جمعه ۱۱ فروردین ۱۴۰۲
۱۶:۴۱ - ۰۴ دي ۱۴۰۱ کد خبر: ۱۴۰۱۱۰۰۲۸۵
چهره ها در سینما و تلویزیون

فریدون جیرانی: اعتراضات، مرگ‌های تلخ و اعدام‌های ناراحت‌کننده سینما را دگرگون خواهد کرد

فریدون جیرانی,انتقادهای فریدون جیرانی
فریدون جیرانی نوشت: فکر نمی‌کنم در آینده سینمای ایران بتواند با حال‌و‌هوای قبل از اعتراضات به حیاتش ادامه دهد. حتما خشونت‌های خیابانی، مرگ‌های تلخ، اعدام‌های ناراحت‌کننده و خواسته‌های این نسل ناآرامی که آمد به خیابان‌ها روی سینما تاثیر خواهد گذاشت و این سینما دگرگون خواهد شد.

اعتماد: آنچه می‌خوانید متنی است به قلم فیلمساز، فیلمنامه‌نویس و البته منتقد و روزنامه‌نگار نام‎آشنا، فریدون جیرانی که در قالب نامه‌ای به دوست و همکار فیلمسازش، علیرضا رییسیان نوشته و برای انتشار در اختیار «اعتماد» قرار داده است.

جیرانی در این نامه از رهگذر سیر تحول سلیقه عمومی مخاطبان سینمای ایران در دهه‌های گذشته به وضعیت امروز رسیده و ناظر بر تقابل سنت و مدرنیته، تحلیلی به دست داده است از آنچه خود «بحران» سینمای ایران می‌خواند. او در پایان از مخاطب نامه خواسته است که با پاسخش «خیلی مسائل ناگفته را مطرح کند، خیلی نکات را روشن کند.» برای حفظ لحن صمیمی نامه از یکپارچه‌سازی آن با رسم‌‌الخط و صورت ویراستاری روزنامه خودداری کردیم.

رئیسیان عزیز ، فکر نمی کنم درآینده، سینمای ایران بتواند با حال و هوای قبل از این اعتراضات به حیاتش ادامه دهد. حتما خشونت های خیابانی، مرگ های تلخ ، اعدام های ناراحت کننده و خواسته های این نسل ناآرامی که آمد به خیابان ها ، این دختران و پسران خیلی جوان، این نسل دهه ۸۰ روی سینمای ایران تاثیر خواهد گذاشت و این سینما دگرگون خواهد شد. 

علیرضا جان من حتا فکر می‌کنم سینمای ایران قبل از این آینده، دچار بحران خواهد شد. آن هم بعد از بازداشت کارگردان‌ها و بازیگران شاخص سینما، بعد از فشار روی بخش متفکر سینما، بخشی که اعتراض کرد به خشونت‌ها که اعتراضش تشویش اذهان عمومی نبود. اعتراضش حساسیت هنرمندی بود که نمی‌توانست به آنچه دارد در جامعه‌اش می گذرد بی تفاوت باشد. هنرمندی که سوادش را داشت و می‌دانست چرا دارد اعتراض می‌کند. هنرمندی که سواد و دانسته‌هایش  خیلی بیشتر بود از خیلی مردان سیاسی امروز که در تلویزیون حرف می‌زنند. همین الان می شود نشانه های  این بحران رادید با خروج خود خواسته برخی ازسینماگران بخش متفکر سینما از چرخه بازیگری وکارگردانی .

رئیسیان عزیز، اگر شرایط فرهنگی تغییر نکند، این بحران تشدید خواهد شد. فیلمسازان مستقل و اصلا بخش روشنفکری سینمای ایران یا خودش کار نخواهد کرد یا نخواهد توانست کاری را که دوست دارد انجام دهد یا نخواهند گذاشت کار کند. بخش سینمای عامه پسند هم به دلیل شکاف  بین افکار عمومی و تفکر رسمی دچار تردید خواهد شد. آن هم بعد از برون افکنی پاره  مدرن جامعه که باعث شده سیمای خیابان ها در اکثر شهرهای ایران تغییر کند.

این تغییر نشانه رشد و گسترش پاره مدرن جامعه است. نشانه تحولات سبک زندگی، سلیقه و شیوه‌های تفکر در جامعه است و تقابل نهایی سنت و مدرنیته. حالا فیلمساز ما از یک سو با این برون‌افکنی و تحولات سبک زندگی روبروست و از سوی دیگر با مدیریتی که من فکر نمی‌کنم این تحولات سبک زندگی در جامعه را قبول داشته باشد.

حامیان فکری این مدیریت اصلا قبول ندارند که جامعه ایران دچار چندپاره‌گی فرهنگی و اجتماعی است. این‌ها نمی‌توانند بپذیرند که جامعه ایران یک پاره مدرن دارد و یک پاره سنتی و امروز پاره مدرن رشد بیشتری کرده است از پاره سنتی.  این حامیان شکاف‌های اجتماعی را طبیعی نمی‌بینند و اصلا به تقابل سنت ومدرنیته در جامعه ایران اعتقاد ندارند. تقابلی که به اعتقاد نگارنده تقابل اصلی است در دعواهای فرهنگی، اجتماعی  و سیاسی و همه مطالبات آزادی از مشروطه تا نهضت ملی شدن نفت، ‌تا انقلاب اسلامی، تا جنبش جامعه مدنی و تا جنبش سبز. این حامیان تحلیلی از تحول اندیشه‌ورزی در مقاطع مختلف سینمای ایران ندارند که همه این تحولات اندیشه‌ورزی در قبل و بعد از انقلاب هم از دل همین تقابل سنت و مدرنیته بیرون آمده است. گنج قارون، قیصر، هامون، دوزن، جدایی نادر از سیمین و مجبوریم نشانه‌های این تقابلند از تحولات اندیشه‌ورزی در مقاطع مختلف، از دهه ۴۰  تا  دهه ۹۰.

وقتی انقلاب پیروز شد، سینمای ایران تاریخ داشت، یک سینمای انتقادی، اجتماعی داشت با چند فیلمساز شاخص و تعدادی فیلم‌های تاثیرگذار. یک سینمای روشنفکری با هویت داشت و یک سینمای عامه‌پسند داشت با ۳۰ سال سابقه که مقاطع اقتصادی درخشانی را پشت سر گذاشته بود. 

بحران سینمای عامه پسند در نیمه دوم دهه ۵۰ که درباره آن از ابتدای انقلاب زیاد صحبت شده است، نتیجه رشد «پاره سنتی» جامعه بود به دلیل افزایش توده های از هم گسیخته شهری، توده‌هایی که در نیمه  دوم دهه ۵۰ سرخورده از شهر مدرن جذب مساجد و حسینیه‌ها شده بودند. این توده‌ها و خانواده‌های  طبقه پایین که تماشاچی فیلم فارسی بودند، اگر شیرین زرپرست نیمه‌عریان را در کنار (علی بی‌غم) تحمل می‌کردند به خاطر فاصله طبقاتی بود که با این شخصیت از نظر فرهنگی و اقتصادی داشتند. به ویژه این‌که علی بی غم شخصیتی که از نظر طبقاتی و فرهنگی به آنها نزدیک بود با این پوشش مشکل داشت. این توده‌ها، وقتی در پایان می‌دیدند شیرین زرپرست لباس ساده پوشیده، روسری سرش کرده و به خانه هم‌طبقه آنها آمده، احساس پیروزی می‌کردند؛ اما این توده‌ها و طبقات نمی‌توانستند در فیلم‌های دهه ۵۰ زنان ودختران هم‌طبقه خودشان را در خانه‌هایی شبیه خودشان  در صحنه‌های غیراخلاقی ببینند و تحمل کنند. با همه رویکردی که این فیلم‌ها در دفاع از سنت داشتند. سازندگان فیلم‌های عامه پسند دهه ۵۰ که درکی از شرایط فرهنگی جامعه نداشتند، صحنه‌های عریانی فیلم‌های خارجی را که سینماهای بالاشهر نشان می‌دادند آوردند تو فیلم‌های ایرانی و بردند تو سینماهای پایین شهر، پایین شهری که در نیمه دوم دهه ۵۰ به شدت مذهبی شده بود و آماده انفجار بود.

رئیسیان عزیز، تاریخ گذشته را  مرور کردم تا به اینجا برسم. خیلی قابل تامل است که الان سینما و سینمای عامه‌پسند با شرایط فرهنگی و اجتماعی متفاوتی از دهه ۵۰ روبروست . الان بر عکس دهه ۵۰، پاره مدرن جامعه به شدت رشد کرده و دیگر رشد این پاره مدرن منحصر به کلان شهرها و بالای شهر نیست. در پایین شهر هم و شهرهای کوچک هم پاره مدرن تغییرات اساسی فرهنگی ایجاد کرده است.

علیرضای عزیز، پاره سنتی هم تغییر کرده و خانواده‌های سنتی امروز شبیه خانواده‌هایی نیستند که تلویزیون دارد در سریال‌ها نشان می‌دهد. علیرضا جان، ۴۳ ساله که  تلویزیون تصویرِ ساز موسیقی را نشان نداده است اما تو الان دختران و پسرانی را کنار خیابان می‌بینی که ساز می‌زنند و با این ساز زدن از نظر اقتصادی زندگی می‌کنند. «سازی» که الان تو بیشتر خونه‌ها از همه‌جور طبقه‌ای هست. رئیسیان عزیز، ۴۳ ساله تلویزیون ترانه‌ای با صدای زن پخش نکرده، اما الان تو تاکسی، تو سواری‌های کرایه بین شهری، تو اتوبوس‌های مسافربری، تو مغازه‌ها، تو رستوران‌ها، تو کافی شاپ‌ها و حتا کنار خیابان، ترانه‌های مختلف خوانندگان زن را می‌شنوی. من فکر نمی‌کنم در چنین شرایطی تو چنین شهری آن هم با مدیریتی که آمده نظارت حداقلی را به نظارت حداکثری تبدیل کند، سازنده فیلم عامه پسند و یا هر کارگردان دیگری بتواند سوژه ای پیدا کند که در ماه های آینده پاسخگوی نیازهای این جامعه در حال تغییر باشد.

رئیسیان عزیز، اگر بخش سینمای متفکر نتواند کار کند سینمای ایران با بحران تفکر مواجه خواهد شد. اگر بخش سینمای عامه پسند مجبور به پذیرش  نظارت حداکثری  شود، سینمای ایران با بحران مخاطب روبرو خواهد شد. اگر دولت فکر کند که می‌تواند در شرایط امروز نیروی جوان تربیت کند و با این نیروها فیلم‌های مورد نظرش را بسازد و نسل‌ها را جابه جا کند دچار اشتباه خواهد شد. چون اولا نسل‌ها در فرآیند تاریخی  و تحولات اندیشه‌ورزی جابه‌جا می‌شوند. ثانیا همین نیروی جوان در جامعه تغییر یافته، جامعه‌ای که دیگر تریبون‌های رسمی آن قادر به افکار عمومی سازی نیست با دیدن شکاف‌های جامعه، دچار بحران ذهنی خواهد شد و فیلم‌های سفارشی را با نگاه تلخ و تیره خواهد ساخت. 

علیرضا رئییسان، مدیریت فرهنگی در شرایط تغییر قرار گرفته و مجبور است نظارت حداکثری را به پایین‌ترین حد نظارت برساند و سلیقه و شیوه‌های تفکر جدید در جامعه را بپذیرد. اگر نپذیرد سینمایی دیگر نخواهیم داشت. پاسخ تو به این نامه من می تواند خیلی مسائل ناگفته را مطرح کند، خیلی نکات را روشن کند. دوم دیماه ۱۴۰۱

  حامیان فکری این مدیریت [فرهنگی فعلی] اصلا قبول ندارند که جامعه ایران دچار چندپاره‌گی فرهنگی و اجتماعی است. اینها نمی‌توانند بپذیرند که جامعه ایران یک پاره مدرن دارد و یک پاره سنتی و امروز پاره مدرن رشد بیشتری کرده است از پاره سنتی. این حامیان شکاف‌های اجتماعی را طبیعی نمی‌بینند و اصلا به تقابل سنت و مدرنیته در جامعه ایران اعتقاد ندارند؛ تقابلی که به اعتقاد نگارنده تقابل اصلی است در دعواهای فرهنگی، اجتماعی و سیاسی و همه مطالبات آزادی از مشروطه تا نهضت ملی شدن نفت، ‌تا انقلاب اسلامی، تا جنبش جامعه مدنی و تا جنبش سبز

  علیرضا جان من حتا فکر می‌کنم سینمای ایران قبل از این آینده، دچار بحران خواهد شد، آن‌هم بعد از بازداشت کارگردان‌ها و بازیگران شاخص سینما، بعد از فشار روی بخش متفکر سینما، بخشی که اعتراض کرد به خشونت‌ها که اعتراضش تشویش اذهان عمومی نبود. اعتراضش حساسیت هنرمندی بود که نمی‌توانست به آنچه دارد در جامعه‌اش می‌گذرد بی‌تفاوت باشد. هنرمندی که سوادش را داشت و می‌دانست چرا دارد اعتراض می‌کند. هنرمندی که سواد و دانسته‌هایش خیلی بیشتر بود از خیلی مردان سیاسی امروز که در تلویزیون حرف می‌زنند

  • 16
  • 4
۵۰%
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
میثم تمار,زندگینامه میثم تمار,بیوگرافی میثم تمار زندگینامه میثم تمار از یاران باوفای امام علی (ع)

محل زندگی: عراق، کوفه

دلیل شهرت: صحابه امام علی، اما حسن و امام حسین (ع)

لقب: ابوسالم، ابوصالح

شهادت: ۲۲ ذی‌الحجه ۶۰ق، کوفه

محل دفن: مسجد کوفه

آثار: تفسیر قرآن، کتابی در حدیث

ادامه
دمیتری مدودف,بیوگرافی دمیتری مدودف,زندگینامه دمیتری مدودف دمیتری مدودف سیاستمدار روس

تاریخ تولد: ۱۴ سپتامبر ۱۹۶۵ 

محل تولد: سن پترزبورگ

ملیت: روسیه

حرفه: رئیس جمهور و نخست وزیر

حزب سیاسی: حزب کمونیست اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی (قبل از ۱۹۹۱)، مستقل (۱۹۹۱-۲۰۱۱)، حزب روسیه واحد (از ۲۰۱۲)

ادامه
پاکو خمز,بیوگرافی پاکو خمز,زندگینامه پاکو خمز بیوگرافی و عکس های پاکو خمز همراه با موفقیت های وی

تاریخ تولد: ۱۸ آوریل ۱۹۷۰

محل تولد: لاس پالماس، اسپانیا

حرفه: فوتبالیست، سرمربی 

پست: مدافع میانی

باشگاه کنونی: تراکتور

ادامه
ایگور کاتاتو,زندگینامه ایگور کاتاتو,بیوگرافی ایگور کاتاتو بیوگرافی ایگور کاتاتو برزیلی؛ بازیکن فوتبال اهل برزیل

تاریخ تولد: ۱ ژوئیه ۱۹۹۵

محل تولد: ریو دو ژانیرو، برزیل

حرفه: فوتبالیست

پست: وینگر، هافبک هجومی

باشگاه کنونی: سپاهان اصفهان

قد: ۱ متر ۸۳ سانتی متر

ادامه
حضرت شعیا,زندگینامه حضرت شعیا,بیوگرافی حضرت شعیا حضرت شعیا پیامبر بنی اسرائیل

تاریخ تولد: سده ۸ پیش از میلاد

محل زندگی: بیت المقدس

مدت پیامبری: ۴۰ سال

نسبت:حضرت یعقوب

درگذشت: سده ۷ پیش از میلاد

ستایش شده در: یهودیت، کلیسای کاتولیک، کلیسای ارتدکس شرقی، ارتدوکسی مشرقی، اسلام

ادامه
سارا خادم الشریعه,بیوگرافی سارا خادم الشریعه بیوگرافی سارا سادات خادم الشریعه استاد بزرگ شطرنج

تاریخ تولد: ۲۰ اسفند ۱۳۷۵

محل تولد: تهران

حرفه: شطرنج باز

عناوین: استاد بین‌المللی (۲۰۱۵)، استادبزرگ زنان (۲۰۱۳)، استاد بین‌المللی زنان (۲۰۱۱)، استاد فیده زنان

(۲۰۰۸)

وضعیت تاهل: متاهل 

ادامه
رسول خادم,بیوگرافی رسول خادم,تصاویر رسول خادم رسول خادم ورزشکار و سیاستمدار مردمی

تاریخ تولد: ۲۷ اسفند ۱۳۵۰

محل تولد: مشهد، ایران

حرفه: کشتی گیر، مدیر ورزشی و سیاستمدار

سبک ورزشی: کشتی آزاد

تحصیلات: دکتری جامعه شناسی

ادامه
ژیلا شاهی,بیوگرافی ژیلا شاهی,عکس های ژیلا شاهی بیوگرافی ژیلا شاهی، بازیگر توانمند سینمای ایران (+ تصاویر)

تاریخ تولد: ۲۲ اسفند ۱۳۶۴

محل تولد: اردبیل، ایران

حرفه: بازیگر سینما و تلویزیون

شروع فعالیت: سال ۱۳۸۹ تا کنون

آثار برنده جایزه: قصر شیرین، موقعیت مهدی

ادامه
هجویری,زندگینامه هجویری,بیوگرافی هجویری درباره زندگی هجویری دانشمند بزرگ سده پنجم

لقب: داتا گنج بخش

دوره زندگی: سده پنجم هجری

محل تولد: غزنین

نام اثر: کشف المحجوب

درگذشت: ۴۸۱ و ۵۰۰ هجری قمری

محل دفن: میان دروازه بهاتی لاهور

ادامه
دیالوگ ونزدی,دیالوگ سریال ونزدی,دیالوگ هایی از ونزدی

دیالوگ ونزدی ونزدی ( Wednesday) مجموعه ای تلویزیونی در ژانر کمدی، ترسناک، ماوراء طبیعی و داستان بلوغ است که بر اساس شخصیت ونزدی آدامز ساخته شده‌ است. جنا اورتگا در نقش ونزدی آدامز، یک دختر ۱۶ ساله که دارای قدرت‌های فرا حسی است. او به دلیل ایجاد شرارت در مدارس دیگر به آکادمی نِوِرمور فرستاده می‌شود. یکی از ویژگی های ونزدی این هست که به هیچ کسی اهمیت نمی دهد و نگرانی های دیگران برای او ارزشی نداره و بسیار حاضر جواب است. در ادامه این مقاله سرپوش  به معروف ترین دیالوگ های سریال ونزدی پرداخته ایم. دیالوگ معروف از ونزدی آدامز: آماتورهایی مثل شما آبروی گروگان گیری را میبرند. دیالوگ های سریال ونزدی: من فکر نمیکنم از همه بهترم، فقط اینکه از تو بهترم دیالوگ ونزدی  به دوستش: هر وقت حالم بهم خورد به تو فکر میکنم. دیالوگ هایی از ونزدی: من طوری رفتار می‌کنم که انگار مهم نیست اگر کسی من رو دوست نداشته باشه. در اعماق وجودم پنهانی از آن لذت می برم. دیالوگ هایی از ونزدی آدامز: من به انتقام باور دارم، معمولا هم خیلی گرم و با درد زیاد درستش می‌کنم. حاضرجوابی های ونزدی: دوست شما بودن باید با یک برچسب هشدار دهنده همراه باشد. دیالوگ های به یاد ماندی ونزدی آدامزی جالب ترین دیالوگ های ونزدی:  احساسات مساوی با ضعف است. دیالوگ هایی مشهور در سریال ونزدی: ونزدی دختر رویاهای شما نیست. او کابوس شماست. دیالوگ جذاب ونزدی: جالب ترین گیاهان در سایه رشد می کنند. پاسخ های ونزدی به دوستانش: من به بهشت یا جهنم اعتقاد ندارم، اما به انتقام اعتقاد دارم! دیالوگ مشهور ونزدی آدامز: هرکس کفش های پاشنه بلند را اختراع کرد، به وضوح یک شکنجه گر در کنارش بوده. دیالوگ های کاراکتر اصلی سریال ونزدی: تو دلیلی هستی که میفهمم چقدر ضروری است که هرگز خود را از دست ندهم. گردآوری: بخش هنر و سینما بیتوته

ویژه سرپوش