جمعه ۳۱ فروردین ۱۴۰۳
۱۰:۴۸ - ۱۴ اسفند ۱۳۹۷ کد خبر: ۹۷۱۲۰۳۹۹۳
کتاب، شعر و ادب

بارش دوباره «برف» در کتابفروشی‌ها/چالش مذهبی‌ها و لائیک‌های ترکیه

رمان برف,اخبار فرهنگی,خبرهای فرهنگی,کتاب و ادبیات
رمان «برف» نوشته اورهان پاموک با ترجمه مصطفا علیزاده توسط نشر پوینده به چاپ دوم رسید.

به گزارش مهر، رمان «برف» نوشته اورهان پاموک با ترجمه مصطفا علیزاده، به‌تازگی توسط نشر پوینده به چاپ دوم رسیده است. چاپ اول این ترجمه اواخر بهار سال ۹۶ وارد بازار نشر شد و حالا نسخه‌های چاپ دومش به بازار عرضه شده‌اند.

 

پاموک که در سال ۲۰۰۶ برنده جایزه نوبل ادبیات شد و بین کتاب‌خوانان ایرانی شناخته شده است، این رمان را از آوریل سال ۱۹۹۹ تا دسامبر ۲۰۰۱ نوشته است. داستان این رمان درباره شاعری تبعیدشده با نام «کا» است که پس از سال‌ها به ترکیه برمی‌گردد. او به شهری به نام قارص می‌رسد و ظاهراً هدفش تهیه گزارشی از پدیده خودکشی بین دختران مذهبی است که به اجبار ناچار به کشف حجاب و برداشتن روسری می‌شوند. کا پس از مدتی از ورودش به شهر متروک قارص متوجه می‌شود که افرادی در تعقیب‌اش هستند.

 

کا پیش‌تر دختر جذابی به نام ایپک را دوست داشته که حالا از همسرش طلاق گرفته و کا می‌تواند با او ازدواج کند. اما همسر سابق ایپک یکی از همان افرادی است که در تعقیب کا هستند. موضوع اصلی رمان «برف» درباره درگیری و چالشی است که در قرن بیستم بین گروه‌های مذهبی و لائیک‌های ترکیه وجود داشت.

 

ترجمه مصطفا علی‌زاده از این رمان، از نسخه انگلیسی آن انجام شده که پیش‌تر توسط مورین فریلی از ترکی به انگلیسی بازگردانده شده بوده است.

 

عناوین بخش‌های مختلف این رمان به ترتیب عبارت است از:

سکوت برف (سفر به کارس)، شهر ما سرزمین صلح و دوستی است (مناطق دورافتاده)، رأی خود را به حزب خدا بدهید (فقر و تاریخ)، آیا شما به راستی به این‌جا آمده‌ای تا انتخابات و خودکشی را گزارش کنی؟ (کا ایپک را در شیرینی‌فروشی زندگی نو ملاقات می‌کند)، آقا از شما عذرخواهی می‌کنم (اولین و آخرین گفت‌وگوی میان قاتل و قربانی‌اش)، عشق دین و شاعری (داستان غم‌انگیز مختار)، اسلام سیاسی نامی است که تنها غربی‌ها و سکولارها به ما می‌دهند (در ستاد مرکزی حزب، ستاد مرکزی پلیس و باز دوباره در خیابان‌ها)، دخترانی که دست به خودکشی می‌زنند حتا مسلمان نیستند (آبی و رستم)، آیا تو بی‌خدا هستی؟ (غیرمومنی که نمی‌خواهد خود را بکشد)، چه‌چیزی این شعر را زیبا می‌سازد؟ (برف و خوش‌بختی)، آیا در اروپا خدای متفاوت دیگری وجود دارد؟ (کا با شیخ سعدالدین افندی)، اگر خدا نیست پس شما رنج‌های فقرا را چگونه توضیح می‌دهید؟ (داستان غم‌انگیز نسیب و هکران)، من خیال ندارم ایمانم را با یک بی‌خدا به بحث بگذارم (پیاده‌روی در برف همراه با کدیفه)، شما چگونه شعر می‌سرایید؟ (زمانی که صرف شام آغاز می‌گردد، گفت‌وگو به عشق و روسری و خودکشی می‌گراید)، ما همه از زندگی چیزی می‌خواهیم (در تئاتر ملی)، جایی که خدا وجود ندارد (نسیب چشم‌اندازش را وصف می‌کند و کا شعرش را از بر می‌خواند)، سرزمین پدری یا روسری من (نمایش‌نامه‌ای که در آن دختری روسری‌اش را می‌سوزاند)، شلیک نکنید تفنگ‌ها پر هستند! (انقلابی روی صحنه)، بارش برف چه زیباست (شب انقلاب)، روز باشکوهی برای ملت ما! (شبی که کا خوابید و صبح روز بعدی که از خواب برخاست)، ولی من هیچ‌یک از آنان را نمی‌شناسم (کا در اتاق‌های وحشت و سرد)، انتخاب مردم برای نقش آتاتورک (مقام‌های نظامی و تئاتری سانای زعیم)، تنها کافی است خداوند بداند که این مساله عقل و منطق نیست بل تو چگونه زندگی‌ات را زندگی می‌کنی (همراه با سانای در ستاد مرکزی ارتش)، من کا هستم (دانه برف شش‌پر)، این تنها زمانی است که ما در کارس آزاد خواهیم بود (کا با کدیفه در اتاق هتل)، این فقر نیست که مردمی مانند ما را به خداوند بسیار نزدیک می‌کند (بیانیه چشم‌آبی برای غرب)، دخترم قوی باش برای کارس کمک در راه است (کا می‌کوشد تورگوت را راضی به امضای بیانیه کند)، تفاوت میان عشق و عذاب انتظار (کا با ایپک در اتاق هتل)، تنها تو نیستی که من از دستش داده‌ام (در فرانکفورت)، دوباره چه وقتی یک‌دیگر را می‌بینیم؟ (افسون کوتاهی از خوش‌بختی)، ما احمق نیستیم ما تنها فقیر هستیم! (جلسه محرمانه در هتل آسیا)، این امکان‌پذیر نیست که من دو روح در بدن خودم داشته باشم (درباره عشق، بی‌اهمیتی و ناپدید شدن آبی)، مرد بی‌خدایی در کارس (ترس از ترور شدن)، کدیفه هرگز با آن موافقت نخواهد کرد (میانجی)، من عامل هیچ‌کس نیستم (کا با آبی در سلول‌اش)، آقای محترم واقعاً قرار نیست شما بمیرید آیا قرار است بمیرید؟

 

(چندین دور چانه‌زنی که در آن زندگی با تئاتر و هنر با سیاست هم‌چشمی می‌کند)، تنها نوشته‌ای که ما امشب داریم موی کدیفه است (آماده شدن برای نمایشی که همه نمایش‌ها را پایان می‌بخشد)، من تو را به این‌جا نیاوردم تا آشفته‌ات سازم (دیداری اجباری)، شادی‌های با هم گریه‌کردن (کا و ایپک در هتل یک‌دیگر را ملاقات می‌کنند)، جاسوس دوسره بودن آسان نیست (نیمه اول فصل)، زندگی هم مثل دانه برف می‌ماند (دفترچه سبزرنگ گم می‌شود)، من چمدان سفرم را می‌بندم (از نقطه‌نظر ایپک)، زنان خودکشی می‌کنند تا غرورشان را نجات دهند (پرده آخر)، در این‌جا کسی کا را دوست ندارد (چهار سال بعد در کارس).

 

در قسمتی از این رمان می‌خوانیم:

دوباره سکوت برقرار شد. ترس کا را فرا گرفت. اگر جاده‌ها بسته نشده بودند، او در اولین فرصت سوار اتوبوسی می‌شد و از کارس بیرون می‌رفت. او برای این شهر رو به شکست و مردم فراموش‌شده‌اش احساس ناامیدی دردناکی داشت. ناخودآگاه چشمان‌اش به سوی برف‌ها برگشت. مدت‌ها، هر دو در سکوت برف را تماشا کردند. کا احساس درماندگی کرد.

 

_ آیا تو واقعاً برای انتخابات و دخترانی که خودکشی کرده‌اند، به این‌جا آمده‌ای؟

_ نه، در استانبول که بودم شنیدم تو و مختار از هم جدا شده‌اید. آمدم این‌جا با تو ازدواج کنم.

 

اپیک خندید گویی کا لطیفه دست‌اولی گفته است، اما به سرعت رنگ صورت‌اش قرمز شد. در خلال سکوت طولانی که به دنبال آن آمد، کا به چشمان اپیک نگاه کرد و دریافت که او نیز دارد چنین می‌کند. چشمانش به او می‌گفت: «پس هیچ وقتی برای شناختن من لازم نداری! آن‌چنان صبر از دست داده‌ای که نمی‌توانی مقصودت را پنهان نگاه داری. سعی نکن وانمود کنی به این‌جا آمده‌ای برای این‌که همیشه عاشق‌ام بوده‌ای و هرگز نتوانسته‌ای مرا از سرت بیرون کنی. تو این‌جا آمدی به این دلیل که فهمیدی طلاق گرفته‌ام و یادت آمد که چه‌قدر زیبا هستم و فکر کردی چون در کارس گیر افتاده‌ام نزدیکی به من آسان‌تر باشد.»

 

در این لحظه کا از آرزوی خوش‌بختی‌اش با او شرمسار بود. بنابراین تصمیم گرفت به خاطر درماندگی‌اش، و این تصویر که ممکن است ایپک تلخ‌ترین حقیقت را بر زبان آورد: (تنها چیزی که ما دو تا را به هم پیوند می‌دهد، این است که هر دو انتظارات‌مان را از زندگی پایین آورده‌ایم.) خود را تنبیه و سرزنش کند. ولی زمانی که ایپک لب به سخن گشود ابداً چنین حرفی نزد. او گفت: «من همیشه می‌دانستم که تو از ته دل می‌خواستی شاعر خوبی باشی. من به خاطر کتاب‌هایی که نوشته‌ای به تو تبریک می‌گویم.»

 

چاپ دوم این کتاب با ۷۵۱ صفحه، شمارگان هزار نسخه و قیمت ۹۰ هزار تومان عرضه شده است.

 

 

  • 13
  • 3
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
محمدرضا احمدی بیوگرافی محمدرضا احمدی؛ مجری و گزارشگری ورزشی تلویزیون

تاریخ تولد: ۵ دی ۱۳۶۱

محل تولد: تهران

حرفه: مجری تلویزیون

شروع فعالیت: سال ۱۳۸۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی حسابداری و تحصیل در رشته مدیریت ورزشی 

ادامه
رضا داوودنژاد بیوگرافی مرحوم رضا داوودنژاد

تاریخ تولد: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۵۹

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر

شروع فعالیت: ۱۳۶۵ تا ۱۴۰۲

تحصیلات: دیپلم علوم انسانی

درگذشت: ۱۳ فروردین ۱۴۰۳

ادامه
فرامرز اصلانی بیوگرافی فرامرز اصلانی از تحصیلات تا شروع کار هنری

تاریخ تولد: ۲۲ تیر ۱۳۳۳

تاریخ وفات : ۱ فروردین ۱۴۰۳ (۷۸ سال)

محل تولد: تهران 

حرفه: خواننده، آهنگساز، ترانه‌سرا، نوازندهٔ گیتار 

ژانر: موسیقی پاپ ایرانی

سازها: گیتار

ادامه
علیرضا مهمدی بیوگرافی علیرضا مهمدی؛ پدیده کشتی فرنگی ایران

تاریخ تولد: سال ۱۳۸۱ 

محل تولد: ایذه، خوزستان، ایران

حرفه: کشتی گیر فرندگی کار

وزن: ۸۲ کیلوگرم

شروع فعالیت: ۱۳۹۲ تاکنون

ادامه
ابراهیم بن جعفر ابی طالب زندگینامه ابراهیم بن جعفر ابی طالب

نام پدر: جعفر بن ابی طالب

سن تقریبی: بیشتر از ۵۰ سال

نسبت های مشهور: برادر محمد بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر ابی طالبزندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

زندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب فرزند جعفر بن ابی طالب بوده است، برخی از افراد ایشان را همراه با محمد از نوه های جعفر می دانند که عمال بن زیاد وی را به شهادت رساند. برخی از منابع می گویند که ابراهیم و محمد هر دو از لشکر ابن زیاد فرار کرده بودند که بانویی در کوفه آنها را پناه می دهد، اما درنهایت سرشان توسط همسر این بانو که از یاران ابن زیاد بود از جدا شد و به شهادت رسیدند. 

ادامه
مریم طوسی بیوگرافی مریم طوسی؛ سریع ترین دختر ایران

تاریخ تولد: ۱۴ آذر ۱۳۶۷

محل تولد: تهران

حرفه: ورزشکار، دونده دوهای سرعت

تحصیلات: کارشناسی تربیت بدنی از دانشگاه تهران

قد: ۱ متر ۷۲ سانتی متر

ادامه
زهرا گونش بیوگرافی زهرا گونش؛ والیبالیست میلیونر ترکی

چکیده بیوگرافی زهرا گونش

نام کامل: زهرا گونش

تاریخ تولد: ۷ جولای ۱۹۹۹

محل تولد: استانبول، ترکیه

حرفه: والیبالیست

پست: پاسور و دفاع میانی

قد: ۱ متر و ۹۷ سانتی متر

ادامه
سوگل خلیق بیوگرافی سوگل خلیق بازیگر جوان سینمای ایران

تاریخ تولد: ۱۶ آبان ۱۳۶۷

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر سینما، تلویزیون و تئاتر

آغاز فعالیت: ۱۳۸۷ تاکنون

تحصیلات: لیسانس کارگردانی تئاتر از دانشگاه هنر تهران

ادامه
شیگرو میاموتو سفری به دنیای بازی های ویدیویی با شیگرو میاموتو

تاریخ تولد: ۱۶ نوامبر ۱۹۵۲

محل تولد: سونوبه، کیوتو، ژاپن 

ملیت: ژاپنی

حرفه: طراح بازی های کامپیوتری و نینتندو 

تحصیلات: کالج هنر کانازاوا

ادامه

انواع ضرب المثل درباره شتر در این مقاله از سرپوش به بررسی انواع ضرب المثل درباره شتر می‌پردازیم. ضرب المثل‌های مرتبط با شتر در فرهنگها به عنوان نمادهایی از صبر، قوت، و استقامت معنا یافته‌اند. این مقاله به تفسیر معانی و کاربردهای مختلف ضرب المثل‌هایی که درباره شتر به کار می‌روند، می‌پردازد.

...[ادامه]
ویژه سرپوش