
گلایه میکند و از حال فعلی مطبوعات ناراضی است ولی در این فکر است تا با دیگر روزنامهنگاران پیشکسوت، خون تازهای به رسانهها تزریقروایتهای زیادی از تجربههای کاری این روزنامهنگار حادثهنویس تا به حال خواندهایم؛ و خبرنگاران با نقش و تأثیرگذاری بیشتری بر جامعهشان روایت میشوند.
اما آیا خبرنگاران امروز هم میتوانند چنین تأثیری داشته باشند؟ قدرت خبرنگاران کم شده است یا فضا برای ارائهی تواناییهایشان فراهم نیست؟ بلوری در گفتوگو با شفقنا رسانه با کم شدن این اثرگذاری موافق است و میگوید: این موضوع دلایل زیادی دارد. یکی از اینها، ورود شبکههای مجازی در غیاب پیشکسوتها بود. در غرب مطبوعات راه خود را پیدا کردند، هر چند آنها هم پسرفتهایی داشتند ولی دنبال راهی بودند که با وجود شبکههای مجازی، همچنان مطبوعات را هم حفظ کنند که موفق هم شدند. اما ما در این میانه سرگشته ماندیم چون روزنامهها مدیران روزنامهنگار نداشتند. تمام آنها سیاستمدار و وابسته به جناحی هستند و با همین وابستگی امتیازی گرفتهاند و وارد مطبوعات شدهاند بدون این که از مطبوعات سررشته یا تجربهای داشته باشند.
نتوانستند جوابگوی نیازهای خوانندگان باشند
او ادامه میدهد: بعد همین مدیران، روزنامهنگارانی را آوردند که بیشتر دنبال کار بودند تا حرفه روزنامهنگاری؛ چهرههایی را برای دبیری و سردبیری انتخاب کردند که نتوانستند آن طوری که باید، جوابگوی نیازهای خوانندگان باشند. روزنامه کیهان در اسفند ۵۷، یک میلیون و صدهزار نسخه چاپ کرده بود که جمعیت آن زمان سی میلیون نفر بود. الآن جمعیت نزدیک به ۸۰ میلیون نفر است ولی تیراژ روزنامهها نزدیک به ۹۰۰ هزار نسخه است. خب با این وضعیت، دیگر رغبتی برای روزنامهنگاران نمانده است. همچنین دیگر انتقال تجربه بین پیشکسوتها و نسل جوان اتفاق نمیافتد.
بلوری میگوید: در گذشته روزنامهنگارهای قدیمی زیادی در تحریریهها بودند و ما زیر دست آنها کار میکردیم، خیلی چیزها یاد میگرفتیم و بعد خودمان به عنوان خبرنگار شروع به نوشتن میکردیم. آن زمان این مدلی نبود که پای کامپیوترها بنشینیم. الآن خبرنگاران چلهنشین کامپیوترها شدهاند و برای کشف خبر و سوژه بیرون نمیروند.
او ادامه میدهد: یادم است در یکی از روزنامهها سردبیر بودم و به یکی از خبرنگارها گفتم برای خبر گرفتن به بیرون از تحریریه برو. آن خبرنگار چپ چپ به من نگاه میکرد و به من گفت برم دنبال خبر؟ وقتی یک کامپیوتر در اختیار دارم. خب ببینید با این وضعیت، چه ضایعهای وارد مطبوعات و خبرهای ما میشود. وقتی میدانیم همه اخبار را کانالها، رادیو و تلویزیون میگویند چرا باید همانها را در روزنامه کار کنیم؟ روزنامه باید به دنبال راه جدید، سوژه و گزارشهای مختلف باشند و تازگی به مطبوعات بدهند که دیگر شبکهها آن را نداشته باشند.
گزارش، استخوانبندی یک روزنامه است
میگوید آن قدر پیگیر حوزهاش میشد که بیشتر وقتها پاهایش تاول میزد و نمیتوانست راه برود. بلوری تعریف میکند: سال ۳۶ با سابقهای کم وارد کیهان شدم و سه ماه به عنوان زیردست یک خبرنگار کار کردم، هر چند خودم هم به شدت دنبال حوزهام میرفتم. پزشک قانونی اولین حوزهی من بود و روزی چند بار من را به آنجا میفرستادند. زیاد آنجا میرفتم و دربارهی چگونگی جنازهها واکاوی و سؤال میپرسیدم. به حدی خبرهای حوادث با اقبال روبرو شد که صفحه حوادث را راهاندازی کردیم. بعد از کودتای ۲۸ مرداد، اجازه نمیدادند روزنامهها مسائل سیاسی را علنی کنند، به همین خاطر در این زمان مقداری تیراژ روزنامهها پایین آمده بود، تا این که حوادث بر روی کار آمد و آن تیراژ افت شده را جبران کرد. در ابتدای کار صفحه حوادث نداشتیم، بیشتر در ستونها و خبرهای کوتاه آنها را مینوشتیم و فرصت این را نداشتیم که در قالب گزارش به این حوادث بپردازیم. به نظرم گزارش بسیار مهم است و استخوانبندی یک روزنامه است.
او این وضعیت را فقط منحصر به خبرنگار نمیداند بلکه معتقد است نبود پشتیبانی مالی و حقوقهای کم هم باعث شده تا حرفهایها تحریریهها را خالی کنند. بلوری توضیح میدهد: در حال حاضر عده زیادی به خاطر این که شغلی برایشان نیست، بدون هیچ تجربه و حرفهای وارد روزنامهها میشوند و به حقوق اندک هم قانع هستند. خب تحریریه در این شرایط از نفس میافتد و نتیجهای حاصل نمیشود. الآن روزنامهها آگهی ندارند و وقتی دلیل را از یک صاحب شرکتی پرسیدم گفت طبق بازخوردها فهمیده که مردم بیشتر آگهیها را در جاهای دیگر دیدهاند و کسی به روزنامه اشارهای نمیکند. در حالی که روزنامه کیهان زمانی که ۶۴ صفحه بود، یک سوم آن را آگهی تشکیل میداد. خب مجموع اینها باعث میشود حال روزنامهها این چنین باشد.
خبرها بیشتر تولیدی بود
وقتی یاد روزهای کارش در کیهان میافتد، صدایش انرژی میگیرد، گذشتهای که به گفتهی خودش با وجود روزهای تلخ و تند برایش شیرین است و از گفتنش حظ میکند. بلوری تعریف میکند: در روزنامه کیهان صبح اول وقت با خبرنگارها یک جلسه میگذاشتیم و سوژهها را بررسی میکردیم. همچنین اتاق تیتری داشتیم که دربارهی انتخاب تیتر یک و سوژهها با هم صحبت میکردیم. به این طریق خبرنگارها دنبال خبر میرفتند و تحریریه از خبرنگارها خالی میشد. ۶۵ خبرنگار داشتیم که وقتی همه اینها برمیگشتند حداقل یک خبر را داشتند، از قوی تا ضعیف. ستونهای روزنامه را مطلبهای اینها تشکیل میداد یعنی ۹۰ درصد مطالب، تولید خود روزنامه بود. خب این طوری مطالب روزنامه جالب و خواندنی میشود و به نوعی خبرها دست اول و تازه بودند.
رقابتها خاموش شده است
این روزنامهنگار پیشکسوت ادامه میدهد: همچنین اگر کسی قابلیت خبرنگاری را داشت، به شدت با او کار میکردند، ولی وقتی میدیدند کسی این قابلیت را ندارد، سریع او را دفع میکردند و در روزنامه جایگاهی نداشت. محمدمهدی فرقانی اوایل خبرنگار من بود، همان روز اول دو سوژه به او دادم که با تعجب گفت دو سوژه مگر میشود؟ با خنده گفتم چرا نشود؟ هر چند خیلی خوب سوژهها را پیگری کرد و آنها را نوشت. الآن میبینیم خیلی از خبرنگارها هستند که با وجود چند سال کار هنوز هم نمیتوانند یک گزارش درست بنویسند.
هر چهقدر بیشتر تعریف میکند، علتهای زیادی را برای حال ناخوش مطبوعات امروز میبیند که نمی تواند از آنها بگذرد: یکی دیگر از مسائل مهم رقابت بین رسانهها است که الآن این ویژگی خاموش شده است. یک بار به خاطر زلزلهای در گرگان با مرحوم حسین پرتویی عکاس روزنامه به آنجا رفتیم. باید صبح خود را به تحریریه میرساندیم و خبر را کار میکردیم. در بین راه به خبرنگاران «اطلاعات» رسیدیم که به پرتویی گفتم وای رقیب هم آمد. بعد پرتویی به من گفت خیالت راحت نمیگذارم زودتر از ما خبر را برسانند، تا این که فهیمدم با یک شربت خوابآوری باعث شده آنها خواب بمانند و ما زودتر خبر را رساندیم. حالا این نوعی شیطنت بود ولی برایمان زودتر خبر گرفتن و منتشر کردن از رقیب بسیار مهم بود.
بلوری با اشاره به بعضی تجربههایش معتقد است گاهی رازهایی را کشف و برملا کرده است: ما حتی خبر را هم کشف میکردیم. در ماجرای قتل فلور معشوقه حمیدرضا پهلوی خیلی پیگیر پروندهاش شدم تا این که با همین عکاس نصفه شب به خانهاش که مهر و لاک شده بود، برای پیدا کردن مدرک رفتیم. در اتاق او یک دفترچه پیدا کردم که قضیه بارداریاش را گفته بود و این که به او اصرار میکنند تا جنین را سقط کند. یا قصه ایران شریفی که توانستم جزئیات آن را کشف کنم و به خاطر قتلهایش اولین زنی بود که اعدام شد.
او ادامه میدهد: خبرنگارها همپای پلیس و کارآگاه بودند. آن زمان ما در روزنامه کشیک داشتیم و خبرنگاری در آنجا میخوابید که اگر اتفاقی افتاد، دنبال آن خبر میرفت.
در خبرها از زبان مردم استفاده کنیم
این روزنامهنگار پیشکسوت پیشنهاداتی هم برای تغییر وضعیت رسانهها دارد: باید امتیاز را به آدم هایی بدهند که اهل این حرفه هستند. همچنین فضا را باز کنند تا اینها کار کنند. اخیرا انجمنی به نام «انجمن پیشکسوتان مطبوعات» تشکیل دادهایم با هدف جریان خون تازه در مطبوعات. برنامههای زیادی داریم، یکی این که از اعضای انجمن یک نفر وارد مطبوعات شود و به عنوان مشاور بر کار روزنامهنگاران نظارت داشته باشد. واقعا الآن خبرنویسی بعضی از روزنامهنگاران خیلی افتضاح است. خیلیها بلد نیستند چه طور شروع کنند، موضوع را بسط بدهند و آن را به پایان برسانند.
او توصیه میکند: وقتی خبر و گزارش مینویسید به این فکر باشید که یک نسخه از آن در قهوهخانه به دست یک آدم کمسواد میرسد و این خیلی مهم است که خبر شما برای بقیه قابل فهم است یا نه. باید واژههایی انتخاب کنیم که متداول و مردمی باشد. باید از زبان مردم استفاده کنیم. الآن خبرنگارها اصرار دارند واژههای پیچیده به کار ببرند. جملات باید کوتاه باشد، مخصوصا لید که نباید تمرکز مخاطب را در خواندن مطلب بههم بریزد.
در انجمنها باید فقط از حقوق صنفی حرف زد
گلویش خشک شده اما با آب و تاب از برنامههای انجمن برای آینده میگوید: تا بنیان اصلی شکل بگیرد، طبیعتا زمانبر خواهد بود. الآن مجوز قانونی را گرفتیم و به ثبت رساندیم. یک هیئت مؤسس هم تشکیل شد و من به عنوان رئیس آن هستم. قرار است این را به مجمع عمومی برسانیم و میخواهیم در این مجمع هئیت مدیره اصلی انجمن را انتخاب کنیم که شرط ورود به این مجمع را ۳۰ سال سابقه کار در مطبوعات ذکر کردیم.
او ادامه میدهد: مجمع تا دو ماه دیگر تشکیل میشود و افراد دارای شرایط شناخته میشوند و با انتخابات اعضای هیئت مدیره را هم تعیین میکنند. همچنین قرار است امسال بخشی از نمایشگاه مطبوعات را ما برگزار کنیم. هر سال میبینیم تعداد زیادی غرفه در نمایشگاه حاضر میشود که خیلی تأثیرگذار هم نیستند. اما ما برنامههای مفصلی داریم که چه طور نمایشگاه برگزار شود، رسانهها با چه شرایطی بیایند؟ بعد کنفرانسهایی هم گذاشته شود و از مطبوعات خارجی هم دعوت میشود تا انتقال تجربهای صورت بگیرد. وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی هم از این طرحها استقبال کرده است.
بلوری دلیل این استقبال را داخل نشدن این انجمن به بازیهای جناحی و سیاسی میداند و با اشاره به بعضی تجربیات انجمنها در سالهای گذشته بیان میکند: ما یک سندیکای خبرنگاری داشتیم که همیشه به همکاران میگفتم وقتی به سندیکا میآیید صنفی فکر کنید. افکار و ایدئولوژی خود را مثل کت خود به چوب لباسی آویزان کنید. یعنی فقط از حقوق صنفیتان صحبت کنید ولی الآن متاسفانه تعداد زیادی جناح در انجمنها درست شده و این قدرت تکه پاره شده است. اصل موفقیت سندیکا در وحدت کل آن جمع است، این انجمن نیاز به قدرت دارد که هم دولت و هم دیگر وزارتخانهها به حرفهایش گوش دهند. متأسفانه این ویروس سیاسی در جمع افتاده و باعث شده خیلی چیزها را از دست دهند و وقتی یک انجمن تکه تکه بشود به هیچ دردی نمیخورد.
او ادامه میدهد: در آن سندیکا همه با گرایشهای مختلف میآمدند ولی وقتی وارد سندیکا میشدند، صنفی فکر میکردند و همین باعث پیشرفت کار شد. ما آن زمان ۴۰۰ خبرنگار داشتیم که همه عضو سندیکا بودند. اوایل کار سندیکا بود که خبرنگاران «اطلاعات» میخواستند عضو شوند و مدیرمسئول آنها گفته بود هر کسی عضو شود، دیگر از فردا به روزنامه نیاید چون مدیران، قدرت سندیکا را احساس میکردند. اینجا بود که همه خبرنگاران قلمشان را رها کردند و گفتند ما همه عضو سندیکا هستیم. سندیکا این طوری پا گرفت. همه با هم بودند و مدیر یک روزنامه نمیتوانست یک خبرنگار را بیرون کند چون میدانست سندیکا پشت او است.
خط قرمزها لرزان شدهاند
آیا او با آنچه برخی دربارهی لکنت داشتن رسانههای امروزی میگویند، موافق است؟ بلوری با اشاره به عارضهی خودسانسوری میگوید: وقتی یک شب خانه شما را دزد بزند، شبهای دیگر که در تاریکی راه میروید میترسید. این عارضه طبیعی است. الآن بعضی روزنامهنگارهای جوان هم پشتیبانی ندارند و از این میترسند که اگر گزارش یا خبری بنویسند و بعد بازخواست شوند، چه کسی از خانوادههایشان پشتیبانی میکند. ما در آن دوران پشتوانههای خوبی داشتیم. من چند بار ممنوع القلم شدم اما مدیر روزنامه هوای ما را داشت. متأسفانه خط قرمزها الآن لرزان شده است.
نبرد اسرارآمیز درونی
او معتقد است: خبرنگاران باید در حوزه خود متخصص شوند و تا میتوانند دربارهاش مطالعه کنند. پیش از این حوزهها معین بود و روزنامهنگار در آنها تجربه پیدا میکرد و به استادی هم میرسید. صاحب سبک میشد و مقالات زیادی هم مینوشت. به نظرم این سردبیر است که باید به همه حوزهها اشراف داشته باشد که خبرنگار را دنبال خبر روز بفرستد. ولی خبرنگار باید آن تخصص لازم را در حوزه خود داشته باشد تا آن را به یک تجربه و جایی برساند و سعی کند آن را عوض نکند. مثلا الآن خبرنگار در حوزه خود از وزیر میپرسد نظر و ارزیابیات دربارهی نفت چیست؟ خب این خیلی بد است. خبرنگار باید بتواند وزیر را با سؤالات به چالش بکشاند.
این روزنامهنگار نقش خواندن آرشیو را در کیفیت مصاحبهها بسیار مهم میداند: من برای مصاحبههایم به شدت دنبال آرشیو میرفتم و منابع موجود و کتابها را پیدا میکردم یا خبرنگارها را به آرشیو میفرستادم تا سؤالات و موضوعات را پیدا کنند. بعد خبرنگاران واقعا مثل شیر در مقابل فلان مسئول صحبت میکردند. همیشه میگویم باید بین مصاحبهکننده و مصاحبهشونده یک نبرد اسرارآمیز درونی پیش بیاید یعنی دو طرف با خود میگویند نکند که طرف مقابل من را به چالش بکشد. اگر خبرنگاری اطلاعات و بر موضوع اشراف داشته باشد، وقتی مصاحبهشونده بیراهه بگوید با یک سؤال فرعی میتواند او را به چالش بکشاند و این یکی از تجربههای خود من است که همیشه وقتی با یک سؤال فرعی حرف طرف را قطع میکردم همان تیتر میشد.
بلوری به عنوان کسی که سالها درگیر اخبار حوادث بوده است و برخی او را در حادثهنویسی صاحب سبک میدانند، دربارهی پوشش خبری رسانهها از سانحه رانندگی داراب میگوید: فقط منعکسدهنده صرف نباشیم. الآن همهی روزنامهها کارشان این شده که خبرها را جمع میکنند و میگویند چنین اتفاقهایی افتاده است. چرا خبرنگار، سریع خود را به محل حادثه نمیرساند و با همه مسئولان مصاحبه و طرح پرسش نمیکند. باید همهی وزرا و مسئولان مربوطه را به چالش بکشاند تا یک گزارش جاندار و اثرگذار منتشر میشد نه این که فقط به تعداد کشتهها و زخمیها اشاره کنیم.
- 11
- 2