
در حالي که دومين سالگرد وقوع برجام را پشت سر مينهيم و در حال دستچين ميوههاي اين واقعه خاص حقوقي هستيم، متأسفانه هنوز در داخل کشور و هماهنگ با سناتورهاي آمريکايي، تفاسيري غلط از اين پيچ تاريخي به گوش ميرسد.
دولتمردان آمريکا در تأسيس تحريمهاي جديد، همزمان با اعتراف به اجراي کامل برجام به وسیله طرف ايراني، پيامي کاملا واضح، مبرهن و گوشخراش به دنيا مخابره کردند. وقتي دولتي چون آمريکا که داعيه مديريت بر جامعه بينالمللي را در سر ميپروراند، چنين واضح و گستاخانه با اعتراف به وفاي به عهد طرف ايراني پا بر تعهدات بينالمللي خود ميگذارد و نظام حقوق بينالملل را به سخره ميگيرد، چه پيامي براي ملتها دربر دارد؟
به راستي چه عاملي چون برجام، ميتوانست چنين دست سياستمداران کذاب و مغرور آمريکايي را نزد ملل جهان رو کند؟ روي سخنم با منتقدان تندرو و دلواپسان نتايج برجام در داخل است؛ در دنيايي که ملت آمريکا در ازاي شنيدن ۴۰ سال شعار مرگ بر آمريکا، از طريق اينترنت و رسانهها براي قوم ايراني پاسخ مهرباني و عشق گسيل ميدارند و در انظار ملتهاي دنيا، ژست انساندوستي و تمدن خود را به رخ ايرانيان ميکشند، چه عاملي به جز عصبانيت از ثمرات برجام ميتوانست سردمداران قدرتطلب آمريکا را از ژست حقوق بشري و ريل اخلاقمداري، خارج و در چنين ورطه بيآبرويي واژگون کند که حتي پاسخگوي ابهامات افکار عمومي مردم خودشان هم نباشند و همزمان دليلي باشد محکمهپسند و بيچون و چرا در راستای پافشاري ۴۰ساله ملت ايران در شعار مرگ بر آمريکا...

جاي تعجب است با اين همه دليل مبرهن چرا هنوز عدهاي در داخل دوست دارند به مردم آدرس غلط دهند؟! ظاهرا ايشان مردم را داراي آلزايمر سياسي ميدانند... مردم به خوبي ميدانند ايران پس از تسخير لانه جاسوسي در دولت مهندس بازرگان با دولت آمريکا قطع روابط کرده است و هر دو کشور نسبت به طرف مقابل به لحاظ ماهوي در تحريم مطلق به سر ميبرند.
در چنين شرايطي برجام در سطح روابط ايران و آمريکا اگرچه باني رفع توقيف برخي اموال ايران شد لکن فقط يک چالش يا به تعبير زيباي مقام معظم رهبري يک تجربه مينمود، نه بيشتر و نه کمتر؛ تجربهاي که دنيا را به قضاوت خواهد گرفت در محقبودن ملت ايران يا دولتمردان آمريکا؛ اين تفسير درحالي است که برجام معاهدهاي چندجانبه و قانونساز و مؤثر در روابط بينالمللي ايران با جهاني است که دولت پاکدستان براي مردم ايران ترسيم کرد.
آنچه در دولت دهم کمر روابط ديپلماتيک، اقتصاد نفتي و غيرنفتي و تأمين اجتماعي ايران را خم کرد، تحريمهاي ظالمانه آمريکا نبود که ملت از اول انقلاب، عطاي روابط با آمريکا را به لقايش بخشيده، بلکه اين بسيج جامعه بينالمللي عليه ايران به سرکردگي آمريکا بود که فشارهاي مهيبي به پيکره اجرايي کشور وارد کرد، به شکلي که آنگولا نيز از همکاري با ايران سر باز ميزد و کشورهاي جهان سوم هم چون سنگال درصدد قطع روابط ديپلماتيک با ايران بودند.
در سياست هماهنگ آمريکايي، صهيونيستيای که بعدها به نام ايرانهراسي نام گرفت، فشار جامعه بينالمللي به سرکردگي اوباما موفق شد، حتي متحدان سنتي ايران در شوراي امنيت چون روسيه و چين را از همراهي با ايران بازدارد تا علاقهاي به وتوي قطعنامههاي ظالمانه عليه ايران از خود نشان ندهند و در نتيجه شوراي امنيت با تصويب دهها قطعنامه حقوقي، مديريت تحريمها عليه ايران را بهدست گرفت و ايران بهعنوان يکي از مؤسسان ملل متحد عملا در تقابل با سازمان مللي قرار گرفت که منشورش را کوروش کبير و شعارش را سعدي تبيين کرده بودند و سياست ايرانهراسي با ياري سياست خارجي وارونه دولت وقت ايران به بار نشست.

در اين شرايط برجام، پس از خاتمه مأموريت ديپلماتيک دولت دهم و آغاز مأموريت سياسي دولت يازدهم، با رمز نرمش قهرمانانه مقام معظم، متولد شد و بر ديپلماسي برد- برد بر مناسبات ايران با جامعه بينالملل محيط شد و تمام خدعههاي مغرضان ايرانزمين را به خودشان بازگرداند و به همت بيداري ملت و رهنمودهاي دلسوزانه نهاد رهبري به روابط ايران با جهان پيرامون، جاني تازه و نگاهي مدبرانه بخشيد.
جامعه بينالملل که تا سال ۹۲ از ايجاد تعامل مجدد با ايران نااميد بود، خيلي زود پيام روشن ملت ايران در انتخابات يازدهمين دوره رياستجمهوري را همراه با صدور حکم تنفيذ نهاد رهبري انقلاب دريافت کرد و به اين پيام مشتاقانه پاسخ مثبت داد. در سال مزين به نام دولت و ملت همدلي و همزباني، دولت تدبير آغاز به کار کرد و نتيجه ماهها زحمت شبانهروزي سرداران سپاه ديپلماسي ايران منتج به برجام شد.
اينک اين نهال دوساله به پاس باغباني چون دکتر روحاني و مقاومت ملت شريف ايران به بار نشسته است و درحاليکه عدهاي در خارج و داخل، متمايل به چشيدن ميوه عزت و اقتدار نظام جمهورياسلامي نيستند، کشورهايي چون فرانسه، انگليس، چين، اتحاديه اروپا، ايتاليا و کره در دوران پسابرجام در حال سرمايهگذاري کلان و درازمدت در ايران هستند و در مسير شکوفايي اقتصاد ايران مستفاد از ارکان منشور اقتصاد مقاومتي مشتاق تأثيرند و اين به آن معناست که پا در راه انزواي سياستهاي ترامپ و بياثرکردن بدعهديها و کينهتوزيهاي کشور آمريکا عليه ملت ايران گذاشتهاند.
عقد قرارداد فروش هواپيما به وسیله شرکت بوئينگ آمريکا با ايران، رد قطعنامههاي اخير آمريکايي، صهيونيستي در شوراي امنيت به وسیله قاطبه اعضای شوراي امنيت، پشتيباني هوايي روسيه از جبهه مقاومت سوريه به فرماندهي سردار سليماني، گزارشهاي آژانس بينالمللي اتمي در حمايت از حق ايران از استفاده صلحآميز انرژي هستهاي و کاهش فشارهاي ديپلماتيک دنيا بر متحدان ايران چون حزبالله لبنان و نظام اسد، همه و همه نشان از دهنکجي جامعه بينالملل به سياستهاي ترامپ و عيادي سعودياش دارد که اينها اگر ميوههاي شيرين برجام در بهار پسابرجام اقتدار ايران اسلامي نيست، پس چيست؟
البته که اين اول راه است و براي بارورکردن برجام و دکترين برد- برد باید از تمام ظرفيتهاي داخلي و توانمنديهاي علمي، اقتصادي اقشار مختلف در داخل کشور ياري جست. باید دولت و ملت با سرلوحه قراردادن منشور اقتصاد مقاومتي و برنامه ششم توسعه از تمام ظرفيتهاي برجام بهعنوان يک واقعه حقوق بينالملل بهره جسته و همواره به اين قابليتها افزود.
النهايه تفسير نگارنده از اتخاذ تحریمهاي جديد آمريکا با شرايط توصيفي در بخشهاي قبلي را ميتوان با نام ديپلماسي انتحاري در دو بخش کلي به فراخور اين مقال و حوصله خوانندگان فرهيخته ايراني تفکيک کرد؛ اول اينکه ترامپ با اتخاذ اين سياست که شايسته نام ديپلماسي انتحاري است، قصد دارد با بياعتنايي به برجام در شرايطي که متهم به دستنشاندگي روسيه است عزم بازيگردانها و لابيهاي صهيونيستي در داخل آمريکا را در حمايت از خود، جلب کرده و مرهمي فراهم کند براي دل زخمخورده ايشان از تيغ برجام؛ در اين بين تحفهاي هم فراهم آمده است در عوض مهماننوازي آلسعودي که گوسفندان خود را هم مطلا ميکنند، چه رسد به ترامپ و بانو؛ و ديگر اينکه بهنظر ميرسد هدف اصلي ترامپ از وضع تحريمهاي جديد حين اذعان به نزاکت و انجام کامل تعهدات طرف ايراني را بتوان در خلق و خوي عقاب پر کنده آمريکا جست.
اين قبيل جار و جنجال رسواگرانه که به نمايشهای رو حوضي مطرب آمريکايي ميماند جز تحريک فضاي داخلي و ملتهب پساانتخابات ايران و ترغيب دولت به خروج از تدبير هدف ديگري نخواهد داشت. آمريکاييان به خوبي ميدانند که فشارهاي دلواپسان برجام، در ايران بر دولت چگونه بوده و چه امکاناتي در اختيار رسانههاي اقليت مخالف دولت است.
در شرايطي که نهايت بيانصافيها به وسیله جناح شکستخورده در حال شکلگيري است اين تحریمها ميتواند ضمن افزايش فشارها، تمرکز ديپلماسي ايران را بر هم زده و دولت تحت فشار دست به اقداماتي زند که اعتبار برجام را نزد جامعه بينالملل مختل کند و اين دقيقا نقطه هدف صهيونيستها و تندروان آمريکايي و متأسفانه عليالظاهر تندروان داخلي است.
نتانياهو که روزگاري با نقاشي بمب اتمي در صحن سازمان ملل مظلومنمايي و ايرانهراسي ميکرد و خط و نشان ميکشيد اينک مدتهاست که زانوي غم بغل گرفته و از نتايج برجام مينالد؛ مضاف بر اينکه تمام نقشههاي آتي ايرانهراسي در ۲۹ ارديبهشت امسال زير سايه رهبري انقلاب و حضور حداکثري ملت نقش برآب شد و اينک صهيونيسم با فاحشهگريهاي ديپلماتيک ترامپ دست به خدعهاي ديگر برده تا بلکه در جاروجنجال تحريمهاي جديد، ديپلماسي موفق ايران را در اقدامي احساسي به دام انداخته و ظريف را آچمز کند تا ايران با دست خود برجام را پاره کند.
هر چقدر در رفتار اروپا و جامعه بينالملل نزاکت و احترام به برجام ميبينيم به همان اندازه تعدي و روسپيگري تحريمي، نزد طرف آمريکايي محسوس مينمايد و اين نشان از انزواي سياست تحريمي و تکتازي ترامپ در کينهورزي کور به ملت ايران دارد؛ دشمنان به خوبي دريافتند برجام زنجير پاي دشمني با انقلاب ايران بوده و تا اين زنجير محکم است سياست ايرانهراسي تخم لقي است که بر مذاق جامعه بينالملل و اذهان بيدار ملل جهان خوش نمينمايد. اگر جنگ تحميلي را بزرگترين پيچ تاريخي انقلاب بناميم برجام را بايد قلهاي ناميد از افتخارات ملت ايران در صدور انديشه ضداستکباري و درعينحال صلحطلبانه مردم اين آب و خاک.
مسعود رضا بلادري
- 10
- 5













































ناشناس
۱۳۹۶/۵/۱ - ۱۲:۱۵
Permalink