دوشنبه ۰۸ اردیبهشت ۱۴۰۴
۱۷:۴۹ - ۰۹ خرداد ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۰۳۰۲۳۶۰
فستیوال ها و جشنواره های هنری

لحظات به‌یادماندنی ٧٠‌سال زندگی جشنواره کن

اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,جشنواره,جایزه کن

و بالاخره هفتادمین دوره جشنواره فیلم کن نیز به پایان رسید. دوره‌ای پر سروصدا و پر از جنجال که با اعتراض و انتقاد به لاغرشدن کامپیوتری کلودیو کاردیناله در پوستر اصلی کن آغاز شد؛ با صحبت‌های پدرو آلمودوار درباره تولیدات نتفلیکس و جنجال ایجادشده پیرامون نوع نگاه کن به آثاری با این زمینه پخش و نمایش ادامه یافت؛ با این واقعیت که در دوره اخیر هیچ فیلمی قابلیت و شایستگی کامل دریافت نخل طلا را نداشت، نفس‌های آخرش را کشید و درنهایت پایان یافت. مجله ‌هالیوود ریپورتر در شماره ویژه‌اش درباره جشنواره بین‌المللی فیلم کن نگاهی انداخته به خاطره‌انگیزترین لحظات تاریخ این جشنواره. با این‌که برای ما ایرانی‌ها جشنواره کن با تصویر دریافت نخل طلای کن توسط عباس کیارستمی معنی دارد یا جایزه‌های شهاب حسینی و اصغر فرهادی در دوره گذشته یا وقتی جعفر پناهی، بهمن قبادی، حسن یکتاپناه، سامان سالور و یکی دو نفر دیگر در دوره‌های مختلف این جشنواره جوایز بخش‌های جنبی را گرفتند یا حداقل زمانی که ژولیت بینوش به‌عنوان بازیگر فیلم کپی برابر اصل روی صحنه آمد و جایزه گرفت و البته حرف‌های بهروز افخمی که بعد از جایزه‌های فیلم فروشنده اصغر فرهادی گفت این جشنواره به هم‌جنس‌گرایان جایزه می‌دهد، اما به‌هرحال نگاهی می‌اندازیم به مهمترین لحظات ادوار گذشته فستیوال معظم و معتبر کن به انتخاب نشریه ‌هالیوود ریپورتر...

 

وقتی مایکل مور هم کنی می‌شود!

وقتی مستند فارنهایت ١١/٩ مایکل مور در ‌سال ٢٠٠٤ موفق به بردن نخل طلا شد، فقط دومین بار بود که یک مستند می‌توانست جایزه اصلی را به خودش اختصاص دهد (بار نخست مستند جهان ساکت از ژاک کوکتو در سال ١٩٥٦ موفق به بردن جایزه شده بود). البته این نخستین بار نبود که مایکل مور از کن دست پر به خانه برمی‌گشت.‌ سال ٢٠٠٢ او به‌خاطر مستند بولینگ برای کلمباین هم موفق به بردن جایزه ویژه فستیوال شده بود. در آن زمان مور وقتی روی سن رفت سعی کرد با زبان فرانسوی دست‌وپا شکسته‌اش سخنرانی بعد از دریافت جایزه‌اش را انجام دهد. هرچند نتیجه این تلاش چندان جالب نبود، اما مور درس خودش را یاد گرفت و در ‌سال ٢٠٠٤ بعد از بردن جایزه فقط انگلیسی صحبت کرد!

 

وقتی کن باعث خیر می‌شود!

تابستان ١٩٥٤ کری گرانت و گریس کلی برای فیلمبرداری ساخته آن زمان جدید آلفرد هیچکاک گرفتن یک دزد به کوت دازور سفر کرده بودند و در هتل کارلتون اقامت داشتند. آن زمان کلی حتی فکرش را هم نمی‌کرد که خیلی زود به‌عنوان نماینده انجمن سینمای آمریکا باید به کن برگردد. اما بهار‌ سال ١٩٥٥ این اتفاق رخ داد و در همان سفر هم بازیگر برنده اسکار فیلم دختر روستایی برای نخستین بار با پرنس رینیه شاهزاده موناکو ملاقات کرد و یک‌سال بعد پس از اتفاقاتی که بیشتر به داستان‌های پریان می‌ماند، شاهزاده موناکو شد. ‌سال ٢٠١٤ فیلم گریس موناکو براساس زندگی سلطنتی کلی با بازی نیکول کیدمن در افتتاحیه شصت‌وهفتمین دوره جشنواره بین‌المللی فیلم کن روی پرده رفت.

 

وقتی کوچه‌های کن صحنه نقد می‌شود

یکی از پرحاشیه‌ترین فیلم‌های تمام ادوار کن بدون‌شک پالپ فیکشن کوینتین تارانتینو بود. اثری که در ‌سال ١٩٩٤ توسط هیأت داورانی که ریاستش را کلینت ایستوود برعهده داشت به‌عنوان برنده نخل طلا معرفی شد. وقتی تارانتینو روی سن می‌رفت تا جایزه‌اش را بگیرد، بیشتر از کسانی که او را تشویق می‌کردند، مخاطبانی ناراضی و عصبانی بودند که او را هومی‌کردند. اما جالب است بدانید که شب قبل از اکران فیلم در جشنواره، کمپانی میراماکس، یک اکران خصوصی برای تعداد محدودی از منتقدان در یکی از کوچه‌های کن برگزار می‌کند. بعد از اتمام فیلم، تارانتینو پیش منتقد ‌هالیوود ریپورتر می‌رود و می‌گوید او نخستین کسی است که به جز عوامل، فیلم را دیده و مشتاق شنیدن نقد اثرش است. درحالی‌که طرفداران لحظه‌ای تارانتینو را در آرامش نمی‌گذاشتند، نخستین جلسه نقد فیلم پالپ فیکشن با حضور کارگردان، به صورت سرپایی در خیابان‌های کن برگزار شد.

 

وقتی کاپولا نصف نخل را می‌برد

شایعات می‌گویند فرانسیس فورد کاپولا به برگزارکنندگان جشنواره گفته بود که فقط در صورتی اجازه حضور اینک آخرالزمان را در بخش مسابقه می‌دهد که برنده‌شدن آن تضمین شود. فولکر شلوندورف، فیلمساز آلمانی برنده نخل طلا در ‌سال٧٩ می‌گوید: او (کاپولا) تمام پولی که از پدرخوانده نصیبش شده بود را روی فیلم اینک آخرالزمان سرمایه‌گذاری کرده بود. در نتیجه احتیاج داشت که فیلمش تبدیل به یک موفقیت بزرگ شود. ژیل ژاکوب، رئیس وقت جشنواره کن البته شایعات را تکذیب می‌کند، اما می‌گوید کارگردان پدرخوانده اصلا دوست نداشت که برنده مشترک اعلام شود. با این حال در آن‌سال دو فیلم طبل حلبی فرانک شلوندورف و اینک آخرالزمان فرانسیس فورد کاپولا مشترکا برنده نخل طلا شدند. ژاکوب می‌گوید که وقتی با کاپولا دست می‌داد، این فیلمساز آمریکایی به او گفته:  من نصف نخل را بردم!

 

وقتی فون تریه همه را متحد می‌کند!

سال ٢٠١١ وقتی لارس فون تریه با فیلم مالیخولیا به کن آمد، پیتر آلبک ینسن، تهیه‌کننده این اثر، قبل از کنفرانس مطبوعاتی به کارگردان مولف دانمارکی می‌گوید که اگر بتواند دهان خودش را ببندد می‌تواند نخل طلا را ببرد. اما فون تریه که سابقه مشکل‌سازی‌های زیادی را دارد، این بار برای خودش مشکل درست کرد. آقای کارگردان درحالی‌که راجع به فیلمش صحبت می‌کرد، جمله‌ای را به زبان آورد که باعث ایجاد یک رسوایی بزرگ و اخراجش از جشنواره شد. او گفت: با هیتلر همدردی کردم... باشه، من یک نازی هستم! این اما تنها درگیری فون تریه در کن نبود. در ‌سال ١٩٩١فیلم بارتون فینک برادران کوئن موفق به بردن نخل طلا شد. این فیلم همین‌طور موج جدیدی از فیلم‌های مستقل آمریکایی را راه انداخت که تا پایان دهه ٩٠ بخشی جدانشدنی از جشنواره کن بودند. بردن جایزه توسط برادران کوئن اما اصلا چیزی نبود که لارس فون تریه بخواهد؛ خصوصا این‌که او به‌ گفته خودش، فقط جایزه سوم جشنواره یعنی جایزه هیأت داوران را به‌خاطر فیلم اروپا برده بود، در نتیجه وقتی برای گرفتن جایزه روی سن رفت، شروع به توهین علیه رئیس هیأت داوران وقت جشنواره رومن پولانسکی کرد. او در سخنرانی پس از کسب جایزه‌اش گفت: من می‌خواهم از هیأت داوران و آن کوتوله تشکر کنم!

 

وقتی کن تروفو را کشف کرد

١٩٥٩سالی بود که که آینده سینمای فرانسه دست خودش را روکرد. فرانسوا تروفو، منتقد آن زمان جوان سینمای فرانسه که به خاطر انتقادات تندش نسبت به جشنواره از حضور در فستیوال‌ سال ١٩٥٨ منع شده بود، یک‌سال بعد در قامت کارگردانی فیلم اولی به کن رفت و جایزه بهترین کارگردانی را به خاطر فیلم ٤٠٠ضربه به خودش اختصاص داد. این فیلم همین‌طور بازیگر ١٣ساله‌ای به نام ژان پیر لئو را در نقش کاراکتر آنتوان دنیل به سینما معرفی کرد که بعد‌ها تبدیل به یکی از برند‌های بازیگری سینمای فرانسه شد. طی ٢٠‌سال او در ٤ فیلم دیگر هم نقش آنتوان دنیل را برای تروفو بازی کرد.

 

وقتی گدار کیکی می‌شود!

اگر فوتبالی‌ها جیمی جامپ دارند، سینمایی‌ها هم نوئل گودین دارند. ‌سال ١٩٨٥ ژان لوک گدار با فیلم درود بر مریم پا به سواحل کن گذاشت. گودین که از فیلم اصلا خوشش نیامده بود هم یک دسر پای با خامه زده‌شده را روی صورت گدار خالی کرد. او قبل‌تر همین کار را با نیکولا سارکوزی، بیل گیتس و چهره‌های سرشناس دیگری هم انجام داده بود. در نتیجه این اقدام گدار به کنفرانس مطبوعاتی فیلمش دیر می‌رسد. برگزارکنندگان کنفرانس علت تأخیر را تجاوز وحشیانه اعلام می‌کنند، اما فیلمساز مطرح فرانسوی می‌گوید که این اقدام اصلا وحشیانه نبوده و کاملا بامزه بوده! چند هفته بعد نوئل گودین برای همیشه از حضور در جشنواره کن منع می‌شود. وقتی خبر این اتفاق به گوش گدار می‌رسد، با روابط عمومی جشنواره تماس می‌گیرد و می‌خواهد اجازه حضور مجدد گودین در فستیوال داده شود. خود نوئل گودین می‌گوید گودار تنها قربانی او بوده که با موضوع خیلی خوب کنار آمده.

 

وقتی نصف نخل به کارگردان زن می‌رسد

وقتی پای مهمترین جایزه کن وسط باشد، اعداد دروغ نمی‌گویند:   نخل طلا در هر دوره فقط به آقایان اهدا شده بود تا این‌که بالاخره یکی پیدا شد که باشگاه آقایان را به هم بریزد. ‌سال ١٩٩٣ هیأت داوران دو فیلم را به‌عنوان برنده مشترک نخل طلا انتخاب کرد؛ فیلم نخست ساخته چن کایگه از چین بود، اما اثر دوم رکوردها را شکست. وقتی نام پیانوی جین کمپیون هم به‌عنوان دیگر برنده نخل طلا اعلام شد، کارگردان مشهور نیوزیلندی به نخستین و تا امروز آخرین زنی تبدیل شد که توانسته مهمترین جایزه جشنواره بین‌المللی فیلم کن را به خودش اختصاص دهد. نکته تأسف‌برانگیز این‌ است که همین یک بار هم خانم کارگردان نتوانست در اختتامیه شرکت کند و بازیگر مرد فیلمش سم نیل، از طرف او نخل را دریافت کرد.

 

وقتی کن به داورش هم اهمیت نمی‌دهد

سال ١٩٦٩ که فیلم ایزی رایدر به جشنواره بین‌المللی فیلم کن آمد، مشخص بود که نسل جدیدی از فیلمسازان آمریکایی متولد شده‌اند و وقتی در سال‌های ١٩٧٠، ١٩٧٣ و ١٩٧٤، سه فیلم مش رابرت آلتمن، مترسک جری شاتزبرگ و مکالمه فرانسیس فورد کاپولا توانستند نخل طلا را ببرند، معلوم شد که این نسل جدید حرف‌های زیادی هم برای گفتن دارد. پیش از آغاز بیست‌و‌نهمین جشنواره کن، تنسی ویلیامز، رئیس هیأت داوران آن دوره از افزایش خشونت در فیلم‌های سینمایی انتقاد کرده بود. جودی فاستر، بازیگر فیلم راننده تاکسی که در آن دوره نماینده مکتب نیویورک در کن بود، می‌گوید همین مسأله، مارتین اسکورسیزی، رابرت دنیرو و‌هاروی کیتل را از بردن جایزه اصلی ناامید کرده بود و حتی آنها می‌خواستند زودتر جشنواره را ترک کنند، اما قبل از این‌که به خانه بروند، کوستا گاوراس و سرجیو لئونه، دو نفر از اعضای هیأت داوران آن دوره مهمانی شامی ترتیب دادند و در آن از راننده تاکسی بسیار تعریف و تمجید کردند که همین مسأله باعث شد نظر عوامل این فیلم برای ترک کن عوض شود و درنهایت هم روز آخر میان کف طرفداران و هوی مخالفان، اسکورسیزی نخل طلا را برد تا از آغاز دهه ٧٠، چهارمین جایزه را برای مکتب نیویورک به ارمغان آورد، نسلی که دیگر نمی‌شد نادیده‌شان گرفت.

 

وقتی کن کن شد

راه‌اندازی کن عملی سیاسی بود. درواقع بعد از آن‌که جشنواره فیلم ونیز تحت کنترل فاشیست‌های موسولینی افتاد، فرانسوی‌ها در پاسخ به آنها تصمیم گرفتند جشنواره‌ای سینمایی راه بیندازند. بعد از مذاکراتی که با صاحبان هتل‌های شهر ساحلی بیاریتز در جنوب‌غربی فرانسه داشتند، قرار شد در دو هفته نخست سپتامبر ١٩٣٩ جشنواره را در آن شهر برگزار کنند. گری کوپر، می‌وست، داگلاس فربنکس، تایرون پاور و چارلز بویر مهمانان جشنواره بیاریتز آن روزها بودند. برگزارکنندگان حتی به بهانه اکران، فیلم گوژپشت نوتردام ماکتی از این کلیسای مشهور را هم آماده کرده بودند، اما هیتلر همه برنامه‌های آنان را به هم ریخت. نازی‌ها صبح روز افتتاحیه لهستان را اشغال کردند. نتیجه‌اش برگزارنشدن جشنواره بود، یعنی بعد از یک روز شک‌وتردید، مسئولان جشنواره تصمیم گرفتند گوژپشت نوتردام را اکران کنند، اما از ادامه جشنواره صرف‌نظر کردند. هفت‌سال بعد این جشنواره به ساحل جنوب‌شرقی فرانسه و شهر کن برده شد تا به‌جای ١٩٣٩ در سپتامبر ‌سال ١٩٤٦ نخستین دوره جشنواره بین‌المللی فیلم کن برگزار شود. در نخستین دوره ١١فیلم حضور پیدا کردند و در شب افتتاحیه مستندی به نام برلین از شوروی نمایش داده شد. هر چند با رفتن برق و مشکلات پروژکتور، عملا افتتاحیه باشکوهی نبود. جالب این‌ است که آن ‌سال فیلم بدنام آلفرد هیچکاک هم در جشنواره شرکت داشت، اما هیچ جایزه‌ای را به خودش اختصاص نداد، شاید چون حلقه‌های فیلم به ترتیب پخش نشدند!

 

وقتی کن را تعطیل کردند!

در ‌سال ١٩٦٨ جشنواره فیلم کن آماده می‌شد تا شمع کیک ٢١سالگی‌اش را فوت کند، اما اتفاقاتی که در آن ‌سال رخ داد، باعث شد این جشنواره با آرامش وارد دوره بزرگسالی‌اش نشود. در ماه مه‌ سال ١٩٦٨ راه‌افتادن جنبش اعتراضی خشن دانشجویی-کارگری در فرانسه که فضای کشور را به سمت نا آرامی کشانده بود، روی جشنواره کن هم تاثیر گذاشت. چهره‌هایی چون ژان لوک گدار و فرانسوا تروفو با اخراج رئیس سینماتک فرانسه آنری لانگلوآ توسط دولت در ماه فوریه، آن‌قدر اعتراض کردند تا او را به سمت خودش برگرداندند. وقتی جنبش‌های ماه مه آغاز شد، آلن رنه، کلود للوش و تعدادی دیگر از هنرمندان فرانسه هم به گدار و تروفویی که با دولت وقت زاویه پیدا کرده بودند، پیوستند و خواستار توقف جشنواره درحال برگزاری کن شدند. کارگردان‌ها یکی‌یکی فیلم‌های‌شان را از رقابت بیرون کشیدند و پخش فیلم آنهایی که آثارشان را بیرون نکشیده بودند هم با اقداماتی چون گرفتن پرده توسط تروفو و جرالدین چاپلین عملا غیرممکن شد و جشنواره رو به تعطیلی رفت. جالب این‌ است که با تعطیلی کن، مهمانان جشنواره نتوانستند به‌راحتی کشور را ترک کنند. با اعتصاب کارگردان و نبود بنزین، خیلی‌ها با نقشه‌های عجیب‌وغریب خودشان را به مرز ایتالیا رساندند. از آن روزها هنوز داستان‌های هیجان‌انگیزی به گوش می‌رسد.

 

وقتی کن صحنه تسویه حساب می‌شود

در‌ سال ١٩٨٩، ٩‌سال از آخرین باری که یک کارگردان آمریکایی برنده نخل طلا شده، می‌گذشت و در آن‌ سال سه کارگردان جوان با هم رقابت می‌کردند تا این سد را بشکنند: اسپایک لی، جیم جارموش و استیون سودربرگ. وقتی نخستین ساخته سینمایی سودربرگ توانست جایزه نخل طلا را به خودش اختصاص دهد، اسپایک لی که با کار درست را انجام بده به کن آمده بود اصلا خوشحال نشد. وقتی ویم وندرس، رئیس هیأت داوران آن‌ سال به انتقاد از فیلم پرداخت، اسپایک لی گفت که یک چوب بیسبال در خانه‌اش دارد که روی آن نام ویم وندرس را نوشته است!

 

وقتی کن از دربار هم استفاده می‌کند!

در‌ سال ١٩٨٧ در چهلمین دوره جشنواره کن، همان سالی که تنها عضو ‌هالیوودی هیأت ژوری الن برستین بود و تنها فیلم آمریکایی حاضر در بخش مسابقه هم دروازه بهشت مایکل چیمینو، فستیوال بشدت احتیاج به یک اتفاق رسانه‌ای داشت. در چنین شرایطی پرنس چارلز و پرنسس دایانا با حضورشان در روز بزرگداشت سینمای بریتانیا فلش‌های دوربین‌ها را به سمت خودشان جلب کردند. اگرچه چارلز در آن زمان تجربه حضور در استودیوی فیلم پینوود در جوانی‌اش را تعریف کرد، اما بدون‌شک حضور دایانا بود که باعث توجه اصحاب رسانه می‌شد. زنی با یک زندگی سینمایی و رازآلود مقابل آنها در کن. ١٠‌سال قبل از تصادف عجیب و مرگبار.

 

وقتی کاخ قدیم جشنواره  عوض می‌شود

 در ٢٦ماه مه ‌١٩٨٢ تصویرسازی دلگرم‌کننده استیون اسپیلبرگ از یک موجود فضایی درک‌نشده، فستیوال را به پایان رساند. این فیلم آخرین اثری بود که در کاخ قدیم جشنواره روی پرده رفت و پس از آن برگزارکنندگان جشنواره یک سالن جدید را تاسیس کردند. کاتلین کندی، تهیه‌کننده بیشتر آثار اسپیلبرگ در مورد سالن قدیمی می‌گوید: آن سالن ٢٥٠٠صندلی داشت و خارق‌العاده بود. ١٥دقیقه قبل از این‌که فیلم تمام شود، تماشاگران ایستاده بودند، فندک‌های‌شان را روشن کرده بودند و پا می‌کوبیدند. آن تجربه یکی از هیجان‌انگیزترین اتفاقاتی است که برای من افتاده.

 

وقتی کن صاحب نخل طلا می‌شود

شاید باورتان نشود، اما جشنواره بین‌المللی فیلم کن همیشه نخل طلا نداشته است. در دوره‌های ابتدایی پنج برنده برای جایزه‌ای که با عنوان جایزه بزرگ جشنواره شناخته می‌شد، به‌تفکیک ژانر معرفی می‌شدند. از آغاز این فستیوال در پایان جنگ جهانی دوم و ‌سال ١٩٤٦ تا حدود یک دهه بعد چیزی با عنوان نخل طلا در کن وجود نداشت. فیلم مارتی ساخته دلبرت مان، نخستین فیلمی بود که موفق به گرفتن نخل طلا شد، جایزه‌ای که در‌ سال ١٩٥٥ براساس نشان دولتی شهر کن طراحی و ساخته شد و امروزه توسط کمپانی شوپارد تولید می‌شود.

 

وقتی کن زن را داور کرد!

در‌ سال ١٩٦٥، الیویا دی‌ هاویلند بازیگر مطرح بریتانیایی فیلم برباد رفته تبدیل به نخستین زنی شد که ریاست هیأت ژوری جشنواره بین‌المللی فیلم کن را برعهده داشته. بعد‌ها این بازیگر برنده اسکار گفت که نمی‌داند چرا برای شکستن چنین سدی برگزارکنندگان جشنواره کن او را انتخاب کرده‌اند. او همین‌طور می‌گوید: ریاست یک هیأت ژوری تمام مردانه البته تجربه لذت‌بخشی بود، اما همزمان مسئولیت ترسناکی هم حساب می‌شد.

 

 

 

 

shahrvand-newspaper.ir
  • 16
  • 1
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

پیشین: قابوس بن سعید

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

وبگاه: yasharsoltani.com

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

خویشاوندان : فرزند موسی کاظم و برادر علی بن موسی الرضا و برادر فاطمه معصومه

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

تحصیلات: فوق لیسانس مدیریت ورزشی

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

همسر: ساناز بیان

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
دیالوگ های ماندگار درباره خدا

دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا پنجره ای به دنیای درون انسان می گشایند و راز و نیاز او با خالق هستی را به تصویر می کشند. در این مقاله از سرپوش به بررسی این دیالوگ ها در ادیان مختلف، ادبیات فارسی و سینمای جهان می پردازیم و نمونه هایی از دیالوگ های ماندگار درباره خدا را ارائه می دهیم. دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا همیشه در تاریکی سینما طنین انداز شده اند و ردی عمیق بر جان تماشاگران بر جای گذاشته اند. این دیالوگ ها می توانند دریچه ای به سوی دنیای معنویت و ایمان بگشایند و پرسش های بنیادین بشری درباره هستی و آفریننده آن را به چالش بکشند. دیالوگ های ماندگار و زیبا درباره خدا نمونه دیالوگ درباره خدا به دلیل قدرت شگفت انگیز سینما در به تصویر کشیدن احساسات و مفاهیم عمیق انسانی، از تاثیرگذاری بالایی برخوردار هستند. نمونه هایی از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا در اینجا به چند نمونه از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا اشاره می کنیم: فیلم رستگاری در شاوشنک (۱۹۹۴): رد: "امید چیز خوبیه، شاید بهترین چیز. و یه چیز مطمئنه، هیچ چیز قوی تر از امید نیست." این دیالوگ به ایمان به خدا و قدرت امید در شرایط سخت زندگی اشاره دارد. فیلم فهرست شیندلر (۱۹۹۳): اسکار شیندلر: "من فقط می خواستم زندگی یک نفر را نجات دهم." این دیالوگ به ارزش ذاتی انسان و اهمیت نجات جان انسان ها از دیدگاه خداوند اشاره دارد. فیلم سکوت بره ها (۱۹۹۱): دکتر هانیبال لکتر: "خداوند در جزئیات است." این دیالوگ به ظرافت و زیبایی خلقت خداوند در دنیای پیرامون ما اشاره دارد. پارادیزو (۱۹۸۸): آلفردو: خسته شدی پدر؟ پدر روحانی: آره. موقع رفتن سرازیریه خدا کمک می کنه اما موقع برگشتن خدا فقط نگاه می کنه. الماس خونین (۲۰۰۶): بعضی وقتا این سوال برام پیش میاد که خدا مارو به خاطر بلاهایی که سر همدیگه میاریم می بخشه؟ ولی بعد به دور و برم نگاه می کنم و به ذهنم می رسه که خدا خیلی وقته اینجارو ترک کرده. نجات سربازان رایان: فرمانده: برید جلو خدا با ماست ... سرباز: اگه خدا با ماست پس کی با اوناست که مارو دارن تیکه و پاره می کنن؟ بوی خوش یک زن (۱۹۹۲): زنها ... تا حالا به زن ها فکر کردی؟ کی خلقشون کرده؟ خدا باید یه نابغه بوده باشه ... زیر نور ماه: خدا خیلی بزرگتر از اونه که بشه با گناه کردن ازش دور شد ... ستایش: حشمت فردوس: پیش خدا هم که باشی، وقتی مادرت زنگ می زنه باید جوابشو بدی. مارمولک: شاید درهای زندان به روی شما بسته باشد، اما درهای رحمت خدا همیشه روی شما باز است و اینقدر به فکر راه دروها نباشید. خدا که فقط متعلق به آدم های خوب نیست. خدا خدای آدم خلافکار هم هست. فقط خود خداست که بین بندگانش فرقی نمی گذارد. او اند لطافت، اند بخشش، بیخیال شدن، اند چشم پوشی و رفاقت است. دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم مارمولک رامبو (۱۹۸۸): موسی گانی: خدا آدمای دیوونه رو دوس داره! رمبو: چرا؟ موسی گانی: چون از اونا زیاد آفریده. سوپر نچرال: واقعا به خدا ایمان داری؟ چون اون میتونه آرامش بخش باشه. دین: ایمان دارم یه خدایی هست ولی مطمئن نیستم که اون هنوز به ما ایمان داره یا نه. کشوری برای پیرمردها نیست: تو زندگیم همیشه منتظر بودم که خدا، از یه جایی وارد زندگیم بشه ولی اون هیچوقت نیومد، البته اگر منم جای اون بودم خودمو قاطی همچین چیزی نمی کردم! دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم کشوری برای پیرمردها نیست سخن پایانی درباره دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا در هر قالبی که باشند، چه در متون کهن مذهبی، چه در اشعار و سروده ها و چه در فیلم های سینمایی، همواره گنجینه ای ارزشمند از حکمت و معرفت را به مخاطبان خود ارائه می دهند. این دیالوگ ها به ما یادآور می شوند که در جستجوی معنای زندگی و یافتن پاسخ سوالات خود، تنها نیستیم و همواره می توانیم با خالق هستی راز و نیاز کرده و از او یاری و راهنمایی بطلبیم. دیالوگ های ماندگار سینمای جهان درباره خدا گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش