به گزارش بانی فیلم، بری جنکینز فزون تر از هر کسی به خط نازل و حائل اندک بین «اگر خیابان بیل می توانست صحبت کند» فیلم جدیدش با «مهتاب» فیلم قبلی (۲۰۱۶) و اسکاری خود واقف و نسبت به آن معترف است.
او به واقع سناریوی فیلم فعلی اش را زمانی نوشت که دوران «پیش از تولید» مهتاب جریان داشت و آن را یک نوع تراپی و شیوه قهرمانی برای خود می دانست. حالا که هر دو فیلم دردسترس است و نمایش فیلم دوم طی شش ماه اخیر موجی از تایید و تحسین و البته کاندیدایی هایی را برای جوایز اسکار و گلدن گلوب و سایر جوایز پایانی سال موجب شده است، بهتر می توان یک خط کلی و گاه متفاوت را در خصوص رشد کردن در قسمت های سیاهپوست نشین آمریکا و رنج های مرتبط با آن را لمس و کشف کرد.
در «مهتاب» که جایزه اسکار برترین فیلم سال را ربود، کاراکتر شیرون از زمانی وارد یک دنیای پرمعضل شد که مادر معتادش (با بازی نائومی هریس) او را ترک و به حال خود رها کرد و اینک در قالب فیلم «خیابان بیل» کاراکتر مرکزی و اصلی «تیش» (کیکی لین) را داریم که وقتی همسرش به غلط متهم به یک تخلف بزرگ می شود، به خانواده منسجم خود که گرداگرد مادر قدرتمند وی شارون (رجینا کینگ) شکل گرفته، تکیه می کند و این چهره مسائل را جور و فشار وارده بر روی وی را کمتر می کند تا تیش در دریای مشکلات غرق نشود.
تفاوت های دو مادر
در همه حال بری جنکینز معتقد است آنچه می سراید و اینک در سلسله مراتب هالیوود و در دنیای فیلمسازی هواداران فراوانی دارد مقابل اقتضای طبیعت و مسائل جاری در جامعه با چیزی است که آن را اراده بشری می نامیم. به اعتقاد جنکینز کلید حل بسیاری از مشکلات با خود انسان و اینگونه ماجراها مرتبط با بافت وجودی آدمها است، ولی شکی نیست که او هم قبول دارد اگر فضای جامعه یاری نکند انسان در رویارویی با انواع تبعیض های جاری در غرب کم خواهد آورد. وی می گوید: جنگ اجباری انسان با جامعه که به سبب قرار داشتن او در یک موقعیت ضعیف است، سالها است که جوامع مختلف را تحت الشعاع خود قرار داده است و من سعی کرده ام با آوردن اوصاف آدمهایی خاص این جنگ را جلوه گر شوم. البته تشابه هایی هم بین آدمهای این فیلم ها با کاراکترهای حقیقی زندگی من یا سایر افراد وجود دارد و این آدمها تخیل صرف نیستند. به عنوان مثال شخصیت مادر در فیلم «مهتاب» زنی است که در زندگی من حالت یک مادر را ایفا می کرد و من زیر نظر او بزرگ شدم اما مادری که در فیلم «خیابان بیل» می بینیم و رجینا کینگ او را به تصویر کشیده، بسیار متفاوت است و قدرتی که در وجودش خانه کرده، وی را از بسیاری از همگنانش متمایز می سازد. با خودم فکر می کردم اگر جای این دو مادر در قلب دو فیلم اخیر من عوض می شد، این فرآیند تا چه میزان در ترسیم سرنوشت کودکان و نوجوانانی که در این فیلم ها می بینیم تأثیر می گذاشت. این شاید پرسشی باشد که بتوان به تمامی جامعه بسط داد و جا و مکانی که فرزندان در خانواده خود دارند و فقر یا غنا و ضعف یا قدرت خانواده ها هم در تعیین شرایط و فرجام کار انسانها سهمی بسزا دارند و متأسفانه تصمیم گیری در این باره با خود این افراد نیست و آنها مجبورند به حکم سرنوشت گردن بگذارند و براساس آن به زندگی و حرکت بپردازند.
تلطیف یک رویداد خشن
سرنوشت ها انسانهای عمدتاً سیاهپوست و دائماً تحت فشارهای روانی در فیلم های جنکینز هر چه باشد، باید تأکید کرد این اولین باری است که یک رُمان نوشته جیمز بالدوین تبدیل به یک فیلم سینمایی عمده و با ساز و کارهای اجرایی استودیوهای بزرگ شده و این امر به سبب شهرت و اعتبار فراوان شغلی بالدوین جای تعجب دارد. شاید این داستان متمرکز بر انسانیت و عشقی باشد که توفان حوادث ناسازگار زمانه آن را سرکوب می کند و جنکینز بر همین وجه از ماجرا تأکید ویژه ای دارد. او البته قسمت ها و بخش هایی تازه را هم به قصه تلخ بالدوین اضافه کرده و شاید این کار را به قصد تلطیف رویدادی صورت داشته باشد که به خودی خود بیش از حد ملموس و تند و نشانگر کج روی ها و تندروی ها در غرب کنونی است. در ورسیون جنکینز از داستان بالدوین همسر تیش که فانی نام دارد، مرد جوانی است که بشدت می کوشد یک زندگی سالم مبتنی بر سلامت و بالندگی و کردار صحیح را در دستور کارش قرار بدهد و به سوی خلاف و تبهکاری نرود اما پلیس بیرحم آمریکا با این اندیشه که او گرد چنین اموری حرکت می کند و با آرامش غریبه است وی را دستگیر و از هر جهت محدود و تحقیر می کند.
اتفاقات در گوشه ای از محلات متوسط و فقیرنشین شهر نیویورک در اوایل دهه ۱۹۷۰ روی می دهد و آن زمانه ای است که حتی داشتن یک آپارتمان کوچک و معمولی در این نقطه از شهر موسوم به «سیب بزرگ» یک نوع لاکچری و نشانه ثروت تلقی می شد و هنوز مقابل نوکیسه های نظام سرمایه داری باراک اوباما و دونالد ترامپ آمریکا را نبلیعده بود.
تنها سفیدپوست شجاع
صحنه های اجتماعی و نشانگر تبعیض های صریح و آشکار در آمریکای آن عصر و زمانه در فیلم جدید بری جنکینز اصلاً اندک نیست و یکی از آنها را در رفتار و گزینش های کاراکتر له وی (دیو فرانکو) مشاهده می کنیم که یکی از معدود افراد در فیلم جدید جنکینز و به واقع در متن داستان بالدوین است که رضایت می دهد در مسافرخانه پایین شهری خود یک واحد را به یک زوج جوان سیاهپوست اجاره بدهد و این در شرایطی است که همتاهای او از ترس تهاجم گروههای نژادپرست و کوکلاس کلان از این کار پرهیز می کنند و هر چه سیاه و سیاهپوست است، از اطراف خود دور می کنند! البته سوییتی که در اختیار این زوج قرار داده می شود کم از یک ویرانه نیست که رنگ و رویی بر آن باقی نمانده و این هتل دار سوییت های بسیار بهتری را هم در اختیار دارد اما او لااقل این شجاعت را دارد که با سیاهان معامله و همدردی کند و این خصلت ها را جانشین ظن و سو نیتی می کند که سایر سفیدپوستان آن منطقه نسبت به سیاهان دارند.
وجه تفکیک انسان ها
این مرد چرا این قدر متفاوت با دیگر سفیدپوستان آن محل است؟ جنکینز در پاسخ به این سوال می گوید: این هتل دار از انصاف و انسانیتی بهره می گیرد که در افکار و روش های کاری همگنان او اثری از آن یافت نمی شود. حرف و دفاعیه او بابت حمایت اش از سیاهان این است که؛ اگر من فرزند مادرم هستم و از نقطه و نگرشی آمده ام که یقین دارم آمده ام، امکان ندارد اعضای یک قشر و طبقه را با یک چوب واحد و اتهام مشترک بیجا بکوبم و این قطعاً وجه تفکیک من با سایر سفیدهای مستقر در مناطق جنوبی نیویورک و در زاغه های این شهر است.
پیش فرض های خود را کنار بگذاریم
جنکینز در دل زمستان ۲۰۱۹ و در حالی که فیلم «خیابان بیل» او پس از تجلیل شدن در زمان اهدای جوایز گلدن گلوب همزمان با اعلام کاندیداهای اسکار هم مورد توجه لازم قرار گرفته است، اظهار می دارد: سکانس بین کاراکتر دیو فرانکو و له وی و تیش برای من از نهایت اهمیت برخوردار بود. لحن کتاب بالدوین تند و برخی موضع گیری ها در آن بیرحمانه و یک حس خشمگینانه در قبال سیاهان در تمامی داستان مستقر و موجود است و حسن این صحنه ساطع شدن نور امید به دلها و وارد شدن عنصر عاطفه و انسانیت به جهان یک وجهی و بیرحمانه ای است که در رُمان بالدوین آمده و ناگزیر در فیلم من هم نمود دارد. این نما و دوستی بین این هتل دار و زوج سیاهپوست گوشزد این نکته است که اگر قدری از پیش فرض های خود دست برداریم و با سیاهان موافقت کنیم بسیاری از احساسات منفی ما نسبت به آنها رنگ خواهد باخت. اینجا هم مقابل یک محیط بیرحم را با قربانیان تبعیض های نژادی در آمریکا شاهد هستیم اما فرق قضیه دو این است که فرانکو از جمعی می آید که با سیاهان حشر و نشرهایی داشته و بنابراین درک می کند که آنها هم انسان و سزاوار توجه و حقوق اولیه خود هستند. چیزی که نظام های سیاسی آمریکا آن را پیوسته به هیچ گرفته و بازیچه خود کرده است.
مشخصات فیلم
عنوان: «اگر خیابان بیل می توانست صحبت کند»
محصول: کمپانی های Plan B و آنا پورنا
تهیه کنندگان: مگان الیسون، دیدی گاردنر، جره می کلاینر، ادله رومانسکی و سارا مورفی
سناریست و کارگردان: بری جنکینز
مدیر فیلمبرداری: جیمز لاکستون
تدوینگران: جویی مک میلان و نات ساندرز
موسیقی متن: نیکولاس بریتل
طول مدت: ۱۱۷ دقیقه
بازیگران: کیکی لین، استفان جیمز، کولمن دومینگو، تیونا پاریس، مایکل بیچ، دیو فرانکو، دیه گو لونا، پدرو پاسکال، امیلی ریوس، اد اسکرین، فین ویت راک و رجینا کینگ.
- 19
- 5