جمعه ۲۱ شهریور ۱۴۰۴
۰۹:۱۵ - ۲۱ تير ۱۳۹۷ کد خبر: ۹۷۰۴۰۵۷۴۱
موسیقی

امیراشرف آریانپور: دستگاه، ما را دوست ندارد چون اهل تملق نیستیم

امیراشرف آریانپور,اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,موسیقی
امیراشرف آریانپور (موسیقی‌دان، پژوهشگر و نویسنده) می‌گوید که یک سال و نیم پیش پارکینسون گرفته و یک ترم است که هیچ واحدی برای تدریس ندارد و از اینکه می‌بیند نمی‌تواند تجربیاتش را منتقل کند، متاثر می‌شود.

به گزارش ایلنا، امیراشرف آریانپور (موسیقی‌دان، پژوهشگر و نویسنده) دارای دکترای موزیکولوژی (موسیقی‌شناسی) از دانشگاه وین، نویسنده کتاب ارزشمند «موسیقی ایران از انقلاب مشروطیت تا انقلاب جمهوری اسلامی ایران» که جدا از سابقه سال‌ها تدریس در دانشگاهای تهران، هنر، صداوسیما، آزاد، سوره و تالیفات متعدد، در کارنامه کاری‌اش معاونت و مدیریت هنری تالار رودکی (وحدت) و تلاش در جهت رونق و گسترش هنر اپرا در سال‌های پیش از انقلاب هم دیده می‌شود اول تیر ماه، ۸۰ ساله شد.

 

این موسیقی‌پژوه و مدرس دانشگاه، همسر پری ثمر (خواننده اپرا)، برادر امیرحسین آریانپور (جامعه‌شناس، نویسنده، فرهنگ‌نویس، مترجم)، داییِ مهرداد مشایخی (جامعه‌شناس، پژوهشگر، فعال سیاسی و استاد جامعه‌شناسی) و پسرخاله سهراب سپهری (شاعر معاصر شعر نو و نقاش) این روزها بعد از سالیان سال فعالیت در عرصه موسیقی، اگرچه به پارکینسون مبتلا شده است، اما دست از نوشتن برنمی‌دارد حتی اگر لرزش دست مانع از آن شود که خودش بنویسد.

 

او در حال نوشتن کتاب‌هایی در مورد مورد آواز و اپرا در ایران، ارکستر سمفونیک تهران و سابقه آن از زمانی که تشکیل شد تا امروز و همچنین اثری در مورد انجمن فیلارمونیک تهران است و آرزویش این است که سری برنامه‌های «شب اپرای گروه موسیقی یارآوا» بار دیگر از سر گرفته شود. تولد این موسیقی‌پژوه را بهانه‌ای کردیم برای سر زدن به آپارتمان او در میدان ونک که در غیاب همسر و فرزندش که در آلمان به سر می‌برند به تنهایی در آن زندگی می‌کند.

  

     از دستکاری شناسنامه برای شرکت در کنکور تا گرفتن دکترای موزیکولوژی از دانشگاه وین

امیراشرف آریانپور در ابتدای صحبت‌مان سری به گذشته زد و این‌طور گفت: بنده، از کودکی صدای قشنگی داشتم ولی خانواده‌ام مخالف بودند و می‌گفتند مطرب می‌شوی پس مرا در مدارس معمولی ثبت‌نام کردند. وقتی می‌خواستم وارد کلاس دهم شوم به جای دبیرستان به هنرستان رفتم و دیگر به حرف پدر و مادر گوش ندادم. آن زمان دایی‌ام، مرحوم ابراهیم سپهری رئیس رادیو بود. ما انتهای فامیلی‌مان کاشانی است که نمی‌نویسیم‌اش ولی آشنا و فامیل در بین کاشی‌ها زیاد داریم، آدم‌های بی‌آزارِ ترسویی که خطا نمی‌کنند. سهراب سپهری هم پسرخاله‌ام بود، بگذریم...

 

او ادامه داد: از کلاس دهم وارد هنرستان شدم، منتها هنرستان دوره عالی نداشت و ناچار بودیم برای ادامه تحصیل، در کنکور دانشگاه شرکت کنیم و چون من دانشجوی تشکیلات موسیقی بودم به شرطی می‌شد در کنکور شرکت کنم که مشمول باشم. یعنی ۱۹ سالم بود ولی باید ۲۱ سالم می‌بود. به اداره ثبت اسناد تهران مراجعه کردم و آشنایی که آنجا داشتم کارم را راه انداخت و این‌طور شد که من در کنکور شرکت کردم و وارد دانشکده ادبیات شدم و همزمان با آن هنرستان را هم ادامه دادم. منتها من اهل روی صحنه رفتن نبودم. برای روی صحنه رفتن باید کمی پررو باشید، این را جدی می‌گویم، چیزی که من نبودم. بعد از آن به وین رفتم، یعنی از اتریشی‌ها بورس گرفتم. با پری ثمر ازدواج کردم و با هم به اتریش رفتیم و دکترای تخصصی رشته موزیکولوژی‌ام (موسیقی‌شناسی) را از دانشگاه گوته وین اتریش گرفتم.

 

از اولین اپرایی که در تالار رودکی اجرا شد تا وقوع انقلاب و رفتن از ایران  

آریانپور با اشاره به شکل‌گیری سازمان اپرای تهران در سال ۱۳۴۶ افزود: سازمان اپرای تهران که از سال ۱۳۴۶ در دل تالار رودکی به وجود آمد سبب شد که شاگردان فارغ التحصیل رشته‌ آواز در هنرستان موسیقی تهران و نیز آن‌هایی که در خارج از ایران در این رشته تحصیل کرده بودند، در وطن خود عرصه‌ای برای کار و فعالیت پیدا کنند. در سال ۱۳۴۷ اولین اپرای تالار رودکی روی صحنه رفت، اثری از احمد پژمان و همین‌طور اثری از ثمین باغچه‌بان. مهمان‌های خارجی زیاد داشتیم و ازجمله نمایندگان حکومت‌های اطراف. بعد دهلوی اپرای «مانا و مانی» را نوشت. البته تا ما با اپرا آشنا شویم زمان برد و صِرفِ این نیست که بگویید اپرا اجرا شد پس ما شناختیمش.

 

او توضیح داد: من و پری ثمر بعد از انقلاب از ایران رفتیم. من آنجا درس خوانده بودم و کار کرده بودم و او هم با اپراهای آنجا قرارداد داشت. یک طوطی هم داشتیم که هنوز هم هست و پیش ثمر است، طوطی‌ها زیاد عمر می‌کنند. آن را هم با خودمان بردیم.

 

یکی از فعالیت‌های عمده بعد از انقلاب؛ حضور در گروه موسیقی دانشکده هنر و معماری

او در مورد بازگشتش به ایران در سال ۱۳۷۰ گفت: شما اگر بخواهید در مورد دانشگاه آزاد و فعالیت‌های هنری آن و دانشکده هنر و معماری‌اش بدانید باید به عرایض من گوش دهید. در سال ۱۳۷۰ یعنی ۲۶، ۲۷ سال پیش برای اولین بار بعد از انقلاب به ایران برگشتم. آن زمان حسن ریاحی، مدیر مرکز موسیقی سازمان صداوسیما بود. من به او زنگ زدم و گفتم برگشته‌ام ایران و می‌خواهم با شما همکاری کنم. گفتم حاضرم برنامه‌های موسیقی غیرآوازی را، چون آواز مطرح نبود، مرتب در قالب نوار به سازمان بفرستم و شما به اسم خودتان پخش کنید تا موسیقی نمیرد. قرار گذاشتیم و همدیگر را دیدیم.

 

آریانپور ادامه داد: دانشکده هنر و معماری دانشگاه آزاد هم شامل دو قسمت نمایش و نقاشی همان زمان راه افتاد. من از طرف دکتر ریاحی دعوت به همکاری شدم و گروه موسیقی را راه انداختیم با بهترین معلم‌ها چه در حوزه سازهای ایرانی و چه سازهای جهانی ولی الان متاسفانه دیگر شاهد اجرای فعالیت‌هایی با آن کیفیت نیستیم و همه به فکر جیب خودشان هستند. این است که دانشگاه مدرک می‌دهد اما سواد حسابی نمی‌دهد و بچه‌ها آخر ترم نمی‌توانند یک سلفژ (نت‌خوانی) ساده را که مثل دیکته موسیقی است انجام دهند! سراغ امثال بنده هم نمی‌آیند، چون خودشان هستند و جیب‌هایشان پر می‌شود. ما سال‌ها قلم زدیم و به جایی هم نرسیدیم.

 

او افزود: دستگاه ما را دوست ندارد چون ما اهل تملق گفتن نیستیم. دیگران مرتب کُرنِش می‌کنند ولی ما اهلش نیستیم. من یک سال و نیم پیش پارکینسون گرفتم. ساعت هفت و نیم صبح سر کلاس نقاشی بودم، چون به غیر از موسیقی درس‌های دیگر هم می‌دادم. هفت و نیم صبح سر کلاس دانشکده هنر و معماری بودم که دیدم بدنم مثل یک تکه یخ شده است و دست‌هایم خارج از اراده‌ام می‌لرزد. بردندم بیمارستان و بعدا فهمیدم پارکینسون گرفته‌ام. نمی‌خواهم گله کنم ولی در این تشکیلات هر کس به فکر خودش است. در بیمارستان به من سر زدند، ولی مرخص که شدم درس‌هایم را آرام آرام کم کردند و الان یک ترم است که هیچ واحدی برای تدریس ندارم. من متاثر می‌شوم وقتی می‌بینم نمی‌توانم تجربه‌هایم را به دیگران انتقال دهم.

 

دوست دارم در وطنم باشم  

او که همسرش اکنون در آلمان به سر می‌برد در این مورد گفت: پری ثمر الان آلمان است. او هم ناراحتی‌هایی دارد و استخوان ستون فقراتش را عمل کرده است. عکس‌هایش همه جای خانه است ولی من دوست دارم در وطنم باشم. درست است که چیزهای آزاردهنده‌ای هم هست ولی من هیچ وقت سمت سیاستمداران نرفته‌ام و اهل سیاست هم نبوده‌ام.

 

از پیشینه اپرا تا سابقه ارکستر سمفونیک؛ کتاب‌هایی در دست تالیف

آریانپور در مورد فعالیت‌های این روزهایش هم گفت: در حال نوشتن چند کتاب به صورت همزمان هستم، یکی در مورد آواز و اپرا در ایران، که پاسخ خیلی از سوالاتتان در مورد روند شکل‌گیری این هنر در ایران را می‌دهد، دیگری در مورد ارکستر سمفونیک تهران و سابقه آن از زمانی که تشکیل شد تا امروز و بعدی در مورد انجمن فیلارمونیک تهران. البته خودم که دیگر نمی‌توانم بنویسم، خانمی است که می‌آید و حرف‌های مرا ضبط می‌کند. امیدوارم چاپ شوند و بیرون بیایند، موادشان آماده است ولی بیرون آمدنش بستگی به حال من دارد تا قبل از اینکه فوتی دست دهد.    

 

او در پایان در مورد اتفاقی که دوست دارد این روزها برایش رخ دهد هم گفت: اجازه دهند برنامه «شب اپرا» را ادامه دهیم. این‌ سری برنامه‌ها به مدت ۱۰ شب در ۱۰ هفته در سال ۹۴ به همت گروه موسیقی یارآوا در یکی از آموزشگاه‌های موسیقی در خیابان فرشته به اسم خانه موسیقی فرشته برگزار شد و دوست دارم باز هم ادامه پیدا کند.

 

  • 18
  • 5
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

پیشین: قابوس بن سعید

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

وبگاه: yasharsoltani.com

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

خویشاوندان : فرزند موسی کاظم و برادر علی بن موسی الرضا و برادر فاطمه معصومه

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

تحصیلات: فوق لیسانس مدیریت ورزشی

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

همسر: ساناز بیان

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
دیالوگ های ماندگار درباره خدا

دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا پنجره ای به دنیای درون انسان می گشایند و راز و نیاز او با خالق هستی را به تصویر می کشند. در این مقاله از سرپوش به بررسی این دیالوگ ها در ادیان مختلف، ادبیات فارسی و سینمای جهان می پردازیم و نمونه هایی از دیالوگ های ماندگار درباره خدا را ارائه می دهیم. دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا همیشه در تاریکی سینما طنین انداز شده اند و ردی عمیق بر جان تماشاگران بر جای گذاشته اند. این دیالوگ ها می توانند دریچه ای به سوی دنیای معنویت و ایمان بگشایند و پرسش های بنیادین بشری درباره هستی و آفریننده آن را به چالش بکشند. دیالوگ های ماندگار و زیبا درباره خدا نمونه دیالوگ درباره خدا به دلیل قدرت شگفت انگیز سینما در به تصویر کشیدن احساسات و مفاهیم عمیق انسانی، از تاثیرگذاری بالایی برخوردار هستند. نمونه هایی از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا در اینجا به چند نمونه از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا اشاره می کنیم: فیلم رستگاری در شاوشنک (۱۹۹۴): رد: "امید چیز خوبیه، شاید بهترین چیز. و یه چیز مطمئنه، هیچ چیز قوی تر از امید نیست." این دیالوگ به ایمان به خدا و قدرت امید در شرایط سخت زندگی اشاره دارد. فیلم فهرست شیندلر (۱۹۹۳): اسکار شیندلر: "من فقط می خواستم زندگی یک نفر را نجات دهم." این دیالوگ به ارزش ذاتی انسان و اهمیت نجات جان انسان ها از دیدگاه خداوند اشاره دارد. فیلم سکوت بره ها (۱۹۹۱): دکتر هانیبال لکتر: "خداوند در جزئیات است." این دیالوگ به ظرافت و زیبایی خلقت خداوند در دنیای پیرامون ما اشاره دارد. پارادیزو (۱۹۸۸): آلفردو: خسته شدی پدر؟ پدر روحانی: آره. موقع رفتن سرازیریه خدا کمک می کنه اما موقع برگشتن خدا فقط نگاه می کنه. الماس خونین (۲۰۰۶): بعضی وقتا این سوال برام پیش میاد که خدا مارو به خاطر بلاهایی که سر همدیگه میاریم می بخشه؟ ولی بعد به دور و برم نگاه می کنم و به ذهنم می رسه که خدا خیلی وقته اینجارو ترک کرده. نجات سربازان رایان: فرمانده: برید جلو خدا با ماست ... سرباز: اگه خدا با ماست پس کی با اوناست که مارو دارن تیکه و پاره می کنن؟ بوی خوش یک زن (۱۹۹۲): زنها ... تا حالا به زن ها فکر کردی؟ کی خلقشون کرده؟ خدا باید یه نابغه بوده باشه ... زیر نور ماه: خدا خیلی بزرگتر از اونه که بشه با گناه کردن ازش دور شد ... ستایش: حشمت فردوس: پیش خدا هم که باشی، وقتی مادرت زنگ می زنه باید جوابشو بدی. مارمولک: شاید درهای زندان به روی شما بسته باشد، اما درهای رحمت خدا همیشه روی شما باز است و اینقدر به فکر راه دروها نباشید. خدا که فقط متعلق به آدم های خوب نیست. خدا خدای آدم خلافکار هم هست. فقط خود خداست که بین بندگانش فرقی نمی گذارد. او اند لطافت، اند بخشش، بیخیال شدن، اند چشم پوشی و رفاقت است. دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم مارمولک رامبو (۱۹۸۸): موسی گانی: خدا آدمای دیوونه رو دوس داره! رمبو: چرا؟ موسی گانی: چون از اونا زیاد آفریده. سوپر نچرال: واقعا به خدا ایمان داری؟ چون اون میتونه آرامش بخش باشه. دین: ایمان دارم یه خدایی هست ولی مطمئن نیستم که اون هنوز به ما ایمان داره یا نه. کشوری برای پیرمردها نیست: تو زندگیم همیشه منتظر بودم که خدا، از یه جایی وارد زندگیم بشه ولی اون هیچوقت نیومد، البته اگر منم جای اون بودم خودمو قاطی همچین چیزی نمی کردم! دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم کشوری برای پیرمردها نیست سخن پایانی درباره دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا در هر قالبی که باشند، چه در متون کهن مذهبی، چه در اشعار و سروده ها و چه در فیلم های سینمایی، همواره گنجینه ای ارزشمند از حکمت و معرفت را به مخاطبان خود ارائه می دهند. این دیالوگ ها به ما یادآور می شوند که در جستجوی معنای زندگی و یافتن پاسخ سوالات خود، تنها نیستیم و همواره می توانیم با خالق هستی راز و نیاز کرده و از او یاری و راهنمایی بطلبیم. دیالوگ های ماندگار سینمای جهان درباره خدا گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش