شنبه ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۳
۲۲:۳۹ - ۱۳ آبان ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۰۸۰۳۴۸۶
چهره ها در سینما و تلویزیون

حامد بهداد:

از همان اول هم مخالف رفتن به شهرزاد بودم

حامد بهداد,اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران
حامد بهداد در گفتگو با تسنیم جنجال اختلاف هنرمندان تئاتر و مدیریت تماشاخانه شهرزاد را ناشی از سلب مسئولیت دولت می‌داند. بهداد می‌گوید با رفتن به شهرزاد مخالف بوده و عامل رفتن نیز تمناهای قاسم جعفری بوده است.

به گزارش تسنیم، چندی است برخی هنرمندان تئاتر از وضعیت مالی و البته روانی موجود در تماشاخانه شهرزاد ابراز نگرانی کرده‌اند. حمیدرضا نعیمی مدیریت این مجموعه را به بدعهدی متهم کرده است و اشکان خطیبی نیز از وضعیت بغرنج در این مجموعه گفته است. آرش عباسی نیز در گفتگو با تسنیم از اشتباهات مدیران دولتی در راه‌اندازی تماشاخانه‌های خصوصی گفته است. هر سه هنرمند تجربه حضور در تماشاخانه شهرزاد را داشته‌اند.

 

البته این گفته‌ها با واکنش تماشاخانه شهرزاد همراه بوده است و مشخصاً با تهمت خواندن گفته‌های حمیدرضا نعیمی، به این هنرمند اتهاماتی وارد داشته است. همچنین در حالی که همواره گفته شده رفتن نعیمی از ایرانشهر با توافق طرفین ماجرا بوده است، مدیریت شهرزاد مدعی شده است که مدیریت ایرانشهر، حمیدرضا نعیمی را از سالن سمندریان اخراج کرده است.

 

این گفته‌ مدیریت شهرزاد در حالی زده می‌شود که حامد بهداد، بازیگر نمایش «شرق دور، شرق نزدیک» روایت دیگری از وقایع را نقل می‌کند. این هنرمند برای تنویر افکار جامعه تئاتر با خبرگزاری تسنیم گفتگویی کرده است که به شرح زیر است:

 

تسنیم: آقای بهداد چه اتفاقی افتاد که شما تصمیم گرفتید از ایرانشهر به شهرزاد بروید؟

از همان اول هم مخالف رفتن به شهرزاد بودم

بهداد: از همان اول هم مخالف این تصمیم  بودم. به آقای حمیدرضا نعیمی هم نظرم را منتقل کردم. سابقاً تجربه  خوبی در ایرانشهر داشتم و از طرفى با آقای حسین پارسایی مشغول همکاری بودم. خب طبیعتاً این ذوق در من ایجاد می شد که بیشتر دوست داشته باشم بعد از هشت سال در تماشاخانه استاد سمندریان کار کنم. مضاف بر اینکه ایرانشهر تماشاگران خود را داشت. سالنِ شهرزاد یا هر سالن و تماشاخانه تازه تأسیسی به شدت می‌توانست به هر اجرایی که از اولین نمایش‌های آنجاست صدمه بزند. ما با نمایشِ «سگ سکوت» به کارگردانى آروند دشت ‌آرای، ایرانشهر را به عنوانِ اولین نمایش‌هاى خصوصى راه‌اندازی کرده و رونق دادیم که بیشتر این به واسطه باران کوثری شد که بعد همین کار را هم براى سالنِ شهرزاد انجام دادیم. البته عزیزانِى مانند آقای اشکان خطیبی، آرش عباسی، نصیر ملکی‌جو، یاسر خاسب و... نیز در کنارِ ما در تئاترِ شهرزاد بودند و متأسفانه همگی خسارت دیدند.

 

تسنیم: در واقع از برند شما استفاده شد تا سالن شهرت پیدا کند؟

نعیمی بعد از درخواست‌هاى مکرر قاسم جعفرى اینطور دانست تئاترش را در تماشاخانه شهرزاد روی صحنه ببرد.

 

بهداد: به هر حال سالن‌های تازه تاسیس که قصدِ شروع دارند دنبالِ راهى هستند که بتوانند پاخورِ تماشاخانه‌شان را بالا ببرند. تعهدی که طى تماسِ تلفنى  آقاى نعیمى به من داد این بود که ما در تماشاخانه ایرانشهر کار کنیم. وقتی از سفر به تهران برگشتم - تمرین‌ها شروع شده بود. متأسفانه به دلیلِ اشتباه در برنامه‌ریزیِ ایرانشهر، زمانِ اجرای دو نمایش در تماشاخانه  استادسمندریان به هم افتاد و ادامه همکاری بغرنج شد و کار به جایی رسید که  نعیمی بعد از درخواست‌هاى مکرر قاسم جعفرى اینطور دانست تئاترش را در تماشاخانه شهرزاد روی صحنه ببرد که من از اساس با این پیشنهاد مخالف بودم.

 

قاسم جعفری طى تماس‌هایی درخواست و خواهش می‌کرد که کمک و دستگیرى کنید.

 

طى دو جلسه نه بنده و نه حسین پارسایی موفق نشدیم آقای نعیمی را راضی کنیم که در تماشاخانه ایرانشهر بمانیم. به موازات این، آقای قاسم جعفری طى تماس‌هایی درخواست و خواهش می‌کرد که کمک و دستگیرى کنید، ما نو‌پا هستیم و از این زبان‌بازى‌ها که همیشه به خلف وعده و نفرت ختم می‌شود. براى بنده پُر واضح بود که نعیمى به واسطه جعفرى با بحران مواجه خواهد شد‌. این را هم بگویم که نمایشِ آقاى نعیمى و گروه، صدمه خورده اشخاص دیگری هم شد.

 

تسنیم: یعنی شما ابتدا مجموعه شهرزاد را دیدید و بعد نپسندیدید؟

راهى یک سالنِ مُرده شدیم که امروز بخشى از رونقش را صدقه سرِ امثالِ حمیدرضا نعیمى دارد.

بهداد: من زمانی که آنجا را دیدم مخروبه بود. تا یکی دو ماه قبل از اجرای ما، هنوز کارگرها مشغول کارهای تأسیساتِ آنجا بودند و نمی‌شد اطمینان از اجرای مطلوبی داشت. سالن استانداردى نیست.  قبل از ما آقای کیومرث مرادى اجرا رفت و پس از ایشان کارِ ما. متأسفانه نعیمى مرزِ خیرخواهیِ بنده را ‌نشد تصور کند که تا کجا دلسوزم و نهایتاً راهى یک سالنِ مُرده شدیم که امروز بخشى از رونقش را صدقه سرِ امثالِ حمیدرضا نعیمى دارد.

 

تسنیم: شما در سالن شهرزاد چند روز تمرین کردید؟

همزمان تمرین در تالارِ دیگر را در اختیارمان گذاشت آن هم براى اینکه هیچ گروهى مشغول کار نبود و تالار‌ها نوبتى در تعمیرات بود.

 

بهداد: سه چهار روز که انصافاً مجموعه نیز زمانِ صبح تا شب، و همزمان تمرین در تالارِ دیگر را در اختیارمان گذاشت آن هم براى اینکه هیچ گروهى مشغول کار نبود و تالار‌ها نوبتى در تعمیرات بود و ما از این تالار  به آن یکى تالار تمرین می‌کردیم و دوستان می‌پنداشتند چه خدماتى ارائه می‌دهند. از همان ابتدا چیزها مطابق روال نبود. مثل این که به اپراتور یاد داده بودند به نعیمى بگو «اپراتورِ نور» را خودتان بیاورید و دستمزدش را بپردازید که البته  زیر بار نرفت و این را وظیفه تالار دانست. ما به خاطر فضاى کاسبکارانه مجموعه شهرزاد نشد رأس تاریخِ  از پیش تعیین شده کار را شروع کنیم. من می‌باید سرِ کارِ دیگری حاضر می‌شدم و از جعفری خواستم توافقِ اولیه را از ۵۰ اجرا به ٣٩ اجرا تقلیل دهد.  بعد طی صحبتی قاسم جعفری گفت با ٣٩ اجرا به کار پایان می‌دهید؟ که گروه اعلام کرد اگر او مشکلی ندارد پس از ٣٥ اجرا از مجموعه خداحافظی کنند. او هم به صورت شفاهی موافقت خود را اعلام کرد.

 

تسنیم: اولین اتفاقات ناخوشایند میان گروه شما و تماشاخانه چگونه شکل گرفت؟

به جاى کسب یک تجربه ناب، شاهدِ اختلالِ رفتارىِ یک مجموعه با زیر مجموعه شدم.

 

بهداد: اساساً مشکلِ اصلى رفتنِ ما به تأتر شهرزاد بود. البته بعد از این مصاحبه ها و روشنگرى ها مطمئن هستم گروه‌هاى دیگر در فضاى بهتر و نافع‌ترى وارد مجموعه مذکور  خواهند شد. اگرچه ما خودمان صدمه زیادی خوردیم. مشکلِ دوم از جایی شروع شد که مجری طرحِ ساده ما سرکار خانم نشاط پور‌فراهانی، از فرط بی‌تجربگى و عجول بودن، قراردادی یک طرفه به نفعِ مجموعه شهرزاد و به ضررِ گروه نمایش آقاى نعیمى بست. و به قولی تیر از شصت به در شد و گروه را تضعیف کرد. روزهای بعد هم که بدقولی های مدیر مجموعه بود و  فضایی که  به گَندِ  بدقولى ها تبدیل شد. من خواسته‌ام صرفاً  پالایش خودم بود و بدون عقدِ هیچ قرارداد و کاغذی و هیچ چشم داشتى وارد گروه و اجرا شدم که متأسفانه به جاى کسب یک تجربه ناب، شاهدِ اختلالِ رفتارىِ یک مجموعه با زیر مجموعه شدم.

 

تسنیم: پس مجری طرح شما قرارداد بدی بست؟

متأسفانه من هم نتوانستم از گروه صیانت کنم.

 

بهداد: بله و به نظرم این خانم نه تنها گروه را که حتى قاسم جعفرى را هم گمراه و قربانى کرد. این ما هستیم که دیگران را در وضعیتِ نفسانى خودخواهى قرار می‌دهیم. قرارداد نوشته شده، به مدیرِ سالن اختیار می‌دهد که بتواند درصد بگیرد و یا کف‌ فروش بسته به دلخواه  دریافت کند. این یعنى هیچ سودی برای گروه تاتر نعیمی باقى نمانَد و  نتیجه همه  زحماتشان دود شود. متأسفانه من هم نتوانستم از گروه صیانت کنم و به شدت در قبال گروه احساس شرمسارى می‌کنم. از طرفی هر لحظه منتظر این بودم که میان آقای نعیمی و جعفری مشکلی جدی  به وجود آید.

 

نمایش باران کوثری هم گرفتار پِرتی آدرس و تازه تأسیس بودن سالن شد

چنانچه از همان هفته اول با پرداخت نکردن پول، یا به موقع ندادن حقوق بچه‌ها گروه عصبی شد. خلف‌وعده‌ها و سردواندن‌ها کم‌کم معلوم شد. تا جایی که کار آقای نعیمی و آقای جعفری به درگیری کشید. در این حین قرار شد آقای عباس غفاری که مسؤل روابط عمومی شهرزاد بود نقش میانجی و رابط را بازی کند که ایشان هم  از بهبود اوضاع عاجز شد. نعیمی از پیش‌بینى دقیق بنده درباره طرز رفتارِ قاسم جعفرى متحیر بود. از طرفی تجربه فاجعه اشکان خطیبی را دیده بود. اشکان هم با برخورد و رفتار جعفری و این که تعداد صندلی‌ها را هفتاد تا اضافه گفته بود و شیوه پرداختش، دچار مشکل شد. از طرفی نمایش باران کوثری هم گرفتار پِرتی آدرس و تازه تأسیس بودن سالن شد و به شکلِ دیگری خسران دید.

 

تسنیم: آیا قول و قرار شفاهی هم در بین بود؟

قرار بود من سرِ کارِ  نمایش اولیورتویست باشم ولى انرژیم سوخت.

 

بهداد: بله و در این حین شاهدِ زورگویی جعفرى در حقِ گروه نعیمى بودم. قرار بود من سرِ کارِ  نمایش اولیورتویست باشم ولى انرژیم سوخت. از حسین پارسایی عذرخواهی کردم و گفتم امسال  توان یک  تئاترِ دیگر را ندارم و حاصلِ سه ماه تمرین با پارسایی بخاطر دیدنِ رفتارِ خودخواهانه ی  افراد آنهم در فضاى تئاتر امیدهایم را تبدیل به یأس کرد.  

 

تسنیم: یعنی بار روانی این موضوع آن‌قدر زیاد بود که بر اجرای نمایش شرق دور، شرق نزدیک هم تأثیر داشت؟

بهداد: به طرزی مضحک. طبیعتاً زمانِ بهره‌برداری هر نمایشى در دوران اجراست. به هر حال این تنش‌ها  بر روحیه  بچه‌ها خیلی اثرِ منفی گذاشت. در تمامِ طولِ کار شاهدِ دلخوری و کسالتِ گروه بودم. متأسفانه گروه شادابی خود را از دست داد. به صورتی که افراد توان ادامه اجرا برای ٣٩ شب را نداشتند. از آقاى قاسم جعفری خواستم که  پس از ٣٥ اجرا همه چیز پایان بگیرد. او هم  پذیرفت؛ اما همین که اجرا تمام شد نه تنها بر‌اساس قولی که داده بود مبنی بر توافق۳۰ -۷۰ که بر اساس کفِ فروش ٣٩ شب را حساب کرد. یعنی چهار شبی را که موافق بود اجرا نرویم را ۱۰ میلیون حساب کرد. ٢/٥ میلیون را که برای فیلمبرداری گفته بود نمی‌گیرم را حساب کرد. ٤٪‏ حقِ تیوال را که پذیرفته بود خود بپردازد از حق و سهمِ گروه پرداخت.  نعیمی میگفت  معنى غارت را تجربه کردم.

 

تسنیم: شما به آقای جعفری امتیاز زیادی دادید. چرا آقای جعفری با همان دستی که گرفت، پس نداد؟

بهداد: قطعاً او باید چهل میلیارد تومانى را که ادعا می‌کند براى خرید زمین آن مجموعه هزینه کرده  به دست بیاورد.  باید با نرفتن به پردیس شهرزاد از این اتفاق‌ها جلوگیری کرد. وقتی وارد بازی فردى دیگر  شدی باید بازی او را انجام بدهی. من اما در بازىِ دلم بودم؛ چون منافعى  برای خود قائل نبودم. در بازى دل هیچ ضرر نمی‌کنى. گفتگویی هم که می‌کنم به خاطرِ  پرداختن به واقعیت است که کم‌کم در فضاى سالن‌هاى خصوصى به وجود آمده. این در حد من نیست که  بخواهم خدای نکرده بی‌جهت علیه کسى حرفی بزنم، هرگز. اتفاقاً اگر مصاحبه من سمت‌و‌سویی داشته باشد باید دامنِ آقای مهدی شفیعی، رئیس مرکز هنرهای نمایشی را بگیرد.

 

تسنیم: پس انتقاد شما بیشتر به آقای شفیعی است؟

جعفرى خود قربانى قرار داد یک‌طرفه خویش است.

 

بهداد: صد در صد. جعفرى خود قربانى قرار داد یک‌طرفه خویش است. او در  ابتدا حاضر به هر گونه همکارى بود. منتها بعد از امضاى قراردادِ  معیوبِ ما  دچار کجى شد، بنده خدا بى‌تقصیر است. آدمیزاد است دیگر. توقعى  نمی‌رود.  

 

تسنیم: پس انتقاد شما چیست؟

نقد من به آقای شفیعی است نه دیگران.

 

بهداد: تئاتر خیلی مظلوم است. پیکر نحیف و لاغری دارد و اتفاقاً برایش مدیر مظلومی پیدا می‌کنند که به همین منوال و روال  بماند. نقد من به آقای شفیعی است نه دیگران. شاید من هر چند سال یک تئاتر کار کنم. خب تئاتر خواندم. دوستانم  تئاتری هستند. دیدگاه، شخصیت و خاستگاه اجتماعى م  تئاتر است.  نقدِ من جز این نمیتواند باشد.

 

تسنیم: به نظر شما کم‌کاری آقای شفیعی در چیست؟

سالن خصوصی که تأسیس ‌شود، بار مسئولیت از دوش دولت و مسئولین برداشته می‌شود.

 

بهداد: آیا ایشان نمی‌داند که در زیر مجموعه‌اش چه اتفاقی در حال رخ دادن است؟ یا  پشتِ حاشیه امن پنهان نشده؟ باید از آقای دکتر منتظری یاد بگیرد که فضا را به نفعِ تئاتر و تئاترى‌ها تغییر داد. یک گروه تئاتری با این همه  رنج، پس از آن همه درس خواندن باید این گونه اتفاقی برایش رخ  دهد که به راحتی حق فرهنگى و مادیش تضییع شود؟ آیا  شایسته است که در حوزه تئاتر چنین اتفاقی رخ بدهد؟ جایی که تئاترى  جماعت می‌خواهد وضعیتِ این جامعه غفلت‌زده را به سوی بالا هدایت کند. جایی که می‌خواهند فردیت خود را صیقل بدهند. ایام نمایش «شرق دور، شرق نزدیک» تلخ گذشت . یک گروه چهار ماه، هر روز ٦ساعت تمرین کند و بعد چهل روز اجرا برود. آنگاه خستگی کار بر ذهن و جانش بماند، پولش را ذره ذره بدهند و قسط آخر را  هنوز که هنوز است نگاه دارند. این تضعیفِ تئاتر نیست؟  آقای شفیعی بداند که  اگر در برابر این سهل‌انگارى نایستد همیشه یک کار انجام نیافته در حافظه تئاترِ ایران از خود بر جا گذاشته است. سالندار که قدرتمند شد، سلبِ‌ مسئولیت می‌شود از دولت و سوبسیدهایی که باید به تئاتر بدهد. در حالی‌که این تئاتر است که باید سوبسید داشته باشد و دولت و وزارت ارشاد متأسفانه این سوبسید را به تئاتر نمی‌دهد. اعم از سالن و امکانات وامکانات و خیلی چیزها‌ی دیگر... سالن خصوصی که تأسیس ‌شود  و بار مسئولیت از دوش دولت و مسئولین برداشته می‌شود. می‌تواند به همین دلیل صرفاً نظارت  بر هنرمند داشته باشد و او را از نظر مادی و معنوی و سانسور محدود کند بى آنکه خود کمکى کرده باشد. طرف سالندار  را می‌گیرد، چرا نگیرد ؟ چون آجر و مستراح و شیر و برق و امکانات و تأسیسات را سالندار می‌دهد. در حالی که چراغ نمایش با نمایش روشن است. شما   نمایش را ببرید هر جاى شهر، وسط میدان ببینید مردم کجا میروند.

 

تسنیم: یعنی متأسفانه قدرت در دست نهادهای اقتصادی است؟

بهداد:  طبیعى است. برای ایشان سخت است که منافع یک گروه تئاتری را بازپس بگیرد. طبق آن قرار داد همه چیز به  ضرر نعیمى  است.

 

تسنیم: در هر جای دنیا کسی که اعتباری دارد و به واسطه اعتبارش موجب رونق مجموعه‌ای شود، برایش امتیازات قائل می‌شوند.

بهداد: بنده  در پى هیچ امتیازى نبودم.  ‌درباره تئاتر حرف می‌زنم. من خواستم به واسطه تئاتر به خودم خدمت کنم و در بین  هر چه تلاش کردم روابط را نرم کنم  نتوانستم. متأسفم  که در وجودم آن‌قدر مهر نیست که آن را توسعه دهم و افراد را تحت‌ تأثیر قرار دهم.

 

 

 

 

 

  • 9
  • 3
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
عبدالله دوم پادشاه اردن بیوگرافی عبدالله دوم پادشاه اردن به همراه عکس های خانواده اش

تاریخ تولد: ۳۰ ژانویه ۱۹۶۲ (۶۲ ساله)

محل تولد: عمان، اردن

سمت: پادشاه اردن (از سال ۱۹۹۹)

تاجگذاری: ۹ ژوئن ۲۰۰۰

ولیعهد: حسین بن عبدالله دوم

همسر: رانیا عبدالله (ازدواج ۱۹۹۳)

ادامه
مینا ساداتی بیوگرافی مینا ساداتی بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: ۱۰ آذر ۱۳۶۰

محل تولد: کاشان، ایران

حرفه: بازیگر سینما، تلویزیون

تحصیلات: فوق لیسانس گرافیک از دانشگاه هنرهای زیبای تهران

آغاز فعالیت: ۱۳۸۶ تاکنون

ادامه
شاه نعمت الله ولی شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه ایرانی

تاریخ تولد: ۱۴ ربیع الاول۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

نام های دیگر: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

پیشه: فلسفه و تصوف

مکتب: عارف و تصوف

آثار: شرح لمعات، رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی

ادامه
محمدرضا احمدی بیوگرافی محمدرضا احمدی؛ مجری و گزارشگری ورزشی تلویزیون

تاریخ تولد: ۵ دی ۱۳۶۱

محل تولد: تهران

حرفه: مجری تلویزیون

شروع فعالیت: سال ۱۳۸۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی حسابداری و تحصیل در رشته مدیریت ورزشی 

ادامه
رضا داوودنژاد بیوگرافی مرحوم رضا داوودنژاد

تاریخ تولد: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۵۹

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر

شروع فعالیت: ۱۳۶۵ تا ۱۴۰۲

تحصیلات: دیپلم علوم انسانی

درگذشت: ۱۳ فروردین ۱۴۰۳

ادامه
فرشید اسماعیلی بیوگرافی فرشید اسماعیلی فوتبالیست جوان ایرانی

تاریخ تولد: ۴ اسفند ۱۳۷۲

محل تولد: بندرلنگه، هرمزگان، ایران

حرفه: فوتبالیست

پست: هافبک هجومی

باشگاه کنونی: پیکان

قد: ۱ متر ۷۲ سانتی متر 

ادامه
رضا عطاران بیوگرافی رضا عطاران؛ ستاره سینمای کمدی ایران

تاریخ تولد: ۲۰ اردیبهشت ۱۳۴۷

محل تولد: مشهد

حرفه: بازیگر، کارگردان، فیلم‌نامه‌نویس، تدوین‌گر، خواننده

آغاز فعالیت: ۱۳۶۹ تا کنون

تحصیلات: دانشجوی انصرافی دانشکدهٔ هنرهای زیبای دانشگاه تهران 

ادامه
اسدالله شعبانی بیوگرافی اسدالله شعبانی شاعر و نویسنده آثار کودک

تاریخ تولد: ۴ تیر ۱۳۳۷

محل تولد: روستای بهادربیگ از توابع همدان

محل زندگی: تهران

حرفه: شاعر، نویسنده، منتقد ادبی، کارشناس بازنشسته کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان

تحصیلات: فارغ التحصیل رشته زبان و ادبیات فارسی

آثار: خرمن شعر خردسالان، جستاری پیرامون شعر کودک در ایران، قصهٔ امشب، پولک ماه، دختر باغ آرزو، پرسه‌های شبانه

ادامه
ابومنصور موفق هروی ابومنصور موفق هروی؛ پدر داروشناسی فارسی

مشهور به: موفق هروی

متولد : قرن چهارم

محل تولد: احتمالا هرات

حرفه: پزشک و داروشناس ایرانی

آثار: کتاب الابنیه عن حقایق الادویه

ادامه
دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی

دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی شهاب حسینی یکی از بهترین بازیگران سینمای ایران است که تا به حال در آثار فاخری مانند محیا، دلشکسته، شهرزاد و... به نقش آفرینی پرداخته است. این هنرمند در هر یک از هنرنمایی های خود دیالوگ های ماندگاری دارد که در ادامه این مقاله از سرپوش قصد داریم به بخشی از آنها اشاره کنیم. بیوگرافی کوتاه از شهاب حسینی سید شهاب الدین حسینی تنکابنی در ۱۴ بهمن ۱۳۵۲ در تهران به دنیا آمد. وی اصالتا تن کابنی است و تحصیلات عالیه خود را در رشته روانشناسی از دانشگاه تهران برای مهاجرت به کانادا ناتمام گذاشت. وی در سال ۱۳۷۳ با پریچهر قنبری ازدواج کرد و حاصل این پیوند دو فرزند پسر به نام های محمد امین و امیرعلی است. فعالیت هنری شهاب حسینی با تئاتر دانشجویی و سپس، گویندگی در رادیو شروع شد. از جمله جوایز این هنرمند می توان به موارد زیر اشاره کرد: - او برای بازی در شمعی در باد (۱۳۸۲) و رستگاری در هشت و بیست دقیقه (۱۳۸۳) نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد جشنواره فیلم فجر شد.  - حسینی در سال ۱۳۸۷ با بازی در فیلم سوپر استار جایزه سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فیلم فجر را دریافت کرد. -  او خرس نقره‌ای بهترین بازیگر مرد جشنواره بین‌المللی فیلم برلین ۲۰۱۱ را به‌همراه گروه بازیگران فیلم جدایی نادر از سیمین کسب کرد. - او در جشنواره فیلم کن ۲۰۱۶ نیز با ایفای نقش در فیلم فروشنده توانست جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره فیلم کن را به خود اختصاص بدهد. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی؛ درباره شهاب حسینی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی فیلم سینمایی دلشکسته در نقش امیرعلی: - هر کی ریــش گـذاشت مسلمـــون نیـست، هـــرکی پیـشونیش رو داغ کـــرد، مــرد خــدا نیست. - تو همه ی اعتقادا اشتباه میشه. همیشه ام یه عده گرگن تو لباس میش! -  من بنده آن دمم که ساقی گوید یک جام دگر بگیر و من نتوانم - ما فردا میایم خواستگاری، دیگه نمی خوام خواهرم باشی می خوام نفسم باشی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در فیلم دلشکسته سریال شهرزاد در نقش قباد: -شهرزاد نمی دونی بدون، من با تو چیزایی پیدا کردم که هیچوقت تو زندگیم نداشتم و نمی خوام از دستش بدم. - ما همه مهره های سوخته ایم که زیر دست بزرگ آقاییم. -  آره خب عمو جان حقیقت تلخه عموجان، شنیدنش همچین یه جاهایی از وجدان آدمو جز میده. -  میرم صاف وامیستم جلوی بزرگ آقا بش میگم بزرگ آقا من، زن من، خب؟! پا به ماهه! عین ۱۰-۱۲ ماهو میخوام بمونم ور دلش چی میگی شما؟ - قباد : فقط یه سوال، خیلی دلم می خواد جوابشو بدونم، تو هنوزم دلت باهاشه؟ شهرزاد : فراموشی زمان می بره، فقط فکر می کنم اگه من به هر دری زدم، و اونی نشد که می خواستم بشه، لابد قسمت خرافه نیست، هست واقعا - موقتیه این روزا شهرزاد، می گذره. این وسط تنها چیزی که مهمه اینه که من هنوز با همه ی وجودم دوست دارم. عاشقتم - قباد : سخته واسم دوری تو اینو بفهم، چطوری اینو بهت ثابت کنم؟ شهرزاد : دیر شده، برای ثابت کردنش خیلی خیلی دیر شده … حتی ملک جوانبخت هزار و یک شبم نبودی وگرنه من کم قصه و داستان به گوش تو نخوندم. عاشق بزدل عشقو هم زایل می کنه آقای قباد دیوانسالار -قباد : این کارو باهام نکن شهرزاد. اینطوری خردم نکن. من هنوز دوستت دارم، خیلی بیشتر از قبل. همه چیو خراب نکن شهرزاد : برو قباد، پشت سرتم دیگه نگاه نکن -  من چی کار به کسی داشتم، داشتم زندگیمو می کردم. با بدبختی خودم سر و کله می زدم. اصلا روحمم خبر داشت همچین کسی تو این دنیا زندگی می کنه؟ کی نشونم داد؟ شما. بعدشم که فرستادینم تو بهشت تازه می خواستم بفهمم زندگی یعنی چی؟ تازه طعمش داشت زیر دهنم مزه مزه می کرد که یقه مو گرفتین ترپ انداختینم وسط جهنم. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال شهرزاد سریال مدار صفر درجه در نقش حبیب پارسا: -تو را به جای همه دوست میدارم-تو را به خاطر عطر نان گرم برفی که اب میشود -برای بخشش اولین گناه-تو را برای دوست داشتن دوست میدارم-تو را به خاطر تمام کسانی که دوست نمیدارم دوست میدارم ...  - همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛همين  - مظفر:منوببخش ...یافراموش کن! حبیب:میبخشم...ولی فراموش نمیکنم!!!  -حبيب: فقط چرا فكر مي كنيد كه سفر اعزام ممكنه منتفي بشه؟ دكتر: اين مملكت پسرجان،سرزمين گسل و زلزله و پس لرزه است!آدم از فردا روزش - این و خداوند باید جواب بده ، باید جواب این سوال رو بده ! اگه تو این دنیا هیچ جایی برای آرامش وجود نداره ؛ و اگه تمام رویاهای ما از عشق ، عدالت و آزادی فقط ی خیال بیهودس! پس چرا ما رو آفرید ؟!... -ميدوني چيه تقي جان؟من بر خلاف مرحوم پدرم،ازسياست چيز زيادي نميدونم! همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛ همين دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال مدار صفر درجه سایر فیلم ها: -یه پایان تلخ بهتر از یه تلخی پایان ناپذیره ... (درباره الی) - میدونی برتر از عشق بی فرجام چیه؟فرجام بدون عشق... (برف روی شیروانی داغ) - من زندگی مو باختم حاج اقا منو از زندون می ترسونی؟برو از خدا بترس ... (جدای نادر از سیمین) - جنگ احساس مسولیته نه شلیکه گلوله ... (شوق پرواز) - هر چه تو اوج میگیری دنیا از دید تو بزرگتر می شود و تو از دید دنیا کوچکتر می شوی ... (شوق پرواز) - تو کویر ادم به خدا نزدیک تره چون اسمون به زمین نزدیک تره ... (پلیس جوان) - میدونی چیت حرص ادمو درمیاره؟اینکه حالت از من بده ولی حس واقعیتو بهم نمیگی خب چیه هر چی هست بیا به خودم بگو فکر میکنی چیزیمه؟فکر میکنی چون چیزیمه عرضه ندارم پس چون عرضه ندارم دیگه.....این منصفانه نیست چون من دارم سعی خودمو میکنم غلطی تا حالا نتونستم بکنم چون نمیتونم تمرکز کنم رو کاری ک باید بکنم نمیتونم تمرکز کنم چون همه ی وقتمو اون چرت وپرتا ی مزخرف و دغدغه های احمقانه پر کرده دانشکده ی مزخرف و شاگردای خنگ و... (پرسه در مه) گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش