چهارشنبه ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۳
۰۷:۴۸ - ۲۶ تير ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۰۴۰۶۴۶۰
موسیقی

گفت و گویی با کیوان ساکت درباره خواست موزیسین ها از دولت دوازدهم

فرق است میان این ٤‌سال و آن ٤ سال

اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,موسیقی,کیوان ساکت

مدت زیادی از پیروزی روحانی در دوازدهمین دوره انتخابات ریاست‌جمهوری نمی‌گذرد، اما حجم مطالبات از رئیس‌جمهوری بسیار بالاست. در ایام منتهی به انتخابات، هنرمندان چه در عرصه موسیقی و چه در زمینه‌های دیگر، حمایت همه‌جانبه‌ای از حسن روحانی داشتند و با حضور گسترده خود پای صندوق‌های رأی اعلام کردند که ادامه فعالیت رئیس دولت را به سود هنر این سرزمین می‌دانند.

 

یکی از اساتید برجسته موسیقی ایران معتقد است به دلیل مشکلات عدیده به‌جامانده از دولت دهم، اهالی هنر در چهار‌سال نخست ریاست حسن روحانی اجازه دادند رئیس‌جمهوری به مسائل مهمتری رسیدگی کند، اما حالا زمانی فرا رسیده که رئیس دولت به مسائل کلان هنری و درخواست‌های هنرمندان رسیدگی کند. کیوان ساکت، استاد صاحب‌نام موسیقی و نوازنده مشهور تار و سه‌تار صراحتا از وضع موجود انتقاد می‌کند و البته نوک پیکان انتقادات خود را به سمت متولیان هنر و مدیران ارشد وزارت ارشاد نشانه می‌رود.

 

کیوان ساکت از برخورد کارمندان ادارات زیر مجموعه ارشاد در شهرستان‌ها گلایه دارد و معتقد است این افراد صلاحیت صدور مجوز برای اساتیدی چون او و همسنگانش را ندارند. گفت‌وگوی صریح و بی‌پرده ما با این استاد موسیقی را در ادامه می‌خوانید:

 

پای حرف‌هایم می‌ایستم

موضوع مورد بحث در گفت‌وگوی ما ابتدا به لغو کنسرت‌ها برمی‌گردد. می‌خواهیم این مسأله را کمی بسط دهیم.اساسا محدودیت‌های موسیقی جدی در ایران چگونه است؟ یک هنرمند در این مملکت می‌تواند آزادانه راهش را انتخاب کند و ادامه دهد یا با موانع مختلفی دست‌به‌گریبان است؟

در این سال‌ها سعی کرده‌ام هنرمندی مستقل باشم و تا جایی که می‌توانم حرفم را بزنم، از این‌رو آماده هستم برای این‌که بحث را آغاز کنیم. اگر مسأله، اداره ارشاد و فرهنگ اسلامی است که تا حالا این نهاد، رشدی را موجب نشده و تنها چیزی که به دنبال داشته، افزایش نارضایتی میان هنرمندان بوده است. نمی‌دانم دلیل این کار چیست. من نمی‌خواهم اسمی از افراد شاغل در ارشاد ببرم، چون همه دوستان من هستند.

 

من عمر خود را در راه موسیقی صرف کرده‌ام. کتاب‌هایی که نوشته‌ام توسط هنرجویان رشته‌های مختلف و نه‌تنها تار و سه‌تار نواخته می‌شود. سال‌هاست برنامه‌های آموزشی من از رادیو فرهنگ به گوش هنردوستان می‌رسد.

 

هر روز برنامه من مبنی‌بر آموزش لطایف، ظرایف، ردیف موسیقی ایرانی، آهنگسازی، جمله‌پردازی، بداهه‌نوازی، فرم‌شناسی و... از رادیو پخش می‌شود. آیا کارمند جزء اداره ارشاد یک شهرستان صلاحیت موسیقایی بیشتری از ما اساتید موسیقی دارد؟ ما موسیقیدانان هستیم که فرهنگ‌سازی می‌کنیم. درواقع یک عده خاص هستیم که تعدادمان در حوزه فرهنگ‌سازی شاید کمتر از انگشتان دو دست باشد.

 

البته هنرمندان تفاوتی با یکدیگر ندارند. نمی‌خواهم بگویم که ما تافته جدا بافته هستیم، ولی وظیفه فرهنگ‌سازی در جامعه بر دوش ما است. این بدبختی ما است که افراد، جایگاه خودشان را نمی‌دانند. مثل این‌که عضو تازه متولدشده یک خانواده برای عضو بزرگتر مثل پدربزرگ خانواده تعیین تکلیف کند!

 

من مایل هستم که این صحبت‌ها را منعکس کنید و من هم با شهامت تمام پشت حرف‌هایم هستم. همواره بوده‌ام، هستم و خواهم بود. منظور من این است که این افراد چرا به خودشان اجازه می‌دهند با ما که فرهنگ ایران را رقم می‌زنیم، این‌گونه سخن بگویند؟ با آقای لطفی هم همین رفتار را انجام دادند.

 

این میزها بی‌وفا هستند

فکر می‌کنید چرا این اتفاق رخ می‌دهد و کارمندان ادارات شهرستان‌ها با شما چنین برخوردهایی دارند؟

این موضوع برای من هم سوال است. چه کسی به خودش این اجازه را می‌دهد؟ من متاسفم که متولیان موسیقی با هنرمندان خود، این‌گونه برخورد می‌کنند. تنها دو هفته قبل از کنسرت خیلی لطف می‌کنند، بر سر من منت می‌گذارند و به ما مجوز می‌دهند! می‌خواهم بگویم که درواقع من باید مجوز بدهم که مسئولان اداره ارشاد در فلان شهرستان اجازه پیدا کنند به آن‌جا بروند و در مورد موسیقی اظهارنظر کنند.

 

آقایان و خانم‌ها بدانند که این میزها به کسی وفا نکرده است. نام کمترین هنرمندان هم در تاریخ باقی خواهد ماند، ولی از شما فقط ممکن است یک تأثیر بسیار بد به جا بماند. می‌خواهم این صحبت‌ها نوشته شود. مدیر برنامه‌ام می‌گفت، مسئولان گفته‌اند «به آقای ساکت نگویید ولی ما سه روز زودتر مجوز شما را می‌دهیم!» درحالی‌که من و امثال من که هنرمندان سرشناس این مرز و بوم هستیم باید صلاحیت افراد را تایید کنیم.

 

هنرمندان این سرزمین، انسان‌های نازنینی هستند که با تمام دشواری‌ها، سختی‌ها و بی‌حرمتی‌هایی که صورت می‌گیرد، کار می‌کنند. توهین‌های زیادی در عرصه هنر به ما می‌شود و حتی ما را تهدید می‌کنند، ولی با این حال پا پس نمی‌کشیم. ممکن است یک گروه تکفیری بیاید بمب‌گذاری کند، ولی کجا یک متولی هنری جرأت دارد کنسرت کسی را تعطیل کند یا اصلا کسی را در ممکلت خودش مورد تهدید قرار دهد؟ اینها اتفاقاتی است که برای هنرمندان یک سرزمین و البته بنده رخ می‌دهد. باید تاکید کنم که من خودم را تنها نمی‌بینم.

 

اگر صحبتی می‌کنم به نمایندگی از تمام کسانی است که کنسرت‌های‌شان لغو شده، مورد بی‌مهری، بی‌حرمتی، کم‌لطفی و... واقع شده‌اند و حقوق‌شان نادیده گرفته شده، در حق‌شان اجحاف شده و حقوق‌شان چه مادی و چه معنوی پایمال شده است.

 

در کجای دنیا، صدا و سیمای یک مملکت آثار هنری را پخش می‌کند، ولی اصلا نسبت به هنرمندان و حقوق معنوی و مادی آنها، هیچ تعهدی را در خودش احساس نمی‌کند؟ در کجای دنیا این اتفاق رخ می‌دهد؟ در کجای دنیا می‌بینید چنین برخوردی با هنرمندان سرشناس عرصه هنر و کسانی که فرهنگ‌ساز هستند و تاریخ هنر و موسیقی را رقم می‌زنند، صورت می‌گیرد؟ حتی با کسانی که فرهنگ را رقم نمی‌زنند هم در همان کشورهای خارجی چنین برخوردی صورت نمی‌گیرد!

 

کارشناسان ارشاد شهرستان چه کسانی هستند؟

اگر موافق باشید بحث را تطبیقی پیش ببریم و شرایط شما را با هنرمندان دیگر کشورها مقایسه کنیم. شما اجراهای مختلف و بزرگی در سالن‌های مهم جهان داشته‌اید. ما در ایران یک روند دریافت مجوز داریم. می‌خواهیم بدانیم در خارج از کشور، ماجرا به چه صورت است؟

مطمئنا پاسخ من برای شما بسیار تعجب‌آور است. ما در خارج از ایران می‌رویم و فقط تاریخ اجرای کنسرت را مشخص می‌کنیم. با وجود سالن‌های بسیار، ما باید از مدت‌ها قبل برای دریافت سالن اقدام و اعلام آمادگی کنیم. تنها مسأله‌ای که وجود دارد همین است و بس. یعنی کسی نمی‌آید به شما بگوید «آلبوم تصویری کار خود را بیاور!» ما می‌خواستیم کنسرتی در کرج که مرکز استان البرز محسوب می‌شود، اجرا کنیم.

 

اول ما را به اداره‌کل فرستادند. در اداره‌کل گفتند «باید به اداره شهر کرج و به دفتر موسیقی آن‌جا بروید» ولی دیدیم اصلا دفتر موسیقی ندارند! یک دفتر کوچک بود که هیچ شباهتی به دفتر ارشاد تهران نداشت. دفتر کوچکی بود که دونفر آن‌جا به‌عنوان کارمند و مسئول بایگانی نشسته بودند تا پاسخ تماس‌های تلفنی را بدهند. گفتیم «چه کنیم؟» بیست برگه به ما دادند و گفتند که «باید پر شود.»

 

گفتند «تصویر کار را هم باید بیاورید و نام کسانی که می‌خواهند اجرا کنند را هم ارایه دهید.» گفتیم «روندش چقدر طول می‌کشد؟» گفتند «بعد از تکمیل مدارک حداقل ١٠روز کارشناسی موسیقی زمان می‌برد.» نکته این‌جا بود که کارشناسی کار توسط چه‌کسی صورت بگیرد؟ بنا شد کار توسط خانمی که ایشان را هیچ‌گاه در عرصه موسیقی ندیده بودیم، کارشناسی شود.

 

من یکی از آدم‌های شناخته‌شده این مملکت هستم، اما برخی از کارمندان جزء ادارات موسیقی حتی نمی‌دانستند که قرار است کارهای مجوز چه هنرمندی را پیگیری کنند، با این حال می‌خواستند صلاحیت ما را تشخیص دهند! ١٠روز کارشناسی و ١٠روز امور مربوط به حراست طول می‌کشید که می‌شود بیست روز. درحالی‌که دو هفته دیگر کنسرت ما باید برگزار می‌شد.

 

همان‌طور که می‌دانید تا زمان دریافت مجوز هم ما حق تبلیغ نداریم، درحالی‌که من می‌خواهم سالنم پر شود، اما سالن ما به حسرت پر می‌شود. من به این روند اعتراض دارم. این افراد چه حقی دارند برای من کیوان ساکت، کارشناسی کنند؟ هر کسی که حتی در یک مدرسه کوچک کار می‌کند، قابل احترام است، ولی ما اصلا کاری به این موضوع نداریم. هرکسی حق صحبت دارد و حق شهروندی او است که صحبت کند. این مسائل اصلا مهم نیست، اما آنها در چه سطحی از موسیقی هستند که به خودشان اجازه می‌دهند راجع به من چنین اظهارنظر و کارشناسی کنند؟

 

مشکل من این است که مجوز را دیر می‌دهند، ولی در عوض مامور مسلح برای محافظت از من می‌فرستند!

 

مانع‌تراشان در فکر مطرح‌کردن خویش‌اند

برخی از هنرمندان معتقدند رفتارها و برخوردهای مدیران و کارمندان ادارات ارشاد در شهرهای مختلف با یکدیگر متفاوت است و اعتقاد دارند این تفاوت گاهی‌اوقات درد را بیشتر می‌کند. نظر شما در این‌باره چیست؟

اگر ماجرا قانونی است که ما که ایالتی نیستیم. ما یک کشور هستیم و یک قانون واحد داریم. اگر قانونی وجود دارد باید به ماده قانونی استناد کنیم. صحبت دوستان هنرمند کاملا درست است. اگر وزارتخانه کل یک چیزی می‌گوید، یک کارمند جزء یک شهرستان کوچک نمی‌تواند آن را زیر پا بگذارد. سوالی که من از مسئولان و متولیان هنر در این مملکت دارم این است که مجوز‌دادن برای کنسرت‌های موسیقی به چه دلیل انجام می‌شود؟ اجازه دهید خودم به این مسأله پاسخ دهم. چند دلیل بیشتر به ذهن من نمی‌رسد.

 

یکی این‌که در مرحله نخست، مسائلی خلاف امنیت ملی، شئون فرهنگی جمهوری اسلامی، شئون فرهنگی جامعه، شأن مسائل و اعتقادات مردم انجام نشود. یعنی کاری خلاف امنیت ملی، خلاف شأن جامعه، خلاف عرف و... صورت نگیرد. دوم این‌که یک فرهنگ‌سازی غلط انجام نشود و اگر با فرهنگ ایرانی و اسلامی تجانس داشته باشد، انجام شود و غیرمتجانس آن مجال رشد پیدا نکند.

 

اگر این مسائل مدنظرشان باشد، اولا سوال من این است کسانی که در ارشاد هستند، از لحاظ تجربه و از نظر تسلطی که باید بر امور هنری داشته باشند، آیا صلاحیت لازم را دارند که بتوانند سره را از ناسره تشخیص دهند؟ کسانی که در شورای موسیقی هستند حداقل آنهایی که در تهران حضور دارند، جز یک نفر، بقیه‌شان اصولا آدم‌هایی هستند که در طول زندگی‌شان اصلا کار اجرایی نکرده‌اند یا اگر کار اجرایی انجام داده‌اند این‌قدر انگشت‌شمار و کوچک بوده که به حساب نمی‌آید.

 

آنها از دانشجویان موسیقی هم کمتر کار اجرایی کرده‌اند. در این میان افرادی در شهرستان‌ها هستند که می‌خواهند با مانع‌تراشی، خودشان را مطرح کنند.

 

کاری می‌کنند که از کشور برویم؟!

گفته می‌شود حتی کارهایی که در ژانر موسیقی ملل قرار می‌گیرد و ممکن است در کشوری مثل انگلستان اقبال عمومی نداشته باشد، اگر از رادیو پخش شود، پولش مستقیما به حساب صاحب اثر واریز می‌شود...

بله، دقیقا همین‌طور است. با این حال، حرف ما این است که می‌خواهیم حقوق معنوی‌مان را رعایت کنند، اما این اتفاق رخ نمی‌دهد که بسیار دردناک است. تاکید من بر این مسأله است. متاسفانه با آدم‌های دیگر مانند دانشجوها و حتی شاگردان هنر بهتر از استادان ما رفتار می‌شود. کسانی که راجع به مجوزها با ما بحث می‌کنند، صلاحیت ندارند حتی در مورد موسیقی صحبت کنند.

 

آنها به خودشان اجازه می‌دهند که به هنرمند بگویند «ما دو هفته زودتر مجوز شما را صادر می‌کنیم.» شما چه کسی هستید که می‌خواهید مجوز من را زودتر بدهید؟ این حرفی بوده که اداره ارشاد اصفهان به من زده است.

 

اگر این‌گونه است پس چرا فلان شخص به من زنگ می‌زند و می‌گوید «هر وقت فکر مجوز هستی، اصلا زنگ هم نزن و فقط به من پیامک بده» ولی از آن طرف کارمند ایشان منت بر سر مدیر برنامه من می‌گذارد و می‌گوید «ما دو هفته زودتر مجوز نمی‌دهیم، ولی به آقای ساکت سه روز زودتر مجوز می‌دهیم.»

 

مگر من نباید تبلیغ انجام دهم و مردم را برای کنسرتم جمع کنم؟ من جز این‌که حرکات ضدفرهنگی تمام و کمالی از آنها متصورم، هیچ ایده دیگری ندارم. آنها می‌خواهند کنسرت هنرمندان برگزار نشود. این تفکر، تفکری است که می‌خواهد کنسرت هنرمند موفق نباشد و مردم به کنسرتش نروند وگرنه چه دلیلی دارد که تنها دو هفته زودتر مجوز بدهند؟ چرا همین الان که برای برگزاری کنسرت تقاضا می‌دهم، جواب را نمی‌گویند؟

 

مگر امثال من یا هنرمندان دیگر شناخته‌شده نیستند؟ مگر نخستین بار است که کنسرت برگزار می‌کنیم؟ چرا کاری می‌کنند که همه از این کشور بروند؟ چرا کاری می‌کنند که فرار مغزها رخ دهد. این اتفاق، اتفاق ناخوشایندی است. من مراتب نارضایتی، رنجوری و دلگیری خودم از تمام متولیان هنری که این گونه حقوق معنوی هنرمندان را نادیده می‌گیرند و رفتارشان توهین به هنر و شخصیت هنری هنرمندان است را اعلام می‌کنم. ما از دولت آقای روحانی انتظار نداشتیم که متولیان جزء اینچنین با ما رفتار کنند.

 

منتظر ورود روحانی به مقوله فرهنگیم

فکر می‌کنید چرا کار دریافت مجوز حتی برای هنرمندانی چون شما سخت و دشوار است؟

نکته مهم دیگری در این میان وجود دارد که نباید از آن غافل شد. اگر هدف این است که چیزی خلاف شأن جمهوری اسلامی، خلاف شأن فرهنگ ایران و اسلام، خلاف امنیت ملی، خلاف شئونات جامعه اسلامی و ایرانی به دست مردم نرسد، شما چرا سنگ جلوی پای هنرمندان نام‌آشنا می‌اندازید؟ شما به پمپ‌بنزین‌ها بروید و ببینید که همه‌نوع سی‌دی مستهجن و غیرمجاز را در این اماکن و حتی سر چهارراه‌ها و سر گذرها می‌فروشند. به خیابان انقلاب بروید و ببینید که این اتفاق واقعا رخ می‌دهد.

 

به‌طور مثال خیلی‌ها هستند که مجوز ارشاد نمی‌گیرند و به حوزه هنری می‌روند. حوزه با آنها از نظر مالی به توافق نمی‌رسد، اما آنها به صداوسیما می‌روند و رسانه ملی، کارشان را صدبار پخش می‌کند. این‌جا یک بام و دو هوا هم نیست، بلکه یک بام و سه هواست! بنابراین اصلا مجوز دادن نه به من کیوان ساکت یا هنرمندانی که تاثیرگذار و پیشکسوت هستند، بلکه اصلا به همه معنی پیدا نمی‌کند.

 

به همین دلایلی که عرض کردم، این کار وجاهت ندارد. یکی این‌که شورای مجوز اصولا خودش به صورت مصداقی، صلاحیت این کار را ندارد و من رسما این حرف را می‌زنم. به جز یک یا دونفرشان که به‌هرحال آنها را می‌شناسیم، بقیه اصلا چیزی برای ارایه ندارند. ما از دولت آقای روحانی انتظار داریم جدی‌تر وارد این مقوله شود.

 

این موضوع الان مشکل ما هنرمندان است. آقای روحانی در چهار‌سال نخست حضورش به دلیل این‌که یک دولت و یک مملکت سرشار از مشکل و دغدغه به او رسیده بود، چندان مورد انتقاد اهالی هنر قرار نداشت. اگر ما در گذشته به دولت آقای روحانی خرده نمی‌گرفتیم، به این خاطر بود که این دولت به قدری مشکل داشت که می‌دانستیم باید به امورات مهمتری از هنر و به‌طور ویژه موسیقی رسیدگی کند.

 

در چهار‌سال نخست دولت آقای روحانی، گرانی بود، تورم بود، برجام بود، تحریم‌ها بود، کارشکنی‌ها بود، اختلاس حیرت‌انگیز مدیران و دزدی‌های آدم‌های دولت قبل بود و به همین دلیل ما گفتیم «آقای روحانی اینها را برطرف کند و بعد به هنر و فرهنگ برسد.» الان که بخش زیادی از مشکلات به قول خودشان برطرف شده، ما انتظار داریم دولت آقای روحانی به‌طور جدی وارد مسأله فرهنگ شود.

 

دولت فعلی و درواقع هیچ‌کدام از دولت‌ها تاکنون به هنرمندان کمکی نکرده‌اند؛ مگر به هنرمندان قلم به مزد! مگر به هنرمندانی که چیزهایی را که برخی مدیران نالایق به آنها دیکته می‌کنند، انعکاس می‌دهند.

 

آقای صالحی امیری در جلسه معارفه‌شان در تالار وحدت صحبت‌هایی را مطرح کردند مبنی بر این‌که هنرمندان نام‌آشنا و پیشکسوت ما اساسا خودشان مسائل موردنظر متولیان امر را در کارهای‌شان لحاظ می‌کنند. به نظرتان این سخنان در ساحت عمل چقدر اجرایی می‌شود؟

 

می‌بینیم که در عمل چنین اتفاقی رخ نداده است. به‌نظرم ماجرای اصلی تفاوت در نگرش‌هاست. ما در تهران حداقل در کمیته ارزشیابی و جلسه‌ای که هر سه‌شنبه برگزار می‌شود یکی، دو نفر داریم که ما هم آنها را می‌شناسیم و می‌دانیم که آن دونفر معمولا به هنرمندان پیشکسوت، احترام خاص خود را می‌گذارند و همیشه می‌گویند که «شما نگران نباشید و ما این کار را انجام خواهیم داد.»

 

مسأله‌ای که وجود دارد این است که ما در تهران منتظر رفتارهای متفاوتی بودیم، اما در تهران هم این اتفاق نیفتاد. من چند هفته پیش با وحید تاج کنسرت داشتم، اما این‌قدر مجوز ما را دیر دادند که تمام برنامه‌های‌مان تحت‌الشعاع قرار گرفت. برای چه این کار را می‌کنند؟ مگر نه این‌که بارهاوبارها مدیران مختلف گفته‌اند «کیوان ساکت، مجوز نمی‌خواهد.» پس اگر مجوز نمی‌خواهد چرا مجوز تبلیغ را به ما نمی‌دهید یا دیر می‌دهید؟

 

علی نامجو

 

 

shahrvand-newspaper.ir
  • 13
  • 2
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
عبدالله دوم پادشاه اردن بیوگرافی عبدالله دوم پادشاه اردن به همراه عکس های خانواده اش

تاریخ تولد: ۳۰ ژانویه ۱۹۶۲ (۶۲ ساله)

محل تولد: عمان، اردن

سمت: پادشاه اردن (از سال ۱۹۹۹)

تاجگذاری: ۹ ژوئن ۲۰۰۰

ولیعهد: حسین بن عبدالله دوم

همسر: رانیا عبدالله (ازدواج ۱۹۹۳)

ادامه
محمدرضا احمدی بیوگرافی محمدرضا احمدی؛ مجری و گزارشگری ورزشی تلویزیون

تاریخ تولد: ۵ دی ۱۳۶۱

محل تولد: تهران

حرفه: مجری تلویزیون

شروع فعالیت: سال ۱۳۸۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی حسابداری و تحصیل در رشته مدیریت ورزشی 

ادامه
رضا داوودنژاد بیوگرافی مرحوم رضا داوودنژاد

تاریخ تولد: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۵۹

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر

شروع فعالیت: ۱۳۶۵ تا ۱۴۰۲

تحصیلات: دیپلم علوم انسانی

درگذشت: ۱۳ فروردین ۱۴۰۳

ادامه
فرشید اسماعیلی بیوگرافی فرشید اسماعیلی فوتبالیست جوان ایرانی

تاریخ تولد: ۴ اسفند ۱۳۷۲

محل تولد: بندرلنگه، هرمزگان، ایران

حرفه: فوتبالیست

پست: هافبک هجومی

باشگاه کنونی: پیکان

قد: ۱ متر ۷۲ سانتی متر 

ادامه
رضا عطاران بیوگرافی رضا عطاران؛ ستاره سینمای کمدی ایران

تاریخ تولد: ۲۰ اردیبهشت ۱۳۴۷

محل تولد: مشهد

حرفه: بازیگر، کارگردان، فیلم‌نامه‌نویس، تدوین‌گر، خواننده

آغاز فعالیت: ۱۳۶۹ تا کنون

تحصیلات: دانشجوی انصرافی دانشکدهٔ هنرهای زیبای دانشگاه تهران 

ادامه
اسدالله شعبانی بیوگرافی اسدالله شعبانی شاعر و نویسنده آثار کودک

تاریخ تولد: ۴ تیر ۱۳۳۷

محل تولد: روستای بهادربیگ از توابع همدان

محل زندگی: تهران

حرفه: شاعر، نویسنده، منتقد ادبی، کارشناس بازنشسته کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان

تحصیلات: فارغ التحصیل رشته زبان و ادبیات فارسی

آثار: خرمن شعر خردسالان، جستاری پیرامون شعر کودک در ایران، قصهٔ امشب، پولک ماه، دختر باغ آرزو، پرسه‌های شبانه

ادامه
ابومنصور موفق هروی ابومنصور موفق هروی؛ پدر داروشناسی فارسی

مشهور به: موفق هروی

متولد : قرن چهارم

محل تولد: احتمالا هرات

حرفه: پزشک و داروشناس ایرانی

آثار: کتاب الابنیه عن حقایق الادویه

ادامه
آزیتا حاجیان بیوگرافی آزیتا حاجیان بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: ۲۱ دی ۱۱۳۶

محل تولد: ملایر

حرفه: بازیگر سینما، تلویزیون و تئاتر

تحصیلات: لیسانس بازیگری و کارگردانی تئاتر از دانشگاه هنر

سال های فعالیت: ۱۳۵۴ تاکنون

ادامه
رید هستینگز بیوگرافی رید هستینگز؛ امپراطور محتوا و نتفلیکس

تاریخ تولد: ۸ اکتبر ۱۹۶۰

محل تولد: بوستون، ماساچوست، ایالات متحده آمریکا

حرفه: کارآفرین، مدیر ارشد اجرایی

شناخته شده برای: بنیانگذار نتفلیکس

تحصیلات: فارغ التحصیل دانشگاه استنفورد

دارایی: ۹/۴ میلیارد دلار

ادامه
دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی

دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی شهاب حسینی یکی از بهترین بازیگران سینمای ایران است که تا به حال در آثار فاخری مانند محیا، دلشکسته، شهرزاد و... به نقش آفرینی پرداخته است. این هنرمند در هر یک از هنرنمایی های خود دیالوگ های ماندگاری دارد که در ادامه این مقاله از سرپوش قصد داریم به بخشی از آنها اشاره کنیم. بیوگرافی کوتاه از شهاب حسینی سید شهاب الدین حسینی تنکابنی در ۱۴ بهمن ۱۳۵۲ در تهران به دنیا آمد. وی اصالتا تن کابنی است و تحصیلات عالیه خود را در رشته روانشناسی از دانشگاه تهران برای مهاجرت به کانادا ناتمام گذاشت. وی در سال ۱۳۷۳ با پریچهر قنبری ازدواج کرد و حاصل این پیوند دو فرزند پسر به نام های محمد امین و امیرعلی است. فعالیت هنری شهاب حسینی با تئاتر دانشجویی و سپس، گویندگی در رادیو شروع شد. از جمله جوایز این هنرمند می توان به موارد زیر اشاره کرد: - او برای بازی در شمعی در باد (۱۳۸۲) و رستگاری در هشت و بیست دقیقه (۱۳۸۳) نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد جشنواره فیلم فجر شد.  - حسینی در سال ۱۳۸۷ با بازی در فیلم سوپر استار جایزه سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فیلم فجر را دریافت کرد. -  او خرس نقره‌ای بهترین بازیگر مرد جشنواره بین‌المللی فیلم برلین ۲۰۱۱ را به‌همراه گروه بازیگران فیلم جدایی نادر از سیمین کسب کرد. - او در جشنواره فیلم کن ۲۰۱۶ نیز با ایفای نقش در فیلم فروشنده توانست جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره فیلم کن را به خود اختصاص بدهد. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی؛ درباره شهاب حسینی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی فیلم سینمایی دلشکسته در نقش امیرعلی: - هر کی ریــش گـذاشت مسلمـــون نیـست، هـــرکی پیـشونیش رو داغ کـــرد، مــرد خــدا نیست. - تو همه ی اعتقادا اشتباه میشه. همیشه ام یه عده گرگن تو لباس میش! -  من بنده آن دمم که ساقی گوید یک جام دگر بگیر و من نتوانم - ما فردا میایم خواستگاری، دیگه نمی خوام خواهرم باشی می خوام نفسم باشی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در فیلم دلشکسته سریال شهرزاد در نقش قباد: -شهرزاد نمی دونی بدون، من با تو چیزایی پیدا کردم که هیچوقت تو زندگیم نداشتم و نمی خوام از دستش بدم. - ما همه مهره های سوخته ایم که زیر دست بزرگ آقاییم. -  آره خب عمو جان حقیقت تلخه عموجان، شنیدنش همچین یه جاهایی از وجدان آدمو جز میده. -  میرم صاف وامیستم جلوی بزرگ آقا بش میگم بزرگ آقا من، زن من، خب؟! پا به ماهه! عین ۱۰-۱۲ ماهو میخوام بمونم ور دلش چی میگی شما؟ - قباد : فقط یه سوال، خیلی دلم می خواد جوابشو بدونم، تو هنوزم دلت باهاشه؟ شهرزاد : فراموشی زمان می بره، فقط فکر می کنم اگه من به هر دری زدم، و اونی نشد که می خواستم بشه، لابد قسمت خرافه نیست، هست واقعا - موقتیه این روزا شهرزاد، می گذره. این وسط تنها چیزی که مهمه اینه که من هنوز با همه ی وجودم دوست دارم. عاشقتم - قباد : سخته واسم دوری تو اینو بفهم، چطوری اینو بهت ثابت کنم؟ شهرزاد : دیر شده، برای ثابت کردنش خیلی خیلی دیر شده … حتی ملک جوانبخت هزار و یک شبم نبودی وگرنه من کم قصه و داستان به گوش تو نخوندم. عاشق بزدل عشقو هم زایل می کنه آقای قباد دیوانسالار -قباد : این کارو باهام نکن شهرزاد. اینطوری خردم نکن. من هنوز دوستت دارم، خیلی بیشتر از قبل. همه چیو خراب نکن شهرزاد : برو قباد، پشت سرتم دیگه نگاه نکن -  من چی کار به کسی داشتم، داشتم زندگیمو می کردم. با بدبختی خودم سر و کله می زدم. اصلا روحمم خبر داشت همچین کسی تو این دنیا زندگی می کنه؟ کی نشونم داد؟ شما. بعدشم که فرستادینم تو بهشت تازه می خواستم بفهمم زندگی یعنی چی؟ تازه طعمش داشت زیر دهنم مزه مزه می کرد که یقه مو گرفتین ترپ انداختینم وسط جهنم. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال شهرزاد سریال مدار صفر درجه در نقش حبیب پارسا: -تو را به جای همه دوست میدارم-تو را به خاطر عطر نان گرم برفی که اب میشود -برای بخشش اولین گناه-تو را برای دوست داشتن دوست میدارم-تو را به خاطر تمام کسانی که دوست نمیدارم دوست میدارم ...  - همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛همين  - مظفر:منوببخش ...یافراموش کن! حبیب:میبخشم...ولی فراموش نمیکنم!!!  -حبيب: فقط چرا فكر مي كنيد كه سفر اعزام ممكنه منتفي بشه؟ دكتر: اين مملكت پسرجان،سرزمين گسل و زلزله و پس لرزه است!آدم از فردا روزش - این و خداوند باید جواب بده ، باید جواب این سوال رو بده ! اگه تو این دنیا هیچ جایی برای آرامش وجود نداره ؛ و اگه تمام رویاهای ما از عشق ، عدالت و آزادی فقط ی خیال بیهودس! پس چرا ما رو آفرید ؟!... -ميدوني چيه تقي جان؟من بر خلاف مرحوم پدرم،ازسياست چيز زيادي نميدونم! همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛ همين دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال مدار صفر درجه سایر فیلم ها: -یه پایان تلخ بهتر از یه تلخی پایان ناپذیره ... (درباره الی) - میدونی برتر از عشق بی فرجام چیه؟فرجام بدون عشق... (برف روی شیروانی داغ) - من زندگی مو باختم حاج اقا منو از زندون می ترسونی؟برو از خدا بترس ... (جدای نادر از سیمین) - جنگ احساس مسولیته نه شلیکه گلوله ... (شوق پرواز) - هر چه تو اوج میگیری دنیا از دید تو بزرگتر می شود و تو از دید دنیا کوچکتر می شوی ... (شوق پرواز) - تو کویر ادم به خدا نزدیک تره چون اسمون به زمین نزدیک تره ... (پلیس جوان) - میدونی چیت حرص ادمو درمیاره؟اینکه حالت از من بده ولی حس واقعیتو بهم نمیگی خب چیه هر چی هست بیا به خودم بگو فکر میکنی چیزیمه؟فکر میکنی چون چیزیمه عرضه ندارم پس چون عرضه ندارم دیگه.....این منصفانه نیست چون من دارم سعی خودمو میکنم غلطی تا حالا نتونستم بکنم چون نمیتونم تمرکز کنم رو کاری ک باید بکنم نمیتونم تمرکز کنم چون همه ی وقتمو اون چرت وپرتا ی مزخرف و دغدغه های احمقانه پر کرده دانشکده ی مزخرف و شاگردای خنگ و... (پرسه در مه) گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش