جمعه ۰۷ اردیبهشت ۱۴۰۳
۱۰:۱۹ - ۲۹ اسفند ۱۳۹۷ کد خبر: ۹۷۱۲۰۸۴۷۲
فیلم و سینمای جهان

نگاهی به «اگر خیابان بیل می توانست صحبت کند»؛نمونه هایی صریح از تبعیض نژادی در آمریکا

فیلم اگر خیابان بیل می توانست صحبت کند,اخبار فیلم و سینما,خبرهای فیلم و سینما,اخبار سینمای جهان

به گزارش بانی فیلم، بری جنکینز فزون تر از هر کسی به خط نازل و حائل اندک بین «اگر خیابان بیل می توانست صحبت کند» فیلم جدیدش با «مهتاب» فیلم قبلی (۲۰۱۶) و اسکاری خود واقف و نسبت به آن معترف است.

او به واقع سناریوی فیلم فعلی اش را زمانی نوشت که دوران «پیش از تولید» مهتاب جریان داشت و آن را یک نوع تراپی و شیوه قهرمانی برای خود می دانست. حالا که هر دو فیلم دردسترس است و نمایش فیلم دوم طی شش ماه اخیر موجی از تایید و تحسین و البته کاندیدایی هایی را برای جوایز اسکار و گلدن گلوب و سایر جوایز پایانی سال موجب شده است، بهتر می توان یک خط کلی و گاه متفاوت را در خصوص رشد کردن در قسمت های سیاهپوست نشین آمریکا و رنج های مرتبط با آن را لمس و کشف کرد.

 

در «مهتاب» که جایزه اسکار برترین فیلم سال را ربود، کاراکتر شیرون از زمانی وارد یک دنیای پرمعضل شد که مادر معتادش (با بازی نائومی هریس) او را ترک و به حال خود رها کرد و اینک در قالب فیلم «خیابان بیل» کاراکتر مرکزی و اصلی «تیش» (کیکی لین) را داریم که وقتی همسرش به غلط متهم به یک تخلف بزرگ می شود، به خانواده منسجم خود که گرداگرد مادر قدرتمند وی شارون (رجینا کینگ) شکل گرفته، تکیه می کند و این چهره مسائل را جور و فشار وارده بر روی وی را کمتر می کند تا تیش در دریای مشکلات غرق نشود.

 

تفاوت های دو مادر

در همه حال بری جنکینز معتقد است آنچه می سراید و اینک در سلسله مراتب هالیوود و در دنیای فیلمسازی هواداران فراوانی دارد مقابل اقتضای طبیعت و مسائل جاری در جامعه با چیزی است که آن را اراده بشری می نامیم. به اعتقاد جنکینز کلید حل بسیاری از مشکلات با خود انسان و اینگونه ماجراها مرتبط با بافت وجودی آدمها است، ولی شکی نیست که او هم قبول دارد اگر فضای جامعه یاری نکند انسان در رویارویی با انواع تبعیض های جاری در غرب کم خواهد آورد. وی می گوید: جنگ اجباری انسان با جامعه که به سبب قرار داشتن او در یک موقعیت ضعیف است، سالها است که جوامع مختلف را تحت الشعاع خود قرار داده است و من سعی کرده ام با آوردن اوصاف آدمهایی خاص این جنگ را جلوه گر شوم. البته تشابه هایی هم بین آدمهای این فیلم ها با کاراکترهای حقیقی زندگی من یا سایر افراد وجود دارد و این آدمها تخیل صرف نیستند. به عنوان مثال شخصیت مادر در فیلم «مهتاب» زنی است که در زندگی من حالت یک مادر را ایفا می کرد و من زیر نظر او بزرگ شدم اما مادری که در فیلم «خیابان بیل» می بینیم و رجینا کینگ او را به تصویر کشیده، بسیار متفاوت است و قدرتی که در وجودش خانه کرده، وی را از بسیاری از همگنانش متمایز می سازد. با خودم فکر می کردم اگر جای این دو مادر در قلب دو فیلم اخیر من عوض می شد، این فرآیند تا چه میزان در ترسیم سرنوشت کودکان و نوجوانانی که در این فیلم ها می بینیم تأثیر می گذاشت. این شاید پرسشی باشد که بتوان به تمامی جامعه بسط داد و جا و مکانی که فرزندان در خانواده خود دارند و فقر یا غنا و ضعف یا قدرت خانواده ها هم در تعیین شرایط و فرجام کار انسانها سهمی بسزا دارند و متأسفانه تصمیم گیری در این باره با خود این افراد نیست و آنها مجبورند به حکم سرنوشت گردن بگذارند و براساس آن به زندگی و حرکت بپردازند.

 

تلطیف یک رویداد خشن

سرنوشت ها انسانهای عمدتاً سیاهپوست و دائماً تحت فشارهای روانی در فیلم های جنکینز هر چه باشد، باید تأکید کرد این اولین باری است که یک رُمان نوشته جیمز بالدوین تبدیل به یک فیلم سینمایی عمده و با ساز و کارهای اجرایی استودیوهای بزرگ شده و این امر به سبب شهرت و اعتبار فراوان شغلی بالدوین جای تعجب دارد. شاید این داستان متمرکز بر انسانیت و عشقی باشد که توفان حوادث ناسازگار زمانه آن را سرکوب می کند و جنکینز بر همین وجه از ماجرا تأکید ویژه ای دارد. او البته قسمت ها و بخش هایی تازه را هم به قصه تلخ بالدوین اضافه کرده و شاید این کار را به قصد تلطیف رویدادی صورت داشته باشد که به خودی خود بیش از حد ملموس و تند و نشانگر کج روی ها و تندروی ها در غرب کنونی است. در ورسیون جنکینز از داستان بالدوین همسر تیش که فانی نام دارد، مرد جوانی است که بشدت می کوشد یک زندگی سالم مبتنی بر سلامت و بالندگی و کردار صحیح را در دستور کارش قرار بدهد و به سوی خلاف و تبهکاری نرود اما پلیس بیرحم آمریکا با این اندیشه که او گرد چنین اموری حرکت می کند و با آرامش غریبه است وی را دستگیر و از هر جهت محدود و تحقیر می کند.

 

اتفاقات در گوشه ای از محلات متوسط و فقیرنشین شهر نیویورک در اوایل دهه ۱۹۷۰ روی می دهد و آن زمانه ای است که حتی داشتن یک آپارتمان کوچک و معمولی در این نقطه از شهر موسوم به «سیب بزرگ» یک نوع لاکچری و نشانه ثروت تلقی می شد و هنوز مقابل نوکیسه های نظام سرمایه داری باراک اوباما و دونالد ترامپ آمریکا را نبلیعده بود.

 

تنها سفیدپوست شجاع

صحنه های اجتماعی و نشانگر تبعیض های صریح و آشکار در آمریکای آن عصر و زمانه در فیلم جدید بری جنکینز اصلاً اندک نیست و یکی از آنها را در رفتار و گزینش های کاراکتر له وی (دیو فرانکو) مشاهده می کنیم که یکی از معدود افراد در فیلم جدید جنکینز و به واقع در متن داستان بالدوین است که رضایت می دهد در مسافرخانه پایین شهری خود یک واحد را به یک زوج جوان سیاهپوست اجاره بدهد و این در شرایطی است که همتاهای او از ترس تهاجم گروههای نژادپرست و کوکلاس کلان از این کار پرهیز می کنند و هر چه سیاه و سیاهپوست است، از اطراف خود دور می کنند! البته سوییتی که در اختیار این زوج قرار داده می شود کم از یک ویرانه نیست که رنگ و رویی بر آن باقی نمانده و این هتل دار سوییت های بسیار بهتری را هم در اختیار دارد اما او لااقل این شجاعت را دارد که با سیاهان معامله و همدردی کند و این خصلت ها را جانشین ظن و سو نیتی می کند که سایر سفیدپوستان آن منطقه نسبت به سیاهان دارند.

 

 

وجه تفکیک انسان ها

این مرد چرا این قدر متفاوت با دیگر سفیدپوستان آن محل است؟ جنکینز در پاسخ به این سوال می گوید: این هتل دار از انصاف و انسانیتی بهره می گیرد که در افکار و روش های کاری همگنان او اثری از آن یافت نمی شود. حرف و دفاعیه او بابت حمایت اش از سیاهان این است که؛ اگر من فرزند مادرم هستم و از نقطه و نگرشی آمده ام که یقین دارم آمده ام، امکان ندارد اعضای یک قشر و طبقه را با یک چوب واحد و اتهام مشترک بیجا بکوبم و این قطعاً وجه تفکیک من با سایر سفیدهای مستقر در مناطق جنوبی نیویورک و در زاغه های این شهر است.

 

پیش فرض های خود را کنار بگذاریم

جنکینز در دل زمستان ۲۰۱۹ و در حالی که فیلم «خیابان بیل» او پس از تجلیل شدن در زمان اهدای جوایز گلدن گلوب همزمان با اعلام کاندیداهای اسکار هم مورد توجه لازم قرار گرفته است، اظهار می دارد: سکانس بین کاراکتر دیو فرانکو و له وی و تیش برای من از نهایت اهمیت برخوردار بود. لحن کتاب بالدوین تند و برخی موضع گیری ها در آن بیرحمانه و یک حس خشمگینانه در قبال سیاهان در تمامی داستان مستقر و موجود است و حسن این صحنه ساطع شدن نور امید به دلها و وارد شدن عنصر عاطفه و انسانیت به جهان یک وجهی و بیرحمانه ای است که در رُمان بالدوین آمده و ناگزیر در فیلم من هم نمود دارد. این نما و دوستی بین این هتل دار و زوج سیاهپوست گوشزد این نکته است که اگر قدری از پیش فرض های خود دست برداریم و با سیاهان موافقت کنیم بسیاری از احساسات منفی ما نسبت به آنها رنگ خواهد باخت. اینجا هم مقابل یک محیط بیرحم را با قربانیان تبعیض های نژادی در آمریکا شاهد هستیم اما فرق قضیه دو این است که فرانکو از جمعی می آید که با سیاهان حشر و نشرهایی داشته و بنابراین درک می کند که آنها هم انسان و سزاوار توجه و حقوق اولیه خود هستند. چیزی که نظام های سیاسی آمریکا آن را پیوسته به هیچ گرفته و بازیچه خود کرده است.

 

مشخصات فیلم

 عنوان: «اگر خیابان بیل می توانست صحبت کند»

 

 محصول: کمپانی های Plan B و آنا پورنا

 

 تهیه کنندگان: مگان الیسون، دیدی گاردنر، جره می کلاینر، ادله رومانسکی و سارا مورفی

 

 سناریست و کارگردان: بری جنکینز

 

 مدیر فیلمبرداری: جیمز لاکستون

 

 تدوینگران: جویی مک میلان و نات ساندرز

 

 موسیقی متن: نیکولاس بریتل

 

 طول مدت: ۱۱۷ دقیقه

 

 بازیگران: کیکی لین، استفان جیمز، کولمن دومینگو، تیونا پاریس، مایکل بیچ، دیو فرانکو، دیه گو لونا، پدرو پاسکال، امیلی ریوس، اد اسکرین، فین ویت راک و رجینا کینگ.

 

 

  • 19
  • 5
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
محمدرضا احمدی بیوگرافی محمدرضا احمدی؛ مجری و گزارشگری ورزشی تلویزیون

تاریخ تولد: ۵ دی ۱۳۶۱

محل تولد: تهران

حرفه: مجری تلویزیون

شروع فعالیت: سال ۱۳۸۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی حسابداری و تحصیل در رشته مدیریت ورزشی 

ادامه
رضا داوودنژاد بیوگرافی مرحوم رضا داوودنژاد

تاریخ تولد: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۵۹

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر

شروع فعالیت: ۱۳۶۵ تا ۱۴۰۲

تحصیلات: دیپلم علوم انسانی

درگذشت: ۱۳ فروردین ۱۴۰۳

ادامه
احسان قربان زاده بیوگرافی احسان قربان زاده؛ خواننده تازه کار موسیقی پاپ ایران

محل زندگی: تهران 

ملیت: ایرانی

حرفه: خواننده

سبک: پاپ و سنتی ایرانی

ساز: تنبک، باغلاما و گیتار

ادامه
فرامرز اصلانی بیوگرافی فرامرز اصلانی از تحصیلات تا شروع کار هنری

تاریخ تولد: ۲۲ تیر ۱۳۳۳

تاریخ وفات : ۱ فروردین ۱۴۰۳ (۷۸ سال)

محل تولد: تهران 

حرفه: خواننده، آهنگساز، ترانه‌سرا، نوازندهٔ گیتار 

ژانر: موسیقی پاپ ایرانی

سازها: گیتار

ادامه
عقیل بن ابی طالب زندگینامه عقیل بن ابی طالب؛ از صحابه پیامبر و امام علی (ع)

تاریخ تولد: ده سال بعد از عام الفیل

محل تولد: مکه

محل زندگی: مکه، مدینه

دلیل شهرت: صحابه و پسرعموی محمد

درکذشت: دوران حکومت معاویه، مدینه

مدفن: بقیع

ادامه
علیرضا مهمدی بیوگرافی علیرضا مهمدی؛ پدیده کشتی فرنگی ایران

تاریخ تولد: سال ۱۳۸۱ 

محل تولد: ایذه، خوزستان، ایران

حرفه: کشتی گیر فرندگی کار

وزن: ۸۲ کیلوگرم

شروع فعالیت: ۱۳۹۲ تاکنون

ادامه
حسن معجونی بیوگرافی حسن معجونی بازیگر کمدی سینمای و تلویزیون ایران

چکیده بیوگرافی حسن معجونی

نام کامل: محمد حسن معجونی

تاریخ تولد: ۲۸ دی ۱۳۴۷

محل تولد: زنجان، ایران

حرفه: بازیگر، کارگردان، طراح، مدرس دانشگاه

تحصیلات: رشتهٔ ادبیات نمایشی از دانشکده سینما تئاتر دانشگاه هنر

آغاز فعالیت: ۱۳۷۵ تاکنون

ادامه
ابراهیم بن جعفر ابی طالب زندگینامه ابراهیم بن جعفر ابی طالب

نام پدر: جعفر بن ابی طالب

سن تقریبی: بیشتر از ۵۰ سال

نسبت های مشهور: برادر محمد بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر ابی طالبزندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

زندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب فرزند جعفر بن ابی طالب بوده است، برخی از افراد ایشان را همراه با محمد از نوه های جعفر می دانند که عمال بن زیاد وی را به شهادت رساند. برخی از منابع می گویند که ابراهیم و محمد هر دو از لشکر ابن زیاد فرار کرده بودند که بانویی در کوفه آنها را پناه می دهد، اما درنهایت سرشان توسط همسر این بانو که از یاران ابن زیاد بود از جدا شد و به شهادت رسیدند. 

ادامه
مریم طوسی بیوگرافی مریم طوسی؛ سریع ترین دختر ایران

تاریخ تولد: ۱۴ آذر ۱۳۶۷

محل تولد: تهران

حرفه: ورزشکار، دونده دوهای سرعت

تحصیلات: کارشناسی تربیت بدنی از دانشگاه تهران

قد: ۱ متر ۷۲ سانتی متر

ادامه
دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی

دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی شهاب حسینی یکی از بهترین بازیگران سینمای ایران است که تا به حال در آثار فاخری مانند محیا، دلشکسته، شهرزاد و... به نقش آفرینی پرداخته است. این هنرمند در هر یک از هنرنمایی های خود دیالوگ های ماندگاری دارد که در ادامه این مقاله از سرپوش قصد داریم به بخشی از آنها اشاره کنیم. بیوگرافی کوتاه از شهاب حسینی سید شهاب الدین حسینی تنکابنی در ۱۴ بهمن ۱۳۵۲ در تهران به دنیا آمد. وی اصالتا تن کابنی است و تحصیلات عالیه خود را در رشته روانشناسی از دانشگاه تهران برای مهاجرت به کانادا ناتمام گذاشت. وی در سال ۱۳۷۳ با پریچهر قنبری ازدواج کرد و حاصل این پیوند دو فرزند پسر به نام های محمد امین و امیرعلی است. فعالیت هنری شهاب حسینی با تئاتر دانشجویی و سپس، گویندگی در رادیو شروع شد. از جمله جوایز این هنرمند می توان به موارد زیر اشاره کرد: - او برای بازی در شمعی در باد (۱۳۸۲) و رستگاری در هشت و بیست دقیقه (۱۳۸۳) نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد جشنواره فیلم فجر شد.  - حسینی در سال ۱۳۸۷ با بازی در فیلم سوپر استار جایزه سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فیلم فجر را دریافت کرد. -  او خرس نقره‌ای بهترین بازیگر مرد جشنواره بین‌المللی فیلم برلین ۲۰۱۱ را به‌همراه گروه بازیگران فیلم جدایی نادر از سیمین کسب کرد. - او در جشنواره فیلم کن ۲۰۱۶ نیز با ایفای نقش در فیلم فروشنده توانست جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره فیلم کن را به خود اختصاص بدهد. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی؛ درباره شهاب حسینی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی فیلم سینمایی دلشکسته در نقش امیرعلی: - هر کی ریــش گـذاشت مسلمـــون نیـست، هـــرکی پیـشونیش رو داغ کـــرد، مــرد خــدا نیست. - تو همه ی اعتقادا اشتباه میشه. همیشه ام یه عده گرگن تو لباس میش! -  من بنده آن دمم که ساقی گوید یک جام دگر بگیر و من نتوانم - ما فردا میایم خواستگاری، دیگه نمی خوام خواهرم باشی می خوام نفسم باشی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در فیلم دلشکسته سریال شهرزاد در نقش قباد: -شهرزاد نمی دونی بدون، من با تو چیزایی پیدا کردم که هیچوقت تو زندگیم نداشتم و نمی خوام از دستش بدم. - ما همه مهره های سوخته ایم که زیر دست بزرگ آقاییم. -  آره خب عمو جان حقیقت تلخه عموجان، شنیدنش همچین یه جاهایی از وجدان آدمو جز میده. -  میرم صاف وامیستم جلوی بزرگ آقا بش میگم بزرگ آقا من، زن من، خب؟! پا به ماهه! عین ۱۰-۱۲ ماهو میخوام بمونم ور دلش چی میگی شما؟ - قباد : فقط یه سوال، خیلی دلم می خواد جوابشو بدونم، تو هنوزم دلت باهاشه؟ شهرزاد : فراموشی زمان می بره، فقط فکر می کنم اگه من به هر دری زدم، و اونی نشد که می خواستم بشه، لابد قسمت خرافه نیست، هست واقعا - موقتیه این روزا شهرزاد، می گذره. این وسط تنها چیزی که مهمه اینه که من هنوز با همه ی وجودم دوست دارم. عاشقتم - قباد : سخته واسم دوری تو اینو بفهم، چطوری اینو بهت ثابت کنم؟ شهرزاد : دیر شده، برای ثابت کردنش خیلی خیلی دیر شده … حتی ملک جوانبخت هزار و یک شبم نبودی وگرنه من کم قصه و داستان به گوش تو نخوندم. عاشق بزدل عشقو هم زایل می کنه آقای قباد دیوانسالار -قباد : این کارو باهام نکن شهرزاد. اینطوری خردم نکن. من هنوز دوستت دارم، خیلی بیشتر از قبل. همه چیو خراب نکن شهرزاد : برو قباد، پشت سرتم دیگه نگاه نکن -  من چی کار به کسی داشتم، داشتم زندگیمو می کردم. با بدبختی خودم سر و کله می زدم. اصلا روحمم خبر داشت همچین کسی تو این دنیا زندگی می کنه؟ کی نشونم داد؟ شما. بعدشم که فرستادینم تو بهشت تازه می خواستم بفهمم زندگی یعنی چی؟ تازه طعمش داشت زیر دهنم مزه مزه می کرد که یقه مو گرفتین ترپ انداختینم وسط جهنم. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال شهرزاد سریال مدار صفر درجه در نقش حبیب پارسا: -تو را به جای همه دوست میدارم-تو را به خاطر عطر نان گرم برفی که اب میشود -برای بخشش اولین گناه-تو را برای دوست داشتن دوست میدارم-تو را به خاطر تمام کسانی که دوست نمیدارم دوست میدارم ...  - همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛همين  - مظفر:منوببخش ...یافراموش کن! حبیب:میبخشم...ولی فراموش نمیکنم!!!  -حبيب: فقط چرا فكر مي كنيد كه سفر اعزام ممكنه منتفي بشه؟ دكتر: اين مملكت پسرجان،سرزمين گسل و زلزله و پس لرزه است!آدم از فردا روزش - این و خداوند باید جواب بده ، باید جواب این سوال رو بده ! اگه تو این دنیا هیچ جایی برای آرامش وجود نداره ؛ و اگه تمام رویاهای ما از عشق ، عدالت و آزادی فقط ی خیال بیهودس! پس چرا ما رو آفرید ؟!... -ميدوني چيه تقي جان؟من بر خلاف مرحوم پدرم،ازسياست چيز زيادي نميدونم! همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛ همين دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال مدار صفر درجه سایر فیلم ها: -یه پایان تلخ بهتر از یه تلخی پایان ناپذیره ... (درباره الی) - میدونی برتر از عشق بی فرجام چیه؟فرجام بدون عشق... (برف روی شیروانی داغ) - من زندگی مو باختم حاج اقا منو از زندون می ترسونی؟برو از خدا بترس ... (جدای نادر از سیمین) - جنگ احساس مسولیته نه شلیکه گلوله ... (شوق پرواز) - هر چه تو اوج میگیری دنیا از دید تو بزرگتر می شود و تو از دید دنیا کوچکتر می شوی ... (شوق پرواز) - تو کویر ادم به خدا نزدیک تره چون اسمون به زمین نزدیک تره ... (پلیس جوان) - میدونی چیت حرص ادمو درمیاره؟اینکه حالت از من بده ولی حس واقعیتو بهم نمیگی خب چیه هر چی هست بیا به خودم بگو فکر میکنی چیزیمه؟فکر میکنی چون چیزیمه عرضه ندارم پس چون عرضه ندارم دیگه.....این منصفانه نیست چون من دارم سعی خودمو میکنم غلطی تا حالا نتونستم بکنم چون نمیتونم تمرکز کنم رو کاری ک باید بکنم نمیتونم تمرکز کنم چون همه ی وقتمو اون چرت وپرتا ی مزخرف و دغدغه های احمقانه پر کرده دانشکده ی مزخرف و شاگردای خنگ و... (پرسه در مه) گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش