
به گزارش ایسنا، منیر شاهرودی فرمانفرمائیان، هنرمند نقاش و از پیشگامان هنر مدرن ایران شنبه (۳۱ فرودین ماه) به دلیل کهولت سن در منزل شخصی خود درگذشت.
این خبر به تأیید یکی از نزدیکان این بانوی هنرمند رسیده است که خواست نامی از وی برده نشود.
زندهیاد فرمانفرمائیان که در سال ۱۳۰۱ خورشیدی در شهر قزوین متولد شده بود، از هنرمندان تأثیرگذار عرصه هنرهای تجسمی بود و آثار هنری ماندگاری را دوران حیات، از خود به جای گذاشت.
کامبیز صبری، هنرمند مجسمهساز نیز با انتشار پیامی در صفحه شخصی خود در اینستاگرام، بخشی از شعر فروغ فرخزاد را منتشر و درگذشت زندهیاد فرمانفرمائیان را تسلیت گفته است.
او با انتشار تصویری از این زندهیاد فرمانفرمائیان نوشته است: «به مادرم گفتم تمام شد، گفتم همیشه پیش از آنکه فکر کنی اتفاق میافتد، باید برای روزنامه تسلیتی بفرستیم.»
در فقدان منیر شاهرودی فرمانفرماییان؛ خالق نقشها و رنگهای زندگی
این سالها هنگامی که سخن از هنر و هنرمندان به میان میآید، شاید سینما و موسیقی برای مخاطبان زودتر تداعی میشود حال آنکه هنرهای تجسمی و زمینه دیداری زندگی در پیشینه ایرانی جاری و برجستهتر بوده است. نگارهها، نقشها و رنگها در متن زندگی، خانه و کاشانه مردم جریان داشته و هنرمندان نقاش در سکوت کار کردهاند ولی خاموشی نقاشان نباید موجب شود که جامعه شهروندی نام و نقش آنان را کمتر بداند. از آغاز سال تاکنون دو نقاش نامدار ایرانی سیاوش مظلومیپور و منیر شاهرودی فرمانفرماییان، دیده بر جهان فروبستهاند. سال ۱۳۹۷ با خبر تلخ درگذشت استاد مظلومیپور پایان یافت.
نقاشی هنری بیهیاهوست ولی در هر فضا و از دیرباز جاری در زندگی همه گروههای اجتماعی بوده است. در میان نقاشان ایرانی، سیاوش مظلومیپور در میان نقاشان آبرنگ نه تنها به نقشآفریدهها بلکه به منش فروتنانه و خوی یاورانه شناخته میشود. نقش هنرمندی چون منیر شاهرودی فرمانفرماییان در بازشناسی هنر مردمی، شهری و کوچهبازاری تهران در دهههای سیوچهل برجسته بوده و آثارش نمایانگر چیرگی و لطافتی قابلتوجه برخاسته از هندسه ایرانی است.
بازگشت به خویشتن خویش، بازپردازی به آنچه چشمها به آنها خوگرفته و شاید قدر و ارزش کهن آن فراموش شده خدمتی بود که او در سالهای کاری خود انجام داد. هر دو این هنرمندان دانشآموختگان دانشکده هنرهای زیبای تهران و هر یک در زمینه خود چهرهای اثرگذار بودهاند. هنرهای تجسمی ما هنوز از سرمایهای که نهاد آموزشی دانشکده هنرهای زیبای تهران فراهم ساخته، برخوردار و بالنده است و چشم فروبستن هر یک از این هنرمندان در جای جای جهان، افزون بر دریغی که ازدست دادن شخص ایشان پدید میآورد، ما را با پرسشی بنیادی روبهرو میکند.
آیا با وجود چنین سرمایه فرهنگی ارزندهای جامعه شهروندی ایران و تهران از فرصتهای عادلانه برای آشنایی با هنرمندان تجسمی و تجربه دستورزی همگانی در کنار هنرمندان خود برخوردار بوده است؟ خانهنشینی یا گوشهگیری هنرمندان نه تنها بر حوزه کاری تخصصی ایشان اثر میگذارد بلکه جامعه شهروندی را از معاشرت، جامعهپذیری هنری و ارتقای سرمایه فرهنگی و بهبود سبک زندگی محروم میکند. نقش هنرمندان تنها در آفریدههای هنریشان نمایان نمیشود، هنرمند بر سبک زندگی و جریان روزمره همگانی نقشآفرین است و نقش هنرمندان تجسمی هم متنوع و هم تعالی بخش است.
در دهههای اخیر، شوربختانه با کاسته شدن از تمرکز و توجه پایدار و حذف تدریجی و غیررسمی آموزش هنر در برنامههای آموزش رسمی و رواج کنشهای فراغتی دانشآموزی نو بویژه بازیهای رایانهای، فراوانی و کیفیت تجربه دستورزی و آموختن هنر تجسمی بویژه نقاشی در میان نسلهای جوانتر محدود شده است. ما با بزرگداشت نام استاد مظلومیپور و یادآوری اهمیت جریان کاری استاد شاهرودی فرمانفرماییان بیش از همه، سرمایه و روند سرمایهای هنری را ارج مینهیم. سرمایهای که شاید از سر عادت سر طاقچه زمان فراموش شود و از بس در آن غوطهور بودهایم آنقدر ندانیم که یک به یک از میانمان بروند و یک به یک قلمموها و بومها را غبار گیرد. نقاشان ایران سروصدا و هیاهو ندارند ولی فرهنگ و زندگی خرد و کلان ما در محیطی نفس میکشد که نقشهای آنان بر کیفیتش میافزاید و در کنارشان فرصت آموختن و تجربه عمومی هنر داشتن، جامعه شهروندی آگاهتر و منسجمتر میسازد.
- 11
- 5