شنبه ۰۸ اردیبهشت ۱۴۰۳
۱۸:۴۲ - ۰۱ خرداد ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۰۳۰۰۲۲۶
موسیقی

آرش گوران رهبر ارکستر فیلارمونیک تهران:

اعتقادی به ناسیونالیسم در موسیقی ندارم

اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,موسیقی,آرش گوران

ارکستر فیلارمونیک تهران این قابلیت و پتانسیل را دارد که بالغ بر دوازده کنسرت یا بیشتر را طی سال برگزار کند.بازگشت انرژی از سوی مخاطبان همیشه برای من شگفت انگیز بوده است و به‌روی آن تاکید داشته ام

همه کنسرت های فیلارمونیک در راستای « با موسیقی از مرزهای جغرافیایی عبور کنیم»قدم بر می دارد.

با وجود تفاوت هایی که قطعات به لحاظ تاریخی وحتی دوره آهنگسازی دارند اما وقتی مخاطب به عنوان مجموعه به قطعات نگاه می کند نوعی از همجنسی میان آنها دیده می شود.

دوست دارم کانسپتی را که من برای انتخاب رپرتوار به آن فکر کرده‌ام با مخاطبش ارتباط برقرار کند و بیشتر دوست دارم برداشت مخاطب را بشنوم.

تاریخچه ارکستر فیلارمونیک تهران به سال‌های دور برمی‌گردد؛ از جمله ارکسترهایی که فعالیت آن برعهده بخش خصوصی است و طی این سال‌ها بارها باوجود توقف فعالیت، دوباره به کارخود ادامه داد و درهمین مدت زمان نیزکمتر فردی سراغی از کم کاری و بی‌انگیزه بودن این ارکسترگرفته است. حال نزدیک به ۶ سال است که آرش گوران رهبرجوان و با انگیزه سکان این ارکستر را برعهده دارد و بر این باوراست که «جوانان امروز درعرصه هنر از توانایی بالایی برخوردار هستند بنابراین برای اینکه بتوانیم درعرصه بین‌الملل فعالیت گسترده‌ای داشته باشیم باید فراتر از مرزهای جغرافیایی تلاش کنیم.» ارکسترفیلارمونیک تهران حال درتجربه‌ای متفاوت در روزهای ابتدایی خرداد ماه سال‌جاری با دو رپرتوار که به گفته رهبر ارکستر فیلارمونیک تهران کمتر از ۱۰ بار در جهان اجرا شده است به روی صحنه می‌رود اتفاقی که می‌تواند به جلب نظر مخاطب خاص ایرانی بینجامد و به اعتقاد آرش گوران می‌تواند جهان موسیقایی بدون مرز را ترسیم کرده و جامه عمل بپوشاند. آرش گوران رهبراین ارکستر در گفت‌وگویی که در ادامه می‌خوانید، درخصوص کنسرت پیش روی و فعالیت‌های اخیر ارکستر فیلارمونیک اشاراتی داشته است که در ادامه می‌خوانید.

ارکستر فیلارمونیک تهران چندان ارکستر پرکاری روی صحنه نیست و می‌توان گفت که گزیده کار است. با این تفاسیر این ارکستر تصمیم دارد بواسطه رهبری شما حرکت جدیدی را به نمایش بگذارد؛ اجرای پیش رو چه قدر به فضای مورد نظر شما نزدیک است؟ چون شما ظاهراً قصد داشتید موسیقی بدون مرز را ترسیم کنید.

درخصوص کم کاری ارکستر فیلارمونیک همیشه اعلام کرده‌ایم شرایط سالن‌ها و اسپانسری که می‌تواند وجود داشته باشد بخشی ازاین دلایل بوده است. به نظر من ارکستر فیلارمونیک می‌تواند بالغ بر دوازده کنسرت یا بیش ازآن طی سال برگزار کند و این قابلیت و پتانسیل دراین ارکسترهمیشه وجود داشته، دارد وخواهد داشت؛ چه ازنظر رپرتوار وچه به لحاظ توان اجرایی تیم وهمچنین ازنظر پتانسیلی که در نوازندگانم وجود دارد توانایی اجراهای متعدد را داشته‌ایم. شرایط موجود ازجمله ترافیک کنسرت‌ها در سالن‌های متفاوت وکمبود سالن‌های حرفه‌ای برای موسیقی‌هایی که فیلارمونیک ارائه می دهند و البته دلایل مالی باعث شده ارکستر فیلارمونیک، کنسرت‌های کمی برگزار کند، البته گزیده کاری را اتفاق خوبی برای ارکسترفیلارمونیک تهران می‌دانم. در واقع فیلارمونیک در رپرتواری که ارائه می‌دهد، تلاش می‌کند کارخود را به بهترین کیفیت ممکن برساند و تمام اجزای ممکن برای اجرای اثر هنری را در نظر بگیرد، ازآنها عبور کند و روی صحنه ببرد.

حال و روز ارکستر فیلارمونیک تهران در آستانه کنسرت پیش رو چگونه است؟

روزهای دوم و سوم مهرماه سال گذشته در تالار وحدت اجرای کنسرت داشتیم. دراین برنامه یک سولیست اوکراینی به نام دیما تکاچنکو حضور داشت که یکی از بهترین نوازندگان اوکراین محسوب می‌شود؛ بعد آن قصد داشتیم که دراسفند ماه، کنسرتی را برگزار کنیم ولی باز هم به همان دلایلی که عرض کردم، مجبور شدیم کنسرت را عقب‌تر بیندازیم و در تاریخ دیگری که هم سالن‌ها با ما همکاری دارند و هم می‌توانیم شرایط را فراهم کنیم، اجرا را روی صحنه ببریم. برای کنسرت پیش روی هم آماده اجرا هستیم، رپرتوارمان کاملاً بسته شده، نوازنده‌ها مشخص شده‌اند، تمرینات درحال انجام است، مجوز سالن هم گرفته شده و در تاریخ سوم خرداد سال‌جاری در تالار رودکی و چهارم خرداد در سالن وحدت روی صحنه خواهیم رفت.

با توجه به اینکه اشاره داشتید ارکستر فیلارمونیک این پتانسیل را دارد که دوازده کنسرت در سال برگزار کند با ملاحظات سختگیرانه شما برای آمادگی ارکستر جهت اجرای یک رپرتوار همخوانی دارد! چون شما از مدت‌ها قبل با سولیست‌ها وارد گفت‌و‌گو می‌شوید و تمرینات هم مدت زمان زیادی را طلب می‌کند. واقعاً امکان اجرای دوازده کنسرت در طول سال وجود دارد؟

 بله، امکان آن وجود دارد. تمام این پروسه برای فیلارمونیک درهمان یک ماه می‌تواند خیلی راحت فراهم شود چرا که من اگر بخواهم برنامه‌ام را سالانه تنظیم کنم از اوایل کار با تمام سولیست‌ها و کسانی که می‌خواهم با آنها همکاری داشته باشم، توسط تیم اجرایی‌ام مکاتبات را انجام خواهم داد. می‌توانم اعضایی را که می‌خواهم کنارم باشند، سولیست‌ها و نوازنده‌ها را در بار اول هماهنگ کنم تا در طول سال تفکیک شوند و در زمان‌های مختلف با آنها صحبت و در نهایت همکاری شود. اینکه ارکستر فیلارمونیک از مدت‌ها قبل برنامه‌ریزی می‌کند باز هم به موضوع سالن و شرایطی که ممکن است براحتی فراهم نشود ارتباط دارد.استاندارد این است که محیط برای ارکستری که چنین مخاطبی را در موسیقی‌های کلاسیک بویژه در ارکسترهای خصوصی داشته فراهم شود. به همین خاطر تمریناتی که ما انجام می‌دهیم در نهایت نصف یک ماه را در برمی گیرد ولی چون فاصله تمرین‌ها زیاد است و ممکن است نهایتاً دو جلسه در هفته تمرین داشته باشیم حدوداً یک ماه و نیم زمان می‌برد تا کل پروسه کنسرت به روی صحنه برود ولی اگرهمه جلسات را پشت سرهم حساب کنیم بیشتر از پانزده روز نمی‌شود. البته رپرتوارهمیشه دغدغه‌های زیادی به همراه دارد. من حساسیت‌های بسیاری را در انتخاب رپرتوارم دارم. این بخش، بخشی است که به نوعی رنج من محسوب می‌شود که باید تحمل کنم. برای اینکه اثر هنری را برای مخاطبم روی صحنه ببرم، این موضوع را همیشه با کمال میل پذیرفته ام. در پس زمینه ذهنم همیشه این مسأله وجود داشته که به مخاطب و حتی به نوازندگان و توان اجرایی ارکسترفکر کنم؛ درست است که امکان دارد همه این موارد زمان بر باشد ولی می‌توان طرح تهیه سالن را هم خیلی راحت برای ارکستر فیلارمونیک برنامه‌ریزی کرد.

به نظر شما جامعه ایران چنین عطشی را دارد؟ ما می‌بینیم که ارکستر سمفونیک معمولاً رپرتوارهایی را روی صحنه می‌برد که شاید خیلی از آنها چندان متعلق به این شیوه موسیقی نباشد. آیا خواست مردم این نیست که گاهی کارهای سطحی تری هم انجام شود؟

اگر بخواهم از تجربه خودم در کنسرت‌هایی که داشته‌ایم، بگویم، پاسخی که می‌توانم بدهم این است که بازگشت انرژی از سوی مخاطبان به سمت فیلارمونیک شگفت انگیز بوده است، همیشه روی این نکته تأکید کرده ام. درست است رپرتواری که ما روی صحنه برده ایم، گستره زیادی از تاریخ موسیقی را دربرمی‌گیرد ولی تا حدی سعی کرده‌ام که به مفهوم خود رپرتوار توجه شود. من صحبت‌های همه مخاطبانم را نشنیده‌ام و به همین خاطر نمی‌توانم آمارهای غلط بدهم و بگویم همه مردم کار ما را دوست داشتند ولی شاید درصد زیادی از مخاطبانی که به کنسرت فیلارمونیک آمدند، از رپرتوار و در مرحله بعد از اجرای کنسرت بسیار راضی بودند و احساس خوبی داشتند. این احساس هم روی صحنه به من برگشته است و هم بعد از کنسرت آن را دریافت کرده‌ام. یکی از مهم‌ترین دلایلی که فیلارمونیک کارمی کند و اثر هنری روی صحنه می‌برد، همین مخاطبانی هستند که این گونه واکنش نشان می‌دهند. این موضوع در ابتدا برای خودم هم شگفت انگیز بود.

شما از چه زمانی رهبری ارکستر فیلارمونیک تهران را برعهده داشته‌اید؟

من از سال ۱۳۸۵ در حال انجام این کار هستم و ارکستر را رهبری می‌کنم. در واقع خودم یکی از مؤسسانش بودم. شاید در پنج سال اخیر که با ارکستر فیلارمونیک تهران کار می‌کنم، احساس کردم که واقعاً مخاطب ما ارتباط خیلی خوبی با فیلارمونیک برقرار کرده است. البته وقتی می‌گویم «مخاطب» باید به چند نکته توجه کنیم؛ وقتی ما فقط دو شب در تالار وحدت اجرا می‌کنیم، می‌توانیم تنها راجع به هزار و چهارصد نفر حرف بزنیم اما در همان کنسرت، مخاطبانی که اجرای فیلارمونیک را دیدند، به نظرم ارتباط عجیبی با آثار و بویژه اجرای ارکستر برقرار کردند. حالا این ارتباط‌ها متفاوت بوده است؛ نمی‌توانم بگویم خوب، بد یا عالی بوده است. دوست ندارم ازچنین صفاتی استفاده کنم چون اصولاً اعتقاد دارم که مخاطب باید راجع به اجرایی که دیده، حرف بزند، نه من. من حرف‌های خودم را روی صحنه با دست هایم، با نوازندگانم و اجرایی که ارائه می‌دهند می‌گویم. چیزی که به ما برمی گردد، بازخورد مخاطب است. احساسی که همیشه در کنسرت هایم داشته ام، احساس شگفت انگیزی بوده است. این یکی از مهم‌ترین دلایلی بوده است که فیلارمونیک، کنسرت می‌دهد.

درسؤال اول، موضوعی را مطرح کردیم که فرصت نشد به آن پاسخ دهید، شما طرحی را آغاز و تلاش کردید هدف خود را با استفاده از فضای مجازی با مخاطبان، در میان بگذارید. اجرای پیش رو چه قدر به طرح «موسیقی بدون مرز» مرتبط است؟

پاسخ این سؤال را باید از تیم اجرایی ارکستر پرسید چون جواب روشن تری می‌دهند. ایده و  طرح از سوی من بوده ولی به هر حال با همفکری به اجرا رسیده است. فکر می‌کنم تیم اجرایی جواب‌های صریح تری خواهد داد. به طور کلی می‌توانم بگویم که همه کنسرت‌های فیلارمونیک در راستای «با موسیقی از مرزهای جغرافیایی عبور کنیم» قدم برمی دارد. طرحی که شروع کردیم بواسطه امکانی که فضای مجازی برای ارتباط راحت‌تر و مستقیم‌تر با مخاطب ایجاد می‌کند، پیش می‌رود؛ خواستیم که رپرتوار متفاوتی را از آهنگسازان کشورهای مختلف به مخاطبان خود ارائه دهیم، لینکش را در اختیارشان بگذاریم و راجع به آن با مخاطبان صحبت کنیم. خواستیم که اعضای ارکستر روبه‌روی دوربین قرار بگیرند به مخاطب‌شان رو در رو یک پیشنهاد موسیقایی بدهند تا مخاطبان آن فایل صوتی را گوش کنند. در واقع یک کار جنبی کنار کنسرت‌هایی بوده که فیلارمونیک در نظر داشته انجام دهد.

مبنای کنسرت پیش رو چیست؟

همه رپرتوارهایی که فیلارمونیک اجرا کرده به آن گزاره «با موسیقی از مرزهای جغرافیایی عبور کنیم» ربط دارد و خواهد داشت اما نمی‌توانم بگویم که رپرتوار این کنسرت صرفاً به دلیل عبور از مرزهای جغرافیایی انتخاب شده است. اصولاً همیشه یک یا چند کانسپت بسیار مهم برای من در انتخاب یک رپرتوار وجود دارد. باید بگویم که من در مقابل یک سؤال، آدم سختی می‌شوم؛ وقتی از من می‌پرسند چرا؟! من مثل کسی هستم که اثری را می‌نویسد و دلیل این کار را کسی از او نمی‌پرسد و فقط به آن اثر گوش می‌دهد. فکر می‌کنم دلیل رپرتوار ما خود همان رپرتوار و اجرایش است. در واقع برداشتی که مخاطب از این اثر خواهد کرد دلیل انتخاب من است. دلم نمی‌خواهد قبل از اینکه روی صحنه یک اثر را رهبری می‌کنم راجع به اینکه چرا این رپرتوار را انتخاب کرده‌ام و دنبال چه کانسپتی در آن بوده ام، خیلی صحبت کنم. دوست دارم کانسپتی را که من برای انتخاب رپرتوار به آن فکر کرده‌ام با مخاطبش ارتباط برقرار کند و بیشتر دوست دارم برداشت مخاطب را بشنوم.

شیوه رهبری شما به لحاظ اکت‌هایی که روی صحنه دارید، انرژیک است. این شیوه را از کجا آموختید و این شیوه احیاناً با قطعه‌ای که اجرا می‌کنید، ارتباط دارد؟

اگر بخواهیم بگوییم شیوه رهبری، در حال صحبت درباره تکنیک رهبری یا مکاتب رهبری هستیم. در مقابل هم می‌توانیم در مورد استیل رهبری می‌کنیم. این موارد یک مقدار با هم متفاوت هستند که نیازمند یک بحث تخصصی و مفصل است. اینکه در من چه اتفاقی افتاد که احساس کردم به رهبری ارکستر علاقه دارم، چگونه اتفاقات را پیگیری کردم و چه مطالعاتی داشتم، تاریخچه‌ای طولانی دارد. البته اینکه شما از رهبری من تعبیر انرژیک دارید، شاید به نوعی تعبیر و تفسیر شماست که مخاطب ارکستر هستید. این طور فکر نمی‌کنم که رهبری من فقط می‌تواند یک انرژی باشد. من خودم را روی صحنه متعلق به اثر و از سوی دیگر اثر را برای خودم می‌دانم. من تجارب کمپوزیسیون هم زیاد دارم، یعنی موسیقی‌های زیادی را چه برای تئاتر، چه برای فیلم و چه به صورت شخصی برای خودم ساخته ام، به همین دلیل روی صحنه احساس می‌کنم اثر را خودم نوشته و ساخته ام.

بواسطه تمریناتی هم که با ارکستر انجام می‌دهم، سعی می‌کنم از دریچه‌هایی از اثر عبور کنم و خودم را در لحظه خلق اثر به جای آن آهنگساز بگذارم و ببینم من از نوازنده‌ای که قرار است اثر را اجرا یا یک رهبر که قرار است کار را رهبری کند، چه می‌خواهم. به همین دلیل سعی می‌کنم به همه این مسائل توجه کنم. امیدوارم این گونه بوده باشد و محصولی که من به همراه تمام نوازنده‌های ارکستر فیلارمونیک روی صحنه ارائه می‌دهیم، همان محصولی باشد که واقعاً از دریچه حقیقت اثر عبور کرده است. تلاش من این است که خودم را از آنِ اثر کنم. تکنیک که بحث جدا و مفصلی دارد ولی اگر راجع به حالی که روی صحنه دارم، می‌پرسید، واقعاً خودم هم نمی‌دانم چه حالی است. من فقط همراه اثر و نوازندگانم می‌شوم. ارتباط چشمی و حتی قلبی ما روی صحنه بسیار زیاد است. پس فقط متوجه می‌شوم کنسرت شروع یا تمام شده است. این واقعاً یک حس درونی است که آن لحظه دارم و مایل هستم با شما به اشتراک بگذارم.

برخی معتقدند موسیقی در تئاتر و سینما به صورت تام و تمام نیست و به نوعی اثر در خدمت چیز دیگری است. نظر شما در این باره چیست؟

صددرصد همین طور است. ما «Absolute music» یا «موسیقی محض» داریم. موسیقی کلامی داریم که کلام و اشعار به هر زبان و استیل و حتی ژانری در آن محوریت مهمی دارند. «موسیقی پروگراماتیک» داریم که برای یک برنامه ساخته می‌شود. موسیقی‌های پروگراماتیکی داریم که قرار نبوده تئاتری روی صحنه برود ولی بواسطه آن نمایشنامه یا سناریو یا شعر، به اثر تبدیل شده است. ما ژانر و استیل مهمی در موسیقی به نام «Symphonic poem» داریم که براساس یک منظومه شعری یا چیزی غیرموسیقایی ولی با الهام از آن ساخته شده است. فکر می‌کنم «کارل لوئوه»، آهنگساز آلمانی بنیانگذارش بود و بعد فرانتس لیست، آهنگساز مجارستانی آن را تکمیل کرد. مثلاً «شب دگرگون» را آرنولد شونبرگ، آهنگساز اتریشی براساس شعر ریچارد دمل ساخته است ولی نه اثری از شعر وجود دارد و نه شعری خوانده می‌شود. موسیقی کاملاً instrumental و‌ سازی و ارکسترال است. در واقع شونبرگ براساس تأثیری که از شعر گرفته، اثر نوشته است.

می‌توان گفت شبیه به یک اقتباس ذهنی است...

بله دقیقاً، می‌توان گفت شعر منشأ الهام ساخت یک اثر بوده است. موسیقی‌هایی که من برای تئاتر ساختم قطعاً می‌بایست در خدمت صحنه باشد اما موسیقی‌هایی که در کنسرت اجرا کرده‌ام یا برای پیانو ساخته‌ام، شخصی و به نوعی «Absolute music» هستند. در واقع شاید درون خودشان کانسپت و حتی اگر دورتر نگاه کنیم، پروگرام و روایت از یک چیزی هم داشته باشند اما کاملاً شخصی محسوب می‌شوند.

نکته‌ای که در مورد رپرتوار ارکستر فیلارمونیک وجود دارد، این است که با وجود تفاوت‌هایی که قطعات به لحاظ تاریخی و حتی دوره آهنگسازی دارند اما وقتی مخاطب به‌عنوان یک مجموعه به قطعات نگاه می‌کند، نوعی از همجنسی میان آنها دیده می‌شود...

شما از من می‌خواهید در مورد کانسپت صحبت کنم و اینکه چرا رپرتوارها همگن و همگون هستند اما باید بگویم که صحبت در این باره برایم کمی سخت است چون وارد بحث زیبایی شناسی رپرتوار می‌شویم که من ترجیح می‌دهم راجع به این موضوع حرف نزنم، چون به شخصه آدمی هستم که احساس می‌کنم کار فقط باید روی صحنه شنیده شود. فقط موسیقی است که می‌تواند راجع به خودش صحبت کند. من هم چون آن کانسپت در ذهنم بوده و آن موسیقی را انتخاب کرده ام، دلم می‌خواهد تفسیرش را در مخاطب ببینم، نه تأثیر حرف هایم را. ما دو اثر چهار قسمتی و در واقع چهار «موومانه» را اجرا خواهیم کرد. نخستین اثری که اجرا خواهیم کرد «چهار فصل» اثر آستور پیاتزولا، آهنگساز آرژانتینی است که یک آهنگساز روس به اسم لئونید دسیاتنیکوف، این اثر را recompose یا بازآفرینی کرده است. او وابستگی‌های تماتیک و مفهوم تماتیک و فولکلور آرژانتینی پیاتزولا را حفظ کرده ولی براساس آن یک اثر کاملاً جدید را ساخته است. با اینکه تم‌های پیاتزولا را در «چهار فصل» دوست دارم ولی به نظر من، دسیاتنیکوف اثر را صد مرحله جلو برده است.

بخش دوم کنسرت شما به چه اثری اختصاص دارد؟

پارت دوم کنسرت ما اثری به نام «سمفونی برای ارکستر زهی» ساخته فکرت امیروف، آهنگساز آذربایجانی است. هر دو رپرتوار برای نخستین بار در ایران اجرا می‌شوند. اینجا می‌خواهم در مورد یک حقیقت تاریخی صحبت کنم، فکر نمی‌کنم هیچ کدام از این رپرتوارها بیش از ۱۰ بار در جهان روی صحنه رفته باشند. البته ممکن است «چهار فصل» پیاتزولا زیاد اجرا شده باشد ولی هر دو رپرتوار به قدری جدید هستند که مطمئنم خیلی زیاد اجرا نشده‌اند. به نظر من اجرای این قطعات در ایران جذابیت زیادی خواهد داشت. خیلی جالب است که بدانید فکرت امیروف این اثر را به یاد نظامی گنجوی نوشته است. من به قدری با این اثر ارتباط برقرار کردم که فقط لحظه‌ها را می‌شمردم که ارکستر فیلارمونیک، این اثر را به روی صحنه ببرد. نخستین بار است که یقین دارم مخاطبان ما با دومین اثر به طور صددرصد ارتباط برقرار خواهند کرد. اگر نخواهم مطلق صحبت کنم، می‌توانم بگویم ۹۹ درصد جذب این اثر می‌شوند. «سمفونی برای ارکستر زهی»، اثری است که به اعتقاد من بشدت تأثیرگذار است. می‌توان گفت «Symphonic poem» است و با تأثیر از زندگی و آثار نظامی ساخته شده است.

با این توصیف، صدای سازهای ارکستر هنگام اجرای این قطعه باید ایرانی باشد...

تم کار تقریباً آذری، صدا می‌دهد. فکر می‌کنم علاقه مندان به تم‌های موسیقی فولکلور آذربایجان خیلی به سمت این اثر جذب شوند. من نمی‌خواهم اسم ایرانی یا آذربایجانی روی اثر بگذارم اما به نظر من «سمفونی برای ارکستر زهی» خیلی از آثار نظامی را در مفهوم و معنی خود دارد. «سمفونی برای ارکستر زهی» مثل «مخزن الاسرار» نظامی و همان قدر رازآمیز است. این اثر همان قدر عاشقانه است که «خسرو و شیرین» عاشقانه بود.

آیا فکرت امیروف مانند نظامی گنجوی، ناسیونالیست هم بود؟

او ناسیونالیست بوده ولی به نظر من در موسیقی نمی‌توان دنبال این  واژه‌ها گشت چون چیزی از موسیقی، این موضوع را نشان نمی‌دهد. خود امیروف خیلی متعهد به موسیقی آذربایجان بوده است. البته تأثیری که از یک شاعر پارسی گرفته برای آن آهنگساز خیلی شگفت انگیز است. با وجود این اصولاً نمی‌شود برای آثار موسیقی در راستای همان گزاره «با موسیقی از مرزهای جغرافیایی عبور کنیم» واژه ناسیونالیست را استفاده کرد. هر چند در تاریخ، آهنگسازان ناسیونالیست روس داشته‌ایم، مانند کورساکف، سزار کوئی، برودین و... آهنگسازان ملی و ناسیونالیست روسیه محسوب می‌شوند. مانوئل دفایا هم آهنگساز ناسیونالیست اسپانیایی به شمار می‌رود اما من اعتقادی به این مسأله ندارم.

  • 9
  • 3
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
محمدرضا احمدی بیوگرافی محمدرضا احمدی؛ مجری و گزارشگری ورزشی تلویزیون

تاریخ تولد: ۵ دی ۱۳۶۱

محل تولد: تهران

حرفه: مجری تلویزیون

شروع فعالیت: سال ۱۳۸۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی حسابداری و تحصیل در رشته مدیریت ورزشی 

ادامه
رضا داوودنژاد بیوگرافی مرحوم رضا داوودنژاد

تاریخ تولد: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۵۹

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر

شروع فعالیت: ۱۳۶۵ تا ۱۴۰۲

تحصیلات: دیپلم علوم انسانی

درگذشت: ۱۳ فروردین ۱۴۰۳

ادامه
احسان قربان زاده بیوگرافی احسان قربان زاده؛ خواننده تازه کار موسیقی پاپ ایران

محل زندگی: تهران 

ملیت: ایرانی

حرفه: خواننده

سبک: پاپ و سنتی ایرانی

ساز: تنبک، باغلاما و گیتار

ادامه
فرامرز اصلانی بیوگرافی فرامرز اصلانی از تحصیلات تا شروع کار هنری

تاریخ تولد: ۲۲ تیر ۱۳۳۳

تاریخ وفات : ۱ فروردین ۱۴۰۳ (۷۸ سال)

محل تولد: تهران 

حرفه: خواننده، آهنگساز، ترانه‌سرا، نوازندهٔ گیتار 

ژانر: موسیقی پاپ ایرانی

سازها: گیتار

ادامه
عقیل بن ابی طالب زندگینامه عقیل بن ابی طالب؛ از صحابه پیامبر و امام علی (ع)

تاریخ تولد: ده سال بعد از عام الفیل

محل تولد: مکه

محل زندگی: مکه، مدینه

دلیل شهرت: صحابه و پسرعموی محمد

درکذشت: دوران حکومت معاویه، مدینه

مدفن: بقیع

ادامه
علیرضا مهمدی بیوگرافی علیرضا مهمدی؛ پدیده کشتی فرنگی ایران

تاریخ تولد: سال ۱۳۸۱ 

محل تولد: ایذه، خوزستان، ایران

حرفه: کشتی گیر فرندگی کار

وزن: ۸۲ کیلوگرم

شروع فعالیت: ۱۳۹۲ تاکنون

ادامه
حسن معجونی بیوگرافی حسن معجونی بازیگر کمدی سینمای و تلویزیون ایران

چکیده بیوگرافی حسن معجونی

نام کامل: محمد حسن معجونی

تاریخ تولد: ۲۸ دی ۱۳۴۷

محل تولد: زنجان، ایران

حرفه: بازیگر، کارگردان، طراح، مدرس دانشگاه

تحصیلات: رشتهٔ ادبیات نمایشی از دانشکده سینما تئاتر دانشگاه هنر

آغاز فعالیت: ۱۳۷۵ تاکنون

ادامه
ابراهیم بن جعفر ابی طالب زندگینامه ابراهیم بن جعفر ابی طالب

نام پدر: جعفر بن ابی طالب

سن تقریبی: بیشتر از ۵۰ سال

نسبت های مشهور: برادر محمد بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر ابی طالبزندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

زندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب فرزند جعفر بن ابی طالب بوده است، برخی از افراد ایشان را همراه با محمد از نوه های جعفر می دانند که عمال بن زیاد وی را به شهادت رساند. برخی از منابع می گویند که ابراهیم و محمد هر دو از لشکر ابن زیاد فرار کرده بودند که بانویی در کوفه آنها را پناه می دهد، اما درنهایت سرشان توسط همسر این بانو که از یاران ابن زیاد بود از جدا شد و به شهادت رسیدند. 

ادامه
مریم طوسی بیوگرافی مریم طوسی؛ سریع ترین دختر ایران

تاریخ تولد: ۱۴ آذر ۱۳۶۷

محل تولد: تهران

حرفه: ورزشکار، دونده دوهای سرعت

تحصیلات: کارشناسی تربیت بدنی از دانشگاه تهران

قد: ۱ متر ۷۲ سانتی متر

ادامه
دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی

دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی شهاب حسینی یکی از بهترین بازیگران سینمای ایران است که تا به حال در آثار فاخری مانند محیا، دلشکسته، شهرزاد و... به نقش آفرینی پرداخته است. این هنرمند در هر یک از هنرنمایی های خود دیالوگ های ماندگاری دارد که در ادامه این مقاله از سرپوش قصد داریم به بخشی از آنها اشاره کنیم. بیوگرافی کوتاه از شهاب حسینی سید شهاب الدین حسینی تنکابنی در ۱۴ بهمن ۱۳۵۲ در تهران به دنیا آمد. وی اصالتا تن کابنی است و تحصیلات عالیه خود را در رشته روانشناسی از دانشگاه تهران برای مهاجرت به کانادا ناتمام گذاشت. وی در سال ۱۳۷۳ با پریچهر قنبری ازدواج کرد و حاصل این پیوند دو فرزند پسر به نام های محمد امین و امیرعلی است. فعالیت هنری شهاب حسینی با تئاتر دانشجویی و سپس، گویندگی در رادیو شروع شد. از جمله جوایز این هنرمند می توان به موارد زیر اشاره کرد: - او برای بازی در شمعی در باد (۱۳۸۲) و رستگاری در هشت و بیست دقیقه (۱۳۸۳) نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد جشنواره فیلم فجر شد.  - حسینی در سال ۱۳۸۷ با بازی در فیلم سوپر استار جایزه سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فیلم فجر را دریافت کرد. -  او خرس نقره‌ای بهترین بازیگر مرد جشنواره بین‌المللی فیلم برلین ۲۰۱۱ را به‌همراه گروه بازیگران فیلم جدایی نادر از سیمین کسب کرد. - او در جشنواره فیلم کن ۲۰۱۶ نیز با ایفای نقش در فیلم فروشنده توانست جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره فیلم کن را به خود اختصاص بدهد. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی؛ درباره شهاب حسینی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی فیلم سینمایی دلشکسته در نقش امیرعلی: - هر کی ریــش گـذاشت مسلمـــون نیـست، هـــرکی پیـشونیش رو داغ کـــرد، مــرد خــدا نیست. - تو همه ی اعتقادا اشتباه میشه. همیشه ام یه عده گرگن تو لباس میش! -  من بنده آن دمم که ساقی گوید یک جام دگر بگیر و من نتوانم - ما فردا میایم خواستگاری، دیگه نمی خوام خواهرم باشی می خوام نفسم باشی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در فیلم دلشکسته سریال شهرزاد در نقش قباد: -شهرزاد نمی دونی بدون، من با تو چیزایی پیدا کردم که هیچوقت تو زندگیم نداشتم و نمی خوام از دستش بدم. - ما همه مهره های سوخته ایم که زیر دست بزرگ آقاییم. -  آره خب عمو جان حقیقت تلخه عموجان، شنیدنش همچین یه جاهایی از وجدان آدمو جز میده. -  میرم صاف وامیستم جلوی بزرگ آقا بش میگم بزرگ آقا من، زن من، خب؟! پا به ماهه! عین ۱۰-۱۲ ماهو میخوام بمونم ور دلش چی میگی شما؟ - قباد : فقط یه سوال، خیلی دلم می خواد جوابشو بدونم، تو هنوزم دلت باهاشه؟ شهرزاد : فراموشی زمان می بره، فقط فکر می کنم اگه من به هر دری زدم، و اونی نشد که می خواستم بشه، لابد قسمت خرافه نیست، هست واقعا - موقتیه این روزا شهرزاد، می گذره. این وسط تنها چیزی که مهمه اینه که من هنوز با همه ی وجودم دوست دارم. عاشقتم - قباد : سخته واسم دوری تو اینو بفهم، چطوری اینو بهت ثابت کنم؟ شهرزاد : دیر شده، برای ثابت کردنش خیلی خیلی دیر شده … حتی ملک جوانبخت هزار و یک شبم نبودی وگرنه من کم قصه و داستان به گوش تو نخوندم. عاشق بزدل عشقو هم زایل می کنه آقای قباد دیوانسالار -قباد : این کارو باهام نکن شهرزاد. اینطوری خردم نکن. من هنوز دوستت دارم، خیلی بیشتر از قبل. همه چیو خراب نکن شهرزاد : برو قباد، پشت سرتم دیگه نگاه نکن -  من چی کار به کسی داشتم، داشتم زندگیمو می کردم. با بدبختی خودم سر و کله می زدم. اصلا روحمم خبر داشت همچین کسی تو این دنیا زندگی می کنه؟ کی نشونم داد؟ شما. بعدشم که فرستادینم تو بهشت تازه می خواستم بفهمم زندگی یعنی چی؟ تازه طعمش داشت زیر دهنم مزه مزه می کرد که یقه مو گرفتین ترپ انداختینم وسط جهنم. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال شهرزاد سریال مدار صفر درجه در نقش حبیب پارسا: -تو را به جای همه دوست میدارم-تو را به خاطر عطر نان گرم برفی که اب میشود -برای بخشش اولین گناه-تو را برای دوست داشتن دوست میدارم-تو را به خاطر تمام کسانی که دوست نمیدارم دوست میدارم ...  - همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛همين  - مظفر:منوببخش ...یافراموش کن! حبیب:میبخشم...ولی فراموش نمیکنم!!!  -حبيب: فقط چرا فكر مي كنيد كه سفر اعزام ممكنه منتفي بشه؟ دكتر: اين مملكت پسرجان،سرزمين گسل و زلزله و پس لرزه است!آدم از فردا روزش - این و خداوند باید جواب بده ، باید جواب این سوال رو بده ! اگه تو این دنیا هیچ جایی برای آرامش وجود نداره ؛ و اگه تمام رویاهای ما از عشق ، عدالت و آزادی فقط ی خیال بیهودس! پس چرا ما رو آفرید ؟!... -ميدوني چيه تقي جان؟من بر خلاف مرحوم پدرم،ازسياست چيز زيادي نميدونم! همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛ همين دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال مدار صفر درجه سایر فیلم ها: -یه پایان تلخ بهتر از یه تلخی پایان ناپذیره ... (درباره الی) - میدونی برتر از عشق بی فرجام چیه؟فرجام بدون عشق... (برف روی شیروانی داغ) - من زندگی مو باختم حاج اقا منو از زندون می ترسونی؟برو از خدا بترس ... (جدای نادر از سیمین) - جنگ احساس مسولیته نه شلیکه گلوله ... (شوق پرواز) - هر چه تو اوج میگیری دنیا از دید تو بزرگتر می شود و تو از دید دنیا کوچکتر می شوی ... (شوق پرواز) - تو کویر ادم به خدا نزدیک تره چون اسمون به زمین نزدیک تره ... (پلیس جوان) - میدونی چیت حرص ادمو درمیاره؟اینکه حالت از من بده ولی حس واقعیتو بهم نمیگی خب چیه هر چی هست بیا به خودم بگو فکر میکنی چیزیمه؟فکر میکنی چون چیزیمه عرضه ندارم پس چون عرضه ندارم دیگه.....این منصفانه نیست چون من دارم سعی خودمو میکنم غلطی تا حالا نتونستم بکنم چون نمیتونم تمرکز کنم رو کاری ک باید بکنم نمیتونم تمرکز کنم چون همه ی وقتمو اون چرت وپرتا ی مزخرف و دغدغه های احمقانه پر کرده دانشکده ی مزخرف و شاگردای خنگ و... (پرسه در مه) گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش