
یکی از بهانههای جدی دونالد ترامپ و وزیر خارجهاش مایک پمپئو برای اعلام خروج یکجانبه آمریکا از توافق هستهای، بحث مربوط به فعالیتهای اتمی و ادعای تلاش ایران برای دستیابی به بمب هستهای است. هر چند طبق اعلام چندین باره آژانس بینالمللی مبنی بر پایبندی کامل ایران به تعهدات برجامی و نیز بسته شدن پرونده موسوم به PMD ( ابعاد نظامی احتمالی برنامه هستهای)، تمامی شرکای برجام متفقالقول تاکید دارند که ایران به دنبال دستیابی به بمب هستهای نیست و برنامه موشکی تهران بحثی جدا از توافق هستهای است، اما مانورهای رسانهای مقامات کاخ سفید روی این موضوع یکی از اهرمهای جدی آمریکا برای توجیه خروج از برجام است.
ماجرا از کجا آغاز شد؟
اصولاً انرژی اتمی و غنیسازی کلماتی هستند که اکنون سالهاست با زندگی و معاش مردم ایران عجین و مانوس شده است. از ده سال پیش تاکنون شاید کمتر روزی را بتوان سراغ داشت که موضوع پرونده هستهای ایران و پس از آن مذاکرات هستهای و برجام یکی از عناوین مهم اخبار کشور را تشکیل نداده باشد.
ماجرا از آن جا آغاز شد پس از پایان جنگ تحمیلی، دولتهای پس از جنگ به مقتضای امکانات و دوره مسئولیتشان، توان خود را مصروف داشتند تا با استفاده از انرژی صلح آمیز هستهای به عنوان یکی از مولفه های تاثیرگذار در جهان معاصر، از تولید برق گرفته تا کاربرد آن در پزشکی، کشاورزی و صنعت، مسیر رشد و توسعه کشور را هموار سازند.
اما از دوازده سال گذشته تاکنون بر اثر تحولات جهانی مانند ۱۱ سپتامبر، مناقشه میان ایران و آمریکا، حمله آمریکا به عراق، اتفاقات موسوم به بهار عربی و سعی رقبای منطقهای و در راس آن ها رژیم صهیونیستی در امنیتی جلوه دادن فعالیتهای هسته ای ایران، روند پرونده هستهای کشور سیری بسیار پیچیده و دشوار را طی کرد.
ابتدا طی توافقنامه تهران، بروکسل و پاریس در سال ۱۳۸۲، ایران قرار شد، فعالیتهای مربوط به غنیسازی و بازفرآوری مانند ساخت، تولید، نصب، آزمایش، سرهمبندی و راهاندازی سانتریفیوژهای گازی و فعالیتهای مربوط به جداسازی پلوتونیم را متوقف کند و در عوض اتحادیه اروپا سعی در پذیرش ایران در سازمان تجارت جهانی کند اما با بد عهدی طرف غربی در قبال حسن نیت ایران، فعالیتهای هستهای ایران شامل غنی سازی مجدد و فک پلمپ از مراکز هستهای آغاز شد و با رفتن پرونده ایران به شورای حکام آژانس و شورای امنیت سازمان ملل، زمینه صدور ۶ قطعنامه علیه کشور فراهم شد.
در همین رابطه در ۹ مرداد ۱۳۸۵ با تصویب قطعنامه ۱۶۹۶، شورای امنیت سازمان ملل با ابراز نگرانی از برنامه هستهای ایران، خواستار توقف غنیسازی اورانیوم شد. ۵ ماه پس از این قطعنامه، شورای امنیت در دوم دی ماه ۱۳۸۵ با صدور قطعنامه ۱۷۳۷، از کلیه کشورها خواست تا از صدور اقلام و تجهیزاتی که میتواند به فعالیتهای مرتبط با غنیسازی کمک کند جلوگیری کرده و تاکید کرد که تمام فعالیتهای مرتبط با غنیسازی و تحقیق و توسعه باید متوقف شود. در ۴ فروردین ۱۳۸۶ در قطعنامه ۱۷۴۷ تاکید شد هیچ وام جدیدی به ایران داده نشود و صادرات و واردات کلیه سلاحهای سنگین در مورد ایران ممنوع شد.
در قطعنامه ۱۸۰۳ در تاریخ ۱۳ اسفند ۱۳۸۶ علاوه بر تحریمهای قبلی حکم به بازرسی محمولههای دریایی و هوایی ایران داده شد. اما مهمترین قطعنامه، قطعنامه ۱۹۲۹ بود که در تاریخ ۱۹ خرداد ۱۳۸۹ به تصویب رسید و ایران را رسماً در ذیل فصل هفتم منشور سازمان ملل قرار داد. این قطعنامه که یکی از بدترین قطعنامهها در طول تاریخ حیات شورای امنیت علیه یک کشور بود علاوه بر ملزم کردن سایر کشورها برای مقابله با تهدید ایران و بلوکه کردن داراییها و جلوگیری از مبادلات مالی و تجاری، ممنوعیتهای زیادی در زمینههای مختلف برای کشور رقم زد.
با به ثمر رسیدن توافق هستهای میان ایران و گروه ۱+۵ در وین پس از ۱۲ سال، در تاریخ ۲۹ تیر ۱۳۹۴ قطعنامه ۲۲۳۱ توسط شورای امنیت سازمان ملل صادر و همراه با تصویب آن هر شش قطعنامه قبلی علیه کشورمان ملغی اعلام شد. خود دکتر ظریف در همایش دیپلماسی هستهای در سالن آمفیتئاتر موسسه اطلاعات در این خصوص گفت: من تمام عمر حرفهای خود را در شورای امنیت سپری کردهام و این را به صراحت میگویم که قطعنامه ۱۹۲۹ یکی از بدترین قطعنامههای صادر شده و قطعنامه ۲۲۳۱ یکی از عجیبترین قطعنامههای تاریخ شورای امنیت بود، به طوری که خود هیات آمریکایی نیز از صدور چنین قطعنامهای حیرت کرده بود.
قطعنامه ۲۲۳۱ علاوه بر ملغی کردن کلیه قطعنامههای قبلی به صورت یکجا، اهمیتش زمانی دوچندان میشود که ایران اولین کشوری بود که از ذیل فصل هفتم منشور سازمان ملل متحد بدون حمله نظامی خارج شد و پس از آن با گزارش آژانس در ۱۰ آذرماه سال ۹۴ برای همیشه پرونده PMD نیز در آژانس مختومه اعلام شد.
دستاوردهای هستهای ایران چه بود؟
در چنین شرایطی و در حالی که با بالا گرفتن مناقشه اتمی ایران، طرفهای غربی تاکید داشتند که حتی پیچ و مهرههای صنعت هستهای ایران باید باز شود و به همین منظور انواع و اقسام اقدامات تبلیغاتی، سایبری و حتی تروریستی را طراحی و اجرا کرده بودند، در شرایط پس از توافق هستهای و طبق مفاد برجام، ایران توانست فعالیت ۵۰۶۰ سانتریفیوژ ۱ IR را در ۳۰ زنجیره سایت نطنز به دست آورده و پس از ده سال هم میتواند زیرساختهای لازم برای نصب ماشینهای ۸ IRرا فراهم کند. همچنین از آنجا که یکی از قیود و پیششرطهای مهم آمریکا و اروپا در مذاکرات تعطیلی سایت فردو بود و به گفته مقامات مذاکرهکننده ایران فردو تنها به سبب تضمینی برای حفظ و پاسداری از سایت نطنز ساخته شده است، طی توافق صورت گرفته ۱۰۴۴ سانتریفیوژ۱ IR در قالب شش آبشار در سایت فردو به کار خود ادامه داد.
از سوی دیگر با توجه به فکتشیت آمریکاییها پس از توافق لوزان که تاکید داشت ایران حق تزریق اورانیوم به سانتریفیوژها را ندارد و باید برای ده سال با استفاده از سانتریفیوژهای نسل اول IR1 خود در نطنز غنیسازی کند، در متن برجام، ایران توانست حق تحقیق و توسعه را بهدست آورده و به مدت ده سال بر اساس برنامه تحقیق و توسعه خود، تست ماشینهای سانتریفیوژ نسل جدید IR4 و IR5 را با استفاده از تزریق اورانیوم انجام داده و درباره۶ IR و۸ IR پس از ۸ سال، آزمایشها را بروی زنجیره ۳۰ ماشین را شروع کرده و به تدریج از تک ماشین و زنجیرههای کوچک با روالی منظم به زنجیره میانی برسد.
یکی از توجیهات مذاکره کنندگان کشورمان در خصوص انتقادها مبنی بر جمعآوری سانتریفیوژها، این بود که اصولاً سانتریفیوژهای نسل اول یعنی۱ IR تنها به منظور چانهزنی در مذاکرات تعبیه شده و قطعاً ایران باید روزی آنها را جمعآوری و با نسلهای جدیدتر سانتریفیوژ جایگزین کند. در همین رابطه بود که زمانی دکتر قاسم افتخاری از اساتید با سابقه و برجسته روابط بینالملل دانشگاه تهران در همان اوایل منعقد شدن برجام طی سخنرانی خود اظهار داشت: اصولاً تکنولوژی هستهای به دو صورت تعریف و تبیین میشود.
تکنولوژی بالادستی که چگونه غنیسازی اورانیوم، تولید پلوتونیوم و در نهایت ساخت بمب هستهای را دنبال میکند و تکنولوژی پاییندستی که با چگونگی استفاده از اورانیوم غنی شده برای مصارف صلحآمیز سروکار دارد. در خصوص مورد اول باید تاکید داشت که با گذشت زمان شاهد بودهایم که تکنولوژی بالادستی با رکود مواجه شده، زیرا با توجه به انبوه سلاحهایی که تولید و در انبارها انباشته شده است، عملاً نه کاربردی برای آن شاهد هستیم و نه مشتری.
ولی از سوی دیگر تکنولوژی پایین دستی که مصرف صلحآمیز را مدنظر دارد، روز به روز رونق گرفته و کاربرد آن را در همه زمینها میتوان شاهد بود. در نتیجه پذیرش حق غنیسازی ۳.۵ درصد برای ایران کاملاً برای رسیدن به تکنولوژی پایین دستی همخوانی داشته و کاربرد دارد.
مساله مهمی که در برجام به آن توجه کافی نشده است
اما از سوی دیگر، برخی از تحلیلگران و کارشناسان معتقدند که بحث هستهای ایران به عنوان یکی از مولفههای مهم اقتدار کشور در آینده نظام بینالملل آنچنان که باید در بحث مذاکرات هستهای به نتیجه نرسیده است. در همین راستا، زمانی طی گفت و گویی که با پرفسور عسکرخانی استاد روابط بینالملل دانشگاه تهران داشتم، ایشان اشاره داشت که در سند برجام الی الابد ایران از حق داشتن سلاح هستهای محروم شده است.
این امر حالا به صورت بمب اتمی مطرح است که برای ما فعلاً اهمیتی نداشته و نیازی به آن احساس نمیشود، اما در آینده بحث سلاحهای نوین هستهای مانند تفنگ هستهای یا خودکار و کیف هستهای مطرح میشود که با محروم شدن ما از این مساله، میتواند برای نسلهای بعدی ایران زمین چالشهای امنیتی مهمی ایجاد کند.
این استاد روابط بینالملل که تعدادی از دیپلماتهای کشورمان نیز از جمله شاگردان وی محسوب میشوند به طور کلی معتقد است که اگر بخواهیم در یک کار آکادمیک و علمی مثلثهایی را تشکیل دهیم، یک مثلث را مشاهده میکنیم که یک راس آن FATA، یک راس GCPOA و یک راس آن ISA است.
مثلث دیگری هم وجود دارد که در رابطه با آن رژیمهای امنیتی متفاوتی وجود دارد، مانند NPTو غیره. وقتی رئوس این مثلثها را بررسی کنید، مشاهده میکنید که محورهای FATF پولشویی، تروریسم و سلاحهای کشتار جمعی است.
GCPOA که برجام باشد نیز محور اصلی سلاحهای کشتار جمعی است. این سلاح کشتار جمعی فقط بمب اتم نیست که عامه مردم تصور آن را دارند بلکه موشکها را در نظر میگیرد. بعد به قسمت ISA که برویم محورهایش حقوق بشر، تروریسم و سلاح کشتار جمعی است. پس شما یک ریسمانی بین FATF، برجام و ISA تحت عنوان مشترکی به نام سلاح های کشتار جمعی مشاهده میکنید. این مثلث پس از آن به مثلث قبلی امنیتی یعنی CTBT، NPT و NTCR وصل میشود.
در CTBT معاهده منع آزمایشهای هستهای را با محور NPT مشاهده میکنیم. یعنی یک ریسمانی وجود دارد که کاملا به پروتکل و برجام و غیره وصل میشود. بنابراین اینها رژیمهایی است که به صورت سلسله مراتبی مطابق عنصر زمان کشیده شده است.
حالا بهترین زمان تشریح شرایط است
با توجه به این مسائل و فارغ از مانورهای تبلیغاتی و رسانهای و با تکیه بر مباحث کارشناسی مطرح شده از سوی صاحبنظران، حال در چنین شرایطی است دولت میتواند طی گفت و گویی صریح با مردم بدون آنکه بخواهد ابعاد امنیتی برنامه هستهای کشور را بگشاید، توضیح دهد که لزوم داشتن چنین فناوری که حاصل دسترنج، تلاش و هزینههای زیادی از سوی جوانان، دانشمندان و کارگزاران حکومتی بوده چیست و این هزینهها در آینده نظام جهانی تا چه میزانی میتواند ما را در مسیر رقابت و توسعه یاری رساند؟
یعنی به طور کلی یکبار برای همیشه و پس از ۱۲ سال ضرورت یا عدم ضرورت مساله اتمی را روشن ساخته و بنابر اولویتهای مهم جاری و آتی کشور، آن را تبیین کرده و توضیح دهد که در مذاکرات هستهای که در شرایطی کاملاً نابرابر صورت گرفته، الزامات اساسی ایران چه مسائلی بوده است؟ چرا که اصولاً مانورهای تبلیغاتی برای مدت زمانی کارکرد داشته و پس از مدتی به ضد خود بدل میشود.
جامعه ایرانی پس از سالها درگیر بودن با مساله هستهای حال نیاز دارد تا به گونهای دیگر شرایط برایش تشریح و تبیین شود، زیرا اکنون وضعیت بینالمللی به گونهای رقم خورده که با توجه به نیاز مبرم مقامات و تصمیمگیرندگان برای همراهی مردم، شاید حالا بهترین زمان لازم برای مطرح کردن و بازخورد گرفتن از آن باشد.
محمدرضا ستاری
- 19
- 4









































