یکشنبه ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۳
۱۶:۳۶ - ۱۹ فروردین ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۰۱۰۲۵۸۴
چهره ها در سینما و تلویزیون

جمشید مرادیان:

هنر خشونت‌های جامعه را می‌زداید

اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران,جمشید مرادیان
جمشید مرادیان متولد سال ۱۳۳۰ تهران است. او هنرمند پر کاری است که کار روی سنگ و چوب و آهن را بیش از همه تجربه کرده اما در این میان با چوب قرابت دیگری دارد. او یکی از معدود مجسمه سازانی است که تبحر خاصی در کار روی درختان خشک شده دارد و ساعت ها آنها را می تراشد تا از دل آنها تصویری بیرون بیاید. نمونه کارهای او در تهران را می توان در باغ موزه تهران دید و این روزها از خیابان ولیعصر حوالی تجریش که عبور کنید نیز جدیدترین اثرش را روی درختی خشکیده به یادگار گذاشته است.

به گزارش مهر،او دانش آموخته رشته مجسمه سازی از دانشگاه سوره است. عضویت در انجمن مجسمه سازان ایران، شرکت در چندین نمایشگاه گروهی و انفرادی در ایران و خارج از کشور، شرکت در بی‌ینال های مجسمه‌ سازی ایران، شرکت در سمپوزیوم چوب در ایران، شرکت در دهمین نمایشگاه بین المللی «اوزاکا» ژاپن ۲۰۰۱ ، شرکت در سمپوزیوم مجسمه سازی شانگهای چین ۲۰۰۳ و ساخت و طراحی ده ها اثر حجمی برای فضاهای عمومی و شهری و نصب آن در داخل و خارج از کشور برخی از فعالیت های این مجسمه ساز پرکار را تشکیل می دهند.

 

با این هنرمند که تا کنون در بیش از ۱۸ سمپوزیوم بین المللی حضور داشته است به گفتگو نشستیم که قسمت نخست آن را می‌خوانید.

 

*پیش از شروع گفتگو بحثی را مطرح کردید درباره رشد عقل انتزاعی نزد مردم که هنر در این میان نقش مهمی دارد. قبل از شروع بحث مایلم یکبار خلاصه آنچه را فرمودید، بگویید زیرا به نظرم نقطه شروع خوبی برای گفتگو باشد.

– بحث من این بود که در زندگی شهری قوانینی هست که برای فهم و عمل به آنها نیاز به رشد عقل انتزاعی شهروندان است. به طور مثال در کشور ما مد نیست که هیچ ماشینی وقتی به خط عابر پیاده می رسد ترمز کند تا عابر رد شود. در دیگر کشورها که در نزد مردمانش عقل انتزاعی رشد کرده آن خط کشی ها را که حافظ جان انسان هاست به صورت نرده می بینند پس لاجرم ترمز می کنند. در شهر من، شما نمی توانید به هیچ پرنده ای نزدیک شوید در حالیکه مثلا در ونیز اگر شما بنشینید و یک ساندویچ گوشه میدانی بخورید پرنده ها روی دستتان می نشینند و به ساندویچ تُک می زنند. من فکر می کنم یک خشونت رفتاری در شهر ما هست و حالا من می گویم برای تعدیل خشونت و رشد عقل انتزاعی می توان از زبان هنر کمک گرفت. این موضوع بیش از هر چیز تمرین می خواهد و البته در قدم نخست باور اینکه هنر می تواند به این فضا کمک کند. در واقع این سوال را باید پاسخ بدهیم که آیا می شود بدون هنر جامعه ای را اداره کرد؟

 

باید ضرورت هنر را برای مردم توضیح بدهیم و این باور در سطح جامعه ایجاد شود. مردم باید بدانند اگر بدون هنر سر کنند چه بلایی سرشان می آید و اگر به هنر نزدیک شوند چقدر بهتر می توانند زندگی کنند.

 

*در جامعه ای که مردم به معنای واقعی کلمه به هنر نزدیک نیستند چگونه می شود به آنها گفت با حذف هنر چه بلایی سرشان می آید؟

– اینجاست که نیاز به تمرین داریم. باید به جامعه نشان بدهیم آدمی که شعر می خواند یا ساز می زند یا مثلا با حافظ و سعدی دمخور است چگونه رفتاری دارد. این فرد قاعدتا نمی تواند دستش را گره کند و بکوبد به صورت کسی دیگر یا وسط خیابان فریاد بکشد. وقتی آدم ها ببینند در عرصه هنر چه لطافت هایی هست به یقین می رسند و بعد از از سرگذراندن تمرین زیبایی شناسی، بهره بیشتری از هستی می برند. یکی به کوه نگاه می کند و چنان تعریفی از کوه به شما ارائه می دهد که متحیر می مانید و با خود می گویید من هم همین کوه را می بینم پس چرا نمی توانم چنین تعریفی از کوه داشته باشم. این به خاطر همان تمرین است و اینکه آن فرد با تمرین هنر و زیبایی شناسی می تواند خیال پردازی و یا آشنایی زدایی کند.

 

هنر عمق بیشتری در اندیشه آدم ایجاد می کند. هایدگر تاکید می کند خودفهمی خود را بالا ببرید تا سهم بیشتری از هستی داشته باشید. اینهایی که می گوییم یک بسیج عمومی می خواهد. ما در دنیای امروز نیاز داریم تا به هنر نزدیک شویم تا راحت تر باقی مسائل را تحمل کنیم. خیلی ساده بگویم افراد در جامعه امروز باید بلد باشند در سایه امکانات محدودشان از زندگی لذت ببرند. باید بلد باشند وقتی یک ماشین ارزان قیمت سوار می شوند از آن لذت ببرند و چون گران قیمت نیست آن را خراب نکنند. افق دید آدمی با هنر گسترش پیدا می کند.

 

*من از همین جا به موضوع هنرهای شهری که بیشترین ورود را به زندگی مردم دارد، نقب می زنم. در واقع برخورد مردم با هنرهای شهری انتخابی نیست در حالیکه برای رفتن به گالری ها نیاز است شما انتخاب کنید. شما طی یک هفته روی یکی از درختان خشکیده خیابان ولیعصر مشغول به کار بودید تا در نهایت از دل آن یک اثر هنری خلق شد. در این میان رهگذرانی از کنار شما عبور کردند و با این پروسه خلق اثر هنری رو به رو شدند. برخوردها با این پدیده که در قالب خلق اثر شهری می گنجد چگونه بود؟

– من ۱۸ بار در سمپوزیوم ها کار ساختم و معتقدم هنر را نمی توانیم دوسویه کنیم مگر اینکه آن را به دل جامعه ببریم. ما در چنین فعالیت هایی است که به مخاطب نزدیک می شویم. اگر کاری در آتلیه و در خلوت هنرمند ساخته شود و بعد به نمایش در بیاید حتی ممکن است مردم را دچار هراس کند.

 

*هراس! از چه جهت؟

– از این جهت که آدم ها با خود می گویند مثلا این اثر را مرادیان خلق کرده است و او هنرمند زاده شده و من نمی توانم این کار را بکنم اما وقتی کنار خیابان با ابزار ساده ات یک اثری خلق می کنی، مردم ماده خامی را که به اثر هنری تبدیل می شود و نوع فعالیت تو را می بینند و می فهمند تو هم مانند خودشان هستی و در حالت خلاقیت قرار گرفته‌ای؛ در واقع آدمی نیستی که در حال خلاقیت حالات عجیب و غریبی داشته باشی. من یک هفته با مردم از نزدیک برخورد کردم. مردم ما عموما مردمان خوبی هستند و نوع تعامل شان به همان صورتی است که در دیگر جاهای دنیاست. یک عده هم ایراد می گرفتند مثلا می گفتند چرا این درخت ها را خراب می کنید و حتی منتظر پاسخ هم نمی ماندند که بگویم آنچه من دارم رویش کار می کنم دیگر درخت نیست بلکه یک چوب خشک شده است که فقط می توانی ببری و بگذاری در شومینه. برخی فکر می کردند منِ مجسمه ساز، دشمن درختان خیابان ولیعصر هستم و از کره ماه آمده ام تا این درخت ها را نابود کنم، اما اکثر مردم برخورد خوبی داشتند و درک عمیقی از چیزی که می ساختم داشتند به همین دلیل مرا تشویق می کردند و عکس و فیلم می گرفتند.

 

*بین شمای هنرمند که در سطح هنرهای شهری کار می کنید و مردم آیا حلقه های مفقوده ای وجود دارد که باید تقویت شوند؟

– رسانه ها یکی از حلقه های مفقوده هستند. در واقع آنها پل ارتباطی ما و مردم هستند. من طراح سمبل المپیک ۲۰۰۸ پکن بودم و با مجسمه سازی نشان عالی المپیک را دارم اما چند نفر از مردم من این را می دانند. یا حتی چند نفر از اهالی رسانه؟ ایرنا یک فیلمی از مراسم اهدای مدال گرفت که تنها چند ثانیه اش را پخش کرد. آیا ما به چنین افتخاراتی نیاز نداریم؟ شادی ای که اصغر فرهادی با گرفتن اسکار خود به ما داد فقط با همان اتفاق می توانست رخ بدهد. باید به این افتخارات پرداخت. سر در باغ اپیکور نوشته شده است: ای غریبه که از اینجا می گذری به این باغ درآی که به تو شادی ای هبه خواهد شد که شادی بهترین فضیلت هاست. اگر ما شادی را یک فضیلت دانستیم آنوقت به واقع قدمی در راه اشاعه هنر نیز بر می داریم.

 

* از همین منظر شادی بگذارید یکبار دیگر به هنری که شما دارید ورود کنیم. شخصا هر وقت می بینم یک درخت خشکیده را به یک اثر هنری تبدیل کرده اید احساس می کنم در جان درختی که دیگر حیاتی در آن نبود یکبار دیگر با هنر روحی دمیده اید و دیگر یک شیء بی جان نیست. این با خود یک شعفی به همراه می آورد. شما چگونه طی یک هفته می توانید روی درختی که هنوز ریشه های خشکیده اش در خاک است طرحی ببینید و آن را از دلش بیرون بکشید؟ آیا طرح هایی از قبل دارید یا بداهه کار می کنید؟

– وقتی من روی درختی کار می کنم و آن را به یک اثر هنری تبدیل می کنم قطعا مبانی زیبایی شناسی، حجم، تکنیک و اندیشه پشتش است. هر وقت از من می پرسند چقدر زمان برای ساخت فلان کار گذاشتی می گویم ۵۰ سال و ۱۰ روز. در واقع شما باید آن ۵۰ سال را هم ببینید؛ همه آنچه در آن ۵۰ سال خوانده ام، دیده ام و تمرین کرده ام.

 

 

* آثار خلق شده روی چوب شما دقیقا در چند کشور وجود دارد؟

– در ایتالیا ۷ بار روی چوب کار کردم اما درخت خشک شده نبودند. در فرانسه هم هر بار کار کردم روی چوب بوده است. در چین روی برنز و سنگ کار کردم، اما بیشترین کارهایم در کشور خودمان است. در سمنان کارهایی روی چوب کردم. در کرمان روی ۵ درخت خشک شده کار کردم و در کرج هم روی درختان خشک شده سرپا کار کردم. در باغ موزه چند کارم روی درخت های خشک شده هست و همین طور در حیاط دانشگاه امیرکبیر هم اثری دارم.

 

 

 

 

 

 

  • 10
  • 2
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
علی عسکری بیوگرافی علی عسکری سیاستمدار ایرانی

تاریخ تولد: ۱۳۳۷

محل تولد: دهق، اصفهان

حرفه: سیاستمدار، نظامی، مدیر ارشد اجرایی، مدیر عامل شرکت صنایع پتروشیمی خلیج فارس

آغاز فعالیت: ۱۳۶۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی مهندسی برق - الکترونیک، کارشناسی ارشد مدیریت، دکتری مهندسی صنایع - سیستم و بهره‌وری

ادامه
عبدالله دوم پادشاه اردن بیوگرافی عبدالله دوم پادشاه اردن به همراه عکس های خانواده اش

تاریخ تولد: ۳۰ ژانویه ۱۹۶۲ (۶۲ ساله)

محل تولد: عمان، اردن

سمت: پادشاه اردن (از سال ۱۹۹۹)

تاجگذاری: ۹ ژوئن ۲۰۰۰

ولیعهد: حسین بن عبدالله دوم

همسر: رانیا عبدالله (ازدواج ۱۹۹۳)

ادامه
مینا ساداتی بیوگرافی مینا ساداتی بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: ۱۰ آذر ۱۳۶۰

محل تولد: کاشان، ایران

حرفه: بازیگر سینما، تلویزیون

تحصیلات: فوق لیسانس گرافیک از دانشگاه هنرهای زیبای تهران

آغاز فعالیت: ۱۳۸۶ تاکنون

ادامه
شاه نعمت الله ولی شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه ایرانی

تاریخ تولد: ۱۴ ربیع الاول۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

نام های دیگر: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

پیشه: فلسفه و تصوف

مکتب: عارف و تصوف

آثار: شرح لمعات، رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی

ادامه
محمدرضا احمدی بیوگرافی محمدرضا احمدی؛ مجری و گزارشگری ورزشی تلویزیون

تاریخ تولد: ۵ دی ۱۳۶۱

محل تولد: تهران

حرفه: مجری تلویزیون

شروع فعالیت: سال ۱۳۸۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی حسابداری و تحصیل در رشته مدیریت ورزشی 

ادامه
رضا داوودنژاد بیوگرافی مرحوم رضا داوودنژاد

تاریخ تولد: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۵۹

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر

شروع فعالیت: ۱۳۶۵ تا ۱۴۰۲

تحصیلات: دیپلم علوم انسانی

درگذشت: ۱۳ فروردین ۱۴۰۳

ادامه
مائوریستو موتا پائز بیوگرافی مائوریسیو موتا پائز؛ سرمربی والیبال

تاریخ تولد: ۲۶ مه ۱۹۶۳

محل تولد: ریو دو ژانیرو، برزیل

ملیت: فرانسه

حرفه: سرمربی والیبال

آغاز فعالیت: سال ۱۹۹۴ تاکنون

ادامه
فرشید اسماعیلی بیوگرافی فرشید اسماعیلی فوتبالیست جوان ایرانی

تاریخ تولد: ۴ اسفند ۱۳۷۲

محل تولد: بندرلنگه، هرمزگان، ایران

حرفه: فوتبالیست

پست: هافبک هجومی

باشگاه کنونی: پیکان

قد: ۱ متر ۷۲ سانتی متر 

ادامه
رضا عطاران بیوگرافی رضا عطاران؛ ستاره سینمای کمدی ایران

تاریخ تولد: ۲۰ اردیبهشت ۱۳۴۷

محل تولد: مشهد

حرفه: بازیگر، کارگردان، فیلم‌نامه‌نویس، تدوین‌گر، خواننده

آغاز فعالیت: ۱۳۶۹ تا کنون

تحصیلات: دانشجوی انصرافی دانشکدهٔ هنرهای زیبای دانشگاه تهران 

ادامه
دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی

دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی شهاب حسینی یکی از بهترین بازیگران سینمای ایران است که تا به حال در آثار فاخری مانند محیا، دلشکسته، شهرزاد و... به نقش آفرینی پرداخته است. این هنرمند در هر یک از هنرنمایی های خود دیالوگ های ماندگاری دارد که در ادامه این مقاله از سرپوش قصد داریم به بخشی از آنها اشاره کنیم. بیوگرافی کوتاه از شهاب حسینی سید شهاب الدین حسینی تنکابنی در ۱۴ بهمن ۱۳۵۲ در تهران به دنیا آمد. وی اصالتا تن کابنی است و تحصیلات عالیه خود را در رشته روانشناسی از دانشگاه تهران برای مهاجرت به کانادا ناتمام گذاشت. وی در سال ۱۳۷۳ با پریچهر قنبری ازدواج کرد و حاصل این پیوند دو فرزند پسر به نام های محمد امین و امیرعلی است. فعالیت هنری شهاب حسینی با تئاتر دانشجویی و سپس، گویندگی در رادیو شروع شد. از جمله جوایز این هنرمند می توان به موارد زیر اشاره کرد: - او برای بازی در شمعی در باد (۱۳۸۲) و رستگاری در هشت و بیست دقیقه (۱۳۸۳) نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد جشنواره فیلم فجر شد.  - حسینی در سال ۱۳۸۷ با بازی در فیلم سوپر استار جایزه سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فیلم فجر را دریافت کرد. -  او خرس نقره‌ای بهترین بازیگر مرد جشنواره بین‌المللی فیلم برلین ۲۰۱۱ را به‌همراه گروه بازیگران فیلم جدایی نادر از سیمین کسب کرد. - او در جشنواره فیلم کن ۲۰۱۶ نیز با ایفای نقش در فیلم فروشنده توانست جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره فیلم کن را به خود اختصاص بدهد. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی؛ درباره شهاب حسینی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی فیلم سینمایی دلشکسته در نقش امیرعلی: - هر کی ریــش گـذاشت مسلمـــون نیـست، هـــرکی پیـشونیش رو داغ کـــرد، مــرد خــدا نیست. - تو همه ی اعتقادا اشتباه میشه. همیشه ام یه عده گرگن تو لباس میش! -  من بنده آن دمم که ساقی گوید یک جام دگر بگیر و من نتوانم - ما فردا میایم خواستگاری، دیگه نمی خوام خواهرم باشی می خوام نفسم باشی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در فیلم دلشکسته سریال شهرزاد در نقش قباد: -شهرزاد نمی دونی بدون، من با تو چیزایی پیدا کردم که هیچوقت تو زندگیم نداشتم و نمی خوام از دستش بدم. - ما همه مهره های سوخته ایم که زیر دست بزرگ آقاییم. -  آره خب عمو جان حقیقت تلخه عموجان، شنیدنش همچین یه جاهایی از وجدان آدمو جز میده. -  میرم صاف وامیستم جلوی بزرگ آقا بش میگم بزرگ آقا من، زن من، خب؟! پا به ماهه! عین ۱۰-۱۲ ماهو میخوام بمونم ور دلش چی میگی شما؟ - قباد : فقط یه سوال، خیلی دلم می خواد جوابشو بدونم، تو هنوزم دلت باهاشه؟ شهرزاد : فراموشی زمان می بره، فقط فکر می کنم اگه من به هر دری زدم، و اونی نشد که می خواستم بشه، لابد قسمت خرافه نیست، هست واقعا - موقتیه این روزا شهرزاد، می گذره. این وسط تنها چیزی که مهمه اینه که من هنوز با همه ی وجودم دوست دارم. عاشقتم - قباد : سخته واسم دوری تو اینو بفهم، چطوری اینو بهت ثابت کنم؟ شهرزاد : دیر شده، برای ثابت کردنش خیلی خیلی دیر شده … حتی ملک جوانبخت هزار و یک شبم نبودی وگرنه من کم قصه و داستان به گوش تو نخوندم. عاشق بزدل عشقو هم زایل می کنه آقای قباد دیوانسالار -قباد : این کارو باهام نکن شهرزاد. اینطوری خردم نکن. من هنوز دوستت دارم، خیلی بیشتر از قبل. همه چیو خراب نکن شهرزاد : برو قباد، پشت سرتم دیگه نگاه نکن -  من چی کار به کسی داشتم، داشتم زندگیمو می کردم. با بدبختی خودم سر و کله می زدم. اصلا روحمم خبر داشت همچین کسی تو این دنیا زندگی می کنه؟ کی نشونم داد؟ شما. بعدشم که فرستادینم تو بهشت تازه می خواستم بفهمم زندگی یعنی چی؟ تازه طعمش داشت زیر دهنم مزه مزه می کرد که یقه مو گرفتین ترپ انداختینم وسط جهنم. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال شهرزاد سریال مدار صفر درجه در نقش حبیب پارسا: -تو را به جای همه دوست میدارم-تو را به خاطر عطر نان گرم برفی که اب میشود -برای بخشش اولین گناه-تو را برای دوست داشتن دوست میدارم-تو را به خاطر تمام کسانی که دوست نمیدارم دوست میدارم ...  - همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛همين  - مظفر:منوببخش ...یافراموش کن! حبیب:میبخشم...ولی فراموش نمیکنم!!!  -حبيب: فقط چرا فكر مي كنيد كه سفر اعزام ممكنه منتفي بشه؟ دكتر: اين مملكت پسرجان،سرزمين گسل و زلزله و پس لرزه است!آدم از فردا روزش - این و خداوند باید جواب بده ، باید جواب این سوال رو بده ! اگه تو این دنیا هیچ جایی برای آرامش وجود نداره ؛ و اگه تمام رویاهای ما از عشق ، عدالت و آزادی فقط ی خیال بیهودس! پس چرا ما رو آفرید ؟!... -ميدوني چيه تقي جان؟من بر خلاف مرحوم پدرم،ازسياست چيز زيادي نميدونم! همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛ همين دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال مدار صفر درجه سایر فیلم ها: -یه پایان تلخ بهتر از یه تلخی پایان ناپذیره ... (درباره الی) - میدونی برتر از عشق بی فرجام چیه؟فرجام بدون عشق... (برف روی شیروانی داغ) - من زندگی مو باختم حاج اقا منو از زندون می ترسونی؟برو از خدا بترس ... (جدای نادر از سیمین) - جنگ احساس مسولیته نه شلیکه گلوله ... (شوق پرواز) - هر چه تو اوج میگیری دنیا از دید تو بزرگتر می شود و تو از دید دنیا کوچکتر می شوی ... (شوق پرواز) - تو کویر ادم به خدا نزدیک تره چون اسمون به زمین نزدیک تره ... (پلیس جوان) - میدونی چیت حرص ادمو درمیاره؟اینکه حالت از من بده ولی حس واقعیتو بهم نمیگی خب چیه هر چی هست بیا به خودم بگو فکر میکنی چیزیمه؟فکر میکنی چون چیزیمه عرضه ندارم پس چون عرضه ندارم دیگه.....این منصفانه نیست چون من دارم سعی خودمو میکنم غلطی تا حالا نتونستم بکنم چون نمیتونم تمرکز کنم رو کاری ک باید بکنم نمیتونم تمرکز کنم چون همه ی وقتمو اون چرت وپرتا ی مزخرف و دغدغه های احمقانه پر کرده دانشکده ی مزخرف و شاگردای خنگ و... (پرسه در مه) گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش