
بهطور متوسط بین هفتهای ٤٥ تا ٥٥ ساعت مشغول کار هستیم. فرض کنیم به این هم کاری نداریم که چه مقدارش کار واقعی است یا چه مقدارش تنها حضور در محیط کار! معمولا تا ٦٠ یا ٧٠ سالگی هم اگر زنده باشیم به کارکردن ادامه میدهیم.
تنها اینجا هم نیست که اینطور است؛ برای مثال مؤسسه معتبر گالوپ میگوید براساس تحقیقش در سال ٢٠١٥، کارمندان آمریکایی بهطور متوسط ٤٧ ساعت در هفته کار میکنند! همچنین روند کارکردنشان تا اواسط دهه هفتم زندگیشان ادامه مییابد؛ یعنی حدود ٦٥ سالگی! حال که بخش عمده زندگیمان را بهظاهر در حال کارکردن هستیم، سؤال جدی این است که چهچیزی باعث رضایت شغلیمان میشود؟
چهچیزی باعث نشاط شغلی آدمها میشود؟ درآمد و مزایا؟ رئیس یا مدیر خوب؟ یک مسیر شغلی روشن؟ فرصتهای یادگیری؟ کار در یک محیط هدفمند، باانگیزه و پرانرژی؟ شرکتی بهنام «هپیفای» (Happify) چندسالی است کار جالبی انجام میدهد. تلاشش بر این است که با استفاده از فناوری و نوآوری، سطح شادی و نشاط زندگی افراد را بالا ببرد. برای این کار، «هپیفای» پروژهای را شروع کرده است که ابتدا تشخیص دهد افراد از چهچیزی حس خوبی دارند؟ از چه چیزی احساس شادی و نشاط میکنند؟ از چهچیزی احساس رضایت شغلی میکنند؟
نتیجه کارشان تا بهاینجا این شده است که ٢٠٠ مورد را متفاوت از ابراز احساسات خوب، شادی، نشاط و رضایت بهدست آوردهاند. از میان آنها نیز توانستهاند ١٤ مورد که بیشتر تکرار شده است مشخص کنند، اما جالبتر از آنکه این موارد چه بوده است، دستاورد بسیار مهم دیگری داشتهاند؛ متوجه شدهاند که این احساس شادی و نشاط و رضایت شغلی، الگویی «یو» (U) شکل دارد.
در دهه سوم زندگی سطح انرژی افراد بالاست (در جستوجوی شغلهای جدید و متفاوت، راحتی ارتباطات جدید یا ازبینبردنشان و...)، دهه پنجم و ششم بسیار پایین میآید (دشواری ایجاد تعادل میان کار و زندگی، مسئولیتها، هزینهها و...) و سپس دهه هفتم و بیشتر که دوباره بهشدت بالا میرود (نتیجهدادن فعالیتهای اقتصادی گذشته، سبکترشدن مسئولیتها، آزادی زمانی بیشتر و...). حال چهکار میشود کرد که در همه این سالها احساس بهتری داشته باشیم؟
شرکت «هپیفای» میگوید جمعبندی ما این است که دو نکته برای بالارفتن سطح شادی و رضایتمان اهمیت بیشتری دارد؛ اول اینکه، زندگی بیرون از زندگی کار و شغلی برای خود داشته باشیم که این زندگی ممکن است ورزش، تفریح، سفر، برنامه مشترکی با همسر و بچهها، رشد فردی یا فعالیتهای داوطلبانه و انساندوستانه باشد. دوم داشتن مقداری پول که بشود هزینه مورد اول را تأمین کرد. قطعا این هزینه برای همه یکسان و استاندارد نیست، اما نکتهاش در این است که اگر فکر کنیم هرچقدر پول بیشتر، نشاط و رضایت بیشتر، فرض اشتباهی است.
باید به اندازهای پول به دست آوریم که توازنی میان زندگی کاری و غیرکاریمان ایجاد شود. این مسئله بسیار جالبی است که رضایت شغلی ما منوط به داشتن زندگی غیرشغلی، بهصورت همزمان است. پس اگر شغلی داریم که درآمد معقول و متوسطی دارد و لازم نیست همه ساعتهای غیراز خوابمان را برایش کار کنیم، همهچیز فراهم است تا احساس شادی، نشاط و رضایت داشته باشیم!
- 19
- 6