پنجشنبه ۰۶ اردیبهشت ۱۴۰۳
۱۶:۴۱ - ۰۴ دي ۱۴۰۱ کد خبر: ۱۴۰۱۱۰۰۲۸۵
چهره ها در سینما و تلویزیون

فریدون جیرانی: اعتراضات، مرگ‌های تلخ و اعدام‌های ناراحت‌کننده سینما را دگرگون خواهد کرد

فریدون جیرانی,انتقادهای فریدون جیرانی
فریدون جیرانی نوشت: فکر نمی‌کنم در آینده سینمای ایران بتواند با حال‌و‌هوای قبل از اعتراضات به حیاتش ادامه دهد. حتما خشونت‌های خیابانی، مرگ‌های تلخ، اعدام‌های ناراحت‌کننده و خواسته‌های این نسل ناآرامی که آمد به خیابان‌ها روی سینما تاثیر خواهد گذاشت و این سینما دگرگون خواهد شد.

اعتماد: آنچه می‌خوانید متنی است به قلم فیلمساز، فیلمنامه‌نویس و البته منتقد و روزنامه‌نگار نام‎آشنا، فریدون جیرانی که در قالب نامه‌ای به دوست و همکار فیلمسازش، علیرضا رییسیان نوشته و برای انتشار در اختیار «اعتماد» قرار داده است.

جیرانی در این نامه از رهگذر سیر تحول سلیقه عمومی مخاطبان سینمای ایران در دهه‌های گذشته به وضعیت امروز رسیده و ناظر بر تقابل سنت و مدرنیته، تحلیلی به دست داده است از آنچه خود «بحران» سینمای ایران می‌خواند. او در پایان از مخاطب نامه خواسته است که با پاسخش «خیلی مسائل ناگفته را مطرح کند، خیلی نکات را روشن کند.» برای حفظ لحن صمیمی نامه از یکپارچه‌سازی آن با رسم‌‌الخط و صورت ویراستاری روزنامه خودداری کردیم.

رئیسیان عزیز ، فکر نمی کنم درآینده، سینمای ایران بتواند با حال و هوای قبل از این اعتراضات به حیاتش ادامه دهد. حتما خشونت های خیابانی، مرگ های تلخ ، اعدام های ناراحت کننده و خواسته های این نسل ناآرامی که آمد به خیابان ها ، این دختران و پسران خیلی جوان، این نسل دهه ۸۰ روی سینمای ایران تاثیر خواهد گذاشت و این سینما دگرگون خواهد شد. 

علیرضا جان من حتا فکر می‌کنم سینمای ایران قبل از این آینده، دچار بحران خواهد شد. آن هم بعد از بازداشت کارگردان‌ها و بازیگران شاخص سینما، بعد از فشار روی بخش متفکر سینما، بخشی که اعتراض کرد به خشونت‌ها که اعتراضش تشویش اذهان عمومی نبود. اعتراضش حساسیت هنرمندی بود که نمی‌توانست به آنچه دارد در جامعه‌اش می گذرد بی تفاوت باشد. هنرمندی که سوادش را داشت و می‌دانست چرا دارد اعتراض می‌کند. هنرمندی که سواد و دانسته‌هایش  خیلی بیشتر بود از خیلی مردان سیاسی امروز که در تلویزیون حرف می‌زنند. همین الان می شود نشانه های  این بحران رادید با خروج خود خواسته برخی ازسینماگران بخش متفکر سینما از چرخه بازیگری وکارگردانی .

رئیسیان عزیز، اگر شرایط فرهنگی تغییر نکند، این بحران تشدید خواهد شد. فیلمسازان مستقل و اصلا بخش روشنفکری سینمای ایران یا خودش کار نخواهد کرد یا نخواهد توانست کاری را که دوست دارد انجام دهد یا نخواهند گذاشت کار کند. بخش سینمای عامه پسند هم به دلیل شکاف  بین افکار عمومی و تفکر رسمی دچار تردید خواهد شد. آن هم بعد از برون افکنی پاره  مدرن جامعه که باعث شده سیمای خیابان ها در اکثر شهرهای ایران تغییر کند.

این تغییر نشانه رشد و گسترش پاره مدرن جامعه است. نشانه تحولات سبک زندگی، سلیقه و شیوه‌های تفکر در جامعه است و تقابل نهایی سنت و مدرنیته. حالا فیلمساز ما از یک سو با این برون‌افکنی و تحولات سبک زندگی روبروست و از سوی دیگر با مدیریتی که من فکر نمی‌کنم این تحولات سبک زندگی در جامعه را قبول داشته باشد.

حامیان فکری این مدیریت اصلا قبول ندارند که جامعه ایران دچار چندپاره‌گی فرهنگی و اجتماعی است. این‌ها نمی‌توانند بپذیرند که جامعه ایران یک پاره مدرن دارد و یک پاره سنتی و امروز پاره مدرن رشد بیشتری کرده است از پاره سنتی.  این حامیان شکاف‌های اجتماعی را طبیعی نمی‌بینند و اصلا به تقابل سنت ومدرنیته در جامعه ایران اعتقاد ندارند. تقابلی که به اعتقاد نگارنده تقابل اصلی است در دعواهای فرهنگی، اجتماعی  و سیاسی و همه مطالبات آزادی از مشروطه تا نهضت ملی شدن نفت، ‌تا انقلاب اسلامی، تا جنبش جامعه مدنی و تا جنبش سبز. این حامیان تحلیلی از تحول اندیشه‌ورزی در مقاطع مختلف سینمای ایران ندارند که همه این تحولات اندیشه‌ورزی در قبل و بعد از انقلاب هم از دل همین تقابل سنت و مدرنیته بیرون آمده است. گنج قارون، قیصر، هامون، دوزن، جدایی نادر از سیمین و مجبوریم نشانه‌های این تقابلند از تحولات اندیشه‌ورزی در مقاطع مختلف، از دهه ۴۰  تا  دهه ۹۰.

وقتی انقلاب پیروز شد، سینمای ایران تاریخ داشت، یک سینمای انتقادی، اجتماعی داشت با چند فیلمساز شاخص و تعدادی فیلم‌های تاثیرگذار. یک سینمای روشنفکری با هویت داشت و یک سینمای عامه‌پسند داشت با ۳۰ سال سابقه که مقاطع اقتصادی درخشانی را پشت سر گذاشته بود. 

بحران سینمای عامه پسند در نیمه دوم دهه ۵۰ که درباره آن از ابتدای انقلاب زیاد صحبت شده است، نتیجه رشد «پاره سنتی» جامعه بود به دلیل افزایش توده های از هم گسیخته شهری، توده‌هایی که در نیمه  دوم دهه ۵۰ سرخورده از شهر مدرن جذب مساجد و حسینیه‌ها شده بودند. این توده‌ها و خانواده‌های  طبقه پایین که تماشاچی فیلم فارسی بودند، اگر شیرین زرپرست نیمه‌عریان را در کنار (علی بی‌غم) تحمل می‌کردند به خاطر فاصله طبقاتی بود که با این شخصیت از نظر فرهنگی و اقتصادی داشتند. به ویژه این‌که علی بی غم شخصیتی که از نظر طبقاتی و فرهنگی به آنها نزدیک بود با این پوشش مشکل داشت. این توده‌ها، وقتی در پایان می‌دیدند شیرین زرپرست لباس ساده پوشیده، روسری سرش کرده و به خانه هم‌طبقه آنها آمده، احساس پیروزی می‌کردند؛ اما این توده‌ها و طبقات نمی‌توانستند در فیلم‌های دهه ۵۰ زنان ودختران هم‌طبقه خودشان را در خانه‌هایی شبیه خودشان  در صحنه‌های غیراخلاقی ببینند و تحمل کنند. با همه رویکردی که این فیلم‌ها در دفاع از سنت داشتند. سازندگان فیلم‌های عامه پسند دهه ۵۰ که درکی از شرایط فرهنگی جامعه نداشتند، صحنه‌های عریانی فیلم‌های خارجی را که سینماهای بالاشهر نشان می‌دادند آوردند تو فیلم‌های ایرانی و بردند تو سینماهای پایین شهر، پایین شهری که در نیمه دوم دهه ۵۰ به شدت مذهبی شده بود و آماده انفجار بود.

رئیسیان عزیز، تاریخ گذشته را  مرور کردم تا به اینجا برسم. خیلی قابل تامل است که الان سینما و سینمای عامه‌پسند با شرایط فرهنگی و اجتماعی متفاوتی از دهه ۵۰ روبروست . الان بر عکس دهه ۵۰، پاره مدرن جامعه به شدت رشد کرده و دیگر رشد این پاره مدرن منحصر به کلان شهرها و بالای شهر نیست. در پایین شهر هم و شهرهای کوچک هم پاره مدرن تغییرات اساسی فرهنگی ایجاد کرده است.

علیرضای عزیز، پاره سنتی هم تغییر کرده و خانواده‌های سنتی امروز شبیه خانواده‌هایی نیستند که تلویزیون دارد در سریال‌ها نشان می‌دهد. علیرضا جان، ۴۳ ساله که  تلویزیون تصویرِ ساز موسیقی را نشان نداده است اما تو الان دختران و پسرانی را کنار خیابان می‌بینی که ساز می‌زنند و با این ساز زدن از نظر اقتصادی زندگی می‌کنند. «سازی» که الان تو بیشتر خونه‌ها از همه‌جور طبقه‌ای هست. رئیسیان عزیز، ۴۳ ساله تلویزیون ترانه‌ای با صدای زن پخش نکرده، اما الان تو تاکسی، تو سواری‌های کرایه بین شهری، تو اتوبوس‌های مسافربری، تو مغازه‌ها، تو رستوران‌ها، تو کافی شاپ‌ها و حتا کنار خیابان، ترانه‌های مختلف خوانندگان زن را می‌شنوی. من فکر نمی‌کنم در چنین شرایطی تو چنین شهری آن هم با مدیریتی که آمده نظارت حداقلی را به نظارت حداکثری تبدیل کند، سازنده فیلم عامه پسند و یا هر کارگردان دیگری بتواند سوژه ای پیدا کند که در ماه های آینده پاسخگوی نیازهای این جامعه در حال تغییر باشد.

رئیسیان عزیز، اگر بخش سینمای متفکر نتواند کار کند سینمای ایران با بحران تفکر مواجه خواهد شد. اگر بخش سینمای عامه پسند مجبور به پذیرش  نظارت حداکثری  شود، سینمای ایران با بحران مخاطب روبرو خواهد شد. اگر دولت فکر کند که می‌تواند در شرایط امروز نیروی جوان تربیت کند و با این نیروها فیلم‌های مورد نظرش را بسازد و نسل‌ها را جابه جا کند دچار اشتباه خواهد شد. چون اولا نسل‌ها در فرآیند تاریخی  و تحولات اندیشه‌ورزی جابه‌جا می‌شوند. ثانیا همین نیروی جوان در جامعه تغییر یافته، جامعه‌ای که دیگر تریبون‌های رسمی آن قادر به افکار عمومی سازی نیست با دیدن شکاف‌های جامعه، دچار بحران ذهنی خواهد شد و فیلم‌های سفارشی را با نگاه تلخ و تیره خواهد ساخت. 

علیرضا رئییسان، مدیریت فرهنگی در شرایط تغییر قرار گرفته و مجبور است نظارت حداکثری را به پایین‌ترین حد نظارت برساند و سلیقه و شیوه‌های تفکر جدید در جامعه را بپذیرد. اگر نپذیرد سینمایی دیگر نخواهیم داشت. پاسخ تو به این نامه من می تواند خیلی مسائل ناگفته را مطرح کند، خیلی نکات را روشن کند. دوم دیماه ۱۴۰۱

  حامیان فکری این مدیریت [فرهنگی فعلی] اصلا قبول ندارند که جامعه ایران دچار چندپاره‌گی فرهنگی و اجتماعی است. اینها نمی‌توانند بپذیرند که جامعه ایران یک پاره مدرن دارد و یک پاره سنتی و امروز پاره مدرن رشد بیشتری کرده است از پاره سنتی. این حامیان شکاف‌های اجتماعی را طبیعی نمی‌بینند و اصلا به تقابل سنت و مدرنیته در جامعه ایران اعتقاد ندارند؛ تقابلی که به اعتقاد نگارنده تقابل اصلی است در دعواهای فرهنگی، اجتماعی و سیاسی و همه مطالبات آزادی از مشروطه تا نهضت ملی شدن نفت، ‌تا انقلاب اسلامی، تا جنبش جامعه مدنی و تا جنبش سبز

  علیرضا جان من حتا فکر می‌کنم سینمای ایران قبل از این آینده، دچار بحران خواهد شد، آن‌هم بعد از بازداشت کارگردان‌ها و بازیگران شاخص سینما، بعد از فشار روی بخش متفکر سینما، بخشی که اعتراض کرد به خشونت‌ها که اعتراضش تشویش اذهان عمومی نبود. اعتراضش حساسیت هنرمندی بود که نمی‌توانست به آنچه دارد در جامعه‌اش می‌گذرد بی‌تفاوت باشد. هنرمندی که سوادش را داشت و می‌دانست چرا دارد اعتراض می‌کند. هنرمندی که سواد و دانسته‌هایش خیلی بیشتر بود از خیلی مردان سیاسی امروز که در تلویزیون حرف می‌زنند

  • 16
  • 4
۵۰%
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
محمدرضا احمدی بیوگرافی محمدرضا احمدی؛ مجری و گزارشگری ورزشی تلویزیون

تاریخ تولد: ۵ دی ۱۳۶۱

محل تولد: تهران

حرفه: مجری تلویزیون

شروع فعالیت: سال ۱۳۸۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی حسابداری و تحصیل در رشته مدیریت ورزشی 

ادامه
رضا داوودنژاد بیوگرافی مرحوم رضا داوودنژاد

تاریخ تولد: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۵۹

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر

شروع فعالیت: ۱۳۶۵ تا ۱۴۰۲

تحصیلات: دیپلم علوم انسانی

درگذشت: ۱۳ فروردین ۱۴۰۳

ادامه
فرامرز اصلانی بیوگرافی فرامرز اصلانی از تحصیلات تا شروع کار هنری

تاریخ تولد: ۲۲ تیر ۱۳۳۳

تاریخ وفات : ۱ فروردین ۱۴۰۳ (۷۸ سال)

محل تولد: تهران 

حرفه: خواننده، آهنگساز، ترانه‌سرا، نوازندهٔ گیتار 

ژانر: موسیقی پاپ ایرانی

سازها: گیتار

ادامه
عقیل بن ابی طالب زندگینامه عقیل بن ابی طالب؛ از صحابه پیامبر و امام علی (ع)

تاریخ تولد: ده سال بعد از عام الفیل

محل تولد: مکه

محل زندگی: مکه، مدینه

دلیل شهرت: صحابه و پسرعموی محمد

درکذشت: دوران حکومت معاویه، مدینه

مدفن: بقیع

ادامه
علیرضا مهمدی بیوگرافی علیرضا مهمدی؛ پدیده کشتی فرنگی ایران

تاریخ تولد: سال ۱۳۸۱ 

محل تولد: ایذه، خوزستان، ایران

حرفه: کشتی گیر فرندگی کار

وزن: ۸۲ کیلوگرم

شروع فعالیت: ۱۳۹۲ تاکنون

ادامه
حسن معجونی بیوگرافی حسن معجونی بازیگر کمدی سینمای و تلویزیون ایران

چکیده بیوگرافی حسن معجونی

نام کامل: محمد حسن معجونی

تاریخ تولد: ۲۸ دی ۱۳۴۷

محل تولد: زنجان، ایران

حرفه: بازیگر، کارگردان، طراح، مدرس دانشگاه

تحصیلات: رشتهٔ ادبیات نمایشی از دانشکده سینما تئاتر دانشگاه هنر

آغاز فعالیت: ۱۳۷۵ تاکنون

ادامه
ابراهیم بن جعفر ابی طالب زندگینامه ابراهیم بن جعفر ابی طالب

نام پدر: جعفر بن ابی طالب

سن تقریبی: بیشتر از ۵۰ سال

نسبت های مشهور: برادر محمد بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر ابی طالبزندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

زندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب فرزند جعفر بن ابی طالب بوده است، برخی از افراد ایشان را همراه با محمد از نوه های جعفر می دانند که عمال بن زیاد وی را به شهادت رساند. برخی از منابع می گویند که ابراهیم و محمد هر دو از لشکر ابن زیاد فرار کرده بودند که بانویی در کوفه آنها را پناه می دهد، اما درنهایت سرشان توسط همسر این بانو که از یاران ابن زیاد بود از جدا شد و به شهادت رسیدند. 

ادامه
مریم طوسی بیوگرافی مریم طوسی؛ سریع ترین دختر ایران

تاریخ تولد: ۱۴ آذر ۱۳۶۷

محل تولد: تهران

حرفه: ورزشکار، دونده دوهای سرعت

تحصیلات: کارشناسی تربیت بدنی از دانشگاه تهران

قد: ۱ متر ۷۲ سانتی متر

ادامه
زهرا گونش بیوگرافی زهرا گونش؛ والیبالیست میلیونر ترکی

چکیده بیوگرافی زهرا گونش

نام کامل: زهرا گونش

تاریخ تولد: ۷ جولای ۱۹۹۹

محل تولد: استانبول، ترکیه

حرفه: والیبالیست

پست: پاسور و دفاع میانی

قد: ۱ متر و ۹۷ سانتی متر

ادامه
دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی

دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی شهاب حسینی یکی از بهترین بازیگران سینمای ایران است که تا به حال در آثار فاخری مانند محیا، دلشکسته، شهرزاد و... به نقش آفرینی پرداخته است. این هنرمند در هر یک از هنرنمایی های خود دیالوگ های ماندگاری دارد که در ادامه این مقاله از سرپوش قصد داریم به بخشی از آنها اشاره کنیم. بیوگرافی کوتاه از شهاب حسینی سید شهاب الدین حسینی تنکابنی در ۱۴ بهمن ۱۳۵۲ در تهران به دنیا آمد. وی اصالتا تن کابنی است و تحصیلات عالیه خود را در رشته روانشناسی از دانشگاه تهران برای مهاجرت به کانادا ناتمام گذاشت. وی در سال ۱۳۷۳ با پریچهر قنبری ازدواج کرد و حاصل این پیوند دو فرزند پسر به نام های محمد امین و امیرعلی است. فعالیت هنری شهاب حسینی با تئاتر دانشجویی و سپس، گویندگی در رادیو شروع شد. از جمله جوایز این هنرمند می توان به موارد زیر اشاره کرد: - او برای بازی در شمعی در باد (۱۳۸۲) و رستگاری در هشت و بیست دقیقه (۱۳۸۳) نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد جشنواره فیلم فجر شد.  - حسینی در سال ۱۳۸۷ با بازی در فیلم سوپر استار جایزه سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فیلم فجر را دریافت کرد. -  او خرس نقره‌ای بهترین بازیگر مرد جشنواره بین‌المللی فیلم برلین ۲۰۱۱ را به‌همراه گروه بازیگران فیلم جدایی نادر از سیمین کسب کرد. - او در جشنواره فیلم کن ۲۰۱۶ نیز با ایفای نقش در فیلم فروشنده توانست جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره فیلم کن را به خود اختصاص بدهد. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی؛ درباره شهاب حسینی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی فیلم سینمایی دلشکسته در نقش امیرعلی: - هر کی ریــش گـذاشت مسلمـــون نیـست، هـــرکی پیـشونیش رو داغ کـــرد، مــرد خــدا نیست. - تو همه ی اعتقادا اشتباه میشه. همیشه ام یه عده گرگن تو لباس میش! -  من بنده آن دمم که ساقی گوید یک جام دگر بگیر و من نتوانم - ما فردا میایم خواستگاری، دیگه نمی خوام خواهرم باشی می خوام نفسم باشی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در فیلم دلشکسته سریال شهرزاد در نقش قباد: -شهرزاد نمی دونی بدون، من با تو چیزایی پیدا کردم که هیچوقت تو زندگیم نداشتم و نمی خوام از دستش بدم. - ما همه مهره های سوخته ایم که زیر دست بزرگ آقاییم. -  آره خب عمو جان حقیقت تلخه عموجان، شنیدنش همچین یه جاهایی از وجدان آدمو جز میده. -  میرم صاف وامیستم جلوی بزرگ آقا بش میگم بزرگ آقا من، زن من، خب؟! پا به ماهه! عین ۱۰-۱۲ ماهو میخوام بمونم ور دلش چی میگی شما؟ - قباد : فقط یه سوال، خیلی دلم می خواد جوابشو بدونم، تو هنوزم دلت باهاشه؟ شهرزاد : فراموشی زمان می بره، فقط فکر می کنم اگه من به هر دری زدم، و اونی نشد که می خواستم بشه، لابد قسمت خرافه نیست، هست واقعا - موقتیه این روزا شهرزاد، می گذره. این وسط تنها چیزی که مهمه اینه که من هنوز با همه ی وجودم دوست دارم. عاشقتم - قباد : سخته واسم دوری تو اینو بفهم، چطوری اینو بهت ثابت کنم؟ شهرزاد : دیر شده، برای ثابت کردنش خیلی خیلی دیر شده … حتی ملک جوانبخت هزار و یک شبم نبودی وگرنه من کم قصه و داستان به گوش تو نخوندم. عاشق بزدل عشقو هم زایل می کنه آقای قباد دیوانسالار -قباد : این کارو باهام نکن شهرزاد. اینطوری خردم نکن. من هنوز دوستت دارم، خیلی بیشتر از قبل. همه چیو خراب نکن شهرزاد : برو قباد، پشت سرتم دیگه نگاه نکن -  من چی کار به کسی داشتم، داشتم زندگیمو می کردم. با بدبختی خودم سر و کله می زدم. اصلا روحمم خبر داشت همچین کسی تو این دنیا زندگی می کنه؟ کی نشونم داد؟ شما. بعدشم که فرستادینم تو بهشت تازه می خواستم بفهمم زندگی یعنی چی؟ تازه طعمش داشت زیر دهنم مزه مزه می کرد که یقه مو گرفتین ترپ انداختینم وسط جهنم. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال شهرزاد سریال مدار صفر درجه در نقش حبیب پارسا: -تو را به جای همه دوست میدارم-تو را به خاطر عطر نان گرم برفی که اب میشود -برای بخشش اولین گناه-تو را برای دوست داشتن دوست میدارم-تو را به خاطر تمام کسانی که دوست نمیدارم دوست میدارم ...  - همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛همين  - مظفر:منوببخش ...یافراموش کن! حبیب:میبخشم...ولی فراموش نمیکنم!!!  -حبيب: فقط چرا فكر مي كنيد كه سفر اعزام ممكنه منتفي بشه؟ دكتر: اين مملكت پسرجان،سرزمين گسل و زلزله و پس لرزه است!آدم از فردا روزش - این و خداوند باید جواب بده ، باید جواب این سوال رو بده ! اگه تو این دنیا هیچ جایی برای آرامش وجود نداره ؛ و اگه تمام رویاهای ما از عشق ، عدالت و آزادی فقط ی خیال بیهودس! پس چرا ما رو آفرید ؟!... -ميدوني چيه تقي جان؟من بر خلاف مرحوم پدرم،ازسياست چيز زيادي نميدونم! همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛ همين دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال مدار صفر درجه سایر فیلم ها: -یه پایان تلخ بهتر از یه تلخی پایان ناپذیره ... (درباره الی) - میدونی برتر از عشق بی فرجام چیه؟فرجام بدون عشق... (برف روی شیروانی داغ) - من زندگی مو باختم حاج اقا منو از زندون می ترسونی؟برو از خدا بترس ... (جدای نادر از سیمین) - جنگ احساس مسولیته نه شلیکه گلوله ... (شوق پرواز) - هر چه تو اوج میگیری دنیا از دید تو بزرگتر می شود و تو از دید دنیا کوچکتر می شوی ... (شوق پرواز) - تو کویر ادم به خدا نزدیک تره چون اسمون به زمین نزدیک تره ... (پلیس جوان) - میدونی چیت حرص ادمو درمیاره؟اینکه حالت از من بده ولی حس واقعیتو بهم نمیگی خب چیه هر چی هست بیا به خودم بگو فکر میکنی چیزیمه؟فکر میکنی چون چیزیمه عرضه ندارم پس چون عرضه ندارم دیگه.....این منصفانه نیست چون من دارم سعی خودمو میکنم غلطی تا حالا نتونستم بکنم چون نمیتونم تمرکز کنم رو کاری ک باید بکنم نمیتونم تمرکز کنم چون همه ی وقتمو اون چرت وپرتا ی مزخرف و دغدغه های احمقانه پر کرده دانشکده ی مزخرف و شاگردای خنگ و... (پرسه در مه) گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش