
فوتبال محبوبترین ورزش در اسپانیا است و جذابیت بالای آن به وضوح در ابعاد اقتصادیش نمایان میباشد. تخمینهای اخیر نشان داد که تأثیر فوتبال اسپانیا بر تولید در حدود ۴ میلیارد یورو، تقریباً ۱ درصد کل تولید ناخالص ملی (GNP) و در حدود ۱٫۲ درصد تولید ناخالص ملی بخش خدمات، بوده است. با افزودن سایر آثار غیرمستقیم، مانند دستمزد کارکنان و اضافهرفاه ناخالص عملیاتی، اثر کلی فوتبال اسپانیا بر اقتصاد اسپانیایی تا میزان ۸ میلیارد و ۶۶ میلیون یورو افزایش مییابد که تقریباً برابر با ۱٫۷ درصد تولید ناخالص ملی کل و ۲٫۵ درصد تولید ناخالص ملی بخش خدمات است و نزدیک به ۶۶ هزار شغل مستقیم و غیرمستقیم برای مردم فراهم میآورد. در این ماهیت اقتصادی گسترده فوتبال اسپانیایی، دو باشگاه رئال مادرید و بارسلونا تأثیر اقتصادی مهمی دارند. بر اساس مطالعاتی که هرساله توسط آژانس حسابرسی «Deloitte» انجام میشود، رئال مادرید و بارسا در سال ۲۰۱۱، و برای سومین سال پیاپی، به ترتیب با ۴۷۹ میلیون و ۵۰۰ هزار یورو و ۴۵۰ میلیون و ۷۰۰ هزار یورو، پر درآمدترین باشگاههای دنیا بودند.
اما هنگام صحبت از تأثیر اقتصادی فوتبال اسپانیایی، در حقیقت منظور فوتبال حرفهای است که به عنوان یک نمایش ورزشی و پایه تبدیل آن به یک کالای مصرفی پنداشته میشود. با این حال فوتبال امروزی یک فعالیت ورزشی و فیزیکی نیز هست که میتواند مردمی از وضعیتهای گوناگون اجتماعی را به عنوان بازیکن جذب نماید. چه به عنوان یک ورزش برای فراغت، تفریح و سرگرمی و چه در قالب ورزش رقابتی سازماندهی شده، فوتبال مهمترین ورزش در اسپانیا است.
دو بعد مزبور به خوبی مثالی از طریقه پیشروی فوتبال در مسیرهای متفاوت و بر اساس ارزشها و منافعی که میتواند مغایر هم باشد، در اختیار قرار میدهد و به آن طبیعتی متناقض میبخشد. از سویی به عنوان یک نمایش ورزشی، فوتبال در حال پیمودن فرآیند رشد حرفهایگری است و رشد آن بر اساس یک منطق اقتصادی، عایدات تجاری و پیشرفتهای علمی- تکنولوژیکی است. از سوی دیگر به عنوان یک فعالیت ورزشی محبوب، فوتبال برای دلایلی چون ایجاد سرگرمی، سلامتی و یکپارچگی اجتماعی بازی میشود. در هر مورد، چه از منظر یک شوی ورزشی، و چه بعد از یک تمرین ورزشی و فیزیکی، فوتبال نقش مهمی در زندگی مردم بازی میکند؛ چراکه هر دو بعد بر هدف از میانبردن روزمرگی استوار است و در فضای فراغت و اوقات خالی قرار دارد.
اما امروزه این دو بعد، تنها ابعاد موجود در منطق فوتبال اسپانیایی نیست. برای سالیان متمادی، علوم اجتماعی بر پتانسیل فوتبال -به عنوان فضایی برای ابراز هویتهای جمعی (Collective Identities)- به طور برجسته تأکید داشته است. در اغلب کشورهای اروپایی، فوتبال در ابتدا به عنوان یک محیط عمومیِ دارای رسم و رسوم خاص خود ایجاد شد و نمونههایی از آنچه که ملی یا منطقهای است ایجاد کرد. در اسپانیا، در یکسوم ابتدایی قرن بیستم، فوتبال به صورت منطقهای سازماندهی شد و چیزی را بیان داشت که اکنون تحت نام هویتهای منطقهای (Regional Identities) میشناسیم. در حال حاضر نیز باشگاههای فوتبال، پتانسیل بالایی برای یکپارچگی و به هم پیوستگی اجتماعی داشته و تبدیل به نهادهایی شدهاند که برجستگی اجتماعی زیادی دارند.
ابعاد سهگانه فوقالذکر، مثالی بارز از سرشت چندبعدی فوتبال بوده و نشان میدهد که این پدیده پیچیده اجتماعی، به صورت یکبعدی و یا از منظری یکتا، قابل توضیح نیست. فوتبالی بعدی رقابتی دارد که مستقیماً از ورزشهای قدیمی به ارث رسیده است، اما شامل فعالیتهای فیزیکی و محبوبی نیز میشود که قوانین رسمی کمی دارد و پیوسته تحت فرآیندهای ایجاد خلاقیت و گوناگونی قرار میگیرد. جنبهای از فوتبال وجود دارد که در ارتباط با مصرفگرایی و تبدیل این ورزش به یک نمایش است؛ اما میتوان این را هم فضایی برای ابراز و تصریح هویتهای اجتماعی در نظر گرفت. در نهایت، پدیده فوتبال در حال تجربه یک عقلگرایی و کالاییشدن رو بهرشد است، در حالی که همچنان ظرفیت اثرگذاری بر عادات معاشرت و ایجاد احساسات همبستگی و اتحاد را دارد. همه این عناصر، هویت پیچیده فوتبال امروزی را شکل میدهد.
هدف این بخش این است که تفوّق فوتبال در جامعه اسپانیایی را بر اساس ابعاد سهگانه ذکر شده در بالا نشان دهد. نیت بر این است تا نشان دهیم که فوتبال به عنوان یک فعالیت ورزشی و فیزیکی، یک نمایش که توسط حرفهایها اجرا میشود (و برای مصرف عمده طراحی شده است)، و فضایی برای پویاییهای تعیین هویت اجتماعی، جایگاهی اساسی در ورزش و عادات تفریحی جامعه اسپانیایی دارد. این بخش اما محدود به این هدف نمیشود؛ چراکه تفسیری از نقش فوتبال در جامعه اسپانیایی نیز بهدست میدهد. در ادامه این نوشته به توضیح فوتبال به عنوان رسوم اصلی سکولار اسپانیولیها میپردازد. این نقشی است که فوتبال از اوایل دهه نخست قرن بیستم، در جامعه اسپانیایی بازی کرده است؛ زمانی که باشگاههای فوتبال فراوانی ایجاد شد، ورزشگاههای زیادی ساخته شد، بر تعداد تماشاگران بهطور قابل ملاحظهای افزوده شد و ورزش، بهصورت نمایشی برای عموم درآمد. قطعاً در دیگر کشورهای اروپایی نیز فوتبال جایگاه اجتماعی والایی دارد و در طول زمان، تبدیل به یک آیین سکولار واقعی شده است. اما بحثی که در این نوشته ارائه شده، چنین است که ترکیب این دو جنبه در جامعه اسپانیایی، فوتبال را تبدیل به یک پدیده اجتماعیِ بهخصوص کرده است. در ادامه به سیر تاریخیای پرداخته میشود که فوتبال را به این صورت در جامعه اسپانیایی برجسته کرده است.
این تحقیقات بر اساس بررسی منابع ثانویه گوناگونی است که در میان آنها دو گزارش سالانه و پنج مطالعه مجمل قرار دارد. گزارشات سالیانه مورد استفاده، یکی گزارش ۲۰۱۳-۲۰۱۴ لیگ حرفهای فوتبال (LFP , 2014) و دیگری کتاب راهنمای سالانه آمار ورزش (CSD , 2014) بوده است. گرچه در هر دو مورد، ویرایشهای مربوط به سالیان قبل نیز مورد بررسی قرار گرفته است. مطالعات مجمل مورد استفاده نیز از این قرارند: خلاصه کلی مطالعات کلی رسانهها (EGM , 2014) از اکتبر ۲۰۱۳ الی می ۲۰۱۴، گزارش مطالعات عادات و تمرینات فرهنگی ۲۰۱۰-۲۰۱۱ توسط وزارت فرهنگ، آموزش و ورزش دولت اسپانیا (MCED , 2012)، نمودارهای مرکز مطالعات اجتماعی درمی ۲۰۰۷ و ژوئن ۲۰۱۴ (CIS , 2007 ; CIS , 2014) و مطالعات ملی عادات ورزشی اسپانیولیها (CIS , 2010).
تفوق فوتبال بر عادات ورزشی و تفریحی جامعه اسپانیایی
بر اساس نمودارهای مرکز تحقیقات جامعهشناسی (می ۲۰۰۷)، ۵۴٫۳ درصد بالغان اسپانیایی، به فوتبال علاقه دارند. این نسبت بسیار بزرگتر از چیزی است که دیگر ورزشها، مانند: مسابقات اتوموبیلرانی (۲۹٫۹ درصد)، تنیس (۲۹٫۶ درصد)، بسکتبال (۲۵٫۹ درصد)، مسابقات موتورسواری (۲۲٫۸ درصد) و دو و میدانی (۱۵٫۵ درصد)، کسب کردهاند. تمایل به فوتبال برای دو دهه پایدار ماند؛ اما در میانه دهه ۹۰ میلادی، گرایش به فوتبال رشد پیدا کرد و این احتمالاً از بابت تبدیل باشگاهها به شرکتهای تجاری ورزشی، آزادسازی بازار کار بازیکنان فوتبال توسط اتحادیه اروپا (قانون بوسمن) و یا ایجاد و بازنگری در ساختار مسابقاتی چون لیگ قهرمانان بود. این رخدادها منجر به تغییری عمیق در فوتبال و افزایش جذابیت آن شد و فوتبال را از لکّه ننگ سیاسیبودن رهاند؛ چیزی که در نیمه دوم دهه ۸۰ میلادی و در پی افزایش خشونت از بابت حضور گروههای تندرو در ورزشگاهها، بهوجود آمده بود. در پایان دهه ۹۰، نسبتی از جمعیت که به فوتبال علاقه داشتند، به ۴۹ درصد رسیده بود؛ درصدی که به رشد خود ادامه داد تا در سال ۲۰۰۷ به مقدار ۵۴٫۳ درصد رسید، که در بالا به آن اشاره شد.
با این وجود، علاقه به فوتبال در میان گروههای اجتماعی مختلف، متفاوت است. جنسیت احتمالاً متغیری است که بیشترین ارتباط را با علاقه به فوتبال دارد. در جدول زیر قابل مشاهده است که علاقه به فوتبال در میان مردان ۷۱٫۱ درصد و برای زنان ۳۸٫۲ درصد است. علاوه بر این، ارتباط این موضوع با شرایط اجتماعی- اقتصادی نیز مهم است: نسبت افرادی که به فوتبال علاقه دارند در میان کارگران ماهر، بسیار بالا است (۶۹٫۸ درصد)، دانشجویان (۶۳٫۳ درصد) و مدیران و متخصصین (۶۲٫۲ درصد)، در حالیکه پایینترین سطوح علاقه، به متخصصین فنی و مشاغل سطح میانی (۴۵٫۸ درصد) و خانهدارانِ بدون درآمد (۳۸٫۶ درصد) تعلق میگیرد. در مورد سن، یک ارتباطِ خطی چشمگیر قابل مشاهده است؛ به نحوی که با افزایش سن، علاقه به فوتبال کاهش مییابد: ۶۲٫۷ درصد افراد جوان در بازه سنی ۱۸ تا ۲۴ سال، به فوتبال علاقه دارند.
در حالیکه در میان افراد بالای ۶۵ سال، میزان علاقه به فوتبال به ۵۰٫۴ درصد کاهش مییابد. همچنین رابطه خطی مهمی در ارتباط با سطح تحصیلات قابل ردیابی است. گرچه در این مورد، شکل ارتباط منحنی است. گروههای با پایینترین و بالاترین سطوح آموزشی، سطح کمتری از علاقه را نشان میدهند؛ ۴۴٫۷ درصد از علاقه، در میان افراد بدون تحصیلات و ۴۶٫۴ درصد در میان افراد با سطح تحصیلات دانشگاهی است، در حالیکه افراد با سطوح ابتدایی تحصیلات و آموزشهای فنیِ ضمن شغل [ضمن خدمت]، مقادیر بالاتری از علاقه را نشان میدهند (به ترتیب ۵۹٫۴ درصد و ۵۵٫۳ درصد). با این حال، تفاوت خاصی با توجه به اندازه زیستگاه محیطی افراد دیده نمیشود و این بیانگر گستره جغرافیایی وسیع علاقه به فوتبال است.
برای اطلاعات مربوط به تماشاگر تلویزیونی، اولین بازه سنی ۱۵ تا ۲۴ سال است. اطلاعات تماشاگران تلویزیونی مربوط به مجموع کسانی است که همه یا تقریباً همه، و یا تعداد زیادی از مسابقات را از تلویزیون میبینند.
اشتغال رسمی به فوتبال
اشتغال به ورزش در چند اهه اخیر، رشدی غیرعادی را در جامعه اسپانیایی تجربه کرده است. دو شاخص، این گفته را تأیید میکند؛ یکی مربوط به محبوببودنِ بازیکردن آماتور آن و دیگری در ارتباط با اشتغال رسمی به آن است. درباره مورد اول، در حالیکه در سال ۱۹۷۵ آمار مردمی بازیکردن ورزش آماتور، در حدود ۲۲ درصد بود، آخرین مطالعات بیان میدارد که این میزان اکنون به ۳۹٫۶ درصد افزایش یافته است. از منظر مورد دوم، افزایش چشمگیری در پروانههای ثبتشده در فدراسیونهای ورزشی داشتهایم، به طوری که تعداد آنها در بازه ۱۹۶۰ الی ۲۰۱۳، هفده برابر شده است و از ۲۰۱۲۹۶ به ۳۳۹۴۶۳۵ عدد رسیده است.
فوتبال به عنوان یک ورزش حرفهای، از این رشد مصون نبوده است. همچنین افزایشی غیرمعمول در حضور آن در فعالیتهای تفریحی جامعه اسپانیایی وجود داشته است. این روندِ رشد از طریق افزایش تعداد پروانههای ثبتشده توسط فدراسیون سلطنتی فوتبال اسپانیا در طول زمانِ مشابهِ دوره زمانی فوقالذکر آشکار میشود: در حالیکه در سال ۱۹۶۰، تعداد ۴۳۴۳۶ مجوز وجود داشت، در سال ۲۰۱۳، این عدد به ۸۵۵۹۸۷، ۱۹ برابر تعداد ۵۰ سال پیش از آن، افزایش یافت. بنابراین بهرغم تعداد بالای کارهایی که کارنامه فعالیتهای ورزشی اسپانیا را در چنددهه گذشته غنی میکند، اشتغال رسمی به فوتبال، رشد بیشتری را نسبت به دیگر ورزشها داشته است، و این بهطور واضح، نفوذ بالای آن را نشان میدهد. در واقع فوتبال به عنوان یک فعالیت ورزشی، بالاترین درصد از مجوزهای فدراسیونی را در سال ۲۰۱۳ در اختیار داشت: ۲۴٫۶ درصد. تعداد بازیکنان مجوزدار (حرفهای) بسیار بالاتر از بسکتبال است که در جایگاه دوم قرار دارد (با ۴۰۰۱۵۳ مجوز: ۱۱٫۸ درصد) و یا شکار (۳۶۹۸۹۵ مجوز: ۱۰٫۹ درصد)، گلف (۲۹۴۸۸۴ پروانه: ۸٫۷ درصد)، کوهنوردی (۱۶۱۱۸۸ مجوز: ۵ درصد)، جودو (۱۰۶۴۶۶ مجوز: ۳٫۱ درصد)، تنیس (۸۹۸۳۰ پروانه: ۲٫۶ درصد)، هندبال (۹۱۸۱۹ مجوز: ۲٫۷ درصد)، بدنسازی (۶۲۳۵۵ مجوز: ۱٫۸ درصد)، کاراته (۶۱۳۹۵ مجوز: ۱٫۸ درصد) و ماهیگیری (با ۵۶۸۸۹ مجوز: ۱٫۷ درصد). این ۱۰ فدراسیون ورزشی (از میان ۶۶ فدراسیون، از جمله فوتبال)، هر کدام سدّ یک درصد را گذراندهاند و در کنار هم به میزان ۷۴٫۷ درصد میرسند. از این رو فوتبال در دهههای اخیر، در مقابل ظهور فعالیتهای ورزشی گستردهای مقاومت کرده است و وزن نسبی خود را در چشمانداز ورزشهای فدراسیونی اسپانیا حفظ کرده است. پروانههای فوتبال فدراسیونی (حرفهای) بیش از ۲۰ درصد از مجوزهای ورزشی فدراسیونی اسپانیا را از آغاز دهه ۶۰ میلادی (زمانی که میزان آن ۲۱٫۶ درصد بود) تشکیل داده است. از آن زمان، این نسبت بهطور کلی در بازه ۲۱ تا ۲۴ درصد بوده است؛ گرچه در برخی نقاط زمانی به زیر ۲۰ درصد هم سقوط کرده است.
فوتبال به عنوان یک فعالیت ورزشی آماتور محبوب
جُدا از این اطلاعات، یک سنجش جدید مربوط به مرکز مطالعات جامعهشناسی (CIS, 2014) نشان میدهد که از میان جمعیت بالای ۱۸ سال که ورزش میکنند، ۱۸ درصد به فوتبال مشغول هستند (به جدول مراجعه کنید). این درصد شامل فرمهای مختلف میشود؛ از جمله: فوتبال چمنی، فوتبال سالنی، فوتبال ۷ نفره، فوتبال ۵ نفره و فوتبال ساحلی. گرچه فوتبال چمنی بهتنهایی دارای آمار ۱۴٫۹ درصد باشد. بنابر این مطالعات، ۵۲٫۵ درصد [از افراد]، سه و یا بیشتر از سه مرتبه در هفته فوتبال بازی میکنند، ۴۱٫۸ درصد، یک و یا دو بار در هفته و ۵٫۷ درصد، کمتر این مقدار. این اطلاعات نشان میدهد فوتبال کاملاً در زندگی روزمره کسانی که به بازیکردن آن مشغول هستند، ریشه دوانده و حضور دارد؛ به نحوی که در تمام طول سال و بهطور منظم، در طول هفته بازی میشود.
با توجه نمایه اجتماعیِ اسپانیولیهایی که به فوتبال اشتغال دارند، اطلاعات موجود در جدول آشکار میکند که فوتبال بازیکردن بهطور چشمگیری مرتبط با جنسیت، سن، سطح تحصیلات و جایگاه اجتماعی- اقتصادی است. در مورد جنسیت، نرخ ثبتشده در میان مردان، ۲۹٫۵ درصد است؛ در حالیکه برای زنان تنها به میزان ۱٫۳ درصد میباشد. تفاوتها با توجه به سن، بزرگتر نیز هست: در گروه سنی ۱۸ تا ۲۴ سالهها، از هر ۱۰ جوان ۴ نفر فوتبال بازی میکنند (۴۴ درصد)، درصدی که در میان افراد بالای ۶۴ سال به ۰٫۱ درصد کاهش مییابد و یک ارتباط خطی منفی ایجاد میکند. درباره سطح تحصیلات، پایینترین سطح مشغولیت به فوتبال برای افراد با سطح تحصیلات ابتدایی (۴٫۹ درصد) ثبت شده است، در حالیکه بالاترین میزان مربوط به افراد با تحصیلات ثانویه است (۲۴٫۲ درصد). جایگاه اجتماعی- اقتصادی هم تفاوتهای مهمی در اشتغال به فوتبال ایجاد میکند: پایینترین نرخ مربوط به افراد خانهدار و بدون درآمد است (۰٫۱ درصد) و افراد بازنشسته و مستمریبگیر (۱٫۷ درصد)، در حالیکه بالاترین مقادیر مربوط به دانشجویان (۲۳٫۷ درصد)، کارگران غیر ماهر (۲۰٫۸ درصد) و بیکاران (۲۳٫۷ درصد) است. در نهایت، هیچ ارتباطی میان اشتغال به فوتبال و اندازه زیستگاه طبیعی افراد وجود ندارد. همانطور که در جدول قابل مشاهده است، اطلاعات در سطوح زیستگاه مختلف بسیار یکسان است.
حضور در ورزشگاهها
بنابر اطلاعات لیگ حرفهای فوتبال، در فصل ۲۰۱۳-۲۰۱۴ حضور در ورزشگاههای دسته اول فوتبال (لیگ BBVA)، در بازه ۱۸۸۹۳۱ نفر برای بازی دوم، و ۳۰۵۲۴۲ نفر برای بازی سی و هشتم بوده است؛ در حالیکه در دسته دوم (لیگ آدلانته)، در بازه ۶۵۵۸۹ نفر در هفته پانزدهم و ۱۰۹۰۱۱ نفر در هفته چهل و دوم بود. در تمام فصل، در مجموع ۹۶۲۱۰۵۲ نفر تماشاگر در دسته اول، و ۳۳۸۴۰۹۴ نفر برای دسته دوم و به عبارت دیگر ۱۳۰۰۵۱۴۶ تماشاگر، در کل حضور داشتهاند. همانطور که قابل مشاهده است، ظرفیت بسیج فوقالعاده فوتبال اسپانیا، با ظهور تعداد فراوانی از شبکههای پخش تصویری و صوتی (تلویزیونهای کابلی، ماهواره، اینترنت و…) در ده سال گذشته، تحت تأثیر قرار نگرفته است. در واقع، تعداد حضور انباشته تماشاگران در ورزشگاهها در طول دهه گذشته، بین ۱۲ تا ۱۳ میلیون نفر ثابت مانده است.
مطابق با یکی از مطالعات دهه گذشته (CIS, 2007)، ۴۱ درصد جمعیت بالغ اسپانیا، در یک بازه یکساله، برای تماشای رخدادهای ورزشی در ورزشگاهها حضور یافتهاند. ۵۴٫۹ درصد از این ۴۱ درصد میگویند که دستکم یکبار در ۱۲ ماه گذشته برای تماشای یک مسابقه فوتبال بلیت خریدهاند. این درصد، بالاتر از مقدار مربوط به بسکتبال است که با ۱۵٫۴ درصد در جایگاه دوم قرار دارد و بسیار بالاتر از دیگر فعالیتهای ورزشی است که در اسپانیا محبوب هستند؛ برای مثال: مسابقات موتورسواری (۹٫۱ درصد)، مسابقات اتوموبیلرانی (۸ درصد)، تنیس (۷٫۵ درصد) و بدنسازی (۳٫۹ درصد). این اطلاعات، امکان بیان این موضوع را فراهم میآورد که ۲۲٫۵ درصد از جمعیت بالغ اسپانیا در سال گذشته برای مشاهده یک مسابقه فوتبال بلیت خریدهاند.
با احتساب اینکه جامعه مورد بررسی در مطالعات، جمعیت ۱۸ سال به بالا بود (که در آن زمان شامل ۳۸ میلیون و ۹۱۶ هزار نفر میشد)، در حدود ۸ میلیون و ۷۶۰ هزار نفر در یک سال گذشته، با بلیتی که در محل ورزشگاه خریده بودند، برای تماشای یک مسابقه فوتبال در ورزشگاه حاضر شدند. این مقدار به وضوح بسیار بالاتر از مقادیر مربوط به هر رخداد یا نمایش تفریحی دیگری است که به عادت در اسپانیا برگزار میشود (MCED, 2012). در ارتباط با هنرهای نمایشی، تئاتر ۷ میلیون و ۴۷۳ هزار نفر در سال، باله و دیگر انواع رقص ۲ میلیون و ۳۸۱ هزار نفر در سال، اپرا یک میلیون و ۲۵ هزار تماشاگر در سال و زارزوئلا (اپرای سبک) ۶۱۸ هزار نفر تماشاگر در سال دارد. درباره کنسرتهای موسیقی، کنسرتهای موسیقی کلاسیک در مجموع یک میلیون ۷۲۶ هزار تماشاگر در سال جذب میکند، در حالیکه موسیقی پاپ ۶ میلیون و ۵۲۲ هزار تماشاگر را در سال به دنبال خود میکشد (در هر دو مورد، این کنسرتها برای خریداران بلیت بوده و رایگان نیستند).
بالاتر از این رقم، مربوط به بازدیدکنندگان موزههاست که در سال به ۷ میلیون و ۵۸۹ هزار نفر میرسد (بازدیدکنندگان با خرید بلیت). از سوی دیگر، ۶ میلیون و ۸۱۶ هزار نفر و ۶ میلیون ۴۱۶ هزار نفر در سال، به ترتیب از شهربازیها و باغ وحشها بازدید میکنند. پارکها و آکواریومها به ترتیب با ۵ میلیون و ۸۸۱ هزار نفر و ۵ میلیون و ۷۴۹ هزار نفر مراجعهکننده در سال، پس از موارد قبلی قرار میگیرند. در نهایت، مسابقات گاوبازی سالانه میزبان ۳ میلیون و ۲۹۴ هزار تماشاگر هستند و سیرکها ۳ میلیون و ۱۷۶ هزار نفر را جذب میکنند. بنابراین با توجه به توانایی جذب عموم، میتوان گفت که فوتبال، پیشتازی آشکاری در عادات تفریحی جامعه اسپانیایی دارد.
اطلاعات قبلی باید با آمار مربوط به مخاطبین کامل گردد. در این رابطه نیز فوتبال تفوق واضحی دارد. در سال ۲۰۱۳، پر بینندهترین برنامههای تلویزیونی تماماً مسابقات فوتبال بودند. این مسابقات توسط مخاطبینی در بازه ۸٫۸ میلیون الی ۱۳٫۳ میلیون نفر تماشا شد. مسابقه با بیشترین تعداد مخاطب تلویزیونی در سال ۲۰۱۳ مربوط به بازی اسپانیا و ایتالیا، در قالب جام کنفدراسیونها بود که به تاریخ ۲۷ ژوئن ۲۰۱۳ برگزار شد و ۱۳۳۵۵۰۰۰ بیننده و در برخی لحظات به اندازه ۶۷٫۹ درصد، سهم بیننده آن بود. دومین بازی پر بیننده در آن سال، فینال جام پادشاهی میان رئال مادرید و اتلتیکو مادرید با ۱۱۴۴۹۰۰۰ بیننده و سهم ۵۷٫۸ درصدی بود.
این اطلاعات نشان میدهد که تلویزیون، مسابقات فوتبال را به «رسم و رسوم» تبدیل کرده است؛ به نحوی که میلیونها نفر از مردم در خانههایشان و میخانههای عمومی گرد هم آمده و به دنبال تجارب شوق و احساس جمعی میگردند. بنابراین غافلگیرکننده نیست که برنامههای ورزشی بخشی مرسوم از برنامه پخش ایستگاههای تلویزیونی است؛ چرا که فوتبال، به عنوان یک برنامه تلویزیونی، نه تنها یکی از پر تقاضاترین برنامههاست بلکه برخی از بالاترین آمارهای بینندگان را هم به خود اختصاص داده است. این وضعیت بر اساس این حقیقت تقویت میشود که در حالی که ۳۰ درصد از جمعیت اسپانیایی بالای ۱۵ سال ادعا میکند همه، تقریبا همه و یا بسیاری از مسابقات ورزشی را تماشا میکند، در مورد فوتبال این آمار به میزان ۴۰٫۷ درصد میرسد. ۵ متغیر بررسی شده در رابطه با تماشای فوتبال از تلویزیون ارتباط آماری چشمگیری را نشان میدهد.
مردان مسابقات فوتبال را در سطحی تقریباً ۳ برابر آمار ثبتشده برای زنان، تماشا میکنند (۵۸٫۷ درصد در قیاس با ۲۳٫۱ درصد). در مورد سن، یک رابطه خطی منفی قابل تشخیص است: تماشای فوتبال، با افزایش سن تقلیل مییابد. در میان جوانان ۱۵ تا ۲۴ ساله، آمار ۴۹٫۸ درصد ثبت شده است که با افزایش سن به تدریج کاهش مییابد تا در میان افراد بالای ۶۴ سال به ۳۴٫۱ درصد برسد. جمعیت بدون مدارک تحصیلی، بسیار پایینتر از میانگین و در سطح ۲۷٫۴ درصد قرار گرفته است اما دیگر گروهها، درصدهایی در بازه ۳۶٫۶ درصد، مربوط به افراد با تحصیلات دانشگاهی، و ۳۹٫۲ درصد، مربوط به افراد با تحصیلات ابتدایی، به خود اختصاص دادهاند. استثنائات، افراد با سطح تحصیلات متوسطه و آموزشهای ضمن شغلی هستند که آمار بسیار بالاتری دارند: در هر دو مورد ۴۴٫۱ درصد. تفاوتها بر اساس شرایط اقتصادی- اجتماعی بیشتر است و در بازه ۲۱٫۶ درصد برای خانهداران بدون درآمد و ۵۷٫۳ درصد برای کارگران ماهر قرار دارد. گروههای گوناگون اما نرخهایی کاملاً نزدیک به میانگین کلی نشان میدهند: مدیران و حرفهایها (۴۲٫۸ درصد)، صاحبان کسب و کارهای کوچک (۴۲٫۶ درصد)، کشاورزان (۴۳٫۷ درصد)، و بازنشستگان و مستمری بگیران (۴۰٫۲ درصد). اندازه محیط زندگی با تماشای مسابقات فوتبال تلویزیونی در ارتباط است، به نحوی که بیشترین نسبت ثبتشده مربوط به افرادی است که در شهرهای با جمعیت بالای ۴۰۰ هزار نفر زندگی میکنند.
در نهایت، فوتبال به عنوان یک کالای مصرفی، با رسانه دیگری نیز به طور قابل ملاحظهای در ارتباط است؛ مطبوعات نوشتاری. داده فراهمآمده در آخرین گزارش سالانه مطالعه جامع رسانه نشان میدهد از میان ۷ روزنامه پرخواننده در اسپانیا، ۴ مورد ورزشی است؛ بدون اینکه به مواردی اشاره کنیم که به طور ویژه به فوتبال اختصاص یافتهاند (EGM, 2014). روزنامه ورزشی «مارکا» به لحاظ میزان خواننده با تعداد ۲٫۶ میلیون نفر روزانه در جایگاه اول حضور دارد و در پی آن با اختلاف، روزنامه الپایز با ۱٫۶۸ میلیون خواننده قرار دارد و به ۲ میلیون خواننده نمیرسد. در جایگاه سوم روزنامه ورزشی آ.اس با ۱٫۳۴ میلیون خواننده روزانه است و در رتبه ششم، روزنامه الموندو دپورتیوو با ۶۰۳ هزار خواننده روزانه ایستاده است و در رتبه نهم، اسپورت با ۵۵۴ هزار خواننده روزانه قرار میگیرد (EGM, 2014). علاوه بر این گونزالز- رامالال در مطالعات خود نشان داد که فوتبال محتوای اصلی بخش ورزشی مطبوعات نوشتاری، رادیو و تلویزیون است (Gonzalez-Ramallal, 2004, p. 275). تقریباً سهچهارم بخشهای شامل اطلاعات ورزشی در رسانه با جنبههای فوتبال سر و کار دارد و در مورد تلویزیون، مخصوصاً قابل ملاحظه است؛ به نحوی که فوتبال، ۸۵ درصد از محتوای ورزشی آن را تشکیل میدهد. این آمارها به طور واضح حمایت خارقالعادهای را که فوتبال در رسانهها دریافت میکند، نشان میدهد.
فوتبال به عنوان فضایی برای تعیین هویت
علوم اجتماعی بیان داشته است که فوتبال فضای ایدهآل برای ابراز هویتهای جمعی و رقابتهای محلی، منطقهای و ملی است (Bromberger, 2000, p. 262). این بخش، شواهد تجربی درباره احساسات وابستگی به دست میدهد، که به وسیله باشگاههای فوتبال در جامعه اسپانیایی بیدار شده است؛ احساساتی که قوت و ارتباطشان به این باشگاهها اجازه میدهد تا به عنوان اندوختهای از تعیین هویت جمعی در نظر گرفته شوند.
داده در دسترس نشان میدهد از هر ۱۰ اسپانیایی ۷ نفر، دقیقاً ۶۶٫۸ درصد، بدون توجه به این که به فوتبال علاقه دارند یا نه، از یک باشگاه فوتبال حمایت میکنند (CIS, 2007). این عدد نشان میدهد تعیین هویت با یک تیم فوتبال، فراتر از از علاقه به این ورزش است؛ در حالی که درصد جمعیت علاقهمند به فوتبال ۵۴٫۳ درصد، و درصد کسانی که از یک باشگاه حمایت میکنند ۶۶٫۸ درصد است. این نسبت تأیید میکند که باشگاهها وسیلهای مهم در تعیین هویت برای اسپانیاییهاست و حتی نرخ تعیین هویت توسط حزبهای سیاسی را (بین ۴۸٫۶ الی ۵۵٫۴ درصد) پشت سر میگذارد (Rico, 2010, p. 150).
از این رو در اسپانیا هر باشگاه فوتبال برای هوادارانش «بیش از یک باشگاه است»؛ عبارتی که شعار بارسلونا است اما برای تمام باشگاههای فوتبال در اسپانیا صدق میکند. در اینجا ضروری است تصریح نماییم که از یکسومِ اول قرن بیستم این باشگاهها، تجسمی از شهر یا منطقهای که از آن برخواسته بودند شده و همزیستی احساسی شدیدی را ایجاد کردند که در گذر زمان حفظ شده است. به عبارت دیگر باشگاههای فوتبال اسپانیا تأویلی بر فرهنگهای محلی و منطقهای خود بوده و هر فردی میتواند، بدون اینکه به فوتبال علاقه داشته باشد، با آنها تعیین هویت نماید.
فراتر از اطلاعات کلی درباره تعیین هویت با یک باشگاه فوتبال، در اینجا به نحوه توزیع این احساسات در میان گروههای مختلف جمعیتی در اسپانیا اشاره میکنیم. تعیین هویت با یک باشگاه در تمامی موارد، آمار بالای ۵۰ درصد دارد، گرچه در میان مردان بالاتر است (۷۸٫۶ درصد)؛ افراد ۱۸ الی ۲۴ ساله (۷۶٫۲ درصد)، افراد با سطح تحصیلات متوسطه (۷۱٫۹ درصد)، همچنین در میان مدیران و حرفهایها (۷۶٫۵ درصد)، کارگران ماهر (۷۸٫۳ درصد)، دانشجویان (۷۴٫۴ درصد) و کشاورزان (۷۴٫۲ درصد). در جهت مخالف، زنان (۵۶٫۵ درصد)، افراد بالای ۶۵ سال (۵۷٫۸ درصد)، بازنشستگان و مستمریبگیران (۶۲٫۸ درصد) و خانهداران بدون درآمد (۵۳٫۳ درصد) گروههای با پایینترین میزان تعیین هویت با یک باشگاه فوتبال هستند.
فوتبال اسپانیا به عنوان یک رسم سکولار
بخش قبلی جایگاه فوتبال در جامعه اسپانیایی را بر اساس سه بعدی بررسی کرد که ورزش امروزی را به وضوح تعریف میکند: شرایط آن به عنوان یک تمرین ورزشی و فیزیکی، ذات آن به عنوان یک شوی نمایشی که توسط حرفهایها اجرا شده و به سوی مصرف عمده هدایت میشود و پیکربندی آن به عنوان فضایی که در آن پویاییهای تعیین هویت جمعی ایجاد میشود. بررسی اطلاعات تجربی در دسترس، برتری فوتبال در این سه بعد و از این رو نقش مرکزی آن در سیستم ورزش و عادات تفریحی جامعه اسپانیایی را نشان داده است. با این حال هر کسی که با جامعه اسپانیایی آشنا باشد میتواند بگوید که فوتبال در اسپانیا فراتر از تنها یک «فعالیت تفریحی» است. فوتبال، همان طور که در بسیاری از موقعیتها به طور برجسته به نمایش در آمده، یک «رسم» است؛ رسم و رسوم توفق و برتری اسپانیاییها (Llopis-Goig, 2006a).
همان طور که فیل بال (۲۰۱۰, p. 201) میگوید، اسپانیا کشوری عمیقا مقید به رسومات است که تلاش فراوانی را صرف حفظ سنتهای دینی، فرهنگی و هنری میکند و این موجب برگزاری تعداد زیادی از جشنهای بزمی گوناگون در سطوح محلی و منطقهای میشود. فوتبال جایگاهی ممتاز در میان این رسوم بزمی دارد، گرچه که این جشنها بسیار قبلتر از ریشه دوانیدن فوتبال در قلمرو اسپانیایی ایجاد شدهاند. بر اساس گفتههای مورخین متعدد، فوتبال در دو دهه اول قرن ۲۰ام در سیاهه رسومات و بزمهای محلی اسپانیایی وارد شد و در سبک زندگی اسپانیاییها آمیخته شد (Shaw, 1987; Dominguez, 2011; Bahamonde, 2011).
در پس این قضیه که مدرنیزاسیون را به عنوان مجموعهای از فرایندهای تفکیک، توجیه عقلایی و سکولاریزاسیون ساختار اجتماعی تفسیر میکند و فعالیتهای بزمی و رسومات را به حاشیه میراند؛ برخی نویسندهها چنین بحث کردهاند که جامعه مدرن «در ساختار پایه خود با استفاده از کارکرد مذهب متشکل شده است» (Gauchet, 1985, p. 234). اظهار نظری از این جنس پیش از این توسط امیل دورکهایم صورت گرفت که معتقد بود سکولاریزاسیون شامل دگرگونی دین است اما نه محو شدن آن. دورکهایم تصور میکرد روزی خواهد آمد که جوامع ناچار به بازگشت به سوی پذیرش “اوقات خلاقانه شادی” خواهند بود؛ اوقاتی که در خلال آن آرمانهای جدیدی ایجاد خواهد شد که به عنوان راهنمایی برای بشریت عمل خواهند کرد ]برای اطلاعات بیشتر میتوانید به مطالعه مفهوم Collective Effervescence بپردازید[. آدمیزاد نیاز خواهد داشت تا یاد این آرمانها را از طریق جشنهایی حفظ کند که به طور دورهای میوههای این آرمانها را دوباره احیا مینماید (Durkheim, 1982, p. 398).
در واقع در مقدمه کتاب The Elemental Forms of the Religious Life، دورکهایم بیان میدارد که رسم و رسومات تمثالهایی برای بیان حقایق جمعی بوده و طرق عملِ ایجاد شده در قلب گروههای اجتماعی هستند و ایجاد میشوند تا حالات روحی مشخصی را در این گروهها ایجاد، حفظ و تجدید نمایند (Durkheim, 1982, p. 38). برای دورکهایم رسم و رسومات شواهدی هستند که از گسستگیای در زندگی روزمره حکایت کرده، احساسات تعلق جمعی را تقویت نموده و برای افراد حسی از نظم فراهم میآورند. علاوه بر این کارآیی آنها منوط به تواناییشان در ایجاد حالات روحی جمعی ناشی از حالت گروه اجتماعی است. از این رو، رسم و رسومات در واقع ادواتی هستند که توسط آنها یک گروه اجتماعی به صورت دورهای تثبیت میشود (Durkheim, 1982, p. 585). گذشته از این، در نگاه دورکهایم، یک جامعه تنها زمانی وجود خواهد داشت که نیازی برای تقویت احساسات جمعی در دورههای زمانی منظم وجود داشته باشد (Durkheim, 1982, p. 397). بنابراین بسیار متعجبکننده است که دورکهایم متوجه نشد که ورزش نیز، به عنوان یک رسم عمومی، میتواند «اوقات شادی جمعی» ایجاد کند. شاید غفلت او مربوط به رشد آهسته و ضعیف فوتبال در فرانسه بر خلاف دیگر کشورهای اروپایی بود (King, 2003).
نظرات رسوم سکولار دورکهایم نقدهای متعددی دریافت کرده است که مربوط به مسائلی چون کمبود شواهد تجربی برای اثبات آنها، مفهوم اصولی یکپارچگی عناصر اجتماعی، گنگی مفهوم رسوم سکولار و یا عدم توجه کافی به تنشها و اختلافات اجتماعی موجود در زندگی روزمره جوامع معاصر میشود. با این حال این نقدها احتمال یکپارچگی اجتماعی بر اساس رسومات و اجماع درباره ارزشهای عمومی را رد نکرده و بیان میدارند که در جوامع امروزی، رسم و رسومات کارکردهای گوناگون زیادی دارند و تحلیل آنها آسان نیست. در این زمینه، در سالیان اخیر نویسندگان گوناگون مشابهتهایی میان رسومات مختلف در یک مسابقه فوتبال و دیگر بزمها و جشنهای مذهبی شناسایی کردهاند (Bromberger et al., 1995; Auge, 1999; Bromberger, 2000). این نویسندگان به طور برجسته به نحوهای که فوتبال بسیاری از عناصر رسم و رسومات سنتی (بزمی و مذهبی) را برداشته و تقدس و تجلی آنها را به اشیا، بازیکنان و نمادهای خود منتقل کرده و تبدیل به آیینی مدنی شده است، اشاره کردهاند. از این زاویه، فوتبال را میتوان به شکل یک درام دید که توسط ۲۲ بازیکن در حصار مقدس یک ورزشگاه و در برابر نگاه خیره، دقیق و مشارکتکننده هزاران هوادار به نمایش در میآید و نقطه تعیینکننده آن گل است، چاشنی حقیقی شوق و تخلیه روانی جمعی.
یک رسم را میتوان به این صورت تعریف کرد: «مجموعهای است از کنشهای رسمی و معنادار، حاملهای بُعدی نمادین، با یک پیکربندی فضای زمان مشخص، که با دسترسی به مجموعهای از اشیا، سیستمهای رفتاری مشخص و زبان ویژه و نشانههای نمادین معین توصیف میشود؛ نشانههایی که معانی رمزی آنها یکی از متعلقات عمومی یک گروه است (Segalen, 2005, p. 30).
بنا بر این تعریف، یک رسم مشتمل بر ۴ بعد است: ۱) یک بعد جمعی، چنان که آن رسم منبعی از معنی و مفهوم برای آنهایی است که آن را به اشتراک میگذارند و یکی از لحظات اصلی به هنگام گرد هم آمدن یک انجمن است؛ ۲) یک بعد فضای زمان که در محل رخ دادن رسم مشخص میشود، و نیز توزیع عوام در آن و وقفهها و انفصالهایی که در نظام زندگی جمعی پدیدار میکند؛ ۳) بعدی نمادین، چنان که رسم ایجادکننده معنی است: بینظمی را سامان میدهد، به درک ناشدنی و تصادفی معنی میدهد و برای بازیگران اجتماعی جهت چیره شدن بر زمان و روابط اجتماعی راههایی فراهم میآورد؛ و نهایتا، ۴) بعدی استعاری، چه که یک رسم، تمثالی از نظام اخلاقی است و آرمانی اجتماعی را نشان میدهد. خطوط بعدی میزان حضور این ۴ بعد در فوتبال اسپانیا را میآزماید. این بررسی بر اساس تفسیر برخی از اطلاعات آماری ارائه شده در بخش ابتدایی این نوشته و دیگر شواهد تجربی است.
با توجه به بعد جمعی آن، اولین چیزی که باید مورد توجه قرار گیرد میزان بالای علاقه به فوتبال در جامعه اسپانیا است. همان طور که پیشتر اشاره شد، ۵۴٫۳ درصد بالغان اسپانیایی بیان میدارند که به این ورزش علاقه دارند، آماری بسیار بالاتر از مقادیر مربوط به دیگر ورزشها. علاوه بر این فوتبال ورزشی است که جمعیت را تا حد بالاتری بسیج میکند: ۵۴٫۹ درصد از کسانی که به طور معمول در رخدادهای ورزشی مشارکت میجویند (۲۲٫۵ درصد از جمعیت بالغ اسپانیا)؛ برای دیدن یک مسابقه فوتبال در یک سال اخیر بلیت خریدهاند؛ درصدی که نسبت به نزدیکترین رقیب خود، بسکتبال، ۳ برابر است. اما جایی که بعد جمعی فوتبال اسپانیا حقیقتا رخ مینمایاند در نرخهای مربوط به پخشها و برنامههای تلویزیونی است. مطابق با آمارهایی که در بخش پیشین بررسی شد، ۴۰٫۷ درصد اسپانیولیهای بالای ۱۵ سال، همه یا تقریبا همه مسابقات فوتبالی که از تلویزیون پخش میشود را تماشا میکنند.
رسانه، به خصوص تلویزیون، مسابقات فوتبال را به رسم و رسومی با میلیونها مشارکتکننده تبدیل کرده است. هر هفته هواداران در خانههایشان یا اماکن عمومی گرد هم آمده و به دنبال قدری احساس و شوق جمعی میگردند. گستره دسترسی وسیع فراهم آمده توسط پخش تلویزیونی، فوتبال را تبدیل به نظامبخش زندگی روزمره برای افراد کرده است. از این رو چندان شگفت آور نیست که در تحقیقاتی که بر روی یک جامعه نمونه از اسپانیولیهای علاقمند به فوتبال انجام شد؛ ۹۵ درصد ]از افراد[ آن را موضوع اصلی در گفتگو برای مردم اسپانیایی، ۸۷ درصد آن را راهی برای دوستیابی و اُخت شدن در جامعه و ۶۹ درصد نیز آن را به عنوان کمکی برای در هم آمیختن شخصیتهای فرهنگی و اجتماعی مختلف دانستهاند (LFP, 2003). بنابراین، فوتبال فضایی برای مشارکت اجتماعی و تبادل احساسی شده است و ساختار و انسجام به همراه داشته و برای کسانی که آن را به اشتراک میگذارند معنی و مفهوم میآفریند (Sonntag, 2008). یکی از لحظات اساسی زمانی است که یک گروه گرد هم آمده و خود را به عنوان یک گروه ارائه میکنند، مشارکت جسمی و روحی شدیدی ایجاد کرده و حسی از یک جامعه راستین ارائه میکنند (Turner, 1988) که “یک ضد ساختار حقیقی بنا مینهد که در محدوده مشخصی توسط مقامات دولتی تحمل میشود؛ مقاماتی که از پایکوبیهای مفرط، وقفههای ایجاد شده در جریان ترافیک شهری و صدای بوق و شیپور طرفداران در شب چشم میپوشند” (Segalen, 2005, p. 85).
با این وجود، همانند بسیاری دیگر از ورزشها، فوتبال همچنین فعالیتی با توانی بالا برای ایجاد معنی و مفهوم است؛ چه که چهارچوبها و الگوهایی برای افراد ایجاد میکند تا برای چیره شدن بر روابط عرفی-اجتماعی تلاش کنند. در جامعه اسپانیایی، یکی از محورهای اساسی که غالبا در این مفهوم وجود دارد، بعد نمادین باشگاههای اسپانیایی است. همان طور که پیشتر اشاره شد، باشگاهها به سرعت تجسمی از شهرها و مناطقی که در آن قرار دارند میشوند؛ به صورت بسطی از فرهنگهای محلی که یک رقابت لیگ را تبدیل به فضایی نمادین برای تقابلهای هویتی کرده است. به پاس ارتباط قوی ایجاد شده میان باشگاه فوتبال و مکان (شهر یا منطقه)، آنها ظرفیتی قوی برای نمادسازی ایجاد کردهاند که به هفت نفر از هر ده بالغ اسپانیایی میرسد: ۶۶٫۸ درصد از جمعیت (بدون توجه به این که به فوتبال علاقه دارند یا نه) با یک باشگاه فوتبال تعیین هویت میکنند.
توان بالقوه نمادین باشگاه همچنین ظرفیت نمادین بالایی ایجاد میکند که رفتارهای رسم و رسوماتیای چون سفر برای دیدن مسابقات فوتبال، خریدن اشیایی که نمادی از باشگاه هستند، خواندن شعارها و آوازها و ایجاد دیگر گونههای رسم و رسوم را توضیح میدهد. اطلاعات حاصل از یک تحقیقات (CIS, 2007)، نشان میدهد که علاوه بر رفتارهایی چون تماشای مسابقات از تلویزیون یا رفتن به ورزشگاهها، جمعیت اسپانیایی که با یک تیم فوتبال تعیین هویت میکنند؛ برای دیدن بازی تیمشان به دیگر شهرها سفر میکنند (در ۱۵٫۳ درصد از نمونهها)، پرچمها، تابلوها و دیگر اشیای مربوط به تیم را در خانهشان دارند (۴۲ درصد) و معمولا لباس و لوازم شخصی دارای نشان تیم را میخرند (۲۴٫۲ درصد). همه اینها مربوط به کارآیی اجتماعی است که سگالن (۲۰۰۵, p. 31) آن را نشانهای از ظرفیت رسم و رسوم برای ایجاد معنی و مفهوم میداند و این به وضوح نشان میدهد که یک باشگاه فوتبال نمادی کامل برای هوادارانش است. باشگاه نمادی است که انعطاف بالایی برای تفسیر دارد و اشخاص تصاویر و ایدهها را، بر حسب روند اجتماعی شدن، مسیر زندگی، محل تولد و زمینه اجتماعی خودشان، در آن برجسته میکنند (Bromberger et al., 1995).
در آغاز این بخش، به ظرفیت فوتبال در فراهم آوردن وقفهای در یکنواختی زندگی روزمره برای طرفداران اشاره شد. این وقفه در فضایی معین (ورزشگاه فوتبال)، بر اساس برنامهریزی رخدادهایی که به صورت دورهای و منظم (به حسب تقویم مسابقات اسپانیایی یا اروپایی) و در قالب یک چهارچوب ترتیبی متمایز برگزار شده و یک الگوی ریتمیک داخلی (به عنوان نمونه: هفتههای لیگ داخلی) پدید میآورد، رخ میدهد. از این رو تعجب آور نیست که ورزشگاههای فوتبال اغلب به عنوان کلیساهای جدید تعریف شده است؛ تقارنی که با توجه به احساساتی که این ورزشگاهها در هواداران ایجاد میکند؛ نباید به عنوان یک استعاره محض تفسیر شود.
توزیع هواداران در ورزشگاه تصادفی نیست و تا حد زیادی آرایش قرارگیری گروههای اجتماعی در رسمیترین مراسم مذهبی را به خاطر میآورد. سلسله مراتب اجتماعی، سلسله مراتب خود جهان فوتبال و نهایتا، سلسله مراتب بر اساس میزان شوق و غیرت هواداران نسبت به تیم، فضایی که در ورزشگاه شکل گرفته است را تعریف میکند (Bromberger et al., 1995, p. 320). در کنار این تشبیهات محیطی، فوتبال خصوصیاتی را به نمایش میگذارد که بیان کننده تخصیص یک ساختار زمانی رسم و رسومی در رشد و تشکیلات آن است. مسابقات لیگ، به عنوان نمونه، تقویمی دورهای و منظم را دنبال میکند و در مسابقاتی به اوج خود میرسد که با فینالهای مسابقات دیگر، مانند جام پادشاهی و لیگ قهرمانان، مصادف میشود. چهارچوب ترتیبی بازیها همچنین ساختار برخی بزمها و رسومات مذهبی را داشته و تمییز پیش از بازی، هنگام بازی و پس از بازی را ممکن مینماید. در اردوی آمادهسازی پیش از بازی، بازیکنان از اثر محیطهای خانوادگی خود و رسانه پاک میشوند تا به طور جسمی و روحی برای مسابقهای که در آستانه آن هستند، آماده شوند. این نوعی مراسم پالایش و پاکسازی است و نیاز به تلاش، ایثار و رنج کشیدن دارد تا بازیکنان در مهارتی که به خاطر آن مجاز به پوشیدن پیراهن تیم شدهاند، به اوج برسند (Mardones, 1994, p. 94).
رسانه برنامههایی را ارائه میکند که ترکیب تیمها، انتظارات سرمربیان و اظهارات پیشکسوتان را گزارش میکند و تمام اینها در ایجاد یک شرایط احساسی پیش از بازی مشارکت دارد. هواداران که میخواهند در بازی به صورت زنده مشارکت جویند، به ورزشگاه میروند و جریانهای انبوهی از مردم شکل میدهند که در اطراف ورزشگاه رژه میروند. در ورزشگاه، نمایشات هواداری در راهی کمابیش تدریجی ایجاد میشود: طرفداران پرچمها و پوسترهای خود را به نمایش میگذارند، آواز میخوانند تا خودشان را به لحاظ روحی برای مسابقه و تشویق تیمشان آماده کنند و وابسته به نمایش تیمشان خشمگین، غمگین و هیجان زده میشوند. نقطه اوج هنگام به ثمر رسیدن گل است؛ آن را با شدت احساسیای که به دقت رمزگذاری شده است، جشن گرفته و این جشن در جایگاهها ادامه مییابد؛ جایی که هواداران با لذت و مسرت منفجر میشوند و نوعی همدلی و صمیمیت جمعی ایجاد میکنند؛ یک حالت شادی جمعی که در آن گروه حمایت شده و ارتباط اجتماعی تقویت میشود. بنابراین، فوتبال نوعی «ضد ساختار» و رها از سلسله مراتبهای عمومیای است که زندگی اجتماعی را در سیطره دارد (Turner, 1998).
تخصیص اجزایی از فوتبال که متناظر با رسومات هستند در بعد استعاری آن نیز محسوس است؛ جنبهای که رابرت بلا و همکارانش ضمن صحبت از بیسبال در آمریکای شمالی به آن اشاره کردند (Bellah et al., 1991, p. 38). از این زاویه، فوتبال را میتوان تمثالی از نظم اخلاقی جامعه دانست؛ در آن یک سیستم از قوانین، یک نظامنامه افتخار و احترام، نظم تیمی و حس اخوت، به هنگام مواجه شدن با مشکلات مشترک، تحت پیراهن یک تیم، تحقق مییابد (Ehrenberg, 1991). مطالعاتی که در سال ۲۰۰۳ به درخواست سازمان لیگ حرفهای فوتبال اسپانیا انجام شد، شواهدی برای این موضوع به دست میدهد. بر اساس این منبع، ۵۸ درصد والدینی که بچههایی در سن مناسب برای انجام یک ورزش دارند، فوتبال را ورزش مورد علاقهشان میدانند؛ بسیار جلوتر از بسکتبال با آمار ۱۲ درصد (LFP, 2003). مطابق با همان تحقیقات، ۶۹ درصد از کسانی که با آنها مصاحبه شد، میانگاشتند که فوتبال در پیشرفت آنها مؤثر است؛ در حالی که ۶۶ درصد نیز آن را به عنوان یکی از مهمترین سرگرمیهای جوانان تعریف کردند.
این اطلاعات با آمار مربوط به تحقیقات جدید دیگری که شرکت Adecco، تحت عنوان «وقتی که بزرگ شدید میخواهید چه کاره شوید؟» انجام داده، منطبق است (Adecco, 2013). در این تحقیقات از نمونهای از ۱۰۰۰ دختر و پسر (در بازه سنی ۴ الی ۱۶ سال) پرسیده شد که در آینده میخواهند چه شغلی داشته باشند. شغلی که مکررا توسط پسرها ذکر شد فوتبالیست (۲۶٫۷ درصد) بود و در پی آن عضویت در نیروهای امنیتی قرار داشت؛ مانند افسر پلیس، آتشنشان یا عضویت در ارتش (۵٫۶ درصد). در میان دختران، مشاغلی که مکررا انتخاب شد، معلمی (۲۳٫۱ درصد)، دامپزشکی (۱۰٫۷ درصد) و پزشکی (۷٫۵ درصد) بودند.
تمامی اینها از سویی نشان میدهد که فوتبال برای پسران یک ایدهآل حقیقی است و از سوی دیگر، فوتبال ایدهآلی با قدری مفاهیم جنسیتی قوی است. در حالی که پسران به دنبال شناخته شده بودن هستند، دختران مشاغلی را برمیگزینند که مربوط به کمک به دیگران است. در هر صورت، چیزی که این اطلاعات به خوبی آشکار میکند، دوام قوی آرمان ورزش به عنوان یک استعاره است که شناخت عمومی از هنجارهای اخلاقی و طرح و نقشههای جمعی را بالا میبرد. از این رو، باید چنین نتیجه گرفت که با وجود کالایی شدن ]تبدیل شدن فوتبال به یک کالای مصرفی برای کسب سود[ که در سالیان اخیر درباره آن رخ داده است، فوتبال هنوز هم تمثالی از مجموعهای از آرمانهای اجتماعی است و این فوتبال را به چیزی بیش از یک فعالیت تفریحی بدل میکند.
نتایج
فوتبال با آمار ۵۴٫۳ درصد [از افراد]، ورزشی است که اسپانیولیها بیشترین علاقه را به آن دارند و این علاقه در گفتگوهای متعدد در خلال زندگی روزمره نمایان است. از این رو، فوتبال سوختی قدرتمند برای کنش جمعی میان اسپانیولیها شده است. فوتبال لحظهای دیالکتیک در نظام فضای زمان در اختیار میگذارد که جایگاهی مرکزی در سازمان زندگی اجتماعی بسیاری از مردم دارد؛ چه که به وقفهای در روال روزمره زندگی، به سبب مجموعهای از رخدادها که به طور دورهای و منظم (بر حسب تقویم فصلی) جشن گرفته میشود، اشاره دارد. برخی تفاوتها میان گروههای اجتماعی مجزا، با توجه به علاقه آنها به فوتبال، مربوط به جنسیت، سن، سطح تحصیلات و جایگاه اجتماعی-اقتصادی است.
همچنین اطلاعات مربوط به فوتبال، به عنوان یک تمرین فیزیکی-ورزشی، برتری آن در جامعه اسپانیایی را نشان داده است. فوتبال بیشتر از هر ورزش دیگری توسط افراد بازی میشود؛ چه به عنوان یک تمرین محبوب و چه در قالب تمرین حرفهای و سازمان یافته. در مورد دوم، با توجه به تعداد جوازهای رسمی، حضور فوتبال بیش از دو برابر ورزش دوم است (۸۵۵۹۸۷ جواز فوتبال در قبال ۴۰۰۱۵۳ جواز برای بسکتبال). فوتبال، با وجود ظهور گونههای ورزشی متعدد دیگر در جامعه اسپانیا در سه دهه گذشته، ورزش اول اسپانیاییها باقی مانده است. به عنوان یک تمرین محبوب با طبیعتی تفریحی، ۱۸ درصد از کسانی که ورزش میکنند، فوتبال بازی میکنند. با این حال، تفاوتها میان گروههای اجتماعی مختلف در ارتباط با بازی کردن فوتبال، بیش از تفاوتهای مربوط به علاقه به این ورزش است. دوباره جنسیت، سن، سطح تحصیلات و جایگاه اجتماعی-اقتصادی عوامل تفاوتها در جمعیت اسپانیا است.
در کل، بیش از ۱۳ میلیون نفر در طول فصل ۱۴-۲۰۱۳ در دسته اول و دوم در ورزشگاهها حضور داشتند؛ عددی که قدرت فوتبال در گرد هم آوردن افراد را نشان میدهد. اما این عدد به راحتی توسط مخاطبین تلویزیونی تنها یک مسابقه پشت سر گذاشته میشود اگر تیم ملی در حال بازی باشد یا مسابقه میان رئال مادرید و بارسلونا، دو غول فوتبال اسپانیا، باشد؛ دو باشگاهی که در صدر رتبهبندی جهانی درآمد باشگاهها قرار دارند (Deloitte, 2012). فوتبال، با اختلافی زیاد، محتوای اصلی برنامههای ورزشی تلویزیون را تشکیل میدهد (Gonzalez-Ramallal, 2004) و پخش بازیها در صدر رتبهبندی برنامههای تلویزیونی با بیشترین بیننده در دهه اخیر قرار دارد. نقش پیشتاز فوتبال در رسانه اما محدود به تلویزیون نیست. از ۹ روزنامه با بیشترین خواننده در اسپانیا، ۴ مورد روزنامههایی با محتوای فوتبالی هستند. فوتبال اسپانیایی یکی از نمایشها با بیشترین پیگیری اجتماعی و اهمیت اقتصادی شده است.
در این سری مقالات همچنین به اهمیت فوتبال به عنوان فضایی برای تعیین هویت جمعی، با نشان دادن این که دو سوم جمعیت اسپانیا (۶۶٫۸ درصد) با یک تیم فوتبال تعیین هویت میکنند، به طور برجسته اشاره شد. این درصد آمار مربوط به علاقه به فوتبال را (۵۴٫۳ درصد) پشت سر میگذارد و این توان عظیم باشگاههای فوتبال را برای همبستگی نمادین، به عنوان «ذخیرهای» از تعیین هویت جمعی، نشان میدهد؛ که به نظر نمیرسد در ۱۵ سال اخیر تحت تأثیر دگرگونیهای اجتماعی و اقتصادی فوتبال قرار گرفته باشد. وضعیت از این قرار است زیرا باشگاههای اسپانیایی همچنان بخش بزرگی از توان جذب عضو خود را بر روی ظرفیتشان برای نمادسازی بنا مینهند؛ چیزی که از بابت ارتباطی که با مکان (شهر یا منطقه) قرارگیری خود ایجاد کردهاند، وجود دارد. این ظرفیت برای نماد منطقهای بودن، مسابقات لیگ را به عنوان فضایی برای رویاروییهای هویتی حفظ میکند، چنان که نویسندهای به نام وازکز-مونتالبان (۲۰۰۵) به هنگام صحبت از رقابتهای میان باشگاههای اسپانیایی به آن اشاره کرد. تفوق فوتبال به عنوان فضایی برای تعیین هویت جمعی به وضوح با توجه به این حقیقت نمایان میشود که حتی آمار مربوط به تعیین هویت با احزاب سیاسی را (برخی تحقیقات در اسپانیا آن را در بازه ۴۸٫۶ الی ۵۵٫۴ درصد اعلام کردهاند) پشت سر میگذارد (Rico, 2010, p. 150).
این مقالات اما محدود به ارائه آمارهایی برای نشان دادن برتری فوتبال در عادات تفریحی اسپانیایی نبوده است. بخش دوم این سری مقالات فراتر از بررسی اطلاعات کمّی رفته تا تفسیری از نقش فوتبال در جامعه اسپانیایی، با در نظر گرفتن آن به عنوان رسم و رسومی نهادین در جامعهای کاملا درگیر با مدرنیته نوین، به دست بدهد. شرایط فوتبال به عنوان رسم و رسومی سکولار میتواند به فوتبال در دیگر جوامع غربی نسبت داده شود؛ با این حال، در مورد اسپانیا این شرایط به جهت تفوق اجتماعی این ورزش تقویت میشود.
تحلیلی از ۴ بعدی که در آنها خصوصیات یک رسم و رسوم سکولار را میتوان معین کرد (بعد جمعی، بعد نمادین، بعد فضای زمان و بعد استعاری)، وجود شباهتهای بسیار میان فوتبال و رسم و رسومات مذهبی و بزمی را نشان داده است. در میان آنها، به برخی میتوان به طور برجسته اشاره کرد؛ مانند: تغییر آن به یک فضای جمعی برای مشارکت اجتماعی و تبادل احساسی که به عنوان عنصری چسباننده عمل میکند، پیکربندی آن به عنوان نمادی از انعطاف زیاد در قابلیت تفسیرپذیری که احساسات تعیین هویت ایجاد میکند و خصوصیت فضای زمانی آن که راهی برای درک زندگی و هنجارهای اجتماعی آن به دست میدهد.
فوتبال ارزشهایی را خلاصه کرده و برجسته میکند که نمونههایی از ممتازترین مؤلفههای یک جامعه هستند، به ما معنی و مفهوم میبخشند و اجازه جشن گرفتن آن و ابراز خود را میدهند. از این رو، رویارویی فوتبالی «اوقات شادی جمعی» (Durkheim, 1982) و آن حس مربوط به یک جامعه راستین را (Turner, 1988)، که به نظر میرسد از زندگی روزمره جوامع مدرن حذف شده است، فراهم میآورد. فوتبال یک تشدید احساسی، تغییری در راستای جامعهپذیری و احساسات همبستگی و اتحاد ایجاد میکند که بیانگر لزوم جدی گرفتن نقش آن در جوامع مدرن است؛ چه که فرمهای رسم و رسوم اجازه ارائه آن ارزشها و احساساتی را میدهد که در دنیای خانوادگی یا کاری راهی برای ارائه خود نمییابند.
از این زاویه، رشد مدرنیته لزوما متضمن انقراض همه فعالیتهای نمادین و رسم و رسومی نخواهد بود. به جای محو کردن رسم و رسومات لازم است درباره «انتقال در زمینه رسم و رسوم» حرف زد؛ جایی که رسم و رسومات عمدتا از قلب جامعه به حاشیههای آن انتقال یافتهاند (Segalen , 2005, p . 36). بنابراین، رسم و رسومات را میتوان در زمینه تفریح و ورزش یافت و فوتبال مثالی واضح از این امر است. از این رو، میتوان گفت که فعالیتی چون فوتبال به تدریج بر اساس انتقالات و تقلیداتی از رسم و رسومات مذهبی و جشنهای سنتی دوباره ساختاربندی شده است؛ اما بدون این که لزوما جایگزینی عملکردی برای آنها باشد؛ چرا که جوامع کنونی پیچیده و جمعی هستند. علاوه بر این فوتبال خودش را به صورت رسم و رسومی ارائه میکند که به طور خاص برای ابراز ضمیر هویتی گروه و جشن گرفتن و تقویت حس تعلق ساختاربندی شده است. با این حال، این یک سیستم عقاید یا یک سیستم از آموزهها نیست. در عوض، فوتبال ارزشهای هژمونیک جامعه ما را نشان میدهد؛ هویتهایی که مردم به اشتراک میگذارند یا میخواهند به اشتراک بگذارند: رقابتپذیری و نقش شانس، بیعدالتی و خیانت در زندگی شخصی و جمعی (Bromberger, 2000, p. 274).
این سری مقالات تحلیلی درباره جایگاه فوتبال در جامعه اسپانیایی ارائه داد. آمارها برتری آن را در عادات تفریحی و ورزشی و نقش آن به عنوان یک رسم و رسوم اجتماعی را نشان دادند، اما سؤالات دیگری باقی میماند؛ مانند: چه موقع و چگونه فوتبال به چنین جایگاه مهمی در عادات ورزشی و تفریحی جامعه اسپانیا رسید؟ چه عواملی به آن اجازه داد تا به این جایگاه دست یابد و چه جنبههایی در حفظ موقعیت هژمونیک آن دخیل بوده است؟ به این سؤالات در دیگر بخشهای منبع این سری مقالات پاسخ داده شده است.
- 16
- 6










































