
یک بخش مهم انتقادها از فضای رسانهای به آموزش روزنامهنگاران برمیگردد و یک جدال قدیمی بین آموزش دانشگاهی و تجربی. اهمیت نیروی انسانی آموزش دیده اما فراتر از این جدالها است. آن قدر که فارغالتحصیلان روزنامهنگاری و روزنامهنگاران تجربی با سابقه نمیتوانند ادعا کنند از هر نوع آموزش و بهروز شدن مهارتها و دانستههایشان بینیاز میشوند. محمدمهدی فرقانی، رئیس دانشکدهی علوم ارتباطات دانشگاه علامهطباطبایی پیش از انقلاب در نقش دانشجو و پس از انقلاب در نقش مدرس و ریاست این دانشکده در بخش مهمی از تاریخ آموزش روزنامهنگاری حضور داشته است.
فرقانی در گفتوگو با «شفقنا رسانه» دربارهی انتقادها به سیستم آموزشی روزنامهنگاری در دانشگاه پاسخ میدهد و البته آنچه مانع برطرف شدن اشکالات آموزش دانشگاهی شده را توضیح داده است. او البته سهم قوانین، آزادیهای مطلوب و شکل نگرفتن فضای ساختار حرفهای روزنامهنگاری را مهمتر و اساسیتر از آموزش میداند چرا که معتقد است با انگشت گذاشتن بر روی یک نقطه از درد، کل درد درمان نمیشود. دربارهی آینده هم فکر میکند: عادات ارتباطی نسل حاضر و حتی نسل آینده به زندگی، هستی، روابط اجتماعی، اقتصاد، فرهنگی و … متفاوت خواهد بود. بنابراین این نسل، نسلی است که خودش باید خودش را مدیریت کند؛ نه ما با فاصله سنی و فکری زیاد برای او تعیین تکلیف کنیم.
به نظر شما به عنوان رئیس دانشکده علوم ارتباطات و کسی که سالهاست در نقشهای مختلف با دانشکده در ارتباط هستید، وضعیت این دانشکده را از نظر آموزش روزنامهنگاری چه طور میدانید؟
در حال حاضر به عنوان تنها دانشکده آموزش روزنامهنگاری در دانشگاه دولتی ادعا نمیکنم که وضعیت آموزش روزنامهنگاری در این دانشگاه مطلوب است ولی به عقیده من قابل قبول است. باید یادمان باشد این حوزه بعد از انقلاب تا امروز دستخوش تحولات و نوسانات زیادی بوده است. اگر انحلال رشته، ماهیت دادن به رشته، احیای آن، امکانات لازم برای آن و … را درنظر بگیریم، میتوانیم بگوییم وضعیت نامطلوبی ندارد.
به عقیده من باید سه نکته را درنظر بگیریم. اول، ساختار روزنامهنگاری، شیوهها، الگوها و سبکها به سرعت دستخوش تحول و دگرگونی است. دوم، سیاستزده شدن بیش از حد فضای روزنامهنگاری ما باعث شده است تا در این فضا کسی به دنبال روزنامهنگار متخصص و حرفهای نباشد. بلکه به دنبال افرادی باشد که وفادار به جناحهای فکری خاص هستند. نکته سوم، هیچ مؤسسهی رسانهای در ایران هیچ نوع همکاری با تنها دانشکدهی آموزشدهندهی روزنامهنگاری ندارد. فقط میخواهد از محصول آن استفاده کند. مثل این است که ما بیمارستانها را از دانشجویان پزشکی بگیریم و از دانشکدههای پزشکی توقع داشته باشیم پزشکان حاذق تحویل دهند. امکان ندارد دانشجوی پزشکی بدون حضور در بیمارستان و تجربه کردن مراحل تشخیص و درمان بتواند تبدیل به یک پزشک ماهر شود. دربارهی روزنامهنگاری هم این گونه است. ما وقتی وارد این دانشکده شدیم، امکانات جنبی محدودی را فراهم کردیم. از جمله در اینجا خبرگزاری «عطنا» درست کردیم که فعال است و امکانات محدودی دارد و بچه ها هم با این خبرگزاری خوب همکاری میکنند. در این دانشکده استودیوی تصویربرداری، ضبط صدا و… داریم. در هر کدام فعالیتهایی انجام میشود. به عنوان مثال، در استودیوی ضبط صدا خیلی از کتابهای تخصصی رشته روزنامهنگاری را برای دانشجویان نابینا گویا کردیم. در حال حاضر امکانات استودیویی خود را در خدمت عطنا قرار دادیم تا پیامهای ویدئویی تولید کند.
البته این کافی نیست. ما حتی برای پوشش دادن واحد کارآموزی بچههای روزنامهنگاری مشکل داریم و خیلی از این دانشجویان برای طی کردن دوره کارآموزی خود در دوره کارشناسی به مراکز و مؤسسههای دسته چندم معرفی میشوند.
دانشگاه برای این مسئله رایزنی کرده است؟
ما بیشتر از طریق روابط و ارتباطات شخصی و گروهی به رایزنی پرداختیم ولی به دلایل مختلف پذیرش نمیکنند و میبینیم در آخر دانشجوی روزنامهنگاری باید در روابط عمومی یا نشریه داخلی مؤسسهای کار کند تا واحد کارآموزی روزنامهنگاریاش را بگذراند.
البته جاهایی مثل مؤسسهی اطلاعات هستند و این مؤسسه چند سالی است که همکاریهای بهتری با ما داشته است. ولی اگر شما مجموعه خبرگزاریها، پایگاههای خبری و روزنامهها را نگاه کنید؛ متوجه میشوید در زمینه جذب و آموزش کارآموز اقدامی نمیکنند. آموزش روزنامهنگاری دوره بالینی دارد و دوره بالینی آن کار در رسانهها و در محیط عمل است. امکان ندارد شما بتوانید در سر کلاس روزنامهنگار تربیت کنید. در کلاسهای دانشگاه روزنامهنگار را با اصول و چارچوب های علمی و تخصصی کار آشنا میکنیم ولی برای این که بتواند این اصول را به منصه ظهور برساند باید وارد عمل شود. سرد و گرم آن را بچشد، مقتضیات محیط کار را بشناسد، درک کند، با آموختههایش آنها را انطباق دهد و آن را تلفیق کند.
من فکر میکنم با همهی این محدودیتها در مجموع خیلی ناموفق نبودیم و در حال حاضر شما دانشجویان یا فارغالتحصیلان ما را در خیلی از رسانهها میبینید. ولی لازم است این همکاری و تعامل به طور جدی شکل بگیرد و چارهای جز این وجود ندارد که مؤسسات رسانهای در تعامل با دانشکده قرار بگیرند. حتی اگر فکر کنیم روزنامهای هم داشته باشیم، کفایت نمیکند. چراکه یک روزنامه دانشگاهی با روزنامهای که میخواهد در سطح ملی فعالیت کند و نیز مدام با کانونهای خبرخیز و خبرساز در ارتباط باشد، فرق میکند و این دو اصلا قابل قیاس نیستند.
در کلاسهای دانشگاه روزنامهنگار را با اصول و چارچوب های علمی و تخصصی کار آشنا میکنیم ولی برای این که بتواند این اصول را به منصه ظهور برساند باید وارد عمل شود. سرد و گرم آن را بچشد، مقتضیات محیط کار را بشناسد، درک کند، با آموختههایش آنها را انطباق دهد.
علاوه بر آن، به عقیده من با این تحولاتی که تکنولوژیها به وجود آوردند، اساساً مقداری نگاه به رسانه و نگاه به حرفهایگرایی در روزنامهنگاری با هم را تحتتأثیر قرار داده است و خیلیها را از مراجعه به روزنامهها و خبرگزاریها به طور مستمر و پیوسته بینیاز کرده است. این تحولی است که ما آن را هم در نسل دانشجویان خود در رابطهشان با درس، استاد، حضور در کلاس و … میبینیم. به عقیده من در حال حاضر نسل جوان خود را در فضای مجازی تعریف میکند و به دنبال مطالبات و نیز تولید محتوا در فضای مجازی میرود. شاید بخشی از آن به این دلیل باشد که در عمل و تجربه نتوانسته اعتماد کافی و لازم را به رسانههای سنتی داشته باشد.
ما هم طبیعتاً باید بازبینیهایی در برنامههای درسی داشته باشیم. البته چند سال پیش یک بار بازبینی شد و در حال حاضر هم بازبینی رشتهی روزنامهنگاری در برنامهی کاری دانشکده است. اضافه بر آن ما در حال راهاندازی رشتهی روزنامهنگاری چندرسانهای هستیم که چهار نفر از اعضای گروه روزنامهنگاری در حال حاضر بر روی تهیه برنامه آن کار میکنند. ولی میدانید که متأسفانه مراحل تهیه، تدوین و اجرای برنامههای جدید نسبتاً طولانی است و مشکل این گونه برنامهها این است که آن قدر سریع تغییر میکنند که وقتی تصمیم به اجرای آن میگیرید، برنامه کهنه شده است.
اشارهای به دانشجویان روزنامهنگاری داشتید. یکی از نقدها دربارهی پذیرش دانشجویان روزنامهنگاری، نبود مصاحبه برای ورود به این رشته است. این خلاء باعث میشود بعضی از افرادی که به این رشته میآیند، علاقه یا استعداد لازم را برای تحصیل در این رشته نداشته باشند؛ و اینها میتواند در روند آموزش و بعد اشتغال بسیار تأثیرگذار باشد. آیا این امکان وجود دارد تا مصاحبه ورودی برای این رشته برگزار میشود؟
این اتفاق در وهله اول به دلیل ساختار سیستم کنکور سراسری خیلی سخت است. تعداد دانشجویان مجاز به انتخاب رشته آن قدر زیاد است که شما امکان برگزاری مصاحبه ندارید. دوم این که ما در مقطع کارشناسی ارشد در نیمه اول دهه ۸۰ این مسئله را تجربه کردیم و برای یک سال مصاحبه گذاشتیم. تأیید میکنم این مصاحبه در انتخاب چهرههای مناسبتر برای این رشته خوب است ولی از طرف دیگر نارضایتیها و مشکلاتی را ایجاد میکرد که ما مجبور شدیم عطایش را به لقایش ببخشیم. این در حالی بود که مصاحبه در آن سالها و برای کارشناسی ارشد راحتتر بود و داوطلب کمتر بود و حداقل با ۵۰ نفر مصاحبه میکردیم تا ۱۰ نفر را انتخاب کنیم. اگر بخواهیم این روش را در کارشناسی روزنامهنگاری اجرا کنیم که پایهی آموزش روزنامهنگاری عملی و حرفهای است، در عمل ممکن نیست.
آیا اساسا این امکان وجود دارد که با توجه به تأثیر زیاد این روش بر خروجی دانشکده، آزمون این رشته جدا برگزار شود؟
قبل از انقلاب وقتی اینجا تنها یک دانشکده علوم ارتباطات بود، کنکور اختصاصی برگزار میشد ولی در حال حاضر این دانشکده زیر پوشش دانشگاه علامهطباطبایی است و نمی توان جدا کنکور برگزار کرد. اگر امکان عملی وجود داشته باشد، شاید بتوان به آن فکر کرد ولی بعید میدانم این کار عملیاتی شود.
اما این روش میتواند از اتلاف سرمایههای مادی و معنوی هم جلوگیری کند. چرا که این دانشجو حتما میتواند در رشته دیگری موفق شود…
این ایراد به کل نظام پذیرش دانشجوی ما وارد است. دانشجویی هم که رشته حسابداری میخواند، ممکن است در رشته فیزیک موفقتر باشد ولی به دلیل جابهجایی و چند نمره کمتر یا بیشتر نتوانسته به رشتهای دیگر برود، به عبارتی در همه این رشتهها وضع همین است.
باید به سیستم نگاه کرد و دید چه جایگزینهایی وجود دارد تا بتواند ساختار را بهتر کند. به نظر میرسد تا به حال کسی ساختار بهتری از سیستم کنکور سراسری ارائه نکرده است ولی اگر قرار است ساختار دیگری هم ارائه شود، باید قابل اجرا هم باشد چراکه یک میلیون داوطلب وجود دارد و باید در میان این داوطلبان پالایش کنیم. هر روش دیگری جز این ممکن است وقتگیرتر و حتی با ضریب خطای بیشتر باشد. اگرچه این سیستم هم ضریب خطا دارد ولی باید دید آیا سیستم دیگری وجود دارد که با ضریب خطای کمتر و کارآمدی بالاتر بتواند هدف را تأمین کند.
یکی از انتقادها در بحث آموزش روزنامهنگاری به صورت دانشگاهی و نه صرفاً دربارهی این دانشکده، مربوط به بحث جذب اساتید است. در سیستم دانشگاهی برای آموزش از کسانی بیشتر استفاده میشود که دکتری داشته باشند یا هیئت علمی باشند. در صورتی که میدانیم برای آموزش روزنامهنگاری میتوان از تجربههای تحریریهها هم استفاده کرد. برنامهای دارید ارتباط بین دانشگاه و تحریریه رسانهها در این زمینه بیشتر شود؟
من چون هر دو حوزه عمل و دانشگاهی را به مدت طولانی تجربه کردم، میتوانم بگویم در وهله اول عدهای از کسانی که در روزنامهنگاری حرفهای افراد موفقی هستند، الزاماً معلمهای خوبی نخواهند بود. به عبارتی الزاماً نمیدانند چگونه آموختهها و تجربههایشان را تئوریزه و در کلاس به صورت درس عرضه کنند. من پیش از این در مرکز مطالعات و تحقیقات رسانهها راحتتر میتوانستم روزنامهنگاران با تجربه را برای آموزش دعوت کنم و کسانی را دعوت کردم که عمدتاً تجربی بودند و ما هم در آنجا به دنبال مدرک افراد نبودیم ولی بعضی از دانشجویان چند جلسه بعد نسبت به نحوهی تدریس بعضی از این افراد اعتراض میکردند و میگفتند نمیتوانند به صورت سیستماتیک آموزش دهند.
میخواهم بگویم وقتی ما از بیرون به قضیه نگاه میکنیم یک جور فکر میکنیم ولی وقتی وارد عمل میشویم، میبینیم الزاماً آن روش جواب نمیدهد. در طرف دیگر قضیه استادانی هستند که صرفاً به صورت تئوری مدرک گرفته باشند و هیچ تجربه عملی از روزنامهنگاری نداشته باشند، و اینها هم در عمل موفق نیستند چون نمیتوانند به سؤالات دانشجو جواب دهند و نمیتوانند به مصادیق و مقتضیات بپردازند و صرفاً به اصول کلی میپردازند.
قبول دارم این محدودیت مدرک درسی دربارهی دانشگاه وجود دارد. البته سیستم آموزش عالی این اجازه را میدهد تا در موارد خاص دانشگاه بتواند از تدریس کارشناسان خبره این حوزه استفاده کند و ما هم عملاً این کار را کردهایم. مؤسسههای آموزشی برای استفاده از افراد تجربی دست بازتری دارند، دانشگاهها از این حیث محدودیت دارند و این میتواند هم حسن باشد و هم قبح. حسن است به این دلیل که سطح کار را بالا میگیرد. وقتی تحصیلات تکمیلی داشته باشید ذهنتان سیستماتیک میشود و تفکر برنامهای خواهید داشت و در نتیجه میدانید چگونه ۱۶ جلسه در یک ترم را اداره کنید و در هر جلسه چه محتوایی را عرضه کنید و چگونه با دانشجو تعامل داشته باشید. شما اگر به بعضی از کسانی نگاه کنید که به صورت تجربی عمل میکنند، قطعاً نکتههای جذاب و زیبایی برای آموزش دارند ولی شاید نتوانند به نظام آموزش آکادمیک وفادار بمانند.
دانشجویان این رشته در دانشگاه با اصول روزنامهنگاری آشنا میشوند ولی بعد از اتمام درس وقتی وارد محیط کار میشوند، میبینند فارغالتحصیلان رشتههای دیگر جلوتر از آنها هستند و معمولاً این اصول را در کارگاههای آموزش روزنامهنگاری هم یاد گرفتهاند. پیشنهاد شما برای آماده شدن دانشجویان روزنامهنگاری برای فعالیت در حوزههای تخصصی چیست؟
من معتقد هستم آموزش تکنیکهای روزنامهنگاری حتی در دورههای کوتاه مدت هم میسر است. ما در اینجا اگر دانشجوی رشتهی روزنامهنگاری جذب میکنیم، به این معنا نیست که چهار سال به این دانشجو یاد میدهیم تا چگونه بنویسد یا سبکهای خبری و گزارشنویسی چیست. بلکه یک فارغالتحصیل روزنامهنگاری وقتی میخواهد وارد این حوزهها شود، علاوه بر اصول روزنامهنگاری باید با اقتصاد، سیاست، جامعهشناسی، روانشناسی اجتماعی آشنا باشد و اخلاق حرفهای را بداند و از مسئولیت اجتماعی، حقوق شهروندی و … آگاه باشد. کار روزنامهنگاری یک مجموعه است.
من همیشه گفتهام آموزش تکنیکها و مهارتهای نگارش شاید ۲۰ تا ۳۰ درصد از دورهی آموزش چهار ساله روزنامهنگاری را تشکیل میدهد. بقیهی آن به دانشهایی مربوط میشود که یک روزنامهنگار باید به آن مجهز باشد. به عقیده من فارغالتحصیل رشته روزنامهنگاری حتماً اخلاق حرفهای را بهتر از رشتههای دیگر در رسانهها رعایت میکند، حتماً مسئولیت اجتماعی سنگینی برای خود احساس میکند و حتماً به صحت، دقت، امانتداری و مواردی از این قبیل در کار حرفهایشان پایبندتر هستند و این آموزهها را دیدهاند.
قبول دارم. دانشجویی از رشتهی دیگر شاید بتواند این تکنیکها را در بیرون از دانشگاه یاد بگیرد ولی این مهم است که این تکنیکها را چگونه در خدمت منافع و مصالح عمومی قرار دهد. نتیجهاش این است که شما میبینید در خیلی از رسانهها تعداد فیکنیوز از اخبار درست بیشتر است یا در تعدادی از رسانهها مأموریت خبری به خبرنگارانشان واگذار میکنند و میگویند باید بروی و این داستان را بسازی. نه آن گونه هست بلکه آن گونه که ما به عنوان یک مجموعه میخواهیم. یک فارغالتحصیل رشته روزنامهنگاری حتماً به این فشارها و الزامها کمتر تن میدهد تا یک فارغالتحصیل رشتهی دیگر.
تحصیل در رشتهی روزنامهنگاری به این معنا نیست که شما در تمام مدت تکنیک بیاموزید و به عقیده من تعهد و مسئولیت اجتماعی، اخلاق حرفهای و … وزن و جایگاهشان بسیار سنگینتر از صرف تکنیک است. چرا که تکنیک به هر حال با تجربه اندوختن و مطالعه به تدریج تکامل پیدا میکند اما به عقیده من پایبندی به اخلاق حرفهای، اصول انسانی، منافع بشری، اخلاق، صحت، دقت و امانتداری باید شاهبیتهای روزنامهنگاری حرفهای باشد نه تکنیک سبک هرم وارونه یا غیره.
آیا میتوان برای حل این مشکل، جلساتی از کلاسهایی مثل اقتصاد، جامعهشناسی، روانشناسی و … به آموزش عملی روزنامهنگاری در این حوزهها اختصاص داد تا فضای بیشتری برای آشنایی دانشجوی روزنامهنگاری با طرح سوژه و سؤال در حوزههای تخصصی فراهم شود؟
من هم معتقد هستم شاید کمتر نیاز باشد تا ما به آموزش روزنامهنگاری عمومی بپردازیم و باید به تدریج وارد آموزش شاخههای روزنامهنگاری شویم. اما باید به چند نکته توجه کرد. اول این که این دو با هم منافاتی ندارند، شما اگر اصول و معیارها و موازین روزنامهنگاری حرفهای را بدانید، فرض بر این است که هر دانشجویی یا از قبل، به آن حوزه علاقه دارد یا بهتدریج در جریان کار، حوزهی علاقهی خود را پیدا میکند و همهی ما در جریان کار حرفهای این کار را کردیم. من به حوزهی اجتماعی علاقه داشتم و فرد دیگری به حوزهی سیاسی علاقه داشت و وارد آن شد.
به عبارتی اصول کلی روزنامهنگاری در این شاخهها متفاوت نیست، بلکه دانش و اطلاعات تخصصی لازم برای این شاخهها متفاوت است. در خبر اقتصادی باید با مفاهیم، سیاستها، برنامهها، پیشینه و مقتضیات اقتصادی آشنا باشیم و ادبیات و واژگان آن حوزه را بشناسیم؛ در سایر حوزهها هم همین است.
میتوانیم گرایشهای روزنامهنگاری از جمله ورزشی، اقتصادی، سیاسی و … را ایجاد کنیم ولی آیا رسانههای ما آنقدر قدرت جذب دارند؟ آیا این باعث نمیشود فارغالتحصیلان ما یکبُعدیتر شوند و کاراییهای آنها کمتر شود؟ اتفاقاً امروز دنیا به این سمت میرود که افراد باید دارای چند تخصص باشند تا بتوانند اشتغالشان را حفظ کنند چرا که آن قدر جابجایی در حرفهها زیاد شده و آنقدر مقتضیات در حال تغییر است که ممکن است به سرعت در حوزه مورد فعالیتشان ناکارآمد شوند یا نیاز به جابهجایی داشته باشند. میخواهم بگویم اینها منافاتی با هم ندارد و من عملاً معتقد هستم آموزش روزنامهنگاری میتواند جعبه ابزار اولیه را در اختیار دانشجو بگذارد تا بعد از آن با این جعبه ابزار بتواند کار کند.
همچنین امروزه نظام آموزشی مدرن دنیا به علت سمت آموزش معکوس رفته است. آموزش معکوس یعنی نقش دانشجو در مواجهه با استاد، برنامه درسی و هم افزایی. به عبارتی یعنی نقش فعال دانشجو در کلاس درس و فضای آموزشی، و این که استاد به مثابه یک داور فقط خطاها را بگیرد. اما هنوز هم در آخر ترم، دانشجو منتظر سؤال یا صد صفحه جزوه است. گلایه میکنند چرا دروس کاربردی و عملی ما کم است، وقتی کار عملی به آنها داده میشود، هفتهی بعد غیبت میکند تا کارش را انجام ندهد یا دست خالی در کلاس حاضر میشود. بعد میگویند محصول دانشکده چیست؟ من میگویم مواد اولیه دانشکده چیست. مواد اولیه آن دانشجو و استاد است. استاد باید بر روی موادی کار کند که قابلیت شکلپذیری داشته باشد. یک طرفه دیدن مشکل هیچ گاه ما را به راه حل نمیرساند.
بعضی از دانشجوها نمیتوانند دو جمله درست بنویسند. من چگونه میتوانم از آنها روزنامهنگار بسازم. این امر به مراتب با فضای مجازی بدتر و بدتر هم میشود. زبان به شدت در حال تنزل است و غلط نویسی در حال تبدیل شدن به امری عادی و روزمره و حتی ممدوح است و هرگونه دلشان بخواهد مینویسند. در حالی که ما در گذشته میآموختیم زبان یعنی تفکر و هر کسی زبان فاخرتری دارد، حتماً تفکر والاتر و پیچیدهتری دارد.
دانشگاه، سیستم برنامهریزی، استاد، دانشجو، رسانهها، روزنامهنگاران، فضای سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، مقرراتگذاری و… مهم است که باید به صورت یک سیستم با هم کار کنند. امکان ندارد فقط با اقدام دانشگاه این مشکل روزنامهنگاری حل شود. ما در سر کلاس وقتی درس روزنامهنگاری تحقیقی تدریس میکنیم دانشجوها میگویند کجا باید این را پیاده کنیم؟ میخواهم بگویم با انگشت گذاشتن بر روی یک نقطه از درد، کل درد درمان نمیشود
همه انتقادها دربارهی وضعیت رسانهها به سیستم دانشگاه آموزش روزنامهنگاری برنمیگردد؛ ولی مهم است که سهم هر بخش در به وجود آمدن یک مسئله، درست ارزیابی شود…
بله، یک مجموعه است و دانشگاه، سیستم برنامهریزی، استاد، دانشجو، رسانهها، روزنامهنگاران، فضای سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، مقرراتگذاری و… مهم است که باید به صورت یک سیستم با هم کار کنند. امکان ندارد فقط با اقدام دانشگاه این مشکل روزنامهنگاری حل شود. ما در سر کلاس وقتی درس روزنامهنگاری تحقیقی تدریس میکنیم دانشجوها میگویند کجا باید این را پیاده کنیم؟ میخواهم بگویم با انگشت گذاشتن بر روی یک نقطه از درد، کل درد درمان نمیشود. مشکل ما همین نداشتن تفکر سیستمی و نگاه جامع است تا همه ابعاد این مشکل را ببیند. من در سیستمی که دستم باز باشد و برای انتشار یک نشریه تجربی نیاز به ۱۰ مجوز از دانشگاه نداشته باشم، حتماً آن را راه میاندازم. ولی وقتی میبینم راه آن قدر پر از سنگ است، میگویم ارزش ندارد. اما وقتی ببینم فردا با یک خبر دانشجویی -که ممکن است منتشر شود- صد برچسب و تهمت نمیخورم، طبیعتاً به دنبال آن میروم. باید یک نگاه جامع و همه جانبه به این داستان داشت. به عقیده من بخش کمتری از مشکل روزنامهنگاری ما مربوط به آموزش است.
بخش بیشتر آن مربوط به چیست؟
مربوط به مقررات، قوانین، آزادیهای مطلوب، امکانات و فضای مطلوب، شکل نگرفتن فضای ساختار حرفهای روزنامهنگاری.
با توجه به تغییر و تحولات، شاید دیگر نتوان مثل گذشته در آموزش روزنامهنگاری تفکیک مکتوب و آنلاین را قائل شد. بهجز رشتهی روزنامهنگاری چند رسانهای که در صحبتهایتان به آن اشاره کردید؛ چه برنامههای دیگری برای تغییر چارت درسی دارید؟
چارت برنامهی دانشگاه یک تعریفی دارد. چند واحد عمومی، چند واحد تخصصی، چند واحد الزامی و چند واحد اختیاری که هرکدام طبقهبندی خاص خود را دارند. یادمان باشد یک دورهی آموزشی که به عنوان مثال میخواهد خبر را در سه واحد آموزش دهد، نمیتواند این ادعا را داشته باشد که با این مقدار آموزش، یک روزنامهنگار به تمام معنا تحویل دهد. باید در کنار آن امکانات کارآموزی، کارورزی و کار عملی برای دانشجویان باشد. من یکی از فارغالتحصیلان روزنامهنگاری قبل از انقلاب هستم. وقتی وارد روزنامه کیهان شدم، فاصله بین آنچه آموخته بودم با آنچه باید عمل میکردم، خیلی زیاد بود. یعنی فکر نکنید فقط امروز و اینجا این گونه است. عرصه اجتماعی عرصه رخدادهای غیرقابل پیشبینی و مقتضیات خاص است. شما هم باید بین آموختهها و مقتضیات حرفهای صلح و آشتی برقرار کنید و این جز با قرار گرفتن در محیط حرفهای امکانپذیر نیست. امروزه وقتی میخواهند یک خلبان را آموزش دهند، اول در یک دستگاه شبیهساز به او آموزش میدهند و بعد او را پرواز میدهند.
در حرفههای نرم هم مثل روزنامهنگاری این گونه است و به هر حال، عرصهی آزمون و خطا است. عرصهی وسایلی است که هر لحظه باید متناسب با آن تصمیم بگیریم و عمل کنیم. من همیشه به آن مدیریت آتشنشانی میگویم، یعنی این که شما به عنوان آتشنشان نمیدانید آتشسوزی بعدی کی و کجا خواهد افتاد و به همین دلیل پیشبینی امکانپذیر نیست ولی باید به گونهای برنامهریزی کنید تا در هر لحظه برای اطفای حریق آماده باشید. در روزنامهنگاری هم شما نمیدانید اتفاق بعدی چیست ولی باید برای این که بتوانید بهترین تصمیم را هنگام بروز آن اتفاق بگیرید، آماده و آموزش دیده باشید. متأسفانه بخشی از روزنامهنگارها دانش بسیار سطحی دارند، به گونهای که حتی پیام منابع خبری، گزارشی یا مصاحبهای خود را نمیتوانند درست درک کنند و در نتیجه درست انتقال بدهند. این دیگر نیازمند مطالعات و تکنیکهای خود افراد است.
دربارهی آیندهی ترجیحی تا حدی صحبت کردیم اما به نظر شما آیندهی رسانهها در ایران و مشخصا آموزش روزنامهنگاری، با توجه به وضع موجود به چه سمتی میرود؟
هرچه بگویم حرف غیرعلمی زدهام. علمیترین حرف این است که هیچ کس نمیتواند دربارهی آینده پیشگویی کند. چون آن قدر عوامل تأثیرگذار، سرعت تحولات و نوآوریهای تکنولوژی زیاد شده و بر طرز فکر، شخصیت، رفتار، نظام برنامهریزی، زندگی خصوصی، حریمهای شخصی، روابط خانوادگی تأثیرگذاشته و در آینده بیشتر خواهد گذاشت که نمیتوان شکل آینده را پیشبینی کرد. فقط میتوان گفت ما باید آن قدر آمادگی و دانش خود را ارتقاء دهیم که کمهزینهترین نوع مواجهه را با تحولات جدید داشته باشیم.
در این فضا عادات ارتباطی نسل حاضر و حتی نسل آینده به زندگی، هستی، روابط اجتماعی، اقتصاد، فرهنگی و … متفاوت خواهد بود. حتی درک آن برایمان غیر ممکن خواهد بود. بنابراین به نظر میآید این نسل، نسلی است که خودش باید خودش را مدیریت کند؛ نه ما با فاصله سنی و فکری زیاد برای او تعیین تکلیف کنیم.
من فکر میکنم در عرصهی روزنامهنگاری، دستاورد تمدنی بشری (البته به صورت نه خیلی پررنگ) حفظ خواهد شد ولی خواهی نخواهی به سمت فضای مجازی میرود. در این فضا عادات ارتباطی نسل حاضر و حتی نسل آینده به زندگی، هستی، روابط اجتماعی، اقتصاد، فرهنگی و … متفاوت خواهد بود. حتی درک آن برایمان غیر ممکن خواهد بود. بنابراین به نظر میآید این نسل، نسلی است که خودش باید خودش را مدیریت کند؛ نه ما با فاصله سنی و فکری زیاد برای او تعیین تکلیف کنیم.
به نظر من یکی از پیامهای انتخابات اخیر همین است؛ مؤثرترین اتفاقات در فضای مجازی افتاده بود و میبینید رفتار رأیدهندگی و نگاه مردم عوض شده بود. محال بود در گذشته نه چندان دور با وعده اقتصادی نتوانید رأی بگیرید. یا به این راحتیها کسی را به پای صندوقها بکشید که تصمیم گرفته است رأی ندهد. محتواهای آمرانه رسانههای سنتی هم نمیتوانند این نقش را بازی کنند. بلکه این کار ارتباطات افقی بود و این در شبکهها اتفاق افتاد. البته تبعاتی هم دارد و فیک نیوز، شایعه، تهمت، هتک حریم خصوصی و… را به وفور میبینید. اما به هر حال همه اتفاقات در حال تغییر دادن جغرافیای طبیعی، سیاسی، اقتصادی، انسانی و … زندگی انسان است.
- 12
- 6