سه شنبه ۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۳
۰۹:۲۷ - ۲۳ اردیبهشت ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۰۲۰۵۱۹۷
چهره ها در سینما و تلویزیون

گفت‌وگو با قطب‌الدین صادقی، نویسنده و کارگردان

با این وعده‌ها زندگی مردم جهنمی می‌شود

اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران,قطب‌الدین صادقی

دکتر قطب‌الدین صادقی این روزها ساعت ١٩:٣٠ نمایش «مروارید» را در تالار ناظرزاده‌کرمانی تماشاخانه ایرانشهر کار می‌کند که درباره حمله مغول است و اینکه سرباز و فرمانده‌ای در تدارک بیرون‌کشاندن صندوقی پر از مروارید از دختری به همین نام هستند، اما... با او درباره وضعیت فرهنگی و مناظره‌ها گپ زده‌ایم و مروری اجمالی هم بر نمایش مروارید کرده‌ایم.

 

‌ نظرتان درباره برنامه‌های فرهنگی نامزدها چیست؟

وضعیت ملتهب است چون ما پول نداریم. برای همین به‌لحاظ اقتصادی تئاتری‌ها در شرایط سخت و بحرانی به‌سر می‌برند و خیلی‌ها مجبور شده‌اند تئاتری را به صحنه بیاورند که درخور تئاتر نیست و برای مثال از چهره‌های شناخته‌شده بدون هیچ برنامه درست تمرینی و اجرائی استفاده کنند. برای اینها دیگر محتوا اصلا مهم نیست و هرچه کارشان مبهم‌تر باشد، انگار سوددهی بیشتری هم خواهد داشت. این کارها بدون هویت ملی است و مرتبط با مخاطب ایرانی نیست.

 

‌ چه پیشنهادی به نامزدهای ریاست‌جمهوری دارید؟

باید بر اساس برنامه‌هایشان داوری کرد وگرنه هرکسی به‌راحتی می‌تواند شعار بدهد.

 

‌ مناظره‌ها را دنبال کرده‌اید. کدام‌ها برنامه فرهنگی بهتری داشته‌اند؟

کم و زیاد دنبال کرده‌ام و برنامه‌هایشان را خوانده‌ام و خلاصه‌اش اینکه درمجموع آقای روحانی از بقیه منطقی‌تر است و به تعادل جامعه و تقسیم فرهنگ و قدرت اجتماعی نظر دارد. در ضمن آقای جهانگیری هم حضور درخشانی داشت؛ من در ابتدا فکر می‌کردم که بر پایه روابط معاون اول شده است، اما بنا بر نوع برخورد و قاطعیت در گفتارش دیدم که شایستگی‌های بسیاری دارد. به نظرم این دو نامزد با تعاریف فرهنگی آشنایند و برنامه‌های بهتری دارند.

 

‌ در این میان برخی از نامزدها وعده‌های اقتصادی داده‌اند که اصلا معلوم نیست چگونه باید عملی شود؟

من هم می‌توانم شعار و وعده بدهم، اما این وعده‌ها با یک عقل سلیم و برآمده از تخصص‌های راستین و ارزش‌های اقتصادی هم‌خوانی ندارد. می‌دانیم چنین وعده‌هایی عملی نمی‌شود چون اگر یارانه‌ها افزایش پیدا کند زندگی مردم جهنمی خواهد شد و همه‌چیز قیمتش بالا می‌رود و تورم بیداد می‌کند.

 

نمی‌شود با بخشش به‌درستی کار کرد و این بخشش‌ها مردم را به‌سوی کارنکردن سوق می‌دهد و باید راهکارهای عملی برای فعال‌کردن نهادهای صنعتی، اقتصادی و کشاورزی در نظر گرفت و با به‌کارگماردن متخصصان و تولید کار و کارآفرینی به داد مردم رسید و با بذل‌و‌بخشش و صله‌دادن همگانی نه‌تنها دردی دوا نخواهد شد که این خود باز معضلی بدون درمان خواهد بود. به تولید کشاورزی، گردشگری و تولید صنعتی و فرهنگی بها بدهند و وعده‌های همین‌طوری ندهند.

 

‌ نظرتان درباره بهترشدن اوضاع فرهنگی چيست؟

هرچیزی که ما را با جهان در یک رابطه منطقی قرار دهد بهتر است و باید تمامی برنامه‌ها ما را از تشویش و اضطراب دور کنند و مردم را با شایستگی به‌سوی آنچه درخورشان هست، ببرند. ما نیازمند عدالت، امنیت، آزادی، رفاه و امکان خلاقیت هستیم و این پنج عنصر روح خودش را در مردم می‌دمد. مهم‌ترین چیزهایی که درحال‌حاضر جامعه و نظام برای مردم نیاز دارند ایجاد انگیزه سالم در آنهاست و اگر کسی بتواند آن پنج مورد اساسی را در برنامه‌هایش عملی کند؛ ما بر کتفش بوسه می‌زنیم.

 

‌ در نمایش اخیرتان رجعت تاریخی کرده‌اید، چرا مغول؟

گوته می‌گوید که اگر ما گذشته را نفهمیم، ناچار به تکرار تاریخ خواهیم شد. ما کشوری هستیم که همواره مورد هجوم و تاخت‌وتاز بیگانگان قرار گرفته‌ایم و همواره مجبور به دفاع از خود بوده‌ایم. من در تاریخ جهان‌گشای جوینی چهار، پنج خطی درباره این داستان دیدم که خواستم آن را به شیوه نمایشی و با گسترش آن داستان خیلی کوتاه برای مخاطبان نمایش ارائه کنم.

 

ما خواسته‌ایم مرواریدی را برجسته کنیم که در آن تاریخ فقط آمده که چون مروارید را قورت داده و وقتی به مغول می‌گوید درجا می‌کشدش، اما در آن مقطع مغول شکم بیش از صد ‌هزار انسان ایرانی را می‌درد که بتواند مرواریدهای قورت‌داده‌شده را بیرون بیاورد. در آن نوشته زن بسیار مفلوک است و من خواستم که به این زن هویت و مقاومتی در برابر مغول بدهم.

 

‌یعنی به او هویت نمایشی داده‌اید؟

او ابعادی دارد. این مروارید اعتمادبه‌نفس دارد و تفکر و اقتدار و آگاهی دارد که در دل نمایش مخاطب را متوجهش خواهد کرد. این داستان، هم ما را متوجه تاریخ و هم ظرفیت‌هایی را که داریم مشخص می‌کند. این خود مشوقی است برای این نسل که البته یونانی‌ها از همان گذشته با ایجاد الگوها و اسطوره‌ها به‌درستی آنها را در دسترس مردم قرار داده‌اند.

 

ما هم الگوهای خود را داریم. اگر در یونان آنتیگون می‌تواند الگوی زن مقاوم باشد، در ایران ما نیز نمونه‌ای مثل مروارید می‌تواند چنین الگویی باشد. همیشه نباید که الگوها را از غرب بگیریم، ما باید این الگوهای خودمان را از تاریخ بیرون بیاوریم. ما مروارید را برجسته کرده‌ایم که نمونه زن مقاوم ایرانی است.

 

‌ آیا می‌توان به‌دلیل آنکه همه رویدادها در یک مکان واحد و به‌لحاظ زمانی متصل به‌هم اتفاق می‌افتد گفت که ما داریم یک تک‌پرده‌ای می‌بینیم؟

آره، همین هست، دقیقا تک‌پرده‌ای است. ما این افراد را در یک مکان متمرکز کرده‌ایم. دو مرد مغول با یک دختر تنها در یک‌جا هستند. در تاریخ آمده که آنها در یک صحرا هستند و شکم خیلی‌ها را مغول‌ها می‌درند که مرواریدها را پیدا کنند. این گوشه‌ای از هولناکی و سوررئالیستی‌شدن حضور مغول در ایران است و ما با ساختار دراماتیک آن را مبتنی‌بر اصل غافلگیری برای تماشاگر ارائه کرده‌ایم.

 

‌ فکر کنم با توجه به کمینه‌شدن هرچیزی هدفتان ارائه یک اثر مینی‌مالیسمی است؟

بله... هدف این بود که با ارائه چهار نماد و در فشرده‌ترین زمان ممکن و با نشان‌دادن لباس‌های خونی و کتاب‌های سوخته، به‌طور ناگهانی، بعد از یورش غارتگران را نمایش بدهیم که خانمان‌سوزانه به تاخت انسان و فرهنگ اقدام کرده‌اند.

 

‌ فکر کنم در تالار قاب عکسی آن لباس و کتاب‌ها دیده نمی‌شود و الان بودنشان زیادی است؟

ایده‌آل من سالن سمندریان بود که باید دکور در کف قرار می‌گرفت، ولی الان هم این نشانه‌ها در حد کم هم دیده شود، تماشاگر متوجه منظورمان خواهد بود. نمایش ما بر اساس اصل‌قراردادن حرکت انسان‌ها و بازی بازیگران شکل گرفته است و چندان عناصر تزئینی در آن غالب نیست و این برخلاف آن چیزی است که در برخی از اجراهای این روزها با اصل‌قراردادن هنرهای تجسمی می‌خواهند اجراهایشان گنگ بشود.

 

متأسفانه این اجراها فاقد هویت و مدنیت هستند و من برخلاف این روش دارم عمل می‌کنم چون نمی‌خواهم از هویت انسان ایرانی و جامعه دور شوم و این هم روشی است که خیلی‌ها را متوجه این نوع تئاتر خواهد کرد که درواقع به تئاتر حقیقی ما نزدیک‌تر است. ما باید در تئاتر به دنبال بیان تاریخ و اسطوره‌ها باشیم.

 

‌ آن دو نماد دیگر چیست؟

یکی روح عروس است که در این جنگ‌ها مورد تجاوز واقع شده است، اما برقرارند که ما را دوباره احیا کنند. این لباس‌های سفید ریخته بر زمین هم مفهوم بر خون و خاک‌افتادن آنها را تداعی می‌کند. آینه هم باز بیانگر روح است که گلبهار، خواهر مروارید، به صحنه می‌آورد که تأکیدی بر بقای این زن می‌کند. به‌هرتقدیر فرهنگ ما هنوز زنده است چون زبان، هویت، تاریخ و دینمان را همچنان داریم و فرهنگ آخرین چیزی است که در این یورش‌ها از بین می‌رود که خوشبختانه هنوز ما آن را حفظ کرده‌ایم.

 

 

 

sharghdaily.ir
  • 16
  • 2
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
عبدالله دوم پادشاه اردن بیوگرافی عبدالله دوم پادشاه اردن به همراه عکس های خانواده اش

تاریخ تولد: ۳۰ ژانویه ۱۹۶۲ (۶۲ ساله)

محل تولد: عمان، اردن

سمت: پادشاه اردن (از سال ۱۹۹۹)

تاجگذاری: ۹ ژوئن ۲۰۰۰

ولیعهد: حسین بن عبدالله دوم

همسر: رانیا عبدالله (ازدواج ۱۹۹۳)

ادامه
محمدرضا احمدی بیوگرافی محمدرضا احمدی؛ مجری و گزارشگری ورزشی تلویزیون

تاریخ تولد: ۵ دی ۱۳۶۱

محل تولد: تهران

حرفه: مجری تلویزیون

شروع فعالیت: سال ۱۳۸۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی حسابداری و تحصیل در رشته مدیریت ورزشی 

ادامه
رضا داوودنژاد بیوگرافی مرحوم رضا داوودنژاد

تاریخ تولد: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۵۹

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر

شروع فعالیت: ۱۳۶۵ تا ۱۴۰۲

تحصیلات: دیپلم علوم انسانی

درگذشت: ۱۳ فروردین ۱۴۰۳

ادامه
فرشید اسماعیلی بیوگرافی فرشید اسماعیلی فوتبالیست جوان ایرانی

تاریخ تولد: ۴ اسفند ۱۳۷۲

محل تولد: بندرلنگه، هرمزگان، ایران

حرفه: فوتبالیست

پست: هافبک هجومی

باشگاه کنونی: پیکان

قد: ۱ متر ۷۲ سانتی متر 

ادامه
رضا عطاران بیوگرافی رضا عطاران؛ ستاره سینمای کمدی ایران

تاریخ تولد: ۲۰ اردیبهشت ۱۳۴۷

محل تولد: مشهد

حرفه: بازیگر، کارگردان، فیلم‌نامه‌نویس، تدوین‌گر، خواننده

آغاز فعالیت: ۱۳۶۹ تا کنون

تحصیلات: دانشجوی انصرافی دانشکدهٔ هنرهای زیبای دانشگاه تهران 

ادامه
اسدالله شعبانی بیوگرافی اسدالله شعبانی شاعر و نویسنده آثار کودک

تاریخ تولد: ۴ تیر ۱۳۳۷

محل تولد: روستای بهادربیگ از توابع همدان

محل زندگی: تهران

حرفه: شاعر، نویسنده، منتقد ادبی، کارشناس بازنشسته کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان

تحصیلات: فارغ التحصیل رشته زبان و ادبیات فارسی

آثار: خرمن شعر خردسالان، جستاری پیرامون شعر کودک در ایران، قصهٔ امشب، پولک ماه، دختر باغ آرزو، پرسه‌های شبانه

ادامه
ابومنصور موفق هروی ابومنصور موفق هروی؛ پدر داروشناسی فارسی

مشهور به: موفق هروی

متولد : قرن چهارم

محل تولد: احتمالا هرات

حرفه: پزشک و داروشناس ایرانی

آثار: کتاب الابنیه عن حقایق الادویه

ادامه
آزیتا حاجیان بیوگرافی آزیتا حاجیان بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: ۲۱ دی ۱۱۳۶

محل تولد: ملایر

حرفه: بازیگر سینما، تلویزیون و تئاتر

تحصیلات: لیسانس بازیگری و کارگردانی تئاتر از دانشگاه هنر

سال های فعالیت: ۱۳۵۴ تاکنون

ادامه
رید هستینگز بیوگرافی رید هستینگز؛ امپراطور محتوا و نتفلیکس

تاریخ تولد: ۸ اکتبر ۱۹۶۰

محل تولد: بوستون، ماساچوست، ایالات متحده آمریکا

حرفه: کارآفرین، مدیر ارشد اجرایی

شناخته شده برای: بنیانگذار نتفلیکس

تحصیلات: فارغ التحصیل دانشگاه استنفورد

دارایی: ۹/۴ میلیارد دلار

ادامه
دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی

دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی شهاب حسینی یکی از بهترین بازیگران سینمای ایران است که تا به حال در آثار فاخری مانند محیا، دلشکسته، شهرزاد و... به نقش آفرینی پرداخته است. این هنرمند در هر یک از هنرنمایی های خود دیالوگ های ماندگاری دارد که در ادامه این مقاله از سرپوش قصد داریم به بخشی از آنها اشاره کنیم. بیوگرافی کوتاه از شهاب حسینی سید شهاب الدین حسینی تنکابنی در ۱۴ بهمن ۱۳۵۲ در تهران به دنیا آمد. وی اصالتا تن کابنی است و تحصیلات عالیه خود را در رشته روانشناسی از دانشگاه تهران برای مهاجرت به کانادا ناتمام گذاشت. وی در سال ۱۳۷۳ با پریچهر قنبری ازدواج کرد و حاصل این پیوند دو فرزند پسر به نام های محمد امین و امیرعلی است. فعالیت هنری شهاب حسینی با تئاتر دانشجویی و سپس، گویندگی در رادیو شروع شد. از جمله جوایز این هنرمند می توان به موارد زیر اشاره کرد: - او برای بازی در شمعی در باد (۱۳۸۲) و رستگاری در هشت و بیست دقیقه (۱۳۸۳) نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد جشنواره فیلم فجر شد.  - حسینی در سال ۱۳۸۷ با بازی در فیلم سوپر استار جایزه سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فیلم فجر را دریافت کرد. -  او خرس نقره‌ای بهترین بازیگر مرد جشنواره بین‌المللی فیلم برلین ۲۰۱۱ را به‌همراه گروه بازیگران فیلم جدایی نادر از سیمین کسب کرد. - او در جشنواره فیلم کن ۲۰۱۶ نیز با ایفای نقش در فیلم فروشنده توانست جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره فیلم کن را به خود اختصاص بدهد. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی؛ درباره شهاب حسینی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی فیلم سینمایی دلشکسته در نقش امیرعلی: - هر کی ریــش گـذاشت مسلمـــون نیـست، هـــرکی پیـشونیش رو داغ کـــرد، مــرد خــدا نیست. - تو همه ی اعتقادا اشتباه میشه. همیشه ام یه عده گرگن تو لباس میش! -  من بنده آن دمم که ساقی گوید یک جام دگر بگیر و من نتوانم - ما فردا میایم خواستگاری، دیگه نمی خوام خواهرم باشی می خوام نفسم باشی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در فیلم دلشکسته سریال شهرزاد در نقش قباد: -شهرزاد نمی دونی بدون، من با تو چیزایی پیدا کردم که هیچوقت تو زندگیم نداشتم و نمی خوام از دستش بدم. - ما همه مهره های سوخته ایم که زیر دست بزرگ آقاییم. -  آره خب عمو جان حقیقت تلخه عموجان، شنیدنش همچین یه جاهایی از وجدان آدمو جز میده. -  میرم صاف وامیستم جلوی بزرگ آقا بش میگم بزرگ آقا من، زن من، خب؟! پا به ماهه! عین ۱۰-۱۲ ماهو میخوام بمونم ور دلش چی میگی شما؟ - قباد : فقط یه سوال، خیلی دلم می خواد جوابشو بدونم، تو هنوزم دلت باهاشه؟ شهرزاد : فراموشی زمان می بره، فقط فکر می کنم اگه من به هر دری زدم، و اونی نشد که می خواستم بشه، لابد قسمت خرافه نیست، هست واقعا - موقتیه این روزا شهرزاد، می گذره. این وسط تنها چیزی که مهمه اینه که من هنوز با همه ی وجودم دوست دارم. عاشقتم - قباد : سخته واسم دوری تو اینو بفهم، چطوری اینو بهت ثابت کنم؟ شهرزاد : دیر شده، برای ثابت کردنش خیلی خیلی دیر شده … حتی ملک جوانبخت هزار و یک شبم نبودی وگرنه من کم قصه و داستان به گوش تو نخوندم. عاشق بزدل عشقو هم زایل می کنه آقای قباد دیوانسالار -قباد : این کارو باهام نکن شهرزاد. اینطوری خردم نکن. من هنوز دوستت دارم، خیلی بیشتر از قبل. همه چیو خراب نکن شهرزاد : برو قباد، پشت سرتم دیگه نگاه نکن -  من چی کار به کسی داشتم، داشتم زندگیمو می کردم. با بدبختی خودم سر و کله می زدم. اصلا روحمم خبر داشت همچین کسی تو این دنیا زندگی می کنه؟ کی نشونم داد؟ شما. بعدشم که فرستادینم تو بهشت تازه می خواستم بفهمم زندگی یعنی چی؟ تازه طعمش داشت زیر دهنم مزه مزه می کرد که یقه مو گرفتین ترپ انداختینم وسط جهنم. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال شهرزاد سریال مدار صفر درجه در نقش حبیب پارسا: -تو را به جای همه دوست میدارم-تو را به خاطر عطر نان گرم برفی که اب میشود -برای بخشش اولین گناه-تو را برای دوست داشتن دوست میدارم-تو را به خاطر تمام کسانی که دوست نمیدارم دوست میدارم ...  - همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛همين  - مظفر:منوببخش ...یافراموش کن! حبیب:میبخشم...ولی فراموش نمیکنم!!!  -حبيب: فقط چرا فكر مي كنيد كه سفر اعزام ممكنه منتفي بشه؟ دكتر: اين مملكت پسرجان،سرزمين گسل و زلزله و پس لرزه است!آدم از فردا روزش - این و خداوند باید جواب بده ، باید جواب این سوال رو بده ! اگه تو این دنیا هیچ جایی برای آرامش وجود نداره ؛ و اگه تمام رویاهای ما از عشق ، عدالت و آزادی فقط ی خیال بیهودس! پس چرا ما رو آفرید ؟!... -ميدوني چيه تقي جان؟من بر خلاف مرحوم پدرم،ازسياست چيز زيادي نميدونم! همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛ همين دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال مدار صفر درجه سایر فیلم ها: -یه پایان تلخ بهتر از یه تلخی پایان ناپذیره ... (درباره الی) - میدونی برتر از عشق بی فرجام چیه؟فرجام بدون عشق... (برف روی شیروانی داغ) - من زندگی مو باختم حاج اقا منو از زندون می ترسونی؟برو از خدا بترس ... (جدای نادر از سیمین) - جنگ احساس مسولیته نه شلیکه گلوله ... (شوق پرواز) - هر چه تو اوج میگیری دنیا از دید تو بزرگتر می شود و تو از دید دنیا کوچکتر می شوی ... (شوق پرواز) - تو کویر ادم به خدا نزدیک تره چون اسمون به زمین نزدیک تره ... (پلیس جوان) - میدونی چیت حرص ادمو درمیاره؟اینکه حالت از من بده ولی حس واقعیتو بهم نمیگی خب چیه هر چی هست بیا به خودم بگو فکر میکنی چیزیمه؟فکر میکنی چون چیزیمه عرضه ندارم پس چون عرضه ندارم دیگه.....این منصفانه نیست چون من دارم سعی خودمو میکنم غلطی تا حالا نتونستم بکنم چون نمیتونم تمرکز کنم رو کاری ک باید بکنم نمیتونم تمرکز کنم چون همه ی وقتمو اون چرت وپرتا ی مزخرف و دغدغه های احمقانه پر کرده دانشکده ی مزخرف و شاگردای خنگ و... (پرسه در مه) گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش