یکشنبه ۰۹ اردیبهشت ۱۴۰۳
۱۳:۲۲ - ۰۱ مهر ۱۳۹۷ کد خبر: ۹۷۰۷۰۰۱۶۶
موسیقی

نوازنده پیشکسوت سنتور: خواننده‌سالاری از آسیب‌های موسیقی ملی ماست

میلاد کیایی,اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,موسیقی

سرچشمه اصالتی که نگین پیکر موسیقی ایرانی است، معرفت و اخلاق بزرگانی چون میلاد کیایی است. اگر این هنرمندان شریف نباشند، گویی دگر هنری نیز وجود ندارد و موسیقی هم دگر نه اصالتی دارد و نه وجاهت اجتماعی.اول مهرماه فرخنده زادروز ۷۵سالگی این آهنگساز و مدرس و نوازنده پیشکسوت سنتور کشور است. به این مناسبت با ایشان پیرامون موضوعات مختلف گفت‌و‌گویی صمیمانه داشتیم و به مرور زندگی هنری و اندیشه‌های موسیقایی او پرداختیم، که در ادامه مشروح آن را می‌خوانید.

 

۶۰سال عاشقی و پایداری در عرصه موسیقی و سنتورنوازی معاصر کشور، از شما چهره‌ای محبوب و ماندگار ساخته که سمبل فرهنگ و هنر ملی این سرزمین باشید. در تمام این سال‌های پربار هنری، این جایگاه شایسته اجتماعی و مقام رفیع هنری چه مسئولیت‌هایی را برای شما به‌همراه داشته است؟

در تمام سال‌های پرفراز و نشیب فعالیت‌های هنری‌ام، چون با عشق حرکت کرده‌ام، عشق به سرزمینم، عشق به فرهنگی که به وجودم اعتبار بخشید، به لطف خدای بزرگ، در این راه گام برداشتم و در عرصه‌های مختلف هنری عاشقانه احساس مسئولیت کردم، از قدیم گفته‌اند؛ «ز عشق است آنچه آهنگ و ترانه است/ دو ر می ‌فا سل لا سی دو، بهانه است» و همیشه سعی کردم در آرمانی که به‌عنوان رسالت خویش برگزیده‌ام، ثابت قدم باشم و تمام کوششم بر این بود که در قلمرو هنر لغزشی نداشته باشم.

 

به‌عنوان معلم موسیقی، انسانی که همواره مسئولیت بزرگی بر دوش خود دارد، تمام تلاشم بر این بوده است که با جدیت به تربیت و هدایت نسلی از موسیقیدانان و نوازندگانی بپردازم که بر ارزش‌ها و اهمیت میراث فرهنگی کشور آگاهی داشته باشند و با دانش و هنر خویش در حفظ اصالت و اشاعه مفاهیم آن کوشا و خلاق، متعهدانه و دلسوزانه عمل کنند.

 

این امر مهم‌ترین مسئولیت من در تمام سال‌های فعالیت هنری‌ام بوده است، چرا که آنچه به شاگردانم می‌آموزم سرنوشت آنها را رقم خواهد زد. به‌عنوان یک آهنگساز و نوازنده، همیشه سعی‌ام بر این بوده است که با ایده‌پردازی و اندیشه، به نوآوری و ابداعات هنری بپردازم و ملودی‌ها و آهنگ‌هایی بسازم که ریشه در سنت داشته و در شأن و برازنده فرهنگ کشورم باشد، تا از این طریق گامی در تعالی هنر این سرزمین برداشته باشم.از سوی دیگر، رسالتم نیز دفاع از فرهنگی است که خون‌بهای هنر و عشق بزرگان بی‌‌‌جانشین سرزمین ما بوده است.

 

بنابراین، خودم را در برابر آنچه که می‌سازم و یا می‌نوازم و حرفی که بر زبان می‌آورم و اندیشه‌هایم که آن را با مردم کشورم به اشتراک می‌گذارم، همیشه مسئول و پاسخگو دانسته‌ام. هرگز برای خودنمایی و کسب شهرت و مطامع مادی مضراب هنر به دست نگرفتم. اما یکی از مهم‌ترین مسئولیت‌های اخلاقی و اجتماعی‌ام، «حق‌شناسی» و «کسوت‌شناسی» بوده است. در تمام لحظه‌های زندگی‌ام، حرمت بزرگان و پیشکسوتان و مردم را با هر سلیقه و جایگاه و دیدگاهی که هستند، حفظ کرده‌ام. پایبندی به اصول اخلاقی همیشه اولویت فعالیت‌های هنری و شیوه زندگی من از ابتدا تا کنون بوده است. من هرگز به خودم اجازه ندادم که در پیشبرد کارهایم از عنوان ارزشمندی که جامعه به من بخشیده، حتی لحظه‌ای استفاده کنم، اما برخی امروز سوءاستفاده‌های بسیاری از آن می‌کنند.

 

هنر و خصوصا موسیقی ایرانی، با ارزش‌تر و والاتر از سایر مولفه‌های جاری در زندگی است که تبدیل به ابزاری شود برای به‌دست‌آوردن منافع شخصی و موقعیت و پست و منصب. این کار دون شأن یک هنرمند و موسیقیدان است. لذا تلاش کرده‌ام که شاگردانم نیز در همین مسیر به بلوغ اجتماعی برسند. مطالعه و تحقیق و پژوهش در گوشه‌ها و آواهای نقاط مختلف کشور و گردآوری نغمه‌های گوناگون و شناخت ظرایف و پتانسیل موسیقایی و مفاهیم فرهنگی کشور یکی دیگر از مسئولیت‌های هنری بنده بوده است که به‌عنوان یک محقق و پژوهشگر سال‌های زیادی از عمر خویش را صرف آن کردم. گردآوری نغمه‌ها و رپرتوارهای موسیقی کشور یک ضرورت فرهنگی برای حفظ و تداوم فرهنگ موسیقی ایرانی به‌عنوان میراث فرهنگی کشور است و مسئولیتی سنگین‌تر که بر عهده موسیقیدانان و دست‌اندرکاران موسیقی ایران است.

 

ابعاد اخلاقی و هنری شخصیت شما به‌عنوان یک هنرمند مردمی و آثار ارزشمندی که طی این شصت و اندی سال ارائه کرده‌اید، مانند یک شاخص هنری، الگوی پژوهش و آفرینش هنری دانشجویان و علاقه‌مندان به موسیقی ایرانی بوده و هدایت‌کننده عواطف و سلایق هنری نسل‌های جدید در جهت انسانی زیستن و تحکیم اندیشه‌های فرهنگی مردم جامعه. درباره نقش هنرها خصوصا موسیقی در انسجام فرهنگی جامعه برایمان بگویید.

یک موسیقیدان خلاق و صاحب اندیشه، با ارائه یک اثر هنری مبتنی بر شاخصه‌های علمی و ظرافت‌های هنری موسیقی اصیل کشور، می‌تواند در هدایت سلیقه هنری مردم و تقویت احساسات و تعالی عواطف آدمی نقش بسزایی را ایفا کند. وقتی یک آهنگساز، صادقانه و عاشقانه در عرصه هنر فعالیت می‌کند و به ساخت نغمات و آهنگ‌های زیبا پرداخته و با گزینش اشعار ناب و ملودی‌پردازی خلاقانه، میان شعر و موسیقی پیوندی انسان‌ساز برقرار می‌‌کند و مفاهیم ادبی و فرهنگی ادبیات کهن کشور را با مردم به اشتراک می‌گذارد، در حقیقت با زبان هنر، احساسات و رنج‌ها و شادی‌ها و آرزوهای مردم خود را روایت می‌کند و گرایش هنری مردم را به سمت «انسانیت» و «عشق» هدایت می‌کند و از این طریق عواطف و حس نوع‌دوستی انسان را بارور می‌کند نه آنکه به تحریک هیجانات کاذب آن بپردازد.

 

اگر به این مهم معتقد باشیم که اخلاق، سرچشمه حیات معنوی و سالم زیستن انسان است، لذا یک اثر هنری که مفاهیم هنری را توأمان با آموزه‌های اخلاقی در جان آدمی متبلور می‌سازد، می‌تواند انسان را از خطر آلوده‌شدن به انحرافات اجتماعی و اخلاقی دور نگه داشته و از این نظر به تحکیم نظام فرهنگی جامعه بپردازد. همزمان با رشد هنر، باید معرفت آن هم در جوهره انسان رشد کند، در غیر این صورت اگر فرد، صرفا برای کسب شهرت و درآمد، به نام هنر، به فعالیت غیرهنری و مادی بپردازد و نگرش‌هایی سطحی و فاقد ارزش‌های اخلاقی و هنری داشته باشد، این یک عقبگرد فرهنگی و پسرفت هنری محسوب می‌شود و در سلیقه و طرز تلقی مردم از هنر و هنرمند نظری سوء و جبران‌ناپذیر بر جای خواهد گذاشت.

 

اصولا سطحی‌نگری در هنر، امروز عامل آشفتگی در همه ابعاد فرهنگی جامعه است. بنابراین یک هنرمند صاحب اندیشه می‌تواند با ایده‌پردازی‌های بدیع و نگاه ژرف‌اندیشانه به تاریخ و فرهنگ کشور، به ساخت و ارائه آثار خلاقانه و ریشه‌دار بپردازد و از این رهگذر در تعالی فرهنگ ملی و شکل‌گیری شخصیت فرهنگی مردم و نیز شناساندن ارزش‌ها و اهمیت میراث فرهنگی کشور، به نسل‌های جدید، نقش موثری را ایفا کند.

 

تعریف شما از هنر چیست؟

هنر یعنی عشق و دلدادگی، عشق‌ورزیدن، عشق به معارف و الهیات، عشق به طبیعت، هنر فقط نواختن ساز و آوازخوانی و شعر سرودن و نقاشی و امثال اینها نیست. آنجا که انسان در طبیعت به مکاشفه می‌پردازد و جهان پیرامون خود را می‌شناسد و شناخت خود را به‌عنوان یک اندیشه، با مردم به اشتراک می‌گذارد، لحظه‌ای است که یک اثر هنری پدید آمده است. برای من در پرداختن به امر هنر، همیشه حرف اول را «عشق» زده است، و این عشق است که آثار مرا آفریده است؛ «دلی کز عشق خالی شد، فسرده است/ گرش صد جان بُود، بی‌‌‌عشق مرده است» یکی دیگر از معانی والای هنر «انسانیت و صفا» است.

 

اثر موسیقایی بر دل می‌نشیند که تکنیک و نبوغ با احساس و صفای وجود آهنگساز یا نوازنده، تلفیقی زیبا از شعر و موسیقی پدید آورده باشد. خیلی‌ها تار می‌نوازند، خیلی هم قوی و زیبا می‌نوازند، اما چرا سازشان به دل نمی‌نشیند؟ چون عشق ندارند. معنای هنر را حس نکرده‌اند. فقط تکنیک است، صنعتی کار می‌کنند، در حالی که «هنر تجلی جوهره و فضیلت‌های انسان است.»

 

آغاز رسمی فعالیت‌های هنری شما مقارن بود با شروع تحولات گسترده جامعه ایرانی در سال‌های دهه ۴۰. موسیقی ایرانی نیز اندکی قبل‌تر، با تاسیس برنامه «گلها» به همت زنده نام داوود پیرنیا عصر نوزایی در هنر اصیل ایران را آغاز و با حضور بزرگان هنر مراحل تکامل و شکوفایی خود را طی می‌کرد. از چگونگی حضورتان در عرصه موسیقی و فعالیت‌های هنری و آشنایی و همکاری‌های با هنرمندان مختلف بگویید.

در خانواده ما، به خاطر فرهنگ خانوادگی، خصوصا روحیات پدرم، زنده‌یاد گرگین کیایی که موسیقیدانی با وق و اهل ادبیات بود و تار و سنتور را به سبک قدمای موسیقی ایرانی دلنشین می‌نواخت و در عین حال از مناصب بالای اجتماعی برخوردار و معاون وزیر دارایی وقت بود، موسیقی عشق و ذوق بود. به یاد دارم وقتی نوجوان بودم پدرم همیشه می‌گفت «دلم می‌خواهد بچه‌هایم اهل هنر بار بیایند و عشق و فضیلتشان هنر باشد، اما از این راه امرار معاش نکنند، چون اگر «نون‌دونی‌شان» این باشد، همچون بسیاری، شما نیز هنر می‌فروشید و کاسبی می‌کنید.»

 

لذا به احترام حرف پدر، تا امروز، عشق و شور و ذوق ما موسیقی بود، هست و خواهد ماند. «به غیر دل که عزیز و نگاه‌داشتنی است/ جهان و هر چه در او هست، واگذاشتنی است» برادر بزرگم زنده‌یاد «ایرج کیایی» موسیقیدانی توانا و از شاگردان برجسته استاد ابوالحسن صبا در سال‌های ۱۳۳۱ تا ۳۳ بود و در همان سال‌ها نیز علاوه بر دارا‌بودن پست و مقام بالای اجتماعی، به‌عنوان نخستین گوینده تلویزیون ملی ایران نیز فعالیت می‌‌کرد. ایشان اولین استاد رسمی موسیقی من هم بودند و تکنیک‌های سنتورنوازی و دستگاه‌ها و گوشه‌های موسیقی ایرانی را من از ایشان آموختم.

 

بنده به‌طور رسمی از سال ۱۳۳۲، زمانی که کودکی ۹‌ساله بودم، به‌عنوان نوازنده سنتور در برنامه کودک رادیو به سرپرستی منوچهر معین‌افشار و با گویندگی بیژن پیرنیا (فرزند داوود پیرنیا، بنیانگذار مجموعه موسیقی گلها) فعالیت‌های هنری خود را آغاز کردم. قبل از انقلاب چندین سال مدیر فرهنگی و هنری کاخ‌های جوانان بودم. عمده فعالیت‌هایم در این دوره، دعوت از هنرمندان سرشناس و ارکسترهای موسیقی کشور و برگزاری کنسرت‌ها و اجرای برنامه‌های متنوع تکنوازی و ارکسترال در محیط‌های هنری مختلف بود. از این دوران خاطره‌انگیز، حدود ۱۱ساعت برنامه روی ریل ضبط شده که در آرشیو بنده موجود است.

 

در سال ۱۳۴۰ هم، برای نخستین‌بار در تلویزیون ملی ایران و در «برنامه موسیقی نوجوانان» و «بزم آدینه» به اجرای موسیقی پرداختم، که این همکاری با برنامه‌های متعدد موسیقایی تلویزیون ملی در کنار دیگر هنرمندان موسیقی، تا سال‌های بعد نیز ادامه یافت. سال۱۳۴۱ نیز به دانشگاه رفتم و در رشته علوم تغذیه به تحصیل مشغول شدم. ناگفته نماند که طی این سال‌ها تا امروز، همواره به تحقیق و پژوهش در ساختار فیزیکی ساز سنتور و ساخت و آزمایش سنتورهای مختلف و ابداعات هنری روی این ساز برای ارتقای کیفیت نوازندگی و ملودی‌پردازی با ساز سنتور مشغول بودم که در این راه برادرانم ایرج و بهمن کیایی که ایشان هم موسیقیدان و نوازنده باذوق سنتور هستند نیز همواره راهنما و مشوق‌هایم بودند.

 

اما بعد از انقلاب، بنا به ایجاد یک شرایط خاص اجتماعی، بنده فراغت بیشتری برای آهنگسازی و برگزاری کنسرت‌های مختلف در خارج از ایران پیدا کردم و سرپرست و نوازنده ارکستر بسیاری از خوانندگان طراز اول کشور نظیر ایرج، محمودی‌خوانساری، محمدرضا شجریان، عبدالوهاب شهیدی، نادر گلچین و بسیاری دیگر از هنرمندان در محافل خصوصی بودم. همکاری‌ام با استاد «اکبر گلپایگانی» این خواننده سرشناس و محترم برنامه گلها، از طولانی‌ترین دوره‌های فعالیت‌های هنری من بود.

 

مطالعه در حوزه گام‌شناسی و نغمه‌های نواحی مختلف ایران و گردآوری رپرتوارها و همچنین نگارش خاطرات و تجربیات هنری‌ام که در کتابی با عنوان «راز آشکارا» چند سال پیش منتشر شد، بخش دیگری از فعالیت‌هایم در این سال‌ها بوده است. ضمنا در این مدت، موسیقی متن ۲۴ فیلم سینمایی و سریال و مجموعه تلوزیونی از جمله سریال «مهر و ماه» و قطعاتی چون گل آفتاب، سارا، راز آشکارا، یتیم سه‌گاه، نقش تازه و قطعاتی برای سنتور و ارکستر را ساخته و تنظیم کردم. «رازآشکار» نیز نام آخرین آلبوم بنده بود، که اخیرا منتشر و روانه بازار شده است.

 

بعد از انتشار کتاب «راز آشکارا» که مورد استقبال هنردوستان قرار گرفت و به چاپ چهارم هم رسید، باخبر شدیم که کتاب دیگری از شما با عنوان «دل به دریا زدن، دم نزدن می‌خواهد» به‌زودی منتشر خواهد شد. انگیزه‌تان برای نگارش این کتاب چه بود؟

همان‌طور که می‌دانید، کتاب راز آشکارا گزیده‌ای از خاطرات و تجربیات بیش از شصت سال فعالیت هنری بنده در عرصه موسیقی ایرانی بود، که متاسفانه حدود ۸۰صفحه از آن در زمان وزارت ارشاد دولت محمود احمدی‌نژاد بنا به دلایلی حذف شد. لذا با توجه به اندکی بهترشدن فضای فرهنگی کشور، به این فکر افتادم که مطالب ممیزی‌شده از کتاب راز آشکارا را به انضمام مطالب جدید و عکس‌های کمتر دیده‌شده در کتاب دیگری منتشر کنم. در این کتاب که در واقع در ادامه مطالب کتاب راز آشکارا است، بنده جهت آشنایی نسل‌های جدید به بیان خاطرات و شرحی جامعه‌شناختی از زندگی هنرمندان موسیقی ایران و معرفی فرهنگ‌پروران و حافظان راستین هنر ایرانی و همچنین مشاهداتم از فراز و فرودهای موسیقی ایران و تجربیاتی که از آن به‌دست آوردم، پرداختم.

 

سوژه‌هایی که رازهای پیدا و نهان موسیقی ما را روایت می‌کند. به‌عنوان مثال شرحی از زندگی و مرگ استاد امیرناصر افتتاح، اسطوره تنبک‌نوازی ایران که خیلی‌ها نمی‌دانند چه بر این بزرگمرد موسیقی ما رفت و ایشان چطور ناباورانه از دنیا رفت. یا شرحی از زندگی و مرگ جانسوز استاد محمودی خوانساری، این هنرمند نجیب و بااخلاق موسیقی آوازی کشور، این حقایق باید گفته شود تا مردم بدانند چه بر سر هنرمندان بزرگ ما آمد. بنده معتقد هستم هنرمندان، در طول تاریخ همواره میزبانان تاریخ بوده‌اند، و سیاستمداران و سیاست‌بازان، میهمانان تاریخ.

 

چه چیز بیش از همه رویدادهای تلخ شما را آزرده می‌کند و می‌رنجاند؟

بی‌صفتی روزگار و بی‌‌‌وفایی‌ها و ریاکاری برخی آدم‌ها، خیلی مرا می‌رنجاند. خیلی سعی کردم نسبت به آن بی‌‌‌تفاوت باشم، اما نشد. خیلی بی‌‌‌حرمتی‌ها نسبت به هنر و هنرمندان نجیب ایرانی دیدم، که قلب هر انسان عاشقی را به درد می‌آورد، اما ترجیح می‌دهم سکوت کنم و چیزی نگویم تا زمان، خود با عدل و دادگری‌اش قضاوت کند بر جفاهایی که بر هنر این سرزمین و هنرمندان گرانمایه‌اش رفت.

 

مقام سه‌گاه یکی از محبوب‌ترین دستگاه‌های موسیقی ایرانی است. معمولا آهنگسازان و نوازندگان در ساختن یک آهنگ یا اجرای یک قطعه موسیقی دستگاه سه‌گاه را برمی‌گزینند و کار خود را با نواختن گوشه‌ای از آن شروع می‌کنند و یا در این مقام به ملودی‌پردازی و اجرای قطعات موسیقایی می‌پردازند. علت محبوبیت این دستگاه نزد موسیقیدانان چیست؟

ببینید همه مقامات و گوشه‌های هفت دستگاه موسیقی ایرانی زیبا و محبوب و دارای ظرایف هنری بسیار هستند، اما در نظر گرفتن زمان و مکان و حال موسیقیدان در گزینش مقامات موسیقی ایرانی برای آهنگسازی و یا برای اجرای قطعات موسیقایی بسیار حائز اهمیت است. به‌عنوان مثال شنیدن نغمه‌ای در دستگاه «چهارگاه» هنگام صبح یک تاثیر جادویی بر شما خواهد گذاشت، یک روحیه سلحشوری و حماسی به انسان می‌بخشد. اگر قرار باشد که از داستان‌های شاهنامه فیلمی بسازند، موسیقی آن در دستگاه چهارگاه باشد، تاثیرگذارتر خواهد بود. یا «دستگاه همایون» هنگام صبحِسحر و انجام ورزش باستانی، که زنده‌یاد اصغر شیرخدایی «حقیقی»، نه این بدل‌های امروزی او که در گوشه‌و‌کنار سر برآورده‌اند!

 

وقتی می‌خواند، «ملکا ذکر تو گویم که تو شاهی و خدایی» با آن ضرب باستانی خود، یک روحیه جوانمردانه و پاک به شنونده القا می‌کرد که روز خود را با روحیه‌ای شاداب و پربار و برکت آغاز کند. در هنگام طلوع آفتاب و آغاز روزی دیگر از حیات طبیعت، «مقام ماهور» تداعی‌کننده آغاز دوباره زندگی و شور و نشاط است. هنگام ظهر «بیات ترک» که اذان هم در گوشه «روح‌الارواح» این مقام اجرا می‌شود. اول غروب هم «افشاری» احساسی ملکوتی به قلب آدمی می‌بخشد.

 

یا هنگام غروب آفتاب و آغاز شب و تاریکی «مقام دشتی» غوغایی در جان آدمی برپا می‌کند، به‌خصوص آنکه اگر انسان در دشتستان یا کویری باشد، شوری که در ذات این مقام است، خود را بیشتر نمایان می‌سازد. همان‌طور سوز و اشتیاقی که در «دستگاه شور» است، آن سکوت وهم آلود شب را می‌شکند و نوری در وجود تاریک انسان شعله ور می‌سازد.

 

و اما مقام «سه‌گاه» که در آخر شب تصویری دیگرگونه از حیات آدمی پیش روی انسان قرار می‌دهد و با نزدیک‌شدن به سحر، شنیدن نغمه‌ای در «مخالف سه‌گاه» به‌ویژه «مثنوی مخالف سه‌گاه» شنونده را جادو می‌کند و می‌تواند پایان زیبایی باشد بر مکاشفه و خلوت شبانه انسان عاشق. آرم برنامه گلهای جاویدان نمونه بی‌‌‌نظیری از مثنوی مخالف سه‌گاه است که با نوای دلاویز کلارینت زنده‌یاد شیرخدایی، جاودانه شده بود. این مفاهیم و القائات هنری، در طول تاریخ، توسط بزرگان ما تجربه شده و من در تمام این سال‌ها به تمامی این تجربیات را لمس کرده و شناخته‌ام.

 

به جرات می‌توانم بگویم که دستگاه سه‌گاه، تنها مقام موسیقی ایران است که وصف حال انسان است و اندیشه چندانی در آن مستتر نیست، بلکه گویای حال آدمی است. به این دلیل دستگاه سه‌گاه محبوبیت بیشتری نزد موسیقیدانان و شنوندگان عادی موسیقی ایرانی دارد، چون برآمده از احساسات و وصف حال انسان است. رعایت و به‌کارگیری این قواعد و ظرافت‌های موسیقی ایرانی، در موفقیت و محبوبیت یک اثر موسیقایی تاثیر بسزایی خواهد داشت.

 

در چند سال اخیر تب تند خوانندگی و مشهورشدن، فکر و زندگی بیشتر جوانان را به خود درگیر کرده که در این میان هنر تبدیل به ساده‌ترین راه برای نیل به این مقصود بی‌‌‌سرانجام شده است. لذا به قصد کسب شهرت و پول به شیوه‌های مختلف به ارائه کارهای بی‌‌‌مایه و بی‌‌‌محتوا می‌پردازند و سلیقه هنری مردم را به ابتذال می‌کشانند. متاسفانه در ابعاد گوناگون موسیقی شاهد پدیده‌ای به‌نام خواننده‌محوری هستیم که همه‌چیز به‌نام خواننده تمام می‌شود و زحمات و حقوق مادی و معنوی و ذوق هنری آهنگساز و شاعر اثر و همه دست‌اندرکاران و پدیدآورندگان یک قطعه موسیقایی، به‌راحتی نادیده گرفته می‌شود. نظرتان در این باره چیست؟

به مطلب بسیار حائز اهمیتی اشاره کردید؛ دردی که روح‌ا... خالقی را عذاب می‌داد، استاد علی تجویدی را می‌رنجاند و بسیاری دیگر از بزرگان ما را. این رویه نازیبا بسیاری از هنرمندان خوب ما را پیر و خاموش کرد. به یاد دارم کمی بیش از ربع قرن پیش، در سال‌هایی که کمتر کسی می‌توانست ساز با خود حمل کند، چه رسد به آنکه بخواهد گردهمایی از موسیقیدانان را هم برگزار کند، خدا دل شیری به ما داده بود و جمعی از هنرمندان و بزرگان شعر و موسیقی از جمله استادان علی تجویدی، فریدون مشیری، انوشیروان روحانی، سیاوش زندگانی، معینی‌کرمانشاهی، منصور صارمی، مجتبی میرنقیبی، محمدعلی فردین و تنی چند از دیگر بزرگان هنر را در منزل خود گرد هم آورده بودم.

 

در این محفل، دکتری که خیلی هم ادعای هنر و فضل و موسیقی داشت و نمی‌دانم چطور به جمع ما آمده بود! رو به خانم دلکش گفت: به‌به، این آهنگ‌های شما! یکی از یکی زیباترند. این آهنگ «این‌همه آشفته حالی، این‌همه نازک‌خیالی/ ای سیه‌چشم...» چقدر زیباست! ایشان با اشاره سر تایید می‌کردند! که در این موقع آقای تجویدی گفتند: عجب، من تا حالا فکر می‌کردم این آهنگ را من ساختم! آقای معینی کرمانشاهی هم گفتند: عجب، من هم فکر می‌کردم این شعر را من سروده‌ام!

 

بنده نیز کلافه شدم و رو به آن فرد گفتم: وقتی پزشک یک مملکت اینقدر ناآگاه باشد که به خواننده بگوید آهنگ شما! دیگر از عوام چه انتظاری می‌توان داشت؟ من مقصر این نقیصه بزرگ اجتماعی را که بزرگ‌ترین بی‌‌‌حرمتی و کم‌لطفی به آهنگساز و شاعر و صدابردار و همه پدیدآورندگان آثار موسیقایی است، متوجه رادیو و تلویزیون و رسانه‌ها می‌دانم، که مسئولیت فرهنگ‌پروری را در جامعه بر عهده دارند. در نظر بگیرید مثلا رادیو فرهنگ، تکرار می‌کنم رادیو فرهنگ، که مدعی فرهنگسازی در جامعه است می‌گوید «خب شنوندگان عزیز، آهنگی که شنیدید، با صدای فلان خواننده بود!» پس نام شاعر اثر چه؟ آهنگساز؟ صدابردار؟ نوازندگان؟ تنظیم‌کننده؟ آخر این بی‌‌‌حرمتی‌ها، این فرهنگ نادرست و نازیبای «خواننده‌سالاری» تا کی ادامه خواهد داشت؟ بنده همیشه با این روند ناپسند مبارزه کرده‌ام.

 

جا دارد یادی کنم از جناب داوود پیرنیا این بزرگمرد فرهنگ و هنر ایران، موسس و پدیدآورنده مجموعه برنامه‌های وزین «گلهای جاویدان» که در آن به معرفی و اشاعه هنر و هنرمندان موسیقی ایرانی می‌پرداخت و همه هنرمندان و استادان ما در آن برنامه‌ها ارج و منزلت داشتند و حرمت و حقوق مادی و معنوی همه‌شان رعایت می‌شد. جای خالی این بزرگمرد امروز در فرهنگ موسیقی ایرانی به روشنی احساس می‌شود. البته در این آشفته‌بازار جای بسی امیدواری است که هنوز هستند خوانندگانی که معرفت دارند و حق‌شناس آهنگساز و همکاران خویش‌اند. بیایید این فرهنگ را تا آنجا که امکانپذیر است، از دامن هنر ملی خود پاک کنیم و رسم حق‌شناسی را بیاموزیم و حرمت همه دست‌اندرکاران دلسوز و متعهد در عرصه هنر ملی ایران را پاس بداریم.

 

برای آنکه در وادی هنر، انسانی موفق و سربلند باشیم، ره توشه‌مان چه باید باشد؟

برای یک هنرمند در هر زمان و مکانی رعایت اصول اخلاقی و حفظ حرمت پیشکسوت و موی سفید مقدم بر فعالیت هنری است. دوم مطالعات گسترده و تحقیق و پژوهش در تاریخ فرهنگ کشور و آگاهی از روند تغییر و تحولات فرهنگی در سایر نقاط جهان، از بارزترین خصوصیات یک هنرمند صاحب بینش و اندیشه است. کسب دانش و علم و معرفت، جزو ضروریات پرداختن به امر هنر است. هنرمند باید دانش و تخصص رشته‌ای را که برگزیده است، در محضر یک استاد باتجربه و اهل فن آموخته و به درک معرفت هنر نائل شود و آن را با جوهره و نبوغ و استعداد خود درآمیخته و به آفرینش هنری بپردازد.

 

هنر یعنی تلاش همیشگی انسان برای خلق زیبایی، لذا هنرمند باید در راه و هدفی که برگزیده است با جدیت و تعهد و دلسوزی، تلاش و کوششی مستمر داشته باشد و از تجربیات ارزشمند بزرگان هنر، کسانی که در این راه استخوان خرد کرده‌اند نیز، بهره‌مند شود و با فکر و خلاقیت به نوآوری و آفرینش هنری بپردازد. زندگی خود را بر باورهای غلط استوار نکنید که چیزی جز تباهی سرانجام آن نخواهد بود. دیگر آنکه شهرت و پول عامل ابتذال در قلمرو هنر هستند، اگر هنر و استعداد خود را صرف به‌دست‌آوردن این دو کنید، بدانید که در مسیر تباهی قدم گذاشته‌اید.

 

چند واژه و نام را می‌گویم، شما احساس و اندیشه خود نسبت به آنها را بیان کنید.

ایران: یعنی ناموس. هنر: برتر از گوهر آمد پدید. فرهنگ: مقدم است بر هنر. عشق: حرف اول در زندگی و زنده‌بودن من. درآمد بی‌‌‌صداقت: خرج بی‌‌‌صداقتی هم می‌شود. روح‌ا... خالقی: اسطوره فرهنگ و اخلاق و هنر ایران. ابوالحسن صبا: پدر موسیقی ملی ایران. پدر: یک زمانی خواب غفلت داشتم، در کنار من پدر بی‌‌‌تاب بود/ چون که از خواب گران برخاستم، او به دامان اجل در خواب بود.

 

و سخن آخرتان.

خیلی‌ها با هنرشان زندگی کردند، اما برخی هم زندگی خود را فدای هنر کردند تا فرهنگ این سرزمین که اساس هویت ملی و حیثیت اجتماعی ما است، پایدار بماند. زمانی شرایط صلح‌آمیز بود و روزگار هم بوی عشق و امید می‌داد و هنر و هنرمند هم ارزشمند و ارجمند بودند. اما امروز دنیا شکل دیگری به خود گرفته و فضا قدری نامانوس و نامحرم شده است، ولی نباید از پا نشست و صحنه عاشقی هنر را رها کرد. در تاریکی‌ها و تنگناهاست که انسان هنرمند، اثری ماندگار می‌آفریند. به لطف پاییز و آغاز بهار عاشقان، «ای که می‌پرسی نشان عشق چیست/ عشق چیزی جز ظهور مهر نیست.»

 

بهنام موحدان(پندار)

 

armandaily.ir
  • 10
  • 5
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
محمدرضا احمدی بیوگرافی محمدرضا احمدی؛ مجری و گزارشگری ورزشی تلویزیون

تاریخ تولد: ۵ دی ۱۳۶۱

محل تولد: تهران

حرفه: مجری تلویزیون

شروع فعالیت: سال ۱۳۸۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی حسابداری و تحصیل در رشته مدیریت ورزشی 

ادامه
رضا داوودنژاد بیوگرافی مرحوم رضا داوودنژاد

تاریخ تولد: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۵۹

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر

شروع فعالیت: ۱۳۶۵ تا ۱۴۰۲

تحصیلات: دیپلم علوم انسانی

درگذشت: ۱۳ فروردین ۱۴۰۳

ادامه
احسان قربان زاده بیوگرافی احسان قربان زاده؛ خواننده تازه کار موسیقی پاپ ایران

محل زندگی: تهران 

ملیت: ایرانی

حرفه: خواننده

سبک: پاپ و سنتی ایرانی

ساز: تنبک، باغلاما و گیتار

ادامه
فرامرز اصلانی بیوگرافی فرامرز اصلانی از تحصیلات تا شروع کار هنری

تاریخ تولد: ۲۲ تیر ۱۳۳۳

تاریخ وفات : ۱ فروردین ۱۴۰۳ (۷۸ سال)

محل تولد: تهران 

حرفه: خواننده، آهنگساز، ترانه‌سرا، نوازندهٔ گیتار 

ژانر: موسیقی پاپ ایرانی

سازها: گیتار

ادامه
عقیل بن ابی طالب زندگینامه عقیل بن ابی طالب؛ از صحابه پیامبر و امام علی (ع)

تاریخ تولد: ده سال بعد از عام الفیل

محل تولد: مکه

محل زندگی: مکه، مدینه

دلیل شهرت: صحابه و پسرعموی محمد

درکذشت: دوران حکومت معاویه، مدینه

مدفن: بقیع

ادامه
علیرضا مهمدی بیوگرافی علیرضا مهمدی؛ پدیده کشتی فرنگی ایران

تاریخ تولد: سال ۱۳۸۱ 

محل تولد: ایذه، خوزستان، ایران

حرفه: کشتی گیر فرندگی کار

وزن: ۸۲ کیلوگرم

شروع فعالیت: ۱۳۹۲ تاکنون

ادامه
حسن معجونی بیوگرافی حسن معجونی بازیگر کمدی سینمای و تلویزیون ایران

چکیده بیوگرافی حسن معجونی

نام کامل: محمد حسن معجونی

تاریخ تولد: ۲۸ دی ۱۳۴۷

محل تولد: زنجان، ایران

حرفه: بازیگر، کارگردان، طراح، مدرس دانشگاه

تحصیلات: رشتهٔ ادبیات نمایشی از دانشکده سینما تئاتر دانشگاه هنر

آغاز فعالیت: ۱۳۷۵ تاکنون

ادامه
ابراهیم بن جعفر ابی طالب زندگینامه ابراهیم بن جعفر ابی طالب

نام پدر: جعفر بن ابی طالب

سن تقریبی: بیشتر از ۵۰ سال

نسبت های مشهور: برادر محمد بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر ابی طالبزندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

زندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب فرزند جعفر بن ابی طالب بوده است، برخی از افراد ایشان را همراه با محمد از نوه های جعفر می دانند که عمال بن زیاد وی را به شهادت رساند. برخی از منابع می گویند که ابراهیم و محمد هر دو از لشکر ابن زیاد فرار کرده بودند که بانویی در کوفه آنها را پناه می دهد، اما درنهایت سرشان توسط همسر این بانو که از یاران ابن زیاد بود از جدا شد و به شهادت رسیدند. 

ادامه
مریم طوسی بیوگرافی مریم طوسی؛ سریع ترین دختر ایران

تاریخ تولد: ۱۴ آذر ۱۳۶۷

محل تولد: تهران

حرفه: ورزشکار، دونده دوهای سرعت

تحصیلات: کارشناسی تربیت بدنی از دانشگاه تهران

قد: ۱ متر ۷۲ سانتی متر

ادامه
دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی

دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی شهاب حسینی یکی از بهترین بازیگران سینمای ایران است که تا به حال در آثار فاخری مانند محیا، دلشکسته، شهرزاد و... به نقش آفرینی پرداخته است. این هنرمند در هر یک از هنرنمایی های خود دیالوگ های ماندگاری دارد که در ادامه این مقاله از سرپوش قصد داریم به بخشی از آنها اشاره کنیم. بیوگرافی کوتاه از شهاب حسینی سید شهاب الدین حسینی تنکابنی در ۱۴ بهمن ۱۳۵۲ در تهران به دنیا آمد. وی اصالتا تن کابنی است و تحصیلات عالیه خود را در رشته روانشناسی از دانشگاه تهران برای مهاجرت به کانادا ناتمام گذاشت. وی در سال ۱۳۷۳ با پریچهر قنبری ازدواج کرد و حاصل این پیوند دو فرزند پسر به نام های محمد امین و امیرعلی است. فعالیت هنری شهاب حسینی با تئاتر دانشجویی و سپس، گویندگی در رادیو شروع شد. از جمله جوایز این هنرمند می توان به موارد زیر اشاره کرد: - او برای بازی در شمعی در باد (۱۳۸۲) و رستگاری در هشت و بیست دقیقه (۱۳۸۳) نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد جشنواره فیلم فجر شد.  - حسینی در سال ۱۳۸۷ با بازی در فیلم سوپر استار جایزه سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فیلم فجر را دریافت کرد. -  او خرس نقره‌ای بهترین بازیگر مرد جشنواره بین‌المللی فیلم برلین ۲۰۱۱ را به‌همراه گروه بازیگران فیلم جدایی نادر از سیمین کسب کرد. - او در جشنواره فیلم کن ۲۰۱۶ نیز با ایفای نقش در فیلم فروشنده توانست جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره فیلم کن را به خود اختصاص بدهد. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی؛ درباره شهاب حسینی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی فیلم سینمایی دلشکسته در نقش امیرعلی: - هر کی ریــش گـذاشت مسلمـــون نیـست، هـــرکی پیـشونیش رو داغ کـــرد، مــرد خــدا نیست. - تو همه ی اعتقادا اشتباه میشه. همیشه ام یه عده گرگن تو لباس میش! -  من بنده آن دمم که ساقی گوید یک جام دگر بگیر و من نتوانم - ما فردا میایم خواستگاری، دیگه نمی خوام خواهرم باشی می خوام نفسم باشی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در فیلم دلشکسته سریال شهرزاد در نقش قباد: -شهرزاد نمی دونی بدون، من با تو چیزایی پیدا کردم که هیچوقت تو زندگیم نداشتم و نمی خوام از دستش بدم. - ما همه مهره های سوخته ایم که زیر دست بزرگ آقاییم. -  آره خب عمو جان حقیقت تلخه عموجان، شنیدنش همچین یه جاهایی از وجدان آدمو جز میده. -  میرم صاف وامیستم جلوی بزرگ آقا بش میگم بزرگ آقا من، زن من، خب؟! پا به ماهه! عین ۱۰-۱۲ ماهو میخوام بمونم ور دلش چی میگی شما؟ - قباد : فقط یه سوال، خیلی دلم می خواد جوابشو بدونم، تو هنوزم دلت باهاشه؟ شهرزاد : فراموشی زمان می بره، فقط فکر می کنم اگه من به هر دری زدم، و اونی نشد که می خواستم بشه، لابد قسمت خرافه نیست، هست واقعا - موقتیه این روزا شهرزاد، می گذره. این وسط تنها چیزی که مهمه اینه که من هنوز با همه ی وجودم دوست دارم. عاشقتم - قباد : سخته واسم دوری تو اینو بفهم، چطوری اینو بهت ثابت کنم؟ شهرزاد : دیر شده، برای ثابت کردنش خیلی خیلی دیر شده … حتی ملک جوانبخت هزار و یک شبم نبودی وگرنه من کم قصه و داستان به گوش تو نخوندم. عاشق بزدل عشقو هم زایل می کنه آقای قباد دیوانسالار -قباد : این کارو باهام نکن شهرزاد. اینطوری خردم نکن. من هنوز دوستت دارم، خیلی بیشتر از قبل. همه چیو خراب نکن شهرزاد : برو قباد، پشت سرتم دیگه نگاه نکن -  من چی کار به کسی داشتم، داشتم زندگیمو می کردم. با بدبختی خودم سر و کله می زدم. اصلا روحمم خبر داشت همچین کسی تو این دنیا زندگی می کنه؟ کی نشونم داد؟ شما. بعدشم که فرستادینم تو بهشت تازه می خواستم بفهمم زندگی یعنی چی؟ تازه طعمش داشت زیر دهنم مزه مزه می کرد که یقه مو گرفتین ترپ انداختینم وسط جهنم. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال شهرزاد سریال مدار صفر درجه در نقش حبیب پارسا: -تو را به جای همه دوست میدارم-تو را به خاطر عطر نان گرم برفی که اب میشود -برای بخشش اولین گناه-تو را برای دوست داشتن دوست میدارم-تو را به خاطر تمام کسانی که دوست نمیدارم دوست میدارم ...  - همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛همين  - مظفر:منوببخش ...یافراموش کن! حبیب:میبخشم...ولی فراموش نمیکنم!!!  -حبيب: فقط چرا فكر مي كنيد كه سفر اعزام ممكنه منتفي بشه؟ دكتر: اين مملكت پسرجان،سرزمين گسل و زلزله و پس لرزه است!آدم از فردا روزش - این و خداوند باید جواب بده ، باید جواب این سوال رو بده ! اگه تو این دنیا هیچ جایی برای آرامش وجود نداره ؛ و اگه تمام رویاهای ما از عشق ، عدالت و آزادی فقط ی خیال بیهودس! پس چرا ما رو آفرید ؟!... -ميدوني چيه تقي جان؟من بر خلاف مرحوم پدرم،ازسياست چيز زيادي نميدونم! همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛ همين دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال مدار صفر درجه سایر فیلم ها: -یه پایان تلخ بهتر از یه تلخی پایان ناپذیره ... (درباره الی) - میدونی برتر از عشق بی فرجام چیه؟فرجام بدون عشق... (برف روی شیروانی داغ) - من زندگی مو باختم حاج اقا منو از زندون می ترسونی؟برو از خدا بترس ... (جدای نادر از سیمین) - جنگ احساس مسولیته نه شلیکه گلوله ... (شوق پرواز) - هر چه تو اوج میگیری دنیا از دید تو بزرگتر می شود و تو از دید دنیا کوچکتر می شوی ... (شوق پرواز) - تو کویر ادم به خدا نزدیک تره چون اسمون به زمین نزدیک تره ... (پلیس جوان) - میدونی چیت حرص ادمو درمیاره؟اینکه حالت از من بده ولی حس واقعیتو بهم نمیگی خب چیه هر چی هست بیا به خودم بگو فکر میکنی چیزیمه؟فکر میکنی چون چیزیمه عرضه ندارم پس چون عرضه ندارم دیگه.....این منصفانه نیست چون من دارم سعی خودمو میکنم غلطی تا حالا نتونستم بکنم چون نمیتونم تمرکز کنم رو کاری ک باید بکنم نمیتونم تمرکز کنم چون همه ی وقتمو اون چرت وپرتا ی مزخرف و دغدغه های احمقانه پر کرده دانشکده ی مزخرف و شاگردای خنگ و... (پرسه در مه) گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش