
وقتی استقلال از شروع نیمفصل دوم لیگ هجدهم شروع به گل کردن هرچه بیشتر فرصتهای گلزنی خود کرد، برخی گفتند این اثر وجودی سریع فرهاد مجیدی است که چند هفته مانده به شروع نیمفصل دوم به باشگاه «آبی» بازگشته و عضو کادر فنی شده و دستیاری وینفرد شفر را پذیرفته بود. فرصتهای پرشمار از دست رفته در نیمفصل اول و اینکه الحاجی گرو و مرتضی تبریزی نتوانسته بودند همان پیکانهای گلزنی را نشان بدهند که توقع آن میرفت، مسالهای بود که این باور را قوت میبخشید و از طرف دیگر جذابیتهای انکارناپذیر مجیدی هم مزید بر علت شده بود.
او از دید هواداران جوان استقلال، شمایل این باشگاه در عصر تازه برخوردها با رقیب بزرگ و قدیمی و با گلهای حساس دقایق آخرش یاور «پرویز سوبله چوبله(!)» در ثبت چهار برد متوالی مقابل قرمزهای تهرانی در دربیهای اغلب بدخیم پایتخت بوده و چون پس از بازنشستگی وی «پرسپولیس برانکو» بهوضوح بر استقلال منصوریان و استقلال شفر سایه انداخته، این طرز تلقی وجود داشته است که آخرین روزهای خوشی آبیها به زمان جولانهای مجیدی بازمیگردد و موقعی که وی با پایان دادن به حضور ۸سالهاش در لیگ امارات به ایران بازگشته و یکبار دیگر آبیپوش شده و بهرغم اصطکاکهای آشکار و نهانش با قلعهنویی و همکاریهای پرتضادش با پرویز مظلومی، باشگاه را ترک نکرده و به الگوی راسختری نزد جوانان آبیدوست تبدیل شده بود؛ جوانانی که بهسبب سن کم امثال علی جباری، کارو حقوردیان، اکبر کارگرجم و البته مرحوم حجازی و شادروان پورحیدری را اصلا ندیده یا در زمانهایی رویت کردهاند که پا در ایام پیری گذاشته و از صلابت قبلی بیبهره بودند و البته بهجز حجازی به اندازه مجیدی خوشتیپ نبودهاند!
حالا همه میدانند
فقط یکی، دو ماه پس از گذشت نیمفصل و با تعقیب خط سیر بازی رشد کرده آبیها و مشخص شدن تام و تمام سهم خارجیهای تازهوارد و بهویژه پاتوسی اهل آفریقای جنوبی، حالا همه متوجه شدهاند که پایهگذاران پیشرفت بازی تهاجمی آبیها چه کسانی بودهاند و حرکات و تلاش فردی کدام بازیکنان و طرحهای کدام مربی، استقلال را صاحب مهارت بیشتری در کار خلق فرصت و توان گلزنی کرده است.
مجیدی البته در تمرینات زحمات خود را کشیده و کوشیده است به مهاجمان -بهویژه بومی- آبیها بگوید راه درستتر و سریعتر برای رسیدن به دروازه رقبا کدام است اما همسو با آن برخی حاشیههای باشگاه را هم که بهسبب روابط تیره علی خطیر با شفر و وجود چنددستگی در تیم بهخودی خود کم نیست، افزایش بخشیده است. درگیری کلامی و نشانهای(!) او با امیر قلعهنویی در حاشیه بازی اخیر آبیها با سپاهان و ماجرای چندی پیش او در نیمههای شب در یک اتوبان در تهران که نیروی انتظامی را وادار به واکنش در قبال قانونشکنی وی کرد، از جمله رفتارهای سر زده از سوی کسی است که بهجبر قرار داشتن در کادر فنی باشگاه باید پرچمدار منزه بودن و درست کردار بودن باشد و یکی از وظایف اصلیاش دور کردن باشگاه از حاشیهها است.
در رادار سرمربیگری!
مجیدی از سه فصل پیش که گروه مخالفان و منتقدان مظلومی یک شب دیرهنگام به خانه آقا فرهاد رفتند و در حرکتی کودتاوار خواستار سرمربیگری وی و بهواقع جایگزینی او با پرویزخان شدند، بهطور آشکار در رادار سرمربیگری استقلال قرار داشته و این پست را مزهمزه میکرده است! شکی نیست که او ابتدا همکاری با سرمربیان سالهای اخیر استقلال را یک عامل تاخیر و عنصری مضر برای اهداف درازمدت خویش میدانست و معتقد بود که اگر فعلا بیرون بنشیند و در موقع مقتضی (کدام موقع، بماند!) بهطور سر راست و بدون مقدمه سرمربی آبیها شود، برای او بهتر خواهد بود.
آمدن شفر و موفقیت سریع وی در تبدیل کردن تیم ناکاممانده توسط منصوریان به یک تیم آتشین در نیمفصل دوم لیگ شانزدهم، طرز تفکر و نوع نگاه مجیدی را عوض و وی را متقاعد کرد که میتواند بهعنوان دستیار شفر نیز وارد چرخه کار در باشگاه سابق خود شود و از هر اتفاق منفی و مثبتی در این راه برای رسیدن به هدف اصلیاش که سرمربیگری تیم است، بهره گیرد. اگر شفر موفق بماند، مجیدی طبق باورهایش جزوی از این توفیق تلقی میشود و اگر ناکامیهایش چنان زیاد شود که عذرش را بخواهند، آقا فرهاد به درست یا غلط خود را «دمدستیترین» گزینه برای جانشینی سریع وی خواهد دید؛ گزینهای که چون هواداران جوان عاشق او هستند، باشگاه نیز لابد موظف به اجرای این امر و ارتقای درجه مجیدی خواهد بود.
مسائلی دیگر
تحقق یا عدم شکلگیری این رویدادها را گذشت زمان مشخص خواهد کرد، اما آنچه تا بهحال قطعی نشان میدهد، کوچکتر شدن شرایط مجیدی و عدم رشد جایگاه وی بهسبب مسائل دیگری است که اخیرا در استقلال روی داده است. از یک سو پاتوسی در جمع بازیکنان و خود شفر در جمع مربیان، سردمداران و بانیان اصلی اتفاقات اخیر آبیها چه مسائل تلخ پس از شکست در دربی و چه رویدادهای مثبت بعد از غلبه بر الهلال و سپاهان جلوه کردهاند و از طرف دیگر مجیدی طی این مدت کار فنی مهم و محسوسی را انجام نداده که هواداران او را بیش از پیش چهره روز خود بینگارند.
مجیدی مثل معمول همان دکور جذاب نشان داده که طرفداران جوانتر استقلال او را الگوی سالهای اخیر این تیم تلقی کرده و مردی انگاشتهاند که کارها و جهتگیریها و اقداماتش میتواند استقلال را تا حدی از زیر سایه رقیب بزرگ و قدیمیشان خارج سازد و البته یادآور سالهای خوشتر استقلال باشد؛ تداعیکننده سالهایی که اعضای کادر فنی استقلال اغلب مردان دورهدیده، امتحان پسداده و صاحب مدرکی بودند و بر خلاف مجیدی پیش از آمدن به جمع آبیها باشگاههای متعددی را تجربه کرده و در آن مکانها کارآزموده و سپس پرچم آبی را در دست گرفته بودند و سلاح نخستشان نهفقط سیمای خوش، بلکه عملکرد فنی مطلوب بوده است؛ چیزی که نمیدانیم مجیدی کی و چگونه به سوی آن سوق خواهد یافت؟
وصال روحانی
- 19
- 2
امیرکرمی
۱۳۹۸/۱/۲۹ - ۱۴:۱۵
Permalink