رمان «سه دختر حوّا» جدیدترین اثر الیف شافاک، نویسنده ترک است که اخیراً توسط مریم طباطباییها از ترکی به فارسی ترجمه شده و نشر «نون» آن را منتشر کرده است. نوع روایت داستان، پرداختن به موضوعات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی و همچنین مشکلات گوناگون انسان امروز فارغ از سن و جنس و ملیت و مذهب و توجه ویژه به زنان از جمله دلایلی است که این کتاب را همچون رمان پیشین این نویسنده - ملت عشق - مورد توجه اهالی کتاب قرار داده است. رمان، قصه سه دختر به نامهای پری، شیرین و مونا از نقاط مختلف خاورمیانه است که هنگام تحصیل در دانشگاه آکسفورد با هم آشنا میشوند.
موضوع خداشناسی و اعتقادات و باورهای این سه دختر که هر یک در خانواده، طبقه و کشوری متفاوت زیستهاند، پیرنگ داستان را تشکیل داده است. رمان در چهار قسمت و ۴۴۸ صفحه به جنبههای مختلف روانشناختی و جامعهشناختی زندگی این سه نفر میپردازد. داستان در استانبول و آکسفورد پیش میرود و اگر چه زمان آن از عصر تا نیمهشب یک میهمانی در شهر استانبول رخ میدهد، اما رفت و برگشتهای مکرر بین گذشته و حال موجب بسط ماجرا و ارائه توضیحات تکمیلی در خصوص وقایع و شخصیتها به خواننده شده است. این رفت و برگشتها طیفی از سال ۱۹۸۰ تا ۲۰۱۶ میلادی را در برمیگیرد.
داستان از زبان راوی سوم شخص نوشته شده و شخصیت اصلی آن «پری» دختر ترکیهای متعجب، مردد و دارای اعتماد به نفس نه چندان بالایی است. در مقابل، «شیرین» مهاجری ایرانیتبار است که با رفتارهای جنجالی، روحیه ماجراجویانه و گرایش سیریناپذیرش به مباحث سیاسی و اجتماعی موجب ایجاد فراز و فرودهای متفاوتی در ماجراهای دانشگاه آکسفورد میشود. در ضلع سوم این جریان مونا قرار گرفته که دختری امریکایی اما با اصالت مصری و محجبه است و بر دفاع و حمایت از عقاید فمینیسم پافشاری میکند.
برنامه همزیستی این سه دختر مسلمان که گاهی در داستان عناوین سهگانه گناهکار، معتقد و مردّد به آنها اطلاق میشود، با هدف درک و پذیرش نظرات و عقاید مخالف توسط یک استاد دانشگاه به نام پروفسور «آزور» طرحریزی میشود و هر یک از دختران بر اساس ویژگیها و روحیات خود با این قضیه برخورد میکنند.
الیف شافاک که رمان «ملت عشق» را بر پایه عرفان مولانا و شمس نوشته، اینک در «سه دختر حوّا» به سراغ فلسفه رفته است. رابطه مرید و مرادی که بر همین اساس در کتاب قبلی بین زن و مرد شخصیت اصلی جریان داشت، در این داستان نیز بین استاد و دانشجو ایجاد میشود تا به پیشبرد هدف نویسنده در رقمزدن رمانی فلسفی در لفافه حوادثی عاشقانه کمک کند.
اما اینک نویسنده تمام تلاش خود را برای نزدیک کردن خواننده به فضای کنونی دنیا به کار برده و پرداختن به افکار زنان، نگاه جامعه به دستهبندیهای مختلف زنانه، حوادث سیاسی و اجتماعی و توصیف روابط خانوادگی جاری در خانوادههای کنونی را به کار گرفته تا رمان فضای بیشتری را در جامعه ادبیات امروز به خود اختصاص داده و بیش از آثار قبلی قابلیت تحلیل و توجه از زوایای مختلف را داشته باشد. شاید به همین دلیل است که نیویورک تایمز از این کتاب با عنوان تصویری پیچیده از ترکیه یاد کرده و برخی منتقدان، آن را داستانی درباره سرزمین و ایمان دانستهاند.
در گذر روزگار، پیوسته موضوعات مختلف تاریخی، جغرافیایی، سیاسی و... ایران و ترکیه را به یکدیگر پیوند داده و طی سالهای اخیر تقابل سنت و مدرنیته نیز یکی از همین موضوعات به شمار میرود که در حوزه ادبیات این دو کشور نیز رسوخ کرده است. یافتن نقاط مشترک بین فرهنگ این دو کشور در آثار الیف شافاک به گونهای مشهود و در دسترس است که گاهی خواننده فراموش میکند نویسنده این داستان یک فرد غیرایرانی است و البته بررسی نقاط اشتراک و مقایسه ادبیات دو کشور گویای علت ایرانیزه بودن این آثار است.
در واقع بهرهگیری از از ظرفیتهای بومی و منطقهای و تلفیق آن با مسائل مهم روز، توانسته ادبیاتی مختص به ترکیه اما دارای پتانسیل پذیرش و نفوذ در ملل دارای وجوه مشترک را خلق کرده و مخاطبان را در آن سوی مرزهای ترکیه نیز تحت تأثیر قرار دهد. در ادامه به برخی از این موارد در رمان «سه دختر حوّا» میپردازیم که شاید در باب مسائل مربوط به ایران برای خوانندگان خالی از لطف نباشد.
شیرین دانشجوی ایرانی، جسور و سرکش آکسفورد است که هنگام ورود پری و پدر و مادرش به دانشگاه، مأموریت دارد آنها را با فضای دانشگاه و اطراف آنجا آشنا کند: «...«خوشبختم، آن طوری که شنیدم شما ترک هستید. من هم در تهران به دنیا آمدم؛ اما دیگر هیچوقت به آنجا برنگشتیم.» و طوری دستش را تکان داد که انگار ایران در گوشهای از قلبش وجود دارد و منتظر اوست...»
(ص ۱۳۰) و در جای دیگر از زبان همین دختر در پاسخ به پرسش پری ترکتبار مبنی بر اینکه اگر از تو بپرسند مملکت و سرزمینت کجاست تو چه میگویی میخوانیم: «..مملکت انسان جایی است که مادر مادرش در آنجا به دنیا آمده باشد...» (ص ۱۳۷) و در ادامه به جمله دیگری میرسیم که اگر چه صرفاً شامل تهران و نه تمام ایران میشود، اما برای خواننده ایرانی رمان نکته آشنای دیگری است: «میدانی در ایران به قبرستان چه میگویند؟ «بهشت زهرا.» اسم خیلی باابهتی است. این طور نیست؟ به نظر من هم باید اسم تمام قبرستانها بهشت باشد...»
در بخشی از داستان، وقتی پری مشغول چیدن وسایل و کتابهایش در اتاق جدید میشود میخوانیم که یکی از این کتابها «بوف کور» اثر «صادق هدایت» است. جای دیگر وقتی نویسنده مشغول توصیف اتاق شیرین در خوابگاه است که پری برای اولین بار وارد آن شده، میخوانیم که عکس بزرگ یک شاعر برجسته ایرانی به نام «فروغ فرخزاد» و قابی طلایی کپی یکی از مینیاتورهای ایرانی روی دیوار اتاق به چشم میخورد. پری به کتاب و کتابخوانی بسیار علاقهمند است و در آکسفورد به یک کتابفروشی راه پیدا میکند: «... از کتابفروشی که بیرون میآمد در گوشهای کتاب مورد علاقه پدرش، یعنی «رباعیات خیام» را دید و نتوانست این چاپ قدیمی و مصور را نخرد...» (ص ۲۴۰)
پری عکسی از دوران دانشجوییاش به همراه دو دختر همدانشکدهای و استادی که پیشتر به وی اشاره شد، دارد. در جایی از داستان وقتی دخترش بر اثر حادثهای متوجه این عکس در کیف مادر شده و راجع به دستنوشته پشت آن میپرسد، میخوانیم: «... این جمله نه زن، نه مرد، نه فرشته چه معنایی میدهد؟ پری زیر لب زمزمه کرد: ... فقط یک شعر است. یک بیت از شعرهای شاعر ایرانی «حافظ». عزیزم یالا آن عکس را بده به من...» (ص۱۰۴)
گذشته از نشانههای متعدد فرهنگ شرقی از جمله ایران، نباید از موضوع اصلی کتاب که برداشتهای مختلف افراد از دین، سیاست و نقش زنها در جوامع متمایل به مردسالاری است، غافل شد. جوامعی که در آن سه دختری که در جوانی سری پرشور داشته و سرشار از اشتیاق به مسائل فلسفی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی هستند، در نهایت به زنانی تبدیل میشوند که هر یک در جایی از دنیا به بخشی از وظایف زنبودن خویش مشغولاند، اگر چه از ذات خویش دور نمانده و همچنان در حسرت آنچه باید باشد اما نیست، روزگار میگذرانند.
چنانکه میبینیم پری پس از رهاکردن تحصیل به استانبول برمیگردد و ازدواج میکند و در پایان داستان دارای سه فرزند است. چرخش او طی این سالها آن گونه بوده که حتی دخترش از شنیدن اینکه مادرش زمانی دانشجوی دانشگاه آکسفورد بوده، متعجب میشود. پری غرق در ذات اصلی خود با سارق خطرناک خیابانگرد درگیر میشود؛
به نظاره زنانی میپردازد که فارغ از هیاهوی روزانه مشغول فالگیری در میهمانی هستند و همزمان میکوشد که حواسش به مادر و همسر و فرزندانش نیز باشد. شیرین نیز اگر چه وکیل مدافع حقوق انسانی شده اکنون باردار است و مونا که به امریکا برگشته و در مؤسسهای تحقیقاتی کار میکند، چهار فرزند دارد. اما این سه نفر در سه نقطه دور جهان هنوز با یکدیگر در ارتباطند که در واقع هدف اصلی «آزور» استاد درس همایش خداشناسی نیز همین بود.
شاید پیام اصلی خانم الیف شافاک ۴۷ساله که تقریباً همسنوسال پری شخصیت اصلی این داستان است همان باشد که در سطوری از صفحه ۴۰۶ رمان به آن پرداخته شده است: «قلب پری تیر کشید. آخرین تحلیل این بود که دلش میخواست آزور موفق شده باشد. با وجود تمام تفاوتهای میانشان هر سه یک روح شده بودند! شیرین، مونا و پری. بیدین، معتقد و مردّد. خواهرانی از خاور میانه میآمدند و یکدیگر را درک نمیکردند، سه دختر حوّا.»
زهره مسکنی
- 16
- 6