
شاعران هم مانند هر آدم دیگری عواطف و حالات خاص خودشان را دارند؛ دلخور میشوند، عصبانی میشوند، ابراز علاقه میکنند، بگو مگو میکنند، مسخره میکنند، حسادت میکنند، اظهار فضل و برتری میکنند یا حس رقابت با همکارانشان در درونشان بیدار میشود. هر کدام از این حال و احوال هم خودش را در اثر شاعر نشان میدهد. این هم بخشی از دنیای ادبیات است که اتفاقاً در ادبیات فارسی هم، نمونههای جالبی دارد.
دشمنی در قالب شعر!
در ادبیات فارسی اصطلاحی به نام «نقیضهگویی» داریم که به معنی تقلید طنز از یک اثر ادبی یا هنری، با قصد تمسخر و نقد آن است؛ حالا این نقیضه هم میتواند شعر باشد و هم نوشته. اولین شاعری که چراغ نقیضهگویی را در ادبیات فارسی روشن کرد، سوزنی سمرقندی، شاعر قرن ششم هجری بود که اتفاقاً برازندۀ نامش هم هست! سوزنی تا توانسته از خجالت شاعران قبل از خود و همدورههایش، از جمله امیر معزّی و سنایی درآمده است که به دلیل غیراخلاقی و بی ادبانه بودن اشعار او، از آوردنشان معذوریم! در قرن ششم، شاعری به نام اثیرالدین اخسیکتی به خاقانی حسادت میکرد و میخواست در برابر او عرض اندام کند و برای همین خاقانی را هجو کرده ولی خاقانی در برابر او، هیچ واکنشی نشان نداده است. اما همین خاقانی در برابر تعدادی از همدورههای خود مانند ابوالعلاء گنجوی و رشید الدین وطواط فخرفروشی کرده و در اشعاری خود را از آنها برتر دانسته است؛ برای نمونه به یک بیت از قطعه هجوآمیز او برای رشیدالدین وطواط توجه کنید: «خاقانیا! گله مکن او از سگان کیست/ خود صیدکی کند سگک استخوان خورک»!
شاعر شکمو و چنگال اسرار آمیز
نقیضهگویی در آثار عبید زاکانی، شاعر و نویسنده قرن هشتم به اوج خود میرسد. منظومۀ ۹۲ بیتیِ «موش و گربه» عبید یک حماسه کمدی و نقیضهگویی است که در آن به ریاکاری گربه زاهد به زبان طنز انتقاد میکند. بسحق اطعمه، شاعر معروف قرن نهم که به خوراکیها علاقه زیادی داشته، نقیضههای طنزآمیزش را بر آثار شاعران قبل از خود از جمله حافظ، سعدی و فردوسی با موضوع غذاهای رنگارنگ ایرانی نوشته است. دیوان اطعمه شامل منظومههایی مانند کنز الاشتها و منظومه اسرار چنگال است. از شاعران و نویسندگان معاصر که در نقیضهگویی دستی دارند میتوان به ناصر فیض(دیوان حافیض) و ابوالفضل زرویی نصرآباد(نقیضه بر شعرهای سهراب سپهری) اشاره کرد. به یک بیت از نقیضههای ناصر فیض بر شعر حافظ توجه کنید: برقی از منزل لیلی بدرخشید سحر/ لیلی آمد دم در،گفت: بیا برق آمد!
ابراز علاقه یا حسادت؟
بر خلاف شاعرانی که قصد تمسخر و طعنه زدن به یکدیگر را دارند، کسانی هم هستند که به همدیگر ارادت می ورزند. وقتی یک شاعر بخواهد ابراز علاقه یا ادای دین کند، اثری بر اساس اثرِ شاعر مورد علاقهاش میسراید؛ البته همیشه هم این کار از سر علاقه و ارادت نیست و گاهی رنگ و بوی برتریجویی به خود میگیرد؛ مثلاً شاعران زیادی بعد از فردوسی شاهنامه سرودند و همهشان به خاطر علاقه این کار را نکردند و بعضیهایشان میخواستند ثابت کنند که از فردوسی بهترند!
حمله به پنج گنج
شرط اصلی و مهم برای کسانی که میخواهند نظیر یک اثر را تولید کنند این است که وارد حوزه سرقت ادبی نشوند! جالب است بدانید حدود ۱۵۰ اثر به تقلید از کارهای نظامی گنجوی سروده شده؛ به عنوان مثال، ۵۹ نظیره از لیلی و مجنون و ۵۱ نظیره از خسرو و شیرین داریم! مهمترین کتابهایی که در ادبیات فارسی برایشان نظیر و مانند نوشته شده است، شاهنامه فردوسی، پنج گنج نظامی، حدیقه سنایی و گلستان سعدی هستند.
استقبال با آغوش باز
گاهی شاعرانی هم پیدا میشوند که تنها از سر علاقهمندی به آثار شاعران قبل از خودشان یک بیت یا یک شعر کامل را با وزن و قالب یکی از اشعار آنها میسرایند. به عبارتی به استقبال آن شعر گذشته میروند و یاد شعر و شاعر مورد علاقهشان را زنده نگه میدارند. برای مثال، این بیت معروف حافظ: «اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل ما را/ به خال هندویش بخشم سمرقند و بخارا را» مورد استقبال شاعرانی مانند صائب تبریزی و شهریار قرار گرفته است. صائب اینطور سروده: « اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل ما را/ به خال هندویش بخشم سر و دست و تن و پا را». نمونه دیگر این بیت خاقانی است: « ای صبحدم ببین که کجا می فرستمت/ نزدیک آفتاب وفا میفرستمت» که حافظ اینطور به استقبالش رفته است: «ای هدهد صبا به سبا میفرستمت/ بنگر که از کجا به کجا میفرستمت». حافظ به استقبال این بیت سعدی هم رفته: «جز این قدر نتوان گفت بر جمال تو عیب/ که مهربانی از آن طبع و خو نمیآید» و اینطور سروده است: «جز این قدر نتوان گفت در جمال تو عیب/ که وضع مهر و وفا نیست روی زیبا را».
آرانیان
- 17
- 4