دوشنبه ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۳
۱۵:۱۱ - ۰۷ فروردین ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۰۱۰۰۸۰۳
چهره ها در سینما و تلویزیون

سال ۹۶ فيلم سينمايي ‏ام را مي‏ سازم

یک فنجان چای نوروزی با مجید صالحی

اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران,مجید صالحی

خیلی ها معتقد هستند مسیر درستی را پیش گرفته است، شاید یک روز در انتخاب پیشنهاداتش اینقدر وسواس نداشت، شاید درگذشته تا این حد نگران موفقیت یا شکست کاری که انجام می دهد نبود. گزیده کار تر از قبل شده اما کم کارنیست.

شاید بتوان گفت در ۴-۵ سال اخیر مسیری دیگر را برای دنیای حرفه ای اش انتخاب کرده و بازخورد خوب از اطرافیانش چه همکاران، چه مخاطبان خاص و چه مخاطبان عام باعث شده این روحیه را حفظ کند. کارنامه مجید صالحی حالا چه در تلویزیون و چه در سینما تنها به کار های طنز و سینمای بدنه خلاصه نمی شود.

 

بعد از سریال «بیدار باش»، «باغ سرهنگ»، «مدینه» و امسال سریال «آروم می گیریم» نشان داد برای نقش جدی هم امروز مجید صالحی گزینه مناسبی است. اگرچه در بسیاری از کاراکتر های جدی هم مجید رگه هایی از با نمکی و شوخی طبعی را همراه دارد اما بازی در فیلم «چراغ های نا تمام» که امسال در جشنواره فجر به اکران درآمد نشان داد او پخته تر از همیشه توانایی ایفای کاراکتر های جدی در دل درام های متفاوت با آنچه در کارنامه اش وجود دارد را نیز دارد. بازی در فیلم «دختر عمو، پسر عمو»،«من دیوانه نیستم» و… مهمان یک فنجان چای بانی فیلم شد تا از امسالی که بر او گذشت بگوید، از تغییر جنس بازی اش در سال های اخیر، وسواس و صبری که با خودش در انتخاب نقش هایش دارد، اگرچه معتقد است اصولا بازیگری محتاط نیست اما نه تنها در زندگی حرفه ای که در زندگی شخصی اش هم بسیار محتاط رفتار می کند.

 

بسیار مراقب است از حرف هایش کسی نرنجند، برای رساندن فحوای کلامش مثال اگر می زند بار ها تغییرش می دهد تا به همکارانش بر نخورد، جایی از حمید فرخ نژاد بازیگر توانا و مورد علاقه اش مثال می‏ آورد و بارها تاکید می کند که من ارادت ویژه به حمید فرخ نژاد دارم. مراقب باش منظور من درست منعکس شود، بازیگر سریال های «سه در چهار»، «ترش و شیرین»، «مرده متحرک»، «بوی خوش زندگی» و… از پیشنهادات کاری اش چه در عرصه بازیگری و چه در حوزه کارگردانی به سختی نام می برد و بارها تاکید می کند که بنویس کارکردن با شما دوستان تهیه کننده برای من افتخار است امیدوار هستم شرایط مهیا شود تا بتوانم در خدمتتان باشم.

 

مجید صالحی این روزها را بیشتر با دو قلوهایش سپری می کند، می گوید بعد از پدر شدن نگاهم به زندگی تغییر کرد، رسات می گوید کافی است چندین سال با او رفاقت کرده باشی تا متوجه شوی اون پسر شر و شور گذشته امروز نقل و کلامش تغییر کرده است. این فنجان چای نوروزی با مجید صالحی به خیلی از صحبت های بالا صحه می گذارد:

 

|خب اول از همه برنامه مجید صالحی برای سال جدید چیست؟ و سوال بعد اینکه سال ۹۵ برای تو چگونه گذشت؟ چه قرارداد هایی در برنامه ات هست که ببندی و چه مذاکراتی برای کار های جدید انجام دادی؟

– اینجا ایران است ما همه عاشق کشورمان هستیم ولی نمی توان پیش بینی درستی از برنامه های سال آتی مان داشته باشیم. در حال حاضر به صورت مکتوب قراردادی نبست ام اما صحبت و مذاکراتی را انجام داده ام.آمار دقیقی ندارم اما برای چند فیلم سینمایی مذاکره کردم. برای نیمه دوم سال جدید قرار است کارگردانی یک سریال را بر انجام بدهم. و اگر فیلمنامه ای که با همکاری دوستم در حال نوشتن آن هستیم اوکی شود یک کار سینمایی هم در دست کارگردانی خواهم داشت. اینکه گفتم اینجا ایران است به این دلیل است که در ایران هیچ چیز قابل پیش بینی نیست.

 

|علاقه تو به کارگردانی گویا به یکباره افت کرد نه؟

– نه، چه افتی؟!

 

|منظورم از افت، افت علاقه ات است ….

– از دوره ای که بچه دار شدیم حدود چهار سال می گذرد و خیلی درگیر تر از قبل هستم. کارگردانی نیاز دارد که به صورت مدام پیگیر باشی ودر صحنه باشی. باور کن کارگردانی نیاز به تمرکز بسیار داشت که این برای من  آن دوره مقدور نبود. تو میدانی که من بسیار حساس سر صحنه حضور پیدا می کنم. چه در زمینه تدوین، چه موسیقی، چه پیش تولید و… باید در تمام این مراحل حضور داشته باشم. آخرین کاری که کارگردانی کردم تله فیلمی بود به نام«میش» که نویسندگی آن را سعید آقاخانی بر عهده داشت در تمام لحظات ساخت این فیلم فیلم صفر تا صد خودم بودم. البته خیلی از کار هایی که  اخیرا ساخته شده، دوستان به من  لطف داشتند و از من مشورت می گرفتند و حتی به من پیشنهاد کارگردانی این کارها را هم دادند. اما متاسفانه به دلیل درگیری هایی که داشتم نشد. من وقتی کارگردانی یک فیلم یا  یک سریال را می پذیرم باید اولین نفر سر صحنه حضور داشته باشم و آخرین نفر هم بروم. به هرحال امیدوار هستم یک روزی این مشغله ها برطرف شود و بتوانم با این عزیزان کار کنم. چرا که کار کردن با این دوستان برای هرکسی در این حرفه یک اتفاق خوب است.

 

| مجید از سه، چهار سال پیش در زندگی حرفه ای ات خیلی محتاط شدی، در گذشته اینقدر در انتخاب هایت وسواس نداشتی، چه اتفاقی افتاد که نگاهت اینگونه شد؟

– یک بخش این قضیه به شانس بر می گردد.

 

|شانس؟

ببین پیشنهادات خیلی خوب و متفاوتی به من می شد که من هم سعی می کردم اگر بپذیرم وباشم با تلاش بسیار و به خوبی از پس آن ها بربیایم و برای کاراکتر ها تا جایی که می توانم انرژی بگذارم.همیشه دوست داشتم ژانر متفاوتی را در بازیگری تجربه کنم که خداروشکر این اتفاق افتاد. اینکه این روزها من در ژانر جدی کار می کنم به این معنا نیست که دیگر در ژانر کمدی کار نخواهم کرد بسته به خیلی چیزها، نقش، فیلمنامه، کارگردان، تهیه کننده و… تصمیم میگیرم. گاهی نقش های طنز بیش از هرکار جدی راضی ام می کند و گاهی هم نه!

 

|  نه منظورم این است  محتاط شدنت به این بر می گردد که چه در کار های کمدی چه طنز، این روزها خیلی راحت قبول نمی کنی و خیلی روی فیلمنامه ها و نقش ها وقت می گذاری. شاید در گذشته چنین نبود و با یک شجاعت خاصی کار هایی که بهت پیشنهاد می شد را قبول می کردی. ( نمی دانم چرا اسمش را شجاعت گذاشتم)

– من هرچه بیشتر در زندگی پیش می روم تجربه های بیشتری را بدست می آورم، با آدم های بیشتری برخورد می کنم. امروز نوع سینما و ذائقه مردم کاملا عوض شده است. ما درگذشته بسیاری از فیلم ها و سریال ها را بازی می کردیم که امروزه دیگر باب سلیقه مردم نیست پس باید تفاوتی در انتخاب کار هایمان ایجاد کنیم. من به شخصه بسیاری از فیلم هایی که بازی کردم را یک بار هم ندیدم. نگاه مردم به سمتی رفته که و دنبال دیدن کاری هستند که به شعورشان بر نخورد. شاید یک زمانی ژانر طنز و کمدی در ساخت فیلم و سریال ها برای همه جالب بود اما بعد از آن خیلی به جاده خاکی کشیده شدند. تا یک حدی می توانستم مقاومت کنم و در این کارها حضور نداشته باشم اما گاهی شرایط ایجاب می کند بر خاف میل باطنی ات انتخاب کنی و گاهی بخشی از این قضیه به روابط بر میگردد که از سر رفاقت و رودربایستی مجبور به قبول بسیاری از پیشنهادات هستی! ( می خندد)

 

|تو هم که اهل رودرباسیتی هستی…

– ( می خندد) بله خیلی زیاد. برای مثال،امسال دو کار سینمایی به من پیشنهاد شد که نقش اول آن را هم بازی کردم ولی … ببین تا لحظه آخر همه می گفتند تا وقتی تو هستی این فیلم فروش می کند و…اما این درست نیست که بگوییم صرفا به خاطر مجید صالحی یا هرکس دیگری کار فروش داشته است. دوره این حرف ها دیگر تمام شده است. الان اگر فیلمی قرار باشد بفروشد تنها به یک بازیگر مطرح نیاز ندارد،باید تیم قابل قبولی داشته باشد تا کار به موفقیت برسد. خیلی اوقات سرمایه گذاران یک فیلم برای ورود بازیگران مطرح هزینه نمی کنند و می گویند توی نوعی برای فیلم کافی هستی و  فیلم فروش می کند و به کس دیگری نیاز نداریم.حاضر نیستند حتی ذره ای بیشتر هزینه کنند تا سود بیشتری هم بدست آورند.درصورتی که این کاملا غلط است گاهی ممکن است آقای ایکس در فیلمی بازی کند اما اگر این فیلم فروش نکند به اسم تمام عوامل و کارگردان نوشته می شود . همیشه وقتی پیشنهادی به من می شود قبل از هرچیز برایم مهم است چه بازیگران مهم دیگری در  این فیلم بازی می کنند، فیلمنامه را چه کسی نوشته و…

 

|سال گذشته برای تو سال بسیار متفاوتی بود.

– از چه نظر؟

 

|هم در انتخاب نقش برای سریال و هم در سینما.  بازی در «چراغ های ناتمام» یکی از اتفاقات ویژه امسال برای تو بود. مخاطب خاص و عام هم بسیار استقبال کردند و نقشت را دوست داشتند.

– این کار هم از شانس هایی بود که باید آن را غنیمت بشماری. این فیلم از آن دسته فیلم هایی نیست که سر قرار دادش چونه بزنیم. فیلمی که برای ارزش ها ساخته می شود را باید بی درنگ قبول کرد. هرکس عقایدی دارد که برایش مقدس است. من واقعا به آن افرادی که در این ۸ سال دفاع مقدس جنگ شهید شدند و از آرمان های مملکت دفاع کردند احترام قائلم و همین باعث شد که بخواهم در این فیلم بازی کنم. جدا از این مسئله، این فیلم هم داستان بسیار خوبی داشت و هم برای من نقش بسیار متفاوتی بود. نقش یک نویسنده ای که برای قلمش بسیار ارزش قائل است و حاضر نیست دست به انجام هرکاری بزند یا هرچیزی را ترجمه کند و بنویسد و…

 

|حتی در شرایط خاصی که قرار می گیرد و…

– بله، حتی در شرایط خاصی که واقعا از لحاظ اقتصادی فشار های زیادی را تحمل می کند. فیلمنامه جالبی بود. بازی من هم یک بازی کاملا درونی بودو نیاز به حس و حال خاصی داشت. به طور کلی شخصیت این نویسنده، شخصیتی کاملا متفاوت با نقش هایی بود که تا به حال تجربه کرده ام. خداروشکر خروجی این فیلم به نحوی بود که همه از آن راضی بودند. همه چیز در این فیلم فکر شده بود. ازپیش تولید و تدوین گرفته تا مراحل طراحی لباس و گریم همه چیز روی اصول انجام شده بود. سینما یک کار گروهی است و واقعا وقتی برای کاری وقت بگذاری نتیجه ام بسیار عالی می شود و خستگی به تن بازیگر و عوامل نمی ماند.

 

| البته خیلی از بازیگر ها قرارداد می بنند، تست گریم را انجام می دهندو بدون هیچ فکری در مورد نقش،جلوی دوربین می روند. تو هم در گذشته ببی شک از این دست انتخاب ها داشتی اما نگاه امروز تو کاملا فرق کرده است.

– البته این را هم بگویم که در حال حاضر دو سه پیشنهاد دارم که از جنس همان کارهایی است که تو می گویی! اما به دلیل حس رفاقت و رودربایستی که دارم ،آن را شاید قبول کنم و نمی دانم اگر من این کار را قبول نکنم دوستان ناراحت می شوند یا خیر!

 

|گاهی اوقات کار نکردن و عدم پذیرش برخی پیشنهادات، جای معتبری در کارنامه بازیگر دارند؟

– بله. دقیقا، خیلی سعی کردیم باهم کلنجار برویم تا به نحوی او را از این انتخاب پشیمان کنیم اما نشد. در واقع نتوانستم نه بگویم! اصلا به دلیل مسائل مالی نبوده که این کار را قبول کردم. وقتی یک کارگردان بزرگ بی غلع و غش به من می گوید من این نقش را فقط برای شما نوشته ام، کمکم کنید، با خودم می گویم که اینجا باید دل را به دریا بزنم و بروم. فکر می کنم وقتی با دلم جلو می روم خدا هم حتما پشت و هست و کمک می کند تا نتیجه نا مطلبی حاصل نشود.

 

|پس این کار را قبول می کنی!

– در حال کلنجار رفتن هستیم تا ببینیم چه می شود.

 

|فیلمنامه کار را چه کسی نوشته است؟

-خود کارگردان، نویسندگی این فیلم را بر هم عهده دارد.بهتر است فعلا از کسی نام نبرم. تنها مسئله ای که می توان گفت این است که سال بعد این کار کلید می خورد.

 

|امسال دو فیلم سینمایی دیگر هم داشتی.«من دیوانه نیستم» و «آکاردون»، نظرت در مورد این فیلم ها چیست؟

-همکاری با علیرضا امینی اصولا به این شکل است که ما اصولا فیلمنامه ای نداریم و همه اتفاقات در صحنه می افتد. علیرضا امینی کارگردان بسیار خوبی است و فیلم های خوبی در کارنامه اش دارد و من هم  بسیار دوست داشتم این کار را قبول کنم. خداروشکر فیلم هم، فیلم خوب و خاصی از آب در آمده است. داستان این فیلم در مورد یک عده بیمار است که در آسایشگاه روانی هستند و درگیر اتفاقاتی می شوند که…

 

|درمورد فیلم مهدی مظلومی(سه بیگانه) و فیلم «دخترعمو، پسرعمو» هم صحبت کنیم.

– «سه بیگانه» یک فیلم کاملا فان است و در عین حال یک نوع طنز انتقادی دارد که در آن به مسائل شهری و اجتماعی و دیگر معضلات جامعه می پردازد. در کنار این ها زبان طنز ماجرا نشان می دهد  که ما ایرانی ها با وجود تمام این مشکلات، کاملا خوب و همدل درکنار هم زندگی می کنیم. خداروشکر که فیلم خوبی شده است و مردم هم بسیار آن را دوست دارند.

 

|فیلم را با مردم دیدی؟

-بله خداروشک می خندیدند و کار در آمده بود.

 

| و دختر عمو، پسرعمو؟

-فیلم «دختر عمو، پسر عمو» هم از آن دسته فیلم های رفاقتی است ( می خندد). من و قربان محمدپور بار ها قرار بود باهم کار کنیم وفیلمنامه های مختلفی را هم خوانده بودیم،چندین بار هم پیشنهاد بازی به من داده بود اما من اعتقادم بر این بود که اولین فیلم سینمایی ام در یک قالب جدی و به دور از طنز باشد.( به عنوان کارگردان) فکر می کردم بسیار خوب است که بعد از چندسال فاصله گرفتن از نقش های جدی دوباره طنز بازی کنم. شاید لایه هایی از طنز در این فیلم وجود داشته باشد اما فیلم، یک فیلم جدی است و تلخی های خود را دارد. دقیقا مثل فیلم «آکاردئون».

 

|اکران فیلم «آکاردئون» هنوز مشخص نشده است؟

-نه، هنوز چیزی مشخص نیست. تازه مونتاژ کار تمام شده است.

 

| بعد از سریال «بیدار باش»، سال ۹۲ جلوی دوربین فلورا سام رفتی و «باغ سرهنگ» را بازی کردی و سال ۹۳ «مدینه»را به کارگردانی سیروس مقدم در تلویزیون داشتی! در حال حاضر هم که در سریال «آرام می گیریم» نقش متفاوتی داری. یک روند کاملا متفاوت با کارگردان های متفاوت، به نحوی تو در این دوره ها تغییر فیلد دادی. در مورد این تغییر ذهنیت در بازیگری صحبت کنیم!

– اولا سعی کردم دوسال بین هر کارهم فاصله باشد تا هم دچار تکرار نشوم و هم بعد از دو سال که به تلویزیون بر می گردم با یک کار قوی برگردم که حرفی برای گفتن داشته باشد. دوست نداشتم حضور تکراری و آزار دهنده در تلویزیون داشته باشم.

 

|ذهنیت سینمایی ات در فعال نبودنت در تلویزیون تاثیر داشت؟ به هرحال بکر ماندن بازیگر و مدام دیده نشدنش در جذابیت لو برای سینما موثر است؟!

– (فکر می کند) بله، در تلویزیون زیاد حضور نداشته باشی که بهتر است و وقتی بر می گردی باید با یک کار قوی برگردی. پیشنهاد تلویزیونی که می دانی زیاد داشتم. چه برای بازی و چه کارگردانی. یک بخشی از این کارها رانتوانستم به خاطر درگیری هایم قبول کنم و بخش دیگر را خودم شخصا قبول نکردم و ترجیح دادم حضور مدادم در تلویزیون نداشته باشم. اگرچه دوستان محترم و عزیزی به من پیشنهاد کار دادند و حتما یک روز در خدمتشان خواهم بود..

 

| با این دیدگاه پس چه اتفاقی افتاد که «آرام می گیریم» را قبول کردی؟

-سریال «آرام می گیریم» را قبلا یک دوره ساخته بودند. روح الله سهرابی حتی برای سری اول تصویرداری هم به من لطف داشت و پیشنهاد این سریال را داده بود اما من نپذیرفتم. دقیقا در همان مقطعی بود که دوست نداشتم در تلویزیون خیلی حضور داشته باشم. فکر می کنم این در سرنوشت من بود که این کار دوباره ضبط شود تا من بتوانم در این کار حضور داشته باشم. خداروشکر خروجی بسیار خوبی داشته و مردم بسیار استقبال کردند. نظرات مردم نشان از این داشت که این نقش را مخاطب از من پذیرفته است.

 

|در مورد نقش جدی ات در «آرام می گیریم» و بازی مقابل ثریا قاسمی و هوشنگ توکلی و….همچنین فضاهای تازه ای که در این سریال تجربه صحبت کن.

-کار کردن با هنرمندانی که از نسل ما نیستند اما بسیار محترم و حرفه ای هستند و به کارشان بها می دهند، برای من بسیار با ارزش است. شاید از لحاظ سنی از بقیه بازیگران بزرگتر هستند اما پا به پای ما سر صحنه ها حضور داشتند. آدم های بسیار حرفه ای و با فرهنگی در این سریال حضور داشتند. البته من با تجربه بازی با این عزیزان را تا به حال نداشتم اما در این سریال افتخار همکاری با آن ها را دارم. کار در مقابل پیشکسوتان این عرصه اخلاق حرفه ای را به جوان تر ها گوشزد می کند. درباره نقشم باید بگویم علاوه بر جدیتی که باید در کاراکترم ایجاد می کردم، شیرینی هایی هم داشت. البته نه به حدی که به جدی بودن این شخصیت ضربه بزند.

 

|در واقع نقش، مراقبت شده بازی کردی؟

-بله و فکر می کنم این نقش نمادی از جوان های امروز روزگار ماست که هرکاری می کنند به در بسته می خورند و از چاله به چاه می افتند. گاهی هرکاری می کنی نمی شود، خیلی از جوان ها امروز وارد کاری می شوند و بعد از مدتی به دلیل مسائل مالی و… نیور ها را اخراج می کنند. این همان در بسته یا بد شانسی است که جوان ها دچارش شده اند. این آدم از آن دست انسان ها بود که اصولا بد نیست اما به هردری می زند بسته است.

 

|خبر دارم که حدودا اوایل سال جدید قرار است یک کار تئاتر هم انجام بدهی؟

-برای چند کار تئاتر صحبت کردم که قرار است در اواسط سال جدید تمرین های آن شروع شود. یکی از این کار ها نمایشی است که قرار بود با نادر برهانی مرند بعد از سالها انجام شود. یک کار دو پرسوناژ دیگر هم داشتم که قرار بود با همکاری امیر جعفری انجام شود که متاسفانه به دلیل مشغله های زیادی که او داشت  سرانجام نرسید. پیشنهادات دیگری هم از دوستان عزیزم داشتم که باید آن ها را بررسی کنم تا بتوانم به نتیجه برسم. متاسفانه من به دلیل عارضه قلبی که دچار آن هستم خیلی نمی توانم فعالیت تئاتری داشته باشم. حتی دو کار آخر تئاتری که داشتم حالم بد شد و کارم به بیمارستان کشیده شد.

 

|مجید تعطیلات عید کجا هستی؟

-با توجه به اینکه سال ۹۵ برای من بسیار سال پرکاری بود تصمیم داشتم تا تعطیلات عید را در کنار خانواده سپری کنم اما اگر تصویربرداری سریال کار جدیدم شروع شود مجبور هستم تا سر صحنه آن حاضر شوم. البته امیدوارم تا آن زمان شخص جایگزینی برای من پیدا کنند. ( می خندد) شوخی کردم، امیدوارم هرچه صلاح است بشود.

 

|حرف آخر در پایان این فنجان چای نوروزی؟

– سال خوبی را برای همه ی مردم ایران و هنرمندان سینما، تئاتر و تلویزیون آرزو می کنم. به جرات می توانم بگویم اهالی سینما و تلویزیون جزوشریف ترین افراد جامعه هستند به خصوص دوستان پشت صحنه که بسیار مهربان و زحمت کش هستند و با وجود مشکلات مالی بسیار و دستمزد های کم باز هم با جان و دل برای سینما و تلویزیون ما کار می کنند ،امیدوار هستم در سال جدید وضعیت دستمزد ها هم بهتر شود تا این دوستان هم بتوانند در شرایط بهتری کار کنند.

 

خداروشکر درحال حاضر وضعیت خوب و رو به رشدی در سینما و تلویزیون داریم. سالن های تئاتر در حال  افزایش هستند و فروش فیلم ها در سینما هم افزایش پیدا کرده است. برای همه مردم اتفاقات خوب همراه با آرامش و آسایش را آرزو می کنم. به هر حال در این چند سال اخیر که تحت فشار های اقتصادی زیادی بودیم، همه مردم مشکلات زیادی را متحمل شده اند. کاش شرایط بهتری مهیا شود. تشکر ویژه ای هم می کنم از روزنامه بانی فیلم که به اهالی سینما و تلویزیون همیشه اهمیت می دهد، اگر نقدی می کند از سر دوستی است و اگر تشویق می کند نگاه کارشناسی در آ« دیده می شود.

 

امیدوارم برای اهالی رسانه به خصوص شما هم سال ۹۶ سالی پر از برکت و اتفاقات خوب باشد. در آخر اجازه بده از همه دوستانی که امسال در خدمتشان کار کردم و آن هایی که به هر دلیلی نتوانستم در خدمتشات باشم تشکر کنم و برای همه همکاران عزیزم سالی پر بار آرزومندم.

 

مجتبی احمدی

 

 

banifilm.ir
  • 17
  • 6
۵۰%
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
محمدرضا احمدی بیوگرافی محمدرضا احمدی؛ مجری و گزارشگری ورزشی تلویزیون

تاریخ تولد: ۵ دی ۱۳۶۱

محل تولد: تهران

حرفه: مجری تلویزیون

شروع فعالیت: سال ۱۳۸۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی حسابداری و تحصیل در رشته مدیریت ورزشی 

ادامه
رضا داوودنژاد بیوگرافی مرحوم رضا داوودنژاد

تاریخ تولد: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۵۹

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر

شروع فعالیت: ۱۳۶۵ تا ۱۴۰۲

تحصیلات: دیپلم علوم انسانی

درگذشت: ۱۳ فروردین ۱۴۰۳

ادامه
احسان قربان زاده بیوگرافی احسان قربان زاده؛ خواننده تازه کار موسیقی پاپ ایران

محل زندگی: تهران 

ملیت: ایرانی

حرفه: خواننده

سبک: پاپ و سنتی ایرانی

ساز: تنبک، باغلاما و گیتار

ادامه
فرامرز اصلانی بیوگرافی فرامرز اصلانی از تحصیلات تا شروع کار هنری

تاریخ تولد: ۲۲ تیر ۱۳۳۳

تاریخ وفات : ۱ فروردین ۱۴۰۳ (۷۸ سال)

محل تولد: تهران 

حرفه: خواننده، آهنگساز، ترانه‌سرا، نوازندهٔ گیتار 

ژانر: موسیقی پاپ ایرانی

سازها: گیتار

ادامه
عقیل بن ابی طالب زندگینامه عقیل بن ابی طالب؛ از صحابه پیامبر و امام علی (ع)

تاریخ تولد: ده سال بعد از عام الفیل

محل تولد: مکه

محل زندگی: مکه، مدینه

دلیل شهرت: صحابه و پسرعموی محمد

درکذشت: دوران حکومت معاویه، مدینه

مدفن: بقیع

ادامه
علیرضا مهمدی بیوگرافی علیرضا مهمدی؛ پدیده کشتی فرنگی ایران

تاریخ تولد: سال ۱۳۸۱ 

محل تولد: ایذه، خوزستان، ایران

حرفه: کشتی گیر فرندگی کار

وزن: ۸۲ کیلوگرم

شروع فعالیت: ۱۳۹۲ تاکنون

ادامه
حسن معجونی بیوگرافی حسن معجونی بازیگر کمدی سینمای و تلویزیون ایران

چکیده بیوگرافی حسن معجونی

نام کامل: محمد حسن معجونی

تاریخ تولد: ۲۸ دی ۱۳۴۷

محل تولد: زنجان، ایران

حرفه: بازیگر، کارگردان، طراح، مدرس دانشگاه

تحصیلات: رشتهٔ ادبیات نمایشی از دانشکده سینما تئاتر دانشگاه هنر

آغاز فعالیت: ۱۳۷۵ تاکنون

ادامه
ابراهیم بن جعفر ابی طالب زندگینامه ابراهیم بن جعفر ابی طالب

نام پدر: جعفر بن ابی طالب

سن تقریبی: بیشتر از ۵۰ سال

نسبت های مشهور: برادر محمد بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر ابی طالبزندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

زندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب فرزند جعفر بن ابی طالب بوده است، برخی از افراد ایشان را همراه با محمد از نوه های جعفر می دانند که عمال بن زیاد وی را به شهادت رساند. برخی از منابع می گویند که ابراهیم و محمد هر دو از لشکر ابن زیاد فرار کرده بودند که بانویی در کوفه آنها را پناه می دهد، اما درنهایت سرشان توسط همسر این بانو که از یاران ابن زیاد بود از جدا شد و به شهادت رسیدند. 

ادامه
مریم طوسی بیوگرافی مریم طوسی؛ سریع ترین دختر ایران

تاریخ تولد: ۱۴ آذر ۱۳۶۷

محل تولد: تهران

حرفه: ورزشکار، دونده دوهای سرعت

تحصیلات: کارشناسی تربیت بدنی از دانشگاه تهران

قد: ۱ متر ۷۲ سانتی متر

ادامه
دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی

دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی شهاب حسینی یکی از بهترین بازیگران سینمای ایران است که تا به حال در آثار فاخری مانند محیا، دلشکسته، شهرزاد و... به نقش آفرینی پرداخته است. این هنرمند در هر یک از هنرنمایی های خود دیالوگ های ماندگاری دارد که در ادامه این مقاله از سرپوش قصد داریم به بخشی از آنها اشاره کنیم. بیوگرافی کوتاه از شهاب حسینی سید شهاب الدین حسینی تنکابنی در ۱۴ بهمن ۱۳۵۲ در تهران به دنیا آمد. وی اصالتا تن کابنی است و تحصیلات عالیه خود را در رشته روانشناسی از دانشگاه تهران برای مهاجرت به کانادا ناتمام گذاشت. وی در سال ۱۳۷۳ با پریچهر قنبری ازدواج کرد و حاصل این پیوند دو فرزند پسر به نام های محمد امین و امیرعلی است. فعالیت هنری شهاب حسینی با تئاتر دانشجویی و سپس، گویندگی در رادیو شروع شد. از جمله جوایز این هنرمند می توان به موارد زیر اشاره کرد: - او برای بازی در شمعی در باد (۱۳۸۲) و رستگاری در هشت و بیست دقیقه (۱۳۸۳) نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد جشنواره فیلم فجر شد.  - حسینی در سال ۱۳۸۷ با بازی در فیلم سوپر استار جایزه سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فیلم فجر را دریافت کرد. -  او خرس نقره‌ای بهترین بازیگر مرد جشنواره بین‌المللی فیلم برلین ۲۰۱۱ را به‌همراه گروه بازیگران فیلم جدایی نادر از سیمین کسب کرد. - او در جشنواره فیلم کن ۲۰۱۶ نیز با ایفای نقش در فیلم فروشنده توانست جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره فیلم کن را به خود اختصاص بدهد. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی؛ درباره شهاب حسینی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی فیلم سینمایی دلشکسته در نقش امیرعلی: - هر کی ریــش گـذاشت مسلمـــون نیـست، هـــرکی پیـشونیش رو داغ کـــرد، مــرد خــدا نیست. - تو همه ی اعتقادا اشتباه میشه. همیشه ام یه عده گرگن تو لباس میش! -  من بنده آن دمم که ساقی گوید یک جام دگر بگیر و من نتوانم - ما فردا میایم خواستگاری، دیگه نمی خوام خواهرم باشی می خوام نفسم باشی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در فیلم دلشکسته سریال شهرزاد در نقش قباد: -شهرزاد نمی دونی بدون، من با تو چیزایی پیدا کردم که هیچوقت تو زندگیم نداشتم و نمی خوام از دستش بدم. - ما همه مهره های سوخته ایم که زیر دست بزرگ آقاییم. -  آره خب عمو جان حقیقت تلخه عموجان، شنیدنش همچین یه جاهایی از وجدان آدمو جز میده. -  میرم صاف وامیستم جلوی بزرگ آقا بش میگم بزرگ آقا من، زن من، خب؟! پا به ماهه! عین ۱۰-۱۲ ماهو میخوام بمونم ور دلش چی میگی شما؟ - قباد : فقط یه سوال، خیلی دلم می خواد جوابشو بدونم، تو هنوزم دلت باهاشه؟ شهرزاد : فراموشی زمان می بره، فقط فکر می کنم اگه من به هر دری زدم، و اونی نشد که می خواستم بشه، لابد قسمت خرافه نیست، هست واقعا - موقتیه این روزا شهرزاد، می گذره. این وسط تنها چیزی که مهمه اینه که من هنوز با همه ی وجودم دوست دارم. عاشقتم - قباد : سخته واسم دوری تو اینو بفهم، چطوری اینو بهت ثابت کنم؟ شهرزاد : دیر شده، برای ثابت کردنش خیلی خیلی دیر شده … حتی ملک جوانبخت هزار و یک شبم نبودی وگرنه من کم قصه و داستان به گوش تو نخوندم. عاشق بزدل عشقو هم زایل می کنه آقای قباد دیوانسالار -قباد : این کارو باهام نکن شهرزاد. اینطوری خردم نکن. من هنوز دوستت دارم، خیلی بیشتر از قبل. همه چیو خراب نکن شهرزاد : برو قباد، پشت سرتم دیگه نگاه نکن -  من چی کار به کسی داشتم، داشتم زندگیمو می کردم. با بدبختی خودم سر و کله می زدم. اصلا روحمم خبر داشت همچین کسی تو این دنیا زندگی می کنه؟ کی نشونم داد؟ شما. بعدشم که فرستادینم تو بهشت تازه می خواستم بفهمم زندگی یعنی چی؟ تازه طعمش داشت زیر دهنم مزه مزه می کرد که یقه مو گرفتین ترپ انداختینم وسط جهنم. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال شهرزاد سریال مدار صفر درجه در نقش حبیب پارسا: -تو را به جای همه دوست میدارم-تو را به خاطر عطر نان گرم برفی که اب میشود -برای بخشش اولین گناه-تو را برای دوست داشتن دوست میدارم-تو را به خاطر تمام کسانی که دوست نمیدارم دوست میدارم ...  - همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛همين  - مظفر:منوببخش ...یافراموش کن! حبیب:میبخشم...ولی فراموش نمیکنم!!!  -حبيب: فقط چرا فكر مي كنيد كه سفر اعزام ممكنه منتفي بشه؟ دكتر: اين مملكت پسرجان،سرزمين گسل و زلزله و پس لرزه است!آدم از فردا روزش - این و خداوند باید جواب بده ، باید جواب این سوال رو بده ! اگه تو این دنیا هیچ جایی برای آرامش وجود نداره ؛ و اگه تمام رویاهای ما از عشق ، عدالت و آزادی فقط ی خیال بیهودس! پس چرا ما رو آفرید ؟!... -ميدوني چيه تقي جان؟من بر خلاف مرحوم پدرم،ازسياست چيز زيادي نميدونم! همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛ همين دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال مدار صفر درجه سایر فیلم ها: -یه پایان تلخ بهتر از یه تلخی پایان ناپذیره ... (درباره الی) - میدونی برتر از عشق بی فرجام چیه؟فرجام بدون عشق... (برف روی شیروانی داغ) - من زندگی مو باختم حاج اقا منو از زندون می ترسونی؟برو از خدا بترس ... (جدای نادر از سیمین) - جنگ احساس مسولیته نه شلیکه گلوله ... (شوق پرواز) - هر چه تو اوج میگیری دنیا از دید تو بزرگتر می شود و تو از دید دنیا کوچکتر می شوی ... (شوق پرواز) - تو کویر ادم به خدا نزدیک تره چون اسمون به زمین نزدیک تره ... (پلیس جوان) - میدونی چیت حرص ادمو درمیاره؟اینکه حالت از من بده ولی حس واقعیتو بهم نمیگی خب چیه هر چی هست بیا به خودم بگو فکر میکنی چیزیمه؟فکر میکنی چون چیزیمه عرضه ندارم پس چون عرضه ندارم دیگه.....این منصفانه نیست چون من دارم سعی خودمو میکنم غلطی تا حالا نتونستم بکنم چون نمیتونم تمرکز کنم رو کاری ک باید بکنم نمیتونم تمرکز کنم چون همه ی وقتمو اون چرت وپرتا ی مزخرف و دغدغه های احمقانه پر کرده دانشکده ی مزخرف و شاگردای خنگ و... (پرسه در مه) گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش