گاهی فکر میکنیم تمامی دلایل موفقیتهای فراوان برانکو ایوانکوویچ در پرسپولیس را میدانیم اما قدری تعمق بیشتر ما را به نتیجهای متفاوت میرساند. واقعاً چه چیزهایی سبب شده این مربی ۶۵ ساله کروات طی ۴ سال و نیم زمامداریاش در جمع سرخهای تهرانی به آمار و نتایجی برسد که جز علی پروین در سالهای طلایی دهه ۶۰ و سپس سالهای پایانی دهه ۷۰ و آغاز دهه ۸۰ هیچکس دیگر به آن نایل نشده بود.
میتوان به دلایل بدیهی ذیل اندیشید:
* دیسیپلین و نظم کاری و بیرون راندن نافرمانها از چرخههای کاری با کمترین سر و صدای ممکن.
* ایجاد انسجام تیمی و وحدت رویه از طریق پیریزی این تفکر که هیچ تیمی در ایران فراتر از پرسپولیس نیست و تمرینهای مکرر روی نقاط قوت و تلاش برای رفع ضعفهای اندک تیم.
* تکیه بر بازیهای گروهی فراگیر و تنوع تاکتیکی و پرهیز از سانترهای بلند دائمی و ادغامی درست از بازی قدرتی با نمایشهای فنی.
* ایجاد سیستمهای دفاعی قوی و مبتنی بر بازی قدرتی با استفاده درست از عناصری کلیدی مثل سیدجلال و خلیلزاده تا اگر تیم کم گل میزند، راه پیروزیهای تیم حتی با یک بار گلزنی نیز هموار شود.
* از بین بردن شائبه تبعیض در تیم از طریق سخن گفتن با زبان مشترک و وحدتبخش با بازیکنان بهگونهای که فراموش کنند متن قرارداد بعضیشان به وضوح بهتر از سایرین است و البته کم کردن این فاصلههای مالی تا سرحد امکان.
* بهوجود آوردن حس فداکاری به گونهای که هر مهرهای نه فقط برای خود بلکه برای یاران کناری و به واقع برای کل تیم بجنگد و پرهیز از ایجاد چنددستگی در تیم با تبلیغ این باور که تیم مجموعهای از انسانها است که فقط برتری «جمع» برای آن مهم است و نه پیشتازیهای فردی برای آقای گلی و امثال آن.
* بینیاز جلوه دادن تیم از تک ستارهها از طریق موافقت با لژیونر شدن آنها و دادن جای سفرکردهها به پرانگیزههایی که برای رسیدن به ترکیب ثابت انواع انگیزهها را دارند. از همین راه بود که پرسپولیس از رفتن امیری، احمدزاده، مسلمان و محرمی نیز رنجور نشد و بدون ماهینی و انصاری مصدوم و با امثال همتی و علوانزاده کم تجربه فینالیست آسیا شد.
* امیدوار ماندن به فتح هر بازی و هر جامی و حتی در زمانهایی که توپ رقبا پر و توان سایر تیمهای آسیایی بیشتر بود. گاهی پرسپولیس به نتایجی در این چهار سال رسید که بالاتر از ظرفیتهای فنیاش بود و این نتایج خلق شد چون این باور غیرواقعی (ولی ملموس) وجود داشت که این تیم از عهده هر کار سختی هم بر میآید.
* تکیه بر اعجازهای لحظهای؛ وقتی بیرانوند با سیوهایی محیرالعقول امثال ژاوی را ناکام کرد و سیدجلال سر پیری معرکه گرفت و کامیابینیا با شانههای دررفته به مرد درهم کوبنده بهترین مهرههای حریفان تبدیل شد و احمد نوراللهی بهرغم گذراندن دوران سربازیاش از یک بازیکن معمولی به هافبکی در اندازههای شرکت در جام ملتهای آسیا ۲۰۱۹ ارتقا یافت، پرسپولیس فهمید در دل عصری طلایی قادر به هماوردی با هر حریفی در سطح بالای آسیا هم هست و به بلوغی رسیده که حتی تیمهای دارای مهرههای بیشتر و بهتر به آن نایل نشدهاند. بشار رسن و سیامک نعمتی نمونههای روشن این رشدهای غیرعادی هستند و آنها در انوار ساطع شده از سیستمهای کاری و روشهای فکری و تمرینی ایوانکوویچ به مردانی تبدیل شدند که بسیار فراتر از جوهره اصلی وجودشان بود. به هافبکهایی که خلاقیتشان بیشتر از چیزی بود که از چنین مهرههایی توقع آن میرفت و این مهرهها در واقع فراتر از حد متوسط نیستند و پیشتر هم نبودهاند و بعید است که در آینده هم بشوند.
آیا مواردی که برشمردیم و کم نیز نبود رازهای موفقیت سرمربی کروات پرسپولیس را مشخص میسازد؟ جواب یک «خیر» بزرگ و صریح است. زیرا به وضوح بهنظر میآید که برانکو چه در زمینه مسائل فنی و چه در حوزههای روحی و رفتاری برخوردهایی ناپیدا و مؤثر با شاگردانش داشت که آنها را به سطح متعالیتری از آمادگی میرساند و همه آنچه ما در ظاهر میدیدیم، آنی نبود که در افکار برانکو وجود داشت و در برنامههای وی جاری و اجرایی میشد.
یکی از دوستان که بهرغم اعتقاد راسخ به تمام «دلیل واره»های فوق عجز خود در برآورد سببهای موفقیت پرسپولیس در دوران برانکوییاش را نیز پنهان نمیکرد، روزی در توجیه همه آنچه نمیداند گفت: «این مرد حتماً مهرهمار دارد وگرنه به این همه موفقیت نمیرسید.»
این البته سادهترین راه برای نگفتن مسائل ضروری و عنوان نکردن بخشی از دلایل موفقیت ایوانکوویچ و اعتراف آشکار به ضعف در درک حقایق و دلایل است اما وقتی در نظر میگیریم که او با کم مهرهترین و آسیبدیدهترین ترکیب پرسپولیس این تیم را بر تیمهای پرزر و زیور عربستان و قطر فایق کرد و به نایب قهرمانی آسیا نایل ساخت، به این نتیجه میرسیم که رویکرد به چنین کلیگوییها و چیزهای مشابه با خرافهگویی بهترین راه برای حرف زدن و در عین حال هیچ نگفتن است. این روزها که برانکو با بازندههای چند سال اخیر مقابل پرسپولیس (الاهلی عربستان) به توافق رسیده؛ سران سرخهای تهرانی نمیتوانند به توجیههایی همینقدر مبهم نیز برای بیان دلایل از دست دادن سببساز اصلی پیروزیهای خود روی بیاورند و به زودی اوضاع بدی را روی سکوها و از دست و زبان هواداران ناراضی تجربه خواهند کرد اما حتی دلایل ناشناخته و مبهم ماندن راههای توفیق برانکو و تبدیل شدن غیرقابل فهم متوسطها در سیستمهای کاری او به مردانی سرنوشتساز نیز رویکرد به مربیهای به جز او را برای سرخها توجیه نمیکند. بخصوص که آنها مجبورند با قدری تفاوت همانقدر به جانشینان وی بپردازند که به ایوانکوویچ میپرداختند و آنهم در حالی که این جانشینان هر چیزی هم که داشته باشند، قطعاً آن مهرههای مار معروف و نادیده و شاید هم غیرواقعی(!) را ندارند و نخواهند داشت.
وصال روحانی
- 17
- 4