سه شنبه ۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۳
۱۸:۱۳ - ۱۷ مرداد ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۰۵۰۴۲۱۹
چهره ها در سینما و تلویزیون

یک فنجان چای با شبنم فرشادجو و مونا فرجاد:

روزی، روزگاری که تئاتر هم دستش به دهانش می رسید

شبنم فرشادجو و مونا فرجاد,اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران

چندی پیش در گزارشی به تاثیر حضور چهره های تلویزیونی و سینمایی روی صحنه تئاتر پرداختیم و در این گزارش بزرگان تئاتر و اهالی صحنه از دکتر قطب الدین صادقی، میکائیل شهرستانی گرفته تا بازیگرانی نظیر کاوه خداشناس که این روزها نمایشی را روی صحنه دارند در این باره صحبت کردند.

 

نظرات متفاوت نشان از آن داشت که همه اهالی تئاتر البته با این رونق اقتصادی سالهای اخیر موافق و خشنود هستند اما این طور نیست که همگی از سپردن نبض صحنه به چهره های شناخته شده تلویزیون و سینما راضی باشند. به هر حال بخش عمده ای از اوضاع نابسامان تئاتر در ۱۰ ـ ۱۵ سال اخیر مرتبط می شد به ضعف اقتصادی این هنر مادر که حتی در حد گذران زندگی هم نمی توانست خانواده اش را پشتیبانی کند. با رونق تئاتر که دلایل مختلفی داشت جریان اقتصادی نمایش در تهران به یک وضعیت متوسط و گذران زندگی تبدیل شد تا خانواده تئاتر نیز در کنار هنر متبوع و مورد علاقه شان در امرار معاش زندگی با خللی مواجه نشوند. در روزهایی که حال تئاتر خوب است و سالن های خصوصی در کنار سالن های قدیمی شهر، نوبت های طولانی مدت به خواستاران دیدن اجرای نمایش می دهند و چهره ها نیز به حضور روی صحنه نمایش روی خوش نشان داده اند باید این مسئله را به فال نیک گرفت و قبول کرد هنر تئاتر با کمترین محدودیت در ارائه مسائل روز جامعه (سیاسی و اقتصادی) کمتر در ارائه برخی مسائل این پتانسیل را دارد تا به ارتقاء فرهنگ جامعه کمک دو چندان کند.

 

شبنم فرشادجو و مونا فرجاد دو بازیگر فعال تلویزیون و تئاتر پس از افطار مهمان یک فنجان چای بانی فیلم شدند تا وضعیت موفق تئاتر در این سالها را با روزهای نامساعدش به لحاظ اقتصادی مورد تحلیل قرار دهیم. آنها که اخیراً در یک اجرای مشترک نمایش «هملت» را روی صحنه تئاتر شهر داشتند این روزها جدا از اندیشه ها و برنامه های تئاتری شان در عرصه تصویر نیز فعالیت هایی دارند. شبنم فرشادجو بازیگر سریال «میوه ممنوعه» که این روزها مشغول بازی در سریال «گسل» است و مونا فرجاد هم پس از سریال «آرام می گیریم» بازی در یک فیلم سینمایی را پشت سر گذاشته که در ذیل از زبان خودش به حال و احوال این روزهایش پرداخته است. حاصل این گپ و گفت را در ذیل می خوانید:

 

 

قبل از اینکه وارد فاز اصلی گفت و گو بشویم از این روزها بگویید که چه می کنید و چه خبر؟

شبنم فرشادجو: من سر سریال آقای بذرافشان هستم.

 

گسل؟

فرشادجو: بله دقیقاً،‌ بله نقش خواهر بیژن امکانیان را بازی می کنم. سریال بسیار خوبی است و با دوستان بسیار خوبی در این مجموعه همراه هستم. سریال را خیلی دوست دارم. کم پیش می آید سریالی را بخوانم و خیلی دوست داشته باشم. واقعاً فیلمنامه را که می خوانم می خندم. مدام با خودم می گویم واقعاً همه سکانس هایی که می گیریم پخش می شود.

 

از نقش و ویژگی های کاراکتر هم تا جایی که می شود بگو!

فرشادجو: ببینید کافی است یک مقدار توضیح بدهم تا کل نقش لو برود. (می خندد)

 

مونا فرجاد: شبنم خیلی نمی تواند خودش را کنترل کند. اجازه بدهید از نقش نگوید! (می خندد)

 

فرشادجو: آره واقعاً… چون کاراکتر تاثیر گذاری روی داستان است و مجبور می شوم قصه را لو بدهم. آقای بذرافشان بسیار کارگردان خوب و کاربلدی است که چون خودش این کار را نوشته بر روی جنس طنز سریال اشراف کامل دارد. روابط آدم ها در این سریال بسیار پیچیده و قوی است و انصافاً آقای بذرافشان با توضیح کامل هر سکانس با جزئیات ما را جلوی دوربین می فرستد. خودش هم بسیار طناز است و واقعاً کار با ایشان بسیار خوش می گذرد.

 

گویا قرار است یک نمایش را هم کارگردانی کنی؟ 

فرشادجو: بله یکی از نوشته های آقای بیضایی را که پر از بازیگر خانم است قرار است کار کنم. انشاء‌الله که آن کار هم خوب باشد چون همه تیم از بازیگر گرفته تا طراح صحنه و موسیقی و… خانم ها هستند. تیم اسکواش را هم که داریم.

 

و پیشنهادی برای سینما و تلویزیون؟

فرشادجو: نه فعلاً بحث جدی ندارم.

 

و اما مونا فرجاد به جز نمایشی که روی صحنه داشت…

فرجاد: ما تا ۱۵ اسفند مشغول تصویربرداری سریال بودیم. هم زمان سر فیلم «ماهور» هم بودم که با هم تمام شد. «ماهور» یک داستان مربوط به اوایل جنگ دارد. فیلم بسیار سختی بود در جنوب، در شرایط آب و هوایی بسیار نامساعد کار کردیم. مردم اهواز و کلاً جنوب بسیار مظلوم هستند که در آن شرایط خاص زندگی می کنند. تهیه کننده این کار مرحوم آخوندی عزیز و آقای جلالی بودند و انصافاً در شرایط بسیار ویژه ای آن کار ساخته شد. فکر می کنم ۹۴ ـ ۹۵ جلسه فیلمبرداری کار طول کشید. خبر دارم که فیلم بسیار خوبی هم شده، امیدوارم با استقبال روبرو شود.

 

شما چرا کمتر تلویزیون کار می کنید؟

فرشادجو: خب باید پیشنهاد بشود.

 

فرجاد: خب شما که در جریان تولیدات و البته پیشنهادات هستید.

 

فرشادجو: بعد از کار آقای مدیری فکر کردم اگر به سراغ طنز بروم در این گونه حتماً کلیشه می شوم. گفتم مدتی صبر کنم و ببینم شاید شرایط بهتری حاصل شود. به دنبال یک نقش خاص و متفاوت در تلویزیون هستم. دوست ندارم به سمتی بروم که دیگر این نمایش هملت را هم نتوانم بازی کنم. دوست ندارم مخاطب من در تئاتر تحت الشعاع سریال هایی که بازی می کنم قرار بگیرد. ۲۰ سال سابقه کار تئاتر من نمی خواهم تحت الشعاع یک کار ضعیف تلویزیونی قرار بگیرد. ولی آقای مدیری را خیلی دوست دارم. مهران مدیری واقعاً‌ کارش را بلد است و بازیگر از کار برای کارگردانی مثل مهران مدیری واقعاً لذت می برد. مهران مدیری جایگاه خودش را دارد و هر نوع پیشنهاد کاری داشته باشد می روم و با افتخار برایش بازی می کنم.

 

شما از آن دست بازیگرانی هستید که در طول تمام این سالها به سمت تلویزیون آمدید اما تئاتر را از دست ندادید و در واقع سابقه شما بر می گردد به روزهای نداری و بی پولی تئاتر…

فرشادجو: بله دقیقاً…

 

به همین دلیل در تلویزیون سخت انتخاب می کنید؟

فرشادجو: بله من سخت قبول می کنم. من ترجیح می دهم بیشتر به مسافرت بروم تا سر کاری که برایم جذاب نیست و اصولاً متوسط است بروم و بازی کنم.

 

و شما بعد از تئاتر «هملت» چه می کنید؟

فرجاد: این روزها مشغول نگارش یک فیلمنامه هستم که اجازه بدهید بعداً در مورد آن صحبت کنیم. یک فیلم کوتاه ساخته ام…

 

فرشادجو: که خیلی خوب شده…

 

فرجاد: ممنونم. ولی خودم را راضی نکرده است به دنبال ساخت یک فیلم دیگر هستم. خیلی از دوستان فیلم کوتاه مرا دیدند و دوست داشتند و این به من اعتماد به نفس داد تا به ساخت فیلم نگاه جدی تری داشته باشم.

 

سالها پیش که اوضاع اقتصادی تئاتر مناسب هم بود بسیاری از اهالی تئاتر حضور چهره های تلویزیونی را بر نمی تابیدند و در تریبون های خصوصی و عمومی نسبت به آن نقد و چرا داشتند سالها گذشت ورق برگشت و حضور چهره های سینما و تلویزیون به رونق تئاتر انجامید. طوریکه سالن های خصوصی مفصلی راه اندازی شد، تئاتری ها به لحاظ مالی به جایگاه خوبی رسیدند و امروز باید گفت چهره ها نقش بسیار مهمی در جایگاه موفق تئاتر به لحاظ جلب مخاطب و پر شدن سالن ها دارند و این مسئله با اعتراض هم روبرو نیست…

فرشادجو: از من هم آن زمان خیلی سوال می کردند… وای از روزهای نداری گفتید، من با دکتر رفیعی عزیز کار کردم. ۶۰ هزار تومان دستمزد گرفتم و رفتم آن را کفش خریدم. سال ۷۸ بود، یادم نمی رود…

 

تازه نمایش دکتر رفیعی (عروس خون) تماشاگر داشت و حتماً از سوی مرکز آن زمان حمایت می شد…

فرشادجو: بله دقیقاً…

 

این روزها حضور بازیگران چهره و حتی معمولی تلویزیون و سینما حال و احوال تئاتر را تا حدود زیادی تغییر داده و این مسئله با یک رضایت نسبی دو سویه از سوی اهالی تئاتر مواجه است…

فرشادجو: یک زمانی حتی با ما قرارداد هم می بستند. با توجه به تیپی که مرکز مشخص کرده بود بد نبود اما تاپ هم نبود. تئاتر از یک جا مسیر خود را پیدا کرد. رضا حداد تئاتر خصوصی را راه انداخت، مهناز افشار را آورد، روناک یونسی را آورد، هانیه توسلی را دعوت کرد، حمایت شان کرد، سالن داشت،‌ تماشاگر خوب داشت و البته تبلیغات را هم بلد بود و می دانست باید چگونه کار کند. اما آن زمان دستمزدی که به مهناز داد هم اندازه دستمزد ما بود. می خواهم بگویم مهناز هم با این روحیه وارد شد اینگونه نبود که با دستمزد نجومی مهناز افشار آمده باشد، روناک یونسی با من یک صحنه بازی داشت واقعاً دستش می لرزید. اما من کمکش کردم و به او اعتماد به نفس دادم و او هم کم کم درخشید. ما به هم کمک می کردیم و این کمک به تئاتر بود. یادم می آید آقای فراهانی آن زمان گارد داشتند که اینجا مقدس است و… من همیشه این سوال را داشتم که چرا باید این موضع گرفته شود. مگر وقتی من اولین پلان را جلوی مهناز افشار بازی کردم مرا کمک نکرد؟ برای من ایستاد تا نقش من هم در بیاید، خب من هم در تئاتر به مهناز کمک می کنم! از مهناز مثال می زنم چون رفیقم است. این چلنج آن زمان وجود داشت اما من هرگز با این مسئله مشکل نداشتم و برای من این سوال وجود داشت که چرا باید این محدودیت برای بازیگران وجود داشته باشد. تا وقتیکه پژمان جمشیدی که او هم از دوستان من است به تئاتر آمد.

 

دیگر گارد گرفتی؟

فرشادجو: اولین نفر که گارد گرفت من بودم. حتی دعوا داشتم که تو حق نداری وارد تئاتر بشوی، تماشاگران تو با بوق سوار وانت می شوند می آیند تالار حافظ، تو داری حق من را که هملت کار می کنم، می خوری! پژمان خیلی باهوش است، او فهمید، فهمید که باید برود کلاس سمندریان، باید برود و یاد بگیرد. کلاس بیان برود. او رفت یاد گرفت، الان هم در حال آموختن است. یادم هست آن زمان متن مرا هم حفظ بود. جلوتر از من،‌ من خودم از مخالفیتش بودم اما در ادامه کار به جایی رسید که حتی پیشنهادش را هم به دوستانم می دادم. رویا تیموریان هم سر سریال «دیوار به دیوار» همین فکر را می کرد اما در ادامه سر سریال گفت وای این پسر چه پدیده ای است و… خب پژمان یک استثنا بود ولی این گارد گرفتن کلاً اشتباه است.

 

فرجاد: البته این گارد از سوی سینمایی ها و تلویزیونی ها هم بود. یعنی آنها هم خیلی استقبال نمی کردند از حضور تئاتری ها جلوی دوربین…

 

فرشادجو: بله می شنیدم که می گفتند شما به سینما نیایید چون بازی شما «اور اکت» است. من تئاتر خصوصی را با استار سینما آغاز کردم و همیشه با این گارد مخالف بودم. من معتقدم ما به اندازه کافی از بیرون می کشیم حداقل خودمان با خودمان اینگونه رفتار نکنیم.

 

فرجاد: این گارد گرفتن و این فرق گذاشتن در نهایت به ضرر خودمان تمام می شود. شک نکنید در پایان این ما هستیم که متضرر می شویم از تجربه کردن های بیشتر که قطعاً به نفع تئاتر و تلویزیون خواهد بود.

 

فرشادجو: من معتقدم ما باید در کنار هم باشیم. به هم کمک کنیم. بلد نیست خب به جای انتقاد بی دلیل، یادش بدهیم.

 

فرجاد: من فکر می کنم بخش عمده ای از این دعوا به دستمزدها مربوط می شود.

 

بله قطعاً چهره های سینما و تلویزیون با دستمزد تئاتری حاضر نیستند وارد این گود شوند؟

فرجاد: قطعاً همین طور است. آقای حداد آمدند و به خانم افشار دستمزد تئاتری دادند این ماجرا قطعاً تکرار نخواهد شد.

 

البته قبلاً بحث دستمزد نبود. چندین سال پیش موضوع عرق اهالی تئاتر بود به صحنه نمایش…

فرشادجو: بله همین طور است.

 

فرجاد: اما الان ماجرا کمی فرق دارد. دوستان معتقدند شمایی که در تلویزیون اینقدر می گیری نباید در تئاتر هم انتظار همین مبلغ را داشته باشی!

 

فرشادجو: در صورتیکه در تئاتر واقعاً دوستان دستمزد تئاتری می گیرند. من دوستان خودم را مثال می زنم. آنها واقعاً با اعداد و ارقامی پایین می ‌آیند و تئاتر کار می کنند. نمونه اش همین پژمان که چون دوست خودم هست و ناراحت نمی شود از او نام می برم.

 

فرجاد: من بارها شنیده ام که دوستان تئاتری به این قصه معترض هستند و این اشتباه است. این گارد رو من روزگاری در سینما هم از بازیگران سینما می دیدم ولی امروز ماجرا فرق می کند. این روزها ما شاهد این هستیم که بسیاری از سوپراستارهای سینما (حالا نه عنوان کسی که پولساز است به عنوان یک بازیگر تاپ) تئاتر خوانده اند و کارشان را در بازیگری با تئاتر شروع کردند. احمد مهرانفر، پانته آ پناهی ها، امیر جعفری و… این دوستان ریشه تئاتری دارند اما امروز در سینما و تلویزیون می درخشند.

 

به حسادت ها می توانم اشاره کنم به نظرتان؟؟

فرجاد: بله بسیار زیاد موافقم، متاسفم که بگویم حسادت یکی از اولین دلایل این ماجرا است که خودمان به هم رحم نمی کنیم.

 

روزگاری دگتر رفیعی از محمدرضا فروتن برای نمایش رومئو و ژولیت استفاده کرد، نمایشی که مرحوم فتحی هم در آن درخشید و…

فرشادجو: آن نمایش فروخت اما اثر موفقی نبود.

 

فرجاد: یک نمایش دیگر هم در تالار وحدت کار شد که یک خانم جوان آن را کارگردانی می کرد، نیکی کریمی درکنار تئاتری هایی مثل سیامک صفری و…

 

یادم می آید آن زمان از مهدی فتحی از حضور استارهای سینما در تئاتر سوال کردم…

فرشادجو: چه جالب!

 

معتقد بود حضور بازیگران در سینما و تئاتر ممنوع نیست، هیچ اشکالی ندارد که سینمایی ها هم به تئاتر بیایند به شرط آنکه دوستان خودشان را برسانند.

فرجاد: واقعاً برخی از بازیگران تلویزیونی که در تئاتر موفق نیستند، باید بتوانند خودشان را برسانند.

 

فرشادجو: بازیگرانی بودند که در سینما موفق بودند اما در تئاتر نه و البته برعکس…

 

می خواهم برسم به اینکه به نظرتان چه اتفاقی افتاد که بعد از آن سالها امروز این مراوده موفق جواب داده است؟ روزگار تئاتر از این رو به آن رو شده است؟ اقتصاد تئاتر به استقلال رسیده است؟ سطح فرهنگ مردم بالاتر رفته؟ پز تئاتر دیدن افزایش پیدا کرده؟ تبلیغات یا…؟

فرشادجو: من فکر می کنم آن زمان تازه کیفیت کارها بهتر از الان بود. شما نمی توانید تئاتر امروز را با نمایش های آن زمان مقایسه کنی! الان فقط نمایش ها به هر بهانه ای روی صحنه می رود! کیفیت نمایش سالهای ۷۰ ـ ۸۰ با ۹۰ اصلاً قابل قیاس نیست! نمایش های آن زمان برای من نوستالژی است. من هنوز کوروش نریمانی را که می بینم دلم برای شب های آوینیون تنگ می شود! ولی الان جای نمایش هایی از آن دست واقعاً خالی است! اما اوضاع نمایش به لحاظ تماشاگر بهتر شده است راست می گویی!

 

فرجاد: من فکر می کنم عمده دلیل این مسئله بر می گردد به تبلیغات، فضای مجازی و تبلیغات صبح تا شب هم به مخاطب سینما کمک کرد و هم به تماشاگر تئاتر…

 

فرشادجو: موافقم جالب است به این مسئله تا حالا دقت نکرده بودم.

 

فرجاد: اینستاگرام و تلگرام واقعاً کمک کرده است به تماشاگر تئاتر، هر چند آثار به لحاظ کیفی افت داشته اند. یادم می آید آقای مجید جعفری نمایش «بیا تا گل برافشانیم» را کار کردند بعد از ۸ ماه تمرین ۱۵ اجرا رفتند و جلوی کار را گرفتند هر چند کیفیت آن کار بسیار بالا بود. امروز کیفیت کارها تا حد زیادی پایین آمده است. این روزها ۳۰ روز ـ ۲۰ روز باور کنید ۱۵ روز تمرین می کنند و نماش را روی صحنه می برند. مگر می شود!! الان چیزی به اسم تمرین وجود ندارد به همین دلیل است کیفیت کارها پایین آمده است. تعداد کارها زیاد شده اما کیفیت کارها نه…

 

فرشادجو: من دارم به این نکته فکر می کنم چرا؟ واقعاً تبلیغات تا این حد موثر است.

 

فرجاد: تبلیغات حرف اول را در دنیای بیزینس می زند. برند موفق آدیداس وقتی می خواست فعالیت حرفه ای اش را آغاز کند از یک میلیارد کل در نظر گرفته بود مثلاً هزینه ای که ۹۰۰ میلیون آن را به تبلیغات اختصاص داد.

 

جایگاه فرهنگی تئاتر و ارتقاء سطح فرهنگ جامعه را در این مسئله موثر بدانیم یا خیر؟ (هر دو مکث می کنند و به هم نگاه می کنند)

فرجاد: پز روشنفکری هست! امشب بریم تئاتر، عکس بگیریم و بگذاریم در صفحه اینستاگرام… البته این پز ۸ ـ ۱۰ سال دیگر می شود فرهنگ و تاثیر خودش را می گذارد اما الان من معتقدم بیشتر پز روشنفکری است.

 

فرشادجو: اما الان که فکر می کنم می بینم همان بحث تبلیغات به شدت کولاک می کند.

 

روزی اوضاع و احوال مالی اهالی تئاتر در حد گذران متوسط زندگی هم نبود اما امروز می توان خدا را شکر کرد که اوضاع از قمر در عقرب فاصله دارد…

فرشادجو: بله چون پول در می آورد.

 

فرجاد: واقعاً غم نان باعث می شد که بسیاری از تئاتری ها سر برخی کارهای ضعیف تلویزیونی و یکی دو سکانس بازی کنند…

 

فرشادجو: یادم می آید آن زمان ما سر یک تئاتر بودیم مهدی مظلومی قرار شد سریال «بانکی ها» را بسازد. آقای آئیش انتخاب بازیگر بودند. همه ما را توبیخ کردند که چرا بازیگران خوب تئاتر می روند سراغ سریال های ضعیف تلویزیون، آن کار در نیامد و خوب هم نشد.

 

آن زمان یک قرارداد خوب بسته بودم و قرار بود ۶ ـ ۷ ماه هم سر کار باشم. تئاتر هم کار می کردم اما زندگی ام نمی چرخید.

 

البته امیر جعفری با «بدون شرح» مهدی مظلومی کشف شد و…

فرشادجو: بله و احمد مهرانفر که با من در آن سریال مظلومی (بانکی ها) نقش خواهر و برادر داشتیم. باور کنید زمانیکه کلاس آقای سمندریان می رفتم به دنبال بازیگر شدن بودم نه دیده شدن، می توانستم بروم کلاس های آقای تارخ مثل خیلی از دوستان و به سینما فکر کنم. اما دوست داشتم شبیه سوسن تسلیمی بازیگر شوم نه یک استار سینمایی که شاید مدتی استار باشد و بعدش نه…

 

و اما حضور چهره های تلویزیونی موثر بر اوضاع و حضور تماشاگر تئاتر…

فرجاد: حتماً در بحث گیشه تاثیرگذار است. مردم دوست دارند. قطعاً رونق تئاتر به حضور چهره های تلویزیون و سینمایی در تئاتر مرتبط است. کافی است ۱۰ درصد از فالوورهای یک بازیگر بیایند و نمایش را ببینند، نمایش می فروشد.

 

اگر اوضاع و احوال تئاتر مساعد بشود و از این که هست هم بهتر شود قبول دارید خیلی از اهالی تئاتر حاضر نیستند تن به بازی در هر کار تلویزیونی ضعیفی بدهند؟

فرجاد: دقیقاً همین طور است.

 

فرشادجو: یادم هست به یکی از دوستان تئاتری با سابقه در حالی که قرار بود نمایشی را روی صحنه ببرد، نگارش یک سریال با مبلغ متوسط پیشنهاد شد او کار تئاتر را رها کرد و به سراغ آن کار تلویزیونی رفت. خب مجبور بود چون پسر بزرگ داشت، خرج داشت زندگی داشت و… خیلی از ماها مجبوریم به خاطر معاش در کارهای مختلف بازی کنیم، اگر به من بابت تئاتر حقوق ماهیانه می دادند بدون شک خیلی از پیشنهاداتم را کار نمی کردم. خودم را متعهد گروه می دانستم و در انتظار یک کار تئاتر خوب یک کار ضعیف در مدیوم های دیگر نمی پذیرفتم. البته باید بگویم در تئاتر این روزها یک رفتار نادرست هم دیده می شود که باید از طریق «بانی فیلم» به آن اشاره کنیم. تئاترهایی که من بازی کردم را دوستان باز تولید می کنند، یک تماس با من نمی گیرند و این خیلی بد است!

 

دوست بازیگرم زنگ بزن بگو خانم فرشادجو من دارم به جای شما می روم سر صحنه کاری که شما دو سال برایش زحمت کشیدید در جریان باشید! این بی اخلاقی است باید جلوی آن گرفته شود. نباید این رفتار اپیدمی شود.

فرجاد: متاسفم که این اتفاق رخ می دهد و ما خودمان را به آن راه می زنیم.

 

حرف آخر:

فرشادجو: امیدوارم در ادامه سال بتوانم به آنچه مدنظرم هست دست پیدا کنم و اوضاع و احوال تلویزیون و سینما هم مناسب تر از قبل باشد. خدا را شکر می کنم که اوضاع و احوال تئاتر این روزها مناسب است و خیلی ها علاقه مندند که در این عرصه فعالیت کنند.

 

فرجاد: من هم امیدوارم حال و هوای تئاتر آنقدر خوب باشد که همه اهالی تئاتر بتوانند از این حرفه ارتزاق کنند و آرامش داشته باشند.

 

 

 

 

 

 

banifilm.ir
  • 12
  • 1
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
عبدالله دوم پادشاه اردن بیوگرافی عبدالله دوم پادشاه اردن به همراه عکس های خانواده اش

تاریخ تولد: ۳۰ ژانویه ۱۹۶۲ (۶۲ ساله)

محل تولد: عمان، اردن

سمت: پادشاه اردن (از سال ۱۹۹۹)

تاجگذاری: ۹ ژوئن ۲۰۰۰

ولیعهد: حسین بن عبدالله دوم

همسر: رانیا عبدالله (ازدواج ۱۹۹۳)

ادامه
محمدرضا احمدی بیوگرافی محمدرضا احمدی؛ مجری و گزارشگری ورزشی تلویزیون

تاریخ تولد: ۵ دی ۱۳۶۱

محل تولد: تهران

حرفه: مجری تلویزیون

شروع فعالیت: سال ۱۳۸۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی حسابداری و تحصیل در رشته مدیریت ورزشی 

ادامه
رضا داوودنژاد بیوگرافی مرحوم رضا داوودنژاد

تاریخ تولد: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۵۹

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر

شروع فعالیت: ۱۳۶۵ تا ۱۴۰۲

تحصیلات: دیپلم علوم انسانی

درگذشت: ۱۳ فروردین ۱۴۰۳

ادامه
فرشید اسماعیلی بیوگرافی فرشید اسماعیلی فوتبالیست جوان ایرانی

تاریخ تولد: ۴ اسفند ۱۳۷۲

محل تولد: بندرلنگه، هرمزگان، ایران

حرفه: فوتبالیست

پست: هافبک هجومی

باشگاه کنونی: پیکان

قد: ۱ متر ۷۲ سانتی متر 

ادامه
رضا عطاران بیوگرافی رضا عطاران؛ ستاره سینمای کمدی ایران

تاریخ تولد: ۲۰ اردیبهشت ۱۳۴۷

محل تولد: مشهد

حرفه: بازیگر، کارگردان، فیلم‌نامه‌نویس، تدوین‌گر، خواننده

آغاز فعالیت: ۱۳۶۹ تا کنون

تحصیلات: دانشجوی انصرافی دانشکدهٔ هنرهای زیبای دانشگاه تهران 

ادامه
اسدالله شعبانی بیوگرافی اسدالله شعبانی شاعر و نویسنده آثار کودک

تاریخ تولد: ۴ تیر ۱۳۳۷

محل تولد: روستای بهادربیگ از توابع همدان

محل زندگی: تهران

حرفه: شاعر، نویسنده، منتقد ادبی، کارشناس بازنشسته کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان

تحصیلات: فارغ التحصیل رشته زبان و ادبیات فارسی

آثار: خرمن شعر خردسالان، جستاری پیرامون شعر کودک در ایران، قصهٔ امشب، پولک ماه، دختر باغ آرزو، پرسه‌های شبانه

ادامه
ابومنصور موفق هروی ابومنصور موفق هروی؛ پدر داروشناسی فارسی

مشهور به: موفق هروی

متولد : قرن چهارم

محل تولد: احتمالا هرات

حرفه: پزشک و داروشناس ایرانی

آثار: کتاب الابنیه عن حقایق الادویه

ادامه
آزیتا حاجیان بیوگرافی آزیتا حاجیان بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: ۲۱ دی ۱۱۳۶

محل تولد: ملایر

حرفه: بازیگر سینما، تلویزیون و تئاتر

تحصیلات: لیسانس بازیگری و کارگردانی تئاتر از دانشگاه هنر

سال های فعالیت: ۱۳۵۴ تاکنون

ادامه
رید هستینگز بیوگرافی رید هستینگز؛ امپراطور محتوا و نتفلیکس

تاریخ تولد: ۸ اکتبر ۱۹۶۰

محل تولد: بوستون، ماساچوست، ایالات متحده آمریکا

حرفه: کارآفرین، مدیر ارشد اجرایی

شناخته شده برای: بنیانگذار نتفلیکس

تحصیلات: فارغ التحصیل دانشگاه استنفورد

دارایی: ۹/۴ میلیارد دلار

ادامه
دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی

دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی شهاب حسینی یکی از بهترین بازیگران سینمای ایران است که تا به حال در آثار فاخری مانند محیا، دلشکسته، شهرزاد و... به نقش آفرینی پرداخته است. این هنرمند در هر یک از هنرنمایی های خود دیالوگ های ماندگاری دارد که در ادامه این مقاله از سرپوش قصد داریم به بخشی از آنها اشاره کنیم. بیوگرافی کوتاه از شهاب حسینی سید شهاب الدین حسینی تنکابنی در ۱۴ بهمن ۱۳۵۲ در تهران به دنیا آمد. وی اصالتا تن کابنی است و تحصیلات عالیه خود را در رشته روانشناسی از دانشگاه تهران برای مهاجرت به کانادا ناتمام گذاشت. وی در سال ۱۳۷۳ با پریچهر قنبری ازدواج کرد و حاصل این پیوند دو فرزند پسر به نام های محمد امین و امیرعلی است. فعالیت هنری شهاب حسینی با تئاتر دانشجویی و سپس، گویندگی در رادیو شروع شد. از جمله جوایز این هنرمند می توان به موارد زیر اشاره کرد: - او برای بازی در شمعی در باد (۱۳۸۲) و رستگاری در هشت و بیست دقیقه (۱۳۸۳) نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد جشنواره فیلم فجر شد.  - حسینی در سال ۱۳۸۷ با بازی در فیلم سوپر استار جایزه سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فیلم فجر را دریافت کرد. -  او خرس نقره‌ای بهترین بازیگر مرد جشنواره بین‌المللی فیلم برلین ۲۰۱۱ را به‌همراه گروه بازیگران فیلم جدایی نادر از سیمین کسب کرد. - او در جشنواره فیلم کن ۲۰۱۶ نیز با ایفای نقش در فیلم فروشنده توانست جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره فیلم کن را به خود اختصاص بدهد. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی؛ درباره شهاب حسینی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی فیلم سینمایی دلشکسته در نقش امیرعلی: - هر کی ریــش گـذاشت مسلمـــون نیـست، هـــرکی پیـشونیش رو داغ کـــرد، مــرد خــدا نیست. - تو همه ی اعتقادا اشتباه میشه. همیشه ام یه عده گرگن تو لباس میش! -  من بنده آن دمم که ساقی گوید یک جام دگر بگیر و من نتوانم - ما فردا میایم خواستگاری، دیگه نمی خوام خواهرم باشی می خوام نفسم باشی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در فیلم دلشکسته سریال شهرزاد در نقش قباد: -شهرزاد نمی دونی بدون، من با تو چیزایی پیدا کردم که هیچوقت تو زندگیم نداشتم و نمی خوام از دستش بدم. - ما همه مهره های سوخته ایم که زیر دست بزرگ آقاییم. -  آره خب عمو جان حقیقت تلخه عموجان، شنیدنش همچین یه جاهایی از وجدان آدمو جز میده. -  میرم صاف وامیستم جلوی بزرگ آقا بش میگم بزرگ آقا من، زن من، خب؟! پا به ماهه! عین ۱۰-۱۲ ماهو میخوام بمونم ور دلش چی میگی شما؟ - قباد : فقط یه سوال، خیلی دلم می خواد جوابشو بدونم، تو هنوزم دلت باهاشه؟ شهرزاد : فراموشی زمان می بره، فقط فکر می کنم اگه من به هر دری زدم، و اونی نشد که می خواستم بشه، لابد قسمت خرافه نیست، هست واقعا - موقتیه این روزا شهرزاد، می گذره. این وسط تنها چیزی که مهمه اینه که من هنوز با همه ی وجودم دوست دارم. عاشقتم - قباد : سخته واسم دوری تو اینو بفهم، چطوری اینو بهت ثابت کنم؟ شهرزاد : دیر شده، برای ثابت کردنش خیلی خیلی دیر شده … حتی ملک جوانبخت هزار و یک شبم نبودی وگرنه من کم قصه و داستان به گوش تو نخوندم. عاشق بزدل عشقو هم زایل می کنه آقای قباد دیوانسالار -قباد : این کارو باهام نکن شهرزاد. اینطوری خردم نکن. من هنوز دوستت دارم، خیلی بیشتر از قبل. همه چیو خراب نکن شهرزاد : برو قباد، پشت سرتم دیگه نگاه نکن -  من چی کار به کسی داشتم، داشتم زندگیمو می کردم. با بدبختی خودم سر و کله می زدم. اصلا روحمم خبر داشت همچین کسی تو این دنیا زندگی می کنه؟ کی نشونم داد؟ شما. بعدشم که فرستادینم تو بهشت تازه می خواستم بفهمم زندگی یعنی چی؟ تازه طعمش داشت زیر دهنم مزه مزه می کرد که یقه مو گرفتین ترپ انداختینم وسط جهنم. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال شهرزاد سریال مدار صفر درجه در نقش حبیب پارسا: -تو را به جای همه دوست میدارم-تو را به خاطر عطر نان گرم برفی که اب میشود -برای بخشش اولین گناه-تو را برای دوست داشتن دوست میدارم-تو را به خاطر تمام کسانی که دوست نمیدارم دوست میدارم ...  - همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛همين  - مظفر:منوببخش ...یافراموش کن! حبیب:میبخشم...ولی فراموش نمیکنم!!!  -حبيب: فقط چرا فكر مي كنيد كه سفر اعزام ممكنه منتفي بشه؟ دكتر: اين مملكت پسرجان،سرزمين گسل و زلزله و پس لرزه است!آدم از فردا روزش - این و خداوند باید جواب بده ، باید جواب این سوال رو بده ! اگه تو این دنیا هیچ جایی برای آرامش وجود نداره ؛ و اگه تمام رویاهای ما از عشق ، عدالت و آزادی فقط ی خیال بیهودس! پس چرا ما رو آفرید ؟!... -ميدوني چيه تقي جان؟من بر خلاف مرحوم پدرم،ازسياست چيز زيادي نميدونم! همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛ همين دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال مدار صفر درجه سایر فیلم ها: -یه پایان تلخ بهتر از یه تلخی پایان ناپذیره ... (درباره الی) - میدونی برتر از عشق بی فرجام چیه؟فرجام بدون عشق... (برف روی شیروانی داغ) - من زندگی مو باختم حاج اقا منو از زندون می ترسونی؟برو از خدا بترس ... (جدای نادر از سیمین) - جنگ احساس مسولیته نه شلیکه گلوله ... (شوق پرواز) - هر چه تو اوج میگیری دنیا از دید تو بزرگتر می شود و تو از دید دنیا کوچکتر می شوی ... (شوق پرواز) - تو کویر ادم به خدا نزدیک تره چون اسمون به زمین نزدیک تره ... (پلیس جوان) - میدونی چیت حرص ادمو درمیاره؟اینکه حالت از من بده ولی حس واقعیتو بهم نمیگی خب چیه هر چی هست بیا به خودم بگو فکر میکنی چیزیمه؟فکر میکنی چون چیزیمه عرضه ندارم پس چون عرضه ندارم دیگه.....این منصفانه نیست چون من دارم سعی خودمو میکنم غلطی تا حالا نتونستم بکنم چون نمیتونم تمرکز کنم رو کاری ک باید بکنم نمیتونم تمرکز کنم چون همه ی وقتمو اون چرت وپرتا ی مزخرف و دغدغه های احمقانه پر کرده دانشکده ی مزخرف و شاگردای خنگ و... (پرسه در مه) گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش