
-تصور میکنم خود شورای نگهبان نیز تمایلی به پذیرش مسئولیت نظارت بر انتخابات شوراها را نداشته باشد
-در صورتی که شورای نگهبان به مساله انتخابات شوراها وارد شود، حقوقالناس ضایع میشودو به جایگاه رهبری نیز آسیب میرسد
-نمیشود هرکس هر حرفی به ذهنش رسید بگوید تا در پی آن مردم ایران هزینههای گزافی پرداخت کنند
-به خدا قسم که کمر مردم در مقابل مشکلات خم شده است
-برخی افراد مشکلات مردم را نمیبینند و مدام راههای غلط آزموده شده را پیشنهاد میدهند
-سلیقهگرایی، باعث آلودهشدن شورای نگهبان میشود
-برای تعالی ایران اسلامی، نباید در صدد ایجاد انسداد باشیم
-شورای نگهبان فقط یکشخصیت حقوقی است و نمیتوان رای آن را به مثابه فصلالخطاب برای همه مردم در نظر گرفت
-حمایتهای افراطی برخی نمایندگان از شورای نگهبان به مصلحت کشور، نظام و رهبری نیست
-همه مردم ایران اعم از مسلمان یا غیر مسلمان شهروند اسلام هستند و میتوانند در امور اجرایی فعال باشند
-اگر بخواهیم مردمسالاری دینی را به دنیا عرضه کنیم، باید چهره بینالمللی خوبی از خود نشان دهیم
چند روز گذشته برخی نمایندگان پیشنهاد نظارت شورای نگهبان بر انتخابات شوراهای اسلامی شهر و روستا را مطرح کردند؛ موضوعی که نه تنها در قانون اساسی مورد تصریح قرار نگرفته بلکه مخالف با قوانین عادی است. البته طرح چنین مسالهای از سوی مدافعان نظارت استصوابی چندان غیرمنتظره نیست زیرا با خوانش شورای نگهبان از نوع نظارت بر نامزدهای انتخاباتی و طرح موضوع «احراز صلاحیت» خیل بسیاری از افراد بدون دلیل خاصی از دایره رقابت انتخاباتی کنار میروند.
شاید تنها انتخابات سراسری که چنین نظارتی را بر خود نمیبیند، انتخابات شوراهاست؛ از اینرو مدافعان نظارت استصوابی تلاش دارند تا این انتخابات را نیز با همان خطمشی هدایت کنند. برای بررسی پیامدهای قانونی و شرعی این موضوع ساعتی را با آیتا... هاشم هاشمزاده هریسی، عضو مجلس خبرگان رهبری به گفتوگو نشستیم که مشروح آن را در ادامه میخوانید.
برخی نمایندگان مجلس بهتازگی خواستار تغییر مرجع نظارت بر انتخابات شوراهای اسلامی شهر و روستا شدهاند؛ بهنحوی که میگویند هنگامی که شورای نگهبان نهاد تصمیمگیرنده در امر نظارت بر انتخابات ریاستجمهوری یا مجلس شورای اسلامی است، باید بر انتخابات شوراها نیز نظارت کند. با طرح چنین موضوعی، دغدغه توسعه اختیارات شورای نگهبان پیش میآید و از آنجا که این نهاد میتواند قوانین را نیز تفسیر کند، شاید موضوع ردصلاحیتهای گسترده نامزدهای انتخابات شوراها نیز پدید آید. از دید شما آیا تعیین شورای نگهبان به عنوان مرجع نظارتی انتخابات شوراها قابل پذیرش است؟
قانون اساسی در خصوص اینکه انتخابات شوراها باید زیر نظر شورای نگهبان برگزار شود یا خیر، مسکوت است. هنگامی که قانون اساسی در موضوعی تکلیف را معین نکرده، تعیین سازوکار با قوانین عادی است. در حال حاضر قانون عادی، نظارت بر انتخابات شوراها را برعهده شورای نگهبان قرار نداده است؛ بنابراین از حیث قانونی نمیتوان گفت که قانون اساسی مخالف یا موافق نظارت از طریق شورای نگهبان بر امر انتخابات شوراهاست اما جدای از این موضوع باید بررسی کرد که آیا به مصلحت کشور و نظام است که شورای نگهبان در این زمینه نیز وارد شود یا خیر؟ و آیا این نهاد میتواند نظارت جامعی بر نامزدهای شوراهای اسلامی شهر و روستا داشته باشد؟ بيشك نمیتواند زیرا تعداد نامزدهای انتخابات شوراها بسیارند و سازوکار نظارتی آن به هیچ وجه با انتخاباتی مانند ریاستجمهوری یا مجلس شورای اسلامی یا مجلس خبرگان رهبری قابل قیاس نیست.
از سوی دیگر وظایف نمایندگان شوراها نیز به میزانی حساس نیست که بخواهیم نظارتی از جنس نظرات شورای نگهبان را بر آن بار کنیم. نمایندگان شوراها در نهایت شهردار را انتخاب میکنند یا خواستههاي مردم ناحیه خود را با شهردار در ميان ميگذارند. میدانیم که تمام آنها نیز متخصصان و مهندسهای شهری نیستند بلکه از میان آحاد مردم انتخاب میشوند. از دید من مصلحت نیست که شورای نگهبان خود را برای چنین موضوعی هزینه کند. حتی به مصلحت خود شورای نگهبان نیز نیست زیرا از پس مدیریت آن برنمیآید.
دیگر آنکه موضوع «احراز صلاحیت» که شورای نگهبان بر آن تاکید میکند، در مقیاس نامزدهای انتخابات شوراها در مقام عمل غیرممکن است. نمایندگانی که از موضوع قراردادن نظارت بر نامزدهای انتخابات شوراها بر عهده شورای نگهبان دفاع میکنند، باید در نظر داشته باشند که این مساله غیر ممکن است. تردید نکنید در صورتی که شورای نگهبان به مساله انتخابات شوراها وارد شود، علاوه برآنکه حقوقالناس ضایع میشود، به جایگاه رهبری نیز آسیب میرسد زیرا شورای نگهبان اصالت خود را از مقام رهبری اخذ میکند و اگر در آن نهاد حقی از افراد ضایع شود، به رهبر بازمیگردد.
علاوه بر نظارت محتوایی از حیث شکلی نیز امکان نظارت شورای نگهبان بر انتخابات شوراها وجود ندارد. در صورت وقوع این مهم، مملکت تعطیل میماند و هیچ کاری به درستی انجام نمیشود. مردم به قدر کافی از وضعیت موجود ناراضی هستند به این دلیل نباید بر دامنه اعتراضات افزوده شود.
شايد مدافعان نظارت شورای نگهبان بر انتخابات شوراها، خواستار اِعمال شیوه نظارتی این نهاد بر انتخابات شوراها هستند زیرا در حال حاضر نیز توسط نهادهای دیگر امر نظارت انجام میشود. آیا شما به نظارت استصوابی که مورد تاکید شورای نگهبان است باور دارید؟
نظارت باید به دور از سلیقهگرایی و فردگرایی باشد. شورای نگهبان فقط یکشخصیت حقوقی است و نمیتوان رای آن را به مثابه فصلالخطاب برای همه مردم در نظر گرفت. نباید شورای نگهبان طوری رفتار کند که در یک زمان نظارت استطلاعی را در دستور کار قرار دهد و در زمانی دیگر از طریق استصوابی پیروی کند.
سلیقهگرایی، باعث آلودهشدن شورای نگهبان میشود. برخی افراد که از قضا ادعای حمایت از ولایت را دارند، تصور میکنند با گسترش اختیارات شورای نگهبان به ولایت و نظام خدمت کردهاند اما دوستی آنها، دوستیِ خالهخرسه است. اگر سلیقهگرایی اعضای شورای نگهبان، حال تحت هر عنوانی اعم از نظارت استصوابی یا احراز صلاحیت باعث تضییع حق مردم شود، به ولایت فقیه آسیب میرسد زیرا شأن شورای نگهبان از مقام رهبری است. حمایتهای افراطی برخی نمایندگان از شورای نگهبان به مصلحت کشور، نظام و رهبری نیست.
اگر نظارت بر انتخابات شوراها به شورای نگهبان واگذار شود، یک سال طول میکشد که صلاحیت نامزدها احراز شود. احراز در بررسی صلاحیت نامزدهای انتخابات شوراها محل بحث نیست و دفاع از چنین اندیشهاي همه را به قهقرا میبرد. هرکس که ولایت را دوست دارد، نباید چنین حرفي را بزند، نباید مسائل سادهای را به مناقشههای پر حرف و حدیث تبدیل کند. بهجای اینگونه سخنان بهتر است که مسئولان و نمایندگان مجلس در پی کارهای کارشناسی و دقیق باشند تا کشور در مسیر پیشرفت قرار بگیرد.
نمیشود هرکس هر حرفی به ذهنش رسید بگوید تا در پی آن مردم ایران هزینههای گزافی پرداخت کنند. انتخابات شوراهای شهر و روستا، انتخاباتی محلی است و نباید حاکمیت در جزییات آن دخالت کند. با توسعه اختیارات شورای نگهبان اصل مردمسالاری مخدوش میشود. به جای این سخنان بهتر است که مشکلات عدیده کشور حل شود. به خدا قسم که کمر مردم در مقابل مشکلات خم شده است. برخی افراد مشکلات مردم را نمیبینند و مدام راههای غلط آزموده شده را پیشنهاد میدهند. البته تصور میکنم خود شورای نگهبان نیز تمایلی به پذیرش چنین مسئولیت سنگین و البته غیرقابل پذیرشی ندارد و اعضایش به نیکی میدانند که اگر اختیاراتشان وسیعتر از امروز شود، به مصلحت کشور نیست.
به عنوان یک فقیه و حقوقدان حضور اقلیتهای دینی در شوراهای شهر را جایز میدانید؟
در جمهوری اسلامی ایران و در کشورهای اسلامی اقلیتها نمیتوانند جریان غیراسلامی را در کشور حاکم کنند. شاید اقلیتهای دینی در کشورهای سکولار بتوانند جریانهای اجتماعی را با دین خود همراه کنند اما در کشورهای اسلامی این طور نیست. با پذیرش این اصل باید بدانیم که نباید ترسی از حاکم شدن اقلیتها بر اکثریت داشته باشیم.
از لحاظ اسلامی تمام اقلیتهای دینی و مذهبی از تمام حقوق بهرهمند هستند و مانند اکثریت میتوانند از احوال شخصیه برخوردار باشند و باید احترام و حرمت آنها به طور کامل حفظ شود و در حقوق عمومی میان ایشان و آحاد مردم هیچ تفاوتی وجود ندارد. دیگر آنکه در مسئولیتهای اجرایی نیز رای و نظر آنها زیر پرچم نظام اسلامی تعبیر میشود و اثرگذاری آنها در چارچوب قوانین اسلامی است از اینرو نمیتوان مانع تصدی جایگاهی مانند نمایندگی شورای شهر برای آنها بود و قاعده نفی سبیل بر این موضوع جاری نیست.
به خصوص آنکه معمولا در شوراهای اسلامی شهر و روستا اکثریت با مسلمانان است و اقلیت مذهبی نمیتواند استیلا پیدا کند. همه مردم ایران اعم از مسلمان یا غیر مسلمان شهروند اسلام هستند و میتوانند در امور اجرایی فعال باشند. چه طور میشود فردی که خود را شهروند اسلام میداند، بیاید و بر اسلام فايق شود؟ این گزاره از اساس غلط است.
آندسته از افرادی که باور دارند حضور اقلیتهای دینی در شوراهای اسلامی شهر و روستا نادرست است باید پاسخ دهند که آیا نماینده شوراها تاثیری بیش از نماینده مجلس دارد؟ اگر ندارد باید بپذیریم که میتوان حضور اقلیتها در شوراها را امری عقلانی و قانونی دانست از سوی دیگر بر مبنای قانون اساسی نیز منعی در این زمینه وجود ندارد و نباید برخی افراد جلوتر از قانون اساسی حرکت کنند.
آیا نگارندگان قانون اساسی مانند شهید بهشتی به این موضوع توجه نداشتهاند که آن را منع نکردهاند؟ بیتردید از لحاظ قانونی حضور اقلیتهای دینی در شوراهای شهر و روستا بدون اشکال است اما ممکن است افرادی شبهه استیلا را مطرح کنند. آنها باید بدانند که استیلا در این موضوع راه ندارد و اينكه اگر بخواهیم مردمسالاری دینی را به دنیا عرضه کنیم، باید چهره بینالمللی خوبی از خود نشان دهیم. باید ثابت کنیم که در یکنظام اسلامی هر شهروند میتواند به مناصب مهم دست یابد و اندیشه مستقل خود را تحت پرچم ایران و اسلام داشته باشد. همه مسئولان و نمایندگان باید به مصالح عالی کشور بیندیشند نه آنکه تفسیرهای شخصی خود را حاکم کنند.
بهعنوان بحث پایانی بفرمایید که هدف از طرح چنین بحثهای مناقشه برانگیزی از سوی برخی نمایندگان چیست؟
من نمیتوانم در این خصوص قضاوت کنم، نمیتوانم بگویم که آنها خواهان بدعتگذاری فراقانونی هستند یا حسن نیت دارند. قضاوت انگیزهها درست نیست. همه سعی من این است که در چارچوب انصاف، حقوق، شرع و اخلاق سخن بگویم و مطمئن باشید تمام سخنانی که اظهار کردم از سر خیرخواهی بود. به هیچ وجه تمایل ندارم وارد مناقشات حزبی و جناحی شوم.
به همه فعالان حزبی اعم از اصولگرایان یا اصلاحطلبان احترام میگذارم اما هیچوقت وارد هیچ جناحی نشدهام. بر این اساس به قضاوت انگیزه آنها نمیپردازم اما آنچه میتوانم در پاسخ سوال شما بدهم این است که فارغ از هرگونه انگیزهای کسانی که خواهان افزایش اختیارات شورای نگهبان هستند، به مصلحت کشور عمل نمیکنند و وجهه بینالمللی ایران را مخدوش میکنند. محدودکردن حق مردم چهره بدی از کشورمان ارائه میدهد. برای تعالی ایران اسلامی، نباید در صدد ایجاد انسداد باشیم.
مهرشاد ایمانی
- 17
- 4