جمعه ۱۰ فروردین ۱۴۰۳
۱۵:۴۷ - ۲۷ مرداد ۱۳۹۷ کد خبر: ۹۷۰۵۰۷۹۸۲
فیلم و سینمای جهان

نگاهی به فیلم سینمایی «شُک و ترس» راب رینر

فیلم شک و ترس,اخبار فیلم و سینما,خبرهای فیلم و سینما,اخبار سینمای جهان
فیلم سینمایی 'شُک و ترس' (Shock and Awe) در قاعده بازی کارت های به هم ریخته با یک چند فکت صحیح، یک مساله دروغ را در فیلم به مخاطب، آن هم به صورت غیر مستقیم برای تاثیر بیشتر ارائه می کند. دروغی که مبنای حمله زیرپوستی به ایران قرار می گیرد.

متن پیش رو در گام نخست نگاهی تحلیلی دارد به متن سینمایی "شُک و ترس" (Shock and Awe) و بعد از آن هم سعی شده تا لایه های تشکیل دهنده فرامتن این اثر سینمایی هم مورد بررسی قرار گیرد.

 

متن

فیلم سینمایی "شُک و ترس" (Shock and Awe)  محصول سال ۲۰۱۷ سینمایی ایالات متحده آمریکا به کارگردانی راب رینر بر اساس فیلم نامه جوی هارتستون است. فیلمی که ۳۰ ام سپتامبر سال گذشته میلادی در جشنواره فیلم زوریخ نماش خود را آغاز کرد. اثری نه چندان جدی در متن سینمایی، اما قابل تامل در خصوص تحقیقات روزنامه واشنگتن نایت ریدر(Knight Ridder Washington) در رابطه با دلایل حمله به عراق است.  

 

قاعدتا هر فیلمی با فیلم نامه پا به عرصه وجود می گذارد. در این باره هم جوی هارتستون که کارنامه چندان قوی هم در این خصوص ندارد، قلمش نتوانسته از پس نوشتن یک درام ماجراجویانه از جنس کاوش ها و کنجکاوی های روزنامه نگارانه با تمی سیاسی برآید. اگرچه پلات فیلم نامه در نگاه اول بسیار ساده به نظر می آید، اما در ابعاد عمیق تر یقینا نوشتن این دست از فیلم نامه ها کار هر کسی نیست.

 

هر چند که به نظر می رسد اثر نوعی ادای دین است به یکی از شاهکار تاریخ سینما یعنی فیلم "همه مردان رئیس جمهور" که اتفاقا در خود اثر هم یادی از باب وود وارد و کارل برنشتاین (دو روزنامه نگار واشنگتن پست که در رابطه با رسوایی واتر گیت تحقیق می کردند و نتایج این تحقیقات هم نهایتا به استعفای نیکسون انجامید) هم می شود. اما برآیند کاری هارتستون با فیلم نامه ویلیام گولدمن (نویسنده همه مردان رئیس جمهور که به خاطر نوشتن این فیلم نامه برنده اسکار بهترین فیلم نامه اقتباسی سال ۱۹۷۷ شد) فاصله بسیاری دارد.

 

فیلم شک و ترس,اخبار فیلم و سینما,خبرهای فیلم و سینما,اخبار سینمای جهان

"شُک و ترس" اساسا هم در داستان پردازی با اشکالات جدی مواجه است، هم در شخصیت پردازی. مهمترین نقص کاری هارتستون عدم تبدیل یک سوژه سیاسی به یک فیلم نامه سینمایی است. گویا داستان اثر تنها روایت گر صرف واقعیات میدانی مابین سال های ۲۰۰۱ تا ۲۰۰۳ است. شاید متریال تشکیل دهنده اثر در حوزه سناریو نویسی واقعیات باشد، اما سینما اساس خود را از داستان گویی دارد. مادامی که اثر نتواند داستانی از دل این واقعیات سیاسی – ژورنالیستی خلق کند، نمی تواند ادعایی هم در خلق یک اثر سینمایی داشته باشد.

 

دراماتولوژی که در بطن کشمکش کاراکترها با سیاسیون دولت بوش و نیز دیگر روزنامه نگاران باید خلق شود، حلقه مفقوده فیلم نامه "شُک و ترس" است. همین حلقه گم شده هم سر سلسله تمامی نقص های بعدی است.بررسی اداعای بوش پسر در مورد سلاح های کشتار جمعی صدام و نیز ارتباطات او (صدام حسین) با بن لادن به منظور حمله به عراق، آن هم در سایه لابیرنت های بی پایان روزنامه نگاری برای کشف حقیقت یقینا هوشمندی جدی تری را می طلبد تا بتوان از دل آن سناریوی جدی از جنش سینما درآورد. با این سنگ بنای کجی که هارتستون نهاد کل سناریو هم تا پایان الکن جلو می رود.

 

نه بار ماجراجویی سیاسی – ژورنالیستی به مخاطب منتقل می شود، نه ترس ناشی از مخالفت روزنامه واشنگتن نایت ریدر(Knight Ridder Washington) با دولت بوش به پرداخت می رسد و نه  حتی روابط عاطفی که به صورت ضمنی در اثر گنجانده شده است، طرفی به داستان نمی بخشد. چرا که عدم همکاری و پاسخگویی سیاسیون به واشنگتن ناید ریدر، دریافت یک ایمیل تهدید، ویرایش همان ایمیل تهدید آمیز به عنوان هجو سیاسی، روابط باسمه ای زن وشوهری، گنجاندن اسامی اعضای دولت بوش و برخی از سناتور ها و برخی افراد انند احمد چلبی و غیره چیزی به بار فیلم نامه اضافه نمی کند.  

 

در ادامه نقص فیلم نامه هارتستون، شخصیت پردزای های سطحی جاناتان لندی و وارن استرابل به عنوان کاراکترهای محوری سناریو نیز می تواند باز ضعف داستان را چند برابر کند. به خصوص که کسی چون جوزف لی گالوی یا همان جوی گالوی (Joe Galloway) هم در جایگاه مشاور امور نظامی در میان تیم تحریریه واشنگتن نایت ریدر(Knight Ridder Washington) به چشم می خورد. روزنامه نگاری مشهور که به عنوان مشاور ویژه دفتر دفاعی وزارت دفاع ایالات متحده آمریکا در پرونده ۵۰ سالگی جنگ ویتنام مشغول به کار بوده است و به دلیل نجات جان زخمی ها در همان جنگ ستاره برنز شجاعت دریافت کرد.

 

گالوی از دل زندگی خبرنگاری خود در جنگ ویتنام کتاب "ما سرباز بودیم" را نوشت که در سال ۲۰۰۲ فیلمی با همین نام به کارگردانی رندل والاس از روی آن ساخته شد. نکته جالب اینجا است که اگر چه در تاریخ معاصر آمریکا، گالوی به عنوان مخالف حمله بوش به عراق معرفی می شود، اما فیلمی که بر اساس کتاب او ساخته شد یک ملودرامی بود که اتفاقا در همان سال های جنگ افغانستان و عراق باعث تهییج جوانان برای حضور در ارتش آمریکا شد. این نکته پارادوکسیکال می توانست خود به عنوان پک پلات برای فیلم نامه ای جذاب مورد استفاده قرار گیرد.

 

اگر چه که در داستان هم زمانی که یک روزنامه نگار از گالوی می پرسد اگر جنگ عراق شروع شود چه اتفاقی رخ خواهد. او در جواب گفت: "جنگ بیشتر یعنی کشته بیشتر". این دست از نکات جذاب در صورت پرداخت می توانست مبین یک سناریوی به مراتب پخته تری باشد. اما در ادامه دیگر کاراکتر هم مانند والتکا، لیسا و جان والکات هم هیچ پرداختی جدی ندارند. هر چند که باورهای میلیشای ناشی از نگاه چپ یوگسلاوی شخصیت والتکا هم در صورت بسط بیشتر می توانست کمی قابل توجه باشد. اما در نهایت آن چه که هارتستون به مخاطب خود عرضه می کند تقریبا یک هیچ بزرگ است.

 

کارگردانی راب رینر هم به موازات کار هارتستون چندان جدی نیست. اگر چه که رینر از جمله کارگردانان کهنه کار سینمای آمریکا است. اما کارنامه چندان موفقی ندارد. در کل آثار او می توان به "چند مرد خوب" اشاره کرد که نامزدی اسکار بهترین فیلم و نامزدی گلدن گلاب بهترین کارگردانی را در ۱۹۹۲ برایش رقم زد. جالب اینجا است که رینر در فیلم خودش هم در نقش جان والکات، سردبیر واشنگتن نایت ریدر(Knight Ridder Washington) بازی کند. اما در کل رینر نتوانسته در زمینه اجرا چیزی به با فیلم اضافه کند. نه میزانس جدی و نه دکوپاژ دقیقی. البته در این میان استفاده هوشمندانه او (رینر) از تصاویر آرشیوی می تواند قدری قابل تحمل باشد. در ادامه نیز هر چند که اثر به نسبت زمان یک اثر سینمایی چندان بلند نیست، اما باز هم ۹۰ دقیقه حداقل برای این فیلم زمان زیادی است. پس باب جویس می توانست روی میز تدوینش اثر را کوتاه تر از این هم بکند.

 

نکته دیگر که می تواند حربه رینر برای جذب مخاطب باشد، گرد آرودن تعدادی از بازیگران نا‌م آشنای سینما از جمله وودی هارلسون، جیمز مردسن، تامی لی جونز، میلا جوویچ و جسیکا بیل است که در نهایت هم بازی هیچ کدام چندان جذاب نیست تا اثر بتواند حداقل در بخش بازی برای بیننده جذاب باشد. از این رو مجموعا نمی توان فیلم "شُک و ترس" را در متن سینمایی چندان جدی دانست.

 

فیلم شک و ترس,اخبار فیلم و سینما,خبرهای فیلم و سینما,اخبار سینمای جهان

فرامتن

 فیلم سینمایی "شُک و ترس" (Shock and Awe) شاید در متن سینمایی نتواند حرفی برای گفتن داشته باشد. اما در لایه های فرامتن سینمایی خود چند نکته حائز اهمیت دارد. اگر چه که این فیلم در نگاه اول به مسائل سال های ابتدایی هزار سوم و جنگ افغانستان وبه خصوص عراق در فاصله سال های ۲۰۰۱ تا ۲۰۰۳ می پردازد ولی به نظر می آید که اثر بیش از آن که متعلق به آن سال ها باشد، خود را به تحولات کنونی خاورمیانه و جهان ارتباط می دهد.

 

مساله ای که در پایان فیلم خود را نشان می دهد چرا که اثر تمامی اقدامات بوش پسر را در حمله به افغانستان و به خصوص عراق زیر سوال می برد و آن را زیربنای تمامی حوادث و ناآرامی های خاورمیانه و جهان تا به امروز به ویژه ایجاد داعش می داند. این نکته ای که به صراحت در پایان فیلم به آن اشاره می شود. مساله ای که با آمار صریحا به صورت مانیفست فیلم خود را نشان می دهد. زمانی که از ۳۶ هزار کشته و زخمی سرباز آمریکایی، ۲ تریلیون دلار هزینه جنگ عراق، یک میلیون کشته و زخمی غیرنظامی مردم در جنگ عراق، اما زمانی این مانیفست غیر سینمایی اثر کوبنده می شود که تعداد سلاح های کشتار جمعی کشف شده ادعایی صدام در عراق را عدد صفر عنوان می کند.

 

البته در این میان علاوه بر نام بردن از بوش، دیک چنی، دونالد رامسفلد، کالین پاول به کسی چون احمد چلبی هم اشاره می شود. اگر چه چلبی به عنوان دبیر کنگره ملی عراق و چهره کانونی مخالف رژیم بعث  و شخص صدام همواره چهره مقاومی از او مطرح بوده است، اما به واقع نمی توان دیگر ابعاد او را نیز که کمتر به آن بها داده شده است را نادیده گرفت. همراهی و همکاری او با MI6  و سی آی ای و نیز قدت طلبی او در رهبری عراق که البته در این فیلم هم به آن ذکر شده هم نشان از آن دارد که می توان چهره دیگری هم از چلبی دید. چلبی که به باور برخی از جمله کسانی بود در تحریک کاخ سفید و جامعه جهانی در حمله به عراق نقش جدی بر عهده داشت.

 

اما مهمترین نکته ای که می تواند در لایه های فرامتن سینمایی"شُک و ترس" قابل تامل باشد، حمله زیرپوستی فیلم به ایران است. در این رابطه اثر به صورتی کابلنا غیر مستقیم و ضمنی و در عین حال به عنوان یک پیش فرض اثبات شده نه افغانستان، نه القاعده، نه صدام وسلاح های کشتار جمعی را چالش و تهدید برای امنیت جهانی می داند. بلکه ایران جدی ترین تهدید برای عرصه بین الملل به شمار می رود. آن هم از سوی کسانی که اعتقاد دارند تمامی ادعاها و اقدامات کابینه اول بوش در حمله به عراق دروغ بوده است.

 

لذا فیلم که به حمایت از صداقت تیم تحریریه واشنگتن نایت ریدر(Knight Ridder Washington) می پردازد و یا فکت های مستند سال های بعد از جنگ عراق درستی ادعاهای این روزنامه را به نمایش می گذارد، در قاعده بازی کارت های به هم ریخته با یک چند فکت صحیح، یک مساله دروغ را در فیلم به مخاطب، آن هم به صورت غیر مستقیم برای تاثیر بیشتر ارائه می کند. دروغی که مبنای حمله به ایران قرار می گیرد.  

 

عبدالرحمن فتح الهی

 

  • 11
  • 1
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
علی نصیریان بیوگرافی علی نصیریان؛ پیشکسوت صنعت بازیگری ایران

تاریخ تولد: ۱۵ بهمن ۱۳۱۳

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر، نویسنده و کارگردان

آغاز فعالیت: ۱۳۲۹ تاکنون

تحصیلات: دانش آموخته مدرسه تئاتر در رشته هنرپیشگی

ادامه
پاوان افسر بیوگرافی پاوان افسر بازیگر تازه کار سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: ۲۷ تیر ۱۳۶۳ 

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر 

آغاز فعالیت: ۱۳۹۲ تاکنون

تحصیلات: لیسانس رشته ی مدیریت بازرگانی

ادامه
امین پیل علی بیوگرافی امین پیل علی بازیکن تازه نفس فوتبال ایران

تاریخ تولد: ۱۷ دی ۱۳۸۱

محل تولد: گیلان

حرفه: فوتبالیست

پست: هافبک

تیم: تیم ملی فوتبال ایران

شماره پیراهن: ۱۵

ادامه
ابوطالب بن عبدالمطلب زندگینامه ابوطالب بن عبدالمطلب پدر امام علی (ع)

تاریخ تولد: ۳۵ پیش از عام‌الفیل

محل تولد: مکه

دیگر نام ها: عبدالمطلب، عبدالمناف، عمران

دلیل شهرت: رئیس قبیله بنی هاشم، پدر امام علی (ع)، عمو و حامی حضرت محمد (ص)

درگذشت: سال دهم بعثت

آرامگاه: مکه در گورستان ابوطالب

ادامه
رودریگو هرناندز بیوگرافی «رودریگو هرناندز»؛ ستاره ای فراتر از یک فوتبالیست | هوش و تفکر رمز موفقیت رودری

تاریخ تولد: ۲۲ ژوئن ۱۹۹۶

محل تولد: مادرید، اسپانیا

حرفه: فوتبالیست 

پست: هافبک دفاعی

باشگاه: منچسترسیتی

قد: ۱ متر ۹۱ سانتی متر

ادامه
موسی التماری بیوگرافی موسی التماری بازیکن فوتبال اردنی

تاریخ تولد: ۱۰ ژوئن ۱۹۹۷

محل تولد: امان، اردن

حرفه: فوتبالیست

باشگاه کنونی: باشگاه فوتبال مون‌پلیه فرانسه

پست: مهاجم

قد: ۱ متر ۷۶ سانتی متر

ادامه
اوسمار ویرا بیوگرافی اوسمار ویرا سرمربی تیم پرسپولیس

تاریخ تولد: ۳ ژوئیه ۱۹۷۵

محل تولد: ریو گرانده دو سول ، برزیل

حرفه: سرمربی تیم فوتبال

باشگاه کنونی: پرسپولیس

آغاز فعالیت: سال ۱۹۹۴

ادامه
اوستون ارونوف بیوگرافی اوستون ارونوف بازیکن فوتبال ازبکی در تیم های ایرانی

چکیده بیوگرافی اوستون ارونوف

نام کامل: اوستون رستم اوگلی اورونوف

تاریخ تولد: ۱۹ دسامبر ۲۰۰۰

محل تولد: نوایی، ازبکستان

حرفه: فوتبالیست

پست: هافبک تهاجمی

باشگاه کنونی: پرسپولیس

ادامه
اکرم عفیف بیوگرافی اکرم عفیف بازیکن برتر تیم ملی قطر

تاریخ تولد: ۱۸ نوامبر ۱۹۹۶

محل تولد: دوحه، قطر

حرفه: فوتبالیست

پست: وینگر

باشگاه کنونی: السد قطر

قد: ۱ متر ۷۶ سانتی متر

ادامه
دیالوگ های آنشرلی

دیالوگ های آنشرلی در این مقاله از سرپوش به بررسی جذابیت های دیالوگ های آنشرلی در سینما و تئاتر می‌پردازیم. آنشرلی، با تاریخچه‌ای غنی در حوزه فرهنگ و هنر، دارای دیالوگ‌هایی است که علاوه بر ارتقاء داستان، به عنوان نمونه‌هایی برجسته از زبان هنری در این صنایع شناخته می‌شوند. اثر آنشرلی  کتاب "آنشرلی" نوشته لوسی ماد مونتگمری، داستان دختری به نام آن شرلی است که در یتیم خانه بزرگ شده و به یک خانواده ثروتمند در شهر مونک هاوس نیو برونزویک در کانادا فروخته می شود. آن شرلی دختری کنجکاو، مهربان و خلاق است که با دیالوگ های خود، شخصیتی دوست داشتنی و ماندگار در ذهن خوانندگان ایجاد کرده است. انیمیشن آنشرلی انیمیشن "آنشرلی" که در سال ۱۹۷۹ در ژاپن ساخته شده است، اقتباسی از رمان "آن در گرین گیبلز" نوشته لوسی ماد مونتگمری است. این انیمیشن، داستان دختری به نام آن شرلی را روایت می کند که در یتیم خانه بزرگ شده و به یک خانواده ثروتمند در شهر مونک هاوس نیو برونزویک در کانادا فروخته می شود. شخصیت های آنشرلی شخصیت های اصلی انیمیشن آنشرلی عبارتند از: آن شرلی: دختری کنجکاو، مهربان و خلاق که با موهای قرمز و شخصیت دوست داشتنی خود، یکی از محبوب ترین شخصیت های ادبیات کودکان است. مریلا کاترین کاتبرت: خواهر بزرگ تر ماتیو کاتبرت که با برادرش در مزرعه گرین گیبلز زندگی می کند. مریلا زنی سخت کوش و جدی است که در ابتدا از حضور آن شرلی در خانه خود خوشحال نیست. ماتیو کاتبرت: برادر کوچک تر مریلا که مردی مهربان و ساده دل است که به سرعت با آن شرلی دوست می شود. دیانا براری: دختر همسایه کاتبرت ها که با آن شرلی دوست می شود. دیانا دختری مهربان و ساده دل است که به سرعت با آن شرلی دوست می شود. دیالوگ های انیمیشن آنشرلی داستان انیمیشن آنشرلی داستان انیمیشن آنشرلی، همانند داستان رمان، از این قرار است که آن شرلی، دختری یتیم که در یتیم خانه بزرگ شده است، توسط خواهر و برادری به نام های مریلا و ماتیو کاتبرت به فرزندخواندگی پذیرفته می شود. مریلا و ماتیو، آن شرلی را برای کمک به انجام کارهای خانه و مزرعه می خواهند. آن شرلی، با موهای قرمز آتشین و شخصیت دوست داشتنی خود، به سرعت با مریلا و ماتیو و همچنین با همسایه آنها، دیانا براری، دوست می شود. آن شرلی، با ماجراجویی ها و شیطنت های خود، زندگی کاتبرت ها را زیر و رو می کند و به آنها یاد می دهد که چگونه از زندگی لذت ببرند. نکات مثبت آنشرلی انیمیشن آنشرلی، از جمله انیمیشن های ماندگار و خاطره انگیزی است که با داستان جذاب و شخصیت های دوست داشتنی خود، مخاطبان زیادی را به خود جذب کرده است. از جمله نکات مثبت این انیمیشن می توان به موارد زیر اشاره کرد: - داستان انیمیشن آنشرلی، همانند داستان رمان، داستانی جذاب و پرکشش است که مخاطبان را از ابتدا تا انتها درگیر خود می کند. - شخصیت های انیمیشن آنشرلی، از جمله آن شرلی، مریلا، ماتیو و دیانا، شخصیت هایی دوست داشتنی هستند که مخاطبان با آنها ارتباط برقرار می کنند. - انیمیشن آنشرلی، پیام های مثبتی مانند اهمیت خانواده، دوستی و امید را به مخاطبان خود منتقل می کند. دیالوگ های شخصیت آنشرلی دیالوگ های آنشرلی دیالوگ های آنشرلی، بیانگر شخصیت او هستند. او دختری کنجکاو و ماجراجو است که همیشه به دنبال یادگیری چیزهای جدید است. این ویژگی در دیالوگ های او به وضوح دیده می شود. برای مثال، در یکی از دیالوگ ها، آنشرلی از معلم خود می پرسد: "حتی اگر دنیا بد باشد، همیشه چیزهای خوب هم وجود دارد." " تصور اینکه شما یک ملکه هستید واقعا عالی است. شما بدون هیچ گونه ناراحتی از آن لذت می برید و هر زمان که بخواهید می توانید از ملکه بودن دست بردارید، کاری که در زندگی واقعی نمی توانید انجام دهید." "این یک چیز خوب در مورد این جهان است ... همیشه بهارهای بیشتری وجود دارد." "وقتی فکر می‌کنم قرار است اتفاق خوبی بیفتد، به نظر می‌رسد که بر روی بال‌های انتظار پرواز می‌کنم. و سپس اولین چیزی که متوجه می شوم با یک ضربت به زمین می افتم. اما واقعاً ماریلا، قسمت پرواز تا زمانی که ادامه دارد با شکوه است... مثل اوج گرفتن در غروب خورشید است. من فکر می‌کنم که تقریباً تاوان ضربه را می‌پردازد." "خب، نمی توان یکدفعه عادت دختر بچه بودن را کنار گذاشت." "شاید... شاید... عشق به طور طبیعی از یک دوستی زیبا آشکار شد، مانند گل رز طلایی که از غلاف سبزش می لغزد."  "این یک ایده دوست داشتنی است، دایانا؛ زندگی کردن به گونه ای که نامت را زیبا کنی، حتی اگر در آغاز زیبا نبود... آن را در افکار مردم برای چیزی آنقدر دوست داشتنی و دلپذیر قرار می دهد که هرگز به تنهایی به آن فکر نمی کنند." "شاید، به هر حال، عاشقانه مانند یک شوالیه که سوار اسب می‌شود، با شکوه و هیاهوی وارد زندگی انسان نشده باشد. شاید مثل یک دوست قدیمی از راه‌های آرام به سمت آدم خزید..." "خب، همه ما اشتباه می کنیم، عزیزم، پس فقط آن را پشت سر بگذار. ما باید از اشتباهات خود پشیمان باشیم و از آنها درس بگیریم، اما هرگز آنها را با خود به آینده منتقل نکنیم." "من معتقدم که زیباترین و شیرین ترین روزها، روزهایی نیستند که در آن اتفاقات بسیار باشکوه یا شگفت انگیز یا هیجان انگیزی رخ دهد، بلکه فقط روزهایی هستند که لذت های کوچک ساده ای را به ارمغان می آورند و به آرامی یکدیگر را دنبال می کنند، مانند مرواریدهایی که از یک رشته می لغزند." "من از دوستی بسیار سپاسگزارم. زندگی را بسیار زیبا می کند." "این بدترین دوران بزرگ شدن است و من در حال درک آن هستم. چیزهایی که در دوران کودکی خیلی می‌خواستی، وقتی به آنها دست پیدا می‌کردی، به نظرت چندان شگفت‌انگیز به نظر نمی‌رسند." "آیا خوب نیست که فکر کنیم فردا روز جدیدی است که هنوز هیچ اشتباهی در آن وجود ندارد." دیالوگ های ماندگار آنشرلی "این خیلی خوب است که در مورد غم ها بخوانید و تصور کنید که قهرمانانه از طریق آنها زندگی می کنید، اما وقتی واقعاً آنها را دارید، خیلی خوب نیست" "خیلی آسان است که شرور باشی بدون اینکه بدانی." "اما واقعاً ماریلا، نمی‌توان در چنین دنیای جالبی برای مدت طولانی غمگین ماند، می‌تواند؟" "زندگی ارزش زیستن را دارد تا زمانی که خنده در آن باشد." "تجربه من این بوده است که شما تقریباً همیشه می توانید از چیزهایی لذت ببرید، اگر تصمیم خود را محکم بگیرید که این کار را انجام دهید." "دنیای قدیمی عزیز تو بسیار دوست داشتنی هستی و من خوشحالم که در تو زنده هستم." "چرا مردم باید برای دعا زانو بزنند؟ اگر واقعاً می خواستم دعا کنم به شما می گویم که چه کار می کردم. من به تنهایی یا در جنگل های عمیق و عمیق به یک میدان بزرگ بزرگ می رفتم و به آسمان - بالا - بالا - بالا - به آن آسمان آبی دوست داشتنی نگاه می کردم که انگار پایانی برای آن وجود ندارد. آبی بودن و سپس من فقط یک دعا را احساس می کنم." "این یکی از مزایای سیزده سالگی است که شما خیلی بیشتر از زمانی که فقط دوازده ساله بودید می دانید" "تا زمانی که نمردی هرگز از غافلگیر شدن در امان نیستی" "کیک‌ ها یک عادت وحشتناک دارند که وقتی می‌ خواهید خوب باشند بد می‌ شوند" "آنه تمام عاشقانه هایت را رها نکن اندکی از آن چیز خوبی است البته نه زیاد اما کمی از آن را حفظ کن" دیالوگ های زیبای آنشرلی سخن پایانی درباره دیالوگ های آنشرلی دیالوگ های آنشرلی، بخشی از جذابیت این شخصیت دوست داشتنی هستند. این دیالوگ ها، شخصیت، امید، خوش بینی و عشق به طبیعت آنشرلی را به خوبی بیان می کنند. گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش