دوشنبه ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۳
۱۰:۴۴ - ۲۷ خرداد ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۰۳۰۶۵۴۱
چهره ها در سینما و تلویزیون

نامه بهمن کيارستمي در آستانه سالگرد پدرش:

تا ما هستيم چرا آراد؟!

اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران,بهمن کيارستمي

بهمن کيارستمي در متني که به مناسبت سالگرد پدرش منتشر کرده، به شرح ماجراي بيماري او پرداخته و نوشته است: «توي اين مدت همش فکر ميکنم ما ميدون رو زود خالي کرديم، کاش بيشتر اصرار ميکرديم.» بهمن کيارستمي در آستانه سالگرد درگذشت عباس کيارستمي، کارگردان فقيد سينماي ايران، متني را درباره روند درمان پدرش منتشر کرد.

 

بخشي از متني که او نوشته است به اين شرح است: «دو موضوع هست که روي دوشم سنگيني ميکنه و فکر ميکنم دو مقطع مهمي بودن که بنده بايد مسئولانه‌تر عمل ميکردم و نکردم. يکي تصميم به جراحي در بيمارستان جم به جاي آراد بود و يکي هم فرستادنش به فرانسه. اولي رو بگم چي شد تا بعد برسيم به ماجراي پاريس رفتن...

 

ابوي ما سابقه کم‌کاري تيروئيد داشت و اصلا ايده فيلم «طعم گيلاس»، بعد از يک دوره درمان در اوايل دهه هفتاد به ذهنش رسيده بود... تا شد بهمن ۹۴ که داشت ميرفت کوبا و قبل از سفرش، رفتم يک سري بهش بزنم و خدافظي کنم. وقتي داشتم از خونه ميومدم بيرون و اون پا شد تا مصافحه کنيم، سرش گيج رفت و نشست روي صندلي.

 

يادم افتاد اون سال‌ها هم گاهي اين‌طوري ميشد و پرسيدم آخرين‌بار کي آزمايش تيروئيد داده و گفت خيلي وقته که نداده. زنگ زدم به دوست پزشک غددي که در بيمارستان آراد کار ميکنه، براش آزمايش‌هاي مفصلي نوشت و همون روز قبل از سفرش رفتيم آزمايشگاه سرکوچه. کوبا که بود، نتيجه آزمايش رو گرفتم؛ کم‌خوني شديد. بعد که برگشت به توصيه پزشک غدد در يک روز سرد زمستاني، صبح اول وقت رفتيم آراد براي کلونوسکوپي و به توصيه همون دوست، دادمش دست دکتر «ش»، پزشکي خوش‌تيپ و سن‌وسال‌دار و بدخلق و خودم نشستم پشت در.

 

يکي، دو ساعت بعد دکتر «ش» آمد بيرون و با توپ پر گفت: «بابات چرا تميز نيست؟ وقتي ميگن سه روز چيزي نخوره، يعني سه روز چيزي نخوره» و در رو کوبيد به هم و رفت. بعد که ابوى از اتاق اومد بيرون، کارد ميزدي خونش درنمي‌اومد؛ انگار دکتر خوش‌تيپ همين رو جلوي همه بهش گفته بود و ابوي رو که ذاتا هم آدم خجالتي‌ای بود حسابي شرمنده کرده بود... در راه برگشت از بيمارستان، تقريبا هيچ حرفي نزد و فقط يک‌بار زير لب گفت: بچه که نيستم، سه روز چيزي نخوردم ديگه، من از کجا بدونم اون تو چه خبره... کلونوسکوپى براي بار دوم رو راضي نميشد انجام بديم و مثل بچه‌ها که موقع آمپول‌زدن يهويي حالشون خوب ميشه، هي ميگفت خوب شدم ديگه و دليل و بهانه مياورد که نريم آراد.

 

بالاخره همون پزشک غدد آشنا رو واسطه کردم که بهش بگه اين کار واجبه و باز بحث به خُلق دکتر «ش» رسيد. دوست ما به ابوي گفت، دکتر «ش» پزشک ارتش بوده و گرچه اخلاقش ارتشيه اما پزشک خوبيه و ابوي هم با اکراه راضي شد باز بريم آراد. اما کساني که از نزديک ميشناسنش، ميدونن وقتي کيارستمي با سوءظن ميرفت سراغ کسي و دگمه راديوگرافي خودش رو روشن ميکرد، عيبي نبود که در طرف مقابل نبينه.

 

خلاصه در اين جلسه دوم، دکتر «ش» ابوي ما رو کلونوسکوپي کرده بود و ابوي ما دکتر «ش» رو. در راه برگشت توي ماشين هم برعکس دفعه پيش که لام تا کام حرف نميزد اين‌بار از هر نگاه و حرکت چهره و اندام دکتر «ش» داستان داشت که تعريف کنه. 

 

از بد حادثه، همون هفته تولد اميد خالي‌بند بود و شب ميره پارتي خونه ايشون و داستان‌ها تعريف ميکنه از رفتار دکتر «ش» در بيمارستان آراد. اميد هم روز بعدش به من زنگ زد که وقتي بيمارستان جم هست و ما هستيم چرا آراد. منم طبعا به پزشک غدد آشناي بيمارستان آراد زنگ زدم تا صلاح مصلحت کنم و جواب آمد که اصلا صلاح نيست، post opp (مراقبت‌هاي بعد از عمل) بيمارستان جم افتضاحه و نکنين اين کار رو.

 

همين رو به ابوي گفتم اما اميد خالي‌بند هم دست ديگرش رو از اون طرف ميکشيد و زور ما داشت کم ميومد. پزشک غدد اما کوتاه نمي‌اومد و بالاخره يک شب، کفايت مذاکرات چندساعته با اين جمله اعلام شد: «حاضر نيستم تنم رو دست دکتري بدم که وقتي داره با من حرف ميزنه توي چشمم نگاه نميکنه.» ما هم ديگه اصرار نکرديم و داديمش دست اميدخان روحاني و مابقي ماجرا هم که عيان است... توي اين مدت، همش فکر ميکنم ما ميدون رو زود خالي کرديم و کفايت مذاکرات رو پيش از موعد اعلام کرديم؛ کاش نميکرديم و بيشتر اصرار ميکرديم.»

 

 

.vaghayedaily.ir
  • 10
  • 4
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
محمدرضا احمدی بیوگرافی محمدرضا احمدی؛ مجری و گزارشگری ورزشی تلویزیون

تاریخ تولد: ۵ دی ۱۳۶۱

محل تولد: تهران

حرفه: مجری تلویزیون

شروع فعالیت: سال ۱۳۸۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی حسابداری و تحصیل در رشته مدیریت ورزشی 

ادامه
رضا داوودنژاد بیوگرافی مرحوم رضا داوودنژاد

تاریخ تولد: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۵۹

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر

شروع فعالیت: ۱۳۶۵ تا ۱۴۰۲

تحصیلات: دیپلم علوم انسانی

درگذشت: ۱۳ فروردین ۱۴۰۳

ادامه
احسان قربان زاده بیوگرافی احسان قربان زاده؛ خواننده تازه کار موسیقی پاپ ایران

محل زندگی: تهران 

ملیت: ایرانی

حرفه: خواننده

سبک: پاپ و سنتی ایرانی

ساز: تنبک، باغلاما و گیتار

ادامه
فرامرز اصلانی بیوگرافی فرامرز اصلانی از تحصیلات تا شروع کار هنری

تاریخ تولد: ۲۲ تیر ۱۳۳۳

تاریخ وفات : ۱ فروردین ۱۴۰۳ (۷۸ سال)

محل تولد: تهران 

حرفه: خواننده، آهنگساز، ترانه‌سرا، نوازندهٔ گیتار 

ژانر: موسیقی پاپ ایرانی

سازها: گیتار

ادامه
عقیل بن ابی طالب زندگینامه عقیل بن ابی طالب؛ از صحابه پیامبر و امام علی (ع)

تاریخ تولد: ده سال بعد از عام الفیل

محل تولد: مکه

محل زندگی: مکه، مدینه

دلیل شهرت: صحابه و پسرعموی محمد

درکذشت: دوران حکومت معاویه، مدینه

مدفن: بقیع

ادامه
علیرضا مهمدی بیوگرافی علیرضا مهمدی؛ پدیده کشتی فرنگی ایران

تاریخ تولد: سال ۱۳۸۱ 

محل تولد: ایذه، خوزستان، ایران

حرفه: کشتی گیر فرندگی کار

وزن: ۸۲ کیلوگرم

شروع فعالیت: ۱۳۹۲ تاکنون

ادامه
حسن معجونی بیوگرافی حسن معجونی بازیگر کمدی سینمای و تلویزیون ایران

چکیده بیوگرافی حسن معجونی

نام کامل: محمد حسن معجونی

تاریخ تولد: ۲۸ دی ۱۳۴۷

محل تولد: زنجان، ایران

حرفه: بازیگر، کارگردان، طراح، مدرس دانشگاه

تحصیلات: رشتهٔ ادبیات نمایشی از دانشکده سینما تئاتر دانشگاه هنر

آغاز فعالیت: ۱۳۷۵ تاکنون

ادامه
ابراهیم بن جعفر ابی طالب زندگینامه ابراهیم بن جعفر ابی طالب

نام پدر: جعفر بن ابی طالب

سن تقریبی: بیشتر از ۵۰ سال

نسبت های مشهور: برادر محمد بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر ابی طالبزندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

زندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب فرزند جعفر بن ابی طالب بوده است، برخی از افراد ایشان را همراه با محمد از نوه های جعفر می دانند که عمال بن زیاد وی را به شهادت رساند. برخی از منابع می گویند که ابراهیم و محمد هر دو از لشکر ابن زیاد فرار کرده بودند که بانویی در کوفه آنها را پناه می دهد، اما درنهایت سرشان توسط همسر این بانو که از یاران ابن زیاد بود از جدا شد و به شهادت رسیدند. 

ادامه
مریم طوسی بیوگرافی مریم طوسی؛ سریع ترین دختر ایران

تاریخ تولد: ۱۴ آذر ۱۳۶۷

محل تولد: تهران

حرفه: ورزشکار، دونده دوهای سرعت

تحصیلات: کارشناسی تربیت بدنی از دانشگاه تهران

قد: ۱ متر ۷۲ سانتی متر

ادامه
دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی

دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی شهاب حسینی یکی از بهترین بازیگران سینمای ایران است که تا به حال در آثار فاخری مانند محیا، دلشکسته، شهرزاد و... به نقش آفرینی پرداخته است. این هنرمند در هر یک از هنرنمایی های خود دیالوگ های ماندگاری دارد که در ادامه این مقاله از سرپوش قصد داریم به بخشی از آنها اشاره کنیم. بیوگرافی کوتاه از شهاب حسینی سید شهاب الدین حسینی تنکابنی در ۱۴ بهمن ۱۳۵۲ در تهران به دنیا آمد. وی اصالتا تن کابنی است و تحصیلات عالیه خود را در رشته روانشناسی از دانشگاه تهران برای مهاجرت به کانادا ناتمام گذاشت. وی در سال ۱۳۷۳ با پریچهر قنبری ازدواج کرد و حاصل این پیوند دو فرزند پسر به نام های محمد امین و امیرعلی است. فعالیت هنری شهاب حسینی با تئاتر دانشجویی و سپس، گویندگی در رادیو شروع شد. از جمله جوایز این هنرمند می توان به موارد زیر اشاره کرد: - او برای بازی در شمعی در باد (۱۳۸۲) و رستگاری در هشت و بیست دقیقه (۱۳۸۳) نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد جشنواره فیلم فجر شد.  - حسینی در سال ۱۳۸۷ با بازی در فیلم سوپر استار جایزه سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فیلم فجر را دریافت کرد. -  او خرس نقره‌ای بهترین بازیگر مرد جشنواره بین‌المللی فیلم برلین ۲۰۱۱ را به‌همراه گروه بازیگران فیلم جدایی نادر از سیمین کسب کرد. - او در جشنواره فیلم کن ۲۰۱۶ نیز با ایفای نقش در فیلم فروشنده توانست جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره فیلم کن را به خود اختصاص بدهد. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی؛ درباره شهاب حسینی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی فیلم سینمایی دلشکسته در نقش امیرعلی: - هر کی ریــش گـذاشت مسلمـــون نیـست، هـــرکی پیـشونیش رو داغ کـــرد، مــرد خــدا نیست. - تو همه ی اعتقادا اشتباه میشه. همیشه ام یه عده گرگن تو لباس میش! -  من بنده آن دمم که ساقی گوید یک جام دگر بگیر و من نتوانم - ما فردا میایم خواستگاری، دیگه نمی خوام خواهرم باشی می خوام نفسم باشی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در فیلم دلشکسته سریال شهرزاد در نقش قباد: -شهرزاد نمی دونی بدون، من با تو چیزایی پیدا کردم که هیچوقت تو زندگیم نداشتم و نمی خوام از دستش بدم. - ما همه مهره های سوخته ایم که زیر دست بزرگ آقاییم. -  آره خب عمو جان حقیقت تلخه عموجان، شنیدنش همچین یه جاهایی از وجدان آدمو جز میده. -  میرم صاف وامیستم جلوی بزرگ آقا بش میگم بزرگ آقا من، زن من، خب؟! پا به ماهه! عین ۱۰-۱۲ ماهو میخوام بمونم ور دلش چی میگی شما؟ - قباد : فقط یه سوال، خیلی دلم می خواد جوابشو بدونم، تو هنوزم دلت باهاشه؟ شهرزاد : فراموشی زمان می بره، فقط فکر می کنم اگه من به هر دری زدم، و اونی نشد که می خواستم بشه، لابد قسمت خرافه نیست، هست واقعا - موقتیه این روزا شهرزاد، می گذره. این وسط تنها چیزی که مهمه اینه که من هنوز با همه ی وجودم دوست دارم. عاشقتم - قباد : سخته واسم دوری تو اینو بفهم، چطوری اینو بهت ثابت کنم؟ شهرزاد : دیر شده، برای ثابت کردنش خیلی خیلی دیر شده … حتی ملک جوانبخت هزار و یک شبم نبودی وگرنه من کم قصه و داستان به گوش تو نخوندم. عاشق بزدل عشقو هم زایل می کنه آقای قباد دیوانسالار -قباد : این کارو باهام نکن شهرزاد. اینطوری خردم نکن. من هنوز دوستت دارم، خیلی بیشتر از قبل. همه چیو خراب نکن شهرزاد : برو قباد، پشت سرتم دیگه نگاه نکن -  من چی کار به کسی داشتم، داشتم زندگیمو می کردم. با بدبختی خودم سر و کله می زدم. اصلا روحمم خبر داشت همچین کسی تو این دنیا زندگی می کنه؟ کی نشونم داد؟ شما. بعدشم که فرستادینم تو بهشت تازه می خواستم بفهمم زندگی یعنی چی؟ تازه طعمش داشت زیر دهنم مزه مزه می کرد که یقه مو گرفتین ترپ انداختینم وسط جهنم. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال شهرزاد سریال مدار صفر درجه در نقش حبیب پارسا: -تو را به جای همه دوست میدارم-تو را به خاطر عطر نان گرم برفی که اب میشود -برای بخشش اولین گناه-تو را برای دوست داشتن دوست میدارم-تو را به خاطر تمام کسانی که دوست نمیدارم دوست میدارم ...  - همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛همين  - مظفر:منوببخش ...یافراموش کن! حبیب:میبخشم...ولی فراموش نمیکنم!!!  -حبيب: فقط چرا فكر مي كنيد كه سفر اعزام ممكنه منتفي بشه؟ دكتر: اين مملكت پسرجان،سرزمين گسل و زلزله و پس لرزه است!آدم از فردا روزش - این و خداوند باید جواب بده ، باید جواب این سوال رو بده ! اگه تو این دنیا هیچ جایی برای آرامش وجود نداره ؛ و اگه تمام رویاهای ما از عشق ، عدالت و آزادی فقط ی خیال بیهودس! پس چرا ما رو آفرید ؟!... -ميدوني چيه تقي جان؟من بر خلاف مرحوم پدرم،ازسياست چيز زيادي نميدونم! همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛ همين دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال مدار صفر درجه سایر فیلم ها: -یه پایان تلخ بهتر از یه تلخی پایان ناپذیره ... (درباره الی) - میدونی برتر از عشق بی فرجام چیه؟فرجام بدون عشق... (برف روی شیروانی داغ) - من زندگی مو باختم حاج اقا منو از زندون می ترسونی؟برو از خدا بترس ... (جدای نادر از سیمین) - جنگ احساس مسولیته نه شلیکه گلوله ... (شوق پرواز) - هر چه تو اوج میگیری دنیا از دید تو بزرگتر می شود و تو از دید دنیا کوچکتر می شوی ... (شوق پرواز) - تو کویر ادم به خدا نزدیک تره چون اسمون به زمین نزدیک تره ... (پلیس جوان) - میدونی چیت حرص ادمو درمیاره؟اینکه حالت از من بده ولی حس واقعیتو بهم نمیگی خب چیه هر چی هست بیا به خودم بگو فکر میکنی چیزیمه؟فکر میکنی چون چیزیمه عرضه ندارم پس چون عرضه ندارم دیگه.....این منصفانه نیست چون من دارم سعی خودمو میکنم غلطی تا حالا نتونستم بکنم چون نمیتونم تمرکز کنم رو کاری ک باید بکنم نمیتونم تمرکز کنم چون همه ی وقتمو اون چرت وپرتا ی مزخرف و دغدغه های احمقانه پر کرده دانشکده ی مزخرف و شاگردای خنگ و... (پرسه در مه) گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش