جمعه ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۳
۱۳:۱۰ - ۰۴ تير ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۰۴۰۰۸۲۰
چهره ها در سینما و تلویزیون

رضا كیانیان ۶۶ ساله، این مرد نازنین

اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران,رضا‌كیانیان
اصلا لازم نیست برای نوشتن از بازیگری در قواره رضا‌كیانیان بی‌جهت كلمه‌ها را به هم زنجیر كنیم. بعضی‌ها نام شان به اندازه یك سخنرانی مطول و یك نوشتار مفصل كاركرد دارد و قطعا كیانیان یكی از همانهاست.

بهترین كار برای احترام مكتوب به او پس شاید همین مرور كوتاه بهترین‌هایی باشد كه در حافظه جمعی ما ماندگار شده و تمام. با این حساب هم پیش از همه باید به سال ۶۸ برویم و یادی كنیم از طرحی كه منجر شد به ساخت فیلمی برای كودكان. كیانیان هم طرح اولیه فیلم را در جیب داشت و هم بازیگر آن شد.

 

پاتال و آرزوهای‌كوچك ساخته شد و بچه‌های آن روزگار را حسابی سرذوق آورد. پنج سال بعد اما كیانیان در نقش یك بدمن جذاب و دوست‌داشتنی خوش درخشید. جمشید در شلیك‌نهایی با آن موهای مدل كوپ خیلی‌ها را شیفته این سریال كرد.

 

سال ۷۶ تحولات فراوانی در سیاست ایران رخ داد اما در همان سال سینمای ایران به مهمانی فیلمی رفت كه هنوز هم در فهرست فیلم‌های محبوب افراد مختلف با گرایش‌های متنوع سیاسی در كشور است. سلحشور توانست با آن بازی محشر در آژانس شیشه‌ای، خطرات همسایه‌های ایران را یك‌بار برای همیشه در قامت یك مأمور امنیتی در ذهنمان فرو كند و خلاص.

 

سال هشتاد دكتر سپیدبخت با آن اضافه وزن عجیب برای ایفای نقشی متفاوت، در عالم بازیگری ایران یك گام متفاوت‌تر برداشت. خانه‌ای روی آب دیدنی بود و كیانیان نشان داد بازیگرهای ایرانی هم می‌توانند برای ایفای نقش‌های مختلف، فرم‌های بدنی مختلفی را تست بزنند. یك سال بعد هاتف در «گاهی به آسمان نگاه‌كن» بدل شد به محبوب ترین روح سینمای ایران كه خوش تیپ بود و البته به همان میزان خوفناك.

 

تا عزیز در ماهی‌ها عاشق می‌شوند از سفر برسد دو سالی از هاتف فاصله گرفته بودیم. همان موقع بود كه دیالوگ معروفش در آن فیلم جذاب و خوشمزه ساخته علی رفیعی برای خیلی‌ها حدیث نفس شده ‌بود كه: اون موقع‌ها كه خیلی جوون بودم و همه دور سفره جمع می‌شدیم، وقتی كه غذا تموم می‌شد یه آه بلند می‌كشیدم و می‌گفتم كاش غذا تموم نمی‌شد.

 

كاش اولش بود. نه به‌خاطر غذاها…اون كه همیشه بود…فقط به‌خاطر این جمعی كه می‌دونستم همیشه باقی نمی‌مونه، ولی خب الان كه همه هستیم، پس قدرشو بدونیم دیگه!؟

 

همان سال بازی در آن فیلم پر از غذاهای خوش‌رنگ، كیانیان یك تكه نان را هم تجربه كرد. بازی در چند نقش با گریم‌هایی سنگین، فیلم تبریزی را نجات داده بود. دیالوگ پیرمردی كه كیانیان نقش اش را ایفا می‌كرد و خیلی‌ها كاراكتر او را برداشتی آزاد از شخصیت یكی از عرفای معاصر تهران قلمداد كردند هم در یادها ماند كه می‌گفت: دلت گرفته، آره؟ دل همه می‌گیره، دل داشته باشی می‌گیره دیگه...

 

اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران,رضا‌كیانیان

 

كیانیان همین چند وقت پیش در نمایش محدود فیلم دلم می‌خواد كه سال ۹۳ ساخته شده‌است هم بازیگری ممتازش را به رخ كشید. او با ایفای نقش نویسنده‌ای به نام بهرام فرزانه در فیلم فرمان‌آرا ثابت كرد كه بازیگر می‌تواند پا به سن بگذارد اما سینما را به حضور خودش مجاب كند.

 

فارغ از اینها باید عكس و مجسمه‌های چوبی و كتاب‌های كیانیان را هم بگذاریم روی میز تا مطمئن شویم كه او مثل نام نمایشی است كه سه‌سال پیش روی صحنه نقش اصلی‌اش را ایفا كر؛ مردی برای تمام فصول.

 

بی معرفت با معرفت

پارسال همین روزها بود كه یكهو سرو كله‌اش پیدا شد. خیلی وقت بود بی‌خبر بودیم ازش.گاهی با یك پیام كوتاه تلفنی فقط یادآوری می‌كرد محبت همیشگی‌اش را اما راستش از همان روزهای آشنایی دانشكده معروف بود به بی‌معرفتی. بی‌معرفتی‌اش البته جنس خاص خودش را داشت. نه اینكه خدای نكرده كم لطفی‌كند در رفاقت یا دلی برنجاند، نه. بی‌معرفتی‌اش از این قرار بود كه ناگهان بی‌خبر گم و گور می‌شد.

 

نه سر كلاس می‌آمد و نه خبری می‌داد و خلاصه آنقدر ماجرا بیخ پیدا می‌كرد كه خودش هم به قول خودش رویش نمی‌شد توضیح دهد. همیشه اما عذرخواهی می‌كرد و می‌گفت من كارم یك مقدار غیر‌طبیعیه.این را كه می‌گفت شلیك حرف‌های نیش‌دار ما به سمتش آغاز می‌شد كه: باشه تو همه كاره مملكت، اصلا سران دول مختلف بدون اجازه تو آب نمی‌خورند، نكنه یه روز نری سركار مملكت فلج شه و...

 

واكنش اش فقط خنده‌هایی بود كه دریغ نمی‌كرد از رویمان و بعد هم با روی خوش یك چای دبش دم می‌كرد. چای را كه می‌ریخت شروع می‌كرد به سؤال‌های همیشگی كه خب استاد فلانی تا كجا درس داده و امتحان میان ترم استاد بهمانی چطور بود و بعد هم سراغ جزوه‌ها را می‌گرفت.

 

از من كه آبی برایش گرم نمی‌شد چون می‌دانست كتاب و جزوه‌هایم با یك لكه چایی دیگر برایم قابل استفاده نیست چه رسد به اینكه كتاب‌ها را به او بسپارم و شلختگی‌اش. بعد دانشكده و روزهای خانه دانشجویی خیلی وقت بود خبرش را نداشتم. همیشه عادت داشت یكهو آفتابی می‌شد و همین آمدنش هم انصافا می‌چسبید به آدم.

 

اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران,رضا‌كیانیان

 

آخرین‌بار پارسال همین موقع‌ها بود كه به دفتر كار جدیدم آمد با گل و یك جعبه ناپلئونی مخصوص كه می‌دانست چقدر دوست دارم. لابه لای خنده‌ها و حرف‌های همیشگی و كل‌كل‌های سیاسی تكراری‌مان گفتم پسر تو خسته نشدی از این شغل پر از استرس و دیوانه‌كننده و ناامن. نمی‌خوای بری سراغ یك كار دیگه.

 

باز هم خندید و گفت بابا لامصب الان از قبل اوضاع بدتره.شرایط طوری نیست كه بی‌تفاوت باشیم. من هم كه كار دیگری بلد نیستم. این جمله آخر را كه می‌گفت می‌دانستم كه دوباره گیر افتاده در برزخ رفاقت و صداقت و دردسرهای پرسنلی‌اش. با خنده گفتم تو هیچ كارت مثل آدم نیست. من كه نفهمیدم شغل تو چیه اما خداییش خیلی مخت تاب داره. این جمله من را هزار بار شنیده و لبخند تحویلم داده‌است.

 

حالا آنقدر بعد از این همه سال رفاقت نزدیك هستیم به هم كه حرف چشم‌هایمان را بخوانیم و روی همین حساب بحث را ادامه نمی‌دهم و با ناپلئونی‌هایش از خودش پذیرایی می‌كنم.

 

حالا چند روز است كه حالم بدجور عوض شده‌است.عصر همان روزی كه تصاویرعملیات تروریستی تهران دنیا را شوكه كرده بود، هم شوكه بودم و هم غرق امیدواری و غرور.

 

عكس‌اش از زاویه‌ای كور با همان استیل ایستادن و انگشتر عقیق مرغوبش كه خیلی برایش عزیز است برای من شبیه یك تابلوی نقاشی چند لت است از روزهای دانشجویی تا الان. در اوج اضطراب اما مدام عكس‌اش را در كانال‌های خبری گوشی نگاه می‌كنم و با خودم می‌گویم این همه شجاعت برای نجات مردم نوبر است.آخه بی‌معرفت دانشكده، تو چقدر با معرفتی.

 

 

.bartarinha.ir
  • 9
  • 6
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
عبدالله دوم پادشاه اردن بیوگرافی عبدالله دوم پادشاه اردن به همراه عکس های خانواده اش

تاریخ تولد: ۳۰ ژانویه ۱۹۶۲ (۶۲ ساله)

محل تولد: عمان، اردن

سمت: پادشاه اردن (از سال ۱۹۹۹)

تاجگذاری: ۹ ژوئن ۲۰۰۰

ولیعهد: حسین بن عبدالله دوم

همسر: رانیا عبدالله (ازدواج ۱۹۹۳)

ادامه
شاه نعمت الله ولی شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه ایرانی

تاریخ تولد: ۱۴ ربیع الاول۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

نام های دیگر: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

پیشه: فلسفه و تصوف

مکتب: عارف و تصوف

آثار: شرح لمعات، رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی

ادامه
محمدرضا احمدی بیوگرافی محمدرضا احمدی؛ مجری و گزارشگری ورزشی تلویزیون

تاریخ تولد: ۵ دی ۱۳۶۱

محل تولد: تهران

حرفه: مجری تلویزیون

شروع فعالیت: سال ۱۳۸۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی حسابداری و تحصیل در رشته مدیریت ورزشی 

ادامه
رضا داوودنژاد بیوگرافی مرحوم رضا داوودنژاد

تاریخ تولد: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۵۹

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر

شروع فعالیت: ۱۳۶۵ تا ۱۴۰۲

تحصیلات: دیپلم علوم انسانی

درگذشت: ۱۳ فروردین ۱۴۰۳

ادامه
فرشید اسماعیلی بیوگرافی فرشید اسماعیلی فوتبالیست جوان ایرانی

تاریخ تولد: ۴ اسفند ۱۳۷۲

محل تولد: بندرلنگه، هرمزگان، ایران

حرفه: فوتبالیست

پست: هافبک هجومی

باشگاه کنونی: پیکان

قد: ۱ متر ۷۲ سانتی متر 

ادامه
رضا عطاران بیوگرافی رضا عطاران؛ ستاره سینمای کمدی ایران

تاریخ تولد: ۲۰ اردیبهشت ۱۳۴۷

محل تولد: مشهد

حرفه: بازیگر، کارگردان، فیلم‌نامه‌نویس، تدوین‌گر، خواننده

آغاز فعالیت: ۱۳۶۹ تا کنون

تحصیلات: دانشجوی انصرافی دانشکدهٔ هنرهای زیبای دانشگاه تهران 

ادامه
اسدالله شعبانی بیوگرافی اسدالله شعبانی شاعر و نویسنده آثار کودک

تاریخ تولد: ۴ تیر ۱۳۳۷

محل تولد: روستای بهادربیگ از توابع همدان

محل زندگی: تهران

حرفه: شاعر، نویسنده، منتقد ادبی، کارشناس بازنشسته کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان

تحصیلات: فارغ التحصیل رشته زبان و ادبیات فارسی

آثار: خرمن شعر خردسالان، جستاری پیرامون شعر کودک در ایران، قصهٔ امشب، پولک ماه، دختر باغ آرزو، پرسه‌های شبانه

ادامه
ابومنصور موفق هروی ابومنصور موفق هروی؛ پدر داروشناسی فارسی

مشهور به: موفق هروی

متولد : قرن چهارم

محل تولد: احتمالا هرات

حرفه: پزشک و داروشناس ایرانی

آثار: کتاب الابنیه عن حقایق الادویه

ادامه
آزیتا حاجیان بیوگرافی آزیتا حاجیان بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: ۲۱ دی ۱۱۳۶

محل تولد: ملایر

حرفه: بازیگر سینما، تلویزیون و تئاتر

تحصیلات: لیسانس بازیگری و کارگردانی تئاتر از دانشگاه هنر

سال های فعالیت: ۱۳۵۴ تاکنون

ادامه
دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی

دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی شهاب حسینی یکی از بهترین بازیگران سینمای ایران است که تا به حال در آثار فاخری مانند محیا، دلشکسته، شهرزاد و... به نقش آفرینی پرداخته است. این هنرمند در هر یک از هنرنمایی های خود دیالوگ های ماندگاری دارد که در ادامه این مقاله از سرپوش قصد داریم به بخشی از آنها اشاره کنیم. بیوگرافی کوتاه از شهاب حسینی سید شهاب الدین حسینی تنکابنی در ۱۴ بهمن ۱۳۵۲ در تهران به دنیا آمد. وی اصالتا تن کابنی است و تحصیلات عالیه خود را در رشته روانشناسی از دانشگاه تهران برای مهاجرت به کانادا ناتمام گذاشت. وی در سال ۱۳۷۳ با پریچهر قنبری ازدواج کرد و حاصل این پیوند دو فرزند پسر به نام های محمد امین و امیرعلی است. فعالیت هنری شهاب حسینی با تئاتر دانشجویی و سپس، گویندگی در رادیو شروع شد. از جمله جوایز این هنرمند می توان به موارد زیر اشاره کرد: - او برای بازی در شمعی در باد (۱۳۸۲) و رستگاری در هشت و بیست دقیقه (۱۳۸۳) نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد جشنواره فیلم فجر شد.  - حسینی در سال ۱۳۸۷ با بازی در فیلم سوپر استار جایزه سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فیلم فجر را دریافت کرد. -  او خرس نقره‌ای بهترین بازیگر مرد جشنواره بین‌المللی فیلم برلین ۲۰۱۱ را به‌همراه گروه بازیگران فیلم جدایی نادر از سیمین کسب کرد. - او در جشنواره فیلم کن ۲۰۱۶ نیز با ایفای نقش در فیلم فروشنده توانست جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره فیلم کن را به خود اختصاص بدهد. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی؛ درباره شهاب حسینی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی فیلم سینمایی دلشکسته در نقش امیرعلی: - هر کی ریــش گـذاشت مسلمـــون نیـست، هـــرکی پیـشونیش رو داغ کـــرد، مــرد خــدا نیست. - تو همه ی اعتقادا اشتباه میشه. همیشه ام یه عده گرگن تو لباس میش! -  من بنده آن دمم که ساقی گوید یک جام دگر بگیر و من نتوانم - ما فردا میایم خواستگاری، دیگه نمی خوام خواهرم باشی می خوام نفسم باشی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در فیلم دلشکسته سریال شهرزاد در نقش قباد: -شهرزاد نمی دونی بدون، من با تو چیزایی پیدا کردم که هیچوقت تو زندگیم نداشتم و نمی خوام از دستش بدم. - ما همه مهره های سوخته ایم که زیر دست بزرگ آقاییم. -  آره خب عمو جان حقیقت تلخه عموجان، شنیدنش همچین یه جاهایی از وجدان آدمو جز میده. -  میرم صاف وامیستم جلوی بزرگ آقا بش میگم بزرگ آقا من، زن من، خب؟! پا به ماهه! عین ۱۰-۱۲ ماهو میخوام بمونم ور دلش چی میگی شما؟ - قباد : فقط یه سوال، خیلی دلم می خواد جوابشو بدونم، تو هنوزم دلت باهاشه؟ شهرزاد : فراموشی زمان می بره، فقط فکر می کنم اگه من به هر دری زدم، و اونی نشد که می خواستم بشه، لابد قسمت خرافه نیست، هست واقعا - موقتیه این روزا شهرزاد، می گذره. این وسط تنها چیزی که مهمه اینه که من هنوز با همه ی وجودم دوست دارم. عاشقتم - قباد : سخته واسم دوری تو اینو بفهم، چطوری اینو بهت ثابت کنم؟ شهرزاد : دیر شده، برای ثابت کردنش خیلی خیلی دیر شده … حتی ملک جوانبخت هزار و یک شبم نبودی وگرنه من کم قصه و داستان به گوش تو نخوندم. عاشق بزدل عشقو هم زایل می کنه آقای قباد دیوانسالار -قباد : این کارو باهام نکن شهرزاد. اینطوری خردم نکن. من هنوز دوستت دارم، خیلی بیشتر از قبل. همه چیو خراب نکن شهرزاد : برو قباد، پشت سرتم دیگه نگاه نکن -  من چی کار به کسی داشتم، داشتم زندگیمو می کردم. با بدبختی خودم سر و کله می زدم. اصلا روحمم خبر داشت همچین کسی تو این دنیا زندگی می کنه؟ کی نشونم داد؟ شما. بعدشم که فرستادینم تو بهشت تازه می خواستم بفهمم زندگی یعنی چی؟ تازه طعمش داشت زیر دهنم مزه مزه می کرد که یقه مو گرفتین ترپ انداختینم وسط جهنم. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال شهرزاد سریال مدار صفر درجه در نقش حبیب پارسا: -تو را به جای همه دوست میدارم-تو را به خاطر عطر نان گرم برفی که اب میشود -برای بخشش اولین گناه-تو را برای دوست داشتن دوست میدارم-تو را به خاطر تمام کسانی که دوست نمیدارم دوست میدارم ...  - همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛همين  - مظفر:منوببخش ...یافراموش کن! حبیب:میبخشم...ولی فراموش نمیکنم!!!  -حبيب: فقط چرا فكر مي كنيد كه سفر اعزام ممكنه منتفي بشه؟ دكتر: اين مملكت پسرجان،سرزمين گسل و زلزله و پس لرزه است!آدم از فردا روزش - این و خداوند باید جواب بده ، باید جواب این سوال رو بده ! اگه تو این دنیا هیچ جایی برای آرامش وجود نداره ؛ و اگه تمام رویاهای ما از عشق ، عدالت و آزادی فقط ی خیال بیهودس! پس چرا ما رو آفرید ؟!... -ميدوني چيه تقي جان؟من بر خلاف مرحوم پدرم،ازسياست چيز زيادي نميدونم! همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛ همين دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال مدار صفر درجه سایر فیلم ها: -یه پایان تلخ بهتر از یه تلخی پایان ناپذیره ... (درباره الی) - میدونی برتر از عشق بی فرجام چیه؟فرجام بدون عشق... (برف روی شیروانی داغ) - من زندگی مو باختم حاج اقا منو از زندون می ترسونی؟برو از خدا بترس ... (جدای نادر از سیمین) - جنگ احساس مسولیته نه شلیکه گلوله ... (شوق پرواز) - هر چه تو اوج میگیری دنیا از دید تو بزرگتر می شود و تو از دید دنیا کوچکتر می شوی ... (شوق پرواز) - تو کویر ادم به خدا نزدیک تره چون اسمون به زمین نزدیک تره ... (پلیس جوان) - میدونی چیت حرص ادمو درمیاره؟اینکه حالت از من بده ولی حس واقعیتو بهم نمیگی خب چیه هر چی هست بیا به خودم بگو فکر میکنی چیزیمه؟فکر میکنی چون چیزیمه عرضه ندارم پس چون عرضه ندارم دیگه.....این منصفانه نیست چون من دارم سعی خودمو میکنم غلطی تا حالا نتونستم بکنم چون نمیتونم تمرکز کنم رو کاری ک باید بکنم نمیتونم تمرکز کنم چون همه ی وقتمو اون چرت وپرتا ی مزخرف و دغدغه های احمقانه پر کرده دانشکده ی مزخرف و شاگردای خنگ و... (پرسه در مه) گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش