شنبه ۰۸ اردیبهشت ۱۴۰۳
۱۰:۰۹ - ۰۶ مهر ۱۴۰۱ کد خبر: ۱۴۰۱۰۷۰۳۷۹
فرهنگ و رسانه

ضرورت تلاش برای گرفتن مرجعیت رسانه

ما خبرنگاریم آقای قاضی...

بازداشت خبرنگاران در اعتراضات اخیز,خبرنگاران بازداشت شده

ایران یک هفته پر‌التهاب را پشت سر گذاشت. مرگ مهسا امینی موجی از اعتراضات مردم را برانگیخت؛ اعتراضاتی که در پی آن افراد زیادی بازداشت شدند. در میان بازداشت‌شدگان نام‌های آشنایی از فعالان دانشجویی، خبرنگاران و فعالان مدنی و سیاسی دیده می‌شود.

در‌این‌میان ۹ روزنامه‌نگار هم بازداشت یا احضار شده‌اند؛ از‌جمله نیلوفر حامدی، خبرنگار اجتماعی روزنامه «شرق» که حالا نزدیک به یک هفته است که در اوین به سر می‌برد و مطابق آخرین اطلاعاتی که به خانواده‌اش داده، هنوز تفهیم اتهام نشده است.

در این گفت‌وگو با عباس عبدی، رئیس انجمن صنفی روزنامه‌نگاران استان تهران، به این مسئله پرداخته‌ایم که چرا در هر رویدادی روزنامه‌نگاران در صف اول بازداشتی‌ها قرار دارند؟ در‌این‌میان الهه محمدی، خبرنگار روزنامه هم‌میهن، جزء خبرنگارانی است که در روزهای گذشته احضار شده است. ویدا ربانی، نیلوفر حامدی، علیرضا خوشبخت، زهرا توحیدی و روح‌الله نخعی هم خبرنگارانی هستند که تا امروز بازداشت شده‌اند.

 ‌چرا طبق معمول در همه رویدادهای این‌چنینی شاهد بازداشت خبرنگارهای ایرانی در میانه اعتراضات هستیم؟

یک دلیل روشن این وضعیت این است که ساختار ایران بیش از آنکه با «تحلیل و نظر» مسئله داشته باشد، با خبر و ‌گزارش مسئله دارد. اگرچه این ساختار با تحلیل هم مشکل دارد؛ ولی با خبر و گزارش بیشتر مسئله دارد و مخالف است. شما به تلویزیون ایران نگاهی بیندازید. برای بررسی یک موضوع ممکن است از چند چهره مختلف با دیدگاه‌های متفاوت و البته محدود دعوت کند تا درباره موضوعی چالشی اظهار نظر کنند؛ اما به‌هیچ‌وجه ممکن نیست خبری بی‌طرف را اطلاع‌رسانی کند. برای نمونه در همین مورد مرگ مهسا امینی آنها باید پیش از همه اینها به سراغ مسئولان و مأموران گشت ارشاد، بازداشتگاه وزرا و... می‌رفتند و گزارش و خبر تهیه می‌کردند یا با کسانی که در این ماجرا با مهسا امینی در ارتباط بودند، باید گفت‌وگو می‌کردند. برادر، دخترخاله و اقوامی که با او بودند، روایت می‌کردند که چه بر سر مهسا آمده. یا با پرستار و مدیریت و پزشک بیمارستان صحبت می‌کردند. همچنین سایر حاضران در ماجرا هم در مصاحبه روایت‌های‌شان را بیان می‌کردند تا بفهمیم چه اتفاقی رخ داده؟ اما صدا‌و‌سیما به هیچ‌کدام از اینها نزدیک هم نمی‌شود؛ ولی در عوض ممکن است بنده، شما یا دیگرانی را دعوت کنند تا در صداوسیما مناظره کنید و درباره موضوع حرف هم بزنید. این رفتار خودش را در بازداشت روزنامه‌نگارهای خبری و گزارش‌نویسی نشان می‌دهد. مثلا خانم‌ محمدی که احضار شده‌ است، در این ماجرا کاری جز وظیفه حرفه‌ای خود نکرده‌اند و تنها به دستور مدیرمسئول رفته از ماجرا و مراسم خاکسپاری مهسا امینی خبر و گزارش تهیه کرده و خبرها را هم مستقیما برای مدیرمسئول فرستاده که تازه رسانه تنها توانسته بخشی از آنها را منتشر کند. این نشان می‌دهد که بیشتر با جریان اطلاع‌رسانی مخالف هستند و با رویکردهای تحلیلی و نظری کمتر مخالفت دارند.

‌بازداشت برخی از این خبرنگارها نظیر نیلوفر حامدی ارتباط مستقیمی با اطلاع‌رسانی درباره اتفاقی که برای مهسا امینی رخ داده، دارد. به نظر شما نهادهای نظارتی چه انتظاری از یک خبرنگار دارند که او را بابت انجام وظایف شغلی‌اش بازداشت می‌کنند؟

اساسا ساختار ایران اطلاع‌رسانی مستقل را نمی‌پذیرد. بیایید فکر کنیم در همین مورد خاص اطلاعاتی که آنها ارائه می‌کنند، همه درست باشد. حتی در چنین شرایطی هم آنها استقلال حرفه‌ای رسانه‌ها را نمی‌پذیرند؛ یعنی نمی‌پذیرند چند روزنامه‌نگار مستقل بیایند ثابت کنند که ادعای آنها درست است. چرا این را نمی‌پذیرند؟ چون با اساس این استقلال حرفه‌ای مسئله دارند و نمی‌توانند آن را بپذیرند. اگر فرض کنیم که ادعای آنها در این مورد خاص درست باشد، در سایر موارد وضعیت چگونه است؟ طبعا دوست دارند در سایر موارد روایت‌هایی که خودشان می‌خواهند، منتشر شود و برای همین رسانه حرفه‌ای و مستقل به کارشان نمی‌آید. به‌همین‌دلیل هر نوع اطلاع‌رسانی مستقل را نادیده می‌گیرند. مثلا در همین ماجرا به رسانه‌ها می‌گفتند که شما اطلاع‌رسانی نکنید؛ چون ممکن است خبر اشتباهی را مخابره کنید و ابهام ایجاد کنید. در مقابل رسانه‌های خودشان هم‌زمان هر طور که دوست داشتند، خبررسانی می‌کردند. به این مسئله نیز توجه نمی‌کنند که اگر ادعای‌شان درست است، این ادعا باید از زبان یک روزنامه‌نگار و رسانه مستقل روایت شود، نه رسانه‌های وابسته.

‌در این روزها بار دیگر شاهد اظهارنظرهایی از سوی افراد نزدیک به نهاد حاکمیت بودیم، با این مضمون که «ما در این رویداد هم مظلوم واقع شده‌ایم». تا چه میزان می‌توان این ادعا را پذیرفت. آن‌هم با این همه ابزار رسانه‌ای، بودجه برای رسانه‌های دولتی و سایر هزینه‌هایی که در عرصه رسانه انجام داده‌اند.

اساسا فرض می‌کنیم که این ادعای آنها هم درست باشد و واقعا مظلوم واقع شده باشند. آن‌ وقت چطور به این سؤال پاسخ می‌دهند که با این همه رسانه، بودجه و امکانات چطور مظلوم واقع شده‌اید؟ شما که رسانه را گرفته‌اید. حالا چطور شده که ادعا می‌کنید وضعیت کاملا برعکس شده؟ خوب وقتی نمی‌توانید همین رسانه را بچرخانید و چنان مدیریت کنید که مظلوم واقع نشوید، چطور انتظار دارید بقیه قبول کنند که سایر کارهای‌تان درست است؟ شما همه نیروهای اصلی‌تان را به رسانه‌ها فرستاده‌اید و بقیه نیروهای‌تان به طور واضح از نیروهای رسانه‌ای‌تان ضعیف‌تر است. وقتی در مدیریت رسانه‌های‌تان این‌قدر عقب‌گرد دارید، چگونه انتظار دارید از سایر کارها‌ی‌تان استقبال شود.

‌عطف به سؤال قبل چرا در هر رویدادی در ایران، روایت رسمی که از سوی دستگاه‌هایی تزریق می‌شود، اصرار دارد که مظلوم واقع شده و «حقیقت» روایت نشده؟ آیا همین مثال‌های تکراری را نمی‌توان دلیلی بر شکست سیاست‌های رسانه‌ای این‌چنینی دانست؟

برای اثبات شکست سیاست‌های رسانه‌ای نیازی نیست حتی از این وضعیت شاهد مثال بیاوریم. کلا مشخص است که این نظام رسانه‌ای رسمی به‌ویژه رادیو و تلویزیون با این حجم عظیم نیرو، امکانات و بودجه عملا به نتیجه دلخواه نرسیده. این رسانه تنها در متقاعد‌کردن کسانی موفق است که طرفدارش هستند. آنان هم که اساسا احتیاج به متقاعد‌کردن منطقی ندارند؛ چرا‌که هر روایتی که رسانه‌های رسمی عنوان کنند، قبول می‌کنند. ضعف در اطلاع‌رسانی رسانه‌های رسمی داخلی است که کانال‌های تلگرامی خبری را که ساز مخالف می‌زنند، بعضا قدرتمند نشان می‌دهد. من واقعا به‌عنوان یک روزنامه‌نگار شرمگین می‌شوم وقتی می‌بینم برخی رسانه‌ها مرجع خبری این کشور شده‌اند؛ در‌حالی‌که در داخل کشور رادیو و تلویزیون و این همه روزنامه‌نگار باصلاحیت داریم. این سیاست رسانه‌ای ایران است که این وضعیت را ایجاد کرده است؛ وگرنه اگر مردم به رسانه‌های مستقل دسترسی داشتند، چه نیازی دارند به رسانه‌های خارج از کشور متوسل شوند؟

‌در ماجرای مرگ مهسا امینی هم بحث‌هایی مطرح می‌شد که برخی رسانه‌ها خبرهای خود را حذف می‌کنند. همین بحث‌ها باعث این نگاه می‌شود که انگار سیستم فقط روایت خود را به رسمیت می‌شناسد و این روایت‌ها حق انتشار دارند و سایر نهادهای مستقل نمی‌توانند روایت کنند؛ اما این تلاش چه ضربه‌ای به «حقیقت» می‌زند؟ در همین ماجرای مرگ مهسا امینی آیا موجب شده که مردم روایت رسمی را باور کنند؟

بدون تردید این رفتارها معرف دو نکته مهم است. یکی اینکه آنچه نظام رسمی می‌گوید، یا همه حقیقت نیست یا اگر حقیقت هم باشد، دیگر کسی آن را باور نمی‌کند؛ چرا‌که حقیقت هیچ‌گاه پوشاندنی نیست و پری‌رویی است که تاب مستوری ندارد. این یک واقعیت است که «حقیقت» روشن، شفاف و کاملا واضح است و دوست دارد همه از آن مطلع شوند، نه اینکه آن را آن‌طور که ادعا می‌شود، بپذیرند. اگر این‌طور باشد همه ادعا می‌کنند حقیقت نزد آنهاست. ما هم اگر بخواهیم ادعای هر کسی را بپذیریم، دچار بحران می‌شویم؛ بنابراین سنجش حقیقت معیارهایی عینی دارد. باید بر‌اساس آن معیارهای عینی که فراتر از خواسته‌های دولت‌ها یا نهادهای محدود است، به اعتبار حقیقت رسیدگی شود تا جامعه هم آن را بپذیرد. متأسفانه این وضعیت رسانه‌ای کشور است که الان با آن درگیر هستیم و نمی‌دانیم تا چه زمانی هم ادامه دارد. با وجود همه این نکات امیدواریم که همکاران ما زودتر آزاد شوند و این رویه و سیاست رسانه‌ای تغییر کند و مرجعیت رسانه‌ای به داخل کشور بازگردد.

ما خبرنگاریم آقای قاضی...

‌شهرزاد همتی در روزنامه شرق نوشت: کیفش را روی میز می‌گذارد و شروع به پیاده‌کردن مصاحبه می‌کند. در میانه کار سرش را بلند می‌کند و می‌گوید: «ماجرای خودسوزی‌ها خیلی عجیب بود... اصلا باورم نمی‌شه حجم این همه درد رو... » دوباره سرش را پایین می‌اندازد و این بار می‌گوید: «یک زن‌کشی دیگه... می‌دونی؟‌ دیگه چقدر بنویسیم؟‌ انگار همه چیز عادی شده...»‌. 

بازداشت خبرنگاران در اعتراضات اخیز,خبرنگاران بازداشت شده

این دیالوگ‌ها همیشه تا پاسی از شب، حتی وقتی خانه بود ادامه داشت. نیلوفر حامدی، خبرنگار خوب و شریف حوزه زنان روزنامه شرق. خبرنگاری که نه عاشق نام بود و نه در پی نان. که اگر بود، با حداقل حقوق، با تمام تهدیدهای همیشگی در این مسیر، نمی‌ماند و عطای جریده را به لقایش می‌بخشید و پی همان کارهایی می‌رفت که هر روز پیشنهادش را داشت.

تولید محتوا برای پلتفرم‌ها و شرکت‌های استارتاپی که حداقل سه برابر کار در روزنامه برایش درآمد داشت و زندگی او را از تهدید رها می‌کرد. اما نیلوفر حامدی ماند و در همین روزنامه می‌ماند. چون معتقد است که اینجا، این سرزمین و زنان آن با پتانسیل‌های بالا، جای کار فرهنگی فراوان دارند. همیشه می‌گفت و معتقد بود که ما خبرنگاریم و باید مراقب این حرفه باشیم. برایش تفاوتی نمی‌کرد که نقش قهرمان را بازی کند یا ضد قهرمان. همیشه حقیقت برایش مهم بوده و هست.

نیلوفر حامدی، خبرنگار محبوبی بود اما همیشه تلاش کرد سوار این موج محبوبیت نشود. در هر ماجرای خبری و هر سوژه‌ای با نهایت فروتنی در گروه اجتماعی بحث می‌کرد و در صورت مخالفت از آن صرف‌نظر می‌کرد، مگر جایی که پای حقیقت در میان بود. او در ماجرای مرگ دلخراش مهسا امینی نیز، بعد از رسیدن خبر به روزنامه شرق، پس از هماهنگی با مدیرمسئول و دبیر گروه اجتماعی، به بیمارستان کسری رفت و پس از در‌میان‌گذاشتن موضوع با مدیرمسئول و مشورت مدیریت روزنامه با نیروی انتظامی، تا رسیدن خبر رسمی، از نوشتن گزارش صرف‌نظر و تا زمان رسانه‌ای‌شدن این ماجرا سکوت کرد و پس از آن نیز بنا بر وظیفه خود که انتشار اخبار و واقعیت است، به اندازه بضاعت و البته محدودیت‌های روزنامه در این باره نوشت و تلاش کرد.

نیلوفر یک مأموریت ناتمام داشت؛ گزارشی تحقیقی درباره چرایی مرگ مهسا امینی، گزارشی که قرار بود در تعطیلات چند روز گذشته نوشتنش را شروع کند. فرصتی که هرگز به دست نیاورد و حالا امروز ششمین روز بازداشت خود را می‌گذراند.

هنوز نه برای ما و خانواده نیلوفر حامدی، نه برای خود او دلیل این بازداشت مشخص نیست. او تفهیم اتهام نشده، ما امیدواریم دوباره به تحریریه برگردد. کیفش را روی میز بگذارد، نوای زیبای شجریان را در تحریریه پخش کند و خبرها را پیگیری کند، به سرتاسر ایران سر بزند و از زن‌های محروم و گمنامی بنویسد که قربانی تعصب می‌شوند.

نیلوفر حامدی یکی از خبرنگارهایی است که این روزها بازداشت یا احضار شده‌اند. تماس‌های مکرر خوانندگان روزنامه شرق با تحریریه و پیگیری احوال او، بغض آنها پشت خط تلفن، نشانه آن است که او صدای مردم بود. ما خبرنگاریم آقای قاضی. بگذارید بی‌واهمه و ترس از انگ سیاسی‌بودن با همین حقوق‌های خنده‌دار و البته غم‌انگیز، دلمان به رساندن صدای آدم‌ها خوش باشد... بگذارید نیلوفر به تحریریه برگردد... به خاطر گریه همان مادری که امروز پشت تلفن گفت نیلوفر صدای دخترش بود، به خاطر بغض همان زن جوانی که گفت هر روز منتظر است خبر آزادی او را بشنود و به خاطر ما. ما یعنی همه خبرنگارانی که امروز منتظرند تا به این باور برسند که برای نوشتن حقیقت، هیچ چیزی آنها را تهدید نمی‌کند. بگذارید ما در تحریریه بمانیم و روزنامه‌نگار بمانیم... اجازه دهید چاپچی و چپ‌چین نباشیم آقای قاضی... .

  • 19
  • 1
۵۰%
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
محمدرضا احمدی بیوگرافی محمدرضا احمدی؛ مجری و گزارشگری ورزشی تلویزیون

تاریخ تولد: ۵ دی ۱۳۶۱

محل تولد: تهران

حرفه: مجری تلویزیون

شروع فعالیت: سال ۱۳۸۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی حسابداری و تحصیل در رشته مدیریت ورزشی 

ادامه
رضا داوودنژاد بیوگرافی مرحوم رضا داوودنژاد

تاریخ تولد: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۵۹

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر

شروع فعالیت: ۱۳۶۵ تا ۱۴۰۲

تحصیلات: دیپلم علوم انسانی

درگذشت: ۱۳ فروردین ۱۴۰۳

ادامه
احسان قربان زاده بیوگرافی احسان قربان زاده؛ خواننده تازه کار موسیقی پاپ ایران

محل زندگی: تهران 

ملیت: ایرانی

حرفه: خواننده

سبک: پاپ و سنتی ایرانی

ساز: تنبک، باغلاما و گیتار

ادامه
فرامرز اصلانی بیوگرافی فرامرز اصلانی از تحصیلات تا شروع کار هنری

تاریخ تولد: ۲۲ تیر ۱۳۳۳

تاریخ وفات : ۱ فروردین ۱۴۰۳ (۷۸ سال)

محل تولد: تهران 

حرفه: خواننده، آهنگساز، ترانه‌سرا، نوازندهٔ گیتار 

ژانر: موسیقی پاپ ایرانی

سازها: گیتار

ادامه
عقیل بن ابی طالب زندگینامه عقیل بن ابی طالب؛ از صحابه پیامبر و امام علی (ع)

تاریخ تولد: ده سال بعد از عام الفیل

محل تولد: مکه

محل زندگی: مکه، مدینه

دلیل شهرت: صحابه و پسرعموی محمد

درکذشت: دوران حکومت معاویه، مدینه

مدفن: بقیع

ادامه
علیرضا مهمدی بیوگرافی علیرضا مهمدی؛ پدیده کشتی فرنگی ایران

تاریخ تولد: سال ۱۳۸۱ 

محل تولد: ایذه، خوزستان، ایران

حرفه: کشتی گیر فرندگی کار

وزن: ۸۲ کیلوگرم

شروع فعالیت: ۱۳۹۲ تاکنون

ادامه
حسن معجونی بیوگرافی حسن معجونی بازیگر کمدی سینمای و تلویزیون ایران

چکیده بیوگرافی حسن معجونی

نام کامل: محمد حسن معجونی

تاریخ تولد: ۲۸ دی ۱۳۴۷

محل تولد: زنجان، ایران

حرفه: بازیگر، کارگردان، طراح، مدرس دانشگاه

تحصیلات: رشتهٔ ادبیات نمایشی از دانشکده سینما تئاتر دانشگاه هنر

آغاز فعالیت: ۱۳۷۵ تاکنون

ادامه
ابراهیم بن جعفر ابی طالب زندگینامه ابراهیم بن جعفر ابی طالب

نام پدر: جعفر بن ابی طالب

سن تقریبی: بیشتر از ۵۰ سال

نسبت های مشهور: برادر محمد بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر ابی طالبزندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

زندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب فرزند جعفر بن ابی طالب بوده است، برخی از افراد ایشان را همراه با محمد از نوه های جعفر می دانند که عمال بن زیاد وی را به شهادت رساند. برخی از منابع می گویند که ابراهیم و محمد هر دو از لشکر ابن زیاد فرار کرده بودند که بانویی در کوفه آنها را پناه می دهد، اما درنهایت سرشان توسط همسر این بانو که از یاران ابن زیاد بود از جدا شد و به شهادت رسیدند. 

ادامه
مریم طوسی بیوگرافی مریم طوسی؛ سریع ترین دختر ایران

تاریخ تولد: ۱۴ آذر ۱۳۶۷

محل تولد: تهران

حرفه: ورزشکار، دونده دوهای سرعت

تحصیلات: کارشناسی تربیت بدنی از دانشگاه تهران

قد: ۱ متر ۷۲ سانتی متر

ادامه

انواع ضرب المثل درباره شتر در این مقاله از سرپوش به بررسی انواع ضرب المثل درباره شتر می‌پردازیم. ضرب المثل‌های مرتبط با شتر در فرهنگها به عنوان نمادهایی از صبر، قوت، و استقامت معنا یافته‌اند. این مقاله به تفسیر معانی و کاربردهای مختلف ضرب المثل‌هایی که درباره شتر به کار می‌روند، می‌پردازد.

...[ادامه]
ویژه سرپوش