پنجشنبه ۳۰ فروردین ۱۴۰۳
۰۸:۵۰ - ۲۵ آذر ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۰۹۰۶۶۷۲
تئاتر شهر

به مناسبت ۲۴ آذر نهمین سالمرگ رضا ارحام صدر

طنز پردازی که نامش با اصفهان عجین شده است

رضا ارحام صدر,اخبار تئاتر,خبرهای تئاتر,تئاتر

«به یاد اصفهون و مرزوبومش،مناری‌جنبون و زاینده‌رودش... ز دست روزگار و مردمونش»

(رضا ارحام‌صدر در فیلم شب‌نشینی در جهنم، موشفق سروری، ۱۳۳۵)

 

زمانی مسافران اصفهان غیر از دیدن و قدم زدن در میدان نقش‌جهان، گذر از پل خواجو، تکان‌دادن منار جنبان، خرید گز سلامتیان و خوردن «بستنی چمنزار»، برنامه دیگری هم داشتند: دیدن رضا ارحام‌صدر در تئاتر سپاهان واقع در محله جلفای اصفهان. رضا ارحام‌صدر و دوستدارانش ترجیح می‌دهند که ارحام‌صدر را مبدع و نمونه شیوه نمایش «کمدی _ انتقادی» بدانند و خودش به تاکید می‌گفت:« این شیوه نمایش کمدی _ انتقادی برای تئاتر و شهر باقی‌ماند و بنیان‌گذار و صاحب مکتب این شیوه‌ نمایش هم به نام من ثبت شد و مورد استقبال هم قرار گرفت.

 

از آن به بعد مشکلات و مسائل جامعه را همراه با طنز، روی صحنه تئاتر اجرا کردیم.» چنین تفسیری از تئاتر و ژانر کمدی مبالغه‌آمیز و یک‌سویه است حتی اگر گوینده آن کمدین محبوب، مشهور، متقدم و موثری همچون ارحام‌صدر باشد. ارحام‌صدر مرد هنرمندی بود که حرفه نمایش شهر اصفهان را در کنارمهدی ممیزان، ناصر فرهمند، نصرت‌الله وحدت و علی‌محمد رجایی با مناسباتی حرفه‌ای در زمانه‌ای بنا کردند که جدال قدیم و جدید در ایران معاصر در شهر سنتی اصفهان در اوج بود.

 

بااین‌حال انتقادی‌بودن نمایشی که ارحام‌صدر اجرا می‌کرد بیش از آن‌که مربوط به فردیت و خلاقیت شخصی اجراکننده باشد، کارکردی است مربوط به ژانر کمدی. جدا از اختلاف‌نظرهای مرسوم بر سر تفاوت‌های سرگذشت تئاتر در ایران و آن‌چه به‌عنوان تاریخ تئاتر در غرب موجود است، اگر از یک وجه‌مشترک بنیادین برخوردار باشند، همان «انتقادی» بودن است. این خصیصه از نمایشنامه‌های آریستوفان در یونان باستان تا «میر نوروزی» حتی نمایش‌های «روحوضی» مشترک است.

 

رضا ارحام‌صدر اما در زمانه‌ای به‌دنیا آمد و زیست که باد‌های تغییر دوران در ایران در حال وزیدن نبودند، بلکه مدرنیسم آمرانه پهلوی اول در حال جا‌کن‌کردن تمام پایه‌های سنت بود. دست بر قضا پدرچرم‌دوز و زین‌وبرگ‌ساز ارحام‌صدر نمونه‌‌ای از ورشکستگان پیشه‌وری سنتی است که در قراردادی برای زین‌سازی ارتش رضاخانی سرمایه و حرفه‌اش بر باد می‌رود. پدرش می‌شود یک حقوق‌بگیر دولتی مدرن که حقوق ماهیانه‌اش به سختی زندگی خانواده‌ای۶نفره را کفایت می‌کند.

 

و رضای نوجوان ‌باید و هم‌دوش پدر برای امرارمعاش ‌خانواده یار و هم‌دوش پدر می‌شد و از شرکت نفت، دفتر باربری پرواز و سرآخر شرکت بیمه ملی کار می‌کرد، تا او در جامعه‌ای سنتی که در حال مدرن‌شدن به کارمندی برسد، امن‌ترین موقعیت شغلی در جامعه‌ای که دولت صاحب بزرگ‌ترین بازار کارش بود.مدرنیزاسیون آمرانه پهلوی اول تمام سطح جامعه‌اش را در می‌نوردید، اما سنت‌های ریشه‌دار در مقابل مظاهر زندگی مدرن مقاومت می‌کرد.

 

در دل چنین مناسبات پیچیده‌ای اگر آدم باذوق و قریحه‌ای می‌خواست کار هنری آن هم در حرفه نمایش کند، ‌باید مسیر پیچیده‌تری را طی می‌کرد. او باید هم سنت‌ها را حفظ می‌کرد، هم پسند زمانه و آدم‌هایش را لحاظ می‌کرد و هم در دایره اخلاق جامعه‌ای سنتی سرگرم‌شان می‌کرد. بی‌آن‌که به بنیان‌های فکری و عقیدتی که سطحش پوسته عوض کرده اما ریشه‌هایش در سنت است، ضربه‌ای بخورد.

 

رضا ارحام‌صدر برای چنین وضعیت پیچیده‌ای خودِ جنس بود، مردی که از دل طبقه متوسط جامعه‌ تازه مدرن‌شده سر بر می‌آورد، با حرکت جامعه‌اش پیش می‌رود و به‌رغم تمام کمبودهای یک کشور غنی اما فقیر عقب نمی‌نشیند و با تلاش شخصی از امکانات یک جامعه در آستانه مدرن‌شدن بهره می‌برد. ارحام‌صدر از بدنه‌ اصلی‌ جامعه‌اش می‌آمد.

 

هرچند در برخورد اول تئاتر ارحام‌صدر  در فاصله با نمایش‌های سنتی نشان می‌دهد، اما ساختار نمایشی که ارحام‌صدر اجرا می‌کرد از سنتی دیرپا در نمایش ایرانی مایه می‌گرفت که تماشاگر ایرانی و تمام آبا و اجدادش با آن زیسته بودند. پژوهشگری همچون دکتر پرویز ممنون اعتقاد دارد که تئاتر‌هایی همچون کمدی‌های اصفهانی در دهه ۴۰ و ۵۰ در ادامه تئاتر سیاه‌بازی و رو‌حوضی قرار می‌گیرند و این آثار شکل متحول شده تئاتر سنتی بوده‌اند.

 

ارحام‌صدر می‌دانست نمایش رو‌حوضی و سیاه‌بازی وقت مناسبی است برای وارونه‌شدن مناسبات قدرت و بار کردن انواع‌ و اقسام حرف‌های درشت که نتیجه‌اش برای صاحبان قدرت سرخی چهره از شرم بود و سیاهی که بر صورت سیاه می‌ماند.آن‌هم در فرهنگی که فرزانگان دیوانه یا دانایان خُل؛ همچون بهلول، دلقک هارون‌الرشید عباسی و ملانصرالدین هم‌عصر مولانا در قونیه تبدیل به تیپ‌هایی جاودان در فرهنگ عامه‌ ایرانی بوده‌اند.

 

مهم‌تر این‌که رضا ارحام‌صدر برای تماشاگر اصفهانی کارمند سختکوشی بود که صبح تا بعداز‌ظهرش را در شرکت بیمه‌ملی ایران کار می‌کرد و عصر که می‌شد براساس شناخت شخصی و قریحه‌ای خدادادی در اجرای کمدی هر صغیر و کبیری را از دم‌تیغ کنایه‌های طنازش می‌گذراند. البته ارحام‌صدر آن‌قدر تیزهوش بود و آن‌قدر کمدی را می‌شناخت که بداند پادشاه صحنه کمدی نه پادشاه است، نه ارباب،بلکه دلقک و سیاه است که همه مناسبات روایت و درام را تعیین می‌کنند و بر صحنه می‌تازند.

 

ارحام صدر با اجرایی منحصربه‌فرد از کمدی برای طبقه متوسط جامعه‌ای که هم ارزش‌های سنتش را گرامی می‌داشت و هم نمی‌توانست بر امکانات زندگی مدرن چشم ببندد، سازنده‌ خنده‌ای لذت‌بخش بود که به شیرینی گز اصفهان و بستنی چمنزار تنه می‌زد، اما ذائقه آدمی تنوع‌طلب است و شاید همیشه دلش بریانی برای غذا و گز کنار چای نخواهد.

 

هوشنگ گلشیری، در همان سال‌هایی که نمایش‌های ارحام‌صدر جزو جذابیت‌های توریستی شهر اصفهان بود، در رمان «بره گمشده راعی» می‌نوشت:« می‌بینی، جریان تاریخ ‏ما، حتی فرهنگی‌اش هیچ‌وقت تداوم نداشته، ۱۰۰سال، ۲۰۰ سالی رشد و تحولی ‏و حتی تکاملی دیده می‌شود، آن‌وقت ناگهان ضربه فرود می‌آید، انگار تبری تنه را از ‏ریشه جدا کند...».

 

اما آنچه ارحام‌صدر را برای تاریخ تئاتر ایران به یک مثال ماندگار تبدیل می‌کند،جایگاه اجتماعی او بوده‌است. او روزگاری به یکی از نشانه‌های هویتی شهرش تبدیل می‌شود، آن‌چنان که هنوز هستند اصفهانی‌هایی که خاطرات خود از تماشای صدر روی صحنه را تعریف می‌کنند. او ازجمله صحنه‌پردازانی بود که به حافظه مردم شهرش گره خورد.

 

محمد بیات

 

 

asemandaily.ir
  • 11
  • 1
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
محمدرضا احمدی بیوگرافی محمدرضا احمدی؛ مجری و گزارشگری ورزشی تلویزیون

تاریخ تولد: ۵ دی ۱۳۶۱

محل تولد: تهران

حرفه: مجری تلویزیون

شروع فعالیت: سال ۱۳۸۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی حسابداری و تحصیل در رشته مدیریت ورزشی 

ادامه
رضا داوودنژاد بیوگرافی مرحوم رضا داوودنژاد

تاریخ تولد: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۵۹

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر

شروع فعالیت: ۱۳۶۵ تا ۱۴۰۲

تحصیلات: دیپلم علوم انسانی

درگذشت: ۱۳ فروردین ۱۴۰۳

ادامه
فرامرز اصلانی بیوگرافی فرامرز اصلانی از تحصیلات تا شروع کار هنری

تاریخ تولد: ۲۲ تیر ۱۳۳۳

تاریخ وفات : ۱ فروردین ۱۴۰۳ (۷۸ سال)

محل تولد: تهران 

حرفه: خواننده، آهنگساز، ترانه‌سرا، نوازندهٔ گیتار 

ژانر: موسیقی پاپ ایرانی

سازها: گیتار

ادامه
علیرضا مهمدی بیوگرافی علیرضا مهمدی؛ پدیده کشتی فرنگی ایران

تاریخ تولد: سال ۱۳۸۱ 

محل تولد: ایذه، خوزستان، ایران

حرفه: کشتی گیر فرندگی کار

وزن: ۸۲ کیلوگرم

شروع فعالیت: ۱۳۹۲ تاکنون

ادامه
زهرا گونش بیوگرافی زهرا گونش؛ والیبالیست میلیونر ترکی

چکیده بیوگرافی زهرا گونش

نام کامل: زهرا گونش

تاریخ تولد: ۷ جولای ۱۹۹۹

محل تولد: استانبول، ترکیه

حرفه: والیبالیست

پست: پاسور و دفاع میانی

قد: ۱ متر و ۹۷ سانتی متر

ادامه
سوگل خلیق بیوگرافی سوگل خلیق بازیگر جوان سینمای ایران

تاریخ تولد: ۱۶ آبان ۱۳۶۷

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر سینما، تلویزیون و تئاتر

آغاز فعالیت: ۱۳۸۷ تاکنون

تحصیلات: لیسانس کارگردانی تئاتر از دانشگاه هنر تهران

ادامه
شیگرو میاموتو سفری به دنیای بازی های ویدیویی با شیگرو میاموتو

تاریخ تولد: ۱۶ نوامبر ۱۹۵۲

محل تولد: سونوبه، کیوتو، ژاپن 

ملیت: ژاپنی

حرفه: طراح بازی های کامپیوتری و نینتندو 

تحصیلات: کالج هنر کانازاوا

ادامه
عین القضات همدانی زندگینامه عین القضات همدانی عارف و شاعر قرن ششم هجری

تاریخ تولد: سال ۴۹۲ هجری قمری

محل تولد: همدان، ایران

حرفه: حکیم، نویسنده، شاعر، مفسر قرآن، محدث و فقیه

مدت عمر: ۳۳ سال

درگذشت: در ششم جمادی‌الثانی سال ۵۲۵ هجری قمری

ادامه
اسماعیل محرابی بیوگرافی اسماعیل محرابی؛ بازیگر قدیمی سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: ۲۵ فروردین ۱۳۲۳

محل تولد: تنکابن، مازندران

حرفه: بازیگر سینما و تلویزیون

شروع فعالیت: ۱۳۴۵ تاکنون

تحصیلات: لیسانس تئاتر

ادامه
دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی

دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی شهاب حسینی یکی از بهترین بازیگران سینمای ایران است که تا به حال در آثار فاخری مانند محیا، دلشکسته، شهرزاد و... به نقش آفرینی پرداخته است. این هنرمند در هر یک از هنرنمایی های خود دیالوگ های ماندگاری دارد که در ادامه این مقاله از سرپوش قصد داریم به بخشی از آنها اشاره کنیم. بیوگرافی کوتاه از شهاب حسینی سید شهاب الدین حسینی تنکابنی در ۱۴ بهمن ۱۳۵۲ در تهران به دنیا آمد. وی اصالتا تن کابنی است و تحصیلات عالیه خود را در رشته روانشناسی از دانشگاه تهران برای مهاجرت به کانادا ناتمام گذاشت. وی در سال ۱۳۷۳ با پریچهر قنبری ازدواج کرد و حاصل این پیوند دو فرزند پسر به نام های محمد امین و امیرعلی است. فعالیت هنری شهاب حسینی با تئاتر دانشجویی و سپس، گویندگی در رادیو شروع شد. از جمله جوایز این هنرمند می توان به موارد زیر اشاره کرد: - او برای بازی در شمعی در باد (۱۳۸۲) و رستگاری در هشت و بیست دقیقه (۱۳۸۳) نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد جشنواره فیلم فجر شد.  - حسینی در سال ۱۳۸۷ با بازی در فیلم سوپر استار جایزه سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فیلم فجر را دریافت کرد. -  او خرس نقره‌ای بهترین بازیگر مرد جشنواره بین‌المللی فیلم برلین ۲۰۱۱ را به‌همراه گروه بازیگران فیلم جدایی نادر از سیمین کسب کرد. - او در جشنواره فیلم کن ۲۰۱۶ نیز با ایفای نقش در فیلم فروشنده توانست جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره فیلم کن را به خود اختصاص بدهد. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی؛ درباره شهاب حسینی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی فیلم سینمایی دلشکسته در نقش امیرعلی: - هر کی ریــش گـذاشت مسلمـــون نیـست، هـــرکی پیـشونیش رو داغ کـــرد، مــرد خــدا نیست. - تو همه ی اعتقادا اشتباه میشه. همیشه ام یه عده گرگن تو لباس میش! -  من بنده آن دمم که ساقی گوید یک جام دگر بگیر و من نتوانم - ما فردا میایم خواستگاری، دیگه نمی خوام خواهرم باشی می خوام نفسم باشی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در فیلم دلشکسته سریال شهرزاد در نقش قباد: -شهرزاد نمی دونی بدون، من با تو چیزایی پیدا کردم که هیچوقت تو زندگیم نداشتم و نمی خوام از دستش بدم. - ما همه مهره های سوخته ایم که زیر دست بزرگ آقاییم. -  آره خب عمو جان حقیقت تلخه عموجان، شنیدنش همچین یه جاهایی از وجدان آدمو جز میده. -  میرم صاف وامیستم جلوی بزرگ آقا بش میگم بزرگ آقا من، زن من، خب؟! پا به ماهه! عین ۱۰-۱۲ ماهو میخوام بمونم ور دلش چی میگی شما؟ - قباد : فقط یه سوال، خیلی دلم می خواد جوابشو بدونم، تو هنوزم دلت باهاشه؟ شهرزاد : فراموشی زمان می بره، فقط فکر می کنم اگه من به هر دری زدم، و اونی نشد که می خواستم بشه، لابد قسمت خرافه نیست، هست واقعا - موقتیه این روزا شهرزاد، می گذره. این وسط تنها چیزی که مهمه اینه که من هنوز با همه ی وجودم دوست دارم. عاشقتم - قباد : سخته واسم دوری تو اینو بفهم، چطوری اینو بهت ثابت کنم؟ شهرزاد : دیر شده، برای ثابت کردنش خیلی خیلی دیر شده … حتی ملک جوانبخت هزار و یک شبم نبودی وگرنه من کم قصه و داستان به گوش تو نخوندم. عاشق بزدل عشقو هم زایل می کنه آقای قباد دیوانسالار -قباد : این کارو باهام نکن شهرزاد. اینطوری خردم نکن. من هنوز دوستت دارم، خیلی بیشتر از قبل. همه چیو خراب نکن شهرزاد : برو قباد، پشت سرتم دیگه نگاه نکن -  من چی کار به کسی داشتم، داشتم زندگیمو می کردم. با بدبختی خودم سر و کله می زدم. اصلا روحمم خبر داشت همچین کسی تو این دنیا زندگی می کنه؟ کی نشونم داد؟ شما. بعدشم که فرستادینم تو بهشت تازه می خواستم بفهمم زندگی یعنی چی؟ تازه طعمش داشت زیر دهنم مزه مزه می کرد که یقه مو گرفتین ترپ انداختینم وسط جهنم. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال شهرزاد سریال مدار صفر درجه در نقش حبیب پارسا: -تو را به جای همه دوست میدارم-تو را به خاطر عطر نان گرم برفی که اب میشود -برای بخشش اولین گناه-تو را برای دوست داشتن دوست میدارم-تو را به خاطر تمام کسانی که دوست نمیدارم دوست میدارم ...  - همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛همين  - مظفر:منوببخش ...یافراموش کن! حبیب:میبخشم...ولی فراموش نمیکنم!!!  -حبيب: فقط چرا فكر مي كنيد كه سفر اعزام ممكنه منتفي بشه؟ دكتر: اين مملكت پسرجان،سرزمين گسل و زلزله و پس لرزه است!آدم از فردا روزش - این و خداوند باید جواب بده ، باید جواب این سوال رو بده ! اگه تو این دنیا هیچ جایی برای آرامش وجود نداره ؛ و اگه تمام رویاهای ما از عشق ، عدالت و آزادی فقط ی خیال بیهودس! پس چرا ما رو آفرید ؟!... -ميدوني چيه تقي جان؟من بر خلاف مرحوم پدرم،ازسياست چيز زيادي نميدونم! همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛ همين دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال مدار صفر درجه سایر فیلم ها: -یه پایان تلخ بهتر از یه تلخی پایان ناپذیره ... (درباره الی) - میدونی برتر از عشق بی فرجام چیه؟فرجام بدون عشق... (برف روی شیروانی داغ) - من زندگی مو باختم حاج اقا منو از زندون می ترسونی؟برو از خدا بترس ... (جدای نادر از سیمین) - جنگ احساس مسولیته نه شلیکه گلوله ... (شوق پرواز) - هر چه تو اوج میگیری دنیا از دید تو بزرگتر می شود و تو از دید دنیا کوچکتر می شوی ... (شوق پرواز) - تو کویر ادم به خدا نزدیک تره چون اسمون به زمین نزدیک تره ... (پلیس جوان) - میدونی چیت حرص ادمو درمیاره؟اینکه حالت از من بده ولی حس واقعیتو بهم نمیگی خب چیه هر چی هست بیا به خودم بگو فکر میکنی چیزیمه؟فکر میکنی چون چیزیمه عرضه ندارم پس چون عرضه ندارم دیگه.....این منصفانه نیست چون من دارم سعی خودمو میکنم غلطی تا حالا نتونستم بکنم چون نمیتونم تمرکز کنم رو کاری ک باید بکنم نمیتونم تمرکز کنم چون همه ی وقتمو اون چرت وپرتا ی مزخرف و دغدغه های احمقانه پر کرده دانشکده ی مزخرف و شاگردای خنگ و... (پرسه در مه) گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش