
جلال مرادی ۴۲ ساله در تصادفی خانوادهای را به قتل میرساند، او پس از گذراندن دوران زندان، همسر و فرزندانش را ترک کرده و به شهری دیگر میرود، پس از سه سال به شهرش بازمیگردد زیرا که زنش دچار مرگ مغزی شده است و او باید سرپرستی فرزندانش را بر عهده بگیرد.بدون تعارف از سال ۱۳۸۹ به بعد از فیلم درخشان «یه حبه قند» و تماشای فیلمهای «امروز» و «دختر» رضا میرکریمی مطمئن بودم که این فیلمساز و مدیر فرهنگی که چند سالی است مسئولیت برگزاری بخش بینالملل جشنواره فجر را نیز پذیرفته و دیگر نخواهد توانست فیلمی قابل اعتنا و درخور توجه بسازد.
چرا که تغییر دیدگاههای این فیلمساز در دو فیلم «دختر» و «امروز» و مشغلهها و حواشی فراوان مدیریت بخش بینالملل جشنواره فجر، این ذهنیت را بهوجود آورده بود که میرکریمی دیگر به انتهای مسیر رسیده و دیگر نمیتوان روی او حساب کرد.تماشای فیلم «قصر شیرین» اما خط بطلانی بر همه این تحلیلها و ذهنیت کشید و بازگشت باشکوهی را برای میرکریمی پس از یک دوره ناموفق هشت ساله رقم زد.
«قصر شیرین» در اصل قصه مواجهه نامتعارف پدری با دو فرزند پسر و دخترش در فضایی نامتعارفتر است. پدری بهدلیل موجهی از نظر خودش پس از تحمل دوران حبس از خانه، خانواده، زن و فرزندانش دلبریده و در شهر دیگری تشکیل خانواده داده و روزگار میگذراند تا اینکه همسرش دچار مرگ مغزی شده و او برای انتقال اتومبیل همسرش به شهر محل سکونت خانوادهاش مراجعه میکند.در آنجا اجبارا فرزندانش را تحویل میگیرد و به هیچ دلیلی نیز نمیتواند از زیر بار مسئولیت سرپرستی فرزندان که بیخبر از مرگ مغزی مادر هستند شانه خالی کند و از همینرو یک سفر جادهای را بههمراه پسر و دخترش آغاز میکند و در این مسیر هر کدامشان به درک جدیدی از روابط فیمابین و زندگی میرسند.
شاید انتخاب جاده برای پیشبرد داستان فیلم، یکی از بهترین و کارکردترین شیوههایی بود که میرکریمی برای روایت فیلمش استفاده کرده و الحق زیبایی و تاثیر فیلم و قصه روی مخاطب و تماشاگر نیز تا حد زیادی ناشی از همراهشدن با شخصیتهای فیلم در سفر مذکور است.از دیگر سو بازی خیرهکننده حامد بهداد در نقش جلال را باید از ویژگیهای مثبت فیلم دانست که موفق شده همه ریزهکاریهای این شخصیت را در بازی خوبش به تصویر بکشد و از جلال که در ابتدا شخصیت منفی مینماید یک شخصیت خاکستری بسازد و سبب شود تا مخاطب، جلال را نیز در ردیف یکی از لطمهدیدههای داستان به قضاوت بنشیند.در همین رابطه باید از بازی بسیار زیبای دو کودک خردسال فیلم یاد کنیم. به هر حال بازی گرفتن از کودکان در فیلمها سختیهای خاص خود را دارد بهویژه اینکه در «قصر شیرین»، دو کودک فیلم نقشهای اصلی و عوامل تعیینکننده داستان را نیز برعهده گرفتهاند و ازپس وظایف محوله نیز بهخوبی برآمدهاند.پرهیز میرکریمی از ایجاد شاخ و برگها و داستانکهای مختلف سبب شده تا با قصهای سر راست و ساده مواجه باشیم که اساسا نمیخواهد به سمت و سوی درامهای روانشناسانه و جامعهشناسانه حرکت کند و شاید همین سادگی و صراحت در بیان است که بیننده از همان ابتدا تحت فشار قصه و داستان قرار گرفته و همپای شخصیتهای فیلم بهگونهای «اذیت» میشود و این اذیتشدن رهایش نمیکند تا پایان داستان.
همانجا که رابطه پدر و فرزندی در نهایت شکل میگیرد و جلال به خواسته فرزندش تن میدهد و برای کمک به حیوانی که در برخورد با خودرو مصدوم شده از ماشین خارج میشود. واگویههای درونی و اعترافات جلال به فرزندانش در خصوص برخی اتفاقات و اعترافات متقابل از بخشهای زیبا و تاثیرگذار «قصر شیرین» است که در پیشبرد داستان بسیار موثر عمل میکند.در مجموع باید گفت «قصر شیرین» را باید بهعنوان یکی از برگهای برنده دوره سی و هفتم و بازگشت شکوهمندانه رضا میرکریمی به سینمای ایران با یک درام خانوادگی و تا حدی اجتماعی قلمداد کرد. ضمن اینکه با این فیلم باید همچنان حساب میرکریمی را در سینما باز نگه داریم.
- 13
- 3