یکشنبه ۱۸ آبان ۱۴۰۴
۱۳:۵۳ - ۱۸ آبان ۱۴۰۴ کد خبر: ۱۴۰۴۰۸۰۹۱۳
فیلم و سینمای جهان

پشت پرده فیلم «آخرین سامورایی»؛ داستان واقعی نبرد شیرویاما و قیام سایگو تاکاموری

سامورایی,فیلم آخرین سامورایی

روزیاتو | فیلم آخرین سامورایی (The Last Samurai)، تصویری رمانتیک از نبرد سنت و مدرنیته در ژاپن ارائه می‌دهد، اما واقعیت تاریخی ماجرای سامورایی‌ها تفاوت زیادی با آن دارد. در این مطلب، داستان واقعی پشت شورش ساتسوما و نبرد شیرویاما را روایت می‌کنیم؛ جایی که آخرین نسل سامورایی‌ها نه در اعتراض به کنار گذاشته شدن شمشیر، بلکه به‌دلیل دگرگونی‌های عمیق سیاسی و اجتماعی دوران میجی، دست به قیام زدند. این گزارش نگاهی دقیق به چگونگی شکل‌گیری شورش، نقش سایگو تاکاموری و واقعیت استفاده سامورایی‌ها از سلاح‌های گرم دارد؛ واقعیتی که با تصویر شاعرانه‌ فیلم متفاوت است.

در فیلم آخرین سامورایی، گروهی از جنگجویان ژاپنی سده نوزدهم علیه حکومت قیام می‌کنند، زیرا دولت کاتانا را کنار گذاشته و تفنگ را برگزیده بود. در پایان، آخرین سامورایی‌ها طی نبرد شیرویاما کشته می‌شوند؛ جایی که در تلاش نهایی برای حفظ فرهنگ سنتی ژاپن، تیغ در برابر گلوله قرار گرفت یا حداقل فیلم این‌گونه می‌گوید.

سامورایی,فیلم آخرین سامورایی

اما در واقعیت، سامورایی‌ها نه‌تنها برای هدفی بسیار کم‌ارج‌تر می‌جنگیدند، بلکه به‌شدت به سلاح‌های گرم وابسته بودند؛ سلاح‌هایی که طبقه‌ آنان ۳۰۰ سال پیش بر آن مسلط شده بود.

فتیله، چفت و ۳۰۰ هزار لوله‌ دودکننده

برای درک نبرد شیرویاما (۲۴ سپتامبر ۱۸۷۷)، باید به سده شانزدهم بازگردیم. سال ۱۵۴۳، یک کشتی چینی که دریانوردان پرتغالی را حمل می‌کرد، با یک طوفان از مسیر خود منحرف شد و ناخواسته در جزیره‌ ژاپنی تانِگاشیما پهلو گرفت. این نخستین برخورد ثبت‌شده‌ ژاپن و اروپا بود. ارباب فئودال جزیره، دو تفنگ شمخال از پرتغالی‌ها خرید و آن‌ها را به صنعتگران خود سپرد. طی سال‌های بعد، آنان توانستند آن را مهندسی معکوس کرده و بیش از ۳۰۰ هزار تفنگ آتش‌زن (فتیله‌ای) ژاپنی تولید کنند؛ سپس آن‌ها را «تانِگاشیما» یا «هیناواجو» نامیدند و خیلی زود وارد میدان‌های نبرد شدند.

سامورایی,فیلم آخرین سامورایی

ژاپنی‌ها نخستین بار در نبرد اوئداهارا (۱۵۴۸) از تفنگ استفاده کردند؛ زمانی که قبیله‌ی موراکامی ۵۰ شمخال را در برابر جنگجو افسانه‌ای، تاکِدا شینگِن به‌کار گرفت. آن زمان، سلاح‌های گرم به دلیل سهولت آموزش، بیشتر در اختیار پیاده‌نظام بود. با این حال، تفنگ‌های فتیله‌ای بلافاصله جنگ‌افزار ژاپنی را دگرگون نکردند. برد کوتاه، آسیب‌پذیری در برابر باران و زمان طولانی برای بارگذاری، آن‌ها را کم‌اثرتر از یک کماندار کارکشته می‌کرد. اما کم‌کم و با بهبود فناوری و فنون نو، این سلاح‌ها بخشی ثابت از جنگ‌های ژاپنی شدند و سامورایی‌ها مهارت تیراندازی را هم به زرادخانه‌ خود افزودند. آنان این مهارت را تا اواخر سده‌ نوزدهم و آخرین مقاومت سامورایی‌ها حفظ کردند.

«آخرین سامورایی» واقعی چه کسی بود؟

فیلم آخرین سامورایی هیچ اشاره‌ای به نبرد شیرویاما نمی‌کند و کِن واتانابه در نقش «موری‌تسوگو کاتسوموتو» ظاهر می‌شود؛ رهبر آخرین مقاومت سامورایی‌ها. اما این شخصیت و کل داستان فیلم، روایت کم‌وبیش پوشیده‌ای از شورش واقعی ساتسوما است که در شیرویاما پایان یافت و رهبری آن را سایگو تاکاموری بر عهده داشت. سایگو زمانی از چهره‌های مهم اتحاد ساتسوما–چوشو بود که به سرنگونی شوگون و احیای قدرت امپراتوریِ میجی انجامید. او مانند کاتسوموتو، حامی امپراتور بود اما سرانجام از دولت کنار کشید. این کناره‌گیری هیچ ارتباطی با نفرت از نوسازی یا سلاح گرم نداشت.

در فیلم، کاتسوموتو در روستایی دوردست و منزوی زندگی می‌کند و خود را وقف هنرهای سنتی ژاپنی کرده است. اما سایگو تاکاموریِ واقعی سربازی عمل‌گرا بود. او قدرت‌های اروپایی را بابت توانایی نظامی‌شان می‌ستود، یونیفورم نظامی غربی می‌پوشید و شخصاً با فروشندگان سلاح بریتانیایی دیدار می‌کرد تا قلمروی ساتسوما (کاگوشیمای امروزی) را به انواع سلاح گرم مجهز کند.

سامورایی,فیلم آخرین سامورایی

سایگو همچنین مدارسی خصوصی در سراسر ساتسوما افتتاح کرد که در اصل آکادمی‌های نظامیِ آمیخته با نوعی آیین فرقه‌گونه بودند. این مدارس از دانشجویان، سوگندهای خونین می‌خواستند و همه‌چیز از تاریخ نظامی تا توپخانه و مهندسیِ سبک غربی را آموزش می‌دادند. این به آن معنا نیست که سایگو، کاتانای خود را کنار گذاشته بود. او به خوبی می‌دانست شمشیر نمی‌تواند گلوله را منحرف کند، اما خود را سامورایی می‌دانست؛ وارث سنتی چند صد ساله. بسیاری از هم‌نسلان او هم این‌گونه می‌اندیشیدند. این یکی از دلایل شورش ساتسوما و نبرد شیرویاما بود.

سایگو تاکاموری و سامورایی‌های سده نوزدهم شخصیت‌های پیچیده‌ای بودند

سایگو تاکاموری از سمت دولتی‌اش کناره گرفت، زیرا امپراتور نمی‌خواست به کره حمله کند؛ جایی که هیئت ژاپنی تازه‌اعزام‌شده، بی‌اعتنایی دیده بود. سایگو برای اعاده‌ «آبروی» ژاپن خواهان جنگ بود، فرصتی که برای آزمودن فنون و سلاح‌های غربی هم مناسب می‌نمود. او با عطش فروکش‌نکرده خون‌ریزی به استان زادگاهش بازگشت؛ جایی که بسیاری از سامورایی‌های حامی امپراتور تازه، احساس کنار گذاشته‌شدن می‌کردند.

با وجود اینکه شینتو و بودیسم بیش از هزار سال در ژاپن در هم آمیخته بودند، دولت جدید آن‌ها را جدا ساخت؛ سپس امپراتور را حامی شینتو اعلام کرد (به علاوه نقش بودیسم را تقلیل بخشید) و به زمین‌های معابد مالیات بست. سامورایی که قرن‌ها پیرو بودیسم ذن بودند، ناگهان احساس کردند آیینشان به حاشیه رانده می‌شود. اما چیزی بیش از این آنان را رنجاند: برابری با دهقانان. امپراتور میجی نظام فئودالی را لغو کرد؛ مردم عادی دیگر مجبور نبودند هنگام مواجهه با سامورایی بر زمین بیفتند. دهقانان و بازرگانان اجازه یافتند اسب‌سواری کنند، نام خانوادگی داشته باشند و بدتر از همه از دید سامورایی‌ها، در ارتش امپراتوری خدمت کنند.

این خشم تنها ناشی از برتری‌طلبی نبود. سامورایی‌های رده‌پایین پس از لغو ناگهانی نظام فئودالی که ارزاق و درآمدشان را فراهم می‌کرد، عملاً بی‌چیز شدند. در سال‌های اولیه‌ اصلاحات مِیجی، دولت نتوانست جایگزین مناسبی برای آنان فراهم کند. دولت با پرداخت یارانه و اوراق قرضه، اربابان بزرگ فئودال را حمایت کرد، اما بیشترِ افراد کم‌رتبه نادیده گرفته شدند؛ موضوعی که مردم در هر طبقه‌ای می‌توانند آن را منبع قابل‌درک خشم بدانند. این فضای پرآشوب آمیخته با سردرگمی، اضطراب و احساس فراموش‌شدن پس از جنگیدن برای آینده‌ای باشکوه که هرگز محقق نشد، بذرهای شورش ساتسوما را پاشید.

سامورایی «تمام‌فلزی»

درحالی‌که دولت میجی از نقش سایگو در شکست وفاداران به شوگون سپاسگزار بود، اما از مدارس نظامی او بیم داشت. سال ۱۸۷۷، برای جلوگیری از بروز شورش، توکیو تصمیم گرفت همه‌ تفنگ‌ها و باروت این مدارس را ضبط کند. طنز ماجرا این است که همین اقدام، جرقه‌ شورش را زد. وقتی یک کشتی برای جمع‌آوری سلاح‌های ساتسوما رسید، مقامات محلی که بیشترشان دانش‌آموخته‌ مدارس سایگو بودند، به کشتی حمله کردند و با کمک بیش از هزار سامورایی، کنترل زرادخانه‌ قلمرو را به‌دست گرفتند. سایگو هنگام وقوع این رخداد، غایب بود و وقتی بازگشت، خود را میان شورشی فاقد رهبر دید، نقشی که تصمیم گرفت آن را بپذیرد.

سامورایی,فیلم آخرین سامورایی

سایگو ۱۵٬۰۰۰ نیرو گرد آورد و به‌سوی توکیو حرکت کرد تا به امپراتور بگوید مشاورانش خیر او را نمی‌خواهند. برای اطمینان از پیش‌روی بدون مانع، شورشیان ساتسوما با خود تفنگ‌های اِسنایدِر-اِنفیلد، کارابین، هفت‌تیر، حدود ۱٬۵۰۰٬۰۰۰ گلوله، خمپاره‌انداز قابل‌حمل، توپ‌های صحرایی و ده‌ها خمپاره حمل می‌کردند. وقتی به قلعه «کوماموتو» رسیدند، تحت کنترل نیروهای وفادار به امپراتور، آخرین سامورایی‌ها برای جنگی تمام‌عیار با تفنگ آماده بودند.

شورش ساتسوما با صدای گلوله آغاز شد و پایان یافت

در محاصره قلعه کوماموتو، سایگو توپ‌ها را پیرامون دژ مستقر و بی‌رحمانه آن را گلوله‌باران کرد. نیروهای مدافع که آمادگی کافی نداشتند، ناچار شدند برخی گلوله‌های عمل‌نکرده‌ شورشیان را از زمین بیرون آورده و برای شلیک دوباره استفاده کنند. درحالی‌که گاه شمشیر در زد و خوردها دیده می‌شد، اما محاصره اساساً مبتنی بر قدرت آتش بود. اوضاع برای سایگو خوب پیش می‌رفت، اما با رسیدن ارتش امپراتوری ورق برگشت. پس از ماه‌ها جنگ، حملات غافلگیرانه و محاصره، سایگو مجبور به عقب‌نشینی شد. در پایان، تنها ۵۰۰ جنگجو برایش باقی مانده بود و به‌طرزی معجزه‌آسا توانست کوه شیرویاما را تصرف کند، جایی که قصد داشت آخرین مقاومت خود را سامان دهد.

سامورایی,فیلم آخرین سامورایی

در این مرحله، سایگو بیشتر سلاح‌های گرم خود را از دست داده بود. در روزهای پایانی شورش ساتسوما، ظاهراً نیروهایش مجسمه‌های برنزی را ذوب کرده و گلوله می‌ساختند. او می‌دانست شیرویاما آرامگاهش خواهد شد؛ پس به اصول بازگشت: لباس نظامی‌اش را سوزاند، با افسرانش ساکی نوشید، رقص آیینی شمشیر انجام داد و شعر مرگ نوشت. با اینکه ارتش امپراتوری ۶۰ برابر شورشیان بود، اما ریسک نکرد و با آتش سنگین توپخانه تعداد آن‌ها را کاهش داد. وقتی تنها ۴۰ نفر از شورشیان باقی ماندند، حمله‌ مستقیم انجام شد؛ جایی که مردان سایگو با کاتانا جنگیدند و این بخش شاید اندکی شبیه پایان فیلم آخرین سامورایی باشد. سایگو که به شدت گلوله خورده بود، گوشه‌ آرامی از میدان نبرد یافت و هاراگیری (خودکشی آیینی) کرد.

به این ترتیب، آخرین ایستادگی سامورایی‌ها در دامنه‌های شیرویاما پایان یافت.

  • 12
  • 5
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

پیشین: قابوس بن سعید

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

وبگاه: yasharsoltani.com

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

خویشاوندان : فرزند موسی کاظم و برادر علی بن موسی الرضا و برادر فاطمه معصومه

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

تحصیلات: فوق لیسانس مدیریت ورزشی

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

همسر: ساناز بیان

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
دیالوگ های ماندگار درباره خدا

دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا پنجره ای به دنیای درون انسان می گشایند و راز و نیاز او با خالق هستی را به تصویر می کشند. در این مقاله از سرپوش به بررسی این دیالوگ ها در ادیان مختلف، ادبیات فارسی و سینمای جهان می پردازیم و نمونه هایی از دیالوگ های ماندگار درباره خدا را ارائه می دهیم. دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا همیشه در تاریکی سینما طنین انداز شده اند و ردی عمیق بر جان تماشاگران بر جای گذاشته اند. این دیالوگ ها می توانند دریچه ای به سوی دنیای معنویت و ایمان بگشایند و پرسش های بنیادین بشری درباره هستی و آفریننده آن را به چالش بکشند. دیالوگ های ماندگار و زیبا درباره خدا نمونه دیالوگ درباره خدا به دلیل قدرت شگفت انگیز سینما در به تصویر کشیدن احساسات و مفاهیم عمیق انسانی، از تاثیرگذاری بالایی برخوردار هستند. نمونه هایی از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا در اینجا به چند نمونه از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا اشاره می کنیم: فیلم رستگاری در شاوشنک (۱۹۹۴): رد: "امید چیز خوبیه، شاید بهترین چیز. و یه چیز مطمئنه، هیچ چیز قوی تر از امید نیست." این دیالوگ به ایمان به خدا و قدرت امید در شرایط سخت زندگی اشاره دارد. فیلم فهرست شیندلر (۱۹۹۳): اسکار شیندلر: "من فقط می خواستم زندگی یک نفر را نجات دهم." این دیالوگ به ارزش ذاتی انسان و اهمیت نجات جان انسان ها از دیدگاه خداوند اشاره دارد. فیلم سکوت بره ها (۱۹۹۱): دکتر هانیبال لکتر: "خداوند در جزئیات است." این دیالوگ به ظرافت و زیبایی خلقت خداوند در دنیای پیرامون ما اشاره دارد. پارادیزو (۱۹۸۸): آلفردو: خسته شدی پدر؟ پدر روحانی: آره. موقع رفتن سرازیریه خدا کمک می کنه اما موقع برگشتن خدا فقط نگاه می کنه. الماس خونین (۲۰۰۶): بعضی وقتا این سوال برام پیش میاد که خدا مارو به خاطر بلاهایی که سر همدیگه میاریم می بخشه؟ ولی بعد به دور و برم نگاه می کنم و به ذهنم می رسه که خدا خیلی وقته اینجارو ترک کرده. نجات سربازان رایان: فرمانده: برید جلو خدا با ماست ... سرباز: اگه خدا با ماست پس کی با اوناست که مارو دارن تیکه و پاره می کنن؟ بوی خوش یک زن (۱۹۹۲): زنها ... تا حالا به زن ها فکر کردی؟ کی خلقشون کرده؟ خدا باید یه نابغه بوده باشه ... زیر نور ماه: خدا خیلی بزرگتر از اونه که بشه با گناه کردن ازش دور شد ... ستایش: حشمت فردوس: پیش خدا هم که باشی، وقتی مادرت زنگ می زنه باید جوابشو بدی. مارمولک: شاید درهای زندان به روی شما بسته باشد، اما درهای رحمت خدا همیشه روی شما باز است و اینقدر به فکر راه دروها نباشید. خدا که فقط متعلق به آدم های خوب نیست. خدا خدای آدم خلافکار هم هست. فقط خود خداست که بین بندگانش فرقی نمی گذارد. او اند لطافت، اند بخشش، بیخیال شدن، اند چشم پوشی و رفاقت است. دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم مارمولک رامبو (۱۹۸۸): موسی گانی: خدا آدمای دیوونه رو دوس داره! رمبو: چرا؟ موسی گانی: چون از اونا زیاد آفریده. سوپر نچرال: واقعا به خدا ایمان داری؟ چون اون میتونه آرامش بخش باشه. دین: ایمان دارم یه خدایی هست ولی مطمئن نیستم که اون هنوز به ما ایمان داره یا نه. کشوری برای پیرمردها نیست: تو زندگیم همیشه منتظر بودم که خدا، از یه جایی وارد زندگیم بشه ولی اون هیچوقت نیومد، البته اگر منم جای اون بودم خودمو قاطی همچین چیزی نمی کردم! دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم کشوری برای پیرمردها نیست سخن پایانی درباره دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا در هر قالبی که باشند، چه در متون کهن مذهبی، چه در اشعار و سروده ها و چه در فیلم های سینمایی، همواره گنجینه ای ارزشمند از حکمت و معرفت را به مخاطبان خود ارائه می دهند. این دیالوگ ها به ما یادآور می شوند که در جستجوی معنای زندگی و یافتن پاسخ سوالات خود، تنها نیستیم و همواره می توانیم با خالق هستی راز و نیاز کرده و از او یاری و راهنمایی بطلبیم. دیالوگ های ماندگار سینمای جهان درباره خدا گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش