سه شنبه ۲۸ فروردین ۱۴۰۳
۰۷:۴۱ - ۱۰ خرداد ۱۳۹۷ کد خبر: ۹۷۰۳۰۲۵۰۲
چهره ها در سینما و تلویزیون

ورود قوه قضائیه به یک موضوع مهم

هنرمندان خارج از کشور به ایران برگردند یا نه؟

حبیب محبیان,اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران

اخبار هنرمندان - زمانی که فردای مراسم تشییع پیکر ناصرخان ملک‌مطیعی، در رسانه‌ها گفته شد که بازیگرانی چون بهرام رادان و ترانه علیدوستی با انتشار پست‌هایی خواستار بازگشت بهروز وثوقی به ایران شده‌اند و خود این بازیگر قدیمی نیز اعلام کرده که دلش برای ایران تنگ شده است؛ معلوم بود این خبر ادامه‌دار خواهد بود و باید حواشی و شایعات زیادی را در این مورد انتظار داشت.

 

اتفاقی که طلیعه‌اش را در نشست خبری سخنگوی قوه‌قضائیه دیدیم؛ زمانی که خبرنگاری از او درباره بازگشت هنرمندان خارج از کشور به ایران پرسید که به قولی یکی از مطالبات امروزین افکار عمومی است. سخنگوی قوه قضائیه ‌باید پاسخ می‌داد که آیا امکان بازگشت چنین هنرمندانی وجود دارد یا این‌که این افراد با محدودیت روبه‌رو هستند؟ پاسخی که در هر صورت می‌توانست حاشیه‌ساز باشد...

 

پاسخ به یک پرسش

پاسخ سخنگوی قوه قضائیه دقیقا همان جور که انتظار می‌رفت، محافظه‌کارانه بود. پاسخی که تمام تلاش حجت‌الاسلام‌والمسلمین محسنی‌اژه‌ای در آن بود که گزکی دست کسی ندهد. چه؛ هر پاسخی می‌توانست واکنش‌هایی را به بار آورد. از این‌رو بود که پاسخ اژه‌ای که عنوان داشت «هر کسی که ایرانی است می‌تواند به داخل کشور بیاید و هنرمند و بازیگر فرقی ندارد» با این‌که چیزی بود که همه انتظار شنیدنش را داشتند، اما نتوانست تکلیف را روشن کرده و شنوندگان را راضی کند. حجت‌الاسلام‌والمسلمین محسنی‌اژه‌ای گفت: هر کسی که ایرانی هست، بازیگر و هنرمند فرقی نمی‌کند، می‌تواند به داخل کشور بیاید و هیچ ایرانی منعی برای ورود به کشور ندارد، هر کسی که باشد، ولی اگر احیانا مرتکب جرمی شده و جرمش قابل گذشت نباشد و شاکی خصوصی داشته باشد، باید پاسخگو هم باشد، ولی هیچ‌کس منع‌الورود نیست.

 

تردید

این پاسخ شباهت فراوانی داشت به پاسخ‌هایی که در این ٤٠‌سال هر زمان که صحبتی از این نوع به میان می‌آید، مطرح می‌شود. یعنی در سال‌های اخیر هر زمان صحبت از بازگشت هنرمندی خارج‌نشین به میان آمده؛ گفته شده که او برای بازگشت به ایران مشکلی ندارد، به شرطی که شاکی خصوصی نداشته باشد. اما آیا این‌که در عمل هم این اتفاق افتاده یا نه؛ حکایتی است که تاکنون در رسانه‌ها پاسخی صریح به آن داده نشده است...

 

پرونده یک بازگشت

شاید مهمترین و پرسروصداترین پرونده بازگشت هنرمندی خارج‌نشین به ایران، مورد بازگشت حبیب باشد. خواننده قدیمی محبوبی که گفته شد از رئیس‌جمهوری وقت مجوز ورود گرفته و حتی بهش گفته شده با ادامه کارش هم در ایران موافقت خواهد شد؛ اما در عمل نه‌تنها نتوانست به‌طور رسمی کار کند که حتی درگذشت ناگهانی‌اش هم به این موضوعات ربط داده شد و درنهایت چنین گفته شد که عمل نکردن دولت به قول‌هایش باعث شد حبیب دق کند!حالا به نظر می‌رسد پاسخ اژه‌ای، دوستداران بهروز وثوقی را یک بار دیگر به یاد مورد نافرجام حبیب خواهد انداخت.

 

موردی که به گفته پسر زنده‌یاد حبیب چنین روندی داشت: آقای مشایی از طریق برخی واسطه‌ها پیغام فرستاده بود که از حضور حبیب در ایران استقبال می‌کند و می‌تواند کمک کند که پدرم فعالیت‌هایش را از سر بگیرد. ایشان در آن دوره به‌عنوان فردی روشنفکر در نظام فعالیت داشتند که با این کار درصدد این بودند به نوعی فضای کار پدرم را باز کنند.

 

اما درنهایت اتفاقی که رخ داد، به روایت همان گفت‌وگو که در تماشاگران به چاپ رسیده بود، چنین بود: حبیب را در فرودگاه اذیت کردند. هم در ایران و هم در آمریکا. بازجویی و از این صحبت‌ها. اما در کل برخی افراد اجازه کار کردن حبیب را گرفته‌اند و می‌گویند یا باید با ما کار کنی یا نمی‌گذاریم مجوز بگیری...

 

بازگشت‌های دیگر

بازگشت حبیب تنها مورد در میان هنرمندان خارج‌نشین نبود. همزمان با او یا پیش از او موزیسین‌ها و خوانندگانی چون محمد خردادیان و قیصر و یکی دو نفر دیگر هم سری به خاک وطن زده بودند؛ که در مورد خردادیان به بازداشت چند هفته‌ای و دادگاه و... ختم شد. البته خیلی‌ها بازگشت بازیگران کوچ کرده به شبکه جم را هم در این رده ارزیابی می‌کنند؛ با این‌که به نظر می‌رسد این ماجرا ریشه در جایی دیگر دارد و نمی‌توان بازگشت رابعه اسکویی را با بهروز وثوقی یا حبیب و دیگران قیاس کرد...

 

قاضی‌زاده عضو کمیسیون فرهنگی مجلس شورای اسلامی

ایران برای ایرانی

به گفته عضو کمیسیون فرهنگی مجلس شورای اسلامی، اهل فرهنگ یا هنر همان‌طور که سخنگوی قوه‌قضائیه گفته، می‌توانند برگردند، البته آن‌طور که آقای اژه‌ای تأکید کرده است، فرقی بین این چهره‌ها و دیگر افراد وجود ندارد و هرطور که دیگر افراد می‌توانند به راحتی آمد‌ورفت به ایران داشته باشند، آنها هم می‌توانند اما این مشروط به نداشتن اتهام است.

 

احسان قاضی‌زاده گفت: نکته مهم در این میان این است که برخی از چهره‌ها، ممکن است حساسیت‌هایی داشته باشند که این حساسیت‌ها احتمالا ساختگی باشد والا نمونه‌های زیادی وجود دارد که همان شرایط را داشته‌اند و سال‌ها در ایران کار کرده‌اند، اما در زمینه این‌که جرمی انجام شده باشد یا نه، این قوه‌قضائیه است که می‌تواند درباره‌اش تصمیم بگیرد و هیچ مرجع دیگری نباید به این موضوع ورود کند.

 

آن‌طور که در وظایف نهادهای کشور هم آمده، و البته استقلال قوا، هر وظیفه برعهده یکی از نهادها گذاشته شده است که علی‌القاعده نباید در امور موظف یکدیگر دخالت کنند. همین موضوع هم پاسخ به این سوال که چه تضمینی وجود دارد که برخی از چهره‌ها وارد کشور شوند اما مشکلی برای آنها به وجود نیاید را با ابهام مواجه ساخته است. نمونه‌ای مانند اعضای سازمان مجاهدین خلق وجود دارد که وزارت اطلاعات اعلام کرده بود آنهایی که دستشان به خون کسی آلوده نیست، می‌توانند به کشور بازگردند و اکنون تعداد زیادی از آنها در کشور زندگی می‌کنند.

 

خیلی ها بازگشته اند

خبری درباره سخن آقای اژه‌ای مطرح شده که برخی آن را به بیراهه برده‌اند. این‌که گفته شده چهره‌های فرهنگی می‌توانند به کشور بازگردند و موجی خبری هم برای آن ساخته شده است، نباید ما را با غفلت مواجه سازد. وقتی کسی از چهره فرهنگی حرف می‌زند، باید توجه داشت که تعریف ما از چهره فرهنگی چیست؟ آیا یک بازیگر، چهره فرهنگی به حساب می‌آید؟ به همین دلیل این اعتقاد وجود دارد که باید بین بازیگر و چهره‌ فرهنگی، تفاوت قایل شد.

 

درباره چهره‌های فرهنگی که کارشان تولید فکر و اندیشه است و مشکلی هم با نظام موجود دارند، بحثی درباره ورود آنها به کشور وجود ندارد، اما موضوع این است که گاهی درباره برخی از چهره‌ها و بازیگران، موج‌سازی و نمادسازی می‌کنند. این بیشتر ریشه در این دارد که گروهی در ابتدای انقلاب، با تعدادی از بازیگران برخوردهای بسیار تند کردند و دلیل‌شان به درستی این بود که در میان چهره‌های هنری و بیشتر بازیگران و هنرپیشه‌ها، چهره‌های موجه کمتر پیدا می‌شد. بیشتر آنها، آدم‌هایی بودند که به دلیل شرایط محیطی و بیشتر به دلیل موضوعات معیشتی با جریان حاکم همراه شده بودند. اینها ماندن‌شان هیچ ایرادی نداشت، اما برخی با همان استناد، با آنها برخورد‌های تندی کردند که باعث شد برخی از آنها به دلیل این برخوردها یا سایر محدودیت‌هایی که برای‌شان به وجود آمده بود، از کشور خارج شوند.

 

زمانی که من مدیرمسئول کیهان هوایی بودم، ایرج قادری که خارج از کشور بود، به من نامه نوشت و گفت می‌خواهد برگردد، بعد هم به کشور بازگشت و فعالیت کرد. بنابراین بازگشت این گروه هیچ اشکالی نداشت، اما برخی تندروی کردند و بیش از حد برای این ماجرا اهمیت قایل شدند. همان‌ها امروز عکس آن زمان رفتار می‌کنند و احتمالا برای زدودن خاطرات آن روزها، برای برخی از چهره‌ها، وجهه‌سازی می‌کنند و حتی امتیازهای زیادی به آنها می‌دهند، در صورتی که ماجرا همان‌طور که سخنگوی قوه‌قضائیه مطرح کرده، ربطی به بازیگر و غیربازیگر ندارد. این‌که این موضوعات بزرگ می‌شود، به این دلیل است که برخی مثل آقای مخملباف که آن زمان برخوردهای بسیار تندی با این افراد داشت، می‌خواهند با همراهی و موجه‌سازی، عملکرد خود را پنهان کنند.

 

به‌هرحال حتی از میان بازیگران قدیم که برخی از آنها مبلغ عریانی تحمیل‌شده ازسوی رژیم پهلوی بودند، تعدادی‌شان در کشور ماندند و برخی از آنها هم در این کشور کار انجام دادند. البته باید تاکید کنم که به هیچ عنوان منظور حرفم این نیست که اصلا بین این آدم‌ها، چهره‌های صاحب فکر نیست، اما این موضوع خیلی نباید ما را به بیراهه ببرد و دلیل اصلی این جریان‌سازی‌ها پنهان بماند، چون نمونه‌های زیادی از این چهره‌ها در کشور حاضر بوده‌اند.

 

داستان یک بازگشت

ناصر ملک‌مطیعی از نخستین روزهای ورودش به ایران و احضار به دادگاه انقلاب می‌گوید

می‌خواستم برگردم ایران. پس آمده بودم پاریس. نزديك هتل، دكه روزنامه‌فروشي بود. روزنامه كيهان و چند روزنامه ديگر ايران در لابه‌لاي روزنامه‌هاي عربي و انگليسي خودنمایي مي‌كرد. يك شماره كيهان خريدم، همان گوشه پياده‌رو مشغول خواندن شدم. مدتي روزنامه ايراني نخوانده بودم. با حرص و ولع زيادي تمام مطالب را بررسي كردم و در يك ستون، خبري جلب توجهم را كرد: هنرمندان سينما به دادگاه انقلاب احضار شدند.... روزنامه را تا كردم و با حال فكاري به هتل آمدم. آن‌وقت‌ها تلفن كردن به تهران خيلي آسان نبود، اما هرطور بود با تهران تماس گرفتم.

 

گفتند كه ديروز عده‌اي از هنرمندان سينما را به دادگاه احضار كرده‌اند و رفقات تلفن كردند كه تو كي مي‌آيي... بدون معطلي گفتم فردا روز جمعه است، شب با ايرفرانس مي‌آيم و صبح شنبه تهران هستم. به رفقا بگوييد منتظرم باشند. صبح روز شنبه ساعت ٥ صبح هم در تهران بودم .

 

مادرم به منزل ما آمده بود و بسيار نگران بود. بالاخره همه آمدند و جلوي دادگاه انقلاب در اوين ايستادند تا مرا همراهي كنند. در سالن بزرگي عده زيادي از همكاران سينمايي جمع شده بودند و در انتظار نوبت بودند كه به سوالات مختلف جواب بدهند. جاي صحبت و احوالپرسي نبود. من هم نشستم. بیرون دادگاه و توي حياط عده زيادي از مامورين و سربازهاي جواني كه مسلح بودند با من سلام و احوالپرسي كردند و اطمينان دادند كه نگران نباشم.

 

آمد و رفت زيادي بود و اشخاص مختلف در كش و قوس و بگو نگو... دست‌اندركاران هم هنوز مسلط به كارشان نبودند و هنوز شناسایي كامل نبود و تقريبا همه موقت بودند و اگر خشونتي هم انجام مي‌شد، مامورين بالاسر تذكر مي‌دادند، به‌خصوص مي‌خواستند پيوند و همبستگي با مردم گسسته نشود... ولي چنانكه افتد و داني همه ما نگران بوديم. حق هم داشتيم و به‌هرحال بايد جواب پس می‌داديم. همين خودش كافي بود كه دلمان مثل سير و سركه بجوشد. به من گفتند شما را مي‌شناسيم فقط دوستانتان را معرفي كنيد. چند نفر را نوشتم.

 

بعد پرسيدند منظور شما از بازي كردن نقش اميركبير چه بود... خيلي تعجب كردم، در ضمن خيلي هم خوشحال شدم چون مورد اتهام من فقط نقش اميركبير بود. گفتم اميركبير از بزرگان وطن‌پرست تاريخ ايران بود و خدمات او به ايران فراموش‌نشدني است. من اين نقش را با افتخار بازي كردم. گفتند تعمد و دستوري در ساختن اين سريال بود. اظهار بي‌اطلاعي كردم و گفتم من نهایت كوششم را در نشان دادن شخصيت اميركبير نشان دادم و آن‌قدر در اين نقش غرق بودم كه خودم را هم فراموش كردم.

 

به‌هرحال ورقه‌اي را امضا كرديم كه قوانين و دستورات جمهوري اسلامي را رعايت کنیم و كاري برخلاف انجام ندهيم... نظر ما هم غير از اين نبود ولي شرايط در آن زمان طوري بود كه بايد اين جريان‌ها انجام شود. ما هم امضا كرديم و با خوبي و خوشي بيرون آمديم. ناهار هم براي همه آوردند، كتلت و نان سنگك خورديم و نمك‌گير شديم... بعد از آن همه فكر و خيال و ناراحتي، قضيه به خير گذشت، اما براي من درس عبرتي شد. سعي كردم رفتارم طوري باشد كه ديگر گذارم به آن‌جا نيفتد.از دادگاه بيرون آمدم. بچه‌هاي پاسدار و جوان‌هايی كه با شور و حال انقلابي بالا و پايين مي‌رفتند، برخوردهاي خوبي با من كردند و مرا تا كنار در بدرقه كردند. همه اهل خانه آن‌ور خيابان منتظر بودند.

 

دریا فرج‌پور

 

shahrvand-newspaper.ir
  • 17
  • 2
۵۰%
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
محمدرضا احمدی بیوگرافی محمدرضا احمدی؛ مجری و گزارشگری ورزشی تلویزیون

تاریخ تولد: ۵ دی ۱۳۶۱

محل تولد: تهران

حرفه: مجری تلویزیون

شروع فعالیت: سال ۱۳۸۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی حسابداری و تحصیل در رشته مدیریت ورزشی 

ادامه
رضا داوودنژاد بیوگرافی مرحوم رضا داوودنژاد

تاریخ تولد: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۵۹

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر

شروع فعالیت: ۱۳۶۵ تا ۱۴۰۲

تحصیلات: دیپلم علوم انسانی

درگذشت: ۱۳ فروردین ۱۴۰۳

ادامه
فرامرز اصلانی بیوگرافی فرامرز اصلانی از تحصیلات تا شروع کار هنری

تاریخ تولد: ۲۲ تیر ۱۳۳۳

تاریخ وفات : ۱ فروردین ۱۴۰۳ (۷۸ سال)

محل تولد: تهران 

حرفه: خواننده، آهنگساز، ترانه‌سرا، نوازندهٔ گیتار 

ژانر: موسیقی پاپ ایرانی

سازها: گیتار

ادامه
علیرضا مهمدی بیوگرافی علیرضا مهمدی؛ پدیده کشتی فرنگی ایران

تاریخ تولد: سال ۱۳۸۱ 

محل تولد: ایذه، خوزستان، ایران

حرفه: کشتی گیر فرندگی کار

وزن: ۸۲ کیلوگرم

شروع فعالیت: ۱۳۹۲ تاکنون

ادامه
زهرا گونش بیوگرافی زهرا گونش؛ والیبالیست میلیونر ترکی

چکیده بیوگرافی زهرا گونش

نام کامل: زهرا گونش

تاریخ تولد: ۷ جولای ۱۹۹۹

محل تولد: استانبول، ترکیه

حرفه: والیبالیست

پست: پاسور و دفاع میانی

قد: ۱ متر و ۹۷ سانتی متر

ادامه
سوگل خلیق بیوگرافی سوگل خلیق بازیگر جوان سینمای ایران

تاریخ تولد: ۱۶ آبان ۱۳۶۷

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر سینما، تلویزیون و تئاتر

آغاز فعالیت: ۱۳۸۷ تاکنون

تحصیلات: لیسانس کارگردانی تئاتر از دانشگاه هنر تهران

ادامه
شیگرو میاموتو سفری به دنیای بازی های ویدیویی با شیگرو میاموتو

تاریخ تولد: ۱۶ نوامبر ۱۹۵۲

محل تولد: سونوبه، کیوتو، ژاپن 

ملیت: ژاپنی

حرفه: طراح بازی های کامپیوتری و نینتندو 

تحصیلات: کالج هنر کانازاوا

ادامه
عین القضات همدانی زندگینامه عین القضات همدانی عارف و شاعر قرن ششم هجری

تاریخ تولد: سال ۴۹۲ هجری قمری

محل تولد: همدان، ایران

حرفه: حکیم، نویسنده، شاعر، مفسر قرآن، محدث و فقیه

مدت عمر: ۳۳ سال

درگذشت: در ششم جمادی‌الثانی سال ۵۲۵ هجری قمری

ادامه
اسماعیل محرابی بیوگرافی اسماعیل محرابی؛ بازیگر قدیمی سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: ۲۵ فروردین ۱۳۲۳

محل تولد: تنکابن، مازندران

حرفه: بازیگر سینما و تلویزیون

شروع فعالیت: ۱۳۴۵ تاکنون

تحصیلات: لیسانس تئاتر

ادامه
دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی

دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی شهاب حسینی یکی از بهترین بازیگران سینمای ایران است که تا به حال در آثار فاخری مانند محیا، دلشکسته، شهرزاد و... به نقش آفرینی پرداخته است. این هنرمند در هر یک از هنرنمایی های خود دیالوگ های ماندگاری دارد که در ادامه این مقاله از سرپوش قصد داریم به بخشی از آنها اشاره کنیم. بیوگرافی کوتاه از شهاب حسینی سید شهاب الدین حسینی تنکابنی در ۱۴ بهمن ۱۳۵۲ در تهران به دنیا آمد. وی اصالتا تن کابنی است و تحصیلات عالیه خود را در رشته روانشناسی از دانشگاه تهران برای مهاجرت به کانادا ناتمام گذاشت. وی در سال ۱۳۷۳ با پریچهر قنبری ازدواج کرد و حاصل این پیوند دو فرزند پسر به نام های محمد امین و امیرعلی است. فعالیت هنری شهاب حسینی با تئاتر دانشجویی و سپس، گویندگی در رادیو شروع شد. از جمله جوایز این هنرمند می توان به موارد زیر اشاره کرد: - او برای بازی در شمعی در باد (۱۳۸۲) و رستگاری در هشت و بیست دقیقه (۱۳۸۳) نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد جشنواره فیلم فجر شد.  - حسینی در سال ۱۳۸۷ با بازی در فیلم سوپر استار جایزه سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فیلم فجر را دریافت کرد. -  او خرس نقره‌ای بهترین بازیگر مرد جشنواره بین‌المللی فیلم برلین ۲۰۱۱ را به‌همراه گروه بازیگران فیلم جدایی نادر از سیمین کسب کرد. - او در جشنواره فیلم کن ۲۰۱۶ نیز با ایفای نقش در فیلم فروشنده توانست جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره فیلم کن را به خود اختصاص بدهد. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی؛ درباره شهاب حسینی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی فیلم سینمایی دلشکسته در نقش امیرعلی: - هر کی ریــش گـذاشت مسلمـــون نیـست، هـــرکی پیـشونیش رو داغ کـــرد، مــرد خــدا نیست. - تو همه ی اعتقادا اشتباه میشه. همیشه ام یه عده گرگن تو لباس میش! -  من بنده آن دمم که ساقی گوید یک جام دگر بگیر و من نتوانم - ما فردا میایم خواستگاری، دیگه نمی خوام خواهرم باشی می خوام نفسم باشی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در فیلم دلشکسته سریال شهرزاد در نقش قباد: -شهرزاد نمی دونی بدون، من با تو چیزایی پیدا کردم که هیچوقت تو زندگیم نداشتم و نمی خوام از دستش بدم. - ما همه مهره های سوخته ایم که زیر دست بزرگ آقاییم. -  آره خب عمو جان حقیقت تلخه عموجان، شنیدنش همچین یه جاهایی از وجدان آدمو جز میده. -  میرم صاف وامیستم جلوی بزرگ آقا بش میگم بزرگ آقا من، زن من، خب؟! پا به ماهه! عین ۱۰-۱۲ ماهو میخوام بمونم ور دلش چی میگی شما؟ - قباد : فقط یه سوال، خیلی دلم می خواد جوابشو بدونم، تو هنوزم دلت باهاشه؟ شهرزاد : فراموشی زمان می بره، فقط فکر می کنم اگه من به هر دری زدم، و اونی نشد که می خواستم بشه، لابد قسمت خرافه نیست، هست واقعا - موقتیه این روزا شهرزاد، می گذره. این وسط تنها چیزی که مهمه اینه که من هنوز با همه ی وجودم دوست دارم. عاشقتم - قباد : سخته واسم دوری تو اینو بفهم، چطوری اینو بهت ثابت کنم؟ شهرزاد : دیر شده، برای ثابت کردنش خیلی خیلی دیر شده … حتی ملک جوانبخت هزار و یک شبم نبودی وگرنه من کم قصه و داستان به گوش تو نخوندم. عاشق بزدل عشقو هم زایل می کنه آقای قباد دیوانسالار -قباد : این کارو باهام نکن شهرزاد. اینطوری خردم نکن. من هنوز دوستت دارم، خیلی بیشتر از قبل. همه چیو خراب نکن شهرزاد : برو قباد، پشت سرتم دیگه نگاه نکن -  من چی کار به کسی داشتم، داشتم زندگیمو می کردم. با بدبختی خودم سر و کله می زدم. اصلا روحمم خبر داشت همچین کسی تو این دنیا زندگی می کنه؟ کی نشونم داد؟ شما. بعدشم که فرستادینم تو بهشت تازه می خواستم بفهمم زندگی یعنی چی؟ تازه طعمش داشت زیر دهنم مزه مزه می کرد که یقه مو گرفتین ترپ انداختینم وسط جهنم. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال شهرزاد سریال مدار صفر درجه در نقش حبیب پارسا: -تو را به جای همه دوست میدارم-تو را به خاطر عطر نان گرم برفی که اب میشود -برای بخشش اولین گناه-تو را برای دوست داشتن دوست میدارم-تو را به خاطر تمام کسانی که دوست نمیدارم دوست میدارم ...  - همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛همين  - مظفر:منوببخش ...یافراموش کن! حبیب:میبخشم...ولی فراموش نمیکنم!!!  -حبيب: فقط چرا فكر مي كنيد كه سفر اعزام ممكنه منتفي بشه؟ دكتر: اين مملكت پسرجان،سرزمين گسل و زلزله و پس لرزه است!آدم از فردا روزش - این و خداوند باید جواب بده ، باید جواب این سوال رو بده ! اگه تو این دنیا هیچ جایی برای آرامش وجود نداره ؛ و اگه تمام رویاهای ما از عشق ، عدالت و آزادی فقط ی خیال بیهودس! پس چرا ما رو آفرید ؟!... -ميدوني چيه تقي جان؟من بر خلاف مرحوم پدرم،ازسياست چيز زيادي نميدونم! همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛ همين دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال مدار صفر درجه سایر فیلم ها: -یه پایان تلخ بهتر از یه تلخی پایان ناپذیره ... (درباره الی) - میدونی برتر از عشق بی فرجام چیه؟فرجام بدون عشق... (برف روی شیروانی داغ) - من زندگی مو باختم حاج اقا منو از زندون می ترسونی؟برو از خدا بترس ... (جدای نادر از سیمین) - جنگ احساس مسولیته نه شلیکه گلوله ... (شوق پرواز) - هر چه تو اوج میگیری دنیا از دید تو بزرگتر می شود و تو از دید دنیا کوچکتر می شوی ... (شوق پرواز) - تو کویر ادم به خدا نزدیک تره چون اسمون به زمین نزدیک تره ... (پلیس جوان) - میدونی چیت حرص ادمو درمیاره؟اینکه حالت از من بده ولی حس واقعیتو بهم نمیگی خب چیه هر چی هست بیا به خودم بگو فکر میکنی چیزیمه؟فکر میکنی چون چیزیمه عرضه ندارم پس چون عرضه ندارم دیگه.....این منصفانه نیست چون من دارم سعی خودمو میکنم غلطی تا حالا نتونستم بکنم چون نمیتونم تمرکز کنم رو کاری ک باید بکنم نمیتونم تمرکز کنم چون همه ی وقتمو اون چرت وپرتا ی مزخرف و دغدغه های احمقانه پر کرده دانشکده ی مزخرف و شاگردای خنگ و... (پرسه در مه) گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش