یکشنبه ۰۹ اردیبهشت ۱۴۰۳
۱۱:۰۳ - ۲۷ بهمن ۱۳۹۵ کد خبر: ۹۵۱۱۰۳۰۲۲
فیلم و سینمای جهان

کارگردانی حرفه عجیب‌ و‌ غریبی است!

گفت‌وگو با پیتر برگ، به‌ بهانه موفقیت «افق آب‌های عمیق»

پیتر برگ جزو معدود فیلمسازان ژانر اکشن است که مسیر فیلمسازی خود را در خطی بدون پستی‌و‌بلندی طی کرده است. آثار او همواره اکشن‌‌هایی قهرمان‌محور بوده که با هزینه‌ای مشخص ساخته شده‌اند؛ نه آنچنان علاقه به ساخت پروژه‌‌هایی پرطمطراق چون سری‌فیلم‌های «جیمز باند» دارد و نه از مسیر ساخت اکشن خارج شده و برای مثال شروع به ملودرام‌سازی کرده است. برگ سال گذشته با دو فیلم «افق آب‌های عمیق» و «روز میهن‌پرستان» موفقیت‌های بسزایی را به کارنامه خود اضافه کرد؛ این در‌حالی بود که «افق آب‌های عمیق» هم در گیشه عملکردی موفقیت‌آمیز داشت و هم نظر منتقدان را جلب کرد و درنهایت نامزد دو جایزه اسکار برای تنظیم صدا و جلوه‌های ویژه شد. در مصاحبه‌ای که پیش‌رو دارید سعی بر این است که در مورد کلیت کارنامه برگ و علاقه‌اش به فیلم‌های اکشن صحبت شود و درنهایت دلیل علاقه نداشتن وی به آثار ابرقهرمانی مورد بررسی قرار ‌گیرد. این نکته به این دلیل در مورد پیتر برگ بیشتر خودنمایی می‌کند که این روزها از هر کارگردان موفقی در ژانر اکشن، انتظار می‌رود که وارد مبحث ابرقهرمان‌ها شود و نباید در مورد برگ این نکته را فراموش کرد که پیش از این‌که بازار ابرقهرمان‌ها دوباره گرم شود او با فیلمی چون «هنکوک» با بازی ویل اسمیت بخت خود را در این ژانر آزموده است و گویا علاقه‌ای به بازگشت ندارد.

 

اخبار فیلم و سینما,خبرهای فیلم و سینما,اخبار سینمای جهان,پیتر برگ

آیا علاقه دارید فیلم‌هایتان در فستیوال‌های مختلف نمایش داده شود؟

طبیعتا هر فیلمسازی دوست دارد اثرش در محیطی که افراد حاضر در آن به فیلم‌ها بیشتر از بقیه اهمیت می‌دهند نمایش داده شود، من غوطه‌ور شدن در دل فرهنگ فیلم‌ها و فیلم‌بین‌ها را دوست دارم اما موقعیتش هیچ‌گاه پیش نیامده است زیرا کارگردانی حرفه بسیار عجیب‌و‌غریبی است و انسان را منزوی می‌کند.

 

منظورتان چیست!؟

خب برای مثال فیلمسازان هیچ‌گاه نمی‌توانند به‌صورت آزادانه از صحنه فیلمبرداری همدیگر دیدن کنند، آن‌ها نمی‌توانند به‌سراغ محل کار همکاران خود بروند و به‌صورت عامیانه با آن‌ها مشورت کنند. فیلمسازان با هم صمیمی هستند ولی لزوما این سخن به معنی رفتاری دوستانه نیست، با این‌که رفتار اکثر آن‌ها با هم محترمانه و دوستانه است ولی اجازه نزدیک شدن به همدیگر را صادر نمی‌کنند. به‌طور‌کلی نمی‌توان فیلمسازان زیادی را درطول تاریخ یافت که وقت زیادی را با همدیگر گذرانده باشند زیرا تمام همکاران من عادت کرده‌اند در برآورده‌کردن خواسته‌هایشان خودکفا باشند. در مورد فستیوال‌ها هم همین‌گونه است، من هیچ‌گاه موقعیت این‌که در فستیوالی به‌صورت خودخواسته حاضر شوم را نداشتم چه برسد به اکران فیلم‌هایم. این اتفاق بسیار بامزه‌ای است که ما به‌جز فستیوال‌ها نمی‌توانیم به اندازه کافی به فیلم‌بین‌ها نزدیک شویم، تمام بازخوردهایی که یک فیلمساز در‌حال‌حاضر در مورد فیلمش می‌گیرد از طریق رسانه‌ها و خبرگزاری‌ها عبور کرده است. البته یادداشت‌ها و بازخوردهای محدودی که استودیوهای فیلمسازی در مورد فیلم‌ها دریافت می‌کنند را نیز نباید فراموش کرد، در هر صورت تفاوت چندانی ندارد و این بازخوردها نیز از فیلتر استودیوها عبور می‌کند. می‌توان گفت که فیلمسازان در این روزگار در جهان خود گیر افتاده‌اند.

 

نظرتان در مورد فیلم‌هایی که براساس یک داستان واقعی ساخته‌اید، چیست؟

زمانی که من شروع به ساختن فیلمی می‌کنم در درجه اول بسیار هیجان‌زده هستم، فکر می‌کنم دیگر فیلمسازان نیز همین‌گونه باشند زیرا در آغاز پروژه‌ای قرار گرفته‌اند (فرقی نمی‌کند اکشن، کمدی یا موزیکال) که قادر به انجام هر کاری در تصویرکردن دنیایی که در ذهن دارند هستند. این‌که داستان‌‌هایی که دوست داری را به‌تصویر بکشی برای یک فیلمساز بزرگترین شانس محسوب می‌شود و شانس دوم ساخت آثاری نه‌چندان کوچک و نه‌چندان بزرگ است. زیرا شما پس از گذشت مدتی و حضور در این حرفه به فکر تجربه‌کردن داستان‌‌هایی جدیدتر و بازسازی دنیاهایی تازه‌تر می‌افتید. ماجراهای واقعی این شانس را در اختیار فیلمساز می‌گذارد تا تجربه‌ای بی‌نظیر را به‌عنوان خالق از سر بگذراند. برای مثال خود من، زمانی که به اواسط کارنامه‌ام رسیدم به این فکر افتادم که چه چیزی در دنیای واقعی و غیرداستانی من را جذب می‌کند! فوتبال، فرهنگ، جنگ و... چه نکته‌ای بیشتر من را به‌سوی خود فرا می‌خواند! بنابراین به‌سراغ ساخت فیلم «پادشاهی» در عربستان سعودی رفتم و سپس اکشن «تنها بازمانده» را در عراق ساختم. هر دوی این فیلم‌ها به طریقی من را به صنعت نفت وصل می‌کرد و درنهایت کارم را به «افق آب‌های عمیق» کشاند.

 

اخبار فیلم و سینما,خبرهای فیلم و سینما,اخبار سینمای جهان,پیتر برگ

یعنی این نکته‌ای است که برای ساختن فیلم‌ها الهام‌بخش شما می‌شود؟

برای من این‌گونه است، برخی از کارگردان‌ها علاقه دارند آثار ابرقهرمانی بسازند، برخی عاشق فیلم‌های علمی‌تخیلی هستند، موتور من با فیلم‌های اکشنی که از دل دنیای واقعی بیرون آمده است روشن می‌شود. من علاقه زیادی به وقایع غیر‌داستانی دارم تا خود به آن حیاتی سینمایی بدهم.

 

اما شما فیلم ابرقهرمانی هم ساخته‌اید!

بله؛ ولی از ساخت آن فیلم لذت نبردم.

 

آیا علاقه دارید باردیگر فیلمی ابرقهرمانی بسازید؟

خیر؛ به‌هیچ‌وجه... من کارم با این قبیل آثار تمام شده است، دو فیلم سی‌جی‌ای محور مانند «هنکوک» و «ناو جنگی» ساخته‌ام. دوست دارم حتی اگر فیلمی با جلوه‌های ویژه زیاد می‌سازم باز هم اثری خلق کنم که هم از دل دنیای واقعی بیرون آمده باشد و هم مانند «افق آب‌های عمیق» سی‌جی‌ای در خدمت داستان باشد و نه برعکس. ذهن من نمی‌تواند به‌صورت سی‌جی‌ای دکوپاژ کند و صحنه‌ها را در خود تداعی کند، بیشتر علاقه دارم طبیعی فکر کنم.

 

چگونه مسئولیت فیلمی براساس داستانی واقعی را برعهده می‌گیرید!؟ شما که در آن محل نبوده‌اید و از همه جوانبِ رویدادی که درحال ساخت آن هستید خبر ندارید!

دوست ندارم در این مورد سختگیرانه فکر کنم، هدف اصلی‌ام انتقال مو‌به‌موی داستان اصلی نیست زیرا درنهایت جایی و نقطه‌ای پیدا می‌شود که با واقعیت تفاوت دارد و به‌عنوان گاف فیلم تلقی می‌شود، هدف اصلی من انتقال کلیتی از داستان است که بسیار قوی است، به اندازه‌ای قوی که تاثیرگذار باشد و دین خود را به ماجرای واقعی ادا کند. واقعیت این است که اگر بخواهم به‌گونه‌ای دیگر فکر کنم باید از خودم بپرسم که اگر این فیلم براساس داستان زندگی خودت بود، علاقه داشتی این بخش‌هایش حذف شود و یا این تغییرات در واقعیت، در بدنه آن صورت بگیرد!؟ راستش جوابم به این سوال هم مثبت است، احساس می‌کنم اگر هدف اصلی زندگی‌ام به‌درستی بیان شده باشد، جزئیات دیگر اهمیت چندانی ندارد.

 

اخبار فیلم و سینما,خبرهای فیلم و سینما,اخبار سینمای جهان,پیتر برگ

این اعتقادات در مورد «افق آب‌های عمیق» هم صدق می‌کند!؟

در «افق آب‌های عمیق» داستان نیازی به دخالت هیچ عامل خارجی‌ای نداشت، ماجرا به اندازه‌ای دراماتیک بود که نمی‌توانستیم حتی ذره‌ای در آن دخالت کنیم. ما با سرعت و دقت تمام توان خود را به‌کار گرفتیم تا روی واقعیت‌ها و رخدادها کار کنیم. این کار من را برای بهتر ساختن این فیلم تشویق می‌کرد زیرا دیدار با خانواده قربانی‌ها و بازماندگان ما را وارد بحرانی عاطفی کرده بود که نمی‌توانستیم از هیچ منظر از آن چشم‌پوشی کنیم. در حین تحقیقات فیلمنامه کار، انگار در زمان سفر کرده بودیم و احساس نزدیکی زیادی با بازماندگان این فاجعه می‌کردیم. تنها کاری که من به‌عنوان کارگردان انجام دادم شفاف‌سازی این حجم اطلاعات و اتفاقاتی بود که از دل این تحقیقات بیرون می‌آمد. البته در این مورد باید ذکر کنم که این سخنان باعث بی‌وفا بودن من در مورد داستان‌‌هایی که از آن‌ها الهام گرفته ام نیست، زمانی که تحقیقات به‌صورت کامل و جامع انجام شود بی‌شک برداشتی صحیح از اتفاقی که رخ داده است دارید و جان مطلب را به‌درستی منتقل می‌کنید. من برای فیلم «تنها بازمانده» همین روند را طی کردم، برای «نورهای جمعه شب» نیز همین تحقیقات کامل را انجام دادم و برای این فیلم نیز وقت زیادی با ۱۱ خانواده‌ای که در این حادثه دخیل بودند، گذراندم.

 

تجربه دشواری بود!؟

زمانی که با بیوه‌ها و بچه‌‌هایی که عزیزانشان را در این حادثه از دست داده بودند ملاقات کردم بسیار تحت‌تاثیر قرار گرفتم. من با اشخاصی روبه‌رو بودم که سعی می‌کردند با واقعیت از دست‌دادن عشق زندگی خود کنار بیایند. در برخی موارد بسیاری از روی‌دادن چنین اتفاقی عصبانی بودند، من باید به تمام اشخاصی که با آن‌ها مصاحبه می‌کردم این نکته را یادآوری می‌کردم که اشخاص جان‌باخته قصد به‌وجود آوردن این فاجعه زیست‌محیطی را نداشتند و تنها برای خاموش کردن آتش با دکل‌های غول‌پیکر نفتی دست‌و‌پنجه نرم کردند. البته در این مورد هم کارم به‌جایی رسید که متوجه شدم مدت‌هاست درحال توضیح دادن دلایل کشته شدن این افراد برای دیگران هستم، بنابراین تصمیم گرفتم تحقیقات را متوقف کرده و به‌مدت چند‌ماه ساعت چهار صبح از خواب بیدار شوم تا این فیلم را بسازم. زیرا دیگر نمی‌توانستم به تمام افرادی که سرراهم قرار می‌گیرند توضیح دهم که این افراد انسان‌های بدی نبودند. اگر دیگران دوست دارند این‌گونه در مورد افرادی که در این حادثه جان باختند فکر کنند، نمی‌شود طرز تفکرشان را با توضیح عوض کرد. بنابراین بیشتر تلاش کردم تا این نتیجه حاصل شد.

 

آیا فکر می‌کنید فیلم نظر مخاطبانش را در مورد حادثه‌ای که رخ داده عوض کرده است؟

واقعیت این است که من افرادی که در راه خاموش کردن دکل‌های نفتی جان باخته‌اند مقصر نمی‌دانم، از سویی افرادی که نظرشان با این فیلم هم عوض نمی‌شود را شماتت نمی‌کنم، پول زیادی در این میان به کمپانی‌های نفتی رسیده است و این واقعیت مردم را خشمگین کرده است. نمی‌شود با ساخت چنین اثری شعبده‌بازی کرد و به‌ناگهان نظر مردم درباره اتفاقی را تغییر داد. تنها امیدوارم اشخاص ناراضی از سوءاستفاده‌گرهای این حادثه با خانواده‌های کارگرانی که در این میان جان باخته‌اند بهتر رفتار کنند و برای لحظه‌ای خود را جای آن‌ها بگذارند.

 

 

khabargozarisaba.ir
  • 13
  • 1
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
محمدرضا احمدی بیوگرافی محمدرضا احمدی؛ مجری و گزارشگری ورزشی تلویزیون

تاریخ تولد: ۵ دی ۱۳۶۱

محل تولد: تهران

حرفه: مجری تلویزیون

شروع فعالیت: سال ۱۳۸۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی حسابداری و تحصیل در رشته مدیریت ورزشی 

ادامه
رضا داوودنژاد بیوگرافی مرحوم رضا داوودنژاد

تاریخ تولد: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۵۹

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر

شروع فعالیت: ۱۳۶۵ تا ۱۴۰۲

تحصیلات: دیپلم علوم انسانی

درگذشت: ۱۳ فروردین ۱۴۰۳

ادامه
احسان قربان زاده بیوگرافی احسان قربان زاده؛ خواننده تازه کار موسیقی پاپ ایران

محل زندگی: تهران 

ملیت: ایرانی

حرفه: خواننده

سبک: پاپ و سنتی ایرانی

ساز: تنبک، باغلاما و گیتار

ادامه
فرامرز اصلانی بیوگرافی فرامرز اصلانی از تحصیلات تا شروع کار هنری

تاریخ تولد: ۲۲ تیر ۱۳۳۳

تاریخ وفات : ۱ فروردین ۱۴۰۳ (۷۸ سال)

محل تولد: تهران 

حرفه: خواننده، آهنگساز، ترانه‌سرا، نوازندهٔ گیتار 

ژانر: موسیقی پاپ ایرانی

سازها: گیتار

ادامه
عقیل بن ابی طالب زندگینامه عقیل بن ابی طالب؛ از صحابه پیامبر و امام علی (ع)

تاریخ تولد: ده سال بعد از عام الفیل

محل تولد: مکه

محل زندگی: مکه، مدینه

دلیل شهرت: صحابه و پسرعموی محمد

درکذشت: دوران حکومت معاویه، مدینه

مدفن: بقیع

ادامه
علیرضا مهمدی بیوگرافی علیرضا مهمدی؛ پدیده کشتی فرنگی ایران

تاریخ تولد: سال ۱۳۸۱ 

محل تولد: ایذه، خوزستان، ایران

حرفه: کشتی گیر فرندگی کار

وزن: ۸۲ کیلوگرم

شروع فعالیت: ۱۳۹۲ تاکنون

ادامه
حسن معجونی بیوگرافی حسن معجونی بازیگر کمدی سینمای و تلویزیون ایران

چکیده بیوگرافی حسن معجونی

نام کامل: محمد حسن معجونی

تاریخ تولد: ۲۸ دی ۱۳۴۷

محل تولد: زنجان، ایران

حرفه: بازیگر، کارگردان، طراح، مدرس دانشگاه

تحصیلات: رشتهٔ ادبیات نمایشی از دانشکده سینما تئاتر دانشگاه هنر

آغاز فعالیت: ۱۳۷۵ تاکنون

ادامه
ابراهیم بن جعفر ابی طالب زندگینامه ابراهیم بن جعفر ابی طالب

نام پدر: جعفر بن ابی طالب

سن تقریبی: بیشتر از ۵۰ سال

نسبت های مشهور: برادر محمد بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر ابی طالبزندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

زندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب فرزند جعفر بن ابی طالب بوده است، برخی از افراد ایشان را همراه با محمد از نوه های جعفر می دانند که عمال بن زیاد وی را به شهادت رساند. برخی از منابع می گویند که ابراهیم و محمد هر دو از لشکر ابن زیاد فرار کرده بودند که بانویی در کوفه آنها را پناه می دهد، اما درنهایت سرشان توسط همسر این بانو که از یاران ابن زیاد بود از جدا شد و به شهادت رسیدند. 

ادامه
مریم طوسی بیوگرافی مریم طوسی؛ سریع ترین دختر ایران

تاریخ تولد: ۱۴ آذر ۱۳۶۷

محل تولد: تهران

حرفه: ورزشکار، دونده دوهای سرعت

تحصیلات: کارشناسی تربیت بدنی از دانشگاه تهران

قد: ۱ متر ۷۲ سانتی متر

ادامه
دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی

دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی شهاب حسینی یکی از بهترین بازیگران سینمای ایران است که تا به حال در آثار فاخری مانند محیا، دلشکسته، شهرزاد و... به نقش آفرینی پرداخته است. این هنرمند در هر یک از هنرنمایی های خود دیالوگ های ماندگاری دارد که در ادامه این مقاله از سرپوش قصد داریم به بخشی از آنها اشاره کنیم. بیوگرافی کوتاه از شهاب حسینی سید شهاب الدین حسینی تنکابنی در ۱۴ بهمن ۱۳۵۲ در تهران به دنیا آمد. وی اصالتا تن کابنی است و تحصیلات عالیه خود را در رشته روانشناسی از دانشگاه تهران برای مهاجرت به کانادا ناتمام گذاشت. وی در سال ۱۳۷۳ با پریچهر قنبری ازدواج کرد و حاصل این پیوند دو فرزند پسر به نام های محمد امین و امیرعلی است. فعالیت هنری شهاب حسینی با تئاتر دانشجویی و سپس، گویندگی در رادیو شروع شد. از جمله جوایز این هنرمند می توان به موارد زیر اشاره کرد: - او برای بازی در شمعی در باد (۱۳۸۲) و رستگاری در هشت و بیست دقیقه (۱۳۸۳) نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد جشنواره فیلم فجر شد.  - حسینی در سال ۱۳۸۷ با بازی در فیلم سوپر استار جایزه سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فیلم فجر را دریافت کرد. -  او خرس نقره‌ای بهترین بازیگر مرد جشنواره بین‌المللی فیلم برلین ۲۰۱۱ را به‌همراه گروه بازیگران فیلم جدایی نادر از سیمین کسب کرد. - او در جشنواره فیلم کن ۲۰۱۶ نیز با ایفای نقش در فیلم فروشنده توانست جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره فیلم کن را به خود اختصاص بدهد. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی؛ درباره شهاب حسینی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی فیلم سینمایی دلشکسته در نقش امیرعلی: - هر کی ریــش گـذاشت مسلمـــون نیـست، هـــرکی پیـشونیش رو داغ کـــرد، مــرد خــدا نیست. - تو همه ی اعتقادا اشتباه میشه. همیشه ام یه عده گرگن تو لباس میش! -  من بنده آن دمم که ساقی گوید یک جام دگر بگیر و من نتوانم - ما فردا میایم خواستگاری، دیگه نمی خوام خواهرم باشی می خوام نفسم باشی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در فیلم دلشکسته سریال شهرزاد در نقش قباد: -شهرزاد نمی دونی بدون، من با تو چیزایی پیدا کردم که هیچوقت تو زندگیم نداشتم و نمی خوام از دستش بدم. - ما همه مهره های سوخته ایم که زیر دست بزرگ آقاییم. -  آره خب عمو جان حقیقت تلخه عموجان، شنیدنش همچین یه جاهایی از وجدان آدمو جز میده. -  میرم صاف وامیستم جلوی بزرگ آقا بش میگم بزرگ آقا من، زن من، خب؟! پا به ماهه! عین ۱۰-۱۲ ماهو میخوام بمونم ور دلش چی میگی شما؟ - قباد : فقط یه سوال، خیلی دلم می خواد جوابشو بدونم، تو هنوزم دلت باهاشه؟ شهرزاد : فراموشی زمان می بره، فقط فکر می کنم اگه من به هر دری زدم، و اونی نشد که می خواستم بشه، لابد قسمت خرافه نیست، هست واقعا - موقتیه این روزا شهرزاد، می گذره. این وسط تنها چیزی که مهمه اینه که من هنوز با همه ی وجودم دوست دارم. عاشقتم - قباد : سخته واسم دوری تو اینو بفهم، چطوری اینو بهت ثابت کنم؟ شهرزاد : دیر شده، برای ثابت کردنش خیلی خیلی دیر شده … حتی ملک جوانبخت هزار و یک شبم نبودی وگرنه من کم قصه و داستان به گوش تو نخوندم. عاشق بزدل عشقو هم زایل می کنه آقای قباد دیوانسالار -قباد : این کارو باهام نکن شهرزاد. اینطوری خردم نکن. من هنوز دوستت دارم، خیلی بیشتر از قبل. همه چیو خراب نکن شهرزاد : برو قباد، پشت سرتم دیگه نگاه نکن -  من چی کار به کسی داشتم، داشتم زندگیمو می کردم. با بدبختی خودم سر و کله می زدم. اصلا روحمم خبر داشت همچین کسی تو این دنیا زندگی می کنه؟ کی نشونم داد؟ شما. بعدشم که فرستادینم تو بهشت تازه می خواستم بفهمم زندگی یعنی چی؟ تازه طعمش داشت زیر دهنم مزه مزه می کرد که یقه مو گرفتین ترپ انداختینم وسط جهنم. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال شهرزاد سریال مدار صفر درجه در نقش حبیب پارسا: -تو را به جای همه دوست میدارم-تو را به خاطر عطر نان گرم برفی که اب میشود -برای بخشش اولین گناه-تو را برای دوست داشتن دوست میدارم-تو را به خاطر تمام کسانی که دوست نمیدارم دوست میدارم ...  - همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛همين  - مظفر:منوببخش ...یافراموش کن! حبیب:میبخشم...ولی فراموش نمیکنم!!!  -حبيب: فقط چرا فكر مي كنيد كه سفر اعزام ممكنه منتفي بشه؟ دكتر: اين مملكت پسرجان،سرزمين گسل و زلزله و پس لرزه است!آدم از فردا روزش - این و خداوند باید جواب بده ، باید جواب این سوال رو بده ! اگه تو این دنیا هیچ جایی برای آرامش وجود نداره ؛ و اگه تمام رویاهای ما از عشق ، عدالت و آزادی فقط ی خیال بیهودس! پس چرا ما رو آفرید ؟!... -ميدوني چيه تقي جان؟من بر خلاف مرحوم پدرم،ازسياست چيز زيادي نميدونم! همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛ همين دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال مدار صفر درجه سایر فیلم ها: -یه پایان تلخ بهتر از یه تلخی پایان ناپذیره ... (درباره الی) - میدونی برتر از عشق بی فرجام چیه؟فرجام بدون عشق... (برف روی شیروانی داغ) - من زندگی مو باختم حاج اقا منو از زندون می ترسونی؟برو از خدا بترس ... (جدای نادر از سیمین) - جنگ احساس مسولیته نه شلیکه گلوله ... (شوق پرواز) - هر چه تو اوج میگیری دنیا از دید تو بزرگتر می شود و تو از دید دنیا کوچکتر می شوی ... (شوق پرواز) - تو کویر ادم به خدا نزدیک تره چون اسمون به زمین نزدیک تره ... (پلیس جوان) - میدونی چیت حرص ادمو درمیاره؟اینکه حالت از من بده ولی حس واقعیتو بهم نمیگی خب چیه هر چی هست بیا به خودم بگو فکر میکنی چیزیمه؟فکر میکنی چون چیزیمه عرضه ندارم پس چون عرضه ندارم دیگه.....این منصفانه نیست چون من دارم سعی خودمو میکنم غلطی تا حالا نتونستم بکنم چون نمیتونم تمرکز کنم رو کاری ک باید بکنم نمیتونم تمرکز کنم چون همه ی وقتمو اون چرت وپرتا ی مزخرف و دغدغه های احمقانه پر کرده دانشکده ی مزخرف و شاگردای خنگ و... (پرسه در مه) گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش