شنبه ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۳
۱۴:۳۹ - ۱۳ مرداد ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۰۵۰۳۰۸۲
چهره ها در سینما و تلویزیون

علی نصیریان:

ادبیاتی غنی داریم اما نمی‌گذارند

اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران,علی نصیریان
«سانسور اجازه اندیشیدن نمی‌دهد. تمام مشکل ما این است که سانسور اجازه اندیشیدن به ما نمی‌دهد. نمی‌گذارد فکر نکنیم. ما را در چارچوبی نگه می‌دارد و نمی‌گذارد ذهنمان باز شود، بخوانیم،‌ ببینیم و انتخاب کنیم. در نتیجه فضای کار هنری هوای تازه ندارد. این هوای تازه مستلزم گفت‌وگو، نوشتن و نگاه است که متاسفانه نداریم. ما خیلی عقبیم.»

به گزارش ایسنا، هفته‌نامه صدا گفت‌وگویی با علی نصیریان درباره‌ تئاتر ایرانی، سانسور و نقش‌هایی که انتخاب می‌کند، ترتیب داده است.

 

این هفته‌نامه نوشت: «گفت‌وگو با علی نصیریان راحت نیست. هم کم‌حرف است هم ترجیح می‌دهد که متمرکز روی کارش باشد و در آن اختلالی ایجاد نکند. کار وقتی سخت می‌شود که بدانیم او هر شب روی سن تئاتر شهر می‌رود و در نمایشی بازی می‌کند. او مدتی است که در نمایش «اعتراف» به کارگردانی شهاب حسینی حاضر شده ولی گفت‌وگوی ما فقط درباره این نمایش نیست.

 

نصیریان کلی از «اولین‌ها»ی تئاتر ایران را به خودش اختصاص داده: «اولین کسی که تئاتر ایرانی را اجرا کرده، «اولین» کسی که نمایش سنتی را به شکل مدرن روی صحنه آورده، «اولین» کسی که از داستان‌های صادق هدایت برای نمایش اقتباس کرده.

 

با این همه آن‌ قدر بی‌هیاهو و بی‌ سر و صدا و بی‌حاشیه کار کرده است که حالا کمتر کسی از این همه جلال و جبروت خبر دارد. گفت‌وگوی ما با بحث درباره خود او و انزوایش شروع شد و بعد به تاریخ رسید و در آخر به انتخاب‌هایش در بازیگری. مصاحبه‌ای که درست قبل از اجرای تئاترش در سالن اصلی تئاتر شهر انجام شد.

 

بخش‌هایی از این گفت وگوی بلند را با هم می‌خوانیم:

 

-  گفت‌وگوها همه شبیه هم است و چیز تازه‌ای در آنها گفته نمی‌شود. گفت‌وگو باید برای خواننده جذاب باشد اما همه مصاحبه‌ها تکرار این است که از کجا شروع کردی، یا با چه کسانی کار کردی.

 

-  کسی که کار هنری می‌کند، همان کارش بیان‌کننده تمایلات، استعداد، نیرو و انرژی اوست. توضیح دادن درباره‌ اینها مثل نوشتن زیرنویس برای آثار هنری است که به نظر من لزومی ندارد.

 

-  من اصلا از حاشیه خوشم نمی‌آید. معتقدم کسی که کار هنری می‌کند، باید تنها به کارش بپردازد و از هر حاشیه‌ای دوری کند.

 

-  من این تلخی، دور بودن و انزواطلبی را انکار نمی‌کنم و آن را قبول دارم. خودم می‌دانم که اصولا آدم اجتماعی نیستم و منزوی‌ام.

 

-  بخشی از این تلخی از شخصیت و کاراکتر من می‌آید؛ از کودکی‌ام. من تنها فرزند خانواده‌ام بودم و هیچ هم‌بازی‌ نداشتم. مقدار زیادی از این تلخی مربوط به زندگی گذشته‌ام است؛ مربوط به کودکی و نوجوانی‌ام که با فقر و نداری و درس‌ خواندن و جان کندن گذشته.

 

دورانی که بیماری و بیکاری و فقر بیداد می‌کرد. دوره اشغال ایران. آن وقت‌ها نان گیر نمی‌آمد و مردم آب خوردن نداشتند. بیماری و بی‌کاری پدرم شرایط ما را سخت‌تر هم کرد. واقعاً دوره‌ سختی بود. چطور آدم می‌تواند این‌ها را ببیند و تلخ نشود؟

 

-  معلمی داشتم که به من می‌گفت تو چرا این ‌قدر تلخ می‌نویسی؟ این همه زیبایی، این همه گل ‌و ‌درخت. این‌ها را هم ببینید. او نمی‌توانست تصور کند که در دید من چه‌ چیزهایی تأثیر می‌گذارد.

 

-  تئاتر ایرانی از طرف امیرحسین جهانبگلو مطرح شد. بعد او جلال آل‌احمد هم این را گفت.

 

-  داستان‌های زیادی خواندم که آنها را دوست داشتم. از کارهای گلشیری و دولت‌آبادی آثاری خواندم که برایم جذاب بوده اما بعضی موقع‌ها متن‌هایی است که نمی‌شود آنها را اجرا کرد.

 

-   یکی از مواردی که می‌توانیم از آنها در سینما و تئاتر خیلی استفاده کنیم اما متاسفانه نظام سانسور مجال نمی‌دهد، اقتباس از ادبیات است. ما داستان‌های خیلی خوب و ادبیات غنی‌ای داریم اما نمی‌گذارند.

 

-  اوایل انقلاب مهرجویی می‌خواست «همسایه‌ها»ی احمد محمود را کار کند حتی پنج، شش اپیزودش را هم برای سریال نوشت اما نگذاشتند. خیلی هم متن جذاب و گیرایی بود.

 

-  سانسور اجازه اندیشیدن نمی‌دهد. تمام مشکل ما این است که سانسور اجازه اندیشیدن به ما نمی‌دهد. نمی‌گذارد فکر نکنیم. ما را در چارچوبی نگه می‌دارد و نمی‌گذارد ذهنمان باز شود، بخوانیم،‌ ببینیم و انتخاب کنیم. در نتیجه فضای کار هنری هوای تازه ندارد. این هوای تازه مستلزم گفت‌وگو، نوشتن و نگاه است که متاسفانه نداریم. ما خیلی عقبیم.

 

-  بیضایی دستیار کارگردان در گروه آقای رشیدی بود. در «ریچارد سوم» و «آنتیگونه» و نمایش‌هایی که آقای رشیدی اجرا می‌کرد، دستیاری می‌کرد و بعد خودش نمایشنامه نوشت و جدا شد رفت.

 

-  با آقای رشیدی در چند نمایش کار کردم اما با آقای سمندریان پیش نیامد. با آقای رشیدی در «ریچارد سوم»، «آنتیگون» و چند نمایش تلویزیونی کار کردم که بعضی وقت‌ها در تلویزیون من کارگردانی می‌کردم و بعضی وقت‌ها ایشان.

 

-  من نمایشنامه‌نویس نبودم و نیستم. الان هم ادعایی در این زمینه ندارم. اگر هم می‌نوشتم برای کار خودم بوده.

-  دغدغه نوشتن نداشتم، چون تمام تمرکز من روی اجرا بود. در واقع می‌نوشتم تا خودم اجرا کنم. همه متن‌هایی که می‌نوشتم را هم خودم اجرا می‌کردم. یک جور اتودهایی بود برای اجرا. کارهایی بود که دوست داشتم خودم انجام بدهم و کسی نبود که آن ایده‌ها را بنویسد.

 

-  برای من جذابیت نقش در پیچیدگی‌اش است. در زیر و بم‌ها و متفاوت بودنش است. نقش‌هایی را که یک لایه و یک دست و صاف ‌و مستقیم باشند، دوست ندارم. نقش منفی و مثبت یا کمدی، جدی یا تراژیک برای من مطرح نیست.

 

شخصیت باید برای من شخصیت جذابی باشد. مثلا من از خاخام «شکارچی شنبه» خیلی خوشم می‌آمد. این شخصیت را دوست داشتم برای ‌این که خیلی پیچیده بود و زیر و بم داشت. یا مثلا قاضی شارح که یکدست و یکنواخت نبود.

 

-  خب اصولا من فکر می‌کنم،‌ بازیگر در عین حال که بازیگر است خودش یک نویسنده است، بازیگر یک خلاق است. این طور نیست که بگوییم این متن است و این هم نظر کارگردان و باید همین طور اجرا شود. بازیگر نقش نویسنده را دارد. یعنی ما یک نویسنده داریم که متن را می‌نویسد، کارگردان آن متن را یک‌بار دیگر می نویسد و بازیگر هم آن را از نو می‌نویسد.

 

حتی تماشاگر هم در برخورد با اثر، متن را برای خودش تنظیم می‌کند و می‌نویسد. برای همین هم هر بازیگری وجودش و شخصیت‌اش را در بازی‌اش ارائه می‌دهد. ما داریم تظاهر می‌کنیم و حس ما واقعی نیست به همین دلیل می‌گویند سینما دروغ است.

 

تئاتر هم دروغ است اما ما می‌خواهیم این قصه و دروغ را باورپذیر کنیم. یعنی داستان را واقعی جلوه دهیم. تمام تکنیک‌هایی که به ما می‌آموزند برای این است که ما بتوانیم با امکانات جسمی، صدا،‌ بدن، احساس و عواطف این شخصیت را گونه‌ای واقعی تظاهر کنیم تا واقعی به نظر برسد و باورپذیر باشد. ‌کار بازیگر همین است.

 

هر بازیگری در بازی‌اش بخشی از وجود و شخصیت خودش را ارائه می‌دهد منتهی ما سعی می‌کنیم به روانشناسی رفتاری، خاستگاه، زبان، فرهنگ، رفتار، احساس و عواطف آن کاراکتر نزدیک شویم و تظاهر کنیم. اساس کار ما بر تقلید است. این تقلید ناشیانه و خام نیست و هرچه بهتر باشد آن بازیگر بهتر می‌تواند آن کاراکتر را قابل قبول واقعی جلوه دهد.

 

-  تماشاگر مارلون براندو را در «پدرخوانده» دوست ‌دارد. با این که می‌داند او کسی است که آدم‌ها را می‌کشد و جز مافیاست ولی او شخصیتی منفی نیست. به این دلیل که براندو آن‌ قدر این شخصیت را جذاب و گیرا ارائه داده که آدم شیفته‌اش می‌شود. بعضی از کاراکترهایی که من بازی کرده‌ام این خصوصیت را دارند.

 

-   با آقای شهاب حسینی هم در سریال «شهرزاد» آشنا شدم قبل از آن نمی‌شناختمشان و با ایشان کار نکرده بودم. از فرهنگ، ادب، سلوک، رفتار و نگاهش خیلی خوشم آمده بود.

 

 

  • 16
  • 4
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
علی عسکری بیوگرافی علی عسکری سیاستمدار ایرانی

تاریخ تولد: ۱۳۳۷

محل تولد: دهق، اصفهان

حرفه: سیاستمدار، نظامی، مدیر ارشد اجرایی، مدیر عامل شرکت صنایع پتروشیمی خلیج فارس

آغاز فعالیت: ۱۳۶۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی مهندسی برق - الکترونیک، کارشناسی ارشد مدیریت، دکتری مهندسی صنایع - سیستم و بهره‌وری

ادامه
عبدالله دوم پادشاه اردن بیوگرافی عبدالله دوم پادشاه اردن به همراه عکس های خانواده اش

تاریخ تولد: ۳۰ ژانویه ۱۹۶۲ (۶۲ ساله)

محل تولد: عمان، اردن

سمت: پادشاه اردن (از سال ۱۹۹۹)

تاجگذاری: ۹ ژوئن ۲۰۰۰

ولیعهد: حسین بن عبدالله دوم

همسر: رانیا عبدالله (ازدواج ۱۹۹۳)

ادامه
مینا ساداتی بیوگرافی مینا ساداتی بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: ۱۰ آذر ۱۳۶۰

محل تولد: کاشان، ایران

حرفه: بازیگر سینما، تلویزیون

تحصیلات: فوق لیسانس گرافیک از دانشگاه هنرهای زیبای تهران

آغاز فعالیت: ۱۳۸۶ تاکنون

ادامه
شاه نعمت الله ولی شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه ایرانی

تاریخ تولد: ۱۴ ربیع الاول۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

نام های دیگر: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

پیشه: فلسفه و تصوف

مکتب: عارف و تصوف

آثار: شرح لمعات، رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی

ادامه
محمدرضا احمدی بیوگرافی محمدرضا احمدی؛ مجری و گزارشگری ورزشی تلویزیون

تاریخ تولد: ۵ دی ۱۳۶۱

محل تولد: تهران

حرفه: مجری تلویزیون

شروع فعالیت: سال ۱۳۸۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی حسابداری و تحصیل در رشته مدیریت ورزشی 

ادامه
رضا داوودنژاد بیوگرافی مرحوم رضا داوودنژاد

تاریخ تولد: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۵۹

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر

شروع فعالیت: ۱۳۶۵ تا ۱۴۰۲

تحصیلات: دیپلم علوم انسانی

درگذشت: ۱۳ فروردین ۱۴۰۳

ادامه
مائوریستو موتا پائز بیوگرافی مائوریسیو موتا پائز؛ سرمربی والیبال

تاریخ تولد: ۲۶ مه ۱۹۶۳

محل تولد: ریو دو ژانیرو، برزیل

ملیت: فرانسه

حرفه: سرمربی والیبال

آغاز فعالیت: سال ۱۹۹۴ تاکنون

ادامه
فرشید اسماعیلی بیوگرافی فرشید اسماعیلی فوتبالیست جوان ایرانی

تاریخ تولد: ۴ اسفند ۱۳۷۲

محل تولد: بندرلنگه، هرمزگان، ایران

حرفه: فوتبالیست

پست: هافبک هجومی

باشگاه کنونی: پیکان

قد: ۱ متر ۷۲ سانتی متر 

ادامه
رضا عطاران بیوگرافی رضا عطاران؛ ستاره سینمای کمدی ایران

تاریخ تولد: ۲۰ اردیبهشت ۱۳۴۷

محل تولد: مشهد

حرفه: بازیگر، کارگردان، فیلم‌نامه‌نویس، تدوین‌گر، خواننده

آغاز فعالیت: ۱۳۶۹ تا کنون

تحصیلات: دانشجوی انصرافی دانشکدهٔ هنرهای زیبای دانشگاه تهران 

ادامه
دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی

دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی شهاب حسینی یکی از بهترین بازیگران سینمای ایران است که تا به حال در آثار فاخری مانند محیا، دلشکسته، شهرزاد و... به نقش آفرینی پرداخته است. این هنرمند در هر یک از هنرنمایی های خود دیالوگ های ماندگاری دارد که در ادامه این مقاله از سرپوش قصد داریم به بخشی از آنها اشاره کنیم. بیوگرافی کوتاه از شهاب حسینی سید شهاب الدین حسینی تنکابنی در ۱۴ بهمن ۱۳۵۲ در تهران به دنیا آمد. وی اصالتا تن کابنی است و تحصیلات عالیه خود را در رشته روانشناسی از دانشگاه تهران برای مهاجرت به کانادا ناتمام گذاشت. وی در سال ۱۳۷۳ با پریچهر قنبری ازدواج کرد و حاصل این پیوند دو فرزند پسر به نام های محمد امین و امیرعلی است. فعالیت هنری شهاب حسینی با تئاتر دانشجویی و سپس، گویندگی در رادیو شروع شد. از جمله جوایز این هنرمند می توان به موارد زیر اشاره کرد: - او برای بازی در شمعی در باد (۱۳۸۲) و رستگاری در هشت و بیست دقیقه (۱۳۸۳) نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد جشنواره فیلم فجر شد.  - حسینی در سال ۱۳۸۷ با بازی در فیلم سوپر استار جایزه سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فیلم فجر را دریافت کرد. -  او خرس نقره‌ای بهترین بازیگر مرد جشنواره بین‌المللی فیلم برلین ۲۰۱۱ را به‌همراه گروه بازیگران فیلم جدایی نادر از سیمین کسب کرد. - او در جشنواره فیلم کن ۲۰۱۶ نیز با ایفای نقش در فیلم فروشنده توانست جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره فیلم کن را به خود اختصاص بدهد. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی؛ درباره شهاب حسینی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی فیلم سینمایی دلشکسته در نقش امیرعلی: - هر کی ریــش گـذاشت مسلمـــون نیـست، هـــرکی پیـشونیش رو داغ کـــرد، مــرد خــدا نیست. - تو همه ی اعتقادا اشتباه میشه. همیشه ام یه عده گرگن تو لباس میش! -  من بنده آن دمم که ساقی گوید یک جام دگر بگیر و من نتوانم - ما فردا میایم خواستگاری، دیگه نمی خوام خواهرم باشی می خوام نفسم باشی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در فیلم دلشکسته سریال شهرزاد در نقش قباد: -شهرزاد نمی دونی بدون، من با تو چیزایی پیدا کردم که هیچوقت تو زندگیم نداشتم و نمی خوام از دستش بدم. - ما همه مهره های سوخته ایم که زیر دست بزرگ آقاییم. -  آره خب عمو جان حقیقت تلخه عموجان، شنیدنش همچین یه جاهایی از وجدان آدمو جز میده. -  میرم صاف وامیستم جلوی بزرگ آقا بش میگم بزرگ آقا من، زن من، خب؟! پا به ماهه! عین ۱۰-۱۲ ماهو میخوام بمونم ور دلش چی میگی شما؟ - قباد : فقط یه سوال، خیلی دلم می خواد جوابشو بدونم، تو هنوزم دلت باهاشه؟ شهرزاد : فراموشی زمان می بره، فقط فکر می کنم اگه من به هر دری زدم، و اونی نشد که می خواستم بشه، لابد قسمت خرافه نیست، هست واقعا - موقتیه این روزا شهرزاد، می گذره. این وسط تنها چیزی که مهمه اینه که من هنوز با همه ی وجودم دوست دارم. عاشقتم - قباد : سخته واسم دوری تو اینو بفهم، چطوری اینو بهت ثابت کنم؟ شهرزاد : دیر شده، برای ثابت کردنش خیلی خیلی دیر شده … حتی ملک جوانبخت هزار و یک شبم نبودی وگرنه من کم قصه و داستان به گوش تو نخوندم. عاشق بزدل عشقو هم زایل می کنه آقای قباد دیوانسالار -قباد : این کارو باهام نکن شهرزاد. اینطوری خردم نکن. من هنوز دوستت دارم، خیلی بیشتر از قبل. همه چیو خراب نکن شهرزاد : برو قباد، پشت سرتم دیگه نگاه نکن -  من چی کار به کسی داشتم، داشتم زندگیمو می کردم. با بدبختی خودم سر و کله می زدم. اصلا روحمم خبر داشت همچین کسی تو این دنیا زندگی می کنه؟ کی نشونم داد؟ شما. بعدشم که فرستادینم تو بهشت تازه می خواستم بفهمم زندگی یعنی چی؟ تازه طعمش داشت زیر دهنم مزه مزه می کرد که یقه مو گرفتین ترپ انداختینم وسط جهنم. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال شهرزاد سریال مدار صفر درجه در نقش حبیب پارسا: -تو را به جای همه دوست میدارم-تو را به خاطر عطر نان گرم برفی که اب میشود -برای بخشش اولین گناه-تو را برای دوست داشتن دوست میدارم-تو را به خاطر تمام کسانی که دوست نمیدارم دوست میدارم ...  - همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛همين  - مظفر:منوببخش ...یافراموش کن! حبیب:میبخشم...ولی فراموش نمیکنم!!!  -حبيب: فقط چرا فكر مي كنيد كه سفر اعزام ممكنه منتفي بشه؟ دكتر: اين مملكت پسرجان،سرزمين گسل و زلزله و پس لرزه است!آدم از فردا روزش - این و خداوند باید جواب بده ، باید جواب این سوال رو بده ! اگه تو این دنیا هیچ جایی برای آرامش وجود نداره ؛ و اگه تمام رویاهای ما از عشق ، عدالت و آزادی فقط ی خیال بیهودس! پس چرا ما رو آفرید ؟!... -ميدوني چيه تقي جان؟من بر خلاف مرحوم پدرم،ازسياست چيز زيادي نميدونم! همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛ همين دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال مدار صفر درجه سایر فیلم ها: -یه پایان تلخ بهتر از یه تلخی پایان ناپذیره ... (درباره الی) - میدونی برتر از عشق بی فرجام چیه؟فرجام بدون عشق... (برف روی شیروانی داغ) - من زندگی مو باختم حاج اقا منو از زندون می ترسونی؟برو از خدا بترس ... (جدای نادر از سیمین) - جنگ احساس مسولیته نه شلیکه گلوله ... (شوق پرواز) - هر چه تو اوج میگیری دنیا از دید تو بزرگتر می شود و تو از دید دنیا کوچکتر می شوی ... (شوق پرواز) - تو کویر ادم به خدا نزدیک تره چون اسمون به زمین نزدیک تره ... (پلیس جوان) - میدونی چیت حرص ادمو درمیاره؟اینکه حالت از من بده ولی حس واقعیتو بهم نمیگی خب چیه هر چی هست بیا به خودم بگو فکر میکنی چیزیمه؟فکر میکنی چون چیزیمه عرضه ندارم پس چون عرضه ندارم دیگه.....این منصفانه نیست چون من دارم سعی خودمو میکنم غلطی تا حالا نتونستم بکنم چون نمیتونم تمرکز کنم رو کاری ک باید بکنم نمیتونم تمرکز کنم چون همه ی وقتمو اون چرت وپرتا ی مزخرف و دغدغه های احمقانه پر کرده دانشکده ی مزخرف و شاگردای خنگ و... (پرسه در مه) گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش