
«بعضی از خبرها آدم را بدون اینکه بتواند چیزی دربارهشان بگوید، خاموش و الکن رها میکند». این جمله را لورنزو برناردی (والیبالیست افسانهای ایتالیا) روز گذشته در صفحه اینستاگرامش نوشته بود، آن هم زیر عکسی از خولیو ولاسکوی بیست سال پیش! شاید پیش از هر چیز تصور از دست دادن ولاسکو برای خیلیها تداعی شود. خیلی هم بیراه نیست و دیگر ولاسکو را نداریم اما تنها در دنیای والیبال.
خوشبختانه صحیح و سالم است اما دیگر در کنار هیچ زمینی دیده نمیشود و وارد دوران بازنشستگی شده است. ولاسکو چهل سال در دنیای والیبال مربیگری کرد و به افتخارات بسیاری هم رسید. پسرکی که روزگاری برای فرار از مشکلاتش به والیبال روی آورده بود، ۵۰ سال با آن زندگی کرد و به یکی از افراد ماندگار در آن حرفه تبدیل شد.
لاپلاتا – بوینوس آیرس – آرژانتین
در سالهایی که دیکتاتوری و فشار سیاسی در آرژانتین موج میزد، پسری در لاپلاتا به دنیا آمد. شهری که دقیقا در همان سالها با نام همسر رییس جمهوری (اوا پرون) شناخته میشد و نشانی بود بر تسلط عجیب و غریب حکومت. پسر که پانزده ساله شد، شرایط خیلی متفاوت نبود و ترس از دیکتاتوری نظامی کاری کرد که به خاطر عدم عضویت در ارتش، سراغ ورزش برود. آرژانتین مهد فوتبال بود اما پسری که به نوجوانی رسیده بود، نتوانست در آن به موفقیتی برسد. پس والیبال را آغاز کرد و در سالهای پس از آن که افسردگی ناشی از شرایط دشوار کشور نگذاشت فلسفه خواندنش را تمام کند، همین رشته بود که به قول خودش نجاتش داد.
خولیوی ۱۵ ساله در باشگاه دانشگاه شهرش والیبال را آغاز کرد. او علی رغم قد و قامت نه چندان بلند، خیلی زود در این رشته به موفقیت رسید و دو سال بعد از آغاز حرفهای والیبال، در سالهای ۶۹ و ۷۰ با همان تیم قهرمان آرژانتین شد. عنوان بهترین بازیکن سال جوان آرژانتین هم در همان سالها به او رسید اما خودش هم فهمیده بود که اصل هنر او در کنار زمین است. جالب اینجاست که در سالهای بازیگری به طور همزمان مربیگری را آغاز کرد و حتی هدایت تیم سوم دانشگاه لاپلاتا را به طور همزمان در اختیار گرفته بود.
ولاسکو گویا بازی میکرد تا خودش را برای سالهای مربیگری آماده کند. پس در سال ۱۹۷۹ هدایت یکی از تیمهای شهرش را برعهده گرفت و از همان ابتدا چهار قهرمانی برای بانفیلد به ارمغان آورد. همین درخشش باعث ورودش به تیم ملی بزرگسالان کشورش شد. او در دو، سه سال پایانی حضورش در آرژانتین (۱۹۸۳- ۱۹۸۱) بهعنوان دستیار سرمربی تیم ملی فعالیت کرد اما پیشنهاد اروپایی، ولاسکوی سی ساله را به ایتالیا فرستاد.
مودنا – ایتالیا
تیمی که ولاسکوی جوان را به والیبال ایتالیا آورد، تره والی بود. ولاسکو دو سال در این تیم مربیگری کرد و خودش را در سری A نشان داد. اتفاقی که باعث رسیدنش به نیمکت مودنا شد. تیمی که نقطه عطف و سکوی پرتاب این جوان آرژانتینی بود. چهار قهرمانی پیاپی در سالهای ۱۹۸۶ تا ۱۹۸۹ در لیگ ایتالیا اتفاقی نبود که مدیران تیم والیبال این کشور به راحتی از آن چشمپوشی کنند. پس تیم ملی کشورشان را به او دادند. آن هم در شرایطی که هنوز ۳۷ ساله بود!
حسرت طلای جهان و المپیک
ولاسکو هفت سال روی نیمکت تیم ملی مردان ایتالیا نشست. در همان سال اول تیمش را قهرمان اروپا کرد و به فینال رقابتهای قهرمانی جهان رساند. جایی که مدال نقره را برای لاجوردی پوشان به همراه داشت. در سالهای بعد او سه طلای قهرمانی اروپا و چهار مدال طلای لیگ جهانی را هم به همراه شاگردانش کسب کرد. شاگردانی که یکی از آنها همین لورنزو برناردی است که حالا اعلام میکند یکی از افتخاراتش عضویت در آن تیم است.
ولاسکو اما هیچگاه نتوانست به طلای جهان و المپیک برسد. آخرین دوران حضور او در تیم مردان ایتالیا فینال رقابتهای المپیک ۱۹۹۶ بود که در فینال به تیم عجیب و غریب هلند باختند و باز هم مدال نقره را به گردن انداختند. نقرهای که هر چقدر ارزشمند، پایان کار ولاسکو بود. او حالا در ۴۴ سالگی حدود ۱۰ مدال طلا و نقره در سطح اروپا و دنیا در کارنامه داشت!
دوران افول
ولاسکو پس از المپیک آتلانتا به تیم زنان ایتالیا رفت. پس از آن سرمربی چک شد و یک بار دیگر یکی دو تیم از جمله مودنا را هدایت کرد و سپس سرمربی اسپانیا شد. تمام این اتفاقها در حد فاصل سالهای ۹۶ میلادی تا ۲۰۱۰ افتاد. سالهایی که این مربی بزرگ و پر آوازه را با مردم ایران آشنا کرد.
دوران احیا
حضور دو، سه ساله ولاسکو در ایران، نه تنها برای والیبال ما رویایی و تاریخی بود بلکه برای خودش هم به دوران احیا تبدیل شد. ولاسکویی که کم کم در حال فراموش شدن در دنیای والیبال بود، همراه با ایران دوباره به صدر اخبار برگشت و یک بازی برد – برد را به راه انداخت. هم ایران با او متحول شد و نخستینهای زیادی را تجربه کرد و هم نام ولاسکو دوباره زنده شد.
با درخشش والیبالیستهای ایران در دنیا و غلبه بر بزرگان دنیای والیبال، نام ولاسکو آنقدر در دنیا پررنگ شد که آرژانتینیها یادشان آمد این مربی بزرگ که یک تیم دیگر را متحول کرده، به کشورشان تعلق دارد!
به همین خاطر هم خواست عمومی باعث شد تا پای رییسجمهوری آرژانتینیها هم به ماجرا باز شود و ولاسکویی که هنوز با ایران قرارداد داشت، با موافقت فدراسیون به کشورش باز گردد.
بازگشت به وطن
ولاسکو ۳۰ ساله بود که آرژانتین را ترک کرده بود. هیچ وقت هم دیگر به کشورش بازنگشته بود تا کارش را در آنجا دنبال کند. به همین خاطر زمانی که با پیشنهاد کشورش مواجه شد، دست و دلش لرزید و خواست که برای کشورش هم کاری کند. تیم کشورش حال و روز خوبی نداشت و ولاسکو کوهی از محبوبیت را در ایران گذاشت تا به بوینوس آیرس برگردد. به لاپلاتا و محلههایی که با خاطره خوبی از آنها جدا نشده بود.
ولاسکو گفته بود که آمدهام تا پیروز شوم و چیزی را در کشورم به جا بگذارم و بروم! چیزهایی که قهرمانی در آمریکای جنوبی و رساندن تیم ملی به المپیک ریو بود. این کارها که تمام شد، ولاسکو قدری دیگر در کشورش ماند تا قهرمانی جهان ۲۰۱۸ و پس از آن بازگشت دیگری را در پیش گرفت.
نقطه سر خط
خولیو ولاسکو زمانی که از تیم ملی آرژانتین جدا شد، تصمیمش را گرفته بود. بازگشت دوباره او به مودنا، شهری که آغاز دوران رویاییاش در ایتالیا بود، نوعی بازگشت به مبدا برای خداحافظی بود. چیزی شبیه به اقدامی که برخی بازیکنان بزرگ انجام میدهند و دوست دارند با پیراهن تیم مورد علاقهشان یا تیمی که بازی را از آن آغاز کردهاند، خداحافظی کنند. ولاسکو هم برگشته بود به مودنا تا پس از یک فصل رویایی اعلام بازنشستگی کند اما نتوانست تیمش را به فینال برساند. با این حال تصمیمش را عملی کرد و به چهل سال مربیگری پایان داد.
پایان داستان خولیو
پیرمرد اخموی آرژانتینی تصمیم گرفته تا پرونده کاریاش در دنیای والیبال را بهعنوان مربی ببندد. عنوانی که چندین دهه یکی از بهترینهایش بود و حالا در ۶۷ سالگی میخواهد به این داستان دراماتیک و افتخارآمیز پایان دهد. آن هم نه در انزوا و تیمی درجه سه در یک لیگ مهجور، بلکه در اوج و با پایان یافتن کارش در یکی از بهترین تیمهای بهترین لیگ دنیا. او در سالی که زایتسف و چندین ستاره دیگر دنیای والیبال زیر دستش فعالیت میکردند و از یک قدمی فینال بهترین لیگ والیبال دنیا حذف شد، در چهلمین سال رسمی مربیگری از دنیای والیبال خداحافظی کرده و اعلام بازنشستگی کرد.
او حالا یک حسرت کوچک دارد. حسرتی که شاید در ظاهر کوچک و خنده دار به نظر برسد اما حقیقی است. ولاسکو پس از کار در تیم ملی کشورش و حالا بازگشت به مودنا، یک کار نکرده دیگر دارد که چند سال پیش از آن سخن گفته است:
زمانی که بازنشسته شوم، رویای این را دارم که بتوانم فلسفهای که نیمه کاره رهایش کردم را تمام کنم.
محسن آجرلو
- 19
- 4