یکشنبه ۱۶ آذر ۱۴۰۴
۱۰:۲۸ - ۲۲ تير ۱۳۹۸ کد خبر: ۹۸۰۴۰۶۲۱۵
چهره ها در سینما و تلویزیون

به مناسبت هفتمین سالگرد فوت استاد تئاتر معاصر ایران

سمندریان؛ جاودانه بی‌تکرار 

حمید سمندریان,اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران

به گزارش همدلی،حمید سمندریان، کارگردان و استاد ایرانی تئاتر و بازیگری، از سرآمدان نسلی از کارگردانان نامدار نمایش همچون عباس جوانمرد، علی نصیریان، بهرام بیضایی، رکن‌الدین خسروی و آربی آوانسیان به‌شمار می‌رفت که تئاتر را در ایران دهه‌های ۱۳۴۰ و ۱۳۵۰ به جایگاهی جدی رساند.

سمندریان که تئاتر را هم‌زمان با تحصیل در دبیرستان، از کلاس‌های تئاتر و هنرپیشگی حسین خیرخواه، شباویز و نصرت کریمی که زیر نظر عبدالحسین نوشین اداره می‌شد شروع کرده بود، به موسیقی نیز علاقه بسیاری داشت، به طوری که ویلون می‌نواخت و از شاگردان محمود ذوالفنون، برادر بزرگتر جلال ذوالفنون بود. وی پس از دبیرستان به اروپا سفر کرد و در آلمان دوره مهندسی شوفاژ سانترال را در دانشگاه صنعتی برلین گذراند، ولی پس از آن به کنسرواتوار عالی موسیقی و هنرهای نمایشی هامبورگ رفت. سمندریان بعدها به موسسه ادوارد مارکس پیوست تا تئاتر را جدی‌تر بیاموزد. او طی شش سال تحت آموزش ادوارد مارکس، اصول و مبانی کارگردانی و بازیگری را آموخت و هم‌زمان در آلمان به صورت حرفه‌ای مشغول به کار شد.

سمندریان پس از پایان این دوره، به دعوت اداره هنرهای نمایشی دراماتیک اداره کل هنرهای زیبای ایران به کشور برگشت. نخستین کار وی، تله‌تئاتر «جراحی پلاستیک» نوشته «پیر فراری» بود که در سال ۱۳۴۰ برای تلویزیون ملی ایران کارگردانی کرد. یک سال بعد او و تیمش در اداره هنرهای دراماتیک، سالن ۵۰ تا ۶۰ نفری درست کردند که چند برنامه نمایشی در آن اجرا شد.

سمندریان اولین اثر خود، نمایشنامه «دوزخ یا در بسته» نوشته «ژان پل سارتر» را در همین تالار نوبنیاد روی صحنه برد و کار نمایش را پیوسته ادامه داد. وی همچنین با همکاری «مهدی فروغ» به تاسیس هنرستان آزاد هنرهای دراماتیک که وابسته به هنرهای زیبای کل کشور بود دست زد.در ادامه، حمید سمندریان به دعوت مهندس هوشنگ، مهدی برکشلی و با همکاری مهدی نامدار، دانشکده تئاتر دانشگاه تهران را بنیان گذاشتند و وی در سال ۱۳۴۸ تدریس در دانشکده هنرهای زیبا را آغاز کرد.

سمندریان پس از انقلاب ۱۳۵۷ ایران و در پی انقلاب فرهنگی، به دلیل سوءظن به گرایش به کمونیسم به خاطر ترجمه «دایره گچی قفقازی» از فعالیت دانشگاهی منع شد. در نتیجه به ناچار رستورانی باز کرد تا خود و چند نفر از دانشجویانش، از این راه امرار معاش کنند. پس از مدتی با وساطت شاگرد سابق وی، بهروز غریب‌پور که در آن دوران مورد وثوق بعضی از کسانی بود که به کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان وارد شده بودند، از این اتهام تبرئه شده و قرار شد به دانشکده هنرهای زیبا برگردد.

در نیمه نخست دهه ۱۳۷۰ ناصر باباشاهی رئیس دانشکده هنر و معماری دانشگاه تهران از حمید سمندریان دعوت کرد تا گروه نمایش این دانشکده را راه‌اندازی کند و بدین ترتیب سمندریان پایه و اساس این گروه را گذاشت. در سال ۱۳۷۳ به تاسیس کلاس‌های آزاد بازیگری و کارگردانی دست زد که هنرجویان بسیاری از آن‌جا دانش‌آموخته شدند و به عرصه حرفه‌ای هنر وارد گردیدند.

سمندریان در سال ۱۳۴۲ گروه تئاتری پازارگاد را تشکیل داد که اعضای آن پرویز پورحسینی، سعید پورصمیمی، پری صابری، اسماعیل محرابی، جمشید مشایخی، پرویز کاردان، محمد حفاظی، منوچهر فرید، ثریا قاسمی، اسماعیل شنگله و مهدی فخیم‌زاده بود. این گروه به شکل یک شرکت تعاونی فعالیت می‌کرد و چون اداره هنرهای زیبا به خاطر رویکردشان به متون فرنگی حمایتشان نمی‌کرد، دست به دامان انجمن‌های ایتالیا و فرانسه و آلمان و روسیه می‌شدند.

سمندریان برخی از مهم‌ترین متون نمایشی از نویسندگان شاخص ادبیات نمایشی غرب همانند فردریش دورنمات، برتولت برشت، آنتون چخوف، اوژن یونسکو، آرتور میلر، ماکس فریش، ژان آنوی، تنسی ویلیامز، ژان پل سارتر و هنریک ایبسن را ترجمه و سپس کارگردانی کرد. از این منظر باید او را یکی از کارگردانان شاخص تئاتر در تاریخ تئاتر ایران به‌شمار آورد که سهمی جدی در آشنایی مردم و علاقه‌مندان تئاتر و نمایش با متون و آثار کلاسیک و برجسته تاریخ تئاتر جهان داشتند.

سمندریان از سال ۱۳۳۹ با اجرای «دوزخ» ژان پل سارتر خود را در جامعه هنری مطرح کرد. پس از آن چند نمایش دیگر مانند اشباح «هنریک ایبسن» را اجرا کرد. در سال ۱۳۴۲، نمایش «مرده‌های بی‌کفن» و «دفن» ژان پل سارتر را اجرا ‌کرد که با مشکل ممیزی شدید روبه‌رو ‌شد، به طوری که در برخی از شب‌ها مجبور شد بعضی دیالوگ‌های این نمایش را حذف کند. سمندریان در سال ۱۳۴۲ «باغ وحش شیشه‌ای» تنسی ویلیامز را با بازی پرویز فنی‌زاده و شهلا ریاحی اجرا کرد.

وی در سال ۱۳۴۶ با ارائه اجرایی نو و به‌یادماندنی از «آندورا» نوشته ماکس فریش، تماشاکنان ایرانی را با نوترین دستاوردهای صحنه‌ای تئاتر اروپا آشنا کرد. در این اجرا سعید پورصمیمی در ایفای نقش اصلی (آندری) بازی دلنشینی عرضه کرد. سمندریان در سال ۱۳۴۷ نیز «هرکول» و «طویله» اوجیاس و همچنین «بازی استریندبرگ» را به نمایش درآورد.

سمندریان در سال ۱۳۵۰ «کرگدن» اوژن یونسکو را اجرا کرد که نقطه اوج دیگری در کارگردانی وی به‌شمار می‌آمد. همچنین پس از آن نمایش‌های «ملاقات بانوی سالخورده» دورنمات، «بازی استریندبرگ» و «مرده‌های بی‌کفن و دفن» را اجرا کرد. او سپس‌تر موفق به اجرای «ازدواج آقای می‌سی‌سی‌پی» در سال ۱۳۶۸، «دایره گچی قفقازی» در سال ۱۳۷۷، «بازی استریندبرگ» در سال ۱۳۷۸ و «ملاقات بانوی سالخورده» در سال ۱۳۸۶ نیز شد. وی همچنین در سال ۱۳۷۸ «به سوی دمشق» را برای تلویزیون کار کرد.

حمید سمندریان پرورده تئاتر مدرن اروپا بود. در کارنامه هنری او، کارگردانی آثاری از تنسی ویلیامز و آرتور میلر، دو نمایشنامه‌نویس آمریکایی هم دیده می‌شود، اما او در اصل شیفته تئاتر اروپا بود. نخستین آثاری که پس از پایان تحصیل در آلمان و بازگشت به ایران اجرا کرد، از ژان پل سارتر، اوژن یونسکو و ژان آنوی بود، اما در میدان گسترده تئاتر اروپا نیز سمندریان به تئاتر آلمانی علاقه داشت. او آثار نمایش‌نامه‌نویسان بزرگ آلمانی زبان را می‌پسندید و در طول سالیان به ترجمه برخی از آن‌ها پرداخت. با ترجمه‌های او درام‌نویسان بزرگی مانند ماکس فریش و فریدریش دورنمات به جامعه هنری ایران معرفی شدند.

سمندریان از همان سال‌های ابتدایی دهه ۱۳۴۰، خود را به عنوان کارگردانی که بر ادبیات نمایشی اروپا و آمریکا و دانش روز هنر تئاتر تسلط داشت معرفی کرد. وی در سبک کارگردانی نیز پیرو مکتب تئاتر آلمان بود. در کارگردانی به نقش بازیگر بسیار اهمیت می‌داد، بیش از هر چیز بر رهایی بازیگر از متن، تسلط او بر صحنه و انضباط سخت تاکید داشت و همین امر، اجراهای او را در آن سال‌ها و در فضای متن‌محور تئاتر ایران بسیار متفاوت کرد.

سمندریان از کمبود متون خوب نمایشی در ایران آگاه بود. بر این اساس، از آغاز بازگشت به ایران در سال ۱۳۴۰ به ترجمه برخی از آثار مورد علاقه خود پرداخت. ویژگی اصلی ترجمه‌های سمندریان، زبان تئاتری آن‌هاست. او در تربیت بازیگر به فن بیان بسیار اهمیت می‌داد و طبعاً کارهای نمایشی را به گونه‌ای ترجمه می‌کرد که اجرای متن و ادای گفت‌وگوها برای بازیگران راحت و آسان باشد.

سمندریان خود را نویسنده و ادیب نمی‌دانست. در ویرایش ترجمه‌های خود همواره از یاری دوستان صاحب‌نظر بهره می‌برد. وی به‌ویژه به آثار دو نمایش‌نامه‌نویس بزرگ سوئیسی، فریدریش دورنمات و ماکس فریش علاقه‌ای ویژه داشت و به ترجمه آثار آنان به زبان فارسی همت گماشت.

علاقه سمندریان به دورنمات از زمانی شروع شد که در هامبورگ تحصیل می‌کرد و تنها به آثار نمایشی این نویسنده نیز محدود نمی‌شد. اولین ترجمه وی از آثار دورنمات، «قاضی و جلاد» بود که در دوران دانشجویی در آلمان به فارسی برگردانده بود و حدود سال ۱۳۷۰ در ایران به چاپ رسید. سمندریان کمابیش تمام نمایش‌نامه‌های مهم دورنمات را به فارسی برگردانده‌است که بیشتر این نمایش‌نامه‌ها را نخست خود او برای تئاتر یا تلویزیون کارگردانی کرد. برخی از آن‌ها را نیز برای تمرین و اجرا در اختیار شاگردان خود گذاشت تا اگر به حد قابل‌قبولی می‌رسیدند، برای اجرای عمومی به روی صحنه ببرند.

وی به کارهای نمایشی «ماکس فریش» نیز علاقه داشت و چند نمایش‌نامه او را به فارسی برگرداند. از دیگر علایق او آثار برتولت برشت بود. در میان نمایش‌نامه‌های بی‌شمار برشت، به نظر می‌رسد که حمید سمندریان به نمایش‌نامه «دایره گچی قفقازی» علاقه‌ای خاص داشت که درون‌مایه آن از داستان‌های شرقی برآمده‌است. او این نمایش‌نامه را به فارسی ترجمه کرد و به روی صحنه برد.

به باور بسیاری، با وجود آن‌که تئاتر نوین ایران توسط عبدالحسین نوشین بنا شده بود، ولی در زمان سمندریان جدی‌تر شد، به‌طوری‌که تمام کسانی که از دهه۱۳۴۰ به بعد در زمینه تئاتر در دانشکده‌های تئاتر تهران تحصیل کرده‌اند از شاگردان سمندریان‌اند و در واقع کسی نیست که در عرصه تئاتر ایران کار کند و به نوعی شاگردی وی را نکرده باشد.

حمید سمندریان جدا از آموزش تئاتر، شیوه خاصی در کارگردانی داشت که بسیاری از کارگردانان پس از وی تحت تاثیر شیوه کارگردانی او قرار گرفتند. او معتقد بود بازی در تئاتر باید باورپذیر باشد و به همین دلیل در کارهای او بازی‌های درشت و اغراق‌آمیز دیده نمی‌شد و بازی‌ها روان بود.

اما شاید یکی از بزرگ‌ترین کارهای سمندریان در تئاتر ایران، تاثیر بر نمایش‌نامه‌نویسان ایران از راه ترجمه و معرفی نمایش‌نامه‌نویسان متفاوت و مطرح جهان بود. تا پیش از حضور او تئاتر ایران متکی بر نمایش‌نامه‌نویسان فرانسوی و انگلیسی‌زبان بود، اما حمید سمندریان صداهای تازه‌ای را وارد تئاتر کرد. او با ترجمه و معرفی نویسندگان آلمانی به سهم خود تئاتر ایران را چندصدایی کرد. بدین ترتیب، اگر تئاتر نوین ایران با عبدالحسین نوشین یا به گمان برخی دیگر با شاهین سرکیسیان آغاز شد، با حمید سمندریان پوست انداخت.

از دیگر تاثیرات حمید سمندریان در تئاتر ایران، جا انداختن واقع‌گرایی به جای طبیعت‌گرایی و ملودرام و پریمیتیو معمول در تئاتر ایران، دوری جستن از درشت‌نمایی و دگرگونه نمودن شخصیت و به کرسی نشاندن استیلیزاسیون (شیوه‌اجرایی) و ایجاز و ایهام و استتیک معنی‌دار در تئاتر دهه ۱۳۴۰ ایران، و آمیزش دستاوردهای کنستانتین استانیسلاوسکی و برتولت برشت و وسولد مایرهولد با تئاتر نوین آلمان پس از جنگ جهانی دوم و برقراری معنایی تکنیک و محتوایی با دست‌یازی به همه امکانات بشری در زیرساخت و ساخت کاراکتر در تمامی دوران کارهای پویای تئاتر سمندریان است.

  • 15
  • 1
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

پیشین: قابوس بن سعید

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

وبگاه: yasharsoltani.com

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

خویشاوندان : فرزند موسی کاظم و برادر علی بن موسی الرضا و برادر فاطمه معصومه

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

تحصیلات: فوق لیسانس مدیریت ورزشی

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

همسر: ساناز بیان

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
دیالوگ های ماندگار درباره خدا

دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا پنجره ای به دنیای درون انسان می گشایند و راز و نیاز او با خالق هستی را به تصویر می کشند. در این مقاله از سرپوش به بررسی این دیالوگ ها در ادیان مختلف، ادبیات فارسی و سینمای جهان می پردازیم و نمونه هایی از دیالوگ های ماندگار درباره خدا را ارائه می دهیم. دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا همیشه در تاریکی سینما طنین انداز شده اند و ردی عمیق بر جان تماشاگران بر جای گذاشته اند. این دیالوگ ها می توانند دریچه ای به سوی دنیای معنویت و ایمان بگشایند و پرسش های بنیادین بشری درباره هستی و آفریننده آن را به چالش بکشند. دیالوگ های ماندگار و زیبا درباره خدا نمونه دیالوگ درباره خدا به دلیل قدرت شگفت انگیز سینما در به تصویر کشیدن احساسات و مفاهیم عمیق انسانی، از تاثیرگذاری بالایی برخوردار هستند. نمونه هایی از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا در اینجا به چند نمونه از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا اشاره می کنیم: فیلم رستگاری در شاوشنک (۱۹۹۴): رد: "امید چیز خوبیه، شاید بهترین چیز. و یه چیز مطمئنه، هیچ چیز قوی تر از امید نیست." این دیالوگ به ایمان به خدا و قدرت امید در شرایط سخت زندگی اشاره دارد. فیلم فهرست شیندلر (۱۹۹۳): اسکار شیندلر: "من فقط می خواستم زندگی یک نفر را نجات دهم." این دیالوگ به ارزش ذاتی انسان و اهمیت نجات جان انسان ها از دیدگاه خداوند اشاره دارد. فیلم سکوت بره ها (۱۹۹۱): دکتر هانیبال لکتر: "خداوند در جزئیات است." این دیالوگ به ظرافت و زیبایی خلقت خداوند در دنیای پیرامون ما اشاره دارد. پارادیزو (۱۹۸۸): آلفردو: خسته شدی پدر؟ پدر روحانی: آره. موقع رفتن سرازیریه خدا کمک می کنه اما موقع برگشتن خدا فقط نگاه می کنه. الماس خونین (۲۰۰۶): بعضی وقتا این سوال برام پیش میاد که خدا مارو به خاطر بلاهایی که سر همدیگه میاریم می بخشه؟ ولی بعد به دور و برم نگاه می کنم و به ذهنم می رسه که خدا خیلی وقته اینجارو ترک کرده. نجات سربازان رایان: فرمانده: برید جلو خدا با ماست ... سرباز: اگه خدا با ماست پس کی با اوناست که مارو دارن تیکه و پاره می کنن؟ بوی خوش یک زن (۱۹۹۲): زنها ... تا حالا به زن ها فکر کردی؟ کی خلقشون کرده؟ خدا باید یه نابغه بوده باشه ... زیر نور ماه: خدا خیلی بزرگتر از اونه که بشه با گناه کردن ازش دور شد ... ستایش: حشمت فردوس: پیش خدا هم که باشی، وقتی مادرت زنگ می زنه باید جوابشو بدی. مارمولک: شاید درهای زندان به روی شما بسته باشد، اما درهای رحمت خدا همیشه روی شما باز است و اینقدر به فکر راه دروها نباشید. خدا که فقط متعلق به آدم های خوب نیست. خدا خدای آدم خلافکار هم هست. فقط خود خداست که بین بندگانش فرقی نمی گذارد. او اند لطافت، اند بخشش، بیخیال شدن، اند چشم پوشی و رفاقت است. دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم مارمولک رامبو (۱۹۸۸): موسی گانی: خدا آدمای دیوونه رو دوس داره! رمبو: چرا؟ موسی گانی: چون از اونا زیاد آفریده. سوپر نچرال: واقعا به خدا ایمان داری؟ چون اون میتونه آرامش بخش باشه. دین: ایمان دارم یه خدایی هست ولی مطمئن نیستم که اون هنوز به ما ایمان داره یا نه. کشوری برای پیرمردها نیست: تو زندگیم همیشه منتظر بودم که خدا، از یه جایی وارد زندگیم بشه ولی اون هیچوقت نیومد، البته اگر منم جای اون بودم خودمو قاطی همچین چیزی نمی کردم! دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم کشوری برای پیرمردها نیست سخن پایانی درباره دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا در هر قالبی که باشند، چه در متون کهن مذهبی، چه در اشعار و سروده ها و چه در فیلم های سینمایی، همواره گنجینه ای ارزشمند از حکمت و معرفت را به مخاطبان خود ارائه می دهند. این دیالوگ ها به ما یادآور می شوند که در جستجوی معنای زندگی و یافتن پاسخ سوالات خود، تنها نیستیم و همواره می توانیم با خالق هستی راز و نیاز کرده و از او یاری و راهنمایی بطلبیم. دیالوگ های ماندگار سینمای جهان درباره خدا گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش