جمعه ۱۰ فروردین ۱۴۰۳
۲۳:۲۹ - ۱۹ مرداد ۱۳۹۸ کد خبر: ۹۸۰۵۰۴۹۲۷
چهره ها در سینما و تلویزیون

مقایسه پرسونای بازیگری نوید محمدزاده و حامد بهداد

نوید محمدزاده و حامد بهداد,اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران

تماشاگران عاشق این هستند که آنها را روی پرده در حال‌ و روزی ببینند که از شدت خشم، نعره می‌زنند و گریبان چاک می‌کنند؛ از فرط استیصال، ضجه ‌و مویه می‌کنند و زیر بار رنج و فلاکت کمرشان تا می‌شود؛ از وفور خوشی، شلنگ‌تخته می‌اندازند و روی پایشان بند نمی‌شوند؛ و حتی زمانی که آرامند و از هیجان و خلجان به دور، هر آن ممکن است مثل دینامیت منفجر شوند و دور و برشان را به آتش بکشند؛ خلاصه، هر فقره شلتاق و خل‌مشنگی و غلو و اغراقی در بازی‌شان  و حتی در ادا و اطوارهای خارج از پرده‌شان، حسابی هوش از سر مشتاقانشان می‌برد و همذات‌پنداری بیشتری را با آنها برمی‌انگیزد. این خصلت بازیگران اوراکت (overact) است که تنها چند لحظه حضورشان بر پرده کافی است تا نگاه‌ها را به سمت خود بدزدند و اثری بر ذهن مخاطب بگذارند که تا مدت‌ها فراموش‌شان نکند. این گفته ارسطو که «اگر می‌خواهید دیگران بگریند، نخست باید خود گریه کنید»

بر کل مسیر بازیگری آنها سایه انداخته و هر حرکت پلک، آماس رگ گردن و انقباض عضلاتشان تلاشی است برای به عمل درآوردن این توصیه فیلسوف بزرگ یونانی. البته بازی اغراق‌شده همچون شمشیری دولبه است که می‌تواند بازیگر را تا عرش بالا ببرد یا او را به حضیض فراموشی فروغلتاند. نمونه‌اش هم در سینمای جهان کم نبوده؛ از بازیگران بزرگی همچون مارلون براندو و آل پاچینو و گری اولدمن -که اساساً بازی غلو‌شده بخشی از پرسونای بازیگری آنها را شکل می‌دهد و این اغراق به امضای شخصی آنها بدل شده- گرفته تا بازیگران متوسط‌الحالی مثل سیلوستر استالونه، نیکلاس کیج، ادی مورفی و حتی جیم کری که در برخی نقش‌آفرینی‌هایش (مثل «پسر کابلی» یا «مرد بله‌گو») اندازه از کف داده و شبیه آدمی که دچار برق‌گرفتگی‌شده، کنترلی بر حرکات و سکناتش ندارد. در دوره‌های مختلف سینمای ایران، بازیگران خوب و بد زیادی سعی کرده‌اند با جاذبه بازی غلوشده جای پای خود را در سینما و در قلب سینماروها محکم کنند.

متأخرترین نمونه‌های این نوع بازیگری نوید محمدزاده و حامد بهداد هستند که در بهترین لحظات نقش‎آفرینی‌هایشان صحنه را با تمام وجود می‎جوند و فشار فیزیکی بسیاری را متحمل می‌شوند تا در برابر دوربین به چشم آیند. اگر به مسیری که این دو بازیگر در سینما پیموده‌اند نگاهی بیندازید، درمی‌یابید صحنه‌هایی از بازی آنها در خاطره‌ها ‌مانده که اغراق‌شده‌تر و بی‌محاباتر به ایفای نقش پرداخته‌اند و با اجرایی پرشور و حرارت به‌اصطلاح صحنه را مال خود کرده‌اند. در نوشته پیش رو، ۳نقش‌آفرینی قابل توجه این دو بازیگر را که در شکل گرفتن پرسونای بازیگری آنها مؤثر بوده بررسی کرده‌ایم.

تنانگی بازی

حامد بهداد کار خود را در سینما با ایفای نقش اول فیلم «آخر بازی» شروع کرد و به‎رغم اینکه برای این فیلم نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد از نوزدهمین جشنواره فیلم فجر شد، اما فیلم نفروخت و بازی او هم چندان دیده نشد. هرچند او در فیلم آخر بازی هم بازی‌ای‌ بیرونی‌ داشت، اما در سال۱۳۸۲ که در فیلم «بوتیک» نقش کوتاه «مهرداد» را ایفا کرد، نخستین علائم پایه‌گذاری بازی اغراق‌شده در نوع اجرای بهداد به چشم آمد. مهرداد معتاد است و به روابط و معاشرت‌های همسرش، ژاله (افسانه چهره‌آزاد) که ۱۰سال از او بزرگ‌تر است، شک دارد و همین بهانه‌ای است تا از کوره دربرود و مثل صاعقه بر سر همسرش فرو ‌آید. صدای لرزان، اندام تکیده و تحلیل‌رفته و روان در آستانه فروپاشی، مهم‌ترین ویژگی‌های نقش مهرداد است که در بازی بهداد نمود یافته است.

اساساً بهداد، به‌عنوان بازیگری اوراکت، از بدن خود زیاد استفاده می‌کند و برخلاف بازیگری مثل پرویز پرستویی که عواطف و احساسات گوناگون خود را بیشتر از طریق چشمانش بروز می‌دهد، شیوه بیانی‌اش به تنش یا سکونی که در اندامش جریان می‌یابد بستگی دارد. مهردادِ بوتیک، تجلی آشوب عاجز شده‌ای است که در پیکری رو به اضمحلال گرفتار آمده و هر ازگاهی که مفری می‌یابد همچون آتشفشان فوران می‌کند. این نقش، با وجود کوتاهی‌اش، توانست توجه مخاطبان، به‌خصوص منتقدان را برانگیزد و پایه‌ای برای پرسونای بازیگری حامد بهداد شود.

اداهای تغلیظ‌شده

سال‌ها بعد از بوتیک، در سال۱۳۹۳، بهداد دوباره در فیلمی از حمید نعمت‌الله، البته این بار به‌عنوان بازیگر نقش اول مرد حاضر می‌شود. «آرایش غلیط»، بعد از «نارنجی‌پوش»، مهم‌ترین شانس بهداد برای اثبات قابلیت‌هایش بود که در نقش‌های ریز و درشت چندفیلم، تعدادی تجربه ناموفق داشت. اگر فکر می‌کنید بهداد قدر این فرصت را دانست و آن را قاپید تا بالاخره نقطه اوجی را در شیوه پرتکلف بازیگری‌اش رقم بزند، سخت در اشتباهید. همان بهداد همیشگی، با کنش‌ها و واکنش‌های خودنمایانه که حس و حالی نمی‌سازد و نمی‌تواند راهی به باور مخاطب پیدا کند، تنها تصویری است که از او در این فیلم چندلحن و نامتوازن ثبت شده است.

نوید محمدزاده و حامد بهداد,اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران

البته، بهداد درک کرده که آمیختگی فضای رئال و فانتزی فیلم، بازی متفاوتی را می‌طلبد، اما پس از سال‌ها خو کردن به‌خودنمایی و بازی اغراق‌شده، دیگر ابزار لازم را برای ایفای نقش «مسعود» آرایش غلیظ ندارد و مثل اغلب بازیگران پرکار و نامنعطف تنها کاری که از دستش بر‌می‌آید، تکرار ادا و اطوارهای آشنایش با شدت و حدت بیشتری است. بهداد در طول ۱۹سال، در بیش از ۴۰فیلم حضور داشته و دیگر راه و چاه حضور در سینمای عجیب‌وغریب ما را آموخته است. تعداد فیلم‌هایش مؤید این واقعیت است که او می‌داند چطور از فیلمی به فیلمی دیگر برود، بدون آنکه نیاز باشد شیوه بازی‌اش را تغییر دهد. بهداد هرگز نتوانسته فروش فیلمی را تضمین کند یا نقش‌آفرینی ماندگاری از خود به‌جا بگذارد؛ در اغلب فیلم‌هایی که بازی کرده، حضور او همچون چاشنی‌ای بوده که قرار بوده به غذای اصلی طعم و رنگی بدهد، اما در نهایت همه مزه‌ها بسیار شورتر، تندتر، تلخ‌تر یا شیرین‌تر از کار درآمده است. بهداد بازیگری است که نقش‌آفرینی‌هایش به سرعت از یاد می‌رود و بدون نقش ماندگاری (حداقل تاکنون) بیشتر با اداها و خودنمایی‌ها و جلوه‌گری‌هایش- فارغ از فیلم‌ها و شخصیت‌هایی که بازی کرده- به یاد آورده می‌شود. مخاطب محدود سینمای ایران هم چیز بیشتری از بهداد نمی‌خواهد؛ با اینکه هر بار از دیدن بازی جدید بهداد بر پرده سرخورده می‌شود، اما امیدوار است بالاخره روزی جامه آن نقش موعد را بر پیکر این پسر مسن عاصی ببیند.

نیاز به آرامش برای طوفان

محمدزاده در نقش «شاهین» مغزهای کوچک زنگ‌زده همان محسنِ ابد و یک روز است که این بار، به‌جای معتاد، کمی کُند ذهن است و اتفاقا همین عارضه، پاشنه آشیل اجرای غیریکدست و نامنسجم او می‌شود. محمدزاده در نقش شاهین اجرای پرنوسانی دارد و نمی‌تواند ضرباهنگ بازی خود را حفظ کند: گاهی ذلیل، گاهی متمرد، گاهی باهوش، گاهی کندذهن، گاهی وحشی، گاهی دل‌رحم، گاهی صغیر و گاهی سردسته. باید تأکید کنم این حالات متنوع و متضاد در بازی محمدزاده ربطی به سیر داستان فیلم ندارد و این ترکیب نامتجانس به تمایل خود محمدزاده بازمی‌گردد که برای بهتر دیده‌شدن لحظات طغیانش به کمی افت و سکون و خلأ نیازمند است تا آرامش قبل از طوفان را برای توفنده‌تر شدن طوفان مهیا کند. نکته قابل توجه درباره بازی او در این نقش این است که شاهین شخصیتی توسری‌خور و- با استناد به نریشن ابتدای فیلم- گوسفندی است که نیاز به چوپان دارد.

اما نوع خشونت و افراطی که در بازی محمدزاده وجود دارد، پس از پایان فیلم چهره‌ای عاصی و سرکش از او در ذهن تماشاگر حک می‌کند؛ چهره‌‌ای شبیه به همه شخصیت‌هایی که پیش از این در کالبد آنها ظاهر شده بود. محمدزاده که از علاقه تماشاگر به چهره جوان عاصی جنوب شهری آگاه است، در ادامه مسیر حرفه‌ای‌اش در فیلم «متری شش‌ونیم» ایفای نقش فروشنده بزرگ شیشه، «ناصر خاکزاد» را برعهده می‌گیرد که در راستای نقش‌آفرینی‌های قبلی‌اش، امکان زیادی برای بازی اغراق‌شده دارد. همانند فیلم ابد و یک روز، در این فیلم هم صحنه مهمی وجود دارد که جانمایه بازی محمدزاده در آن متجلی شده است. در صحنه‌ای که خاکزاد، با خشمی آمیخته به استیصال، از آرزوی خود برای دیدن دوباره دختری که باعث به زندان افتادن او شده می‌گوید، بازی محمدزاده مشابه همان صحنه معروف «سمیه نرو» است، با این تفاوت که این بار خشم و قلدری بر ضعف و درماندگی غلبه دارد و اندازه نما هم متناسب با این وضعیت، در اندازه مدیوم کلوزآپ قرار دارد. فروش بالای متری شش‌ونیم نیز از اعتماد و علاقه تماشاگر به محمدزاده خبر می‌دهد.

رگ پوسیده گردن نحیف

یکی دیگر از بازی‌های مهم اغراق‌شده بهداد، نقش‌آفرینی او در فیلم «جرم» است که برای آن در سال۱۳۸۹ برنده سیمرغ بهترین بازیگر مکمل مرد از بیست‌ونهمین جشنواره فیلم فجر شد. با اینکه فیلمی تا این حد آشفته و پرایراد و باری به هر جهت، به‌طور معمول نمی‌تواند سنگ ‌محک مناسبی برای مطالعه توانایی‌های یک بازیگر باشد، اما این فیلم به بهداد امکان داد تا هر آنچه از خودداری و کنترل در اجرا می‌شناخته، کنار نهد و یخلا و رها به مکاشفه‌ای در انرژی‌های سرکوب‌شده‌اش بپردازد. به‌طور کلی، فیلم‌های کیمیایی بهترین محمل برای بازیگرانی است که با تغییر قطر رگ گردن و بغض‌های در گلو ماسیده می‌خواهند شمایلی از قهرمان زخم‌خورده و عاصی را ترسیم کنند. اتمسفر ناشی از رفاقت‌های مردانه، دیالوگ‌های پرتعداد و سیر غیرمنطقی حوادث فیلم‌های کیمیایی فرصت درخوری برای بازیگری همچون بهداد است که با واکنش‌های انفجاری و جاری کردن عصبیتی تصنعی در اندامش، توجه مخاطب را از کاستی‌های فیلم به سوی خود جلب کند. جرم به ۲دلیل دیگر هم برای بهداد عرصه ممتازی بود تا با فراغ‌بال بیشتری بازی خودنمایانه‌تری ارائه دهد: اول، بازی پر ادا و اطوار پولاد کیمیایی، به‌عنوان نقش اول فیلم که عملا به در گرفتن مسابقه‌ای میان این دو برای اجرایی هرچه پرتکلف‌تر منجر شده بود و دوم، صحبت کردن چنگیز جلیلوند به‌جای بهداد در نسخه دوبله فیلم، بازی جلوه‌گرایانه بهداد را تشدید می‌کرد. هرچند، در نهایت نه به‌خاطر این‌ همه اغراق خواسته و ناخواسته، بلکه به روال مرسوم جشنواره فجر، جایزه‌ای برای دلجویی از جوایز دریغ‌شده و استحکام دوستی‌ها به بهداد تعلق گرفت، اما واقعیت این است که «ناصر» فیلم جرم یکی از بی‌مایه‌ترین و فراموش‌شدنی‌ترین شخصیت‌هایی است که بهداد بازی کرده است.

نوید محمدزاده و حامد بهداد,اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران

۳ فیلم با یک بلیت برنده

نوید محمدزاده بازیگر خوش‌اقبالی است که تنها با ۳نقش‌آفرینی مشابهِ هم در فیلم‌های «ابد و یک روز» (۱۳۹۴)، «مغزهای کوچک زنگ‌زده» (۱۳۹۷) و «متری شش‌ونیم» (۱۳۹۸) توانسته به جایگاهی رفیع و بی‌تزلزل در سینما برسد. او یکی از به‎روزترین و محبوب‌ترین بازیگران اوراکتی است که در سینمای ایران ظهور کرده و آن‎طور که به‌نظر می‌رسد، تماشاگران هم فعلا از تماشای بازی‌های غلوشده او سیراب نخواهند شد. فیزیک محمدزاده کاملا متناسب با شیوه بازی اوست؛ متوسط‌القامه، ریزجثه و با چهره‌ای که در آن توأمان شیطنت و شکنندگی‌ای که در نسل جدید دیده می‌شود، مکتوم است. تقابل این خصوصیات فیزیکی با رفتارهای عصبی و پرخاشگرانه، باعث جلب حداکثر همدلی تماشاگر نسبت به بازی محمدزاده می‌شود.

خشم فروخورده و اجرای مبتنی بر واکنش‌های انفجاری از نخستین فیلم مهم او، یعنی «عصبانی نیستم»، در شکل دادن پرسونای بازیگری او مؤثر بود، اما اکران این فیلم تا سال۱۳۹۷ ممکن نشد و محمدزاده باید تا ابد و یک روز منتظر می‌ماند تا بتواند موفقیت فیلمی را به نام خودش رقم بزند. البته نشانه‌هایی از بازی مبتنی بر میمیک‌ چهره و حرکات اغراق‌شده بدن در اجرای او در فیلم‌های «سیزده»، «ناهید»، «لانتوری» و «خشم و هیاهو» -که پیش از ابد و یک روز در آنها بازی کرده بود- با شدت‌وضعف‌های مختلف وجود داشت. ابد و یک روز فقط جمع‌بندی مناسبی از تمامی قابلیت‌های نه چندان پردامنه‌ای بود که محمدزاده در فیلم‌های قبلی‌اش از خود بروز داده بود. صحنه کلیدی ابد و یک روز نیز که هنوز در میان کاربران فضای مجازی دست‌به‌دست و با آن شوخی می‌شود، همان صحنه‌ای است که محمدزاده در نقش «محسن» با تضرع و خشم و درماندگی از خواهرش «سمیه» می‌خواهد همسر مرد افغان نشود و با او نرود.

در این صحنه، محمدزاده در اندازه نمای مدیوم در مرکز تصویر قرار دارد و دوربین به‌آرامی به او نزدیک می‌شود. در ضمن، راه‌پله زهواردررفته سمت راست تصویر و دیوار فرسوده و پوسیده پشت سرش با بدن تکیده، حال زار و نزار و سر و وضع ژولیده و ژنده او کاملا همخوان است. رگ گردن ورم‌کرده، دست راستی که در هوا به حالت تهدید و انزار به حرکت درمی‌آید و چهره خسته و درهم‌کشیده، مشخصه اصلی بازی بیانگرایانه محمدزاده در این صحنه است. آنچه باعث تفوق محمدزاده نسبت به بهداد در این صحنه می‌شود، تناسب حال و هوای کلی فیلم با نوع اجرای محمدزاده است. به‌عبارت دیگر، محمدزاده، در کنار سایر بازیگران ابد و یک روز، به خلق تیپ‌هایی نائل شده‌اند که کاملا در خدمت بازی آنها قرار دارد. ۲سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد در جشنواره‌های سی‌و‌چهارم و سی‌و‌پنجم فیلم فجر برای فیلم‌های ابد و یک روز و «بدون تاریخ، بدون امضا»، بهترین انگیزه و راهنمایی برای محمدزاده بود تا با همین فرمان جلو برود و از انحراف به چپ و راست بپرهیزد.

newspaper.hamshahri.org
  • 16
  • 7
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
علی نصیریان بیوگرافی علی نصیریان؛ پیشکسوت صنعت بازیگری ایران

تاریخ تولد: ۱۵ بهمن ۱۳۱۳

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر، نویسنده و کارگردان

آغاز فعالیت: ۱۳۲۹ تاکنون

تحصیلات: دانش آموخته مدرسه تئاتر در رشته هنرپیشگی

ادامه
پاوان افسر بیوگرافی پاوان افسر بازیگر تازه کار سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: ۲۷ تیر ۱۳۶۳ 

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر 

آغاز فعالیت: ۱۳۹۲ تاکنون

تحصیلات: لیسانس رشته ی مدیریت بازرگانی

ادامه
امین پیل علی بیوگرافی امین پیل علی بازیکن تازه نفس فوتبال ایران

تاریخ تولد: ۱۷ دی ۱۳۸۱

محل تولد: گیلان

حرفه: فوتبالیست

پست: هافبک

تیم: تیم ملی فوتبال ایران

شماره پیراهن: ۱۵

ادامه
ابوطالب بن عبدالمطلب زندگینامه ابوطالب بن عبدالمطلب پدر امام علی (ع)

تاریخ تولد: ۳۵ پیش از عام‌الفیل

محل تولد: مکه

دیگر نام ها: عبدالمطلب، عبدالمناف، عمران

دلیل شهرت: رئیس قبیله بنی هاشم، پدر امام علی (ع)، عمو و حامی حضرت محمد (ص)

درگذشت: سال دهم بعثت

آرامگاه: مکه در گورستان ابوطالب

ادامه
رودریگو هرناندز بیوگرافی «رودریگو هرناندز»؛ ستاره ای فراتر از یک فوتبالیست | هوش و تفکر رمز موفقیت رودری

تاریخ تولد: ۲۲ ژوئن ۱۹۹۶

محل تولد: مادرید، اسپانیا

حرفه: فوتبالیست 

پست: هافبک دفاعی

باشگاه: منچسترسیتی

قد: ۱ متر ۹۱ سانتی متر

ادامه
موسی التماری بیوگرافی موسی التماری بازیکن فوتبال اردنی

تاریخ تولد: ۱۰ ژوئن ۱۹۹۷

محل تولد: امان، اردن

حرفه: فوتبالیست

باشگاه کنونی: باشگاه فوتبال مون‌پلیه فرانسه

پست: مهاجم

قد: ۱ متر ۷۶ سانتی متر

ادامه
اوسمار ویرا بیوگرافی اوسمار ویرا سرمربی تیم پرسپولیس

تاریخ تولد: ۳ ژوئیه ۱۹۷۵

محل تولد: ریو گرانده دو سول ، برزیل

حرفه: سرمربی تیم فوتبال

باشگاه کنونی: پرسپولیس

آغاز فعالیت: سال ۱۹۹۴

ادامه
اوستون ارونوف بیوگرافی اوستون ارونوف بازیکن فوتبال ازبکی در تیم های ایرانی

چکیده بیوگرافی اوستون ارونوف

نام کامل: اوستون رستم اوگلی اورونوف

تاریخ تولد: ۱۹ دسامبر ۲۰۰۰

محل تولد: نوایی، ازبکستان

حرفه: فوتبالیست

پست: هافبک تهاجمی

باشگاه کنونی: پرسپولیس

ادامه
اکرم عفیف بیوگرافی اکرم عفیف بازیکن برتر تیم ملی قطر

تاریخ تولد: ۱۸ نوامبر ۱۹۹۶

محل تولد: دوحه، قطر

حرفه: فوتبالیست

پست: وینگر

باشگاه کنونی: السد قطر

قد: ۱ متر ۷۶ سانتی متر

ادامه
دیالوگ های آنشرلی

دیالوگ های آنشرلی در این مقاله از سرپوش به بررسی جذابیت های دیالوگ های آنشرلی در سینما و تئاتر می‌پردازیم. آنشرلی، با تاریخچه‌ای غنی در حوزه فرهنگ و هنر، دارای دیالوگ‌هایی است که علاوه بر ارتقاء داستان، به عنوان نمونه‌هایی برجسته از زبان هنری در این صنایع شناخته می‌شوند. اثر آنشرلی  کتاب "آنشرلی" نوشته لوسی ماد مونتگمری، داستان دختری به نام آن شرلی است که در یتیم خانه بزرگ شده و به یک خانواده ثروتمند در شهر مونک هاوس نیو برونزویک در کانادا فروخته می شود. آن شرلی دختری کنجکاو، مهربان و خلاق است که با دیالوگ های خود، شخصیتی دوست داشتنی و ماندگار در ذهن خوانندگان ایجاد کرده است. انیمیشن آنشرلی انیمیشن "آنشرلی" که در سال ۱۹۷۹ در ژاپن ساخته شده است، اقتباسی از رمان "آن در گرین گیبلز" نوشته لوسی ماد مونتگمری است. این انیمیشن، داستان دختری به نام آن شرلی را روایت می کند که در یتیم خانه بزرگ شده و به یک خانواده ثروتمند در شهر مونک هاوس نیو برونزویک در کانادا فروخته می شود. شخصیت های آنشرلی شخصیت های اصلی انیمیشن آنشرلی عبارتند از: آن شرلی: دختری کنجکاو، مهربان و خلاق که با موهای قرمز و شخصیت دوست داشتنی خود، یکی از محبوب ترین شخصیت های ادبیات کودکان است. مریلا کاترین کاتبرت: خواهر بزرگ تر ماتیو کاتبرت که با برادرش در مزرعه گرین گیبلز زندگی می کند. مریلا زنی سخت کوش و جدی است که در ابتدا از حضور آن شرلی در خانه خود خوشحال نیست. ماتیو کاتبرت: برادر کوچک تر مریلا که مردی مهربان و ساده دل است که به سرعت با آن شرلی دوست می شود. دیانا براری: دختر همسایه کاتبرت ها که با آن شرلی دوست می شود. دیانا دختری مهربان و ساده دل است که به سرعت با آن شرلی دوست می شود. دیالوگ های انیمیشن آنشرلی داستان انیمیشن آنشرلی داستان انیمیشن آنشرلی، همانند داستان رمان، از این قرار است که آن شرلی، دختری یتیم که در یتیم خانه بزرگ شده است، توسط خواهر و برادری به نام های مریلا و ماتیو کاتبرت به فرزندخواندگی پذیرفته می شود. مریلا و ماتیو، آن شرلی را برای کمک به انجام کارهای خانه و مزرعه می خواهند. آن شرلی، با موهای قرمز آتشین و شخصیت دوست داشتنی خود، به سرعت با مریلا و ماتیو و همچنین با همسایه آنها، دیانا براری، دوست می شود. آن شرلی، با ماجراجویی ها و شیطنت های خود، زندگی کاتبرت ها را زیر و رو می کند و به آنها یاد می دهد که چگونه از زندگی لذت ببرند. نکات مثبت آنشرلی انیمیشن آنشرلی، از جمله انیمیشن های ماندگار و خاطره انگیزی است که با داستان جذاب و شخصیت های دوست داشتنی خود، مخاطبان زیادی را به خود جذب کرده است. از جمله نکات مثبت این انیمیشن می توان به موارد زیر اشاره کرد: - داستان انیمیشن آنشرلی، همانند داستان رمان، داستانی جذاب و پرکشش است که مخاطبان را از ابتدا تا انتها درگیر خود می کند. - شخصیت های انیمیشن آنشرلی، از جمله آن شرلی، مریلا، ماتیو و دیانا، شخصیت هایی دوست داشتنی هستند که مخاطبان با آنها ارتباط برقرار می کنند. - انیمیشن آنشرلی، پیام های مثبتی مانند اهمیت خانواده، دوستی و امید را به مخاطبان خود منتقل می کند. دیالوگ های شخصیت آنشرلی دیالوگ های آنشرلی دیالوگ های آنشرلی، بیانگر شخصیت او هستند. او دختری کنجکاو و ماجراجو است که همیشه به دنبال یادگیری چیزهای جدید است. این ویژگی در دیالوگ های او به وضوح دیده می شود. برای مثال، در یکی از دیالوگ ها، آنشرلی از معلم خود می پرسد: "حتی اگر دنیا بد باشد، همیشه چیزهای خوب هم وجود دارد." " تصور اینکه شما یک ملکه هستید واقعا عالی است. شما بدون هیچ گونه ناراحتی از آن لذت می برید و هر زمان که بخواهید می توانید از ملکه بودن دست بردارید، کاری که در زندگی واقعی نمی توانید انجام دهید." "این یک چیز خوب در مورد این جهان است ... همیشه بهارهای بیشتری وجود دارد." "وقتی فکر می‌کنم قرار است اتفاق خوبی بیفتد، به نظر می‌رسد که بر روی بال‌های انتظار پرواز می‌کنم. و سپس اولین چیزی که متوجه می شوم با یک ضربت به زمین می افتم. اما واقعاً ماریلا، قسمت پرواز تا زمانی که ادامه دارد با شکوه است... مثل اوج گرفتن در غروب خورشید است. من فکر می‌کنم که تقریباً تاوان ضربه را می‌پردازد." "خب، نمی توان یکدفعه عادت دختر بچه بودن را کنار گذاشت." "شاید... شاید... عشق به طور طبیعی از یک دوستی زیبا آشکار شد، مانند گل رز طلایی که از غلاف سبزش می لغزد."  "این یک ایده دوست داشتنی است، دایانا؛ زندگی کردن به گونه ای که نامت را زیبا کنی، حتی اگر در آغاز زیبا نبود... آن را در افکار مردم برای چیزی آنقدر دوست داشتنی و دلپذیر قرار می دهد که هرگز به تنهایی به آن فکر نمی کنند." "شاید، به هر حال، عاشقانه مانند یک شوالیه که سوار اسب می‌شود، با شکوه و هیاهوی وارد زندگی انسان نشده باشد. شاید مثل یک دوست قدیمی از راه‌های آرام به سمت آدم خزید..." "خب، همه ما اشتباه می کنیم، عزیزم، پس فقط آن را پشت سر بگذار. ما باید از اشتباهات خود پشیمان باشیم و از آنها درس بگیریم، اما هرگز آنها را با خود به آینده منتقل نکنیم." "من معتقدم که زیباترین و شیرین ترین روزها، روزهایی نیستند که در آن اتفاقات بسیار باشکوه یا شگفت انگیز یا هیجان انگیزی رخ دهد، بلکه فقط روزهایی هستند که لذت های کوچک ساده ای را به ارمغان می آورند و به آرامی یکدیگر را دنبال می کنند، مانند مرواریدهایی که از یک رشته می لغزند." "من از دوستی بسیار سپاسگزارم. زندگی را بسیار زیبا می کند." "این بدترین دوران بزرگ شدن است و من در حال درک آن هستم. چیزهایی که در دوران کودکی خیلی می‌خواستی، وقتی به آنها دست پیدا می‌کردی، به نظرت چندان شگفت‌انگیز به نظر نمی‌رسند." "آیا خوب نیست که فکر کنیم فردا روز جدیدی است که هنوز هیچ اشتباهی در آن وجود ندارد." دیالوگ های ماندگار آنشرلی "این خیلی خوب است که در مورد غم ها بخوانید و تصور کنید که قهرمانانه از طریق آنها زندگی می کنید، اما وقتی واقعاً آنها را دارید، خیلی خوب نیست" "خیلی آسان است که شرور باشی بدون اینکه بدانی." "اما واقعاً ماریلا، نمی‌توان در چنین دنیای جالبی برای مدت طولانی غمگین ماند، می‌تواند؟" "زندگی ارزش زیستن را دارد تا زمانی که خنده در آن باشد." "تجربه من این بوده است که شما تقریباً همیشه می توانید از چیزهایی لذت ببرید، اگر تصمیم خود را محکم بگیرید که این کار را انجام دهید." "دنیای قدیمی عزیز تو بسیار دوست داشتنی هستی و من خوشحالم که در تو زنده هستم." "چرا مردم باید برای دعا زانو بزنند؟ اگر واقعاً می خواستم دعا کنم به شما می گویم که چه کار می کردم. من به تنهایی یا در جنگل های عمیق و عمیق به یک میدان بزرگ بزرگ می رفتم و به آسمان - بالا - بالا - بالا - به آن آسمان آبی دوست داشتنی نگاه می کردم که انگار پایانی برای آن وجود ندارد. آبی بودن و سپس من فقط یک دعا را احساس می کنم." "این یکی از مزایای سیزده سالگی است که شما خیلی بیشتر از زمانی که فقط دوازده ساله بودید می دانید" "تا زمانی که نمردی هرگز از غافلگیر شدن در امان نیستی" "کیک‌ ها یک عادت وحشتناک دارند که وقتی می‌ خواهید خوب باشند بد می‌ شوند" "آنه تمام عاشقانه هایت را رها نکن اندکی از آن چیز خوبی است البته نه زیاد اما کمی از آن را حفظ کن" دیالوگ های زیبای آنشرلی سخن پایانی درباره دیالوگ های آنشرلی دیالوگ های آنشرلی، بخشی از جذابیت این شخصیت دوست داشتنی هستند. این دیالوگ ها، شخصیت، امید، خوش بینی و عشق به طبیعت آنشرلی را به خوبی بیان می کنند. گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش