سه شنبه ۲۹ اسفند ۱۴۰۲
۱۳:۵۶ - ۳۰ شهریور ۱۳۹۸ کد خبر: ۹۸۰۶۰۷۸۱۰
موسیقی

داریوش پیرنیاکان: حیف است نام آثار فعلی را پاپ بگذارید/ به مردم چه داده‌ایم که از آنها خروجی قابل قبول می‌خواهیم

داریوش پیرنیاکان,اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,موسیقی
داریوش پیرنیاکان درباره نقش مخاطب در ارتقای سطحی کیفی موسیقی می‌گوید: مخاطب بر اساس فرهنگی که به او ارائه می‌شود بار می‌آید و تربیت می‌شود. ما در این سال‌ها به جوانان خود چه داده‌ایم که از آنها آثار با ارزش می‌خواهیم؟

به گزارش ایلنا، با توجه به کیفیت آثار تولید شده طی دهه‌های اخیر و مقایسه آثار تولید شده توسط نسل‌های پس از انقلاب و نسل‌های پیش از آنها می‌توان به این نتیجه رسید که آثار ماندگارتر و با اهمیت‌تر و موثرتر توسط هنرمندان قدیمی‌تر تولید شده است تا آنجا که می‌توان آنها را جزو نسل طلایی موسیقی به حساب آورد. هنرمندانی چون استاد شجریان، شهرام ناظری، داریوش پیرنیاکان، حسین علیزاده و زنده‌یادان محمدرضا لطفی و پرویز مشکاتیان از آن نسل هستند.

حال برخی از هنرمندان سال‌های دور که آنها را به عنوان هنرمندان مطرح و تاثیرگذار می‌شناسیم در میان ما نیستند، اما آثار ماندگار و با اهمیتی را از خود به جا گذاشته‌اند.‌ آنها که در قید حیات هستند نیز به دلایل مختلف به نوعی از تولید متعدد آثار و همکاری با گروه‌های مختلف فاصله گرفته‌اند و مانند گذشته فعال نیستند.

داریوش پیرنیاکان، نوازنده تار و سه‌تار و استاد دانشگاه و پژوهشگر موسیقی، یکی از هنرمندان مطرح عرصه موسیقی ایرانی و متعلق به نسل طلایی موسیقی ماست. او که طی سال‌های فعالیتش با هنرمندان مطرحی همکاری کرده در گفتگوی پیش‌رو به مشکلات موجود در زمینه موسیقی سنتی پرداخت و درباره اهمیت ساز تار از گذشته تاکنون توضیح داد.

با توجه به اینکه بداهه‌نوازی تار در ایران، در یک دوره طلایی پیشرفت چشمگیری داشت، به نظر میرسد که تداوم آن اتفاقات  درخطر است و آن رویه به نوعی در حال فراموشی است. چه دلایلی برای زوال این دستاورد تاریخی وجود دارد؟

باید از دو منظر به این موضوع نگاه کنیم. مورد اول اینکه زمان به هیچ عنوان اجازه آن روند قبلی را به ما نمی‌دهد که دلایلش را می‌گویم. شما حساب کنید، اگر در حال حاضر من به صورت تک‌نوازی، چهار ترک یک ربعه را (مانند تک‌نوازان گذشته رادیو) در قالب سی‌دی منتشر کنم، هیچ شرکتی روی آن سرمایه‌گذاری نخواهد کرد تا در ادامه آن را منتشر و پخش کند. از سوی دیگر متولیان فرهنگی یعنی وزارت ارشاد، رادیو، تلویزیون و دیگر نهادها به هیچ‌وجه برای این موضوع و آن آثار تولید شده اهمیتی قائل نیستند.

شما اگر می‌بینید در مقطعی برنامه‌های ماندگار تک‌نوازی در رادیو به وجود آمد و آثار ماندگاری در این زمینه تولید شد دلیلش این بود که آدمی، وطن‌پرست و فرهنگ‌دوست مانند داوود پیرنیا مسئول آن بخش بود. او استادان و نوازندگان را مجبور کرده بود که هر نفر در ماه دو تا سه اثر را تک‌نوازی کند و به رادیو ارائه کند. او می‌گفت غیر از آنکه در برنامه گلها حضور دارید و می‌نوازید، باید حتما تکنوازی هم در برنامه‌تان داشته باشید و آنها را در رادیو اجرا کنید. با این حساب مثلا من می‌دانستم که باید طی دو هفته آینده اثری را به صورت تک‌نوازی آماده کنم و در رادیو به اجرای آن بپردازم. در این صورت من تمام توانم را برای ارائه اثری بهتر و با کیفیت‌تر به کار می‌گرفتم. این رویه در حال حاضر وجود ندارد و از سوی دولت هیچ حرکتی برای ایجاد و ادامه آن روند وجود ندارد. در جامعه نیز آن رویه مرسوم وجود ندارد. در حال حاضر تهیه‌کنندگان و مالکان کمپانی‌ها به دنبال اشخاصی هستند که اصطلاحأ جنگولک بازی در آوردند و شعرهای آنچنانی بخواند. تا آن حد که اگر شما آن آهنگ آنچنانی را از شعر جدا کنید چیزی وجود ندارد و نمی‌توانید آن شعر را دکلمه کنید یا حتی بخوانید و نمی‌دانید چیست.

هنرمندان باسواد و کاربلد در ایجاد این وضعیت و کاستی‌های آن چه تقصیری دارند؟

در این رویه هنرمند واقعا چه تقصیری دارد؟ رویه موجود دوره تسلسل دارد و باعث شده که جوان‌ها و نسل پس از ما هیچکدام، نتوانند ده دقیقه روی صحنه ساز بزنند، این را به واقع می‌گویم. چنین هنرمندانی تقصیری ندارند زیرا تمرین نکرده‌اند و تمرین داده نشده‌اند. از آنها خواسته نشده که بروند و کار کنند. تکنیک آنها عالی است و ساز با کیفیت در اختیار دارند اما زمانی که از آنها خواسته می‌شود ده دقیقه روی صحنه بروند و ساز بزنند، نمی‌توانند، دلیل این اتفاق همان‌هایی است که گفتم عدم تمرین و اینکه از آنها خواسته نشده است. همه اینها باعث شده تک‌نوازی و آواز سیری نزولی را طی کنند و این روند همچنان ادامه دارد. بخش دیگر وضعیت اقتصادی موجود است. من نوازنده چقدر و تا چه حد با خرج و هزینه خودم به تولید آثار بپردازم؟ برای روشن‌تر شدن موضوع بگذارید مثال دیگری بزنم. در این سی سال کدامیک از استادان بداهه‌نواز درجه یک کاست و سی‌دی بیرون داده‌اند؟

به جز آثاری که توسط اعضای کانون چاووش و دیگر گروه‌های فعال آن زمان تولید شد، اثری به بازار نیامده است.

بله اعضای چاووش و دیگر گروه‌ها آثاری را تولید کردند، اما منظور من استادانی است که در رادیو فعال بودند. پس از آن سال‌ها چنین اشخاصی نداشته‌ایم. بله مثلا زنده‌یاد شهناز در محافل خصوصی آثاری را اجرا کردند، اما آیا آن هنرمندان در قالب کاست و سی‌دی آثاری را ارائه کرده‌اند؟ خیر. در حال حاضر نیز اگر سی‌دی‌هایی از آثار اساتیدی چون شهناز و حسن کسایی وجود دارد، متعلق به اجراهای رادیویی آنهاست و همان‌ها را منتشر کرده‌اند. آن استادان در این سالها اثری ارائه نکردند. شخصی چون زنده‌یاد شهناز در سال‌های پس از انقلاب برای ضبط و انتشار آثارش باید به کجا مراجعه می‌کرد و به کی التماس می‌کرد تا اثرش را منتشر کند؟ اصلا این کارها در شأن افرادی چون او نبود.

شاید اگر آن بزرگان در روزگار ما زندگی می‌کردند به آن مراحل درخشان نمی‌رسیدند،‌ به این دلیل که آنگونه فعالیت‌ها در شرایط فعلی میسر نبود و زندگی امروز این اجازه را به آنها نمی‌داد که صرفا به تولید آثار با ارزش و کم‌نظیر بیاندیشند.

دقیقا همینطور است. شما توجه کنید درحال حاضر جشنواره‌ای داریم با نام موسیقی جوان. چه استعدادهای بی‌نظیری به این رویداد می‌آیند. از بچه‌های ده، یازده ساله گرفته تا سنین بالاتر در این جشنواره شرکت می‌کنند و چقدر هم خوب ساز می‌زنند. آیا اگر این استعدادها پرورش پیدا کنند و مورد آموزش درست قرار بگیرند از میان آنها شهنازها و فرهنگ شریف‌ها بیرون نمی‌آید؟ حتما این اتفاق می‌افتد اما بنا به دلایلی که درباره آنها توضیح دادم و به دلیل عدم وجود شرایط مناسب این اتفاق نخواهد افتاد. بنا به همین دلایل است که در تک‌نوازی تار،‌ سه‌تار و ویلون و دیگر سازها با مشکل مواجهیم. ویلون که واقعا به انزوا رفته و کنار گذاشته شده و ویلونی درکار نیست.

برگزاری کنسرت‌های مختلف تا چه حد می‌تواند در حل بخشی از معضلات موجود، موثر باشد؟

در کنسرت‌ها نیز مثلا باید خواننده مشهور باشد تا عده‌ای بلیت بخرند و بیایند و در نهایت آن اثر دیده شود.

ساز تار از ابتدای دهه پنجاه، با نوآوری‌ها شما و هم نسلانتان، از یک ساز محفلی قدیمی، به یک ساز مورد پسند عمومی بدل شد و تولیداتش افزایش یافت. به نظر می‌رسد این رویه معکوس شده است؟ گویا ساز تار دوباره به قربت پیش از دهه پنجاه بازگشته است؟

کاملا با نظر شما موافقم. به این دلیل که تولید و اجرای کارهای غیرسطحی و آثاری که عمق دارند و هنری و فرهنگی و جدی محسوب می‌شوند، نیازمند اندیشه‌های درست هستند. شما تلویزیون و رادیو را روشن می‌کنید و به دیدن تمام برنامه‌های آن بنشینید (منظورم صرفا آثار موسیقی‌محور و موسیقایی نیست)، آن آثار چه اندیشه‌ و تفکری را به مخاطبان و مردم می‌دهند جز سطحی‌نگری؟ این سطحی‌نگری در اخبار، میزگردها، سریال‌ها و دیگر برنامه‌ها وجود دارد و به مردم منتقل می‌شود. متاسفانه در حال حاضر سطحی‌نگری در جامعه تبلیغ می‌شود.

البته این سطحی‌نگری و سطحی‌اندیشی در تمام عرصه‌های هنری و فرهنگی وجود دارد. از سینما گرفته تا ادبیات و تئاتر و دیگر هنرها.

همینطور است. زنده‌یاد علی حاتمی در یکی از فیلم‌هایش با نام «کمال‌الملک» دیالوگ زیبایی را از زبان مظفرالدین‌شاه بیان می‌کند. در آن فیلم مظفرالدین‌شاه در پاسخ به اصرار کمال‌الملک برای ادامه اقامت در فرانسه و تعلیم نقاشی در موزه‌ها و گالری‌های آن کشور به اتابک می‌گوید: مگر ما صدراعظمی مثل بیسمارک داریم که نقاش باشی اونجوری هم داشته باشیم، همه چیزمان باید به همه چیزمان بیاید.

می‌توان گفت سطحی‌نگری موجود به عرف تبدیل شده است.

بله و به طور کلی ذهن مردم هم عصر ما، مجازی شده است. دیگر خبری از آن تئاترهای درخشان و آن فیلم‌های خوب و آن موسیقی فاخر و با ارزش خبری نیست.

در بلبشو و کاستی‌های موجود مخاطب تا چه حد مقصر است؟

من مخاطب را مقصر نمی‌دانم. می‌دانید چرا؟ مخاطب بر اساس فرهنگی که به او ارائه می‌شود بار می‌آید و تربیت می‌شود. اتفاقا چند روز پیش جایی بودم و طی سخنرانی این را گفتم که ما به جوانان خود چه داده‌ایم که از آنها آثار با ارزش می‌خواهیم. از انقلاب چهل سال گذشته و فردی که مثلا پنج سالش بوده حال چهل و پنج ساله است. دیگری سی ساله است و باقی نیز سنینی کمتر یا بیشتر دارند. ما در فضا و موقعیت فعلی به این افراد چه داده‌ایم که از آنها خروجی قابل قبول می‌خواهیم. به طور کلی باید در ابتدا ببینیم چه به مردم داده‌ایم. زمانی که تصویر ساز از تلویزیون پخش نمی‌شود چه انتظاری داریم که یک جوان مثلا سی‌وپنج ساله تار را با ساز دیگر اشتباه نگیرد؟ اگر این اشتباه صورت بگیرد آن جوان بی‌تقصیر است. اگر آن جوان به سنتور بگوید سه‌تار قصور و کوتاهی از او نیست.

رادیو هم رویه‌ای مشابه تلویزیون دارد و به نوعی دیگر موسیقی ایرانی را تضعیف می‌کند.

بله. شبکه‌های رادیویی گاه آثار قدیمی‌ترها را پخش می‌کند.اما به چه شکل و عنوان؟ مثلأ مجری رادیو پس از پخش اثری قدیمی چه می‌گوید؟ می‌گوید تصنیفی که پخش شد فلان اسم را داشت و اثری بود از استاد غلامحسین بنان! همین. مگر آن اثر و دیگر آثار عوامل دیگری ندارند؟آن اثر بنان شاعرش کیست؟ نوازنده و آهنگسازش چه کسانی هستند. در صورتی‌که اگر برنامه‌های قدیمی را بشنوید یا ببیند متوجه خواهید شد مسئولان و هنرمندان آن سال‌ها در ابتدا به معرفی عوامل می‌پرداختند و شاعر و آهنگساز و نوازندگان را معرفی می‌کردند. این رویه به مردم آگاهی و شناخت می‌داد. زمانی که ما اطلاعات دقیق به مردم نمی‌دهیم چه انتظاری می‌توانیم از آنها داشته باشیم. در برنامه‌ای مانند «گلها» علاوه بر معرفی هنرمندان،‌ دستگاه‌ها و گوشه‌های موسیقی ایرانی نیز به مخاطب ارائه می‌شد.

ما نمی‌گوییم نام خواننده و کیفیت کارش مهم نیست؛ ما می‌گوییم سبک ارائه اطلاعات اثر غلط است. رویه فعلی فرهنگ‌ساز نیست و فرهنگ مردم را ارتقا نمی‌دهد. از میان تمام فرهنگ‌های موجود بگیر و ببند و این را بگو و آن را نگو، خوانندگان آنچنانی بیرون می‌آیند که خودتان در جریان آثارشان هستید. چند روز پیش نیز در مصاحبه‌ای گفتم، در حال حاضر اگر پیچ رادیو را باز کنید آثاری را خواهید شنید که حتی پیش از انقلاب نیز مرسوم نبودند و اجرا نمی‌شدند.

احتمالا بخشی از صحبت‌های شما درباره موسیقی پاپ و آثار سطحی تولید شده توسط خوانندگان نوظهور است.

موسیقی پاپی وجود ندارد. حیف است نام آثار فعلی را پاپ بگذارید. موسیقی پاپ همان آثاری بودند که پیش از انقلاب توسط واروژان و منفردزاده و دیگر هنرمندان این عرصه تولید می‌شدند. در آن مقطع آدم‌های باسواد در عرصه موسیقی پاپ فعالیت می‌کردند. فرهاد و داریوش برخی از آن هنرمندانی بودند که آثار ارزنده‌ای تولید می‌کردند. به طور کلی موسیقی پاپ بد نیست و هر ژانری در صورت ارائه آثار درست و با کیفیت خوب است و وجودش لازم است. به هرحال، هر گونه و ژانر جایگاه خودش را دارد و باید باشد.

پس از نگارش ردیف میرزا عبدالله توسط کلنل علی نقی خان وزیری، نوازندگان مختلفی، اجرای موسیقی دستگاهی بر مبنای ساز تار را در دستور کار قرار دادند. با وجود همه مشکلات و کاستی‌ها،‌ آیا ساز تار در شرایط کنونی می‌تواند بازهم نجات دهنده بنیادهای موسیقی اصیل ایرانی از فراموشی باشد؟

ببینید من ساز خاصی را نجات دهنده نمی‌بینم. مهم ساز نیست، مهم لحنی است که از ساز ساتع می‌شود و مهم آن موسیقی است که توسط نوازندگان و سازندگان به مخاطب ارائه می‌شود. یعنی شما نمی‌توانید مثلا بگویید آقای بهاری نتوانسته مانند آقای شهناز تاثیرگذار باشد، نه. حسن کسایی و دیگران کاری که باید را انجام داده‌اند و هرکدام از آن هنرمندان تاثیر خودشان را بر موسیقی ایرانی گذاشته‌اند و در این میان ساز اهمیتی ندارد. مهم نوازنده است و کاری که ارائه می‌دهد اهمیت دارد.

شاید چون تار نسبت به سازهای ایرانی دیگر، روند درست‌تر و کامل‌تری را در جهت تکامل طی کرده است.

 موضوعی وجود دارد و آن این است که تار تنها سازی است که به لحاظ تکنیک نوازندگی و رپرتوار، روندی مستمر را طی کرده و طی آن روند هیچ انقطاعی وجود نداشته است. یعنی اینکه کامل شدن آن توسط هنرمندان تداوم داشته است. برخی از سازهای ما در جهت کامل شدن این تداوم را نداشته‌اند و رویه‌ای مستمر و بدون قطع را طی نکرده‌اند و درگیر مشکلاتی شده‌اند. مثلا ساز کمانچه در مقطعی کنار گذاشته شده است. مانند ویلون که در حال حاضر کنار گذاشته شده است. البته این را بگویم که با چنین رویه‌ای هیچ‌گاه موافق نبوده‌ام. به دلیل همان انقطاع و کنار گذاشتن ساز کمانچه تکنیک‌های آن تحت تاثیر ساز ویلون قرار گرفته و اصطلاحا زیر سلطه آن رفته است. به همین دلایل در برهه‌ای، نوازندگی کمانچه تماما متاثر از ویلون و شیوه نوازندگی این ساز بوده است. این رویه برای سازی چون قانون و عود یا بربط نیز وجود داشته است. دلیل عمده دیده شدن و اهمیت ساز تار و پس از آن سنتور، تدوامی بوده که در جهت تکامل از سوی هنرمندان مختلف وجود داشته است.

شما آثار مختلف را از تصنیف‌سازی تا بداهه‌نوازی با استاد شجریان داشتید که در خاطره عمومی ایرانیان باقی مانده است. مثلا آلبوم «یاد ایام» در دستگاه شور یا آلبوم «سرو چمان» در دستگاه ماهور... چرا دیگر مردم آثار این چنینی از داریوش پیرنیاکان نمی بینند؟

به همان دلیلی که اول صحبتم گفتم. یکی از مهمترین موارد موثر در این کاستی وضعیت اقتصادی هنر است؛ وگرنه مسلمأ هنرمندان دوست دارند آثار با ارزش تولید کنند. سال ۱۳۹۲ کنسرت‌هایی برگزار کردم که بخشی از ماحصل آن «مست و هشیار» است که طی همکاری با آقای نوربخش در قالب دو سی‌دی منتشر شده است. باور کنید در آن کنسرت‌ها که در تهران و شهرستان‌ها برگزار شد و در مجموع پانزده ‌تا بیست شب بود به زور توانستم آن گروه یازده نفره را مدیریت و اداره کنم. من نمی‌توانم تعدادی جوان را به کار دعوت کنم و از آنها بخواهم شش ماه تمرین کنند تا روی صحنه بروند و هیچ پولی نگیرند. این اتفاق شدنی نیست زیرا همه زندگی دارند و برای اداره آن به پول و درآمد نیاز دارند. واقعیت این است که ما از سوی هیچ کس و هیچ نهادی حمایت نمی‌شویم و خودمان نیز استعانت آن را نداریم تا هزینه تولید آثار و اجرای برنامه‌ها و کنسرت‌ها را متقبل شویم.

وجود جشنواره‌ها تا چه می‌تواند در ارتقای سطح کیفی موسیقی موثر باشد؟

برگزاری جشنواره‌های مختلف اتفاق خوبی است اما بعد از این رویدادها چه اتفاق مثبتی برای شرکت‌کنندگان رخ می‌دهد؟ آن نوجوان و جوان مستعد پس از اجرا در جشنواره جذب کدام گروه‌ها می‌شوند و در کدام ارکسترها و در کدام شبکه‌های رادیویی به فعالیت می‌پردازند؟ آنها در جامعه رها می‌شوند.

آیا در آینده‌ای نزدیک آثار جدیدی را تولید نخواهید کرد و در زمینه فعالیت‌های اجرایی و پژوهشی فعالیتی نخواهید داشت؟

به همان دلایلی که طی گفت‌و‌گو به آنها اشاره کردم خیر.

  • 14
  • 2
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
علی نصیریان بیوگرافی علی نصیریان؛ پیشکسوت صنعت بازیگری ایران

تاریخ تولد: ۱۵ بهمن ۱۳۱۳

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر، نویسنده و کارگردان

آغاز فعالیت: ۱۳۲۹ تاکنون

تحصیلات: دانش آموخته مدرسه تئاتر در رشته هنرپیشگی

ادامه
رودریگو هرناندز بیوگرافی «رودریگو هرناندز»؛ ستاره ای فراتر از یک فوتبالیست | هوش و تفکر رمز موفقیت رودری

تاریخ تولد: ۲۲ ژوئن ۱۹۹۶

محل تولد: مادرید، اسپانیا

حرفه: فوتبالیست 

پست: هافبک دفاعی

باشگاه: منچسترسیتی

قد: ۱ متر ۹۱ سانتی متر

ادامه
بیژن بنفشه خواه بیوگرافی بیژن بنفشه خواه بازیگر خوش سابقه سینمای ایران

تاریخ تولد: ۱ فروردین ۱۳۵۲

محل تولد: دروازه شمیران، تهران، ایران

حرفه: بازیگر

آغاز فعالیت: ۱۳۷۳

تحصیلات: فارغ‌التحصیل رشته نمایش از دانشکده هنر و معماری دانشگاه آزاد

ادامه
یان کوم بیوگرافی یان کوم؛ بنیانگذار برنامه واتس اپ

تاریخ تولد: ۲۴ فوریه ۱۹۷۶

محل تولد: اوکراین، کی یوف

ملیت: آمریکایی

حرفه: تاجر، برنامه نویس، کارآفرین

دلیل شهرت: راه اندازی واتساپ

ثروت: ۱۵/۱ میلیارد دلار

ادامه
جلال الدین مارشاریپوف بیوگرافی جلال الدین مارشاریپوف بازیکن قوی ازبکی

تاریخ تولد: ۱ سپتامر ۱۹۹۳

محل تولد: گرگانج، ازبکستان

حرفه: فوتبالیست

پست: وینگر

باشگاه کنونی: استقلال تهران

قد: ۱ متر ۷۲ سانتی متر

ادامه
بیوگرافی و اشعار عثمان بختیاری زندگینامه عثمان بختیاری شاعر سده پنجم و ششم

تاریخ تولد: بین سال های ۴۵۷ تا ۴۶۹ هجری قمری

ملیت: ایرانی

زمینه فعالیت: شاعر و حماسه سرا

آثار: شهریار نامه - هنرنامه یمینی

وفات: بین سال‌ های ۵۱۲ تا ۵۴۸

ادامه
ابو حتوف بن حارث انصاری زندگینامه ابوحتوف بن حارث انصاری از دشمنی با امام علی تا شهادت در کربلا

محل زندگی: کوفه

دوران زندگی: همزمان با دوران زندگی امام حسین (ع)

از یاران: امام حسین (ع)

شهادت: روز دهم محرم

ابو حتوف بن حارث انصاری در سپاه عمر سعدزندگینامه ابو حتوف بن حارث انصاری

ادامه
محمد نادری بیوگرافی محمد نادری بازیگر سینما و تلویزیون

تاریخ تولد: ۱۰ تیر ۱۳۵۷

محل تولد: اردبیل

حرفه: بازیگر، فیلمنامه نویس، صدا پیشه، مجری

تحصیلات: کارشناسی ارشد کارگردانی تئاتر از دانشگاه تربیت مدرس

آغاز فعالیت: ۱۳۸۸ تاکنون

ادامه
محمد بن راشد آل مکتوم بیوگرافی محمد بن راشد آل مكتوم حاکم موفق دبی

تاریخ تولد: ۱۵ ژوئیه ۱۹۴۵

محل تولد: دبی

ملیت: امارات متحده عربی

لقب: والاحضرت شیخ محمد

حرفه: حاکم دبی

ادامه
دیالوگ های آنشرلی

دیالوگ های آنشرلی در این مقاله از سرپوش به بررسی جذابیت های دیالوگ های آنشرلی در سینما و تئاتر می‌پردازیم. آنشرلی، با تاریخچه‌ای غنی در حوزه فرهنگ و هنر، دارای دیالوگ‌هایی است که علاوه بر ارتقاء داستان، به عنوان نمونه‌هایی برجسته از زبان هنری در این صنایع شناخته می‌شوند. اثر آنشرلی  کتاب "آنشرلی" نوشته لوسی ماد مونتگمری، داستان دختری به نام آن شرلی است که در یتیم خانه بزرگ شده و به یک خانواده ثروتمند در شهر مونک هاوس نیو برونزویک در کانادا فروخته می شود. آن شرلی دختری کنجکاو، مهربان و خلاق است که با دیالوگ های خود، شخصیتی دوست داشتنی و ماندگار در ذهن خوانندگان ایجاد کرده است. انیمیشن آنشرلی انیمیشن "آنشرلی" که در سال ۱۹۷۹ در ژاپن ساخته شده است، اقتباسی از رمان "آن در گرین گیبلز" نوشته لوسی ماد مونتگمری است. این انیمیشن، داستان دختری به نام آن شرلی را روایت می کند که در یتیم خانه بزرگ شده و به یک خانواده ثروتمند در شهر مونک هاوس نیو برونزویک در کانادا فروخته می شود. شخصیت های آنشرلی شخصیت های اصلی انیمیشن آنشرلی عبارتند از: آن شرلی: دختری کنجکاو، مهربان و خلاق که با موهای قرمز و شخصیت دوست داشتنی خود، یکی از محبوب ترین شخصیت های ادبیات کودکان است. مریلا کاترین کاتبرت: خواهر بزرگ تر ماتیو کاتبرت که با برادرش در مزرعه گرین گیبلز زندگی می کند. مریلا زنی سخت کوش و جدی است که در ابتدا از حضور آن شرلی در خانه خود خوشحال نیست. ماتیو کاتبرت: برادر کوچک تر مریلا که مردی مهربان و ساده دل است که به سرعت با آن شرلی دوست می شود. دیانا براری: دختر همسایه کاتبرت ها که با آن شرلی دوست می شود. دیانا دختری مهربان و ساده دل است که به سرعت با آن شرلی دوست می شود. دیالوگ های انیمیشن آنشرلی داستان انیمیشن آنشرلی داستان انیمیشن آنشرلی، همانند داستان رمان، از این قرار است که آن شرلی، دختری یتیم که در یتیم خانه بزرگ شده است، توسط خواهر و برادری به نام های مریلا و ماتیو کاتبرت به فرزندخواندگی پذیرفته می شود. مریلا و ماتیو، آن شرلی را برای کمک به انجام کارهای خانه و مزرعه می خواهند. آن شرلی، با موهای قرمز آتشین و شخصیت دوست داشتنی خود، به سرعت با مریلا و ماتیو و همچنین با همسایه آنها، دیانا براری، دوست می شود. آن شرلی، با ماجراجویی ها و شیطنت های خود، زندگی کاتبرت ها را زیر و رو می کند و به آنها یاد می دهد که چگونه از زندگی لذت ببرند. نکات مثبت آنشرلی انیمیشن آنشرلی، از جمله انیمیشن های ماندگار و خاطره انگیزی است که با داستان جذاب و شخصیت های دوست داشتنی خود، مخاطبان زیادی را به خود جذب کرده است. از جمله نکات مثبت این انیمیشن می توان به موارد زیر اشاره کرد: - داستان انیمیشن آنشرلی، همانند داستان رمان، داستانی جذاب و پرکشش است که مخاطبان را از ابتدا تا انتها درگیر خود می کند. - شخصیت های انیمیشن آنشرلی، از جمله آن شرلی، مریلا، ماتیو و دیانا، شخصیت هایی دوست داشتنی هستند که مخاطبان با آنها ارتباط برقرار می کنند. - انیمیشن آنشرلی، پیام های مثبتی مانند اهمیت خانواده، دوستی و امید را به مخاطبان خود منتقل می کند. دیالوگ های شخصیت آنشرلی دیالوگ های آنشرلی دیالوگ های آنشرلی، بیانگر شخصیت او هستند. او دختری کنجکاو و ماجراجو است که همیشه به دنبال یادگیری چیزهای جدید است. این ویژگی در دیالوگ های او به وضوح دیده می شود. برای مثال، در یکی از دیالوگ ها، آنشرلی از معلم خود می پرسد: "حتی اگر دنیا بد باشد، همیشه چیزهای خوب هم وجود دارد." " تصور اینکه شما یک ملکه هستید واقعا عالی است. شما بدون هیچ گونه ناراحتی از آن لذت می برید و هر زمان که بخواهید می توانید از ملکه بودن دست بردارید، کاری که در زندگی واقعی نمی توانید انجام دهید." "این یک چیز خوب در مورد این جهان است ... همیشه بهارهای بیشتری وجود دارد." "وقتی فکر می‌کنم قرار است اتفاق خوبی بیفتد، به نظر می‌رسد که بر روی بال‌های انتظار پرواز می‌کنم. و سپس اولین چیزی که متوجه می شوم با یک ضربت به زمین می افتم. اما واقعاً ماریلا، قسمت پرواز تا زمانی که ادامه دارد با شکوه است... مثل اوج گرفتن در غروب خورشید است. من فکر می‌کنم که تقریباً تاوان ضربه را می‌پردازد." "خب، نمی توان یکدفعه عادت دختر بچه بودن را کنار گذاشت." "شاید... شاید... عشق به طور طبیعی از یک دوستی زیبا آشکار شد، مانند گل رز طلایی که از غلاف سبزش می لغزد."  "این یک ایده دوست داشتنی است، دایانا؛ زندگی کردن به گونه ای که نامت را زیبا کنی، حتی اگر در آغاز زیبا نبود... آن را در افکار مردم برای چیزی آنقدر دوست داشتنی و دلپذیر قرار می دهد که هرگز به تنهایی به آن فکر نمی کنند." "شاید، به هر حال، عاشقانه مانند یک شوالیه که سوار اسب می‌شود، با شکوه و هیاهوی وارد زندگی انسان نشده باشد. شاید مثل یک دوست قدیمی از راه‌های آرام به سمت آدم خزید..." "خب، همه ما اشتباه می کنیم، عزیزم، پس فقط آن را پشت سر بگذار. ما باید از اشتباهات خود پشیمان باشیم و از آنها درس بگیریم، اما هرگز آنها را با خود به آینده منتقل نکنیم." "من معتقدم که زیباترین و شیرین ترین روزها، روزهایی نیستند که در آن اتفاقات بسیار باشکوه یا شگفت انگیز یا هیجان انگیزی رخ دهد، بلکه فقط روزهایی هستند که لذت های کوچک ساده ای را به ارمغان می آورند و به آرامی یکدیگر را دنبال می کنند، مانند مرواریدهایی که از یک رشته می لغزند." "من از دوستی بسیار سپاسگزارم. زندگی را بسیار زیبا می کند." "این بدترین دوران بزرگ شدن است و من در حال درک آن هستم. چیزهایی که در دوران کودکی خیلی می‌خواستی، وقتی به آنها دست پیدا می‌کردی، به نظرت چندان شگفت‌انگیز به نظر نمی‌رسند." "آیا خوب نیست که فکر کنیم فردا روز جدیدی است که هنوز هیچ اشتباهی در آن وجود ندارد." دیالوگ های ماندگار آنشرلی "این خیلی خوب است که در مورد غم ها بخوانید و تصور کنید که قهرمانانه از طریق آنها زندگی می کنید، اما وقتی واقعاً آنها را دارید، خیلی خوب نیست" "خیلی آسان است که شرور باشی بدون اینکه بدانی." "اما واقعاً ماریلا، نمی‌توان در چنین دنیای جالبی برای مدت طولانی غمگین ماند، می‌تواند؟" "زندگی ارزش زیستن را دارد تا زمانی که خنده در آن باشد." "تجربه من این بوده است که شما تقریباً همیشه می توانید از چیزهایی لذت ببرید، اگر تصمیم خود را محکم بگیرید که این کار را انجام دهید." "دنیای قدیمی عزیز تو بسیار دوست داشتنی هستی و من خوشحالم که در تو زنده هستم." "چرا مردم باید برای دعا زانو بزنند؟ اگر واقعاً می خواستم دعا کنم به شما می گویم که چه کار می کردم. من به تنهایی یا در جنگل های عمیق و عمیق به یک میدان بزرگ بزرگ می رفتم و به آسمان - بالا - بالا - بالا - به آن آسمان آبی دوست داشتنی نگاه می کردم که انگار پایانی برای آن وجود ندارد. آبی بودن و سپس من فقط یک دعا را احساس می کنم." "این یکی از مزایای سیزده سالگی است که شما خیلی بیشتر از زمانی که فقط دوازده ساله بودید می دانید" "تا زمانی که نمردی هرگز از غافلگیر شدن در امان نیستی" "کیک‌ ها یک عادت وحشتناک دارند که وقتی می‌ خواهید خوب باشند بد می‌ شوند" "آنه تمام عاشقانه هایت را رها نکن اندکی از آن چیز خوبی است البته نه زیاد اما کمی از آن را حفظ کن" دیالوگ های زیبای آنشرلی سخن پایانی درباره دیالوگ های آنشرلی دیالوگ های آنشرلی، بخشی از جذابیت این شخصیت دوست داشتنی هستند. این دیالوگ ها، شخصیت، امید، خوش بینی و عشق به طبیعت آنشرلی را به خوبی بیان می کنند. گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش