
به گزارش بانی فیلم،«زیبایی موازی» اثری دراماتیک و خانوادگی و پر مضمون و البته گریه آور است و در فاصله بسیار کمی بعد از فیلم اسکاری و تحسین شده «منچستر کنار دریا» ساخته کنت اونرگان اکران شده و شباهت هایی ساختاری با آن دارد اما اگر آن فیلم نیز در کار نبود فیلمی است که به تنهایی و بدون قیاس با سایر آثار مشابه هم می تواند منظور رسانی کند و پی آمدهای از هم پاشیدگی روانی یک خانواده بر اثر ناملایمات زمان را به تصویر بکشد.
وقتی رخون کنار کشید
قرار بود سناریویی که الن لوب برای «Collateral Beauty» نوشته، توسط الفونسو گومز رخون اسپانیایی که فیلم سه سال پیش او به نام «من، ارل و دختر رو به مرگ» سر و صدای زیادی بپا کرد و به یکی از آثار عمده سینمای مستقل سال ۲۰۱۴ تبدیل شد، به یک فیلم سینمایی برگردانده شود اما وی که فیلم «من و ارل» او نیز برخی المان های نمادین همسو با «زیبایی موازی» دارد، پس از رسیدن به عدم تفاهم با تهیه کنندگان فیلم از پروژه ساخت آن کنار کشید و همراه با او هیو جکمن و رونی مارا هم که قرار بود دو تا از نقش های اصلی را بازی کنند، انصراف دادند و اینجا بود که ویل اسمیت وارد صحنه شد و این چنین است که او را اینک یعنی در واپسین روزهای زمستان ۲۰۱۷ در ورسیونی که دیوید فرانکل به جای گومز رخون ساخته است. سکاندار و در رل اصلی می بینیم.
جادوگر امور تبلیغاتی
ویل اسمیت در این فیلم ایفاگر رل هاوارد است که در امر تبلیغات و بازاریابی چنان مهارتی دارد که وی را جادوگر این حرفه می نامند. او را در شرایطی می بینیم که مشغول صحبت با همکارانش و سایر اعضای ارشد شرکت تبلیغاتی متعلق به خویش است و بحث های آنها پیرامون سال بسیار موفقی است که پشت سر نهاده اند و می خواهند سال بعدی را نیز به همان شکل رقم بزنند. با این حال فیلم «زیبایی موازی» به ما می گوید که هاوارد هر چقدر در حرفه اش دقیق و قاطع است، در مسایل اجتماعی و زندگی خصوصی مردی رقیق القلب است و پیوسته به مقوله های زندگی و مرگ و رستگاری می اندیشد و مایل نیست که زندگی اش به شکل تهی بگذرد. در همین راستا متوجه می شویم که سه شریک اصلی هاوارد در این کمپانی نیز همپای او حرکت و به نبوغ وی تکیه می کنند و آنها ویت (ادوارد نورتون)، کلیر (کیت وینسلت) و سایمون (مایکل پنا) هستند.
سفر به سه سال بعد
اینجا است که سناریوی لوب و فیلمی که فرانکل براساس آن ساخته، ما را به سال بعد از وقایعی که برشمردیم، منتقل می کنند و از این طریق است که درمی یابیم هاوارد از مرد به غایت موفق سه سال پیش به یک مرد مردد و اندوهگین که در دقایق بسیاری در توهم غرق است، تغییر ماهیت داده و دلیل این امر این است که او طی زمان مورد بحث و به واقع دو سال پیش دختربچه اش را که ۶ سال بیشتر نداشت، به شکلی دلخراش از دست داده است و دائماً غم او را می خورد. درست است که او بعد از مدتی دوری از شغلش به شرکت خود بازگشته اما بر اثر مشغول بودن ذهنش به غم و حرمان دختر از دست رفته اش فقط جسم اش در محل حاضر است و حواس او جای دیگری است. با این اوصاف و توضیحات بدیهی است که این کمپانی تاثیرگذاری و نفوذ خود را از دست داده باشد و بدین روی برخی طرف های معامله این شرکت دلسرد شده و خود را کنار کشیده اند و سایر سرمایه گذاران هم تمایلی به همکاری با این کمپانی نشان نمی دهند و سه شریک و دوست هاوارد که پیشتر نیز نام و وصف شان را آوردیم، به رغم ادامه حمایت از هاوارد درصدد اعلام بی کفایتی او و برکناری اش هستند تا اداره شرکت را راساً در دست گیرند زیرا معتقدند چاره ای جز این ندارند و شرایط روحی نامساعد هاوارد آنها را به این سمت و سو سوق می دهد.
شرکایی نه چندان بهتر
حسن «زیبایی موازی» این است که به دقت نشان می دهد که این سه شریک نیز چندان بی نقص نیستند و به واقع ویت، کلیر و سایمون نیز اسیر شرایط نامساعد خویش اند و در دام کوته فکری های خود افتاده اند. طبق قصه ویت آنقدر بی مسوولیتی و عدم تعهد از خود نشان داده که زندگی زناشویی اش از هم پاشیده و دخترش (کایلی راجرز) نسبت به او احساس بیگانگی می کند. کلیر آنقدر روی کارش و وضعیت کمپانی متمرکز بوده و اتلاف وقت کرده که چشم باز می کند و می بیند ۴۰ سال سن را هم رد کرده و حتی اگر همین حالا ازدواج کند، بچه دار شدن برایش نزدیک به غیرممکن خواهد بود. در این میان سایمون نیز که از دیگران خوشبخت تر است و به تازگی پدر شده و فرزند دلبندش را بسیار دوست می دارد، راز یک بیماری شدید خود را از اعضای خانواده اش پنهان نگه داشته و اینجا است که مشخص می شود بی صلاحیتی این سه نفر برای گرداندن امور شرکت اگر بیشتر از هاوارد نباشد، کمتر هم نیست.
چشم های لبریز از اشک
شاید موسیقی متن تئودور شاپیرو پیش از نشستن کامل بر هر صحنه و گذاشتن تاثیر لازم به سرعت به سوی حادثه بعدی پر بکشد اما بازی قوی ویل اسمیت و آن چشم های سرشار از اشک های پنهان و پیشانی درهم پیچیده و موهای خاکستری شده دو طرف سر که خبر از گذر ایام می دهند، کاملاً حاکی از دست رفتن یک عزیز و غیرقابل جبران بودن این خسران نزد این مرد محزون است. سپس نقطه کلیدی و پایانی فیلم از راه می رسد. هنگامی که ویت سه بازیگر معمولی سینما با نامهای کوچک ایمی (کایرا نایت لی)، رافی (جاکوب لایتمور) و بریژیت (هلن میرن) را استخدام می کند تا در تماشاخانه ای در همان اطراف نمایشی را تمرین کنند که نشانگر امید در عین مرگ آرزوها است. هدف پنهانی و ماموریت اصلی آنها جلب نظر هاوارد و کشاندن او به سمت استعفا از سمت اش و واگذاری سهامش در کمپانی و رسیدن ویت و دو شریک دیگر به اهداف شان و تملک این مکان است. این خصلت زندگی است که «ریا» را آمیخته با «پاکی» ذاتی دوستان می کند و مُهر آخر بر کتاب زندگی اجتماعی هاوارد و البته جبر زمان است.
مشخصات فیلم
۳عنوان: «زیبایی موازی»
۳محصول: کمپانی های برادران وارنر و انونیموس کانتنت
۳تهیه کنندگان: بارد دوروس، مایکل شوگر، آنتونی برگمن و کوین فریکز
۳سناریست: آلن لوب
۳کارگردان: دیوید فرانکل
۳مدیر فیلمبرداری: ماریس آلبرتی
۳تدوینگر: اندرو مارکوس
۳موسیقی متن: تئودور شاپیرو
۳طول مدت: ۹۷ دقیقه
۳بازیگران: ویل اسمیت، ادوارد نورتون، کیت وینسلت، مایکل پنا، هلن میرن، نائومی هریس، کایرا نایت لی، جاکوب لاتیمور، آن داود، مری بت پیل و کایلی راجرز.
- 15
- 4