یکشنبه ۰۹ اردیبهشت ۱۴۰۳
۱۷:۰۶ - ۲۹ آذر ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۰۹۰۸۱۵۵
تئاتر شهر

تئاتر نیازمند حرف جدید و به روز است / جلیلوند در ابتدا نگران حضور در تئاتر بود

تئاتر,اخبار تئاتر,خبرهای تئاتر,تئاتر
 زنده نام معتقد است موضوع آلزایمر موضوع تازه‌ای نیست ولی نوع نگاه و پرداخت زلر به این موضوع و سبکی که برای نگارش درام معاصر در نظر گرفته، پیچیدگی‌ و جذابیت دارد.

به گزارش هنرآنلاین، فلوریان زلر نویسنده و نمایشنامه‌نویس فرانسوی متولد ۱۹۷۹ است. او نخستین رمانش را در سن بیست‌ و دوسالگی منتشر کرد و جایزه‌ ادبی هاشِت را برای این کتاب و جایزه‌ انترآلیه را برای رمان سوم‌اش از آن خود می‌کند. او تا به‌حال پنج رمان در فرانسه منتشر کرده. زلر به‌عنوان درام‌نویسی فرانسوی‌ که نمایشنامه‌هایش از همه بیش‌تر در دنیا اجرا می‌شوند، شناخته شده است. نمایشنامه "پدر" از جمله آثار اوست که توسط ساناز فلاح‌فرد ترجمه شده و محمود زنده‌نام به عنوان نخستین تجربه کارگردانی تئاتر آن را در پردیس تئاتر شهرزاد روی صحنه آورد. این اثر یک تراژدی است از پدری که دچار آلزایمر شده است و دخترش از او مراقبت می‌کند. به بهانه اجرای این نمایش گفت‌وگویی با مترجم، کارگردان و تهیه‌کننده نمایش داشته‌ایم که در ادامه می‌خوانیم:

 

خانم فلاح‌فرد، شما پیش از این هم از نمایشنامه‌های فلوریان زلر ترجمه کرده بودید. چه شد که به سراغ نمایشنامه "پدر" رفتید و این نمایشنامه را ترجمه کردید؟

ساناز فلاح‌فرد: من کلاً نوشته‌های زلر را دوست دارم. ایشان موضوعات تکراری و ساده‌ای را در نمایشنامه‌هایش بیان می‌کند؛ ولی بیان این موضوعات کاملاً به روش پیچیده و خاصی اتفاق می‌افتد. در این بین نمایشنامه "پدر" نسبت به بقیه نمایش‌های آقای زلر پیچیدگی بیشتری دارد و به مخاطب این امکان را می‌دهد تا در شرایطی قرار بگیرد که انگار ذهن به هم ریخته پدر آلزایمری است. علیرغم این‌که موضوع آلزایمر موضوع جدیدی نیست و در خیلی دیگر از آثار ادبی و نمایشی هم درباره آن صحبت شده است ولی پیچیدگی‌های متن "پدر" باعث شد که من به ترجمه آن کشش پیدا کنم و دوست داشته باشم این نمایشنامه روی صحنه برود.

 

آقای زنده‌نام، متن پیچیده‌ای را برای اجرا انتخاب کرده‌اید. انتخاب این متن به چه واسطه‌ای اتفاق افتاد؟

محمود زنده‌نام: خانم فلاح‌فرد مجموعه‌ ترجمه‌ای را تحت عنوان "درام معاصر فرانسوی" شروع کرده‌اند که نمایش "پدر" اولین اثر از این مجموعه است. من ترجمه ایشان را خواندم و خیلی به این متن علاقه‌مند شدم. به خانم فلاح‌فرد گفتم دوست دارم این متن را کار کنم و ایشان هم استقبال کرد. همانطور که خانم فلاح‌فرد اشاره کرد، موضوع آلزایمر موضوع تازه‌ای نیست ولی نوع نگاه و پرداخت نویسنده به این موضوع و سبکی که ایشان برای نگارش درام معاصر در نظر گرفته بود، آن‌چنان پیچیدگی‌ و جذابیت داشت که من راغب شدم آن را روی صحنه ببرم. موضوع آلزایمر موضوع تمام جوامع است و همین متن "پدر" در کشورهای دیگر نیز روی صحنه رفته و این قابلیت را دارد که به زبان‌های مختلف اجرا شود.

 

تئاتر,اخبار تئاتر,خبرهای تئاتر,تئاتر

با توجه به این‌که شما یک فیلمساز و مستندساز هستید، چه چیزی باعث شد تصمیم بگیرید یک نمایش را روی صحنه ببرید؟

محمود زنده‌نام: سال‌ها پیش تجربه تله‌تئاتر داشتم. چند تله‌تئاتر برای تلویزیون کار کردم و یکی از کارهایم نیز در بخش تله‌تئاتر جشنواره تئاتر فجر چند جایزه کسب کرد. تجربه مدیریت در مرکز هنرهای نمایشی رادیو هم داشتم و با موضوع تئاتر و نمایش بیگانه نبودم. معمولاً به سختی پیش می‌آید که یک متن نمایشی ذهن مرا درگیر کند و مجذوب آن شوم که این اتفاق با خواندن نمایشنامه "پدر" برایم رخ داد و باعث شد که تصمیم بگیرم آن را اجرا کنم. شاید این نمایش، زمینه ورود مجدد من به تئاتر باشد و باعث شود در ادامه نمایش‌های دیگری را هم روی صحنه ببرم.

 

 

برای کار بعدی‌تان نمایشنامه خاصی را مد نظر دارید؟

محمود زنده‌نام: متنی را خانم فلاح‌فرد از نوشته‌های فلوریان زلر با نام "یک ساعت آرامش" ترجمه کرده‌اند که در ژانر کمدی است و آن متن هم به درد جامعه ما می‌خورد. ان‌شاءالله اگر فرصتی پیش بیاید دوست دارم این متن را اجرا کنم. اساساً معتقدم که الهام و اقتباس از آثار نمایشی نباید به تعدادی از نویسندگان ایرانی محدود شود. از طرفی اعتقاد دارم ترجمه و بازخوانی آثار نمایشی کلاسیک مثل آثار شکسپیر هم دیگر کهنه شده است و معتقدم که ترجمه این متن‌ها به صورت موزه‌ای و دانشگاهی خوب است که اتفاق بیفتد ولی برای تئاتر صحنه‌ای باید حرف جدید و به روز زد و مخاطب را با معضلات امروز جامعه درگیر کرد تا نمایش باعث تعالی روح، فکر و اندیشه انسان‌ها شود.

 

امکان دارد در آینده به سراغ متن‌های ایرانی هم بروید؟

محمود زنده‌نام: اگر متن قوی و خوبی پیدا شود، حتماً به سراغش می‌روم، کما این‌که نویسندگان تمام تله‌تئاترهایی که قبلاً کار کردم هم ایرانی بودند. کلاً به دنبال کار کردن نمایشی هستم که قصه و حرف جدیدی برای گفتن داشته باشد و به بیان وقایع روزگار فعلی بپردازد.

 

داستان اثر "پدر"، موضوع پیچیده‌ای دارد ولی شما در شیوه اجرایی نمایش سعی کرده‌اید سبک ساده‌ای را در پیش بگیرید.

محمود زنده‌نام: متن این اثر به ظاهر آشفته و همچون پازلی به هم ریخته است که قطعات این پازل در صحنه‌های مختلف نمایش برای تماشاچی اجرا می‌شود و مخاطب ممکن است حتی بعد از نمایش‌ هم به چیدن قطعات پازل‌ در کنار همدیگر فکر کند. یعنی نمایش آنقدر پیچیدگی و آشفتگی دارد که پازل‌ آن در ذهن مخاطب، شاید بعد از اتمام نمایش و حتی روزها بعد شکل بگیرد و تکمیل شود. وقتی نمایش تمام می‌شود، مخاطب تازه به فکر می‌افتد که چرا شخصیت پدر به این سرنوشت دچار شد و حالا که به آلزایمر دچار شده، تکلیف او و اطرافیانش چه می‌شود؟ بنابراین متن نمایش بسیار پیچیده بود و من فکر کردم که اگر شکل اجرایی نمایش هم دچار پیچیدگی شود، احتمالاً یک سردرگمی در مخاطب اتفاق می‌افتد که اصلاً خوب نیست. در نتیجه حس کردم که بهتر است این متن پیچیده، به صورت سلیس، ساده و روان بیان شود تا پیام نمایش در ذهن مخاطب القا و ته‌نشین شود. به همین خاطر خیلی سعی کردم آکسسوار دکور را هم از لوازم ساده به کار ببرم. البته بحث مسائل اجرایی تئاتر در کشورمان هم در ساده بودن صحنه نمایش تأثیرگذار بود چون در سالن شماره ۱ شهرزاد که ما اجرا می‌رویم، دو اجرای دیگر هم در طول روز اتفاق می‌افتد و طبیعی است که امکان جابجایی، نصب و تغییرات دکور در چنین کارهایی برای ما کمتر است. همین محدودیت‌ها باعث شد که به سمت انتزاعی شدن فضای دکور و آکسسوار صحنه پیش برویم که البته خیلی هم بد نشد. به نظرم نمایش "پدر" یک سهل ممتنع است؛ یعنی اثری است که شما راحت با آن ارتباط برقرار می‌کنید ولی سخت از آن نتیجه می‌گیرید. از نظر من شکل ایده‌آل یک اثر هنری، داشتن سادگی و پیچیدگی توأمان است. شعرهای حافظ و سعدی هم این حسن و مزایا را در درون خودشان دارند. نمایشنامه‌های کمتری وجود دارد که در عین سادگی، پیچیده و در عین پیچیدگی، ساده باشند و از این نظر فلوریان زلر قابل تحسین است.

 

تئاتر,اخبار تئاتر,خبرهای تئاتر,تئاتر

خانم فلاح‌فرد، به عنوان مترجم و بازیگر نمایش، چقدر در روند شکل‌گیری آن دخالت داشتید و نظرات خودتان را اعمال می‌کردید؟

ساناز فلاح‌فرد: من به عنوان مترجم و کسی که در این نمایش افتخار داشته به عنوان بازیگر هم حضور داشته باشد، قائدتاً خیلی نتوانستم و نخواستم دخالتی در کار داشته باشم و تنها کاری که از دستم بر می‌آمد این بود که جلوی ایرانیزه‌ شدن کار توسط آقای جلیلوند را نگیرم. آقای جلیلوند به واسطه فعالیت‌شان در زمینه دوبله، ناخودآگاه در لحظاتی از تمرین، بداهه‌هایی را به کار می‌بردند که کاملاً فارسی بود. احساس کردم شاید اگر بخواهم اصرار کنم که این بداهه‌ها حتماً حالت فرانسوی داشته باشد، امکان دارد آقای جلیلوند را اذیت کند و چون آقای زنده‌نام هم اصراری به این موضوع نداشتند و متن اثر هم یک متن جهان‌شمول بود، تصمیم گرفتم پافشاری خاصی روی نزدیک شدن بیان آقای جلیلوند به بیان یک شخصیت ایرانی نداشته باشم. هر چند که به عنوان یک مترجم، آدم سخت‌گیری هستم و دوست دارم فضای نمایشنامه در اجرا حفظ شود ولی در این مورد اصرار زیادی نداشتم.

 

بیشتر بازیگرهای شما، گویندگان و بازیگرهای نمایش‌های رادیویی هستند. چرا به سراغ آن‌ها رفتید و از بازیگرهای تئاتر استفاده نکردید؟

محمود زنده‌نام: هر کارگردانی وقتی می‌خواهد گروه بازیگری خود را انتخاب کند، معمولاً ابتدا به دوستان و اطرافیانش پیشنهاد می‌دهد و بعد به سراغ دیگران می‌روند. من چون قبلاً در هنرهای نمایشی رادیو سابقه فعالیت داشتم، همیشه در پس ذهنم بود که از بازیگرهای رادیو استفاده کنم و چون آقای جلیلوند به عنوان بازیگر اصلی نمایشم انتخاب شد، احساس کردم همبازی‌های ایشان باید کسانی باشند که به لحاظ صدا و صوت بتوانند نمایش را متعادل کنند. این شد که از چند نفر دیگر از بازیگران رادیو هم برای بازی در این نمایش دعوت به عمل آوردم.

 

با توجه به این‌که آقای چنگیز جلیلوند تاکنون تجربه بازیگری در تئاتر نداشته‌اند، چطور شد که پیشنهاد حضور در این نمایش را پذیرفتید؟

محمود زنده‌نام: من، آقای پیراینده و خانم فلاح‌فرد به اتفاق یکدیگر طی جلسه‌ای به ملاقات آقای جلیلوند رفتیم و این مسئله را با ایشان مطرح کردیم. در آن جلسه متوجه شدم که در ذهن و تفکر ایشان، علاقه به بازیگری وجود دارد ولی ایشان نگران حضور در تئاتر هستند چون هم نگران بودند مبادا حاصل سال‌ها فعالیت‌شان در عرصه گویندگی با یک اجرای بد در تئاتر زیر سؤال برود و هم نگران این بودند که شاید نتوانند ۸۰-۸۵ صفحه متن را حفظ کنند. به هر حال لازم بود بازیگر نقش پدر در این نمایش، حدود ۹۵ درصد تایم نمایش را روی صحنه حضور داشته باشد و این کار آقای جلیلوند را سخت می‌کرد. ایشان حتی تا روزهای پایانی تمرینات هم نگران بودند که می‌توانند از پس نقش‌شان بر آیند یا نه. خوشبختانه با جدیتی که در کارشان داشتند، موفق شدن نقش را به خوبی اجرا کنند. شاید ایشان تنها کسی بودند که می‌توانستند از پس آشفتگی‌ها و پیچیدگی‌های اجرای نقش پدر بر بیایند. پیرو صحبت‌هایی که خانم فلاح‌فرد درباره گویش فارسی آقای جلیلوند مطرح کردند هم بگویم که ما دیالوگ‌ها را تغییر ندادیم چون از ابتدا هم از این نوع گویش استقبال می‌کردیم. نوع گویش آقای جلیلوند فقط در برخی از دیالوگ‌ها ایرانی شد و اتفاقاً تماشاگر توانست به همین واسطه ارتباط بیشتری با متن برقرار کنند و ما از این بابت خوشحال هستیم.

 

نمایش شما یک درام است که قصه تلخ آلزایمر را روایت می‌کند ولی در ضمن لحظات کمدی هم در آن وجود دارد. لحظات کمدی را به چه دلیل به نمایش اضافه کردید؟

ساناز فلاح‌فرد: این سؤال را خیلی‌ها از ما می‌پرسند و حتی کسانی که نمایشنامه را می‌خوانند هم سؤال می‌کند که بخش‌های طنز نمایشنامه به خاطر چیست؟ در صورتی‌که جالب است بدانید که نمایشنامه "پدر" در خود فرانسه کاملاً به شکل کمدی اجرا شده است. البته ما به خاطر نوع فرهنگ‌مان نمی‌توانستیم این متن را به صورت کمدی اجرا کنیم. به همین خاطر بستر اصلی نمایش‌مان را درام قرار دادیم و در نقاطی از کمدی استفاده کردیم تا این اثر یک نمایش کاملاً تلخ نباشد.

 

محمود زنده‌نام: محتوا و پیام آلزایمر به خودی خود، تلخ، غمگین و نگران‌کننده است که ما خواستیم با استفاده از یک روکش طنز و خنده، یک مقدار شیرینی به آن اضافه کنیم تا دل مخاطب را نزند. شخصیت پدر در صحنه آخر نمایش حتی اسم خودش را هم یادش نمی‌آید. بنابراین می‌بینید که این نمایش به حد کافی صحنه‌های تراژیک دارد و استفاده از لحظات کمدی در آن اتفاق خوبی است. ما هر شب مخاطبانی را داریم که پس از نمایش به ما می‌گویند پدر، مادر یا سایر اطرافیان‌شان دچار آلزایمر بوده‌اند و حالا این صحنه‌ها را به خوبی درک می‌کنند. خیلی‌ها می‌گویند بازی آقای جلیلوند بر روی صحنه درست مثل اتفاقاتی است که در دوران آلزایمر وابستگان‌شان دیده‌اند و همه این‌ها برای‌شان تداعی‌کننده آن لحظات است. از این رو فکر می‌کنم نمایش ما به حد قابل قبولی توانسته تأثیر خودش را روی مخاطب بگذارد.

 

آقای پیراینده، با توجه به این‌که تهیه‌کنندگی در تئاتر مرسوم نیست و ریسک بالایی دارد، چطور شد که تصمیم گرفتید تهیه‌کنندگی نمایش "پدر" را به عهده بگیرید؟

امید پیراینده: من از ابتدای امسال تصمیم داشتم چنین کاری را انجام بدهم منتها ابعادش را نمی‌دانستم و کار خاصی مد نظرم نبود تا این‌که با خانم فلاح‌فرد آشنا شدم. ایشان پیشنهاد همکاری را به من ارائه کردند و من گفتم تمایل دارم این همکاری اتفاق بیفتد و مدتی بعد همکاری‌مان آغاز شد.

 

 

پس از گذشتن چند شب از اجراهای نمایش "پدر"، تجربه تهیه‌کنندگی را چطور ارزیابی می‌کنید؟

امید پیراینده: ما در این کار بحث بیزینسی را کنار گذاشتیم چون بیزینس در تئاتر معنایی ندارد. اصولاً به نظرم تئاتر نیازی به تهیه‌کننده ندارد چون کار تئاتر باید دلی اتفاق بیفتد. کسانی که به تئاتر دید بیزینسی دارند، هیچ‌وقت در کارشان موفق نمی‌شوند و تا جایی که من اطلاع دارم، در این سال‌ها تهیه‌کننده‌ای در تئاتر وجود نداشته که به تئاتر نگاه بیزینسی داشته باشد و در این عرصه به موفقیت رسیده باشد. به همین خاطر ما نگاه بیزینسی را از کارمان کنار گذاشتیم و گرچه مشکلات مالی داریم اما خدا را شاکر هستیم که یک گروه حرفه‌ای داریم که می‌توانیم پس از گذشت سه هفته از اجرای‌مان، سرمان را بالا بگیریم و بگوییم تنها نمایشی هستیم که حتی یک کامنت منفی هم از سوی مخاطبان دریافت نکرده‌ایم. این موفقیت باعث شده که علیرغم مشکلات مالی، سرمان را بالا بگیریم و به خودمان افتخار کنیم.

 

تئاتر,اخبار تئاتر,خبرهای تئاتر,تئاتر

شما در انتخاب بازیگرها هم نظرتان را اعمال کردید؟

امید پیراینده: بله. تمام چینش عوامل نمایش توسط آقای زنده‌نام، خانم فلاح‌فرد و بنده اتفاق افتاد. ما از روز اول برای نقش‌های مختلف چند نفر را در نظر داشتیم که با آن‌ها صحبت کردیم و در نهایت گروه بازیگران نمایش را کامل کردیم. از همکاری با آقای جلیلوند بسیار خوشحالم چون به زعم اکثر کارشناسان و صاحب‌نظران تئاتر، انتخاب ایشان درست بوده و حضور آقای جلیلوند باعث شکل گرفتن اتفاقات خوب در نمایش "پدر" شده است.

 

آقای زنده‌نام، تمرینات نمایش‌تان چقدر طول کشید؟

محمود زنده‌نام: حدود یک ماه و نیم تا دو ماه. البته بعضی وقت‌ها جلسات‌مان فشرده برگزار می‌شد و با آقای جلیلوند که نفش اصلی نمایش هستند در طول روز دو یا سه جلسه تمرین می‌کردیم.

 

خانم فقیهه سلطانی را چطور برای نقش "آن" انتخاب کردید؟

محمود زنده‌نام: در مورد ایشان با یکی از دوستان مشورت کردم که گفتند خانم سلطانی یک بچه کوچک دارند و نمی‌توانند سر کار بیایند. من گفتم بهتر است پیشنهاد و شرایط تمرینات‌مان را به ایشان ارائه بدهیم تا ببینیم چه اتفاقی می‌افتد که خوشبختانه وقتی پیشنهادمان را مطرح کردیم، خانم سلطانی پذیرفتند و سر تمرینات آمدند. به نظرم نوع بازی و ریتم بازی ایشان در ریتم نمایش ما خیلی مؤثر بوده است.

 

در صحنه نمایش‌تان از جنس شفاف پلکسی گلاس استفاده کردید. چرا تصمیم گرفتید به سمت چنین طراحی صحنه‌ای بروید؟

محمود زنده‌نام: متن نمایش یک سری کدها و نشانه‌ها به من می‌داد که باعث می‌شد برای صحنه به سمت آکسسوار، اشیاء و مبلمان شیشه‌ای و شفاف بروم. نمایش و شخصیت‌های آن در یک حالت آشفتگی و تعلیق قرار دارند که من حس کردم اگر این حالت در صحنه هم اتفاق بیفتد، حتماً تأثیر نمایش روی مخاطب بیشتر می‌شود. در نتیجه تصمیم گرفتم از پلکسی گلاس استفاده کنم که اکنون به همین دلیل، نشستن و خوابیدن‌ها بر روی صحنه طور دیگری به ذهن مخاطب می‌آید و مخاطب حس می‌کند که این‌ها روی هوای معلق هستند. این جنسی که برای دکور انتخاب کردیم، سادگی و شفافیت هم به همراه دارد و فکر می‌کنم انتخاب تأثیرگذاری بوده است.

 

برای موسیقی نمایش می‌توانستید از پلی‌بک استفاده کنید ولی چرا به سراغ موسیقی زنده و استفاده از همخوان رفتید؟

محمود زنده‌نام: چون احساس کردم همراهی موسیقی زنده با روایت قصه در نمایش، یک مقدار حس زنده‌تری به کلیت کار می‌دهد. معمولاً موسیقی‌های انتخابی به لحاظ کیفیت و مقبولیت در درجه بالاتری قرار دارند ولی من فکر کردم اگر مخاطب بیاید و موسیقی زنده را هم در کنار نمایش بشنود بهتر است. برای بخش پایانی نمایش هم یک ترانه معروف فرانسوی که مرتبط با پدر است را در نظر گرفتیم که خواننده ما می‌آید آن را با صدای ظریف خودش می‌خواند که به نوعی بیشتر نقش "لیز" را بازی می‌کند تا خوانندگی. در واقع خواننده ما با آن لباس سفیدی که بر تن کرده و صدای ظریفی که دارد، دختر کوچک پدر است که پدر از ابتدا تا انتهای نمایش در موردش حرف می‌زند و حالا یا او به دیدار پدر آمده و یا پدر به دیدارش رفته است. در آن بخش که موسیقی فرانسوی خوانده می‌شود، خیلی‌ها به ما گفتند کاش متن فارسی این موسیقی را هم به ما می‌دادید یا آن را زیرنویسی می‌کردید ولی فکر می‌کنم این اثر آنقدر معروف و شنیدنی است که نیازی به ترجمه ندارد و موسیقی آن به خودی خود تأثیرش را روی مخاطب می‌گذارد.

 

 

خانم فلاح‌فرد، شما دوست نداشتید نقش طولانی‌تری را در نمایش "پدر" داشته باشید؟

ساناز فلاح‌فرد: من چون خودم این متن را ترجمه کرده‌ام، در ترجمه به جای همه نقش‌های این نمایش، چه مرد و چه زن، بازی کرده‌ام. بیشترین نقشی که به جای آن بازی کرده‌ام نقش پدر بوده است. موقع ترجمه مجبور بودم این نقش‌ها را روان‌شناسی هم بکنم تا بتوانم جای آن‌ها قرار بگیرم و اتفاقاتی که برای‌شان رخ داده را بهتر به زبان فارسی ترجمه کنم. در نتیجه تجربه بازی کردن در نقش‌های مختلف این نمایش در حین ترجمه برایم اتفاق افتاد و اینطور نیست که بگویم من باید نقش طولانی‌تری را بازی می‌کردم. به هر حال دوستانی که نقش‌های طولانی‌تر این نمایش را به عهده دارند، بازیگرهای با تجربه‌تری هستند و من علیرغم این‌که دوره‌های بازیگری را در ایران و فرانسه گذرانده‌ام و با اساتیدی همچون آقای رحمانیان و آقای نعیمی کار کرده‌ام ولی خودم را بازیگر حرفه‌ای تئاتر نمی‌دانم و از نقشی که دارم راضی هستم ولی با این حال نمی‌توانم منکر این شوم که وسوسه بازی کردن در نقش‌های طولانی‌تر را هم نداشتم.

 

در حال حاضر مشغول ترجمه نمایشنامه خاصی هستید؟

ساناز فلاح‌فرد: بله. من یک مجموعه را تحت عنوان "درام معاصر فرانسوی" با انتشارات هنری و فرهنگی آغاز کرده‌ام که تاکنون ۱۳ جلد از آن منتشر شده است. نمایشنامه "پدر" اولین جلد این مجموعه بود و قرار است تعداد ترجمه‌های این مجموعه به ۳۰ اثر برسد. ضمن این‌که با انتشارات هیرمند هم یک مجموعه جدید را شروع کرده‌ام که دبیر این مجموعه هستم. چند نفر از دوستان مترجم آثاری را برای این مجموعه ترجمه می‌کنند و خودم هم ترجمه خواهم داشت.

 

تئاتر,اخبار تئاتر,خبرهای تئاتر,تئاتر

با نوشته‌های فلوریان زلر چطور آشنا شدید؟

ساناز فلاح‌فرد: سال ۲۰۰۷ یکی از نمایشنامه‌های ایشان با نام "او منتظرت است" را در پاریس خواندم که پیچیدگی‌های کارهای الان‌شان را نداشت ولی نمایشنامه متفاوتی بود و مرا تحت تأثیر قرار داد. احساس کردم خیلی نمایشنامه خاصی است و تصمیم گرفتم آن را ترجمه کنم که یکی از دوستان گفت احتمالاً این نمایشنامه در ایران مخاطبی نخواهد داشت و من نمی‌دانم چرا از تصمیمم مبنی بر ترجمه آن اثر منصرف شدم. ترجیح دادم یک مجموعه راه‌اندازی کنم و ترجمه‌هایم را در قالب یک مجموعه به انتشار برسانم چون معمولاً نمایشنامه در ایران مخاطب زیادی ندارد و بهتر است در قالب مجموعه به بازار بیاید. پیدا کردن ناشری که بخواهد چنین مجموعه‌ای را مدیریت کند سخت بود تا این‌که باب آشنایی من با انتشارات علمی و فرهنگی باز شد و دکتر محمود کوثری خیلی لطف داشتند و مدیریت این مجموعه را پذیرفتند. الان همان نمایشنامه "او منتظرت است" نیز توسط یکی از مترجم‌های این مجموعه ترجمه شده و در دست چاپ است.

 

خودتان چند اثر از نوشته‌های آقای زلر را ترجمه کرده‌اید؟

ساناز فلاح فرد: ۵ اثر را من و سه اثر را هم دیگر دوستانم ترجمه کرده‌اند. در مورد نمایشنامه "پدر" این را بگویم که این نمایشنامه قسمت دوم از یک سه‌گانه است که قسمت اول آن با نام "مادر" در سال ۲۰۱۰ منتشر شد و قسمت سومش هم در سال ۲۰۱۸ با نام "پسر" منتشر می‌شود. در آثار این نویسنده یک سری شخصیت‌ها تکرار می‌شود. مثلاً اگر شخصیت آندره در یکی از نمایشنامه‌های ایشان مبتلا به آلزایمر است، این شخصیت در نمایشنامه‌های دیگر هم آلزایمر دارد منتها موضوع آن نمایشنامه‌ها فرق می‌کند. این ویژگی‌ها و خصیصه‌ها در نوشته‌های آقای زلر باعث شد که به سمت نوشته‌های ایشان بروم. خیلی خوشحالم که این نمایشنامه‌نویس را به تئاتر ایران معرفی کردم. تابستان امسال نمایشنامه "اگر بمیری" را خانم سمانه‌ زندی‌نژاد در تالار ایرانشهر روی صحنه برد و حالا هم نمایش "پدر" دومین اثر ترجمه شده من از آقای زلر است که روی صحنه قرار دارد. یک نمایشنامه هم آقای محمود گودرزی با نام "دروغ" ترجمه کرده که قرار است آقای رضا بهبودی آن را اجرا کند. فلوریان زلر یک نویسنده جوان و خیلی با استعداد است که به نظرم ایشان قبل از این‌که یک نمایشنامه‌نویس باشد، یک روان‌شناس فوق‌العاده است که شخصیت‌ها و موقعیت‌هایی که خلق می‌کند، به لحاظ روان‌شناسی کاملاً پخته و پیچیده است. خوشحالم که حالا در ایران هم نمایشنامه‌های این نویسنده فرانسوی روی صحنه می‌رود.

 

 

و صحبت‌های پایانی؟

محمود زنده‌نام: در این نمایش دوستان زیادی زحمت کشیدند ولی بیشتر زحمات گروه بر دوش این مثلث بود که اینجا حضور دارند. ما از ابتدا می‌دانستیم که داریم یک کار فرهنگی و هنری انجام می‌دهیم که احتمالاً بازخورد مالی آن‌چنانی برای‌مان ندارد. نمایشی را انتخاب کردیم که یک نمایش هنری و تأثیرگذار است و می‌دانستیم که راه سختی را در پیش داریم. الان دو نوع تئاتر در کشورمان اجرا می‌شود که یک نوع، تئاترهای بازاری است که من به آن‌ها تئاترهای لاله‌زاری جدید می‌گویم. این نوع از تئاترها که بیشتر مبتنی بر موسیقی، سر و صدا و شوآف هستند، اسم‌شان تئاتر نیست ولی به هر حال مخاطبان عام را با خود همراه می‌کنند. نوع دیگر تئاترها هم نمایش‌هایی هستند که مخاطبان عام با آن‌ها ارتباط نمی‌گیرند ولی خود اهالی تئاتر تمایل زیادی به تماشای آن‌ها دارند. ما تصمیم گرفتیم حد فاصل این دو را انتخاب کنیم و نمایشی را روی صحنه ببریم که هم مورد قبول مخاطبان حرفه‌ای تئاتر باشد و هم مخاطبان عام بتوانند با آن ارتباط برقرار کنند. در واقع می‌خواستیم بر شعار چندین و چند ساله وزارت فرهنگ و ارشاد که می‌گوید "تئاتر برای همه" صحه بگذاریم و یک نمایش نجیب و شریف روی صحنه ببریم. امیدوارم شمار نمایش‌های این‌چنینی بیشتر شود و دوستان دیگر هم به ما بپیوندند تا بتوانیم نمایش‌های مردم فریب را کم کم پس بزنیم.

 

 

 

 

 

  • 19
  • 3
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
محمدرضا احمدی بیوگرافی محمدرضا احمدی؛ مجری و گزارشگری ورزشی تلویزیون

تاریخ تولد: ۵ دی ۱۳۶۱

محل تولد: تهران

حرفه: مجری تلویزیون

شروع فعالیت: سال ۱۳۸۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی حسابداری و تحصیل در رشته مدیریت ورزشی 

ادامه
رضا داوودنژاد بیوگرافی مرحوم رضا داوودنژاد

تاریخ تولد: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۵۹

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر

شروع فعالیت: ۱۳۶۵ تا ۱۴۰۲

تحصیلات: دیپلم علوم انسانی

درگذشت: ۱۳ فروردین ۱۴۰۳

ادامه
احسان قربان زاده بیوگرافی احسان قربان زاده؛ خواننده تازه کار موسیقی پاپ ایران

محل زندگی: تهران 

ملیت: ایرانی

حرفه: خواننده

سبک: پاپ و سنتی ایرانی

ساز: تنبک، باغلاما و گیتار

ادامه
فرامرز اصلانی بیوگرافی فرامرز اصلانی از تحصیلات تا شروع کار هنری

تاریخ تولد: ۲۲ تیر ۱۳۳۳

تاریخ وفات : ۱ فروردین ۱۴۰۳ (۷۸ سال)

محل تولد: تهران 

حرفه: خواننده، آهنگساز، ترانه‌سرا، نوازندهٔ گیتار 

ژانر: موسیقی پاپ ایرانی

سازها: گیتار

ادامه
عقیل بن ابی طالب زندگینامه عقیل بن ابی طالب؛ از صحابه پیامبر و امام علی (ع)

تاریخ تولد: ده سال بعد از عام الفیل

محل تولد: مکه

محل زندگی: مکه، مدینه

دلیل شهرت: صحابه و پسرعموی محمد

درکذشت: دوران حکومت معاویه، مدینه

مدفن: بقیع

ادامه
علیرضا مهمدی بیوگرافی علیرضا مهمدی؛ پدیده کشتی فرنگی ایران

تاریخ تولد: سال ۱۳۸۱ 

محل تولد: ایذه، خوزستان، ایران

حرفه: کشتی گیر فرندگی کار

وزن: ۸۲ کیلوگرم

شروع فعالیت: ۱۳۹۲ تاکنون

ادامه
حسن معجونی بیوگرافی حسن معجونی بازیگر کمدی سینمای و تلویزیون ایران

چکیده بیوگرافی حسن معجونی

نام کامل: محمد حسن معجونی

تاریخ تولد: ۲۸ دی ۱۳۴۷

محل تولد: زنجان، ایران

حرفه: بازیگر، کارگردان، طراح، مدرس دانشگاه

تحصیلات: رشتهٔ ادبیات نمایشی از دانشکده سینما تئاتر دانشگاه هنر

آغاز فعالیت: ۱۳۷۵ تاکنون

ادامه
ابراهیم بن جعفر ابی طالب زندگینامه ابراهیم بن جعفر ابی طالب

نام پدر: جعفر بن ابی طالب

سن تقریبی: بیشتر از ۵۰ سال

نسبت های مشهور: برادر محمد بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر ابی طالبزندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

زندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب فرزند جعفر بن ابی طالب بوده است، برخی از افراد ایشان را همراه با محمد از نوه های جعفر می دانند که عمال بن زیاد وی را به شهادت رساند. برخی از منابع می گویند که ابراهیم و محمد هر دو از لشکر ابن زیاد فرار کرده بودند که بانویی در کوفه آنها را پناه می دهد، اما درنهایت سرشان توسط همسر این بانو که از یاران ابن زیاد بود از جدا شد و به شهادت رسیدند. 

ادامه
مریم طوسی بیوگرافی مریم طوسی؛ سریع ترین دختر ایران

تاریخ تولد: ۱۴ آذر ۱۳۶۷

محل تولد: تهران

حرفه: ورزشکار، دونده دوهای سرعت

تحصیلات: کارشناسی تربیت بدنی از دانشگاه تهران

قد: ۱ متر ۷۲ سانتی متر

ادامه
دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی

دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی شهاب حسینی یکی از بهترین بازیگران سینمای ایران است که تا به حال در آثار فاخری مانند محیا، دلشکسته، شهرزاد و... به نقش آفرینی پرداخته است. این هنرمند در هر یک از هنرنمایی های خود دیالوگ های ماندگاری دارد که در ادامه این مقاله از سرپوش قصد داریم به بخشی از آنها اشاره کنیم. بیوگرافی کوتاه از شهاب حسینی سید شهاب الدین حسینی تنکابنی در ۱۴ بهمن ۱۳۵۲ در تهران به دنیا آمد. وی اصالتا تن کابنی است و تحصیلات عالیه خود را در رشته روانشناسی از دانشگاه تهران برای مهاجرت به کانادا ناتمام گذاشت. وی در سال ۱۳۷۳ با پریچهر قنبری ازدواج کرد و حاصل این پیوند دو فرزند پسر به نام های محمد امین و امیرعلی است. فعالیت هنری شهاب حسینی با تئاتر دانشجویی و سپس، گویندگی در رادیو شروع شد. از جمله جوایز این هنرمند می توان به موارد زیر اشاره کرد: - او برای بازی در شمعی در باد (۱۳۸۲) و رستگاری در هشت و بیست دقیقه (۱۳۸۳) نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد جشنواره فیلم فجر شد.  - حسینی در سال ۱۳۸۷ با بازی در فیلم سوپر استار جایزه سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فیلم فجر را دریافت کرد. -  او خرس نقره‌ای بهترین بازیگر مرد جشنواره بین‌المللی فیلم برلین ۲۰۱۱ را به‌همراه گروه بازیگران فیلم جدایی نادر از سیمین کسب کرد. - او در جشنواره فیلم کن ۲۰۱۶ نیز با ایفای نقش در فیلم فروشنده توانست جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره فیلم کن را به خود اختصاص بدهد. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی؛ درباره شهاب حسینی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی فیلم سینمایی دلشکسته در نقش امیرعلی: - هر کی ریــش گـذاشت مسلمـــون نیـست، هـــرکی پیـشونیش رو داغ کـــرد، مــرد خــدا نیست. - تو همه ی اعتقادا اشتباه میشه. همیشه ام یه عده گرگن تو لباس میش! -  من بنده آن دمم که ساقی گوید یک جام دگر بگیر و من نتوانم - ما فردا میایم خواستگاری، دیگه نمی خوام خواهرم باشی می خوام نفسم باشی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در فیلم دلشکسته سریال شهرزاد در نقش قباد: -شهرزاد نمی دونی بدون، من با تو چیزایی پیدا کردم که هیچوقت تو زندگیم نداشتم و نمی خوام از دستش بدم. - ما همه مهره های سوخته ایم که زیر دست بزرگ آقاییم. -  آره خب عمو جان حقیقت تلخه عموجان، شنیدنش همچین یه جاهایی از وجدان آدمو جز میده. -  میرم صاف وامیستم جلوی بزرگ آقا بش میگم بزرگ آقا من، زن من، خب؟! پا به ماهه! عین ۱۰-۱۲ ماهو میخوام بمونم ور دلش چی میگی شما؟ - قباد : فقط یه سوال، خیلی دلم می خواد جوابشو بدونم، تو هنوزم دلت باهاشه؟ شهرزاد : فراموشی زمان می بره، فقط فکر می کنم اگه من به هر دری زدم، و اونی نشد که می خواستم بشه، لابد قسمت خرافه نیست، هست واقعا - موقتیه این روزا شهرزاد، می گذره. این وسط تنها چیزی که مهمه اینه که من هنوز با همه ی وجودم دوست دارم. عاشقتم - قباد : سخته واسم دوری تو اینو بفهم، چطوری اینو بهت ثابت کنم؟ شهرزاد : دیر شده، برای ثابت کردنش خیلی خیلی دیر شده … حتی ملک جوانبخت هزار و یک شبم نبودی وگرنه من کم قصه و داستان به گوش تو نخوندم. عاشق بزدل عشقو هم زایل می کنه آقای قباد دیوانسالار -قباد : این کارو باهام نکن شهرزاد. اینطوری خردم نکن. من هنوز دوستت دارم، خیلی بیشتر از قبل. همه چیو خراب نکن شهرزاد : برو قباد، پشت سرتم دیگه نگاه نکن -  من چی کار به کسی داشتم، داشتم زندگیمو می کردم. با بدبختی خودم سر و کله می زدم. اصلا روحمم خبر داشت همچین کسی تو این دنیا زندگی می کنه؟ کی نشونم داد؟ شما. بعدشم که فرستادینم تو بهشت تازه می خواستم بفهمم زندگی یعنی چی؟ تازه طعمش داشت زیر دهنم مزه مزه می کرد که یقه مو گرفتین ترپ انداختینم وسط جهنم. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال شهرزاد سریال مدار صفر درجه در نقش حبیب پارسا: -تو را به جای همه دوست میدارم-تو را به خاطر عطر نان گرم برفی که اب میشود -برای بخشش اولین گناه-تو را برای دوست داشتن دوست میدارم-تو را به خاطر تمام کسانی که دوست نمیدارم دوست میدارم ...  - همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛همين  - مظفر:منوببخش ...یافراموش کن! حبیب:میبخشم...ولی فراموش نمیکنم!!!  -حبيب: فقط چرا فكر مي كنيد كه سفر اعزام ممكنه منتفي بشه؟ دكتر: اين مملكت پسرجان،سرزمين گسل و زلزله و پس لرزه است!آدم از فردا روزش - این و خداوند باید جواب بده ، باید جواب این سوال رو بده ! اگه تو این دنیا هیچ جایی برای آرامش وجود نداره ؛ و اگه تمام رویاهای ما از عشق ، عدالت و آزادی فقط ی خیال بیهودس! پس چرا ما رو آفرید ؟!... -ميدوني چيه تقي جان؟من بر خلاف مرحوم پدرم،ازسياست چيز زيادي نميدونم! همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛ همين دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال مدار صفر درجه سایر فیلم ها: -یه پایان تلخ بهتر از یه تلخی پایان ناپذیره ... (درباره الی) - میدونی برتر از عشق بی فرجام چیه؟فرجام بدون عشق... (برف روی شیروانی داغ) - من زندگی مو باختم حاج اقا منو از زندون می ترسونی؟برو از خدا بترس ... (جدای نادر از سیمین) - جنگ احساس مسولیته نه شلیکه گلوله ... (شوق پرواز) - هر چه تو اوج میگیری دنیا از دید تو بزرگتر می شود و تو از دید دنیا کوچکتر می شوی ... (شوق پرواز) - تو کویر ادم به خدا نزدیک تره چون اسمون به زمین نزدیک تره ... (پلیس جوان) - میدونی چیت حرص ادمو درمیاره؟اینکه حالت از من بده ولی حس واقعیتو بهم نمیگی خب چیه هر چی هست بیا به خودم بگو فکر میکنی چیزیمه؟فکر میکنی چون چیزیمه عرضه ندارم پس چون عرضه ندارم دیگه.....این منصفانه نیست چون من دارم سعی خودمو میکنم غلطی تا حالا نتونستم بکنم چون نمیتونم تمرکز کنم رو کاری ک باید بکنم نمیتونم تمرکز کنم چون همه ی وقتمو اون چرت وپرتا ی مزخرف و دغدغه های احمقانه پر کرده دانشکده ی مزخرف و شاگردای خنگ و... (پرسه در مه) گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش