
وزارت ورزش و جوانان در قامت متولی سرخابیها اکنون با پرسشهای بزرگی درباره سرنوشت نیمکتهای دو تیم تحت حمایت خود مواجه است. وضعیتی که بخش اعظمی از آن ناشی از اشتباههای مدیریتی در داخل این باشگاهها و بخشی دیگر نشأت گرفته از مشکلات مالی است.
رویکرد وزارت ورزش و جوانان با اینکه همواره تسریع امور این دو باشگاه و ایجاد تعادل در تصمیمسازیها و تعیین بودجههای یکسان (با کمک حامیان مالی) بوده اما از نگاه هواداری که این روزها تأثیر بسیاری بر تصمیمگیریها داشته، ممکن است وزارت ورزش و دیگر نهادها با انتقادهای بسیاری مواجه شوند و متهم به ناعدالتی در باشگاههای زیرمجموعه خود باشند.
این نگاه آمیخته با تردید نسبت به متولیان این دو باشگاه ممکن است با انصراف استراماچونی از حضور در کانون استقلال وسعت بیشتری بگیرد و در جبهه آبی نقدهای بسیاری به سوی متولیان روانه شود.
این ماجرا در حالی متولیان این دو باشگاه را تهدید و آنها را با اتهام تبعیض مواجه میسازد که اساساً دلایل دو مربی برای کنارهگیری از سمتهای خود در این دو باشگاه تفاوت آنچنانی با هم ندارد و هر دو بیانضباطیهای مالی، مشکلات سختافزاری و این قبیل مسائل را در جدایی احتمالی خود دخیل میدانند.
کالدرون اما با انعطافپذیری بیشتر در قیاس با استراماچونی احتمال بازگشت به کار بیشتری دارد که این نیز میتواند برگرفته از خصوصیات اخلاقی او در قیاس با استراماچونی باشد اما به هر دلیل اگر کالدرون در نیمفصل دوم در پرسپولیس به کار ادامه دهد و استراماچونی روی همان درخواستها استوار بماند و حاضر به بازگشت نشود، وزارت ورزش و جوانان با حجم عظیمی از نقدها مواجه خواهد شد و هیچ بعید نیست با وجود انعطافپذیری بیشتر کالدرون و یا سهولت بیشتر در راه پرداخت مطالباتش، باشگاه پرسپولیس نیز ناچار به قطع همکاری با سرمربی خود شود.
در واقع متولیان اکنون یا باید هر دو مربی را با ترفندها و برنامههای پنهان و آشکار خود به ادامه فعالیت مجاب کنند یا قید هر دو را بزنند که در حالت دوم تردیدی نیست فوتبال ایران لطمه بسیاری خواهد دید و این دو باشگاه در حالت وارونه قرار خواهند گرفت و با سرنوشتی مبهم و نگرانکننده مواجه خواهند شد.
این مجادلات در شرایطی ذهن تصمیمگیران در رأس امور ورزش را سخت درگیر خود کرده که بعد از استعفای اجباری تاج از ریاست فدراسیون فوتبال نیز مسأله انتخاب سرمربی تیم ملی به نوعی به گردن وزارت ورزش و جوانان افتاده و آنها ناچارند برای این حوزه سرمربی خارجی برگزینند که اگر چنین شود هیچ بعید نیست که یکی از دو طرف ماجرا (هواداران سرخابی) اگر با فقدان سرمربی خود مواجه شوند، این سؤال را در مقابل وزارت ورزش قرار دهند که چرا برای تیم ملی انتخاب سرمربی خارجی ممکن است اما برای باشگاههای محبوب خود نه! که این وضعیت نیز شاید مسیر انتخابات در تیم ملی را هم به سوی مربی ایرانی سوق دهد! پرسش کلیدی در چنین فضایی اما بسیار کالبدشکافانهتر است.
سؤال این است؛ مگر چند گزینه داخلی مناسب برای سرخابیها و تیم ملی وجود دارد یا ساخته شده است؟ پاسخ روشن است...
- 14
- 4