به رادیو برود که این مسائل فقط حرف است زیرا با هم پیوند دارند.»

 

بیان و صدا در هنرپیشگی اهمیت دارد

این دوبلور پیشکسوت معتقد است: صدا و بیان خوب در هنرپیشگی مهم است؛ «شما اگر نمایش رادیویی بازی کنی و صدا و بیان خوب نداشته باشی نمی‌توانی نقشت را خوب ایفا کنی و همچنین صدا و بیان خوب نداشته باشی نمی‌توانی بازیگر خوبی باشی. بیان و صدا نکته اول در هنرپیشگی است به دلیل اینکه فیزیک را همه دارند و نقشی را بازی می‌کنند اما بیان و صدا هم باید در این هنر باشد. هنرپیشه‌ای مانند آقای نصیریان که به او ارادت دارم را با این سن و سال ببینید که چه بیان، حس و صدایی بر روی صحنه دارد. آقای نصیریان زمانی که ۲۰ ساله بود نمایشنامه «بلبل سرگشته» را نوشت و نقش اول آن را در تئاتر «جامع باربد» بازی کرد که مانند بمب در لاله‌زار صدا کرد. من همین شب عید «بلبل سرگشته» را نمایشنامه‌خوانی کردم.»

 

هر شغلی را باید از جوانی شروع کرد

به گفته خودش کار دوبله و نمایش را باید از سنین جوانی شروع کرد؛ «به جایی رسیدیم که فردی در سنین میانسالی می‌خواهد کار دوبله را شروع کند اما موفق نمی‌شود زیرا در سنین کم به دلیل آماده بودن ذهن و گرفتاری‌ کمتر، فراگیری بهتر است. معتقدم هر شغلی را باید از نوجوانی و جوانی شروع کنی تا پیشرفت کنی بخصوص کار نمایشی که لطیف‌تر و زیباتر است و با کارهای دیگر فرق دارد. همه شغل‌ها جایگاهی دارند اما در کار ما یک زیبایی وجود دارد که آن را از نوجوانی دوست داشتیم و به اینجا رسیدیم.

 

منوچهر والی‌زاده و لوک خوش شانس,اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران

 

می‌توانم صدایم را به هر شکلی درآورم

والی‌زاده از صدایی که باید با مراقبت حفظ شود، می‌گوید.

 

«خداوند بشر را خلق کرده و به هر کسی با توجه به شرایطش یک ویژگی درست و خوب هم داده است که گاهی خودمان آن را از بین می‌بریم. افرادی که در کار صدا هستند باید از این صدا به خوبی استفاده کنند. من امروز جای یک پیرمرد هفتاد ساله یا جوان هجده ساله می‌توانم صحبت کنم. این تجربیات پنجاه ساله من است که می‌توانم صدای خود را به هر شکلی درآورم؛ البته صدا باید انعطاف‌پذیر باشد تا شما بتوانید به شکل‌های مختلف حرف بزنید و حنجره را تغییر دهید. افرادی که در کار دوبله و گویندگی هستند با خواب کافی و دوری از دود و مشروبات الکلی می‌توانند صدای خود را حفظ کنند. اگر شب خوب نخوابی، صبح، حال و صدای خوب برای حرف زدن نخواهی داشت. ما شب کاری‌های زیادی داشتیم اما خواب هم کافی داشتیم.»

 

او ادامه داد: «ما از ۱۱ شب تا ۹ صبح سرکار بودیم و فیلم دوبله می‌کردیم. هوشنگ کاظمی که برادر مرحومه ژاله کاظمی (دوبلور) بود، فیلم‌های هندی دوبله می‌کرد و تازه ساعت ۹ صبح می‌نشست فیلمی که شب باید پخش می‌شد را آماده می‌کرد. آن زمان به دلیل اینکه انرژی داشتیم به ساعت کار توجهی نداشتیم.»

 

این هنرمند پیشکسوت از روزهایی که به دلیل بیماری مجبور شده است کار نکند، می‌گوید و اضافه می‌کند: «گاهی نقشی را دوبله می‌کنی شب سرما می‌خوری و صدایت دوجور می‌شود و مدتی کار دوبله تعطیل می‌شود. من اول خرداد ماه با ماشین در جاده تصادف کردم و مهره پشتم شکست. دکتر به من گفت که بیست و پنج روز حدود ۱۳ ساعت طاق‌باز بخواب و اگرفعالیت کنی خوب نمی‌شوی به قدری ترسیدم که به حرف دکتر گوش دادم. بیماری من باعث شد که دو قسمت نهایی فرار از ندان بعد از یک ماه و نیم دوبله شو.د»

 

شرایط  ورود به دوبله سخت شده است

منوچهر والی‌زاده شرایط برای ورود به عرصه دوبله را سخت می‌داند و معتقد است: «در گذشته اگر ۵۰ نفر دانشجو صدایشان خوب بود، وارد حرفه دوبلوری می‌شدند و کارشان می‌گرفت، اما امروز شرایط برای ورود به این عرصه بسیار سخت شده است زیرا از بین ۱۲ تا ۱۳ میلیون جوان، پنج میلیون به کار دوبله علاقه‌مندند اما هر کاری یک گنجایشی دارد.»

 

او جزو داوران مسابقه «جادوی صدا» بود اما امسال با آن‌ها همکاری نکرده است؛ «سازمان صداوسیما به گوینده نیاز داشت به همین دلیل مسابقه «جادوی صدا» برگزار شد که چهار هزار نفر در این مسابقه شرکت کردند و من جزو داوران بودم اما امسال گفتم نمی‌آیم به دلیل اینکه از سری قبل تعدادی را که قبول کردیم، وارد سازمان نشدند. افرادی که در این مسابقه شرکت کردند به این حوزه علاقه داشتند و صدایشان هم بد نبود اما سازمانی که فیلم برای دوبله‌ ندارد و همچنین با وجود دوبله زیرزمینی، آیا برای چهار هزار نفر دوبلور جایی هست؟ چند نفر هستند که صدای تازه دارند و می‌توانند وارد شوند اما باید تمرین کنند.»

 

منوچهر والی‌زاده و لوک خوش شانس,اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران

 

در بسیاری از نقش‌ها گریه کردم

دوبلور حالت‌های شخصیتی که جایش حرف می‌زند را می‌گیرد؛ این جمله را والی‌زاده می‌گوید و سپس توضیح می‌دهد:

 

«اینجاست که صدا باید انعطاف داشته باشد تا وقتی جای لحظات غمگین و شاد یک شخصیت حرف می‌زنی، بتوانی بخندی و گریه کنی. حس غمگین و شاد شدن بر اساس تجربه به دست می‌آید به دلیل اینکه جای شخصیت‌های مختلف حرف زدم و می‌دانم فلان فرد چگونه گریه می‌کند یا می‌خندد. من در بسیاری از نقش‌ها گریه کردم. می‌توانی مصنوعی هم گریه کنی اما اگر طبیعی باشد حس و حال بهتری منتقل خواهد کرد و زیباتر است. فردی که دوبلوری را دوست دارد، باید با این حس و حال پیش برود تا پیشرفت کند و دوام بیاورد، در هیچ شغلی نمی‌توانی مصنوعی پیش بروی. هر شغلی را به زیبایی انجام دهی در آن ترقی خواهی کرد.»

 

ما در کار دوبله تجربه پنجاه ساله داریم

والی‌زاده از اهمیت تجربه در کار دوبله می‌گوید: «ما افرادی داشتیم که به حرفه دوبلوری وارد شدند اما دو ماه بیشتر نتوانستند بمانند به دلیل اینکه آن‌ها باید در اتاق دوبله می‌نشستند و حرف زدن دوبلورها جای شخصیت‌ها را نگاه می‌کردند. از این تماشا باید لذت ببری، یاد بگیری و کار را بگیری نه اینکه به خودت بگویی من هم صدایم خوب است پس چرا او نقش اول فیلم را دوبله می‌کند. باید بدانی که آن فرد چهل سال تجربه دارد. ما یک فیلم سینمایی را در یک روز دوبله می‌کنیم به دلیل اینکه تجربیات پنجاه ساله داریم، اما با دو گوینده جدید و تازه کار، دوبله همین فیلم دو هفته طول خواهد کشید.»

 

صدا و نحوه بیان در هر کاری اهمیت دارد

او معتقد است باید کلاس‌هایی برای نحوه بیان و صدا باشد و در هرکاری به این دو مقوله توجه شود؛ «من مدرس نیستم اما با تجربه‌ای که دارم می‌دانم متاسفانه جو زمانه به سمتی رفته است که به صدا در کار توجه نمی‌شود؛ در حالی که صدا و نحوه بیان در هر کاری اهمیت دارد؛ برای مثال اگر مخالف یک نماینده‌ مجلس باشی اما او خوب حرف بزند به حرف‌هایش گوش می‌دهی و بعد از او انتقاد می‌کنی اما اگر صدا و نحوه بیانش بد باشد، تلویزیون را خاموش می‌کنی.

 

یک وکیل دادگستری وقتی صدا و بیان خوبی داشته باشد می‌تواند یک نفر را نجات دهد وگرنه صدایش خسته‌کننده خواهد بود و کسی به حرف‌هایش گوش نخواهد داد. به نظرم افرادی که می‌خواهند استاد دانشگاه شوند و درس‌هایی مانند ادبیات، روانشناسی و ... را تدریس کنند باید روی بیان و صدای خود کار کنند تا در کارشان موفق شوند و دانشجویان از صدا و بیان آن‌ها لذت ببرند. من موافقم کلاسی برای نحوه بیان باشد تا فردی که می‌خواهد مدرس شود، این دوره را بگذراند. من هم دوست دارم زمانی که با فردی صحبت می‌کنم بیان و صدای خوب داشته باشد.»

 

تقلید صدا در دوبله بزرگترین عیب است

از منوچهر والی‌زاده درباره جوانی که صدایش شبیه اوست می‌پرسیم که خاطره‌ای شیرین را تعریف می‌کند: «یک روز در راه برگشت از سازمان برنامه‌ای از رادیو جوان در حال پخش بود و گوینده‌ای صحبت می‌کرد که صدایش خیلی شبیه من بود. هر چه در طول مسیر با خودم فکر کردم من کی در این برنامه حرف زده بودم، یادم نیامد تا اینکه در آخر برنامه از نوع حرف زدن گوینده فهمیدم که فرد دیگری است که صدایش خیلی شبیه من است.

 

چند وقت بعد در رادیو پیام بودم که تهیه‌کننده و صدابردار گفتند، آقای والی‌زاده، جوانی با شما کار دارد. من برای دیدن او رفتم اما هرچه سلام و احوالپرسی کردم حرف نمی‌زد و فقط با اشاره سر پاسخ مرا می‌داد، در نهایت به او اعتراض کردم که چرا حرف نمی‌زنی و بعدا فهمیدم این همان آقای قربانی است که صدایش شبیه من است و بسیار هم به من علاقه داشت. به او گفتم هر چقدر هم که بتوانی خوب حرف بزنی، در نهایت می‌گویند منوچهر والی‌زاده است اما تو قربانی هستی، چه زمانی خودت می‌خواهی پیدا شوی؟، برو جای خودت را پیدا کن و اخیرا هم خودش را پیدا کرده است. »

 

به گفته او تقلید صدا در دوبله بزرگترین عیب است؛ «برخی هم در این مدت آمدند به جای پرویز بهرام و خسرو خسروشاهی حرف زدند. حتی خسروشاهی به یکی از این افراد گفت بیا در کنار من دوبله کن اما بیان و پختگی خسروشاهی کجا و آن جوان کجا. در کار ما ادا درآوردن و تقلید صدا بزرگترین عیب است. فردی موفق می‌شود که عشق به کار دارد و خودش است. فردی که تقلید می‌کند مردم او را تا حدی تشویق می‌کنند و تا جایی در کارش موفق می‌شود اما این موفقیت ادامه‌دار نیست.»

 

منوچهر والی‌زاده و لوک خوش شانس,اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران

 

وظیفه ماست که فیلم با هر زبانی را دوبله کنیم

والی‌زاده درباره کیفیت و سختی دوبله سریال‌های کره‌ای چنین اظهار می‌کند: «ما دوبلور هستیم و وظیفه داریم که هر فیلمی را با بیان و صدای خوب از هر زبانی به فارسی برگردانیم تا برای مخاطب خوشایند باشد. این روزها همه‌ فیلم‌ها کره‌ای شده است. زمانی که کیفیت فیلم پایین باشد، دوبله لذت خاصی ندارد، اما برخی کارهای کره‌ای مانند «جواهری در قصر» و «سال‌های دور از خانه» (اوشین) خوب بودند.

 

در سریال «امپراطور دریا» دانشجویان هنر کره‌ای بازی کرده بودند، در سریال‌هایی که این جوان‌ها بازی می‌کنند، پیدا کردن جای مکث حرف‌هایشان مشکل است. در اینگونه کارها برای مدیر دوبلاژ سخت می‌شود که سینک کند تا منِ دوبلور بروم و به جای شخصیت حرف بزنم. اگر دوبله ناسینک باشد، گردن مدیر دوبلاژ می‌اندازند زیرا او باید فیلم را درست کند و دوبلور فقط دوبله می‌کند.»

 

او سپس تاکید می‌کند که دوبله فیلم و سریال‌های چینی از کره‌ای هم سخت‌تر است؛ «فیلم انگلیسی زبان را بهتر کار می‌کنیم به دلیل اینکه با واژه‌هایش آشنایی داریم و می‌دانیم کجای دیالوگ مکث وجود دارد. اما در فیلم‌های کره‌ای، ژاپنی و چینی کلمات را نمی‌فهمیم. دوبله کارهای چینی سخت‌تر است به دلیل اینکه دیالوگ‌ها در چنین فیلم‌هایی فقط صوت است، اما کلامی ندارند و لب‌هایشان تکان نمی‌خورد؛ البته تجربه کاری باعث شده است تا به جای هر شخصیتی حرف بزنید.»

 

تغییر نسل و صدا در دوبله طبیعی است

والی‌زاده از صداهای جدید در عرصه دوبله هم می‌گوید و خاطرنشان می‌کند: «بعضی‌ها می‌گویند یاد دوبله‌های دهه ۴۰ بخیر؛ دهه طلایی بود. دوبله‌های جدید خوب نیستند. اما باید به یاد داشت که نسل ما از بین خواهد رفت و نسل جدیدی می‌آید. طبیعتا برای انتقال نسلی به نسل دیگر خلائی به وجود می‌آید و ۱۰ یا ۲۰ سال طول می‌کشد تا مردم به صداهای جدید عادت کنند. اما مطمئن باشید زمانی می‌رسد که مردم صدای جدید را می‌پذیرند و هنرمندان هم تغییر می‌کنند و به‌روز می‌شوند. مردم باید این نسل جدید را دوست داشته باشند و تشویق کنند. در هالیوود هم این اتفاق می‌افتد و نسل هنرمندان عوض می‌شود.»

 

دوست دارم فیلمی که دوبله می‌کنم در سینما اکران شود

او درباره ممنوعیت اکران فیلم‌های خارجی در سینماها، می‌گوید: «فیلم‌هایی که ما برای نمایش خانگی دوبله می‌کنیم برای سال‌های ۲۰۱۶ و ۲۰۱۷ است و دلم می‌سوزد که مردم در گوشی خود می‌بینند؛ اما چاره چیست؟ من آخرین فیلم تام هنکس را دوبله کردم این فیلم برای نمایش در سینماها ساخته شده است و دوست دارم این فیلم را که دوبله می‌کنم روی پرده سینما اکران شود. پردیس‌های سینمایی سالن‌های متعددی دارند. برای مثال می‌توانند در پنج سالن فیلم ایرانی نشان ‌دهند و در دو سالن فیلم خارجی اکران کنند.

 

با اکران فیلم خارجی مخاطب فیلم ایرانی هم زیاد می‌شود. پنج یا شش نفر در سینما هستند که مخالف این کارند و اجازه نمی‌دهند که در پردیس‌ها فیلم سینمایی خارجی پخش شود به دلیل اینکه احساس می‌کنند منافعشان به خطر می‌افتد و همچنین می‌ترسند مردم فقط جذب فیلم خارجی شوند. اما سالنی که فیلم خارجی اکران می‌کند مگر چقدر ظرفیت دارد؟ مقصر من و شما نیستیم، جبر زمان این شرایط را به وجود آورده است و کاری نمی‌توانیم بکنیم. من اگر بدانم فیلمی که دوبله می‌کنم در سالن آزادی پخش می‌شود، مطمئن باشید نوع حرف زدنم با فیلمی که از طریق سی‌دی‌ عرضه می‌شود، فرق می‌کند و بهتر خواهد بود. مردم دو ساعت در سینما  فقط فیلم نگاه می‌کنند و لذت می‌برند، بعد می‌توانند درباره‌اش حرف بزنند و انتقاد کنند. اما زمانی که روی گوشی می‌بینند این اتفاق نمی‌افتد.»

 

علاقه مردم من را زنده نگه داشته است

او از وضعیت دوبله می‌گوید و معتقد است: «ما در هر صورت به دلیل تعصبی که بر حرفه خود داریم کارمان را درست و با علاقه انجام می‌دهیم. تلویزیون فیلم تکراری می‌گذارد و باز هم یک فیلم کره‌ای را باید دوبله کنیم. افرادی که به کار دوبله علاقه و عشق دارند از این وضعیت غصه می‌خورند. امروز دیگر نمی‌بینم فردی بگوید فیلمی را که دیدم دوبله‌اش عالی بود. هر یک از دوبلورها جایگاه و طرفداران خود را دارند. علاقه‌ مردم است که مرا زنده نگه داشته است. من دوست دارم فیلم خوب دوبله کنم تا شنونده داشته باشد و تشویقم کنند تا فیلم بعدی را بهتر دوبله کنم اما متأسفانه کمتر اتفاق می‌افتد«.

 

جای تام کروز و تام هنکس حرف زدم

به گفته خودش برخی فقط می‌خواهند فیلم دوبله شده را ببیند و توجهی به کیفیت دوبله ندارند؛ «من اغلب جای تام کروز و تام هنکس حرف زده‌ام. برای مثال اگر ۱۰ کار از تام کروز بوده، هشت فیلم آن را من دوبله کرده‌ام. در گذشته هر بازیگر برای یک دوبلور بود اما امروز سیستم، ماشینی شده است و زمانی که من بگویم نمی‌توانم بیایم فرد دیگری را جایگزین من خواهند کرد به دلیل اینکه نمی‌خواهند هنر دوبله را دنبال کنند و فقط می‌خواهند فیلم را به فارسی ببیند. این افراد با کسانی که از فیلم، دوبله و صدا لذت می‌برند، فرق دارند. من از بچگی در این کار بودم و نمی‌توانم عشقم را فراموش کنم؛ بنابراین من باید جای بازیگران فیلم، خوب حرف بزنم تا حداقل خود را راضی کنم.»

 

منوچهر والی‌زاده و لوک خوش شانس,اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران

 

قبول نکردند «فرار از زندان» را دوبله نکنم

والی‌زاده درباره حساسیت و علاقه برخی به دوبله هم می‌گوید: «سریال «فرار از زندان» برای سایتی است و خریداری شده بنابراین باید فیلم را زود پخش می‌کردند. من به دلیل تصادفی که داشتم، استراحت مطلق بودم به همین دلیل گفتم دوبلور را عوض کنید تا فرد دیگری جایگزین شود اما انقدر حساس بودند که من سریال را دوبله کنم که در سایت نوشتند: به علت بیماری والی‌زاده، دو قسمت آخر «فرار از زندان» بعداً دوبله می‌شود.

 

همچنین در حال دوبله سریال ۱۵۰ قسمتی به نام روان‌کاو (آمریکایی) هستم، زمانی که تصادف کردم ۷۰ قسمت این سریال را دوبله کرده بودم و به دلیل اینکه هر قسمت این سریال یک داستان متفاوت دارد درخواست کردم دوبله بقیه قسمت‌ها را به فرد دیگری بدهند اما قبول نکردند و گفتند هر زمان خوب شدید کارتان را ادامه دهید. این علاقه و حساسیت‌هاست که ما را زنده نگه داشته است. مردم عادی همه گرفتارند و حوصله فکر کردن به والی‌زاده را ندارند و زمانی که خسته‌اند به خانه می‌روند تا فیلمی را تماشا کنند اما عده‌ای هم هستند که هنوز به صداها حساسند.»

 

تیتر زدند مصاحبه با لوک خوش‌شانس!

او سپس خاطراتی از دوبله کارتون «لوک خوش‌شانس» تعریف می‌کند که در زمان خود با اسقبال بسیاری مواجه شد.

 

«۲۶قسمت از کارتون «لوک خوش ‌شانس» که پخش شد، بسیار سر و صدا کرد. شاید امروز به دوبلور لوک خوش شانس بیشتر معروف هستم تا دوبلور تام کروز!

 

در قسمت‌های میانی کارتون لوک خوش شانس بود بود که از یکی از روزنامه‌ها به من تلفن زدند که به دفترشان در خیابان طالقانی بروم. از شهرستان‌ها به دفتر روزنامه زنگ زده بودند که والی‌زاده را دعوت کنید تا بتوانیم با او تلفنی صحبت کنیم. من هم به دفتر روزنامه رفتم و از ساعت ۳ بعد از ظهر تا ۹ شب تلفن جواب می‌دادم. روزنامه که چاپ شد، دیدم در صفحه اول تیتر زدند: مصاحبه با لوک خوش شانس! من هم ناراحت شدم و به سردبیر روزنامه زنگ زدم و گفتم شما با لوک خوش شانس که کارتون است چجوری مصاحبه کردید، حداقل می‌نوشتی مصاحبه با گوینده لوک خوش شانس.»

 

دوبلورهای کارتون و انیمیشن‌ هنرمندتر هستند

والی‌زاده از سختی دوبله انیمیشن می‌گوید؛ «فیلم‌های کارتون و انیمیشن دوبله‌ی سختی دارند و دوبلورهای آنها هنرمندتر هستند به دلیل اینکه مخاطبان آن بیشتر نوجوانان و کودکان هستند؛ بنابراین باید با بیان درست فارسی و صدای خوب دوبله شود تا بفهمند. اگر به زبان فارسی خدشه‌ای وارد شود به زبانمان و مخاطب کودک و نوجوان خیانت کرده‌ایم. دوبله کارتون و انیمیشن هنر خاصی است و با جای تام کروز و تام هنکس حرف زدن فرق دارد. کارتون تیپ‌سازی است. خود من چندان نمی‌توانم به جای شخصیت‌های کارتون حرف بزنم و لوک خوش شانس هم استثنا بود. من به اندازه انگشت‌های دستم کارتون حرف زدم و در این میان لوک خوش شانس درخشید، چون شخصیت‌های دقیقی داشت.»

 

منوچهر والی‌زاده و لوک خوش شانس,اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران

 

کار دوبله با تمرین بهبود پیدا می‌کند

او بهبود دوبله را در تمرین می‌داند و از پیشرفت تکنولوژی در دوبله می‌گوید: «دستگاه دیجیتالی آمده است که فیلم را بسیار ساده در خانه دوبله می‌کند اما قدیم اینگونه نبود و دستگاهی به نام آپارات بود. دستگاه‌های دیجیتال به کار دوبله سرعت داده، اما آسیب هم زده است. به هر حال ما دستگاه نیستیم و نباید خودمان را به آن بفروشیم و حسمان را از بین ببریم، زیرا با دستگاه حس منتقل نخواهد شد. تو با دستگاه نباید همراه شوی بلکه دستگاه باید در اختیار تو باشد.»

 

عاشقانی که از صدای دوبلورهای قدیمی کلکسیون دارند

به گفته خودش عاشقانی هم در این عرصه هستند؛ «من افرادی را می‌شناسم که کلکسیونی از صدای من یا دوبلور مورد علاقه‌شان دارد. این افراد نه می‌خواهند دوبلور شوند و نه گوینده، فقط عشق و علاقه دارند. سه نفر در شهرهای مشهد، اصفهان و گرگان هستند که به دلیل عشق،  صدای همه هنرپیشه‌های قدیمی تا دوبلورها را دارند و با من هم در ارتباطند. این سه نفر با یکدیگر نیز ارتباط دارند. آیا با وجود این افراد عاشق اگر من فیلمی را بد حرف بزنم درست است؟ باید خوب دوبله کنم تا از من راضی باشند.»

 

کلاس گویندگی برگزار می‌کنند اما نمی‌دانند دوبله چیست

او اعتقاد دارد که مدرس نیست و می‌گوید: «برخی کلاس گویندگی برگزار می‌کنند اما نمی‌دانند دوبله چیست. چند نفر هم ثبت‌نام کرده‌اند و ترمی یک میلیون یا یک میلیون و نیم از آن‌ها گرفته شده است. به من هم پیشنهاد می‌شود بیا و تدریس کن اما من می‌گویم مدرس نیستم. من فقط ۱۰ جلسه برای تدریس به دانشکده هنر دانشگاه تهران رفتم و چون فضای دانشجویی بود، لذت بردم. اما بعد ۱۰ جلسه  دیگر نرفتم.»

 

زیبایی کارمان با استخدام در صداوسیما از بین می‌رفت

والی‌زاده شغل خود را آزاد می‌داند و می‌گوید: «دوبلورها در سازمان صدا وسیما رسمی نمی‌شوند. سال ۵۸ می‌خواستند بچه‌هایی که از قدیم در سازمان حضور داشتند را استخدام کنند اما ما گفتیم نمی‌توانیم، زیرا شغلمان آزاد است، انجمن گویندگان هم قبول نکرد. استودیوهای بیرون برای سینماها فیلم داشتند به همین دلیل ما نمی‌توانستیم فقط در سازمان باشیم چون در بیرون هم به ما احتیاج داشتند. پشیمان نشدیم به دلیل اینکه اگر می‌خواستیم استخدام تلویزیون شویم حقوق بگیر می‌شدیم. با استخدام شدن، سلامت و زیبایی کار ما از دست می‌رفت و کارمان اداری می‌شد و حتی عشقی هم نبود اما امروز با علاقه کارمان را انجام می‌دهیم. شغل هنری نباید در استخدام باشد.

 

 

  • 11
  • 3
۵۰%
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
عبدالله دوم پادشاه اردن بیوگرافی عبدالله دوم پادشاه اردن به همراه عکس های خانواده اش

تاریخ تولد: ۳۰ ژانویه ۱۹۶۲ (۶۲ ساله)

محل تولد: عمان، اردن

سمت: پادشاه اردن (از سال ۱۹۹۹)

تاجگذاری: ۹ ژوئن ۲۰۰۰

ولیعهد: حسین بن عبدالله دوم

همسر: رانیا عبدالله (ازدواج ۱۹۹۳)

ادامه
محمدرضا احمدی بیوگرافی محمدرضا احمدی؛ مجری و گزارشگری ورزشی تلویزیون

تاریخ تولد: ۵ دی ۱۳۶۱

محل تولد: تهران

حرفه: مجری تلویزیون

شروع فعالیت: سال ۱۳۸۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی حسابداری و تحصیل در رشته مدیریت ورزشی 

ادامه
رضا داوودنژاد بیوگرافی مرحوم رضا داوودنژاد

تاریخ تولد: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۵۹

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر

شروع فعالیت: ۱۳۶۵ تا ۱۴۰۲

تحصیلات: دیپلم علوم انسانی

درگذشت: ۱۳ فروردین ۱۴۰۳

ادامه
رضا عطاران بیوگرافی رضا عطاران؛ ستاره سینمای کمدی ایران

تاریخ تولد: ۲۰ اردیبهشت ۱۳۴۷

محل تولد: مشهد

حرفه: بازیگر، کارگردان، فیلم‌نامه‌نویس، تدوین‌گر، خواننده

آغاز فعالیت: ۱۳۶۹ تا کنون

تحصیلات: دانشجوی انصرافی دانشکدهٔ هنرهای زیبای دانشگاه تهران 

ادامه
اسدالله شعبانی بیوگرافی اسدالله شعبانی شاعر و نویسنده آثار کودک

تاریخ تولد: ۴ تیر ۱۳۳۷

محل تولد: روستای بهادربیگ از توابع همدان

محل زندگی: تهران

حرفه: شاعر، نویسنده، منتقد ادبی، کارشناس بازنشسته کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان

تحصیلات: فارغ التحصیل رشته زبان و ادبیات فارسی

آثار: خرمن شعر خردسالان، جستاری پیرامون شعر کودک در ایران، قصهٔ امشب، پولک ماه، دختر باغ آرزو، پرسه‌های شبانه

ادامه
ابومنصور موفق هروی ابومنصور موفق هروی؛ پدر داروشناسی فارسی

مشهور به: موفق هروی

متولد : قرن چهارم

محل تولد: احتمالا هرات

حرفه: پزشک و داروشناس ایرانی

آثار: کتاب الابنیه عن حقایق الادویه

ادامه
آزیتا حاجیان بیوگرافی آزیتا حاجیان بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: ۲۱ دی ۱۱۳۶

محل تولد: ملایر

حرفه: بازیگر سینما، تلویزیون و تئاتر

تحصیلات: لیسانس بازیگری و کارگردانی تئاتر از دانشگاه هنر

سال های فعالیت: ۱۳۵۴ تاکنون

ادامه
رید هستینگز بیوگرافی رید هستینگز؛ امپراطور محتوا و نتفلیکس

تاریخ تولد: ۸ اکتبر ۱۹۶۰

محل تولد: بوستون، ماساچوست، ایالات متحده آمریکا

حرفه: کارآفرین، مدیر ارشد اجرایی

شناخته شده برای: بنیانگذار نتفلیکس

تحصیلات: فارغ التحصیل دانشگاه استنفورد

دارایی: ۹/۴ میلیارد دلار

ادامه
احسان قربان زاده بیوگرافی احسان قربان زاده؛ خواننده تازه کار موسیقی پاپ ایران

محل زندگی: تهران 

ملیت: ایرانی

حرفه: خواننده

سبک: پاپ و سنتی ایرانی

ساز: تنبک، باغلاما و گیتار

ادامه
دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی

دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی شهاب حسینی یکی از بهترین بازیگران سینمای ایران است که تا به حال در آثار فاخری مانند محیا، دلشکسته، شهرزاد و... به نقش آفرینی پرداخته است. این هنرمند در هر یک از هنرنمایی های خود دیالوگ های ماندگاری دارد که در ادامه این مقاله از سرپوش قصد داریم به بخشی از آنها اشاره کنیم. بیوگرافی کوتاه از شهاب حسینی سید شهاب الدین حسینی تنکابنی در ۱۴ بهمن ۱۳۵۲ در تهران به دنیا آمد. وی اصالتا تن کابنی است و تحصیلات عالیه خود را در رشته روانشناسی از دانشگاه تهران برای مهاجرت به کانادا ناتمام گذاشت. وی در سال ۱۳۷۳ با پریچهر قنبری ازدواج کرد و حاصل این پیوند دو فرزند پسر به نام های محمد امین و امیرعلی است. فعالیت هنری شهاب حسینی با تئاتر دانشجویی و سپس، گویندگی در رادیو شروع شد. از جمله جوایز این هنرمند می توان به موارد زیر اشاره کرد: - او برای بازی در شمعی در باد (۱۳۸۲) و رستگاری در هشت و بیست دقیقه (۱۳۸۳) نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد جشنواره فیلم فجر شد.  - حسینی در سال ۱۳۸۷ با بازی در فیلم سوپر استار جایزه سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فیلم فجر را دریافت کرد. -  او خرس نقره‌ای بهترین بازیگر مرد جشنواره بین‌المللی فیلم برلین ۲۰۱۱ را به‌همراه گروه بازیگران فیلم جدایی نادر از سیمین کسب کرد. - او در جشنواره فیلم کن ۲۰۱۶ نیز با ایفای نقش در فیلم فروشنده توانست جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره فیلم کن را به خود اختصاص بدهد. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی؛ درباره شهاب حسینی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی فیلم سینمایی دلشکسته در نقش امیرعلی: - هر کی ریــش گـذاشت مسلمـــون نیـست، هـــرکی پیـشونیش رو داغ کـــرد، مــرد خــدا نیست. - تو همه ی اعتقادا اشتباه میشه. همیشه ام یه عده گرگن تو لباس میش! -  من بنده آن دمم که ساقی گوید یک جام دگر بگیر و من نتوانم - ما فردا میایم خواستگاری، دیگه نمی خوام خواهرم باشی می خوام نفسم باشی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در فیلم دلشکسته سریال شهرزاد در نقش قباد: -شهرزاد نمی دونی بدون، من با تو چیزایی پیدا کردم که هیچوقت تو زندگیم نداشتم و نمی خوام از دستش بدم. - ما همه مهره های سوخته ایم که زیر دست بزرگ آقاییم. -  آره خب عمو جان حقیقت تلخه عموجان، شنیدنش همچین یه جاهایی از وجدان آدمو جز میده. -  میرم صاف وامیستم جلوی بزرگ آقا بش میگم بزرگ آقا من، زن من، خب؟! پا به ماهه! عین ۱۰-۱۲ ماهو میخوام بمونم ور دلش چی میگی شما؟ - قباد : فقط یه سوال، خیلی دلم می خواد جوابشو بدونم، تو هنوزم دلت باهاشه؟ شهرزاد : فراموشی زمان می بره، فقط فکر می کنم اگه من به هر دری زدم، و اونی نشد که می خواستم بشه، لابد قسمت خرافه نیست، هست واقعا - موقتیه این روزا شهرزاد، می گذره. این وسط تنها چیزی که مهمه اینه که من هنوز با همه ی وجودم دوست دارم. عاشقتم - قباد : سخته واسم دوری تو اینو بفهم، چطوری اینو بهت ثابت کنم؟ شهرزاد : دیر شده، برای ثابت کردنش خیلی خیلی دیر شده … حتی ملک جوانبخت هزار و یک شبم نبودی وگرنه من کم قصه و داستان به گوش تو نخوندم. عاشق بزدل عشقو هم زایل می کنه آقای قباد دیوانسالار -قباد : این کارو باهام نکن شهرزاد. اینطوری خردم نکن. من هنوز دوستت دارم، خیلی بیشتر از قبل. همه چیو خراب نکن شهرزاد : برو قباد، پشت سرتم دیگه نگاه نکن -  من چی کار به کسی داشتم، داشتم زندگیمو می کردم. با بدبختی خودم سر و کله می زدم. اصلا روحمم خبر داشت همچین کسی تو این دنیا زندگی می کنه؟ کی نشونم داد؟ شما. بعدشم که فرستادینم تو بهشت تازه می خواستم بفهمم زندگی یعنی چی؟ تازه طعمش داشت زیر دهنم مزه مزه می کرد که یقه مو گرفتین ترپ انداختینم وسط جهنم. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال شهرزاد سریال مدار صفر درجه در نقش حبیب پارسا: -تو را به جای همه دوست میدارم-تو را به خاطر عطر نان گرم برفی که اب میشود -برای بخشش اولین گناه-تو را برای دوست داشتن دوست میدارم-تو را به خاطر تمام کسانی که دوست نمیدارم دوست میدارم ...  - همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛همين  - مظفر:منوببخش ...یافراموش کن! حبیب:میبخشم...ولی فراموش نمیکنم!!!  -حبيب: فقط چرا فكر مي كنيد كه سفر اعزام ممكنه منتفي بشه؟ دكتر: اين مملكت پسرجان،سرزمين گسل و زلزله و پس لرزه است!آدم از فردا روزش - این و خداوند باید جواب بده ، باید جواب این سوال رو بده ! اگه تو این دنیا هیچ جایی برای آرامش وجود نداره ؛ و اگه تمام رویاهای ما از عشق ، عدالت و آزادی فقط ی خیال بیهودس! پس چرا ما رو آفرید ؟!... -ميدوني چيه تقي جان؟من بر خلاف مرحوم پدرم،ازسياست چيز زيادي نميدونم! همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛ همين دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال مدار صفر درجه سایر فیلم ها: -یه پایان تلخ بهتر از یه تلخی پایان ناپذیره ... (درباره الی) - میدونی برتر از عشق بی فرجام چیه؟فرجام بدون عشق... (برف روی شیروانی داغ) - من زندگی مو باختم حاج اقا منو از زندون می ترسونی؟برو از خدا بترس ... (جدای نادر از سیمین) - جنگ احساس مسولیته نه شلیکه گلوله ... (شوق پرواز) - هر چه تو اوج میگیری دنیا از دید تو بزرگتر می شود و تو از دید دنیا کوچکتر می شوی ... (شوق پرواز) - تو کویر ادم به خدا نزدیک تره چون اسمون به زمین نزدیک تره ... (پلیس جوان) - میدونی چیت حرص ادمو درمیاره؟اینکه حالت از من بده ولی حس واقعیتو بهم نمیگی خب چیه هر چی هست بیا به خودم بگو فکر میکنی چیزیمه؟فکر میکنی چون چیزیمه عرضه ندارم پس چون عرضه ندارم دیگه.....این منصفانه نیست چون من دارم سعی خودمو میکنم غلطی تا حالا نتونستم بکنم چون نمیتونم تمرکز کنم رو کاری ک باید بکنم نمیتونم تمرکز کنم چون همه ی وقتمو اون چرت وپرتا ی مزخرف و دغدغه های احمقانه پر کرده دانشکده ی مزخرف و شاگردای خنگ و... (پرسه در مه) گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش