چهارشنبه ۱۸ مهر ۱۴۰۳
۱۴:۲۸ - ۱۹ شهریور ۱۴۰۳ کد خبر: ۱۴۰۳۰۶۰۹۰۰
سیاست داخلی

روایت مادر «نفس» از وضعیت پرونده شکایت از گشت ارشاد

گشت ارشاد,کتک زدن یک دختر توسط گشت ارشاد

مادر نفس حاجی شریف در گفت وگو با روزنامه اعتماد از ابعاد پنهان پرونده برخورد با دختر خیابان وطن پور در تیرماه امسال سخن گفته است.

بخش‌های مهم این گفت‌وگو را در ادامه می‌خوانید‌:

از ابتدای شکل‌گیری این بحران تلاش کردم از طریق قانونی موضوع را دنبال کنم. هدف از پیگیری این پرونده آن است که دختر من بداند در این کشور فرقی نمی‌کند متخلف در چه لباس و چه پست و سمتی باشد. هر زمان که تعرضی به حقوق او یا خود او صورت گیرد، دستگاه قضایی و قانون کشور از او حمایت می‌کند. نمی‌خواهم بچه‌ام از مملکت خود بترسد.

دختر ۱۴ساله من و دوستش در ۱تیرماه ۱۴۰۳ در خیابان وطن‌پور شمالی زمانی که قصد داشتند به مرکز خرید بروند، توسط ماموران گشت ارشاد به وضع عجیب و خشونت‌باری دستگیر می‌شوند. ما در یک کافی‌شاپ نزدیک به خیابان وطن‌پور بودیم. دخترم و دوستش برای تحویل گرفتن خریدشان به مرکز خرید رفتند و من منتظر بازگشت آنها بودم. دقایقی بعد متوجه شدم موبایل بچه‌ها خاموش شده. سراسیمه شده بودم و از استرس کم مانده بود قالب تهی کنم. ساعت ۶و نیم عصر بچه‌ها را می‌گیرند و تا ساعت ۸ به من خبری ندادند. فکرم هزار جا رفت و آرام و قرار نداشتم. نهایتا از گوشی دوستش به من زنگ زدند و خبر دادند که گشت ارشاد آنها را گرفته است.

من تلاش کردم گوشی را به مامور خانم بدهند تا به او بگویم که این بچه‌ها ۱۴ساله‌اند تا برخورد مناسبی با آنها صورت گیرد. اما مامور خانم بدون توجه به حرف من گفتند به مرکز پلیس امنیت گیشا بیایید. در مسیر بودم که آقایی به من زنگ زد و گفت: «دخترتان جلوی من نشسته؛ آب هم به او داده‌ایم، روبه روی کولر و هیچ اتفاقی برای او نیفتاده. روسری داشتید بیارید، نداشتید هم ایرادی ندارد! فقط بیایید دنبالش.» وقتی این مامور به من گفت اتفاقی برای بچه‌تان نیفتاده، و روسری هم نیاورید فهمیدم از لحاظ قانونی نمی‌توانستند بچه را بازداشت کنند. وقتی رسیدم، بماند که چه حرف‌ها و فحش‌های زشتی به من دادند. به من گفتند: « دخترت را تو خیابون ول کردی. دخترت و...است.»من از یک طرف نگران بچه بودم و از طرف دیگر با تحقیرهای ممتد مواجه بودم.

وقتی رسیدم، دیدم صورت دخترم زخمی و خونی است. گردنش کبود شده و جای چنگ در جای‌جای بدنش وجود دارد. لباس‌هایش پاره‌پاره و او برای اینکه پیراهنش نیفتد، آنرا گره زده است. حیرت‌آور اینکه بدون روسری جلوی آن همه مرد بی‌حال نشسته بود. من تعجب کردم به خاطر حجاب نفس را گرفته‌اند، بعد نفس بی‌حجاب منتظر من نشسته است. 

حالم بد شد و با ماموران بحثم شد. بلافاصله به همه نهادهای قانونی شکایت کردم. این کار را کردم تا فردا نگویند، اگر به فراجا و بازرسی و حفاظت اطلاعات و....شکایت می‌کردید، پیگیری می‌شد. بنابراین به بازرسی ناجا، حفاظت اطلاعات ناجا، بازرسی فراجا، حفاظت اطلاعات فراجا و بازرسی کل ناجا و دفتری که مربوط به آقای رادان است، شکایت کردم. همچنین به ۱۹۷ و دادسرای نظامی هم شکایت بردم. اکنون دو ماه و نیم است که من و وکیلم در حال رفت و آمد هستیم. اما نتیجه‌ای نگرفته‌ایم.

یکی از ماموران خانم که نفس را گرفته، مدت‌ها بعد ادعا کرده، انگشتش در رفته، بلافاصله برای او وقت دادرسی تشکیل داده‌اند! چطور ممکن است، شکایت ما این همه مدت به جایی نرسد و بعد افرادی که بچه مرا کتک زده‌اند بدون هیچ سند و مدرکی دادگاه‌شان برگزار شود.

بین راه، نفس را از ون اول پیاده کرده و سوار ون دوم کردند. چون اگر مسوولان قضایی، درخواست دوربین ون را کردند، دوربین ون دوم را ارایه کنند. وقتی نفس این موضوع را به من گفت، همه جا اعلام کردم، نفس سوار دو خودرو شده است. خوشبختانه ما در مورد اینکه بچه‌ها را از خودروی ابتدایی پیدا کردند و سوار ون دوم کردند، شاهد داریم.

نفس از خانه بیرون نمی‌رود. حتی جرات نمی‌کند پیش تراپیست برود.دچار اضطراب و استرس شدید است. برخی مشکلات را نمی‌توانم بگویم اما از نظر روحی و روانی آسیب زیادی پیدا کرده است. چند شب اول خوابش نمی‌برد، نصف شب از ترس اینکه ماموران قرار است به خانه بریزند، پیش من می‌آید. در مجتمع مسکونی ما دوربین وجود دارد، هر روز صبح، اول دوربین واحد را می‌بیند تا مطمئن شود ماموران پشت درب خانه نیستند و بعد کارهایش را انجام می‌دهد. در ون بچه را ترسانده بودند که خود و خانواده‌ات را به زندان می‌اندازیم و ولت نمی‌کنیم. او را تهدید کرده بودند تو را به زندان می‌فرستیم. این روند باعث استرس و ترس شدید نفس شده است. نفس یک دانش‌آموز نخبه، یک هنرمند مستعد و یک ورزشکار مدال‌آور است. مدال‌های قهرمانی فراوانی دارد. این روزها نفس می‌ترسد و مدام از من می‌خواهد از ایران برویم.

زمانی که شکایت کردم، نگاه عاقل اندرسفیهی به من انداخت و گفت: «زنگ زدی ۱۹۷؟ حالا بدو زنگ بزن ببین چی‌کار برات می‌کنه؟ فکر کردی گوش ما رو می‌برن؟» نه تنها نگران برخوردهای حقوقی و قضایی نبودند، بلکه مرا مسخره می‌کردند. مامور کلانتری به من می‌گفت به خاطر اینکه موضوع را افشا کردی با تو برخورد هم می‌شود! گفتم مگر من با رسانه‌های خارجی صحبت کرده‌ام؟ با رسانه‌های داخلی و رسمی کشورم صحبت کردم. این ماموران نه تنها پشیمان نبودند، بلکه به رفتار تند خود افتخار می‌کردند.

  • 12
  • 2
۵۰%
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

پیشین: قابوس بن سعید

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

وبگاه: yasharsoltani.com

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

خویشاوندان : فرزند موسی کاظم و برادر علی بن موسی الرضا و برادر فاطمه معصومه

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

تحصیلات: فوق لیسانس مدیریت ورزشی

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

همسر: ساناز بیان

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه

مجلس

دولت

ویژه سرپوش