پنجشنبه ۲۰ آذر ۱۴۰۴
۲۱:۴۲ - ۱۸ شهریور ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۰۶۰۴۲۸۱
فیلم و سینمای ایران

عوامل برنامه«محله گل و بلبل»:

حلقه‌های بسته فیلمسازی در سینمای کودک

سینمای کودک,اخبار فیلم و سینما,خبرهای فیلم و سینما,سینمای ایران
احمد درویش علیپور کارگردان محله گل و بلبل با اشاره به افت تولیدات کودک و نوجوان در سال‌های اخیر، از رسانه‌ها خواست تا صدای کودکان باشند.

به گزارش تسنیم،‌ سالها از دوران درخشش گروه کودک و نوجوان تلویزیون می‌گذرد. سالهایی که تولید برنامه برای کودکان، محلی برای دیده شدن و نشان دادن استعداد هنرمندان بود. افرادی مانند اکبر عبدی، حسین پناهی، آتیلا پسیانی، رضا رویگری، حسین محب‌اهری، حمید جبلی، رضا بابک و... در برنامه‌هایی نظیر «محله برو و بیا» یا «زیر گنبد کبود» توانستند خود را در دنیای تصویر اثبات کنند. اما امروز همه چیز تغییر کرده است.

 

امروز به غیر از یکی دو برنامه موفق که سابقه زیادی در تلویزیون دارند، نمی‌توان یک برنامه مخصوص کودکان پیدا کرد که توانسته باشد نامی برای خود دست و پا کند. مسائل مالی هم که چند سالی است گریبان گیر رسانه ملی شده به همراه تغییر نگاه مسئولان تلویزیون در تعیین اولویت‌های رسانه ملی باعث شده است تا اوضاع برنامه سازی برای کودکان بیش از پیش آشفته شود و در حالی که هر روز تولید یک سریال جدید کلید می‌خورد، برنامه های باسابقه کودکان مانند «سلام کوچولو» از رادیو و تلویزیون حذف می‌شوند. 

 

داریوش فرضیایی از کسانی است که در دوران طلایی برنامه سازی کودکان به تلویزیون رفت. او در سال ۷۸ با مجموعه «تورنگ و پورنگ» توانست توجه‌ها را به خود جلب کند و در همان زمانها نام مستعار عمو پورنگ را برای خود انتخاب کرد که تا امروز هم بیشتر با همین نام شناخته می‌شود. در سال‌های اخیر او و گروه هنری‌اش با به روی آنتن بردن محله گل و بلبل سبک جدیدی از سریالهای مخصوص کودکان را ارائه دادند که با اقبال مخاطبان مواجه شد، تا آنجا که توانست به عنوان بهترین سریال سال ۹۵ در نظرسنجی برنامه سین مثل سریال انتخاب شود. اما با وجود این موفقیت، محله گل و بلبل باز هم چندان مورد توجه مدیران صدا و سیما قرار نگرفته است! بر همین اساس شرایط حاکم بر حوزه کودک و نوجوان سازمان صدا و سیما را در نشستی با عوامل برنامه محله گل و بلبل مورد بررسی قرار دادیم. در این نشست صمیمانه داریوش فرضیایی (عمو پورنگ)، احمد درویش علیپور (کارگردان محله گل و بلبل)، محمد درویش علیپور (تهیه کننده محله گل و بلبل) و مسلم آقاجان زاده (تهیه کننده محله گل و بلبل) حضور داشتند. قسمت اول این نشست به نظر مخاطبان می‌رسد.

 

کسی نیست که صدای بچه‌­ها باشد و بخواهد مطالبات بچه­‌ها را پیگیری کند

 

تسنیم: با توجه به ضعف تولید فیلم‌های سینمایی در ژانر کودک، اینگونه به نظر می‌رسد که رسانه ملی به نوعی دارد جور سینما را هم می‌کشد. چرا سینما در این زمینه موفق نیست؟

آقاجان­زاده:علت ضعیف بودن سینما ریشه در نوع نگاه ما به مقوله کودک دارد. به نظر شما آیا وضع کتاب کودک خوب است؟ یا اینکه آیا شما احساس می­‌کنید آموزش و پرورش یا کانون پرورشی عملکردشان رضایت بخش است؟ قطعاً اینطور نیست. یعنی وقتی وضعیت کودک را بررسی می­‌کنیم، می‌­بینیم آموزش و پرورش یکی از ضعیف­ ترین وزارتخانه‌ها است یا کانون فکری سال‌هاست که راکد مانده، آن هم کانونی که در سال‌های گذشته امثال آقای کیارستمی و خیلی از فیلمسازان بزرگ مملکت از آن بیرون آمده‌اند. ولی امروز می‌بینیم که دیگر آن وضعیت و پویایی را ندارد. در کنار اینها وزارت ارشاد نیز در حوزه کودک وضعیت آشفته‌ای دارد. دیگر موضوع کودک در این وزارتخانه به آن صورت بانی ندارد. من همیشه می‌­پرسم وزیر ارشاد چرا نباید یک مشاور کودک و نوجوان داشته باشد؟ در گذشته این مشاور وجود داشته است اما خیلی وقت است که کسی در این حوزه نیست.

 

تسنیم: در سازمان صدا و سیما امروز نگاه به کودک چگونه است؟

آقاجان­زاده: در صدا و سیما مدیران این طور که در صحبت‌هایشان مطرح می‌کنند خیلی به حوزه کودک علاقمند هستند. از رئیس سازمان گرفته تا معاون و دیگران همه دربارۀ اهمیت کار کودک صحبت می­‌کنند و دلشان هم می­‌خواهد در این مسئله شاهد پیشرفت باشیم. گروه ما نیز تا اینجا که توانسته کار کند با حمایت‌­های بعضی از دوستان بوده است، ولی با این حال باز هم وضعیت کودک درست نیست. از طرفی وضعیت رسانه­‌های ما هم در زمینۀ کودک مشکل دارد، یعنی کسی نیست که صدای بچه‌­ها باشد و بخواهد مطالبات بچه­‌ها را پیگیری کند. خبرنگاران محدودی وجود دارند که در حوزۀ فرهنگی و تلویزیونی و سینما پیگیر کار کودک باشند، صدای بچه­‌ها را برسانند یا مطالبات آنها را از مسئولین پیگیری کنند. متاسفانه ما در این حوزه رسانه جدی نداریم و به نظر من ریشه­‌اش این است که بچه­‌ها کوچک هستند و صدایشان به جایی نمی‌رسد.

 

به همین دلیل است که فرضاً اگر تلویزیون هر چه هم برای کودکان پخش کند کسی معترض نمی‌شود. وضعیت سینما و آموزش و پرورش هم اینگونه است. کسی نیست که مطالبات بچه­‌ها را پیگیری کند حتی در مجلس هم شاید فراکسیونی نباشد که در زمینۀ کودک و نوجوان به طور تخصصی کار کند. یک کمیسیون آموزش داریم که به خاطر مشغله زیاد حتی نمی‌­توانند پیگیر مسائلِ روز آموزش و پرورش باشند.

 

در تلویزیون چند سالی است کار کودک از هم پاشیده است

 

تسنیم: سینمای کودک در گذشته بستری برای معرفی چهره های بزرگ به عرصه هنر بود، آیا امروز هم این اتفاق می‌افتد؟

آقاجان­زاده:به تازگی در حوزه سینما قول­‌هایی داده‌اند. مثلاً من با آقای رضا داد جلسه‌ه­ایی داشتم. او تجربه‌اش در زمینه کار کودک زیاد است و فکرهایی دارد که بتواند بحث سینمای کودک را پیگیری کند و به یک جایی برساند. در عین حال باید بگویم متاسفانه در سینمای کودک راه برای ورود آدم‌های جدید بسته است. یک زمانی شاهد بودیم که خیلی از سینماگران بزرگ ما از تلویزیون و از کار کودک کار خود را شروع کردند. حتی کارگردانان بزرگ ایران از آقای کیارستمی گرفته تا آقای مجید مجیدی و رضا میرکریمی با کار کودک وارد دنیای تصویر شدند. این نسل در این زمینه آمد و خیلی هم موفق بود ولی بعد از آن دایره بسته شد و خیلی سخت است که کسی به این حوزه ورود کند.

 

خود تلویزیون هم دچار مشکلاتی شده که دیگر نمی‌­تواند آن نیروهای قوی را تولید کند. در تلویزیون چند سالی است کار کودک از هم پاشیده است. در حال حاضر اولویت­‌ها همه به سمت فیلم و سریال می­‌رود. یعنی بودجه به آن سمت می‌­رود و همۀ جلسات متمرکز بر ساخت فیلم و سریال است. متاسفانه شاهد این هستیم که در حوزۀ کودک کسی کار نمی‌­کند. همۀ مسئولین از رئیس­‌جمهور گرفته تا مسئولان سازمان صدا و سیما در باب اهمیت کودک صحبت می‌­کنند، ولی هیچ کس در عمل پیگیر کار کودک نیست. هیچ کس حاضر نیست در این حوزه بودجه بگذارد.

 

من همیشه می‌گویم باید شانس بیاوریم که مدیران بچه یا نوه داشته باشد. چرا که آن وقت ممکن است برنامه ما را ببینند و آنجا صحبت کردن ما با مدیر راحت­‌تر است. ولی اگر بچه نداشته باشند یا بچه‌­هایشان بزرگ شده باشند دیگر دغدغۀ کودک ندارد. در کشور ما اغلب هر گروهی که بتواند صدایش را به جایی برساند می‌تواند مطالبه‌­گری داشته باشد تا مجلس یا مسئولان کارشان را پیگیری کنند. اما کودکان چگونه حرفشان را بگویند و مسائل را به گوش مسئولین برسانند؟ الان دیگر مدیران هم همه سن­­هایشان بالاست و دیگر حتی نوه­‌هایشان هم بزرگ شده­‌اند. گاهی که خبرنگاران با من تماس می گیرند و مصاحبه می کنند، می­گویم شما واقعاً خواسته کودکان را مطالبه کنید و زبان بچه­‌ها باشید.

 

با اینکه همۀ ما مدعی هستیم عصر، عصرِ فرزندسالاری است، اما اولویت­‌های فرهنگی ما این را نشان نمی‌دهد.

 

تسنیم: شرایط کودکان امروز بسیار نسبت به گذشته متفاوت است و توجه بیشتری را شاید بطلبد. این توجه چقدر در حال حاظر دیده میشود؟

احمد علیپور:من احساس می­‌کنم بچه­‌ها دارند به فراموشی سپرده می­‌شوند. با اینکه همۀ ما مدعی هستیم عصر، عصرِ فرزندسالاری است، اما اولویت­‌های فرهنگی ما این را نشان نمی‌دهد. حتی اگر کیفیت را نادیده بگیریم، از لحاظ کمی شاهد هستیم که سال به سال دریغ از پارسال است. اگر نمودار ده­‌های ۶۰-۷۰-۸۰ و ۹۰ را مرور کنیم، شاهد خواهیم بود که تولید فیلم، سریال، برنامه، انیمیشن هیچ کدام نمی­تواند نمودارِ رو به رشدی را به ما القا کند. وقتی اولویت‌­ها تغییر می­‌کند، شرایطی می­‌شود که امروز دچار آن هستیم.  مگر می­‌شود هر وقت که دلمان خواست جشنواره­ کودک را برگزار کنیم؟ یا اینکه مکان برگزاری آن را دائم تغییر دهیم یا اصلاً هر وقت فیلم داشتیم برگزار کنیم؟

 

همه چیز باید سیاسی باشد تا مهم جلوه کند. این است که اهمیتِ کار کودک پایین می‌­آید.

 

تسنیم: در گذشته تولیدات در گروه کودک و نوجوان در تلویزیون خیلی گسترده بود. وضعیت امروز رسانه ملی در این حوزه چگونه است؟

احمد علیپور: من حداقل دو دهه است که در تلویزیون فعالیت دارم و حوزه فعالیتم هم کودک و نوجوان بوده است. یک زمانی افتخار می­‌کردم که دارم برای این گروه سنی در تلویزیون کار می­‌کنم. چرا که به اندازۀ کافی دیده می­‌شدیم. این دوران خیلی هم دور هم نیست، به اواخر دهه ۷۰ و اوایل دهه ۸۰ شروع مجموعه عمو پورنگ از شبکه ۱ بر می‌گردد. در آن زمان گروه کودک برای خودش تشکیلاتی بود و اعتبار زیادی داشت. منتها الان سال به سال که می‌­گذرد ما شاهد هستیم که تولیدات همینطور کمتر می­‌شود. این بحث تخصصی کردن شبکه­‌ها به نظرم آفت بزرگی بود که به جان تلویزیون افتاد. چرا که شبکه‌ها تعداد بیننده‌های خود را در بخش کودک کم‌­کم از دست دادند. از طرف دیگر مسائل اقتصادی که به وجود آمد و بودجۀ سازمان تقلیل پیدا کرد، عملاً همۀ تولیدات مجبور به تامین مالی شدند و برای کار کودک البته فراهم کردنِ اسپانسر خیلی کار سخت و حساسی است.

 

از طرفی خیلی محدودیت­‌ها زیاد است و امروز در تلویزیون چیزی تولید نمی­­‌شود مگر اینکه اسپانسر مالی داشته باشد و برای کار کودک هم آوردن هر اسپانسری جایز نیست. اینکه بچه‌­ها صدایشان به جایی نمی‌­رسد، خیلی حرف درستی است. یک مقدار این موضوع مربوط به آن است که نمی‌­شود بچه‌­ها را سیاسی کرد. به نظرم همه چیز باید سیاسی باشد تا مهم جلوه کند. این است که اهمیتِ کار کودک پایین می‌­آید.

 

تسنیم: تولیدات امروز صدا و سیما در حوزه کودک آیا می‌تواند پاسخگوی نیازهای کودکان باشد؟

احمد علیپور: من خیلی به حال کودکان افسوس می­‌خورم چون خودم یک پسر ۱۰ ساله دارم. چون می­‌بینم تشنه است و می­‌بینم من نمی‌­توانم پاسخگوی نیازهای فرهنگی او باشم. من که خودم به نوعی متولی و مسئول هستم نمی‌توانم بر روی انواع و اقسام انیمیشن‌­ها، سی‌دی‌­های مجاز و غیرمجازی که در بازار وجود دارد، انواع شبکه‌­های ماهوار‌ه‌­ای، اینترنت و غیره کنترل درستی داشته باشم. امثال پسر من در جامعه زیاد هستند نه اینکه در این راه تلاش نکنیم، داریم تلاش میکنیم و شاید یکی از دلایلی که محله گل و بلبل دیده می­‌شود و قدری قابل تامل است، همین دغدغه­‌مندی عوامل آن است.

 

از مدیران تلویزیون خیلی گله­‌مند هستم. به هیچ ­وجه ما را نمی‌­بینند.

 

تسنیم: محله گل و بلبل توانست با نظر مردمی  به عنوان بهترین سریال سال ۹۵ در نظرسنجی برنامه سین مثل سریال انتخاب شود. بخشی از این موفقیت قطعاً به خاطر متن این مجموعه است. آیا این روند در سری‌های آینده عمو پورنگ ادامه خواهد داشت؟ 

محمد علیپور: من به عنوان یک نویسندۀ کار کودک خیلی گله­‌مند هستم. این گله­‌مندی را بارها گفتم و باز هم می­‌گویم. انگیزه­‌های من به خاطر نوع نگاه مدیران به کودک گرفته شده است و دیگر دوست ندارم کار کودک انجام دهم در این سال‌ها هم این مردم بودند که به من انگیزه می‌دادند. وقتی می‌دیدم یک کودک در برنامه ماه عسل می‌­گوید تنها آرزوی من این است که عمو پورنگ را ببینم، آن زمان من بغض می­‌کنم و می­‌گویم خدایا شکرت. ولی از مدیران تلویزیون خیلی گله­‌مند هستم. به هیچ ­وجه ما را نمی‌­بینند. به غیر از مدیریت شبکه۲ که از ما حمایت کرد.

 

حتماً دیده‌اید هر کاری در تلویزیون تمام می­‌شود، برای آن چه مراسمی می­‌گیرند ولی ما هیچ وقت دیده نشدیم. به ما سر نمی­‌زنند. در سیاست‌­های کلانِ تلویزیون، اصلاً کودک دیده نمی‌­شود. معاونت سیما در برنامه شما و سیما صبحت می­‌کرد و می‌گفت ما ۱۲۰ سریال در دست ساخت داریم ولی به هیچ کار کودکی اشاره نکرد. به همین خاطر ما که پرچمدار کار کودک هستیم امروز در تصمیم‌­گیری ساخت مجدد برای این کار هنوز تصمیم نگرفته‌ایم. چرا که هیچ حمایت و قدردانی از ما نمی­‌شود. ما به عنوان بهترین سریال سال ۹۵ با رای مردمی انتخاب می­‌شویم اما تمام خبرگزاری­‌ها فقط یک خبر ۱۰ کلمه‌ای درباره ما منتشر می‌کنند. آیا رسانه‌ها با کارهای دیگر هم چنین برخوردی دارند؟

 

این نگاه به ما تحمیل شده است که کار کودک دیده نشود. برای همین بزرگان این کار همه جدا می­‌شوند

 هیچ تریبونی از کار کودک حمایت نمی­کند. نه تلویزیون نه هیچ رسانه دیگر، به همین خاطر ما روز به روز از این که هستیم یتیم‌­تر می‌شویم. در نگاه کلان هم چیزی برای کودک در نظر گرفته نمی­‌شود. مثلاً متاسفانه وزیر آموزش و پرورش­ مانند وزاری دیگر قدرتمند نیست. وزارت نفت چه می­‌کند و وزارت آموزش و پرورش چه می‌­کند!  این مظلومیت کار کودک است. نتیجه‌­اش این می‌­شود که کسانی که در حوزۀ کار کودک هستند ماندگار نیستند و می‌­روند.

 

این نگاه، نگاهِ امروزی نیست، نگاهِ ۵۰ ساله است. یک طوری این نگاه به ما تحمیل شده است که کار کودک دیده نشود. برای همین بزرگان این کار همه جدا می­‌شوند و به سمت کارهای دیگر می‌­روند. برای نمونه عطاران هم کارش را از کار کودک شروع کرد یا آقای بیضایی، کیارستمی، آقای نادری، اینها بزرگان این کار هستند و همه از کار کودک شروع کردند. ولی چه شدند؟ همه جدا می­‌شوند می‌­روند. الان من هم که نویسندۀ کار کودک هستم می‌­گویم دیگر دوست ندارم کار کودک انجام بدهم، نه اینکه کار کودک را دوست ندارم،  بلکه چون دیده نمی­‌شوم و اصلاً به ما اهمیت نمی‌­دهند برای من دردناک است.

 

عوامل محله گل و بلبل با ابراز ناراحتی از نوع رفتار مدیران سازمان صدا و سیما با مقوله کودک، عنوان کردند اگر نگاه مسئولین به این موضوع تغییر نکند شاید برای همیشه عرصه کودک را رها کنند.

 

 سالها از دوران درخشش گروه کودک و نوجوان تلویزیون می‌گذرد. سالهایی که تولید برنامه برای کودکان، محلی برای دیده شدن و نشان دادن استعداد هنرمندان بود. افرادی مانند اکبر عبدی، حسین پناهی، آتیلا پسیانی، رضا رویگری، حسین محب‌اهری، حمید جبلی، رضا بابک و... در برنامه‌هایی نظیر «محله برو و بیا» یا «زیر گنبد کبود» توانستند خود را در دنیای تصویر اثبات کنند. اما امروز همه چیز تغییر کرده است. امروز به غیر از یکی دو برنامه موفق که سابقه زیادی در تلویزیون دارند، نمی‌توان یک برنامه مخصوص کودکان پیدا کرد که توانسته باشد نامی برای خود دست و پا کند. مسائل مالی هم که چند سالی است گریبان گیر رسانه ملی شده به همراه تغییر نگاه مسئولان تلویزیون در تعیین اولویت‌های رسانه ملی باعث شده است تا اوضاع برنامه سازی برای کودکان بیش از پیش آشفته شود و در حالی که هر روز تولید یک سریال جدید کلید می‌خورد، برنامه های باسابقه کودکان مانند «سلام کوچولو» از رادیو و تلویزیون حذف می‌شوند. 

 

داریوش فرضیایی از کسانی است که در دوران طلایی برنامه سازی کودکان به تلویزیون رفت. او در سال ۷۸ با مجموعه «تورنگ و پورنگ» توانست توجه‌ها را به خود جلب کند و در همان زمانها نام مستعار عمو پورنگ را برای خود انتخاب کرد که تا امروز هم بیشتر با همین نام شناخته می‌شود. در سال‌های اخیر او و گروه هنری‌اش با به روی آنتن بردن محله گل و بلبل سبک جدیدی از سریالهای مخصوص کودکان را ارائه دادند که با اقبال مخاطبان مواجه شد، تا آنجا که توانست به عنوان بهترین سریال سال ۹۵ در نظرسنجی برنامه سین مثل سریال انتخاب شود. اما با وجود این موفقیت، محله گل و بلبل باز هم چندان مورد توجه مدیران صدا و سیما قرار نگرفته است! بر همین اساس شرایط حاکم بر حوزه کودک و نوجوان سازمان صدا و سیما را در نشستی با عوامل برنامه محله گل و بلبل مورد بررسی قرار دادیم. در این نشست صمیمانه داریوش فرضیایی (عمو پورنگ)، احمد درویش علیپور (کارگردان محله گل و بلبل)، محمد درویش علیپور (تهیه کننده محله گل و بلبل) و مسلم آقاجان زاده (تهیه کننده محله گل و بلبل) حضور داشتند. در قسمت اول این گفتگو معضلات سازمان صدا و سیما در مورد تخصصی کردن شبکه‌ها و همچنین  کم توجهی به امور کودک به خاطر سیاسی نبودن مورد بحث قرار گرفت.  قسمت دوم این نشست به نظر مخاطبان می‌رسد.

 

کودک در ایران حکم یک دهات دور افتاده را دارد. تا زمانی که دوربین خبرنگاری سمت آن نرود، مسئولان اصلاً متوجۀ نمی­‌شوند.

 

تسنیم: در تلویزیون این طور به نظر می‌رسد که کار کودک با کار بزرگسال مقایسه می‌شود. فکر می‌کنید این موضوع  چقدر به کار کودک لطمه می‌زند؟ 

محمد علیپور:دوستان من که نویسنده کار کودک هستند می‌­گویند نمی‌­توانیم کار کودک بنویسیم. همۀ آنها نویسندگان خوبی هم هستند، تقریباً می­‌توانم بگویم بخش عظیمی از تولیدات صدا و سیما را آنها می­‌نویسند اما معتقدند که در نگاه کلی رسانه ملی جایی ندارند. ما امسال در نظرسنجی‌ه­­ای که صدا و سیما انجام داد پربیننده­ ترین مجموعۀ شبکه دو بودیم. یعنی از سریال‌های ساعت ۱۰ شب نیز ما پربیننده‌­تر بودیم. این درحالی است که نظر کودکان لحاظ نشده بود، یعنی تنها از بزرگسالان نظرسنجی شده بود. با این حال زمان قدردانی، عوامل آن سریال‌ها را صدا کردند و اصلاً به ما نگفتند و بعدها ما از طریق خبرگزاری­‌ها و تلویزیون متوجه شدیم آنها مراسمی گرفتند! امروز شما با هر کسی صحبت کنید می­‌گوید بحث کودک خیلی مهم است. اما کودک در ایران حکم یک دهات دور افتاده را دارد. تا زمانی که دوربین خبرنگاری نرود آن سمت مسئولان اصلاً متوجۀ آن نمی­‌شوند.

 

در اینجا باید اشاره کنم که ما با صحبتهای رهبری راجع به «آتش به اختیار» خیلی همسو بودیم.  چون ما محله گل و بلبل با این عظمت را از خودمان مایه گذاشتیم که انجام شود، نه اینکه به ما پولی بدهند بگویند بروید این کار را انجام دهید. همۀ ما از حق­مان گذشتیم که یک کار خیلی خوب انجام دهیم. ما راجع به موضوعاتی صحبت کردیم که باید در دنیای امروز از کودکی آموزش داده شود و البته مانند توصیه هایی مانند مسواک زدن و شب زود خوابیدن تکراری نبود. 

 

در فاز اول به موضوعاتی مانند شهرداری، هوای پاک، آسمان آبی، رعایت خطوط سفید، بین دو خط رانندگی کردن، تفکیک زباله، کمتر زباله تولید کردن پرداختین. اصلاً کسی به بچه­‌ها چنین آموزشی نمی‌­دهد. در فاز دوم راجع به فضای مجازی چیزهایی را مطرح کردیم که حتی برای بزرگسال هم تا به حال مطرح نشده است. مانند فحش و ناسزا دادن زیر پست­‌های آدم­های معروف. من فکر میکنم این تعبیر همان فرمایش مقام معظم رهبری راجع به «آتش به اختیار» است.

 

آقاجان­زاده: ما برای اینکه قبح حرف بد را بین بچه‌ها رواج دهیم گفتیم کسانی که فحش می­‌دهند «کله گچی» هستند.

 

محمد علیپور:کسی به ما نگفت این کار را بکنید، این دغدغۀ ما بود. گفتیم ۱۰ سال دیگر که این بچه بزرگ می­‌شوند، می‌­دانند که نباید فحش بدهد و یا زیر یک پُستی که خوششان نمی‌­آید کامنت بی ادبانه بگذارند. آن زمان دیگر می‌‌دانند چطور باید از تکنولوژی و فضای مجازی استفاده کنند، اینها دغدغۀ ما بود. کسی هم به ما نگفت چنین کاری بکنیم.

 

در فصل اول محله گل و بلبل پنج کلمه جادویی به بچه‌­ها یاد دادیم. واژه‌هایی که متاسفانه کمتر در جامعه استفاده می‌شود. کلمه «لطفاً» یکی از اینها بود. در زبان انگلیسی ما یاد می­‌گیرم در جملات از کلمه لطفاً استفاده کنیم، ولی در ایران اینگونه نیست. یک کلمۀ جادویی دیگر «نه» است. اگر ما به بچه­‌ها نه گفتن را یاد داده بودیم، شاهد خیلی از مسائل بغرنجی که در جامعۀ ما دارد اتفاق می‌افتد نبودیم. ما «نه گفتن» را به بچه یاد نمی‌­دهیم، سلام و  ببخشید را یاد نمی‌دهیم. در قسمت بعد آمدیم گفتیم این پنج کلمه چه کاربردی دارد، اینها هر کدام می­‌تواند برای ما هفت راه را باز کند.

 

برای جا انداختن این موضوع یک شخصیت منفی درست کردیم البته نه منفی ترسناک. چون دوست داشتیم بچه­‌ها بدانند این شخصیت منفی است و با او ارتباط برقرار کنند. مگر الان شخصیت­‌های منفی جامعۀ ما ترسناک هستند؟ مگر فضای مجازی ترسناک است؟ ولی می‌تواند بدترین شخصیتِ منفی هر خانه‌­ای باشد. ببینید همین فضای مجازی آمار طلاق را به کجا کشانده است! شب­‌ها همه را بیدار نگه می­‌دارد و هزار و یک اتفاق در فضای مجازی می­‌افتد. برفک (نام شخصیت منفی مجموعه محله گل و بلبل) از دل همین مسئله بیرون آمده است. یک شخصیتی که منفی است ولی می‌­تواند خیلی هم محبوب باشد و اصلاً  آن چهره ترسناک را هم نداشته باشد. در یکی از قسمت‌هاگفتیم نباید با این شخصیت مذاکره کرد چون ته مذاکره با چنین شخصیتی برای ما خوب نیست و زیر قولش می­زند.

 

آقاجان­زاده: باید در تکمیل صحبت‌ها عرض کنم که در برنامه نوروز و هفت قسمت پایانی محله گل و بلبل برخی مسائل روز جامعه را مطرح کردیم. موضوعاتی مانند اتحاد، مقابله با استکبار و دشمنان و نحوه صحیح مذاکره با دشمن. هیچ کدام از اینها را هم البته شعاری نگفتیم.

 

تخصصی کردن کار خیلی کار خوبی است اما یک شرط لازم دارد و آن وجود زیرساخت است.

 

تسنیم:به نظر می‌رسد در برنامه محله گل و بلبل معرفی سبک ایرانی ـ اسلامی جایگاه به خصوصی دارد. در این مورد توضیح دهید.

محمد علیپور:دقیقاً. ما نمی‌خواستیم  فقط برای کسانی که در تهران هستند برنامه بسازیم بلکه هدف ما همۀ ایران بود. چرا که همه امکانِ دیدن ماهواره را ندارند و تنها دلخوشی آنها این برنامه است، واقعاً وقتی بعضی از کامنت­‌ها را که سرشار از لطف مردم است را می‌خوانم می‌­گویم خودمان هم نمی‌­توانیم از این قضیه بگذریم. از یک طرف هم می­‌گویم چرا من که توانایی­اش را دارم که تبدیل به یک نویسندۀ خیلی بهتر شوم و کارهای بزرگسالانه بنویسم، چرا باید عمرم را برای کاری بگذارم که اصلاً قرار نیست دیده شود؟  اگر هم ما را می­‌برند در مبارزه، همیشه مبارزه­‌های سخت و نابرابر است. چرا باید با دورهمی و خندوانه و نود و یا سریالهای بزرگسال مقایسه شویم! دستمزدی که به من در مقایسه با دستمزدی که به نویسنده آن سریال‌ها دادند اصلاً قابل مقایسه نیست. البته خدا را شاکرم که مردم به ما رای دادند. 

 

آقاجان­زاده: این در حالی است که سیاست قدیم تلویزیون این بود که از قدیم می‌­گفتند تلویزیون برای بچه­‌هاست. الان هم اگر در خانه‌­هابچه‌ها تعیین می­‌کنند کدام شبکه باشد.

 

تسنیم:شما به تفکیک شبکه­‌ها اشاره کردید و گفتید که این کار اشتباهی بود. می‌توانید در این مورد توضیح دهید؟

احمد علیپور:تخصصی کردن کار خیلی کار خوبی است اما یک شرط لازم دارد و آن وجود زیرساخت است. با توجه به کدام زیرساخت ما تعداد شبکه­‌ها را این‌قدر افزایش دادیم و الان چقدر تولید برای این شبکه­‌های تخصصی داریم و چقدر این شبکه‌ها بیننده دارند؟

 

ساده­‌ترین چیز برای فراهم کردن یک برنامۀ تلویزیونی، یک شو  و یک سریال تلویزیونی داشتن استودیو است. آیا ما قبل از تاسیس شبکه‌های جدید یک استودیو اضافه کردیم؟ تعداد استودیوهایی که قبلاً برای دو شبکه بوده است شده برای سه شبکه با ابتکار چهار شبکه و با خلاقیت پنج شبکه. و بعد یکدفعه ۲۰ شبکه را با همین تعداد استدیو راه اندازی می‌کنیم! مگر می‌­شود؟!  تفکیک زمانی است که شما تولید برای آن داشته باشید، تولید برنامه ترکیبی، انیمیشن، سریال نمایشی نه اینکه یک سریال را هزار بار از شبکه­‌های مختلف پخش کنید! تنها شبکه‌­ای که الان تولید می‌­کنند  شبکه ورزش است آن هم به خاطر اینکه فوتبال را جای دیگری برگزار می­‌کنند و فیلمبرداری می­‌کنند ما فقط آن را پخش می­‌کنیم! مساله این است که باید تولید هم باشد و توجه داشت که خواستۀ بچه­‌ها فقط دیدنِ یک کار نمایشی و یک کار انیمیشن نیست. یکی از راه­­های اثرگذاری و پیام‌­رسانی شوهای تلویزیونی است. این گونه در همه جای دنیا جریان­‌ساز است.

 

آقاجا­ن­زاده: بحث اینکه ما باید شبکه تخصصی کودک داشته باشیم درست است و حتی خیلی هم دیر اقدام کردیم. ولی چرا ساختار شبکه یک و دو که از قبل یک شبکۀ عمومی بود را خراب کردیم ؟چرا گروه کودک شبکه یک را نابود کردیم؟ گروه یک تولید می­‌کرد، گروه شبکه دو تولید می‌­کرد، در ضمن یک شبکه پویا هم باید می­‌داشتیم. نه اینکه بگوییم مدام تخصصی. الان متاسفانه زمزمه‌­هایی وجود دارد که مدام می‌­گویند تخصصی تخصصی که همین را هم که داریم تولید می­کنیم می­‌خواهند تعطیل کنند. همه بیایند پویا، نباید اینطور شود، اصلاً اشتباه است.

 

تسنیم: حتی شبکه سه هم گویا قصد دارد گروه کودک راه اندازی کند.

آقاجا­ن­زاده: اتفاقاً خوب است. در همه جای دنیا بعضی از شبکه­‌های پربیننده که به صورت عمومی هستندهمه چیز دارند. باکس کودک دارند، باکس ورزش دارند و... اینها چیزهایی است که بیننده را جذب می­‌کند. مسئله اینجا است که به نام تخصصی کردن نباید گروه‌های شبکه­‌ها را تعطیل کنیم.  مگر الان که شبکه ورزش دارمی شبکه­‌های دیگر نباید ورزش پخش کنند؟ نه آن شبکه گسترده‌­تر است شاید همۀ مسابقات را پخش کند و دستش باز است و شبکۀ ۳ مهمترین­­ ورزش‌­ها را پخش می­‌کند. متاسفانه زمزمه‌هایی به گوش می‌رسد که می‌خواهد گروه کودک شبکه یک و دو تعطیل شود و فقط شبکه پویا به امور کودکان بپردازد. 

 

وقتی می­‌بینم فقط  در قالب شعار حرف می‌­زنند و در عمل چیزی تخصیص نمی­‌دهند، احساس می­‌کنم دارد با باورها و اعتقاداتم بازی می‌­شود.

 

فرضیایی: به نظرم من خوب صحبت کردن کاری است که همۀ دوستان دست ­اندرکار حوزۀ کودک می‌­توانند انجام دهند. اما کودک را دوست داشتن و در بطنش قرار گرفتن کار هر کسی نیست. کسی مثل من که مجری کودک است مطمئن باشید بعد از ۱۵ سال با کار کودک آمیخته شده است. من نمی­‌توانم از کودک فاصله بگیرم اما وقتی می­‌بینم کسانی که دغدغه­‌شان کودک است فقط در قالب شعار حرف می‌­زنند و در عمل چیزی تخصیص نمی­‌دهند، احساس میکنم دارد با باورها و اعتقادات و وابستگی­‌های من بازی می‌­شود. اگر کودک را دوست دارید بروید در بیمارستان­‌ها آنها را ملاقات کنید. بچه مریض روی تخت بیمارستان با لبخند می­‌گوید عمو کِی برمی­گردی و کِی برنامه می­‌سازی؟ این یعنی دغدغه، این یعنی پایبندی به آن اعتقاداتی که در ارتباط با کار دارید. اما وقتی در جلسۀ عمومی می­‌بینید چیزی را تخصیص نمی‌­دهند و بچه‌­ها را در نهایت آخرین اولویت­‌ها قرار می­‌دهند، آنجا می‌­فهمید که آنها نه کودک را دوست دارند و نه قبول دارند.

 

بزرگترین فاجعه‌­ این است که کار کودک را می­‌آیند با کار بزرگسال مقایسه می­‌کنند. چرا من بروم با یک برنامه بزرگسالِ پربیننده مقایسه شوم؟ ضمن اینکه بچه­‌ها نمی­‌توانند پیامک بزنند و در این فضا باشند.این چه مقایسه­‌ای است؟! مقایسۀ غیراخلاقی و غیرعلمی است و باز هم افتخار می­‌کنم در آن مقایسه نفر سوم شدم. ما با  کمترین امکانات محله گل و بلبل را ساختیم، اما تا کجا می­‌توانیم از خودمان مایه بگذاریم؟  به نظر من وضعیت ما مانند این است که شما یک کودک را در یک اتاقی گذاشتید و درها را هم بستید برق­­‌ها را هم خاموش کردید و کودک دارد آنجا می­‌میرد.

 

شما به هیچ عنوان به کودک توجه نمی‌­کنید، کودک همان کسی است که ۱۰ سال آینده پشت میز می‌­نشیند و برای من و شما تصمیم خواهد گرفت. می­‌تواند یک نماینده قضایی باشد، یک پلیس باشد، معلم باشد و یا پزشک باشد و خروجی کارهایی که ما می­‌کنیم آن زمان خودش را نشان می­‌دهد. اگر امروز به آنها بها ندهیم، دیگر در آینده نمی‌توانیم انتظاری از آنها داشته باشیم. چرا که باید فکر کنیم ببینیم در بچگی چه چیزی به او چه دادیم؟ چه عنصر فرهنگی به او دادیم؟

 

محله گل و بلبل با همه سختی­‌ها مورد توجه مردم قرار گرفت. من دست تمام دوستانم را در این پروژه می­‌بوسم. اما واقعاً چرا باید به اینجا برسیم که نویسنده من بگوید برای کاری که توسط مسئولین دیده نمی­‌شود دیگر شاید وقت نگذارد. ما زمانی که سال ۸۰ شروع کردیم آمدیم یک ساختارشکنی کردیم و یک کار جدیدی تعریف کردیم. ولی چرا بچه­‌هایی که با ما بزرگ شدند با ما هم ذات­ پنداری می­‌کنند و خاطرات خوبی از ما دارند، چرا باید بگویند یاد آن روزها بخیر! ای کاش آن روزها برمی­‌گشت! آن بچه آن زمان پنج سالش بوده الان ۱۸ سالش است، انگار دچار نوعی یاس و ناامیدی شده است. انگار فهمیده تلویزیون دیگر چیزی برای گفتن ندارد. برای مقابله با این بد اخلاقی که در جامعه حاکم شده یا می‌شود باید از کودک شروع کنیم. به نظرم بیشترین هزینه و بیشتری برآورد را باید به کودک اختصاص داد. ولی متاسفانه می‌­گویند بچه ­‌است ولَش کن!

 

علیپور به من می‌­گوید داریوش برای بلندمدت چه استراتژی درنظر گرفته‌­ای که از این داشته­‌ها و تجاربت را به دیگران منتقل کنی؟ اما قبل از پاسخ این پرسش باید توجه کرد این سیستم برای من و امثال من چه درنظر گرفته است؟ به رئیس سازمان در مراسم افطاری گفتم من خوشحال هستم که شما را برای اولین بار می­‌بینم، گفتم بالاترین مقام مملکت را چند بار زیارت کردم ولی شما را به عنوان مدیر فقط یکبار دیدم! به او گفتم باید  مانند برنامه‌­های دیگر به کار کودک بها داده شود. همانطور که به لوکشین­‌های دیگر سر می­‌زنید به برنامه کودک هم سر بزنید. یک پدر که بین فرزندان­شان تفاوت قائل نمی‌­شود. حضور شما موجب دلگرمی‌ میشود. ما که با کمترین شرایط و بودجه داریم کار می­‌کنیم، بزرگترین دلخوشی ما مردم هستند. اما شما به عنوان کسی که مدیریت می‌­کنید اگر بیایید ببینید که کمبودهای ما چیست و دردودل ما چیست ما با انگیزۀ بیشتری کار می­‌کنیم.

 

تسنیم: از مدیران سازمان کسی بازدید محله گل و بلبل نیامد؟ 

فرضیایی:مدیر شبکه دو و معاونت مالی سازمان آمدند ولی ریاست­‌های سازمان چه دوره قبل و چه دوره جدید کسی نیامد. 

 

آقاجان­زاده: دو بار مورد لطف مقام معظم رهبری قرار گرفتیم اما یک بار نشد افراد دیگری کار ما را پیگیری کنند و بپرسند  چه شد به اینجا رسیدید و چه چیزی لازم دارید!

 

فرضیایی: من فکر میکنم این صحبت‌هایمان باز هم به جایی نمی­‌رسد چون ما در گذشته هم خیلی راجع به این موضوع صحبت کردیم و دوستان هم کار خودشان را می­‌کنند. شاید بعضی­‌ها هم موضع بگیرند ولی حرف دلم را گفتم نسبت به اینکه بچه‌­ها یک روزی از من و شما طلب خواهند کرد. من که دارم کارم را می‌­کنم، اما از شما که متصدی و صاحب منصب هستید سوال خواهند کرد برای ما چه کردید؟ 

 

یکی از دغدغه های عوامل محله گل و بلبل آموزش صحیح به کودکان و نوجوانان است. مسائلی مانند احترام به قانون و توان نه گفتن به چیزهایی که مورد رضایت فرد نیست از جمله این آموزش‌ها است.

 

 آموزش به کودکان و نوجوانان یکی از رسالتهای برنامه های مخصوص این گروه سنی در تلویزیون است. باید آنان را برای زندگی آماده کرد و با دادن آموزش‌های صحیح، آینده اخلاقی تری را برای جامعه به تصویر کشید. محله گل و بلبل برنامه ای است که همواره سعی کرده در این مسیر قدم بردارد و با شناخت کمبودهای اخلاقی امروز جامعه، آموزشهای مناسبی را در جهت روشن تر آینده جامعه به کودکان و نوجوانان در قالب مجموعه ای نمایشی عرضه کند. 

 

چندی پیش برخی عوامل برنامه محله گل و بلبل در نشستی صمیمانه در باشگاه خبرنگاران پویا حضور پیدا کردند. در این دیدار که داریوش فرضیایی (عمو پورنگ)، احمد درویش علیپور (کارگردان محله گل و بلبل)، محمد درویش علیپور (تهیه کننده محله گل و بلبل) و مسلم آقاجان زاده (تهیه کننده محله گل و بلبل) حضور داشتند موضوعات مختلف حوزه کودک مورد بررسی قرار گرفت و تا به حال دو قسمت از این نشست به نظر مخاطبان رسیده است. در قسمت اول این گفتگو معضلات سازمان صدا و سیما در مورد تخصصی کردن شبکه‌ها و همچنین  کم توجهی به امور کودک به خاطر سیاسی نبودن مورد بحث قرار گرفت و در قسمت دوم از اهمیت عملی کردن فرمایش رهبری در مورد آتش به اختیار و همچنین دور بودن حرف با عمل مدیران مربوط به امور کودکان سخن گفته شد. قسمت سوم این نشست تقدیم مخاطبان می‌شود.ما سعی کردیم «نه» گفتن را به بچه‌­ها یاد بدهیم.

 

آقاجان­زاده: آمار داده بودند ما عصبانیترین ملت دنیا هستیم، میزان درگیری­‌ها ما در خیابان بسیار بالا است و به خاطر یک تصادف ساده  زود خشونت به کار می‌­بریم. در بحث راهنمایی و رانندگی، زمان آقای رویانیان خیلی کار کردیم. یک هماهنگی بین تلویزیون، آموزش و پرورش و راهنمایی و رانندگی ایجاد شده بود. ما با استفاده از این مثلث، همیار پلیس را ایجاد کردیم. آقای رویانیان آن زمان درباره چگونه بوجود آمدن همیار پلیس گفت: «من به ژاپن و آلمان سفر کردم و از مقامات آنجاپرسیدم شما وضعیت راهنمایی رانندگی­تان را چگونه اصلاح کردید؟ به من گفتند از مهدکودک و پایین ترین مقاطع تحصیلی کار آموزش را شروع کردیم.» برای همین بود وقتی ایشان برگشتند، سراغ ما آمدند. ابتدا برای ما هم گنگ بود که راهنمایی رانندگی چه ربطی به حوزۀ کودک دارد؟ حدود چهار ماه زمان برد تا هماهنگی‌ها بینمان انجام شد و بعد از آن واقعاً ایستادیم و کار کردیم. اخلاقیات، فرهنگ و رفتار درست را با یک برنامه نمی‌شود اصلاح کرد.

 

مثلاً برنامه محله گل و بلبل به تنهایی چقدر می‌­تواند منشا اثر باشد؟ مثلاً ما سعی کردیم «نه» گفتن را به بچه‌­ها یاد بدهیم. البته پشت همه برنامه‌های ما یک اتاق فکر است. دو روانشناس داریم که با ما کار می‌کنند. تیم فکری برای ما محتواسازی می­‌کند و اینطور نیست که یک دفعه کاری را آغاز کنیم. با این همه ما تک­ صدا هستیم و در حد خودمان داریم کار می‌­کنیم ولی در آینده چه می­‌خواهد بشود؟ در احادیث داریم که تا سن شش سالگی کودک شکل می­‌گیرد و بحث فرهنگ و اخلاقیات در آن سن باید آموزش داده شود.  اگر فکر کنیم انسان یک مجسمه است، آن مجسمه تا شش سالگی کامل می‌­شود. ما در باره این موضوع با وزیر بهداشت هم جلسه داشتیم.

 

فرضیایی: بگذارید حالا که اسم وزیر بهداشت آمد خاطره ای از وی بگویم.  من در اتاق دکتر هاشمی بودم یک شیرینی از روی میزش برداشتم، همزمان که شیرینی را بخورم ایشان در را باز کرد آمد داخل. این شیرینی ماند در گلوی من و داشتم خفه می‌شدم. با وزیر که دست دادم دستم را فشار داد و شیرینی رفت پایین [می­خندد] گفتم دستت درد نکند راحت شدم.

 

آقاجان­زاده: بله، وزیر بهداشت گفت این که ما فکرمی‌کنیم باهوش‌­ترین ملت دنیا هستیم موضوع نادرستی است. زمانی که بچه­‌های ما به دنیا می‌­آیند باهوش هستند و ضریب هوشی بالایی دارند. منتها چند درصد اینها تحت تعلیم قرار می­‌گیرند که این هوش پرورش و رشد پیدا کند و سرکوب نشود؟ چون سیستم آموزشی ما غلط است، بحث فرهنگی ما در حوزۀ کودک نیز غلط است. ما آموزش‌­های لازم را که روی هوش بچه­‌ها کار کنیم و آن را ارتقا دهیم نداریم و بنابراین بیخودی شعار می­‌دهیم ملت باهوشی هستیم. واقعاً این نسل در آینده به چه شکلی در خواهد آمد؟ نسلی که نه تلویزیون، نه سینما، نه تئاتر و نه کتاب خوبی دارد و الان هم عملاً میدان را داده‌ایم به کارتون‌­های خارجی.

 

من تیم‌­های انیمیشن­‌سازی خوبی را می­‌شناسم و می‌توانم نام ببرم. برای مثال گروهی که سری اول شکرستان را کار کردند. ولی چند وقت پیش که به دفترش رفتم دیدم برای کانادا کار می­‌کند. از تلویزیون کانادا، اوکراین و خیلی از کشورهای اروپایی کار گرفته و دارند اینجا کار می‌­کنند. وقتی از وی پرسیدم چرا برای صدا و سیمای خودمان کار نمی‌­کنید،‌ پاسخ داد: پنج میلیارد طلب دارم، اگر بدهند دوباره همکاریم را آغاز می‌کنم. وقتی کسی اهمیت نمی‌­دهد و طلب دوستان را نمی‌­دهد آنها هم برای اینکه بتوانند خودشان و کارمندان­شان را اداره کنند مجبور هستند این کار را بکنند. کیفیت کار ما خوب است و داریم برای کشورهای درجه یک دنیا کار می­‌سازیم. اما اینجا خودمان بودجه نداریم کسی اهمیت نمی­‌دهد، و این چنین شبکه تخصصی کودک ما تبدیل به پخش آرشیو کارتون‌های خارجی می‌شود.انیمشن های خارجی  که زیرنویس فارسی می‌­شود مانند بِن‌­تن  واقعاً مظهر یک بوم و دو هوا هستند.

 

فرضیایی:من نمی‌دانم مسئولین فرهنگی ما چرا حواسشان نیست. سی‌­دی‌­هایی که زیرنویس فارسی می‌­شود مانند بِن‌­تن و یا اسپاریدِرمَن و یا آنهایی که دوبله شده‌اند واقعاً مظهر یک بوم و دو هوا هستند. اگر دغدغۀ ما بچه­‌ها هستند و می‌گوییم آیندۀ بچه‌­های ما در خطر است پس چرا اینگونه رفتار می‌کنیم؟

 

آقاجان­زاده:نگاه کنیدغذای محبوب بچه­‌های ما همبرگر شده است، چون باب اسفنجی همبرگری دارد و مدام می‌­گوید همبرگر بخورید!

 

تسنیم: برندسازی موضوعی است که سرمایه­‌گذاریِ کلان احتیاج دارد و البته با یک برنامه نمی‌توان به این هدف رسید. فرض بر اینکه حمایت‌­ها نیز وجود نداشته باشد، جریان کودک جریانی نیست که بگوییم گردش اقتصادی در آن نیست. الآن بِرندهای حوزۀ کودک بِرندهای پرفروشی هستند. اما آیا اگر حمایتی هم نباشد، امکان این وجود دارد که یک برنامه مستقل بفروشد و گردش اقتصادی داشته باشد؟ 

آقاجان­زاده: بحث برندسازی برای برنامه کودک در تلویزیون چیز جدیدی است که تا حالا انجام نداده‌ایم و همه در این‌باره گنگ هستند و برای همین گاهی تنش بوجود می‌آید. فرضاً مشکلاتی که برای بِرَند کلاه­‌قرمزی که یک بِرَند ایرانی است پیش آمد را نگاه کنید. من نمی‌­گویم کدام طرف مقصر است، اما همیشه می­‌گویم چون برند چیز جدیدی است نه مدیر می‌­­داند چه باید بکند و نه خود تهیه­‌کننده می‌­داند چه باید بکند.

 

هر جای دنیا که برندسازی می­‌کنند یک سهمی برای کسانی که آن را ساخته‌اند، گروه تولید، گروه تهیه، گروه کارگردانی قائل می‌شوند. سهمی را نیز برای تلویزیون قائل می‌شوند. سپس سرمایه­‌گذار سومی نیز وارد می‌­شود و این مثلث را تشکیل می‌دهند. وقتی یک کاری در هالیوود یا کمپانی‌­های بزرگ انیمیشن­‌سازی انجام می‌­شود، قبل از اینکه کار اکران شود، عروسک شخصیت‌ها را ساخته‌اند. همه چیز را حساب می­‌کنند. برای همین وقتی کار می­‌آید روی آنتن و می‌گیرد، به طور خیلی ناخودآگاه شما با دیدن آن برنامه به خریدن آن عروسک‌ها ترغیب می­‌شوید. شاید آن اثر محبوب هم نشود ولی دوست دارید عروسک را بخرید.

 

حالا بحث این است که ما این موضوع را نداریم حتی سرمایه‌­گذاران ما هم جرات نمی‌­کنند در این راه قدم بگذارند. ما پنج سال پیش برنامه ساختیم و سی‌­دی‌اش را در بازار عرضه کردیم.  بعد که آمار فروش را دیدیم شگفت زده شدیم. مثلاً در تمام استان قم یا اراک هزار تا فروخته بود!

 

تحقیق که کردیم دیدیم خود مغازه­‌دارها چهار، پنج تا از این سی‌دی‌ها را  خریده و پوسترش را روی شیشه گذاشته بودند. به جای اینکه سی دی ما را بفروشند هر کسی آن را می‌خواست در مغازه کپی می‌کردند و می‌فروختند. هشت قسمت برنامه ما را یک دی‌­وی‌­دی کرده بودند. یعنی قبل از اینکه کار ما بیرون بیاید، یک پَکِ عموپورنگ وارد بازار شده بود که بسته‌اش از مال ما زیباتر بود ولی داخلش چیزی نداشت و سی­‌دی ها هم کپی­‌های بی‌کیفیتی از آنتن بود. ما از این موضوع شکایت کردیم ولی در دادسرای فرهنگ و رسانه به جایی نرسیدیم. الان هفت سال است به جایی نرسیدیم، قاضی گفت فوقش می‌توانی رضایت بدهید یک چیزی بگیرید. گفتم ضرر ۱۰۰ میلیونی و ۲۰۰ میلیونی به ما وارد کرده ولی قانون می­‌گوید این آقا ۵۰۰ هزار تومان بیشتر جریمه ندارد و صاحب اثر کاری هم نمی­تواند بکند. به همین راحتی! برای همین فقط ما در تهران توانستیم بفروشیم.

 

اگر بخواهیم عروسک عمو پورنگ را بسازیم با تلویزیون به مشکل می‌خوریم

 

تسنیم: آقای فرضیایی در ایران برند شده است. از ایشان می­‌شود به عنوان برند شخصیت حقیقی استفاده کرد، مثلا تولید عروسک یا هر چیز دیگری، شما هیچ وقت روی این چیزها برنامه‌­ریزی نکردید؟

آقاجان­زاده: اگر بخواهیم این کا را بکنیم احتمالاً با تلویزیون به مشکل می‌خوریم.

 

تسنیم:چرا شما مانند خیلی از آقایان طنزپردازی که می‌­آیند در تلویزیون سریال می‌سازند و سپس از برندشان در سینما استفاده می‌کنند،‌این کار را انجام نمی‌دهید؟

فرضیایی:ما زیاد محجوبیم. باید این خط را بشکنیم یک فیلم بسازیم که فروش هم بکند.

 

آقاجان­زاده: من همین سینمایی پورنگ را به نام عموپورنگ بسازم صدا و سیما نمی­‌گذارد، چه باید کنم؟ مگر کار فرهنگی چقدر پول دارد که سهمی را هم برای تلویزیون بگذارم؟ آن هم کار کودک که واقعاً فقیر است.

 

یک دوره‌ه­ایی مردم به محصولاتِ برندهای داخلی اقبال نشان می­‌دادند ولی از وقتی واردات محصولات خارجی زیاد شد محصولات داخلی نیز زمین خوردند. هدف تولید عروسک‌­ها با آن شکل و آن قوتی که کمپانی‌­های بزرگ خارجی می‌سازند، فروش جهانی است. وقتی فروش جهانی باشد، کیفیت محصول هم بالا می­‌رود. تیراژ که زیاد شود قیمت هم  پایین می‌آید. آنها برای دنیا کار می­‌کنند.ولی اگر ما ب­خواهیم در حد برند خودمان کار کنیم با بضاعت حال حاظر کشورمان خیلی سخت است. ما می­‌خواستیم محصولاتو دفتر و کتاب عمو پورنگ را تولید کنیم، اما تلویزیون سهم می­خواست. این محصولات مگر چقدر سود دارد که من سهم تلویزیون را هم بدهم. ما درگیر این موضوع نشدیم چون محصولندادیم و گرنه ما هم درگیر می­‌شدیم.

 

ترجیح می‌­دهم با گروهی سینمایی  کار کنم که ۱۵ سال با من زندگی کرده‌اند

فریضایی: کار سینمایی باید اتفاق بیفتد مگر گروه ما چه کم دارد؟ اتفاقاً گروه ما خیلی هم کارش را بلد است. بعد از ۱۵ سال و این فراز و نشیب‌­هایی که ما طی کردیم و این همه تجربه که به دست آوردیم، سینمایی کمترین کاری است که می­‌توانیم انجام دهیم. من با افتخار می‌­گویم افراد زیادی تا به حال از من خواستند که در سینما با آنها کار کنم،‌ با اینکه همه آنها برای من قابل احترام هستند، ولی ترجیح می‌­دهم با گروه خودم کار کنم. افرادی که به من پیشنهاد کار دادند عمدتاً عموپورنگ را  به درستی نمی‌شناسند و گیشه را می­‌بینند و می­خواهند کار پرفروش شود. ولی من عموپورنگ را به همین راحتی درست نکردم که به همین راحتی بخواهم آن را از دست بدهم. لذا خودم ترجیح می‌­دهم با گروهی کار کنم که ۱۵ سال با من زندگی کرده‌اند و من را می­‌شناسند. کسی که می­‌نویسد واقعاً عمو پورنگ را بنویسد، داستانی که داستانِ واقعی عموپورنگ باشد اگر طنز هم بخواهد بشود طنزی درخور شخصیت عموپورنگ باشد. لذا من فکر می­‌کنم چه اشکالی دارد سینمایی تولید شود. من به بچه­‌های گروه ایمان دارم و حتی اگر فیلممان ضعیف هم باشد این ضعف را ترجیح می‌­دهم چرا که برآمده از تجربیات ما و نیت خالصانۀ ماست.

 

تسنیم: تئاتر و سینما و تلویزیون دارند به سمتی می‌­روند که سلیقۀ مخاطب است یعنی خودشان به جای اینکه سلیقه­‌سازی بکنند، با نگاه کوتاه­ مدتی که دارند می­‌گویند ما فعلاً مخاطب را حفظ بکنیم. اما محله گل و بلبل در تلویزیون نگاه بلند­مدتی دارد، اگر کار سینمایی بخواهید بسازید همین نگاه را حفظ می‌کنید؟

فریضایی:مطمئناً همین نگاه را داریم و خواهیم داشت چون ماندگار خواهد بود. سینمایی برنامۀ زنده نیست که دیگر دیده نشود. فیلمی است که در آرشیو می‌ماند و سال‌های سال شما را با این فیلم می­‌شناسند و به یاد می‌­آورند. ارزش ماندگاری این فیلم برای من مهم است و لذا با توجه به نوشته­‌های پیشینِ محمد علیپور احساس می­‌کنم اگر من هم نگویم دغدغۀ او همین است. این سینمایی چیزی نباید باشد که گذشته پورنگ را خراب کند.

 

تسنیم: چرا بیشتر برنامه‌­سازان امروز سلیقه مخاطب را در نظر میگیرند تا فرم و محتوای صحیح؟

برخی از ما سلیقه مخاطب را دست ­کم می‌­گیریم و برای همین داریم بیننده­‌هایمان را از دست می­‌دهیم.

 

احمد علیپور: هویتِ هر کار هنری برمی­‌گردد به خالق اثر و شرایطی که به وجود آمده است. شاید به خاطر این است که یک مقدار انگیزه‌­ها کمرنگ شده است. برای اینکه نمی‌توانند یک کار پیشرو بسازند تا ساختار را عوض کنند و یک نوآوری شکل بگیرد برای همین متاسفانه خیلی باب شده است که از روی دست همدیگر مدام کپی می‌­کنند. ای  یک کار بهتر را کپی کنیم. اگر یک فکر و یک ایده‌­ای هم وارد کنیم یا در دنباله خرابش می‌­کنیم یا اینقدر ادامه‌­اش می‌­دهیم که اتفاقِ خوب گذشته را زیر سوال می‌­بریم.

 

همین موضوع باعث شد که ما محله گل و بلبل را بسازیم چون نمی‌خواستیم در جا بزنیم. این تفکر در ما بوجود آمد که دیگر برنامه زنده نسازیم و به جای کار ترکیبی، کار نمایشی انجام دهیم.  وگرنه تلویزیون به آن فرم قبلی قانع بود و مدیران می‌گفتند همان را بسازید خیلی خوب است برای اینکه مخاطب دارد!

 

اما اینکه آیا سطح سلیقۀ مخاطبین نزول پیدا کرده است؟  به نظرم اینگونه نیست. چون امروز مردم دارند سریال‌­های روز دنیا را آنلاین می­‌بینند. شب در آمریکا پخش می­‌شود و صبح اینجا با زیرنویس در دسترس است. پس این مخاطبی که اینطور دسترسی دارد به این سریا‌‌ل‌­ها نمی­‌توانیم بگوییم سطح سلیقه‌اش پایین است.من فکر می­‌کنم این ما هستیم که سلیقه مخاطب را دست ­کم می‌­گیریم و برای همین داریم بیننده­‌هایمان را از دست می­‌دهیم.

 

بحث اینکه فیلم­‌های کمدی در سینما فروش آنچنانی پیدا می‌کند، دلیلش شاید یک مقدار شرطی شدن مردم باشد که می‌گویند برویم آن فیلم را ببینیم که بخندیم حالا به چه می­‌خندیم هم مهم نیست. فقط صرف اینکه برویم یک اوقات خوشی را پشت سر بگذاریم.

 

من مخاطب را دست‌­کم نمی­‌گیرم. به خاطر همین مردم به این برنامه رای می­‌دهند. سطح سلیقۀ مخاطب پایین نیامده است. آنها کار خوب را تشخیص می‌دهند و تحسین می­‌کنند. هر از گاهی در سریال­‌هایمان  هم این اتفاق می‌­افتد، سریالی که از لحاظ کارگردانی و قصه پررنگ­تر است با اقبال بیشتری روبرو می­‌شود.

 

هنرمندان سرمایه بزرگی برای هر جامعه هستند که می‌توانند در راستای اهداف مثبت و سازنده نقش پررنگی را ایفا کنند. گروه سازنده مجموعه محله گل و بلبل در همین راستا در چند سال اخیر توانسته اند جریان ساز باشند.

 

 چندی پیش برخی عوامل برنامه محله گل و بلبل در نشستی صمیمانه در باشگاه خبرنگاران پویا حضور پیدا کردند. در این دیدار که داریوش فرضیایی (عمو پورنگ)، احمد درویش علیپور (کارگردان محله گل و بلبل)، محمد درویش علیپور (تهیه کننده محله گل و بلبل) و مسلم آقاجان زاده (تهیه کننده محله گل و بلبل) حضور داشتند موضوعات مختلف حوزه کودک مورد بررسی قرار گرفت و تا به حال دو قسمت از این نشست به نظر مخاطبان رسیده است. در قسمت اول این گفتگو معضلات سازمان صدا و سیما در مورد تخصصی کردن شبکه‌ها و همچنین  کم توجهی به امور کودک به خاطر سیاسی نبودن مورد بحث قرار گرفت و در قسمت دوم از اهمیت عملی کردن فرمایش رهبری در مورد آتش به اختیار و همچنین دور بودن حرف با عمل مدیران مربوط به امور کودکان سخن گفته شد،‌ در قسمت سوم نیز اهمیت تعلیم درست در سنین کودکی و تاثیر مخرب برخی کارتون‌های خارجی مورد بحث قرار گرفت. اینک قسمت چهارم و پایانی این نشست را از نظر مخاطبان میگذرانیم. در این قسمت راجع به اهمیت استفاده از هنرمندان برای توسعه صلح و همچنین نگاه سازنده مدیران برای ارتقاء فرهنگی کشور گفتگو شد.

 

تسنیم: فکر می‌کنید روندی که در حال حاظر وجود دارد برای خلق بِرَندهای جدید مناسب است؟ 

محمد علیپور: من فکر می­‌کنم برای اینکه یک نفر بخواهد نوآوری انجام بدهد چندان انگیزه وجود ندارد. در بحث برندسازی بد نیست به این موضوع اشاره کنم که پخش منظم و دقیق یک برنامه در تلویزیون می‌تواند به برند شدن خیلی کمک کند. در حال حاضر هم تلویزیون دو سه برنامه پرمخاطب دارد که یکی از دلایل موفقیت آنها همین سر ساعت بودن پخششان است. 

 

آقاجان­زاده:پخش برنامه ما متاسفانه ساعت دقیقی نداشت. با اینکه خودمان تولیدکننده بودیم ساعت پخش را گم می­‌کردیم. یک روز ساعت ۵:۳۰ و یک روز ۶:۴۵ پخش می‌شد.

 

تسنیم: آیا در سازمان صدا و سیما سیستمی وجود دارد تا برای گروه‌های کودک فکر سازی کند و نقشه راه معین سازد یا اینکه کاملاً‌ این موضوع بر عهده گروه سازنده است؟

آقاجان­زاده: ما دو گروه روانشناس داریم، یک نفر روانشناس گروه خودمان است و یک نفر هم مشاور محتوا است که این مسئله کمتر در تلویزیون اتفاق می‌افتد.  روانشناس مشکلات روانشناسی کودک مانند خجالتی بودن و غیره را برای نویسنده شرح می‌دهد و نویسنده داستان آن را طراحی می­‌کند. اگر دقت کنید موضوعات روانشناختی مطرح شده به صورت تیپ سازی در مجموعه نمود پیدا کرده‌اند. مثلاً شخصیت نانوا خجالتی است و یا یکی دیگر از شخصیتها  ترسو است.

 

تسنیم: به نظر شما بزرگترین آفت مدیران فرهنگی چیست؟

آقاجان­زاده: بزرگترین آفت همۀ مدیران فرهنگی و سیستم فرهنگی این است که گوش نمی­‌دهند ولی همه سخنران هستند. مثلاً قرار نیست که وقتی مدیری به یک جلسه­‌ می‌آید تنها سخنران آن مجلس باشد، بلکه باید بیشتر شنونده دست اندرکاران آن حوزه باشد. اصلاً نمی‌­فهمم چرا در جلساتِ بزرگ فرهنگی، اقتصادی و سیاسی هر مدیری را دعوت می­‌کنند، باید در مورد همه چیز صحبت کند !

 

تسنیم: شما برای ساخت برنامه محله گل و بلبل حامی مالی داشتید، در این مورد بیشتر توضیح می‌دهید؟

آقاجان­زاده: ما داریم کار خودمان را می‌­کنیم. پول هر دو سری «محله گل و بلبل» را خودمان آوردیم. تلویزیون­ بودجه‌ای برای این مجموعه نداد و همه هزینه‌ها با حامی مالی تامین شد. ما یک کار فرهنگی که در شان تلویزیون­ باشد انجام دادیم که بیننده هم داشت و البته خرج چندانی هم روی دست تلویزیون­ نگذاشتیم. حتی تلویزیون با توجه به مخاطبان گسترده «محله گل و بلبل»، از آگهی های بازرگانی منافع مالی فراوانی داشته است. به همین خاطر بود که رئیس سازمان دستور داد به موقع به کارهای ما رسیدگی شود. ولی متاسفانه در عمل آن چیزی که ما انتظار داشتیم اتفاق نیفتاد. مثلاً با گذشت سه ماه از پایان کار، هنوز این مجموعه ارزیابی نشده است. مگر ارزیابی چقدر کار دارد؟ چرا ما را اینقدر معطل می­‌کنید؟!

 

 من دوست دارم اینجا به خبرگزاری شما هم یک انتقاد وارد کنم،‌ چرا برای حوزه کودک و نوجوان هیچ خبرنگاری نمی­‌گذارید که فرضاً پیگیر کتاب کودک باشد؟ از طرف دیگر به هر کسی اجازه ورود برای ساخت در حوزه کودک داده نمی‌شود. من یک‌بار به آقای رضا داد گفتم چرا شما وقتی می‌­خواهید فیلمی در سینمای کودک بسازید فقط دنبال این هستید که سینماگران بیایند بسازند؟ یک دایره بسته ای ایجاد شده که به هر کارگردانی اجازه فیلم سازی داده نمی‌شود. من ۲۰ سال است که در تلویزیون کار کردم و دو سریال ۹۰ قسمتیِ نمایشی پربیننده داشتم. چرا من نباید اجازۀ تولید سینمایی داشته باشم ولی یک سرمایه­‌دار و یک پولدار بتواند این کار را انجام دهد؟! یک پولدار دو بار که پول بگذارد دفعه سوم  تهیه­ کننده می­‌شود ولی من که ۲۰ سال است در تلویزیون کار کردم اگر بخواهم یک فیلم سینمایی کودک کار کنم به من اجازه نمی‌­دهد، من فرهنگی­‌ترم یا او؟ بودجه­‌ای که من صرف دو سریال ۹۰ قسمتی کردم اندازۀ ۱۰ تا فیلم سینمایی است انگار ۱۰ فیلم سینمایی ساختم.

 

یک زمانی به این شکل نبود. مثلاً خانم طائرپور از کجا آمده؟ در گذشته تهیه­‌کننده مجموعه‌هایی مانند «خاله قورباغه» در تلویزیون بود، ولی توانست سینمایی هم بسازد. اینها دغدغه داشتند و فرهنگ را می­‌شناختند و رشد هم کردند. ولی امروز گویی شرایط فرق کرده است!

 

من نمی‌توانم با اوضاعی که در چرخه اکران در حال حاضر وجود دارد کار بسازم. اینجا خوب است سینمایی پر بازیگر «پیشونی سفید» که کار آقای سیدجواد هاشمی است را مثال بزنم. این فیلم با اینکه به نظر من کار ارزشمندی بود،‌ در اکران بلایی به سرش  آوردند تا نابود شد. در حالی«پیشونی سفید» پرتماشاگرترین سینمایی جشنواره کودک و نوجوان اصفهان بود.این سینمایی یک کار موزیکال و خوب بود که اگر اکران درستی به آن می‌­دادند می‌توانست در گیشه موفق باشد.

 

من از همین الان دغدغۀ اکران دارم که چه کسی کار من را تنظیم می‌­کند؟ همانطور که می‌دانیدکار کودک به خاطر فرم فانتزیش سخت­‌تر است. من با چه تضمینی می‌توانم در این راه سخت سرمایه‌­گذاری و هزینه کنم؟ این سختی‌ها حتی در نوع تعامل با گروه هم در زمان فیلمبرداری وجود دارد. فرضاً خیلی باید مواظب بود که در لوکیشن کلمه نامناسبی در حضور کودکان گفته نشود چه برسد به اینکه در محتوای فیلم عبارت نامناسبی به کاربرده شود.

 

تسنیم: شما دغدغه کودک دارید و این دغدغه به غیر از مجموعه‌های تلویزیونی در فعالیت‌های دیگرتان هم مشاهده می‌شود. مثلاً سال ۸۹ شما یک جریان با هدف نوع دوستی به راه انداختید که هنوز بازتاب­‌های آن وجود دارد. در مورد علت‌های بوجود آمدن این جریان کمی توضیح دهید. 

 فرضیایی: این ابتکار برای آقای حبیب احمدزاده بود. موضوع استفاده از افرادی است که پتانسیل­ بالایی برای تاثیرگذاری دارند.عمو پورنگ در قاب تلویزیون­ این مشخصه را دارد. خوشبختانه پل ارتباطی من با قلب­‌ها برقرار شده است و می‌توان از این موضوع برای کارهای مثبت استفاده کرد. در این قضیه نیز آد­م­‌های خوب مانند حبیب احمدزاده آمدند و خالق این طرح بودند. علت درخواست همکاری وی از ما این بود که عمو پورنگ نمادی از حضور بچه‌­ها است. در حقیقت از یک عنصر جریان­ساز یا تاثیرگذار مانند عمو پورنگ استفاده شد تا حلقه اتصالی برای بچه های ایرانی و عراقی باشد.

 

در گذشته از اینگونه برنامه‌ها بیشتر داشتیم. ما عمو پورنگ­ را محدود به تهران نکردیم، چندین مورد در خارج از تهران و مناطقی مانند اهواز، سوسنگرد برنامه های اینچنینی به اجرا درآوردیم.  گویی آن زمان جایگاه­‌ها و استفاده از افراد درست بود. همه چیز تعریف داشت و  حتی گروه کودک شبکه یک  ابهت داشت.

 

این موضوعات باعث شد تا من در عرصۀ فضای مجازی و جاهای دیگر هم به این باور برسم که عمو پورنگ­ باید تاثیر مثبت و درازمدت در آینده داشته باشد. اما سوال اینجا است که آیا مسئولین هم به استفاده از این عنصر اثر گذار فکر کرده‌اند؟ چرا هنرمندانی که این قدرت اثر گذاری را دارند به راحتی رها می­‌شوند؟ برنامه­‌های ما تاثیرگذار است، اگر اینچنین نبود مخاطب آن را نگاه نمی­‌کرد.

 

بر همین اساس من فکر می‌کنم آدم­‌های تاثیرگذار باید تعریفی داشته باشند و برایشان برنامه­‌ریزی ­شود. چند وقت پیش نزد معاونت سیما بودیم. آقای میرباقری گفت اگر چنین آدمی را آن طرف مرز داشتند از این پتانسیل  چه استفاده‌­هایی که نمی­کردند؟ 

 تعریف موضوعاتی مانند همیاری، دوستی و نوع­دوستی در همه جای دنیا یکسان است و همچنین کودکان نیز در همه جا معصوم و دوست­داشتنی هستند.در برنامه سال ۸۹ ما میخواستیم با دنیای پاک و ساده و بدون جنگ کودکان، صلح و دوستی را ترویج کنیم. چه اشکالی دارد از عمو پورنگ استفاده شود؟  باید به موضوع استفاده از چهره ها برای اهداف مثبت گسترده ­تر نگاه کنیم.  من چند وقت پیش کشور فندلاند بودم. آنجا خانمی ۲۴ ساله با یک حجاب خیلی خوب، من را دید و گفت وقتی هشت سالش بوده در مسابقه تلفنی برنامه پورنگ شرکت کرده است. این خانوم همچنین از من تشکر کرد و گفت: شما به من یاد دادید همیشه دست مادرم را ب­بوسم و در زندگی صداقت داشته باشم. آن تفکر و این تاثیرگذاری در آن سوی دنیا برای من جالب بود.

 

احمد علیپور:در گذشته احساس می‌کردیم کارمان دیده می‌شود. مثلاً در سالگرد حادثه بم ما به آنجا رفتیم. یک ورزشگاهی در آن شهر وجود داشت و با وجود کمبود امکانات در آن شرایط، پر از جمعیت شد. تصور کنید  بعد از سالگرد یک فاجعه ما به آنجا رفته بودیم تا شعر بخوانیم و جمعیت را شاد کنیم. اکثر بچه‌­های حاضر در آن جمعیت پدر، مادر یا دیگر عزیزان­شان را از دست داده بودند و از این جهت داغدار بودند. میتوانم به جرات بگویم که اولین گروهی که به آن شهر رفت و پیام ­آور امید، شادی و زندگی شد گروه  ما بود. تمام مقامات آن شهر می­‌گفتند این اولین بار است که کسی آمد و اینچنین از او استقبال شد. چرا که تا قبل از رفتن ما در شهر بم مدام عزاداری بود. ولی ما با این نگاه فرهنگی به آنجا رفتیم تا روحیۀ بچه‌­ها را تقویت کنیم. متاسفانه این جریان‌ها چون سیستماتیک نیست  برنامۀ مشخصی ندارند تنها به صورت جرقه‌ه­ای کوچک خودش را نشان می‌دهد.

 

آقاجان­زاده:  ما حتی رکورددار بزرگترین جشن­‌ خیابانی ایران هستیم. چند سال پیش در میدان نقش جهان اصفهان جشنی بزرگ با محوریت عمو پورنگ برپا کردیم. یا در تهران در روز عید فطر و نیمه شعبان یک میلیون و دویست هزار نفر در میدان آزادی جمع شدند. یادم هست سردار طلایی که فرمانده انتظامی وقت تهران بود گفت: ما  تا به حال چنین جشن­‌هایی نداشتیم.

 

راجع به اینگونه برنامه ها به نظر می‌رسد مسئولین هم دیگر حال ندارند. در جشنواره کودک اصفهان از ما تقاضا کردند یک جشن بزرگ در سالن ۲۵ هزار نفری برگزار کنیم ولی در آخرین لحظه گفتند به خاطر بحث امنیتی پیش آمده در تهران، مجبوریم برنامه را کنسل کنیم و بنابراین جشنی هم برگزار نشد.

 

این جشن‌ها در سالم سازی محیط زندگی تاثیر بسیار زیادی دارد. مثلاً در  سوسنگرد جشنی به مناسبت آزادسازی این شهر گرفتیم.مسئولان عالی رتبه آن شهر بعدها به ما گفتند پس از این جشن فرمانده سپاه سوسنگرد محبوب­ترین شخص  شهر شد. 

 

 

  • 13
  • 3
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

پیشین: قابوس بن سعید

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

وبگاه: yasharsoltani.com

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

خویشاوندان : فرزند موسی کاظم و برادر علی بن موسی الرضا و برادر فاطمه معصومه

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

تحصیلات: فوق لیسانس مدیریت ورزشی

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

همسر: ساناز بیان

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
دیالوگ های ماندگار درباره خدا

دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا پنجره ای به دنیای درون انسان می گشایند و راز و نیاز او با خالق هستی را به تصویر می کشند. در این مقاله از سرپوش به بررسی این دیالوگ ها در ادیان مختلف، ادبیات فارسی و سینمای جهان می پردازیم و نمونه هایی از دیالوگ های ماندگار درباره خدا را ارائه می دهیم. دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا همیشه در تاریکی سینما طنین انداز شده اند و ردی عمیق بر جان تماشاگران بر جای گذاشته اند. این دیالوگ ها می توانند دریچه ای به سوی دنیای معنویت و ایمان بگشایند و پرسش های بنیادین بشری درباره هستی و آفریننده آن را به چالش بکشند. دیالوگ های ماندگار و زیبا درباره خدا نمونه دیالوگ درباره خدا به دلیل قدرت شگفت انگیز سینما در به تصویر کشیدن احساسات و مفاهیم عمیق انسانی، از تاثیرگذاری بالایی برخوردار هستند. نمونه هایی از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا در اینجا به چند نمونه از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا اشاره می کنیم: فیلم رستگاری در شاوشنک (۱۹۹۴): رد: "امید چیز خوبیه، شاید بهترین چیز. و یه چیز مطمئنه، هیچ چیز قوی تر از امید نیست." این دیالوگ به ایمان به خدا و قدرت امید در شرایط سخت زندگی اشاره دارد. فیلم فهرست شیندلر (۱۹۹۳): اسکار شیندلر: "من فقط می خواستم زندگی یک نفر را نجات دهم." این دیالوگ به ارزش ذاتی انسان و اهمیت نجات جان انسان ها از دیدگاه خداوند اشاره دارد. فیلم سکوت بره ها (۱۹۹۱): دکتر هانیبال لکتر: "خداوند در جزئیات است." این دیالوگ به ظرافت و زیبایی خلقت خداوند در دنیای پیرامون ما اشاره دارد. پارادیزو (۱۹۸۸): آلفردو: خسته شدی پدر؟ پدر روحانی: آره. موقع رفتن سرازیریه خدا کمک می کنه اما موقع برگشتن خدا فقط نگاه می کنه. الماس خونین (۲۰۰۶): بعضی وقتا این سوال برام پیش میاد که خدا مارو به خاطر بلاهایی که سر همدیگه میاریم می بخشه؟ ولی بعد به دور و برم نگاه می کنم و به ذهنم می رسه که خدا خیلی وقته اینجارو ترک کرده. نجات سربازان رایان: فرمانده: برید جلو خدا با ماست ... سرباز: اگه خدا با ماست پس کی با اوناست که مارو دارن تیکه و پاره می کنن؟ بوی خوش یک زن (۱۹۹۲): زنها ... تا حالا به زن ها فکر کردی؟ کی خلقشون کرده؟ خدا باید یه نابغه بوده باشه ... زیر نور ماه: خدا خیلی بزرگتر از اونه که بشه با گناه کردن ازش دور شد ... ستایش: حشمت فردوس: پیش خدا هم که باشی، وقتی مادرت زنگ می زنه باید جوابشو بدی. مارمولک: شاید درهای زندان به روی شما بسته باشد، اما درهای رحمت خدا همیشه روی شما باز است و اینقدر به فکر راه دروها نباشید. خدا که فقط متعلق به آدم های خوب نیست. خدا خدای آدم خلافکار هم هست. فقط خود خداست که بین بندگانش فرقی نمی گذارد. او اند لطافت، اند بخشش، بیخیال شدن، اند چشم پوشی و رفاقت است. دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم مارمولک رامبو (۱۹۸۸): موسی گانی: خدا آدمای دیوونه رو دوس داره! رمبو: چرا؟ موسی گانی: چون از اونا زیاد آفریده. سوپر نچرال: واقعا به خدا ایمان داری؟ چون اون میتونه آرامش بخش باشه. دین: ایمان دارم یه خدایی هست ولی مطمئن نیستم که اون هنوز به ما ایمان داره یا نه. کشوری برای پیرمردها نیست: تو زندگیم همیشه منتظر بودم که خدا، از یه جایی وارد زندگیم بشه ولی اون هیچوقت نیومد، البته اگر منم جای اون بودم خودمو قاطی همچین چیزی نمی کردم! دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم کشوری برای پیرمردها نیست سخن پایانی درباره دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا در هر قالبی که باشند، چه در متون کهن مذهبی، چه در اشعار و سروده ها و چه در فیلم های سینمایی، همواره گنجینه ای ارزشمند از حکمت و معرفت را به مخاطبان خود ارائه می دهند. این دیالوگ ها به ما یادآور می شوند که در جستجوی معنای زندگی و یافتن پاسخ سوالات خود، تنها نیستیم و همواره می توانیم با خالق هستی راز و نیاز کرده و از او یاری و راهنمایی بطلبیم. دیالوگ های ماندگار سینمای جهان درباره خدا گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش