جمعه ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۳
۲۱:۴۰ - ۲۲ تير ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۰۴۰۵۶۱۳
چهره ها در سینما و تلویزیون

گلایه‌های رضا توکلی، بازیگر تلویزیون و سینما

بی‌تفاوتی مسئولان سینما به گنجینه پیشکسوتان

اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران,رضا توکلی
رضا توکلی چهره‌ای آشنا برای مردم است و تماشاگران بازی‌های او را در تلویزیون و سینما به یاد دارند. از فعالیت بازیگری‌اش بیش از سه دهه می‌گذرد و او را در فیلم و سریال‌های مختلفی از جمله مردان آنجلس و مریم مقدس دیده‌ایم.

به گزارش جام جم، به بهانه تولد و ۵۷ سالگی این سینماگر خوش‌اخلاق با او گفت‌وگو کرده‌ایم؛ توکلی در این مصاحبه هم از کارآمدی تجربه در بازیگری می‌گوید و هم از لزوم توجه به پیشکسوت‌ها. همچنین از مسئولیت و تعهد اجتماعی چهره‌ها هم حرف می‌زند و این‌که خودش حاضر است از شهرتی که دارد به نفع حل مشکلات دوستان و آشنایان و مردم استفاده کند.

 

از حال و هوای ۵۷ سالگی برایمان بگویید؛ حالا که موهای سفیدتان بیشتر شده، چه نگاهی به زندگی دارید؟

اعتقادم این است که هر مقطعی از زمان، زیبایی‌های خاص خودش را دارد و باید به خاطر آن شاکر خدا بود. گذر عمر ارزشمند است، به دلیل این‌که آدم هرچقدر به بازنشستگی نزدیک و موهایش سفیدتر می‌شود، به تجاربش افزوده خواهد شد و نگاهش نسبت به زندگی عمیق تر می‌شود و دیگر آن برخوردهای گذشته را با افراد ندارد. برای همین می‌گویند باتجربه‌ها می‌توانند کنار جوانان آثاری را خلق کنند که ماندگار باشد.

 

چقدر این تجربه‌ها و گذر عمر به کمک بازیگر می‌آید؟

صد در صد به کار می‌آید، به‌رغم این‌که شرایط برای آدم‌های باتجربه مطلوب نیست، تجربه باعث می‌شود بازیگر در انتخاب نقش و ارائه پخته و کامل نقش بهتر عمل کند. ضمن این‌که کار نیکو کردن از پر کردن است، هرچقدر آدم کار می‌کند، باتجربه تر می‌شود و نگاه او نسبت به حرفه‌اش بهتر و تخصصی‌تر خواهد شد. به نظرم این خیلی ارزشمند است، اما این‌که چقدر مورد استفاده قرار می‌گیرد و تا چه حد می‌تواند رسالت انتقال آموخته‌ها و تجربیاتش به نسل جوان را انجام دهد، بحث دیگری می‌طلبد. واقعا چرا در مدارس ما از هنرمندان استفاده نمی‌شود؟ چون متاسفانه تشکیلات هنر و هنرمندان سازماندهی مناسبی ندارد و هنوز نواقص زیادی دارد. در مجموع تجربه، سازنده است و با خود تفکر، اندیشه، نگاه و قدرت دارد. کارگردان‌ها و تهیه‌کننده‌های سینما نباید به این تجارب در بازیگری بی‌اعتنا باشند.

 

نظرتان درباره نسل جوان بازیگری چیست؟

در سینمای ایران هم به تبع سینمای دنیا تغییراتی حاصل شده است. وقتی با دیگر همنسلان و همکارانم صحبت می‌کنم، موافق این هستم که جوان‌ها و علاقه‌مندان وارد حرفه بازیگری شوند و توانایی‌های خود را نشان دهند اما این ورود سازماندهی و مدیریت می‌خواهد. به نظرم همه جوان‌های مستعدی که وارد بازیگری می‌شوند باید آموزش رفتار حرفه‌ای ببینند. بچه‌هایی را که در این سال‌ها وارد این حرفه شده‌اند خیلی خوب و موفق می‌بینم. البته جاهایی نواقصی وجود دارد که با تمرین و کار کردن و تجربه برطرف خواهد شد.

 

در کارهایی که با جوان‌ها می‌کنم، همیشه تلاشم بر دیده شدن آنهاست، چون تماشاگر مرا در این سال‌ها دیده است. همین چند روز پیش یکی از من پرسید برای چه بازیگر شدی؟ من هم گفتم بازیگری را برای این انتخاب کردم که به درد دوستان و آشنایان و مردم بخورم. یک وقتی به آقای حسین زندباف (تدوینگر فیلمم، «سگ‌های پوشالی») گفتم اگر روزی احساس کردی در جایی یا اداره‌ای من به دردت می‌خورم، بیا مرا ببر! من بازیگر شده‌ام تا به کمک شما و کسانی بیایم که برایم زحمت کشیده‌اند. به کسانی کمک کنم که پای من ایستادند. این روابط انسانی و پای هم ایستادن‌ها زیباست، اگر نایستیم خودمان ضرر می‌کنیم. من برای خیلی‌ها زحمت کشیدم، از جمله آقای احمدرضا درویش (کارگردان سینما)، اما حتی به اندازه یک قدم هم از او توقع ندارم. زمانی به خاطر رفاقتمان فعالیت‌هایی برای او کردم و برای فیلمنامه «خانه شغال» او کارهایی کردم، بااین‌که او بعدها برای بازیگری اصلا سراغ من هم نیامد. ضمن این‌که اصلا نیاز ندارم که ایشان برای بازیگری سراغم بیاید یا نیاید. اما به عنوان رفاقت و بی‌هیچ توقعی همیشه کار خود را کرده‌ام.

 

احتمالا به خاطر همین روحیه هم است که همواره حضور پررنگی در فعالیت‌های فرهنگی و اجتماعی مثل درختکاری و کمک به مستضعفان دارید.

بله، چرا که نه؟ به خاطر همین موسفیدشدن و باتجربه ترشدن است. شما به عنوان مثال بازی مرا در «مردان آنجلس» و آن بالای کوه ببینید. در بازی ام نواقصی داشتم که در سالیان بعد و بازی‌های دیگر آنها را برطرف کردم. اینجا ممکن است این سوال پیش بیاید که چرا در سینمای ما کمتر از پیشکسوت‌ها استفاده می‌شود؟ جواب این است که بعضی از کارگردان‌ها دوست ندارند بالاتر از خودشان را ببینند. در حالی‌که اتفاقا مردم تشنه دیدن هنرمندان باتجربه سینما هستند. مگر یک آدم ۶۰ساله نمی‌تواند عاشق شود؟ مگر آدم‌هایی در این سن و بالاتر در زندگی واقعی درگیر ماجراهای مختلف نمی‌شوند؟ پس چرا چنین نقش‌هایی برای بازیگران پیشکسوت ما نوشته نمی‌شود تا آنها را بازی کنند. رابرت دنیرو بیش از ۷۰ سال دارد، اما هنوز دنیا برای بازیگری اش دست می‌زند، چون آنجا پای او ایستاده‌اند. مسئولان فرهنگی ما باید نگاه تازه‌ای به گنجینه پیشکسوتان داشته باشند. فیلمسازان متبحر ما هم باید به این موضوع فکر کنند و برای تنوع بخشی به بازیگری سینما به همه بازیگران توجه داشته باشند و فقط به یک سری بازیگر خاص اکتفا نکنند. آیا تا به حال دیده اید بازیگرانی مثل دنیرو و آل پاچینو سه فیلم همزمان در اکران داشته باشند؟ اما این اتفاق در سینمای ایران می‌افتد، آن هم نه درباره بازیگرانی در حد و اندازه این بازیگران بلکه در رده‌های بسیار پایین‌تر.

 

این حسن اخلاق شما از کجا می‌آید؟

عشق من این مردم هستند و ادا هم درنمی آورم. از بچگی همین‌طوری بودم. یک بازیگر متعلق به مردم است. من این ارتباط را دوست دارم. به خداوندی خدا هرکاری که از دستم بربیاید برای این مردم انجام می‌دهم. در این زمینه خاطره بامزه‌ای دارم؛ یک بار جایی روی صحنه رفتم و گفتم جایزه من به شما جوانانی که فیلم کوتاه می‌سازید این است که مجانی در دو فیلم شما بازی می‌کنم. آقا بعد از این جمله جوانان فک مرا پایین آوردند و تا الان من ۲۰ فیلم کوتاه را مجانی بازی کردم و یک تکه نان بربری هم ندادند بخوریم! (می‌خندد) بعد از این در این زمینه توبه کردم و گفتم دیگر سراغ من نیایید.

 

به نظر می‌رسد باتوجه به تعداد زیادی فیلم که در سینما بازی کرده‌اید، بیشتر دلبسته تلویزیون هستید و تعداد سریال‌هایتان بیش از فیلم‌های سینمایی است.

اتفاقا مرا برای بازی در نقش اصلی «خیلی دور خیلی نزدیک» به آقای رضا میرکریمی معرفی کردند. ایشان هم گفته بود من بازی توکلی را خیلی دوست دارم و متفاوت بازی می‌کند. به او بگویید بیاید. اما به آقای میرکریمی می‌گویند توکلی تلویزیونی است. میرکریمی هم می‌گوید مگر تلویزیونی و سینمایی داریم؟ به او می‌گویند بله، شما باید بازیگر سینما بیاورید. بالاخره کارگردان را متقاعد می‌کنند این اتفاق نیفتد و آقای مسعود رایگان این نقش را بازی کرد که برای من بسیار قابل احترام است. این اتفاق در چند فیلم برای من افتاده و بااین‌که کارگردان مرا می‌خواست، درنهایت حضورم در آن کارها منتفی شد.

 

جالب اینجاست وسط فیلمبرداری خیلی دور خیلی نزدیک آقای میرکریمی متوجه می‌شود که اطلاعات نادرستی به او داده‌اند. خودش با من تماس گرفت و گفت آقای توکلی دوست دارم در فیلم من امضای کوچکی داشته باشی. من هم گفتم چشم و قبول کردم نقش دیگری بازی کنم. قرار بود در دو سه سکانس حضور داشته باشم که خودم به آقای میرکریمی گفتم دو سکانس اضافه است. مرا بغل کرد و گفت تا الان ندیدم بازیگری بگوید دو سکانس اضافه است. من به این دلیل گفتم که احساس کردم تعلیق قصه در این‌صورت زیباتر می‌شود. به هرحال اگر من آن نقش را بازی می‌کردم، زندگی‌ام عوض می‌شد. ضمن این‌که این را بگویم تلویزیون خیلی برای ما زحمت کشید و ما از قدیم با بچه‌های تلویزیون رفاقت و همکاری داشتیم، اما به نظرم نباید بگوییم بازیگر تلویزیونی و بازیگر سینمایی و اصلا نباید آنها را تفکیک کنیم. هنرمندان این مملکت پای یک سفره و زیر یک سقف هستند. همه آنها مثل سربازان هنری می‌مانند که به این مردم خدمت می‌کنند.

 

سوال توکلی از وزیر بهداشت

من اهل گلایه نیستم، اما آدم بعضی چیزها را که در جامعه می‌بیند ناراحت می‌شود. آمپول دیابت با نام ویکتوزا وارد کردند، اما آن را بیمه نکرده بودند. بعد از مدت‌ها که بیماران دیابتی آن را خریده‌اند و زده‌اند. بتازگی آن را بیمه کردند. وقتی پیش دکتر می‌روی، روی نسخه می‌نویسد انسولین همراه با ویکتوزا. اما وقتی برای گرفتن دارو مراجعه می‌کنی، می‌گویند یا باید انسولین تحت پوشش بیمه قراربگیرد یا ویکتوزا. آیا این بازی‌که سر بیماران دیابتی یا بیماران سرطانی درمی‌آورند، درست است؟ من به عنوان هنرمند وظیفه دارم دغدغه مردم را هم بگویم، چون آنها تریبون ندارند. واقعا کارمند بازنشسته‌ای که حقوقش یک میلیون تومان نمی‌شود، چطور می‌تواند هفته‌ای حدود ۷۰۰ هزار تومان پول آمپول بدهد؟ همین امروز رفتم برای یک بنده خدایی آمپول ویتکوزای آزاد را به قیمت ۶۹۰ هزار تومان خریدم. این فرد انسولین را هم از طریق بیمه گرفت، درحالی‌که این دو آمپول را باید با هم بزند. اگر این دو با هم زده نشود، بیمار دیالیزی می‌شود و چشم و پایش را از دست می‌دهد. سوالم از وزیر بهداشت و مسئول بیمه این است که چرا همه داروها را بیمه نمی‌کنید تا مشکل خیلی‌ها حل شود؟ جان انسان‌های زیادی به این دلیل در خطر است. آیا درست است که برخی جیب‌هایشان را به قیمت جان آدم‌ها پر کنند؟

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

  • 14
  • 3
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
عبدالله دوم پادشاه اردن بیوگرافی عبدالله دوم پادشاه اردن به همراه عکس های خانواده اش

تاریخ تولد: ۳۰ ژانویه ۱۹۶۲ (۶۲ ساله)

محل تولد: عمان، اردن

سمت: پادشاه اردن (از سال ۱۹۹۹)

تاجگذاری: ۹ ژوئن ۲۰۰۰

ولیعهد: حسین بن عبدالله دوم

همسر: رانیا عبدالله (ازدواج ۱۹۹۳)

ادامه
محمدرضا احمدی بیوگرافی محمدرضا احمدی؛ مجری و گزارشگری ورزشی تلویزیون

تاریخ تولد: ۵ دی ۱۳۶۱

محل تولد: تهران

حرفه: مجری تلویزیون

شروع فعالیت: سال ۱۳۸۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی حسابداری و تحصیل در رشته مدیریت ورزشی 

ادامه
رضا داوودنژاد بیوگرافی مرحوم رضا داوودنژاد

تاریخ تولد: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۵۹

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر

شروع فعالیت: ۱۳۶۵ تا ۱۴۰۲

تحصیلات: دیپلم علوم انسانی

درگذشت: ۱۳ فروردین ۱۴۰۳

ادامه
رضا عطاران بیوگرافی رضا عطاران؛ ستاره سینمای کمدی ایران

تاریخ تولد: ۲۰ اردیبهشت ۱۳۴۷

محل تولد: مشهد

حرفه: بازیگر، کارگردان، فیلم‌نامه‌نویس، تدوین‌گر، خواننده

آغاز فعالیت: ۱۳۶۹ تا کنون

تحصیلات: دانشجوی انصرافی دانشکدهٔ هنرهای زیبای دانشگاه تهران 

ادامه
اسدالله شعبانی بیوگرافی اسدالله شعبانی شاعر و نویسنده آثار کودک

تاریخ تولد: ۴ تیر ۱۳۳۷

محل تولد: روستای بهادربیگ از توابع همدان

محل زندگی: تهران

حرفه: شاعر، نویسنده، منتقد ادبی، کارشناس بازنشسته کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان

تحصیلات: فارغ التحصیل رشته زبان و ادبیات فارسی

آثار: خرمن شعر خردسالان، جستاری پیرامون شعر کودک در ایران، قصهٔ امشب، پولک ماه، دختر باغ آرزو، پرسه‌های شبانه

ادامه
ابومنصور موفق هروی ابومنصور موفق هروی؛ پدر داروشناسی فارسی

مشهور به: موفق هروی

متولد : قرن چهارم

محل تولد: احتمالا هرات

حرفه: پزشک و داروشناس ایرانی

آثار: کتاب الابنیه عن حقایق الادویه

ادامه
آزیتا حاجیان بیوگرافی آزیتا حاجیان بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: ۲۱ دی ۱۱۳۶

محل تولد: ملایر

حرفه: بازیگر سینما، تلویزیون و تئاتر

تحصیلات: لیسانس بازیگری و کارگردانی تئاتر از دانشگاه هنر

سال های فعالیت: ۱۳۵۴ تاکنون

ادامه
رید هستینگز بیوگرافی رید هستینگز؛ امپراطور محتوا و نتفلیکس

تاریخ تولد: ۸ اکتبر ۱۹۶۰

محل تولد: بوستون، ماساچوست، ایالات متحده آمریکا

حرفه: کارآفرین، مدیر ارشد اجرایی

شناخته شده برای: بنیانگذار نتفلیکس

تحصیلات: فارغ التحصیل دانشگاه استنفورد

دارایی: ۹/۴ میلیارد دلار

ادامه
احسان قربان زاده بیوگرافی احسان قربان زاده؛ خواننده تازه کار موسیقی پاپ ایران

محل زندگی: تهران 

ملیت: ایرانی

حرفه: خواننده

سبک: پاپ و سنتی ایرانی

ساز: تنبک، باغلاما و گیتار

ادامه
دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی

دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی شهاب حسینی یکی از بهترین بازیگران سینمای ایران است که تا به حال در آثار فاخری مانند محیا، دلشکسته، شهرزاد و... به نقش آفرینی پرداخته است. این هنرمند در هر یک از هنرنمایی های خود دیالوگ های ماندگاری دارد که در ادامه این مقاله از سرپوش قصد داریم به بخشی از آنها اشاره کنیم. بیوگرافی کوتاه از شهاب حسینی سید شهاب الدین حسینی تنکابنی در ۱۴ بهمن ۱۳۵۲ در تهران به دنیا آمد. وی اصالتا تن کابنی است و تحصیلات عالیه خود را در رشته روانشناسی از دانشگاه تهران برای مهاجرت به کانادا ناتمام گذاشت. وی در سال ۱۳۷۳ با پریچهر قنبری ازدواج کرد و حاصل این پیوند دو فرزند پسر به نام های محمد امین و امیرعلی است. فعالیت هنری شهاب حسینی با تئاتر دانشجویی و سپس، گویندگی در رادیو شروع شد. از جمله جوایز این هنرمند می توان به موارد زیر اشاره کرد: - او برای بازی در شمعی در باد (۱۳۸۲) و رستگاری در هشت و بیست دقیقه (۱۳۸۳) نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد جشنواره فیلم فجر شد.  - حسینی در سال ۱۳۸۷ با بازی در فیلم سوپر استار جایزه سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فیلم فجر را دریافت کرد. -  او خرس نقره‌ای بهترین بازیگر مرد جشنواره بین‌المللی فیلم برلین ۲۰۱۱ را به‌همراه گروه بازیگران فیلم جدایی نادر از سیمین کسب کرد. - او در جشنواره فیلم کن ۲۰۱۶ نیز با ایفای نقش در فیلم فروشنده توانست جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره فیلم کن را به خود اختصاص بدهد. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی؛ درباره شهاب حسینی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی فیلم سینمایی دلشکسته در نقش امیرعلی: - هر کی ریــش گـذاشت مسلمـــون نیـست، هـــرکی پیـشونیش رو داغ کـــرد، مــرد خــدا نیست. - تو همه ی اعتقادا اشتباه میشه. همیشه ام یه عده گرگن تو لباس میش! -  من بنده آن دمم که ساقی گوید یک جام دگر بگیر و من نتوانم - ما فردا میایم خواستگاری، دیگه نمی خوام خواهرم باشی می خوام نفسم باشی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در فیلم دلشکسته سریال شهرزاد در نقش قباد: -شهرزاد نمی دونی بدون، من با تو چیزایی پیدا کردم که هیچوقت تو زندگیم نداشتم و نمی خوام از دستش بدم. - ما همه مهره های سوخته ایم که زیر دست بزرگ آقاییم. -  آره خب عمو جان حقیقت تلخه عموجان، شنیدنش همچین یه جاهایی از وجدان آدمو جز میده. -  میرم صاف وامیستم جلوی بزرگ آقا بش میگم بزرگ آقا من، زن من، خب؟! پا به ماهه! عین ۱۰-۱۲ ماهو میخوام بمونم ور دلش چی میگی شما؟ - قباد : فقط یه سوال، خیلی دلم می خواد جوابشو بدونم، تو هنوزم دلت باهاشه؟ شهرزاد : فراموشی زمان می بره، فقط فکر می کنم اگه من به هر دری زدم، و اونی نشد که می خواستم بشه، لابد قسمت خرافه نیست، هست واقعا - موقتیه این روزا شهرزاد، می گذره. این وسط تنها چیزی که مهمه اینه که من هنوز با همه ی وجودم دوست دارم. عاشقتم - قباد : سخته واسم دوری تو اینو بفهم، چطوری اینو بهت ثابت کنم؟ شهرزاد : دیر شده، برای ثابت کردنش خیلی خیلی دیر شده … حتی ملک جوانبخت هزار و یک شبم نبودی وگرنه من کم قصه و داستان به گوش تو نخوندم. عاشق بزدل عشقو هم زایل می کنه آقای قباد دیوانسالار -قباد : این کارو باهام نکن شهرزاد. اینطوری خردم نکن. من هنوز دوستت دارم، خیلی بیشتر از قبل. همه چیو خراب نکن شهرزاد : برو قباد، پشت سرتم دیگه نگاه نکن -  من چی کار به کسی داشتم، داشتم زندگیمو می کردم. با بدبختی خودم سر و کله می زدم. اصلا روحمم خبر داشت همچین کسی تو این دنیا زندگی می کنه؟ کی نشونم داد؟ شما. بعدشم که فرستادینم تو بهشت تازه می خواستم بفهمم زندگی یعنی چی؟ تازه طعمش داشت زیر دهنم مزه مزه می کرد که یقه مو گرفتین ترپ انداختینم وسط جهنم. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال شهرزاد سریال مدار صفر درجه در نقش حبیب پارسا: -تو را به جای همه دوست میدارم-تو را به خاطر عطر نان گرم برفی که اب میشود -برای بخشش اولین گناه-تو را برای دوست داشتن دوست میدارم-تو را به خاطر تمام کسانی که دوست نمیدارم دوست میدارم ...  - همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛همين  - مظفر:منوببخش ...یافراموش کن! حبیب:میبخشم...ولی فراموش نمیکنم!!!  -حبيب: فقط چرا فكر مي كنيد كه سفر اعزام ممكنه منتفي بشه؟ دكتر: اين مملكت پسرجان،سرزمين گسل و زلزله و پس لرزه است!آدم از فردا روزش - این و خداوند باید جواب بده ، باید جواب این سوال رو بده ! اگه تو این دنیا هیچ جایی برای آرامش وجود نداره ؛ و اگه تمام رویاهای ما از عشق ، عدالت و آزادی فقط ی خیال بیهودس! پس چرا ما رو آفرید ؟!... -ميدوني چيه تقي جان؟من بر خلاف مرحوم پدرم،ازسياست چيز زيادي نميدونم! همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛ همين دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال مدار صفر درجه سایر فیلم ها: -یه پایان تلخ بهتر از یه تلخی پایان ناپذیره ... (درباره الی) - میدونی برتر از عشق بی فرجام چیه؟فرجام بدون عشق... (برف روی شیروانی داغ) - من زندگی مو باختم حاج اقا منو از زندون می ترسونی؟برو از خدا بترس ... (جدای نادر از سیمین) - جنگ احساس مسولیته نه شلیکه گلوله ... (شوق پرواز) - هر چه تو اوج میگیری دنیا از دید تو بزرگتر می شود و تو از دید دنیا کوچکتر می شوی ... (شوق پرواز) - تو کویر ادم به خدا نزدیک تره چون اسمون به زمین نزدیک تره ... (پلیس جوان) - میدونی چیت حرص ادمو درمیاره؟اینکه حالت از من بده ولی حس واقعیتو بهم نمیگی خب چیه هر چی هست بیا به خودم بگو فکر میکنی چیزیمه؟فکر میکنی چون چیزیمه عرضه ندارم پس چون عرضه ندارم دیگه.....این منصفانه نیست چون من دارم سعی خودمو میکنم غلطی تا حالا نتونستم بکنم چون نمیتونم تمرکز کنم رو کاری ک باید بکنم نمیتونم تمرکز کنم چون همه ی وقتمو اون چرت وپرتا ی مزخرف و دغدغه های احمقانه پر کرده دانشکده ی مزخرف و شاگردای خنگ و... (پرسه در مه) گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش