یکشنبه ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۳
۱۲:۵۱ - ۰۷ شهریور ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۰۶۰۱۵۴۸
چهره ها در سینما و تلویزیون

نگاه پروانه معصومی به فیلمهای دهه۵۰و۶۰

اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران
پروانه معصومی بازیگر پیشکسوت کشورمان در سالروز تولد۷۳سالگی اش مصاحبه کرده است.

این مصاحبه را می خوانید:

اول توضیحی درباره دو تاریخ تولد خود بدهید؛ چرا تاریخ تولد شما در شناسنامه، با زادروز واقعی‌تان تفاوت دارد و یکی نیست؟

من و خواهرانم همه در بیمارستان به دنیا آمده‌ایم و برگه بیمارستان داریم و قاعدتا برگه بیمارستان نمی‌تواند اشتباه باشد، ولیکن مادرم می‌گفت: «تو روز پانزدهم شهریور به دنیا آمدی. تولدت روزی بود که دخترخاله‌ات امتحان تجدیدی شیمی داشت و باید برای امتحان می‌رفت که دلم درد گرفت و مجبور شدند مرا به بیمارستان ببرند.»

 

با این حال تاریخ تولدم را در شناسنامه سوم شهریور نوشتند. تا مدت‌ها فکر می‌کردم احتمالا مادرم اشتباه می‌کند و تاریخ واقعی تولدم همان چیزی است که در شناسنامه آمده. تا این‌که وقتی خودم برای گرفتن شناسنامه پسرم نیما به ثبت احوال رفتم و برگه بیمارستان را جلوی مسئول این کار گذاشتم، او بدون توجه به برگه برای خودش نوشت بیستم اردیبهشت! به او گفتم آقا این چه تاریخی هست که شما نوشتید؟ گفت خانم، حالا مگر چه فرقی می‌کند؟

 

یک هفته این‌طرف یا یک هفته آن‌ طرف! گفتم آقا، من برگه بیمارستان جلوی شما گذاشتم و روی آن نوشته بچه‌ام چه روزی به دنیا آمده است. گفت خیلی خب، اما من مجبورم پول یک شناسنامه دیگر را از شما بگیرم! این دیگر به درد نمی‌خورد.

 

من هم گفتم به درد نخورد، من پول یک شناسنامه دیگر را به شما می‌دهم. بعد از این اتفاق بود که فهمیدم آن چیزی که مادرم درباره تولد من می‌گفت، درست است و به آن تاریخی که در شناسنامه‌ام وجود دارد خیلی اهمیت نمی‌دهم. کمااین‌که برادرم هم که یازده سال از من کوچک‌تر است، بیست و یکم تیرماه به دنیا آمد، اما در شناسنامه او هم روز تولد را بیست و هفتم تیر نوشته‌اند! ظاهرا مثل این‌که زیاد به این مساله در ثبت‌احوال اهمیت نمی‌دهند و یک هفته و چند روز این‌طرف یا آن‌طرف بودن تاریخ تولد چندان برایشان مهم نیست. (می‌خندد)

 

هفتاد و سه سال از خدا عمر گرفته‌اید؛ چه حس و حالی دارید و نگاهتان از جوانی تا این سال‌ها چقدر تغییر کرده است؟

به هر صورت نگاه آدم تغییر می‌کند و کمی پخته‌تر از گذشته می‌شود. من هر چه سنم بالاتر رفت، صبورتر شده‌ام. در این سال‌ها و در گذر زمان، صبر را یاد گرفته‌ام و این خیلی برایم اهمیت دارد.

 

چه هدیه‌ای خوشحالتان می‌کند و در همه این سال‌ها از گذشته تا امروز، زیباترین هدیه‌ای که دریافت کردید، چه بود؟

یک تماس تلفنی کوچک و همین که روز تولدم را به یاد داشته باشند، برایم مغتنم است و خوشحالم می‌کند، اما چهار پنج سال پیش که شمال بودم، یکی از شاگردانم تماس گرفت و گفت منزل هستید بانو؟ ـ‌ شاگردانم به من بانو می‌گویند ـ‌ گفتم بله، منزل هستم. گفت ما دو سه نفر هستیم و می‌خواهیم به دیدن شما بیاییم. گفتم بیایید. تنها فکری که نمی‌کردم این بود که بخواهند برای من جشن تولد بگیرند.

 

جالب این جاست که با یک ارکستر کامل آمده بودند و کیک و دیگر چیزهای مربوط به جشن تولد را هم آوردند. من دهانم از تعجب باز مانده بود که اینها چه برنامه مفصلی را برای روز تولدم تدارک دیده‌اند. تمام این مدت نیما فیلم گرفته و در همه این زمان من هاج و واج بودم. آن روز خیلی به من خوش گذشت که این شاگردان نازنینم، یادشان بود تولد من چه روزی است.

 

احتمالا با هماهنگی نیماجان بود؟

(می‌خندد) نه، اصلا چون نیما هم اطلاعی از این برنامه نداشت. من و نیما در تولدهایمان فقط خودمان هستیم. اگر خاله‌های نیما باشند به جشن تولدهای ما می‌آیند و اگر هم نتوانند بیایند، با تماس تلفنی تبریک می‌گویند. ما زیاد اهل جشن‌تولد گرفتن نیستیم. این تنها جشن تولدی بود که به شکل مفصل برایم گرفتند.

 

شما کارنامه متنوعی دارید و با کارگردان‌های بزرگی کار کرده‌اید. چه چیزی دلیل این پشتوانه پربار و غبطه‌برانگیز شده است؟ چقدر شانس را در این خصوص دخیل می‌دانید؟

شانس را که دخیل نمی‌دانم، اما دلایلی مثل پسند کارگردان‌ها، جنس و نوع کار بازیگر در این موضوع دخیل بود. البته می‌توانید بخشی از آن را به حساب شانس من هم بگذارید. شانس را فقط مربوط به اولین فیلم سینمایی خودم، رگبار (بهرام بیضایی) می‌دانم. نمی‌گویم که در این فیلم درخشیدم، اما توانستم خوب بازی کنم.

 

شما اولین بازیگر خانمی هستید که پس از انقلاب و در دو دوره از دوره‌های ابتدایی جشنواره فیلم فجر برای فیلم‌های گل‌های داوودی، شکوه زندگی و جهیزیه‌ای برای رباب، برنده دو جایزه بازیگری شدید. این جایزه گرفتن‌ها چه تاثیری بر ادامه روند کاری‌تان داشت؟

هر جایزه‌ای که آدم بگیرد، او را متعهد می‌کند. منِ نوعی باید بدانم وقتی به من جایزه می‌دهند، نمی‌توانم آن را همین طوری خرج کنم و باید به ارزشی که برای من قائل شدند، وفادار بمانم. به همین دلیل است که بعد از جایزه گرفتن، آدم نمی‌تواند هر کاری را قبول کند، اما برخی هم جایزه را یک پله برای بالاتر رفتن می‌دانند یا این که برای کارهای بعدی دستمزد بیشتری طلب می‌کنند، ولی من به این چیزها فکر نمی‌کنم و معتقدم دریافت جایزه، مرا نسبت به کاری که باید انجام دهم، متعهد می‌کند.

 

شما به هر حال بجز بازیگری، تماشاگر سینمای ایران هم هستید. نسبت به دهه‌های ۵۰ و ۶۰ که دوران اوج فعالیت سینمایی شما بود، الان فضای فیلم‌ها را چطور می‌بینید؟

نمی‌دانم اگر فیلم‌هایی از جنس آن موقع الان ساخته و اکران شود، با چه بازخوردی از طرف مردم مواجه می‌شود، اما به هر حال آن جنس فیلم‌ها کم یا زیاد، همیشه مخاطبان خودش را دارد.

 

 

 

 

jamejamonline.ir
  • 18
  • 2
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
علی عسکری بیوگرافی علی عسکری سیاستمدار ایرانی

تاریخ تولد: ۱۳۳۷

محل تولد: دهق، اصفهان

حرفه: سیاستمدار، نظامی، مدیر ارشد اجرایی، مدیر عامل شرکت صنایع پتروشیمی خلیج فارس

آغاز فعالیت: ۱۳۶۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی مهندسی برق - الکترونیک، کارشناسی ارشد مدیریت، دکتری مهندسی صنایع - سیستم و بهره‌وری

ادامه
عبدالله دوم پادشاه اردن بیوگرافی عبدالله دوم پادشاه اردن به همراه عکس های خانواده اش

تاریخ تولد: ۳۰ ژانویه ۱۹۶۲ (۶۲ ساله)

محل تولد: عمان، اردن

سمت: پادشاه اردن (از سال ۱۹۹۹)

تاجگذاری: ۹ ژوئن ۲۰۰۰

ولیعهد: حسین بن عبدالله دوم

همسر: رانیا عبدالله (ازدواج ۱۹۹۳)

ادامه
مینا ساداتی بیوگرافی مینا ساداتی بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: ۱۰ آذر ۱۳۶۰

محل تولد: کاشان، ایران

حرفه: بازیگر سینما، تلویزیون

تحصیلات: فوق لیسانس گرافیک از دانشگاه هنرهای زیبای تهران

آغاز فعالیت: ۱۳۸۶ تاکنون

ادامه
شاه نعمت الله ولی شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه ایرانی

تاریخ تولد: ۱۴ ربیع الاول۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

نام های دیگر: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

پیشه: فلسفه و تصوف

مکتب: عارف و تصوف

آثار: شرح لمعات، رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی

ادامه
محمدرضا احمدی بیوگرافی محمدرضا احمدی؛ مجری و گزارشگری ورزشی تلویزیون

تاریخ تولد: ۵ دی ۱۳۶۱

محل تولد: تهران

حرفه: مجری تلویزیون

شروع فعالیت: سال ۱۳۸۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی حسابداری و تحصیل در رشته مدیریت ورزشی 

ادامه
رضا داوودنژاد بیوگرافی مرحوم رضا داوودنژاد

تاریخ تولد: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۵۹

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر

شروع فعالیت: ۱۳۶۵ تا ۱۴۰۲

تحصیلات: دیپلم علوم انسانی

درگذشت: ۱۳ فروردین ۱۴۰۳

ادامه
مائوریستو موتا پائز بیوگرافی مائوریسیو موتا پائز؛ سرمربی والیبال

تاریخ تولد: ۲۶ مه ۱۹۶۳

محل تولد: ریو دو ژانیرو، برزیل

ملیت: فرانسه

حرفه: سرمربی والیبال

آغاز فعالیت: سال ۱۹۹۴ تاکنون

ادامه
فرشید اسماعیلی بیوگرافی فرشید اسماعیلی فوتبالیست جوان ایرانی

تاریخ تولد: ۴ اسفند ۱۳۷۲

محل تولد: بندرلنگه، هرمزگان، ایران

حرفه: فوتبالیست

پست: هافبک هجومی

باشگاه کنونی: پیکان

قد: ۱ متر ۷۲ سانتی متر 

ادامه
رضا عطاران بیوگرافی رضا عطاران؛ ستاره سینمای کمدی ایران

تاریخ تولد: ۲۰ اردیبهشت ۱۳۴۷

محل تولد: مشهد

حرفه: بازیگر، کارگردان، فیلم‌نامه‌نویس، تدوین‌گر، خواننده

آغاز فعالیت: ۱۳۶۹ تا کنون

تحصیلات: دانشجوی انصرافی دانشکدهٔ هنرهای زیبای دانشگاه تهران 

ادامه
دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی

دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی شهاب حسینی یکی از بهترین بازیگران سینمای ایران است که تا به حال در آثار فاخری مانند محیا، دلشکسته، شهرزاد و... به نقش آفرینی پرداخته است. این هنرمند در هر یک از هنرنمایی های خود دیالوگ های ماندگاری دارد که در ادامه این مقاله از سرپوش قصد داریم به بخشی از آنها اشاره کنیم. بیوگرافی کوتاه از شهاب حسینی سید شهاب الدین حسینی تنکابنی در ۱۴ بهمن ۱۳۵۲ در تهران به دنیا آمد. وی اصالتا تن کابنی است و تحصیلات عالیه خود را در رشته روانشناسی از دانشگاه تهران برای مهاجرت به کانادا ناتمام گذاشت. وی در سال ۱۳۷۳ با پریچهر قنبری ازدواج کرد و حاصل این پیوند دو فرزند پسر به نام های محمد امین و امیرعلی است. فعالیت هنری شهاب حسینی با تئاتر دانشجویی و سپس، گویندگی در رادیو شروع شد. از جمله جوایز این هنرمند می توان به موارد زیر اشاره کرد: - او برای بازی در شمعی در باد (۱۳۸۲) و رستگاری در هشت و بیست دقیقه (۱۳۸۳) نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد جشنواره فیلم فجر شد.  - حسینی در سال ۱۳۸۷ با بازی در فیلم سوپر استار جایزه سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فیلم فجر را دریافت کرد. -  او خرس نقره‌ای بهترین بازیگر مرد جشنواره بین‌المللی فیلم برلین ۲۰۱۱ را به‌همراه گروه بازیگران فیلم جدایی نادر از سیمین کسب کرد. - او در جشنواره فیلم کن ۲۰۱۶ نیز با ایفای نقش در فیلم فروشنده توانست جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره فیلم کن را به خود اختصاص بدهد. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی؛ درباره شهاب حسینی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی فیلم سینمایی دلشکسته در نقش امیرعلی: - هر کی ریــش گـذاشت مسلمـــون نیـست، هـــرکی پیـشونیش رو داغ کـــرد، مــرد خــدا نیست. - تو همه ی اعتقادا اشتباه میشه. همیشه ام یه عده گرگن تو لباس میش! -  من بنده آن دمم که ساقی گوید یک جام دگر بگیر و من نتوانم - ما فردا میایم خواستگاری، دیگه نمی خوام خواهرم باشی می خوام نفسم باشی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در فیلم دلشکسته سریال شهرزاد در نقش قباد: -شهرزاد نمی دونی بدون، من با تو چیزایی پیدا کردم که هیچوقت تو زندگیم نداشتم و نمی خوام از دستش بدم. - ما همه مهره های سوخته ایم که زیر دست بزرگ آقاییم. -  آره خب عمو جان حقیقت تلخه عموجان، شنیدنش همچین یه جاهایی از وجدان آدمو جز میده. -  میرم صاف وامیستم جلوی بزرگ آقا بش میگم بزرگ آقا من، زن من، خب؟! پا به ماهه! عین ۱۰-۱۲ ماهو میخوام بمونم ور دلش چی میگی شما؟ - قباد : فقط یه سوال، خیلی دلم می خواد جوابشو بدونم، تو هنوزم دلت باهاشه؟ شهرزاد : فراموشی زمان می بره، فقط فکر می کنم اگه من به هر دری زدم، و اونی نشد که می خواستم بشه، لابد قسمت خرافه نیست، هست واقعا - موقتیه این روزا شهرزاد، می گذره. این وسط تنها چیزی که مهمه اینه که من هنوز با همه ی وجودم دوست دارم. عاشقتم - قباد : سخته واسم دوری تو اینو بفهم، چطوری اینو بهت ثابت کنم؟ شهرزاد : دیر شده، برای ثابت کردنش خیلی خیلی دیر شده … حتی ملک جوانبخت هزار و یک شبم نبودی وگرنه من کم قصه و داستان به گوش تو نخوندم. عاشق بزدل عشقو هم زایل می کنه آقای قباد دیوانسالار -قباد : این کارو باهام نکن شهرزاد. اینطوری خردم نکن. من هنوز دوستت دارم، خیلی بیشتر از قبل. همه چیو خراب نکن شهرزاد : برو قباد، پشت سرتم دیگه نگاه نکن -  من چی کار به کسی داشتم، داشتم زندگیمو می کردم. با بدبختی خودم سر و کله می زدم. اصلا روحمم خبر داشت همچین کسی تو این دنیا زندگی می کنه؟ کی نشونم داد؟ شما. بعدشم که فرستادینم تو بهشت تازه می خواستم بفهمم زندگی یعنی چی؟ تازه طعمش داشت زیر دهنم مزه مزه می کرد که یقه مو گرفتین ترپ انداختینم وسط جهنم. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال شهرزاد سریال مدار صفر درجه در نقش حبیب پارسا: -تو را به جای همه دوست میدارم-تو را به خاطر عطر نان گرم برفی که اب میشود -برای بخشش اولین گناه-تو را برای دوست داشتن دوست میدارم-تو را به خاطر تمام کسانی که دوست نمیدارم دوست میدارم ...  - همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛همين  - مظفر:منوببخش ...یافراموش کن! حبیب:میبخشم...ولی فراموش نمیکنم!!!  -حبيب: فقط چرا فكر مي كنيد كه سفر اعزام ممكنه منتفي بشه؟ دكتر: اين مملكت پسرجان،سرزمين گسل و زلزله و پس لرزه است!آدم از فردا روزش - این و خداوند باید جواب بده ، باید جواب این سوال رو بده ! اگه تو این دنیا هیچ جایی برای آرامش وجود نداره ؛ و اگه تمام رویاهای ما از عشق ، عدالت و آزادی فقط ی خیال بیهودس! پس چرا ما رو آفرید ؟!... -ميدوني چيه تقي جان؟من بر خلاف مرحوم پدرم،ازسياست چيز زيادي نميدونم! همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛ همين دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال مدار صفر درجه سایر فیلم ها: -یه پایان تلخ بهتر از یه تلخی پایان ناپذیره ... (درباره الی) - میدونی برتر از عشق بی فرجام چیه؟فرجام بدون عشق... (برف روی شیروانی داغ) - من زندگی مو باختم حاج اقا منو از زندون می ترسونی؟برو از خدا بترس ... (جدای نادر از سیمین) - جنگ احساس مسولیته نه شلیکه گلوله ... (شوق پرواز) - هر چه تو اوج میگیری دنیا از دید تو بزرگتر می شود و تو از دید دنیا کوچکتر می شوی ... (شوق پرواز) - تو کویر ادم به خدا نزدیک تره چون اسمون به زمین نزدیک تره ... (پلیس جوان) - میدونی چیت حرص ادمو درمیاره؟اینکه حالت از من بده ولی حس واقعیتو بهم نمیگی خب چیه هر چی هست بیا به خودم بگو فکر میکنی چیزیمه؟فکر میکنی چون چیزیمه عرضه ندارم پس چون عرضه ندارم دیگه.....این منصفانه نیست چون من دارم سعی خودمو میکنم غلطی تا حالا نتونستم بکنم چون نمیتونم تمرکز کنم رو کاری ک باید بکنم نمیتونم تمرکز کنم چون همه ی وقتمو اون چرت وپرتا ی مزخرف و دغدغه های احمقانه پر کرده دانشکده ی مزخرف و شاگردای خنگ و... (پرسه در مه) گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش